✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

امام صادق خطاب به فرزندش حضرت مهدی علیهماالسلام:
آقای من! غیبت تو خواب از چشمان من گرفته…!

سدير صيرفي گويد: من و مفضل بن عمر و ابان بن تغلب بر مولايمان امام صادق عليه السلام وارد شديم و ديديم كه بر خاك نشسته و مانند مادر فرزند مرده جگر سوخته اي مي گريست و اندوه تا وجناتش رسيده و گونه هايش دگرگون شده و
ميفرمايد:
« سيدي! غَيبتُكَ نَفَت رُقادي و ضَيَّقَت عَلَّيَ مِهادي و ابتزَّت مني راحةَ فوادي، سيدي! غَيبتُكَ اوصلت مصابي بفجايع الابد و فقدُ الواحد بعد الواحد يُفني الجمعَ و العدد فما اُحِسُّ بدَمعَةٍ ترقي من عيني و انين يفتر من صدري عن دوارج الرزايا و سوالف البلايا الا مَثَّلَ لِعيني عن عواير اعظمها و افظعها و بواقي اشَدِّها و انكرها و نوائب مخلوطة بغضبك و نوازل معجونة بسختك. » «

مولاي من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسايش قلبم را از من سلب نموده است. مولاي من! غيبت تو اندوه مرا به فجايع ابدي پيوند داده و فقدان يكي پس از ديگري جمع و شمار را نابود كرده است. من ديگر احساس نمي كنم اشكي را كه از ديدگانم بر گريبانم روان است و ناله اي را كه از مصائب و بلاياي گذشته از سينه ام سر مي كشد، جز آنچه را كه در برابر ديدگانم مجسم است و از همه گرفتاري ها بزرگتر و جانگدازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملايماتي كه با غضب تو در آميخته و مصائبي كه با خشم تو عجين شده است. »

سدير گويد چون امام صادق عليه السلام را در چنين حالي ديديم كه از شدت وله عقل از سرمان پريد و قلبمان چاك چاك گرديد و گفتيم: اي فرزند بهترين خلايق! چشمانتان گريان مباد! از چه حادثه اي اشكتان روان است؟

امام صادق عليه السلام نفس عميقي كشيد كه بر اثر آن درونش برآمد و هراسش افزون شد و فرمود: واي بر شما امروز در كتاب جفر مي نگريستم – همان كتابي كه خداوند آن را به محمد صلي الله عليه و آله و ائمه پس از او عليهم السلام اختصاص داده – و در فصولي از آن مي نگريستم ، ميلاد قائم ما و غيبتش و تاخير كردن و طول عمرش و بلواي مومنان در آن زمان و پيدايش شكوك در قلوب آنها به واسطه طول غيبت و مرتد شدن آنها از دينشان و بركندن رشته اسلام از گردنهايشان كه خداي تعالي فرموده « و كل الانسان الزمناه طائره في عنقه» كه مقصود از آن ولايت است و پس از آن كه در آن فصول نگريستم ، رقتي مرا گرفت و اندوه بر من مستولي شد.

كمال الدين / ج2 / باب 33

 

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





ﻣﻔﻀّﻞ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،ﻓﻘﺮ ﻭﺗﻨﮓ ﺩﺳﺘﯽ ، ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻗﺮﺽ ﻭ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ،ﺩﺭﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ)ﻟﺐ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮔﺸﻮﺩ ﻭﺑﯿﭽﺎﺭﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻮﺑﻪ ﻣﻮﺗﺸﺮﯾﺢ ﮐﺮﺩ “ﻓﻼ‌ﻥ ﻣﺒﻠﻎ ﻗﺮﺽ ﺩﺍﺭﻡ،ﻓﻼ‌ﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺩﺍﺭﻡ ،ﻣﺘﺤﯿّﺮﻡ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ…."ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﮐﻼ‌ﻣﺶ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ . ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ)ﺑﻪ ﮐﻨﯿﺰﺵ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﺷﺮﺍﻓﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ،ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻣﻔﻀّﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ،ﻣﻔﻀّﻞ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: “ﺁﻗﺎ ﻣﻘﺼﻮﺩﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻋﺎ ﺑﻮﺩ.”
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ :"ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﺩﻋﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ،ﺍﻣّﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ؛ ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺸﺮﯾﺢ ﻧﮑﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﺛﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﻭﺍﺯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺷﮑﺴﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼ،ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻫﺎ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻭﺷﺨﺼﯿّﺖ ﻭﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ.

ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻄﻬﺮﯼ،ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍﺳﺘﺎﻥ ﺹ17 .ﻭ ﺭﺣﻤﺘﯽ ،ﻣﺤﻤﺪ،ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺝ1ﺹ112

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




امام صادق(ع) پرسش‌هاي زير را از طبيب هندي پرسيدند:
چرا جمجمة سر چند قطعه است؟
چرا موي سر بالاي آن است؟
چرا پيشاني مو ندارد؟
چرا در پيشاني، خطوط و چين وجود دارد؟
چرا ابرو بالاي چشم است؟
چرا دو چشم، مانند بادام است؟
چرا بيني ميان چشم‌هاست؟
چرا سوراخ بيني در زير آن است؟
چرا لب و سبيل بالاي دهان است؟
چرا مردان ريش دارند؟
چرا دندان پيشين، تيزتر و دندان آسياب، پهن و دندان بادام شكن، بلند است؟
چرا كف دست‌ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکّه است و در جاي خود حركت مي‌كند؟
چرا کبد (جگر) خميده است؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مي‌گردند؟
چرا گام‌هاي پا ميان تهي است؟
طبيب هندي در پاسخ به تمامي پرسش‌هاي بالا گفت: نمي‌دانم.
امام فرمود: من علّت اينها را مي‌دانم. طبيب گفت: بيان كن.

امام فرمود:
 جمجمه به دليل اينکه ميان تهي است، از چند قطعه، آفريده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ويران مي‌شد، بنابراين چون چند قطعه است، ديرتر مي‌شكند.

 مو در قسمت بالاي سر است، چون از ريشة آن روغن به مغز مي‌رسد و از سر موها كه سوراخ است، بخارها بيرون مي‌رود و سرما و گرمايي كه به مغز وارد مي‌شود، دفع مي‌شود.

 پيشاني مو ندارد، براي آنكه روشنايي به چشم برسد.

 خطّ و چين پيشاني نيز عرقي را كه از سر مي‌ريزد، نگه مي‌دارد تا وارد چشم‌ها نشود و انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه‌ها كه آب‌هاي روي زمين را نگهداري مي‌كنند.

 ابروها بالاي دو چشم قرار دارند تا نور به اندازة کافي به آنها برسد. اي طبيب، نمي‌بيني وقتي شدّت نور زياد است، دست خود را بالاي چشم‌ها مي‌گيري تا روشني به مقدار کافي به چشم‌هايت برسد و از زيادي آن پيشگيري كند؟!

 بيني بين دو چشم قرار دارد تا روشنايي را بين آنها به طور مساوي تقسيم كند.

 چشم‌ها شکل بادام هستند تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد. اگر چشم چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن به درستي وارد نمي‌شد و دوا به همه جاي آن نمي‌رسيد و بيماري چشم درمان نمي‌شد.

 خداوند سوارخ بيني را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن پايين بيايد و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بيني در بالا بود، نه فضولات از آن پايين مي‌آمد و نه بوي چيزي را در مي‌يافت.

 سبيل و لب را بالاي دهان آفريد، تا فضولاتي را كه از مغز پايين مي‌آيد، نگه دارد و خوراك و آشاميدني به آن آلوده نگردد و آدمي بتواند آنها را از آلودگي پاک کند.

براي مردان محاسن (ريش) را آفريد تا نيازي به پوشاندن سر نداشته باشند و مرد و زن از يكديگر مشخّص شوند.

دندان‌هاي پيشين را تيز آفريد تا گزيدن آسان گردد و دندان‌هاي آسياب را براي خرد كردن غذا پهن آفريد، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندان‌هاي آسياب را مانند ستوني كه در بنا به كار مي‌رود، استوار كند.

 دو كف دست را بي‌مو آفريد تا لمس كردن با آنها صورت گيرد. اگر کف دست مو داشت، وقتي انسان به چيزي دست مي‌کشيد به خوبي آن را حس نمي‌کرد.

مو و ناخن را بي جان آفريد، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زيباست. اگر جان داشتند، بريدن آنها همراه با درد زيادي بود.

 قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باريك قرار داد تا در ريه‌ها در آيد و از باد زدن، ريه خنك شود.

 كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و آن را فشار دهد تا بخارهاي آن بيرون رود.

 خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد تا انسان به جهت پيش روي خود راه رود و به همين علّت حركات وي ميانه است و اگر چنين نبود، در راه رفتن مي‌افتاد.

 پا را از سمت زير و دو سوي آن، ميان باريك ساخت، براي آنكه اگر همة پا بر روي زمين قرار مي‌گرفت، مانند سنگ آسياب سنگين مي‌شد. سنگ آسياب چون بر سر گردي خود باشد، كودكي آن را بر مي‌گرداند و هر گاه بر روي زمين بيفتد، مردي قوي به سختي مي‌تواند آن را بلند كند.»

آن طبيب هندي گفت: اينها را از كجا آموخته‌اي؟ امام(ع) فرمود: «از پدرانم و ايشان از پيامبر(ص) و او از جبرئيل، امين وحي و او از پروردگار كه مصالح همة اجسام را مي‌داند.» طبيب هندى كه چنين شخصيت علمى را در عمرش نديده بود، به فكر فرو رفت. آنگاه در حالى كه محو تماشاى سيماى امام بود، چنين لب به سخن گشود:

- تصديق مى كنم و شهادت مى دهم كه جز خداى يگانه، خدايى نيست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاكنون كسى را در طب، عالم تر از تو نديده ام…
اللهم صل علی محمدوآل محمدو اعجل فرجهم

منبع: طب الصادق، تحقيق علامه عسكرى، ص 21، به نقل از بحارالانوار، ج 14، ص 478

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





سلام دوستان. یک روز عده ای از دانشمندان داخل و خارج از کشور با مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)نشست داشتن. مثل بقیه ی جلسات روال ادامه داشته با این تفاوت که متناسب با اون ایام دقایقی مداحی و روضه خوانی هم صورت میگیرد. پس از این دیدار یکی از دانشمندان غیر مسلمان(احتمالا مسیحی)مسلمان میشه. علت رو که ازش سوال میکنن،میگه دیدم وقتی روضه میخوندن رهبرتون با یک دستمال اشک چشمشو پاک کرد و با یک دیگه آب بینیش رو.
م رهبر شما تحصیلات حوزوی داره و تحصیلاتی در حوزه ی علوم پزشکی نداشته.
شما پیرو دینی هستید که 1400سال پیش دستوری بهتون داده که امروز ما تو علممون بهش رسیدیم که اشک چشم و آب بینی نباید با مخلوط شن. (محیط چشم استریله و…).
ببینید به نظر من هدف حضرت آقا اصلا این نبوده که فلان کس این رفتار منو ببینه و عوض بشه، اما وقتی به دستورات خدا اعتماد داره و حتی مستحبات رو هم خیلی قشنگ اجرا میکنه ،ناخود آگاه تاثیرش رو میذاره.
اگه همه ی ما فکر کنیم که همیشه زیر ذره بین هستیم و تک تک رفتارهامون میتونه به اسلام نسبت داده بشه، احتمالا از خیلی از رفتارامون خجالت میکشیم.
به نظر من کار فرهنگی انجام دادن اصلا به این نیست که شیپور به دست بگیریم و بگیم که ما داریم کار فرهنگی انجام میدیم. اگه هر کدوممون تو رفتارمون دقت کنیم و به این فکر کنیم که اگه یه غیر مسلمون که چیزی از اسلام نمیدونه ،این رفتارمونو ببینه به اسلام خوشبین میشه یا بدبین؟
اما صادق (ع) میفرمایند:«کونو لنا زینا و لا تکونو علینا شینا»زینت خاندان ما باشید ومایه ی زشتی ما نباشید. من خودم وقتی از خیابون رد میشم به این فکر میکنم که اولسن تصویری که از من تو ذهن مردم میمونه پوشش و چادر منه. همین باعث میشه پشت چراغ قرمز بایستم حتی اگه ماشینی نباشه و عجله داشته باشم. فرهنگ اینجوریم معنی میشه و دفاع فرهنگی همیشه نیاز به ابزار و وسیله نداره. اگه یه کم تو رفتارامون تجدید نظر کنیم ،دیگه کسی نمیگه
همه ی چادریا…
همه ی ایرانیا…
همه ی مسلمونا….
تو روخدابه این چیزا فکر کنید
در نگاه اول نگین شعاره. اسلام برای همه کارای ما برنامه داره حتی برای ناخن گرفتن و…
پس بیاید به این فکر کنیم که رفتارامون میتونه جاذبه یا دافعه ای باشه برای اسلام.

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




 

دانشجوبود…
دنبال عشق و حال،
خیلی مقید نبود،
یعنی اهل خیلی کارها هم بود،
تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…
از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…
قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن…
از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…

وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…
بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن،
آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…
من چندبار خواستم سلام بگم…
منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…
امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…
درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…
یه لحظه تو دلم گفتم:
حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…
تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!
تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!
خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…
تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،
وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،
کارامو سروسامون دادم،
تغییر کردم،مدتی گذشت…
یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،
از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،
چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،
اما به هرحال قبول کردن…
اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم…
اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،
تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن…
“حمید…حمید…حاج آقا باشماست”
نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…
آهسته در گوشم گفتن:
“یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…”

این داستان رو آیت الله احدی نقل کردند.

ترک هرگناه==
نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام…

ترک هرگناه==
برداشتن یک قدم در مسیر ظهور..

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

صاحب دلی برای اقامۀ نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران او را شناختند و خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و آن ها را پند گوید. او نیز پذیرفت.

نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مردِ صاحب دل برخاست و بر پلۀ نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آنگاه خطاب به جماعت گفت:"مردم! هرکس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مُرد، برخیزد.”

کسی برنخاست.

گفت:"حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد.”

باز کسی برنخاست!

سری به نشانۀ تاسف تکان داد و گفت:"شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید، اما برای رفتن نیز آماده نیستید!”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





برخی می‏پرسند عبارت «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» که پس از صلوات بر محمد و آل محمد (ص) فرستاده می‏شود، آیا در احادیث معصومان(ع) وارد شده و مَنصوص است و یا از چیزهایی است که علاقه ‏مندان و ارادتمندان به آقا امام زمان(عج)، خودشان، پس از صلوات، آن را اضافه کرده‏ اند؟
در پاسخ به این پرسش، به حدیث زیر توجه کنید که امام صادق علیه السلام می‏ فرمایند:
.
«مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم؛
هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمی‏رود مگر آن که قائم آل محمد (ص) را درک می‏ کند.

بحار الانوار ج 53 ص176

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




فقيري سه عدد پرتقال خريد…اولي رو پوست كند خراب بود
دومي رو پوست كند اونم خراب بود
بلند شد لامپ رو خاموش كرد و سومي رو خورد.
گاهي وقتا بايد خودمون را به نديدن و نفهميدن بزنيم تا بتونيم زندگى كنيم…! وقتى گرسنه اى،يه لقمه نون خوشبختيه..
وقتى تشنه اى،يه قطره آب خوشبختيه
وقتى خوابت مياد،يه چرت كوچيك خوشبختيه…
خوشبختى يه مشتى از لحظاته…يه مشت از نقطه هاى ريز،كه وقتى كنار هم قرار مى گيرن،يه خط رو ميسازن به اسم زندگى…

قدرخوشبختى هاتونو بدونيد…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم