✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
محراب کوفه امشب در موج خون نشسته


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



سلام ما به لبخند شهیدان

به ذکرِ رویِ سربندِ شهیدان

سلام ما به گُم نامانِ لشگر

به تسبیحاتِ یا زهرایِ معبر

همان هایی که عمری نذر کردند

اگر رفتند دیگر بر نگردند

سلام ما به خاکی که بهشت است

به رویِ آن به خطِ خون نوشت است

به نقدِ جان بیا بازارِ معشوق

تنِ بی سر بیا دیدارِ معشوق

به هرکس اشک و سوز و آه دادند

هم او را پایِ سفره راه دادند

 

دوکوهه السلام ای خاکِ غربت

مناجاتِ حسینیه همت

 

دوکوهه خسته و دلگیر هستم

خجل از یار و سر به زیر هستم

 

دوکوهه این دلم خیلی گرفته

برایِ دیدنِ لیلی گرفته

 

دوکوهه شهرِ ما شهرِ خدا نیست

کسی با غربت ما آشنا نیست

 

دوکوهه زندگی ها زندگی نیست

کسی دیگر به فکر بندگی نیست

 

دوکوهه قلب آقا را شکستند

همه دنبالِ دنیایِ خود هستند

 

دوکوهه مهدیِ زهرا غریب است

میانِ خیمه در صحرا غریب است

 

دوکوهه تا که می گیرد دل ما

رویم آرام تا بهشت زهرا

 

دوکوهه هرشبِ جمعه به زاری

رود هرکس کنارِ یک مزاری

 

دوکوهه آمدم پیشت بمانم

برایت روضۀ زهرا بخوانم

 

دوکوهه سینه زن ها را صدا کن

میان داری نما و کوچه واکن

 

دوکوهه کوچه گفتم وای کوچه

چه می دانیم از معنایِ کوچه

 

دوکوهه راهِ مادر را گرفتند

تمام ِ هستِ حیدر را گرفتند

 

دوکوهه مادرِ ما داد می زد

میانِ شعله ها فریاد می زد

 

دوکوهه پیکرِ او ضربه ها خورد

به واللهِ لگد را بی هوا خورد

 

دوکوهه پهلویِ مادر شکسته

قلافی بازویِ مادر شکسته

 

دوکوهه خاک بر چادر نشسته

علی را می کشیدند دست بسته

 

دوکوهه خوب شد فضه رسید و ….

به دور فاطمه چادر کشید و ..

 

دوکوهه اهل خانه اهل دردند

همان جا محسن اش را دفن کردند

 

دوکوهه کن دعا مهدی بیاید

گره از ابروی مادر گشاید

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




چرا خواهر امام رضا(ع) را کریمه اهل بیت می‌نامند

حضرت معصومه(س) در ایام محبوس بودن پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر(ع) و در روزگار مسافرت برادرش حضرت رضا(ع)، در دفاع از حریم ولایت و پاسداری از خط امامت، آن چنان نقش مؤثری ایفا کرد که به شفیعه روز محشر و کریمه اهل بیت اشتهار یافت.
کی از سؤالاتی که درباره این بانوی بزرگ پرسیده می‌شود این است که چرا حضرت معصومه(س) را کریمه اهل بیت می‌نامند؟ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این چنین پاسخ می‌دهد:
حضرت فاطمه معصومه(س) کریمه اهل بیت(ع)، دختر امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) است، امام موسی بن جعفر(ع) دختران زیادی داشته است، علمای شیعه حضرت معصومه(س) را افضل از سایر دختران آن حضرت می‌دانند، به عنوان نمونه «شیخ عباس قمی» در منتهی الآمال می‌نویسد: «… بر حسب آنچه به مارسیده افضل آن‌ها(1) سیده جلیله معظّمه فاطمه بنت امام موسی(ع) معروف به حضرت معصومه است».(2)
حضرت فاطمه دختر امام موسی بن جعفر(ع) دارای القاب زیادی هستند(3)، دو لقب مشهور آن حضرت «معصومه» و «کریمه اهل بیت» است، در رابطه با لقب «کریمه اهل بیت» در کتاب «در حریم حضرت معصومه(س)» این گونه آمده است که در ایام محبوس بودن پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر(ع) و در روزگار مسافرت برادرش حضرت رضا(ع)، در دفاع از حریم ولایت و پاسداری از خط امامت، آن چنان نقش مؤثری ایفا کرد که به «شفیعه روز محشر» و «کریمه اهل بیت پیامبر» اشتهار یافت.(4)
در کتاب «فروغی از کوثر» ذیل عنوان «کریمه اهل بیت» آمده است که اولیاء الهی منشاء کرامات و عنایاتی بوده‌اند که آثار یک عمر اخلاص و وارستگی آن‌هاست، از دیر زمان، آستانِ قدس فاطمی منشاء هزاران کرامت و عنایت ربّانی بوده است… .(5)
اما به نظر می‌رسد، شهرت این لقب برای حضرت معصومه(س) به واسطه رؤیای صادقه‌ای است که از مرحوم آیت الله سیدمحمود مرعشی نجفی(ره) نقل شده است، داستان به این صورت است که مرحوم سیدمحمود مرعشی نجفی متوفای 1328 هجری قمری بسیار علاقه‌مند بود که به هر طریقی شده، محل قبر شریف حضرت صدیقه طاهر(س) را به دست آورد، برای این مقصود، ختم مجربی انتخاب کرده، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید خداوند به طریقی او را از محل قبر شریف حضرت زهرا(س) آگاه فرماید، شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان استراحت کرده، در عالم رؤیا به محضر مقدس حضرت باقر(ع) یا حضرت صادق(ع) مشرف شد.(6)
امام(ع) به ایشان فرمود: «علیک بکریمة اهل البیت»؛ به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن، ایشان به تصور اینکه منظور امام(ع) از «کریمه اهل بیت» حضرت زهرا(س) است، عرضه داشت: بلی قربانت گردم، من نیز این ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را به صورت دقیق‌تر بدانم و به زیارتش مشرف شوم، امام(ع) فرمودند: منظور من قبر شریف حضرت معصومه در قم است، مرحوم آیت‌الله سیدمحمود مرعشی نجفی هنگامی که از خواب برخاست تصمیم گرفت که رخت سفر ببندد و به قصد زیارت حضرت معصومه(س) رهسپار ایران شود.(7)
این جریان در کتاب «کریمه اهل بیت» نقل شده است، مؤلف بعد از نقل این جریان در پاورقی کتابش اضافه می‌کند این داستان را مرحوم آیت‌الله مرعشی(8) چندین بار در ملاقات‌های اینجانب با ایشان از پدر بزرگوارشان نقل کردند و حقیر آن را بدون هیچ گونه تصرفی در اینجا آوردم.(9)
این داستان در کتاب «حرم فاطمیون»(10) و همچنین در کتاب «حضرت معصومه، فاطمه دوم»(11) با اقتباس از کتاب «کریمه اهل بیت(ع)» هم نقل شده است، آقای محمدی اشتهاردی بعد از نقل این داستان می‌نویسد: اقتباس، از کتاب ارزشمند «کریمه اهل بیت(ع)» صفحه 43-45، سپس آقای محمدی اشتهاردی ادامه می‌دهد: ماجرای فوق را مرحوم آیت‌الله سیدشهاب‌الدین مرعشی به طور مکرر برای افراد مختلف نقل کرده است.
یکی از شاگردان آیت‌الله نجفی می‌گفت: ایشان در درس خود می‌فرمود: علت آمدن من به قم، همین مطلب بود،(12) و در مورد رؤیای مذکور ایشان می‌نویسد: با توجه به اینکه مرجع تقلیدی این رؤیا را از پدر مجتهدش نقل می‌کند و خواب دیدن امام معصوم(ع)، دلیل بر صدق آن خواب است.(13)
در پایان می‌توان نتیجه گرفت که شهرت لقب «کریمه اهل بیت» برای حضرت فاطمه(س) بعد از رؤیای صادقه‌ای است که مرحوم آیت الله سیدمحمود مرعشی نجفی آن را نقل کرده است، إن‌شاءالله خداوند توفیق زیارت، همراه با معرفت این بانوی بزرگوار را به همه عاشقان عنایت فرماید.


_____________________________________________ ___
*پی‌نوشت‌ها:
1. دختران امام موسی بن جعفر(ع)
2. قمی، عباس، منتهی الامال، قم، انتشارات هجرت، چاپ پنجم، 1412 هـ ، ج2، ص 430.
3. در کتاب «انوار المشعشعین» به غیر از دو لقب «معصومه» و «کریمه اهل بیت» ده لقب دیگر در زیارتنامه‌ای، برای حضرت معصومه(س) نقل شده است. مراجعه شود به کتاب: مهدی پور، علی اکبر، کریمه اهل بیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1374، به نقل از انوار المشعشعین، ج 1، ص 211.
4. مهدی پور، علی اکبر، در حریم حضرت معصومه(س)، انتشارات رسالت، چاپ دوم، 1417 هـ ، ص 11.
5. محمدبیگی، الیاس، فروغی از کوثر، قم، انتشارات زائر، چاپ دوم، 1379، ص 43.
6. مؤلف می‌نویسد: این تردید از مرعشی نجفی است مراجعه شود به مهدی‌پور، علی‌اکبر، کریمه اهل بیت، قم، نشر حاذق، چاپ اول، 1374، ص 43.
7. مهدی پور، علی اکبر، کریمه اهل بیت(ع)، قم، نشر حاذق، چاپ 1، 1374، ص43.
8. مرعشی نجفی، سیدشهاب الدین که در کتابخانه بی نظیرش در قم مدفون است.
9. مهدی‌پور، علی اکبر، پیشین، ص45.
10. شهاب، محمدعلی و باقری، حسن، حرم فاطمیون، قم، نشر نذیر، چاپ اول، 1381، ص40.
11. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت معصومه فاطمه دوم، قم، انتشارات علاقه، چاپ اول، 1375، ص138.
12. همان، ص140،
13. همان، ص141.

 

 

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




امام على عليه السّلام فرمودند:

ما سَألتُ ربِّي أولادا نُضْرَ الوَجهِ، ولاسَألتُهُ وَلَدا حسَنَ القامَةِ ، ولكنْ سَألتُ ربِّي أولادا مُطِيعِينَ للّه ِ وَجِلِينَ مِنهُ ؛ حتّى إذا نَظَرتُ إلَيهِ وهُو مُطيعٌ للّه قَرَّت عَيني ؛

مـن از پروردگار خود نه فرزندانى زيبارو خواستم و نه فرزندى خوش قد و قامت ، بلكه از پروردگارم فرزندانى خواستم كه فرمانبردار خدا باشند و از او بترسند ، تا وقتى به او نگاه كنم و ببينم از خداوند فرمان مى برد ، چشمم روشن شود .

بحار الأنوار: 104 / 98 / 66

موضوعات: روایات  لینک ثابت




از جهان بیگانه شو تا آشنا پیدا کنی
خودستائی را برون بَر تا خدا پیدا کنی


نیست در قاموس هستی هیچ دردی بی دوا
سعی کن از بهر هر دردی دوا پیدا کنی


گنج قارون گر بدست آری ز دستت میرود
دست گیری کن که بهر خود عصا پیدا کنی


چشم بی روح تو گردد زیر خاک ای نازنین
سعی کن نوری در آنجا از صفا پیدا کنی


همچو اسکندر مرو دنبال آب و زندگی
لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی


باد بر غبغب میفکن چون شدی صاحب مقام
تا مقامی برتر از شیخ بها پیدا کنی


روز محشر عضو عضو ما شهادت میدهند
شاهدی باید از الطاف خدا پیدا کنی


سعی کردن در صفا و مروه ای، حاجی خوشست
خوشتر از آن این بُوَد جود و سخا پیدا کنی


از من ژولیده بشنو سعی کن در زندگی
ارتباط مستقیمی با خدا پیدا کنی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بي خامنه اي هوا بسي تنگ بود

بي عشق علي (ع) جهان چه بي رنگ بود

اي مانده نهرواني پست بدان

بي «سيد علي» شيعه گري ننگ بود

با خامنه اي زنده ام و پاينده

با رهبري اش مقتدر و توفنده

در عرصه ميدان نمي بينم خصم

باشد سخنان رهبرم كوبنده

اي خامنه اي دعا بكن يارانت

اي عشق نگاه كن سربازانت

هستند فقط منتظر يك تصميم

اي آيت حق درياب دلدارانت

اي حضرت ماه تحفه اي را بپذير

سرباز حقير و كوچكي را بپذير

با خامنه اي دلم بسي آرام است

با حضرت ماه امتی همگام است

آماده كند راه براي موعود

بارهبريش خصم جهان ناكام است

جانم فدای سیدعلی

سلامتی حضرت آقا صلوات

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




 

امام باقر، محمد بن علی بن الحسين(ع)، لقبش “باقر” است.

باقر يعنی شكافنده. به آن حضرت “باقر العلوم” می‏گفتند، يعنی‏"شكافنده دانشها".
مردی مسيحی، به صورت سخريه و استهزاء، كلمه “باقر” را تصحيف‏
كرد به كلمه “بقر” -يعنی گاو- و به آن حضرت گفت: «انت بقر»؛ يعني«تو گاوی»
امام بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند، با
كمال سادگی گفت: «نه، من بقر نيستم من باقرم».
مسيحی: «تو پسر زنی هستی كه آشپز بود».
- «شغلش اين بود، عار و ننگی محسوب نمی‏شود».
- «مادرت سياه و بی‏شرم و بد زبان بود».
- «اگر اين نسبتها كه به مادرم می‏دهی راست است، خداوند او را
بيامرزد و از گناهش بگذرد. و اگر دروغ است، از گناه تو بگذرد كه دروغ‏
و افترا بستی».
مشاهده اين همه حلم، از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك‏
مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد، كافی بود كه انقلابی در روحيه مرد
مسيحی ايجاد نمايد، و او را به سوی اسلام بكشاند .
مرد مسيحی بعدا مسلمان شد.۱
پاورقی :
1. بحار الانوار، جلد۱۱، حالات امام باقر، صفحه83

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




عربی بيابانی و وحشی ، وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد ، تا مگر از رسول خدا سيم و زری بگيرد . هنگامی وارد شد كه رسول اكرم در ميان انبوه‏ اصحاب و ياران خود بود . حاجت خويش را اظهار كرد و عطائی خواست .
رسول اكرم چيزی به او داد ، ولی او قانع نشد و آن را كم شمرد ، بعلاوه سخن‏ درشت و ناهمواری بر زبان آورد ، و نسبت به رسول خدا جسارت كرد . اصحاب و ياران سخت در خشم شدند ، و چيزی نمانده بود كه آزاری به او
برسانند ، ولی رسول خدا مانع شد .
رسول اكرم بعدا اعرابی را با خود به خانه برد ، و مقداری ديگر به او كمك كرد ، ضمنا اعرابی از نزديك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم به وضع رؤسا و حكامی كه‏ تاكنون ديده شباهت ندارد ، و زر و خواسته‏ای در آنجا جمع نشده .
اعرابی اظهار رضايت كرد و كلمه‏ای تشكر آميز بر زبان راند . در اين‏ وقت رسول اكرم به او فرمود : ” تو ديروز سخن درشت و ناهمواری برزبان‏ راندی كه ، موجب خشم اصحاب و ياران من شد . من می‏ترسم از ناحيه آنها به‏
تو گزندی برسد ، ولی اكنون در حضور من اين جمله تشكر آميز را گفتی ، آيا ممكن است همين جمله را در حضور جمعيت بگويی تا خشم و ناراحتی كه آنان‏ نسبت به تو دارند ، از بين برود ؟ ” اعرابی گفت : ” مانعی ندارد ” .
روز ديگر اعرابی به مسجد آمد ، در حالی كه همه جمع بودند ، رسول اكرم‏ رو به جمعيت كرد و فرمود : ” اين مرد اظهار می‏دارد كه از ما راضی شده‏ آيا چنين است ؟ ” اعرابی گفت : ” چنين است ” و همان جمله تشكر آميز كه در خلوت گفته بود تكرار كرد . اصحاب و ياران رسول خدا خنديدند .
در اين هنگام رسول خدا رو به جمعيت كرد ، و فرمود : ” مثل من و اين‏ گونه افراد ، مثل همان مردی است كه شترش رميده بود و فرار می‏كرد ، مردم‏ به خيال اينكه به صاحب شتر كمك بدهند فرياد كردند ، و به دنبال شتر دويدند . آن شتر بيشتر رم كرد و فراری‏تر شد . صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت ، خواهش می‏كنم كسی به شتر من كاری نداشته باشد ، من خودم بهتر می‏دانم كه از چه راه شتر خويش را رام كنم .
” همينكه مردم را از تعقيب بازداشت ، رفت و يك مشت علف برداشت‏ و آرام آرام از جلو شتر بيرون آمد ، بدون آنكه نعره‏ای بزند و فريادی بكشد و بدود ، تدريجا در حالی كه علف را نشان می‏داد جلو آمد . بعد باكمال‏ سهولت مهار شتر خويش را در دست گرفت و روان شد .
” اگر ديروز من شما را آزاد گذاشته بودم ، حتما اين اعرابی بدبخت به‏ دست شما كشته شده بود - و در چه حال بدی كشته شده بود ، در حال‏ كفر و بت پرستی - ولی مانع دخالت شما شدم ، و خودم با نرمی و ملايمت او را رام كردم ” ( 1) .
پاورقی :
. 1 كحل البصر ، صفحه . 70

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




در آن ايام، در تمام قلمرو كشور وسيع اسلامی، به استثناء قسمت شامات، چشمها به آن شهر دوخته‏ بود كه، چه فرمانی صادر می‏كند و چه تصميمی می‏گيرد. در خارج اين شهر دو نفر، يكی مسلمان و ديگری كتابی (يهودی يامسيحی‏ يا زردشتی) روزی در راه به هم برخورد كردند. مقصد يكديگر را پرسيدند.
معلوم شد كه مسلمان به كوفه می‏رود، و آن مرد كتابی درهمان نزديكی، جای‏ ديگری را در نظر دارد كه برود. توافق كردند كه چون در مقداری از مسافرت‏
راهشان يكی است باهم باشند و بايكديگر مصاحبت كنند.
راه مشترك، با صميميت، در ضمن صحبتها و مذاكرات مختلف طی شد. به‏ سر دو راهی رسيدند، مرد كتابی با كمال تعجب مشاهده كرد كه رفيق‏ مسلمانش از آن طرف كه راه كوفه بود نرفت، و از اين طرف كه او می‏رفت،‏ آمد .
پرسيد : «مگر تو نگفتی من می‏خواهم به كوفه بروم ؟»
-مسلمان: «چرا».
-کتابی: «پس چرا از اين طرف می‏آئی؟ راه كوفه كه آن يكی است».
-مسلمان: «می‏دانم، می‏خواهم مقداری تورا مشايعت كنم. پيغمبر ما فرمود: “هرگاه دو نفر در يك راه بايكديگر مصاحبت كنند، حقی بريكديگر پيدا
می‏كنند". اكنون تو حقی بر من پيدا كردی. من به خاطر اين حق كه به‏ گردن من داری می‏خواهم چند قدمی تو را مشايعت كنم. و البته بعد به راه‏ خودم خواهم رفت».
-کتابی: «اوه، پيغمبر شما كه اين چنين نفوذ و قدرتی در ميان مردم پيدا كرد، و باين سرعت دينش در جهان رائج شد، حتما به واسطه همين اخلاق كريمه‏اش بوده».
تعجب و تحسين مرد كتابی در اين هنگام به نهایت درجه رسيد، كه برايش‏ معلوم شد، اين رفيق مسلمانش، خليفه وقت، علی ابن ابيطالب(ع) بوده. طولی نكشيد كه همين مرد مسلمان شد، و در شمار افراد مؤمن و فداكار اصحاب علی(عليه‏السلام) قرار گرفت».

پاورقی :
. 1 اصول كافی، ج 2، باب “حسن الصحابة و حق الصاحب فی السفر"،
صفحه670

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم