✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
بی حجابی حق الناس..


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است.
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»

♻در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»
او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند»

♻مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی»
.
♻شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
.
♻شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد
قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
.
♻وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
.
♻قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
.
♻جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایان آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
.
♻اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است.

منبع: العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2، ص 77- 87

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




 

استاد قرائتی ضمن صحبت های خویش در یکم مرداد ماه سال جاری به برخی از دام هایی که برای ایشان پهن شده اشاره کرده اند که در ادامه آنرا ذکر می نماییم:
دام هایی برای من انداخته اند، خیلی پیش آمده است. یک جوانی با یک حال هیجانی آمد گفت: پدرم مرحوم شده است. خوب خدا رحمتش کند. نه تاجر بوده، خدا رحمتش کند. وصیت کرده که هشتصد میلیون از پول هایش را به آقای قرائتی بدهیم. برای نماز خرج کند. گفتم: من از شما پول نمی گیرم. آدرس می دهم خودت برو مسجد بساز٫ من از کسی پول نمی گیرم. حتی از مراجع هم پول نمی گیرم. نماینده هیچ مرجعی نیستم. خودم از مراجع تقلید می کنم. ولی داد و ستد هیچی! اصلاً معلوم شد که کلاً نه پدری بوده و نه مرگی بوده و نه وصیتی! یک ادعا درست کرده بود که ما را جایی ببرد و یک صحنه ای درست کند و از یک جایی یک دوربین های مخفی بیاورد که بگوید: در حالی که این پول به آقای قرائتی منتقل شد. دام می اندازند.


یکبار دیگر کسی آمد گفت: من سرطان دارم. بناست عمل کنم. احتمال دارد بمیرم. وصیت کردم هزار متر از زمین های لواسان را در اختیار شما بگذارند. اگر بعد از مرگ من وصی ها آمدند زمین دادند وحشت نکنید. من وصیت کردم! گفتم: من از کسی چیزی تحویل نمی گیرم. اگر بخاطر دین است به مراجع بدهید. به دفتر آقا بدهید. به مقام معظم رهبری بدهید. معلوم شد آن هم یک دامی بوده است. اصلاً انگار خیلی ها شیطان شده اند.یک کسی در کاشان بازاری بود. گفت: خدایا شر مردم را از سر ما کم کن، خودمان با شیطان کنار می آییم. یعنی هرکسی یک طراحی می کند برای یک…
گداها چقدر فنی شدند. ما جلسه ای فاتحه نشستیم، دیدیم یک جوانی آمد و در صورتش زد. گفتم: چه شده؟ گفت: زن من زاییده و از زایشگاه مرخص نمی کنند. می گویند: پول بیاور. گفت: پول می خواهم. گفتم: آقا بیا برویم سوار ماشین شو. زایشگاه می رویم و من به رئیس زایشگاه می گویم از تو پول نگیرد. اصلاً معلوم شد اصلاً زن ندارد و زایشگاهی هم نبوده است. فیلم بازی می کنند که آدم صبح به صبح چند آیت الکرسی باید از شر مردم بخواند. همه دام می اندازند. گریه ها، خنده ها، همه اینها… بارها پیش آمده صحنه هایی که ما گریه کردیم و بعد فهمیدیم از بن این دروغ بوده است.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




آلوئه ورا در درمان دیابت :

پژوهش ها نشان دادند که آلوئه ورا قند خون را در انسان کاهش می دهد. دانشمندان دریافتند از آنجا که آلوئه ورا قادر است آنزیم های موجود در پانکراس را فعال نماید می تواند در افرادی که دچار دیابت و هیپوگلیسمی هستند به تعادل و تنظیم قند خون کمک نماید.

آلوئه ورا در درمان زخم معده :

آلوئه ورا ترشح اسیدهای معده را تنظیم و کنترل می نماید. همچنین خواص بی حس کننده، منعقد کننده خون، ضد باکتری و درمان کننده دارد.

خوردن ژل آلوئه ورا سبب مب شود که این ژل به جداره لوله های گوارشی بچسبد و سرعت بهبود زخم ها را افزایش دهد. ژل معجزه گر آلوئه ورا قادر به کاهش اسیدهای معده (عامل اصلی تشدید زخم های معده) می باشد. از این رو این ژل برای درمان زخم های معده بسیار مؤثر شناخته شده است. مصرف و خوردن آلوئه ورا پیش از هر وعده غذایی برای کسانی که از نظر هضم غذای مصرفی با مشکل روبرو هستند نیز مفید می باشد، زیرا آلوئه ورا سبب تحریک شیره گوارشی و ایجاد جریان طبیعی آن و در نتیجه کمک به شکستن مواد غذایی جهت جذب توسط سلول ها می شود.

آلوئه ورا در تنظیم کلسترول، چربی خون :

ژل آلوئه ورا دارای آنزیم هایی نظیر آمیلاز، اکسیداز، کاتالاز و لیپاز، فولیک اسید، نیاسین که برای کاهش چربی و قند خون مفیدند هست.

آلوئه ورا در درمان فشار خون :

تحقیقات اخیر ثابت کرده است که مصرف مداوم آلوئه ورا می تواند با الیاف سلولزی همراه و مخلوط شود و باعث پالایش و تصفیه خون شود و فشار خون را تنظیم و متعادل نماید.

آلوئه ورا در درمان بیماری کلیه و دفع سنگ کلیه:

خوردن آلوئه ورا می تواند سنگ کلیه را دفع نماید یا اندازه سنگ را کوچکتر نماید. مصرف مداوم آلوئه ورا از تشکیل سنگ کلیهپیشگیری می نماید و از بافت های آن مراقبت نماید.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




 آقاي آقاتهراني در جلسه مبلغين گفتند: باحضرت آقا ديدار داشتم ازحضرت آقا پرسيدم من تو جلسات روي چي تأكيد كنم؟سياست؟اقتصاد؟سبك زندگي؟

آقاگفتند همه اينها كنار،بگيدمبلغين فقط روي افزايش جمعيت كاركنند بگيداگر من رو هم قبول ندارند،به خاطر كشورشون اين كار رو بكنند،به خاطر اسلام!
رهبر انقلاب:
پیر شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد، از همان چیزهائی است که اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است.۱۳۹۲/۰۲/۱۱

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قورباغه به کانگورو گفت: من میتوانم بپرم و تو هم.
پس اگر باهم ازدواج کنيم
بچه مان می تواند از روی کوهها بپرد، يک فرسنگ بپرد،
و ما می توانيم اسمش را «قورگورو» بگذاريم.
کانگورو گفت: “عزيزم” چه فکر جالبی. من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم. اما دربارهء قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاريم «کانباغه».
هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمیخواهد با تو ازدواج کنم.
کانگورو گفت: بهتر
قورباغه ديگر چيزی نگفت.
کانگورو هم جست زد و رفت.
آنها هيچوقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند
که بتواند از کوهها بجهد و يا يک فرسنگ بپرد.
چه بد، چه حيف
که نتوانستند فقط سرِ يک اسم توافق کنند.
اين قصهء زيبا از شل سيلور استاين مفهوم جالبی دارد.
“پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانیِ اختلاف نظرهای کوچک میشود”
هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باور ها و دانشی که از محیط اطرافش میگیرد پر میشود، این کوزه اگر روزی پر شد یاد گرفتن آدمی تمام میشود، نه که نتواند، دیگر نمیخواهد چیز بیشتری یاد بگیرد . پس تفکر را کنار می‌گذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع میکند و حتی برای آن میمیرد. اما آدم غیر متعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است . و صدها بار محتوای آنرا تغییر داده.
اگر شما مدتیست که افکارتان تغییر نکرده بدانید که این مدت فکر نکرده اید،
آب هم اگر راکد بماند فاسد میشود!

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




 

گلی گم کرده ام ای حیّ دادار
که دارد عطر روی آل اطهار


هوای وصل او دارم همه عمر
دم گورم، الهی همرهم دار


ره وصل گل روی مرادم
که راه‌مرگ مارا کرده هموار


در آورده دمارِ عمر ما را
که‌وصل روی او را دارم اصرار


سرآمد عمرم اَر آواره‌‌گی ها
ولی دارم هوای کوی دلدار


ألا ای مصــــــلحِ اولادِ آدم
رسی کی دادِ دلهای هوادار


گرامی گوهری گم کرده دارم
که او هم در دلم دارد سر کار


دوصد سال ار دهد عمرم همه درد
رود در ســـر مرا همــــواره مســـمار


هوای کوی او دارم مکرر
مگر در راه او گردم در آوار


رها کردی مرا آواره گردم
که گردد کم همی آمار و طومار


که عمری سائل کوی مرادم
مرادم، کی دهی سردار احرار


گره دارد امور اهل عالم
که سرها می رود محروم در دار


رسد کی دادرس، دادِ دلِ ما
عدو همواره می گردد طمع کار


الهی عالماً در راهِ اسلام
همه آماده اما کو علمدار

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت





اﺳﺘﺎﺩﻱ از شاگردش پرسید: چند وقت است که در ملازمت من هستی؟
شاگرد جواب داد : حدودا سی و سه سال اﺳﺘﺎﺩ گفت: در این مدت از من چه آموختی؟
شاگرد: هشت مسئله.

اﺳﺘﺎﺩ گفت: إنا لله وإنا إليه راجعون! مدت زیادی از عمر من با تو گذشت و فقط هشت چیز از من آموختی‌!؟

شاگرد: ای استاد، نمی خواهم دروغ بگویم و فقط همین هشت مسئله را آموخته ام.
استاد: پس بگو تا بشنوم.

شاگرد:

 أول

به خلق نگریستم دیدم هر کس محبوبی را دوست دارد و هنگامی که به قبر رفت محبوبش او را ترک نمود.

پس نیکی ها را محبوب خود قرار دادم تا در هنگام ورودم به قبر همراه من باشد.

 دوم

به کلام خدا اندیشیدم؛
” وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى/ فإن الجنة هي المأوى": و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت، بی گمان بهشت جايگاه اوست. نازعات: ۴۰

پس با نفس خویش به پیکار برخاستم تا این که بر طاعت خدا ثابت گشتم.

سوم
به این مردم نگاه کردم و دیدم هر کس شئ گران بهایی همراه خویش دارد و با جانش از آن محافظت می کند پس قول خداوند را به یاد آوردم :

” ما عندكم ينفذ و ما عند الله باق “. نحل: ۹۶
آنچه پيش شماست، تمام می شود و آنچه پيش خداست، پايدار است.

پس هر گاه شیء گران بهایی به دست آودم، آن را به پیشگاه خدا تقدیم کردم تا خدا حافظ آن باشد.

 چهارم
خلق را مشاهده کردم و دیدم هر کس به مال و نسب و مقامش افتخار می کند. سپس این آیه را خواندم :
” إن أكرمكم عند الله أتقاكم “. حجرات: ۱۳
در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.

پس به تقوای خویش افزودم تا این که نزد خدا ارجمند باشم.

 پنجم
خلق را دیدم که هر کس طعنه به دیگری می زند و همدیگر را لعن و نفرین می کنند. و ریشه ی همه ی این ها حسد است سپس قول خداوند را تلاوت کردم:

” نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياة الدنيا “. زخرف: ۳۲
ما [وسايل] معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده ايم.

پس حسادت را ترک کردم و از مردم پرهیز کردم و دانستم روزی و فضل به دست خداست و بدان راضی گشتم.

 ششم
خلق را دیدم که با یکدیگر دشمنی دارند و بر همدیگر ظلم روا می دارند و به جنگ با یکدیگر می پردازند. آن گاه این فرمایش خدا را خواندم :
” إن الشيطان لكم عدو فاتخذوه عدوا “. فاطر: ۶
همانا شیطان دشمن شماست پس او را دشمن گیرید.

پس دشمنی با مردم را کنار گذاشتم و به دشمنی با شیطان پرداختم

 هفتم
به مخلوقات نگریستم پس دیدم هر کدام در طلب روزی به هر دری می زند و گاه دست به مال حرام نیز می زند و خود را ذلیل نموده است.

و خداوند فرموده :
” وما من دابة في الأرض إلا على الله رزقها “. هود: ۶
و هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر [اين كه] روزی اش بر عهده ی خداست.

پس دانستم من نیز یکی از این جنبنده هایم و بدانچه که خداوند برای من مقرر کرده است، راضی گشتم.

 هشتم
خلق را دیدم که هر کدام بر مخلوقی مانند خودشان توکل می کنند؛ این به مال و دیگری نان و دگران به صحت و مقام.
و باز این قول خداوند را خواندم:
” ومن يتوكل على الله فهو حسبه “. طلاق: ۳
و هر كس بر خدا توکل كند، او براى وى بس است.

پس توکل بر مخلوقات را کنار گذاشتم و بر توکل به خدا همت گماشتم .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





1.برای جلوگیری از خشک شدن سیر آن را در روغن زیتون قرار دهید.

2.روغن زیتونی که طعم سیر گرفته است را میتوانید در غذا بریزید.

3.قرار دادن سیر در آب گرم برای جداشدن راحت تر پوست آن راهکار مفیدی است.

4.از سرخ کردن بیش از انداره سیر اجتناب کنید زیرا طعم تلخی میگیرد.

5.سیر در کتلک ،آش، ماکارونی، بادمجان،میرزاقاسمی و… طعم خارق العاده ای به غذای شما میدهد.

6.برای از بین بردن بوی بد سیر در دهان میتوانید بعد از مصرف جعفری بجوید.

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم