✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
بدون شرح


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



یا امام رضا،…

در حیرَتم ز پنجره فولاد مشهدت

هم مُرده زنده میکند ، هم زنده می کُشد…

سلام بر امام خوبیها….

پی نوشت،:

شکر لله همه را دلبر و دلداری تو
در مدار ازلی نقطه پرگاری تو

با غریبیت به غربت زدگان یاری تو
روز محشر چقدر بچه محل داری تو

شبنمی در حرمت طعنه به دریا زده است
هر که آمد حرمت قید دو دنیا زده است

دو سه تا قفل به آن پنجره عیسی زده است
گنبدت دید که خورشید کمی جا زده است

من ندیدم کسی از پیش شما طرد شده
از سر لطف تو خورشید خودش زرد شده


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




سجده بر خاك حسين سجده ى اعلاى خداست
چون كه خاك حرمش خاك كف پاى خداست

هركه مجنون حسين است خوشا بر حالش
چون كه ليلاى دلش ليلى ليلاى خداست

نوكرش روز جزا غصه ندارد زيرا
مورد مرحمت از جانب زهراى خداست

نه منا و عرفات و نه زمين كعبه
كه فقط كرب وبلا عرش معلى خداست

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




پسری مانده به خاک و پدری می نگرد
مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد


چون که این چاک ترین جسم میان شهداست
مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست


خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت
ور نه می مرد از آن بوسه….که زینب نگذاشت

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﯼ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ (ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ )

ﯾــﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺤـﺮﻡ ﺑﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻬﺎﺀﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑــﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺍﻗﻌــﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﻤﺎﯾﺎﻧــﺪﻩ ﺷﻮﺩ !
ﺭﻭﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﯿــﺪ ﻭ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨــﯽ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺿــﻮ ﻭ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺨﺘﺼــﺮﯼ ﺑﻪ ﮐﻨﺠﯽ ﺭﻓﺘــﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻗﺒﻠﻪ ﺧﯿــﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﻧــﺪ.
ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﯿــﺰ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺗﺤﺖ ﻫﯿﭻ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘــﻪ ﺑﺎﺷﻨــﺪ.
ﻫﻤﺴﺮ ﯾﺎ ﻓﺮﺯﻧــﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﺮ ﻣﯿﺰﺩﻧــﺪ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﻨــﺪ ﮐﻪ ﻫﺮﭼﻪ ﺑــﻪ ﻇﻬﺮ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﻣﯿﺸﺪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻠﺘﻬﺐ ﺗﺮ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺗــﺮ ﻣﯿﺸﺪ ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﺻـﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺘﻨــﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﻗﺎﻣـﻪ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺭﻓﺘﻨـﺪ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﭼﯿــﺰﯼ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧــﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﯾــﻢ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭘــﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺑــﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺗﺎ ﺍﯾﻨــﮑﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾــﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ ﮔﺎﻫﺎ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺸﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻧﻌــﺮﻩ ﺍﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧــﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺭﻓﺘﻨــﺪ.
ﺑﻪ ﺻــﺪﺍﯼ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ
ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﺑﻘﺪﺭﯼ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻨــﺪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻧﻌﺮﻩ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺗﺎ 5 ﺑﺎﺭ ﺍﯾــﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺷﺪ.
ﺑﺎﺭ ﺷﺸﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﻮﺵ ﺁﻣﺪﻧــﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﺴﺘﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﺎﺭﺍﯼ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧــﺪ.
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﮔﺮﯾــﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯿﺰﺩﻧــﺪ. ﯾــﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻥ ﺳﻌﯽ ﺩﺭ ﺗﮑﻠﻢ ﮐﺮﺩﻧـﺪ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧــﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺪﺍﻡ ﺻﺤﻨــﻪ ﮐﺮﺑـﻼ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺮﺁﺷﻔﺘﻨــﺪ.
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺑﻬﺎﺀ ﺍﻟﺪﯾﻨـﯽ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧــﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮ ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻨــﺪ:

ﭼﺸﻤـﺎﻥ ﻋﺒــﺎﺱ ، ﻭﻗﺘــﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮏ ﭘــﺎﺭﻩ ﺷﺪ.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




مشهدی یا کربلایی، دل به فکر دانه است
تو کبوتر باش، رزقت پیش صاحب خانه است

این که مصباح الهدی وآن یکی شمس الشموس
دل یکی داریم، اما در دو جا پروانه است

کربلا با تربتش عمری است که دارالشفاست
مشهد اما نسخه اش با آب سقاخانه است

ضامن آهو حسین وکشته ی عطشان رضاست
هر کسی این را نمی فهمد بدان دیوانه است

از صفا تا مروه ی من راه مشهد-کربلاست
آهویی هستم که یک عمراست بی کاشانه است

مست مشهد بود دل، در کربلا شد مست تر
چون شرابی کهنه تر این بار در پیمانه است

دل جواز کربلا را آخر از مشهد گرفت
سفره ی شاه خراسان این چنین شاهانه است

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




آقا نکند حنای من بی رنگ است
والله دلم برای صحنت تنگ است

ای دست دهنده ی خدا روی زمین
امضای برات کربلایم لنگ است…
اربابم

اﺯ ﻧﻮﻛَﺮﻱِ ﺩَﺭﺕ ﻣَﺮا ﺳﻴﺮ ﻣَﻜُﻦ
ﺟُﺰ ﺩَﺭﮔﻪِ ﺧﻮﺩ ﺟﺎﻱ ﺩِﮔﺮ ﭘﻴﺮ ﻣَﻜُﻦ

مَن ﻣُﻨﺘﻆﺮ ﺗﻮاﻡ ﺷَﺐ اﻭّﻝ ﻗَﺒﺮ
ﺳﻮﮔَﻨﺪ ﺑﻪ حَقِّ ﻣﺎﺩَﺭﺕ ﺩﻳﺮ ﻣَﻜُﻦ

السلام عليك یا اباعبدالله(ع)

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




به روی دستشان نور خدا بود و نفهمیدند

تمام حرمت شمس الضحی بود و نفهمیدند

 

نفهمیدند محبوب خدا بر نیزه می خواند

تمام ربّنا بر نیزه ها بود و نفهمیدند

 

شکوه آیه ها در نای سرها بود و می جوشید

خدا در رازهای کربلا بود و نفهمیدند

 

شبی در آسمان شرکشان خورشید جاری شد

سلام “مطلع الفجر” بقا بود و نفهمیدند

 

خدا صد جلوه در دشت بلا خود را نشان می داد

صفای کعبه در شور منا بود و نفهمیدند

 

شکوه عرش اعلی، کربلا بود و ندانستند

تمام اسم اعظم نینوا بود و نفهمیدند

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




کاروان ها یک به یک رفتند سوی کربلا
دیدی آخر ماند بر دل آروزی کربلا


همچو بیداران بیدل در میان خاک و خون
کی شود جانم بگیرد رنگ و بوی کربلا


حاضرم بود و نبودم را بگیری در عوض
یک دو جرعه می بنوشم از سبوی کربلا


باز من شب های جمعه قبله را گم میکنم
باز میخوانم نمازم را به سوی کربلا


هم صفا و هم منا در آروزی تربتش
کعبه گیرد آبرو از آبروی کربلا

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم