✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

قافله‏ای از مسلمان كه آهنگ مكه داشت، مدينه که رسيد چند روزی توقف و استراحت كرد، و بعد به مقصد مكه به راه افتاد.
در بين راه مكه و مدينه، در يكی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف‏ شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت با آنها ، متوجه شخصی‏ درميان آنها شد كه سيمای صالحين داشت، و با چابكی و نشاط مشغول خدمت و رسيدگی به كارها و حوائج اهل قافله بود، در لحظه اول او را شناخت. با كمال تعجب از اهل قافله پرسيد: «اين شخصی را كه مشغول خدمت و انجام‏ كارهای شماست می‏شناسيد؟»
-اهل قافله: « نه، او را نمی‏شناسيم ، اين مرد در مدينه به قافله ما ملحق شد. مردی‏ صالح و متقی و پرهيزگار است. ما از او تقاضا نكرده‏ايم كه برای ما كاری‏ انجام دهد، ولی او خودش مايل است كه در كارهای ديگران شركت كند و به‏
آنها كمك بدهد.»
-مرد: «معلوم است كه نمی‏شناسيد، اگر می‏شناختيد اين طور گستاخ نبوديد ، هرگز حاضر نمی‏شديد مانند يك خادم به كارهای شما رسيدگی كند.»
- اهل قافله: «مگر اين شخص كيست ؟»
- مرد: «اين، علی بن الحسين زين العابدين است.»
جمعيت آشفته به پاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند. آنگاه به عنوان گله گفتند: «اين چه كاری بود كه شما با ما كرديد؟! ممكن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بكنيم، و مرتكب گناهی بزرگ بشويم.»
امام: «من عمدا شمارا كه مرا نمی‏شناختيد برای همسفری انتخاب كردم، زيرا گاهی با كسانی كه مرا می‏شناسند مسافرت‏ می‏كنم ، آنها به خاطر رسول خدا زياد به من عطوفت و مهربانی می‏كنند، نمی‏گذارند كه من عهده‏دار كار و خدمتی بشوم، از اينرو مايلم همسفرانی‏ انتخاب كنم كه مرا نمی‏شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می‏كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم».۱
پاورقی :
۱. بحار، جلد 11، چاپ كمپانی، صفحه 21، و در صفحه 27 بحار

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

همينكه رسول اكرم و اصحاب و ياران از مركبها فرود آمدند، و بارها را بر زمين نهادند، تصميم جمعيت براين شد كه برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده كنند. يكی از اصحاب گفت: «سر بريدن گوسفند با من»
ديگری: «كندن پوست آن بامن»
سومی: «پختن گوشت آن بامن»
چهارمی: . . .
رسول اكرم : «جمع كردن هيزم از صحرا بامن ».
جمعيت: «يا رسول الله شما زحمت نكشيد و راحت بنشينيد، ما خودمان‏
با كمال افتخار همه اينكارها را می‏كنيم»
رسول اكرم: «می‏دانم كه شما می‏كنيد، ولی خداوند دوست نمی دارد
بنده‏اش را در ميان يارانش با وضعی متمايز ببيند كه، برای خود نسبت به‏
ديگران امتيازی قائل شده باشد».
سپس به طرف صحرا رفت. و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و
آورد. پاورقی :
۱. كحل البصر، صفحه 68

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

قافله چندين ساعت راه رفته بود. آثار خستگی در سواران و در مركبها پديد گشته بود. همينكه به منزلی رسيدند كه آنجا آبی بود، قافله فرود آمد. رسول اكرم نيز كه همراه قافله بود، شتر خويش را خوابانيد و پياده‏ شد. قبل از همه چيز ، همه در فكر بودند كه خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم كنند.
رسول اكرم بعد از آنكه پياده شد، به آن سو كه آب بود روان شد، ولی‏ بعد از آنكه مقداری رفت، بدون آنكه با احدی سخنی بگويد، به طرف مركب‏ خويش بازگشت. اصحاب و ياران با تعجب باخود می‏گفتند آيا اينجا را برای فرود آمدن نپسنديده است و می‏خواهد فرمان حركت بدهد؟! چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود. تعجب جمعيت‏ هنگامی زياد شد كه ديدند همينكه به شتر خويش رسيد ، زانوبند را برداشت‏ و زانوهای شتر را بست ، و دو مرتبه به سوی مقصد اولی خويش روان شد.
فريادها از اطراف بلند شد: «ای رسول خدا! چرا مارا فرمان ندادی كه‏ اين كار را برايت بكنيم، و به خودت زحمت دادی و برگشتی؟ ما كه با كمال افتخار برای انجام اين خدمت آماده بوديم ». در جواب آنها فرمود: “هرگز از ديگران در كارهای خود كمك نخواهيد، و بديگران اتكا نكنيد، ولو برای يك قطعه چوب مسواك باشد».1

پاورقی :
1. كحل البصر، محمد قمی، صفحه 69

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

شخصی باهيجان و اضطراب، به حضور امام صادق(ع) آمد و گفت: «درباره من دعايی بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، كه‏
خيلی فقير و تنگدستم».
امام : «هرگز دعا نمی‏كنم» .
شخص: «چرا دعا نمی‏كنيد؟!»
امام: «برای اينكه خداوند راهی برای اينكار معين كرده است، خداوند امر
كرده كه روزی را پی‏جويی كنيد، و طلب نماييد. اما تو می‏خواهی در خانه‏
خود بنشينی، و با دعا روزی را به خانه خود بكشانی!»


موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




مستمند و ثروتمند( داستانی از کتاب داستان راستان شهید مطهری )

 

رسول اكرم ” ص ” طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . ياران‏ گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند . در اين بين يكی از مسلمانان - كه مرد فقير ژنده‏ پوشی بود - از در رسيد . و طبق سنت اسلامی - كه هر كس در هر مقامی هست ، همين كه وارد مجلسی می‏شود بايد ببيند هر كجا جای خالی هست همانجا بنشيند ، و يك نقطه مخصوص را به عنوان اينكه شأن من چنين اقتضا می‏كند در نظر نگيرد - آن مرد به اطراف‏ متوجه شد ، در نقطه‏ای جايی خالی يافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعين و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه ‏های خود را جمع‏ كرد و خودش را به كناری كشيد ، رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت :
” ترسيدی كه چيزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! “
- ” نه يا رسول الله ! “
- ” ترسيدی كه چيزی از ثروت تو به او سرايت كند ؟ “
- ” نه يا رسول الله ! “
- ” ترسيدی كه جامه ‏هايت كثيف و آلوده شود ؟ “
- ” نه يا رسول الله ! “
- ” پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشيدی ؟ “
- ” اعتراف می‏كنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم . اكنون به جبران‏ اين خطا و به كفاره اين گناه حاضرم نيمی از دارايی خودم را به اين برادر مسلمان خود كه درباره ‏اش مرتكب اشتباهی شدم ببخشم ؟ “
مرد ژنده پوش : ” ولی من حاضر نيستم بپذيرم ” .
جمعيت :
” چرا ؟ “
- ” چون می‏ترسم روزی مرا هم غرور بگيرد ، و بايك برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بكنم كه امروز اين شخص با من كرد ” ( 1 ) .

پاورقی :
 1 اصول كافی ، جلد 2 ، باب فضل فقراء المسلمين ، صفحه 260.

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ،

ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﭼﺸﻢ ﮔﺸﻮﺩﻥ،

ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻡ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺁﺭﺯﻭ ﮐﺮﺩﻡ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ،ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﻭ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺼﻮﺭﺕ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮔﻨﺠﺪ

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ،

ﺯﯾﺮﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ،ﺣﺎﺻﻞ ﺗﺠﺴﻢ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﻭ ﻣﻦ ﺧﯿﺮ ﻣﺤﺾ،ﺛﺮﻭﺗﯽ ﻻﯾﺰﺍﻝ،ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻏﯿﺮ ﻣﺸﺮﻭﻁ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺩﻡ ﻃﺎﻟﺒﻢ،

ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﻢ ….

ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﺍﻣﻨﯿﺘﻢ …..

ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﺑﺎﺷﯿﻢ ….

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ

ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺳﭙﺎﺱ ….

ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﻮﺍﺯﺷﻢ ﮐﺮﺩ

ﺳﭙﺎﺱ ﻛﻪ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺯﺑﺎﻧﻢ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ . . .

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چرا هنگام عرض ادب به ساحت مقدس ولي عصر (عج) دست بر سر خويش ميگذاريم ؟

 

توضيح سؤال :

چرا هنگام عرض ادب به ساحت مقدس ولي عصر (عج) دست بر سر خويش ميگذاريم ؟ آيا روايت و يا دستور خاصي براي اين موضوع وجود دارد

پاسخ :

در اين باره روايت خاصي از حضرات معصومين عليهم السلام وارد نشده است ؛ جز روايتي كه علامۀ مامقاني رضوان الله تعالي عليه در تنقيح المقال ، ج1 ،‌ ص418 در ترجمۀ دعبل خزاعي از مشكواة الأنوار ، شيخ محمد بن عبد الجبار نقل مي‌كند و آن روايت اين است :

لما قرأ دعبل قصيدته المعروفة التي أولها ( مدارس آيات ) على الرضا عليه السلام وذكره عج الله تعالى فرجه وضع الرضا عليه السلام يده على رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج .

زماني كه دعبل قصيدۀ معروفش را كه اولش (مدارس آيات ) بود بر امام رضا عليه السلام خواند و در آن نامي از حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف برده شد ، امام رضا عليه السلام دست بر سر نهاد و متواضعانه ايستاد و براي تعجيل در فرج آن حضرت دعا كرد .

مرحوم محدث نوري رحمت الله عليه در باره قيام و دست گذاردن بر سر مي‌نويسد :

هذا القيام والتعظيم خصوصا عند ذكر ذلك اللقب المخصوص سيرة تمام أبناء الشيعة في كل البلاد من العرب والعجم والترك والهند والديلم وغيرها ، بل وعند أبناء أهل السنة والجماعة أيضا .

النجم الثاقب ، ص 605 .

اين نوع قيام تعظيم در هنگام ذكر لقب مخصوص حضرت حجت عجل الله تعالي فرجه الشريف ، از قديم الأيام در ميان تمام شيعيان ؛ اعم از عرب و عجم و ترك و ديلم ، در تمام شهرها و كشورها ؛ بلكه حتي در نزد اهل سنت نيز مرسوم بوده است .

البته در باره اصل ايستادن و قيام در زمان ذكر نام شريف آن حضرت ، روايات ديگري نيز وجود دارد ؛ اما از آن‌جايي كه سؤال شما در باره « دست بر سر گذاشتن » بود ، ما فقط به همين مورد اشاره كرديم .

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

سیب ها را زیبا به تصویر کشیدند؛

اولی را کامل پوست گرفتند، طوری که زردیش به سیاهی کشیده شد.

دومی را نصفه نیمه پوست گرفتند

و فقط آنجا که پوست نداشت به سیاهی می نمود.

سومی را سالم و با پوستی شفاف کنارشان گذاشتند

و کوتاه و زیبا نوشتند:

پوشیدگی دوامی برای زیبایی ست.

امام علی(ع)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم