✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
همایش ملی بررسی آرای تفسیرى علامه معرفت


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ

ﮐﻮﺩﮎ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺍﺭﺝ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ. ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮎ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ. ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺗﺠﻠﯿﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ، ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ، ﺷﺮﯾﻒ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺯﺷﺖ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ، ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﮐﻮﺩﮎ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:«ﻣﺒﺎﺩﺍ ﻓﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﺸﻤﺎﺭﯾﺪ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻧﺎﻥ، ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ».

ﺭﯾﺤﺎﻧﻪ ﺧﻮﺷﺒﻮ

ﮐﻮﺩﮎ، ﻣﻮﻫﺒﺘﯽ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻨﺸﺄ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ. ﻭﺟﻮﺩ ﮐﻮﺩﮎ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ، ﻓﻀﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﻮﺩﺕ ﻟﺒﺮﯾﺰ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﺎﺭﻩ ﺗﻦ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻭ ﮔﻠﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ. ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: «ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻝ، ﺑﺮﮒ ﺧﻮﺷﺒﻮﯾﯽ ﺑﺮ ﺳﺎﻗﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﻭﺟﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﺳﺖ». ﮐﻮﺩﮎ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺸﺎﻁ، ﺯﻧﺪﮔﯽ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﺍﻣﯿﺪ. ﺍﻭ ﮔﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﮑﺎﻣﻞ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺍﻭ ﺑﮑﻮﺷﻨﺪ، ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﻘﺼﻮﺩﺵ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺑﺎﻟﻨﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﻧﺪ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: «ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ، ﮔﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ».

ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﯿﮏ ﺩﺭ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﯿﺖ، ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﯽ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺍﺯ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ. ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ، ﻧﻘﺶ ﺯﯾﺮﺑﻨﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺵ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ ﻭ ﻧﯿﺰ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎ ﻭ ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﮐﻮﺩﮎ ﺷﮑﻞ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺷﺨﺺ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: «ﺑﯽ ﺗﺮﺩﯾﺪ ﺩﻝ ﮐﻮﺩﮎ، ﭼﻮﻥ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﮐﺸﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﻫﺮ ﺑﺬﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩ. ﭘﺲ ﺑﻪ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺗﻮ ﺷﺘﺎﻓﺘﻢ، ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻟﺖ ﺳﺨﺖ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﯾﺎﺑﺪ».

 

ﮐﻮﺩﮎ، ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﻧﺸﺎﻁ

ﺑﺎﺯﯼ، ﻭﺍﮊﻩ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﻭ ﭘﺮ ﺭﻣﺰ ﻭ ﺭﺍﺯﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﻮﻫﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺷﻤﺮﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺑﺎﺯﯼ ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﻭﺭﺍﻧﮕﯿﺰ ﻭ ﻧﺸﺎﻁ ﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ، ﻣﺎﯾﻪ ﺭﺷﺪ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻫﺎ ﻭ ﻋﻮﺍﻃﻒ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺟﻬﺖ ﺩﺍﺭ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﻔﮑﺮ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﺷﺪ ﺩﻫﺪ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: «ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﯽ ﭘﺮﺗﺤﺮﮎ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭ ﺑﯿﺎﺑﺪ». ﺑﺎﺯﯼ، ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺲ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭﯼ ﻭ ﻧﻮﺁﻭﺭﯼ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽ ﺍﻧﮕﯿﺰﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﺷﺪ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﺗﻮﺍﻥ ﺫﻫﻨﯽ ﺍﻭ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺑﺎﺯﯼ، ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺣﻔﻆ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﻋﺼﺒﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺍﻋﻀﺎ ﻭ ﺣﻮﺍﺱ ﺍﻭ ﻣﯽ ﺍﻧﺠﺎﻣﺪ. ﻧﯿﺰ ﺑﺎﺯﯼ، ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺍﺳﺖ.

ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻮﺩﮎ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ

ﺩﺭ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﺣﻘﻮﻕ ﺍﻣﺎﻡ ﺳﺠﺎﺩ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ، ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻮﺩﮎ ﭼﻨﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ: «ﺣﻖ ﮐﻮﺩﮎ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺻﻐﯿﺮ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺮﺣﻢ ﮐﻨﯽ، ﻭ ﺍﺯ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﻭ ﮔﺮﻣﺎ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﻣﻀﺎﯾﻘﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯽ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻭ ﭘﯿﺸﺎﻫﻨﮕﯽ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻧﮑﻨﯽ، ﺩﺭ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻭ ﺩﯾﻨﯽ ﺍﻭ ﺑﮑﻮﺷﯽ، ﻭ ﺍﺯ ﺧﻄﺎﻫﺎ ﻭ ﻟﻐﺰﺵ ﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﮕﺬﺭﯼ، ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﯼ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﯽ، ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻭ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﻖ ﻭ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﻋﻤﻞ ﮐﻨﯽ». ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ: «ﺣﻖ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭ ﻧﯿﮏ ﻭ ﺑﺪﺵ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ».

ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ

ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ، ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺍﺳﺖ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﺍﻭ ﻣﺤﯿﻂ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﻣﯽ ﺟﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﻮ ﺁﻥ، ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﮑﻮﻓﺎ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ. ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮎ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﻭﺣﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ. ﺍﮐﺴﯿﺮ ﻣﺤﺒﺖ، ﺩﺍﺭﻭﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺩﻫﺎ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎﯼ ﺟﺴﻤﯽ ﻭ ﺭﻭﺣﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: «ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﺪﺕ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻣﻮﺭﺩ ﻟﻄﻒ ﺧﻮﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ». ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻏﺬﺍ، ﭘﻮﺷﺎﮎ ﻭ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺁﺏ ﺣﯿﺎﺕ ﺑﺨﺶ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻋﻄﻮﻓﺖ، ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺩﻝ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺏ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺍﺳﻼﻡ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ: «ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺒﻮﺳﯿﺪ؛ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﺮ ﺑﻮﺳﻪ، ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ».

 

ادامه دارد…..

 

موضوعات: اسلام و تربیت کودک  لینک ثابت




وجه تشابه یاران حضرت بقیه الله ارواحنا فداه با یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام چیست؟

 

بین یاران حضرت بقیه الله علیه السلام بایاران امام حسین علیه السلام فرق چندانی نیست همانطور که انها بودند اصحاب حضرت بقیه الله هم باید باشند. مسئله مهم استقامت انها بود.

وقتی شب عاشورا چراغها را روشن کردند حضرت دیدند فقط چند نفر ماندند شاید حضرت اشاره کردند چرا نرفتید؟ اینها مطالب مختلفی گفتند یکی گفت اگر مرا هفتاد بار بکشند قطعه قطعه کنند و باز زنده ام کنند دست از یاری شما بر نمی دارم. چنین مطالبی که خیلی عجیب است توسط انها گفته شد. انها چنین استقامت و قدرت روحی و قاطعیت و صبر و اعتماد به نفس و اعتماد به خدا داشتند که از همه چیز بریدند . نازل ترین افراد در روز عاشورا حر بود یعنی اگر بنا باشد درجات تقسیم بندی شود او پائین تر است. اما در عین حال با داشتن قدرت هزار نفر سواره تحت فرمان و همه ی وعده و وعیدها ان چنا قاطعیت دارد که می گوید من هرگز جهنم را بر بهشت ترجیح نمی دهم. یقین او خیلی مهم است او قاطعیت داشت از مال دنیا و همه چیز دنیا که داشت گذشت او هم می توانست بگوید من فعلا تقیه می کنم بعد توبه می کنم.

حر تنها مرحله توبه را گذراند که امام حسین علیه السلام قبولش کرد. ما اگر بخواهیم در محضر حضرت باشیم اقلا همان حالات اصحاب سید الشهداء علیه السلام را باید داشته باشیم اصحاب حضرت سید الشهداء علیه السلام یک شبانه روز تحمل کردند اما اصحاب حضرت هشت سال پای رکاب حضرت باید در دنیا بجنگند تا اسلام را در تمام دنیا مستقر کنند چون اصحاب سید الشهداء علیه السلام می خواستند اسم اسلام را که بنی امیه می خواست ان را هم از بین ببرد مستقر کنند یزید می گفت: هیچ چیز نبوده خواب و خیالی بیش نبوده و می خواستند رسالت را به طرف سلطنت بر دنیا و سلطنت اولادشان بچرخانند لذا امام حسین علیه السلام و اصحابش صبر کردند کشته شدند تا اسم اسلام باقی بماند و بنی امیه نتوانند اسلام را از بین ببرند. البته حکومت اسلام مستقر نشد اما بنی امیه سرنگون شد.

والا هیچ ساعتی حتی یک ساعت در روی کره زمین اسلام محض حکومت نکرده است حتی در زمان حضرت علی علیه السلام حتی امروز که حکومت ما حکومت اسلامی است. اما بیشتر دنیا را که فساد و بی بند و باری و انحراف از صراط مستقیم گرفته نمی توانیم بگوئیم صد درصد اسلام در دنیا پیاده شده است.

 لذا در مرحله اول یاران حضرت ولی عصر علیه السلام باید شرایط یاران امام حسین علیه السلام را داشته باشند.و بنابراین اگر حضرت تشریف بیاورند ما باید شرایطی را بپذیریم:

1- ایمان و یقین کامل داشته باشیم.

2- پاکی کامل داشته باشیم.

3- فداکاری داشته باشیم که اصحاب سید الشهداء علیه السلام اینها را در یک شبانه روز از خود اظهار کردند.

کتاب ارزشمند انوار صاحب الزمان علیه السلام پاسخ پرسش دویست و بیست و پنجم تالیف حضرت ایه الله سید حسن ابطحی دام عزه .

انسان تاوقتی درخواب غفلت باشد هم به نفس خود ظلم میکند هم به امام زمانش، مانند حر که تا وقتی در خواب بود راه بر روی امامش بست و روبروی امام زمانش ایستاد و هیچ متوجه زشتی و عاقبت کارش نبود تا اینکه بخود امد و از خواب غفلت بلند شد و بدون تعلل بسوی امام حسین علیه السلام باتمام وجود برگشت و از جانش هم گذشت.

 

اما مردم این زمان هرکدام به نوعی راه بر امامشان با بی توجهی وغفلت وگناه بسته اند.

 

از فرمایشات استاد گرانقدر،  حاج آقا زعفری زاده

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

  امام زمان (عج) میفرماید : ” هیچ چیز ما را از شیعیان جدا نکرده است مگر آنچه از کارهای ایشان که به ما میرسد. اعمالی که خوشایند ما نیست و از شیعیان انتظار نداریم!”

 ( بحارالانوار. شیخ طوسی. جلد 53. ص 177)

 

نهایت آرزوی منتظران این است که در برپایی دولت مهدوی و حکومت عدل جهانی سهمی داشته باشند و افتخار یاوری آخرین حجت الهی را به دست آورند اما

 

  مگر رسیدن به چنین سعادت بزرگی جز با خودسازی و آراستگی اخلاقی میسر است؟؟؟؟!!!!

 

امام صادق ع میفرماید : “هرکس دوست دارد از یاران حضرت قائم علیه السلام باشد , باید منتظر باشد و در حال انتظار به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.

  غیبت. نعمانی. باب 11. حدیث16

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

‌●امام زمان (عج) چگونه از قاتلان امام حسین (ع) که مرده اند، انتقام می گیرد؟

 

درباره کیفیت این انتقام گیری باید گفت که اگر منظور انتقام گرفتن از قاتلان امام حسین (ع)، انتقام از کسانی است که در کربلا حاضر بوده اند، این انتقام تنها با رجعت محقق می شود. یعنی مردگان زنده شده و در نزاع حق و باطل، اصحاب کفر سرکوب می شوند.  و رجعت مطلبی حق است که آیات قرآنی نیز آن را تائید می کند. و از مسلمات عقیده شیعه است.

 

اما با توجه به اینکه بین رجعت و ظهور فاصله است، منظور از انتقام امام زمان (عج) از قاتلان امام حسین (ع) در این نوع انتقام نیست. که مردگان از قبر بیرون آیند و قصاص شوند.

 

بلکه انتقام امام زمان (عج)، انتقام از یزیدیان و سیره و منش آنهاست که در طی تاریخ استمرار داشته و در مقابل حق، صف آرائی کرده است.

 

و حدیثی از امام رضا (ع) نیز این مطلب را تائید می کند. عبد السّلام بن صالح هروىّ گوید: به حضرت رضا علیه السّلام عرض كردم: نظرتان در باره این حدیث كه از امام صادق علیه السّلام روایت شده است، چیست، كه حضرت فرموده‏اند: زمانى كه قائم علیه السّلام قیام كند فرزندان قاتلان حسین علیه السّلام را بخاطر كردار پدرانشان خواهد كشت؟ حضرت فرمودند: همین طور است،

 

عرض كردم پس معنى این آیه چیست: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏[انعام/۱۶۴] هیچ كس بار گناه دیگرى را به دوش نخواهد كشید؟»

 

 فرمودند: خداوند در تمام گفتارهایش درست گفته است، لكن فرزندان قاتلان حسین علیه السّلام از كردار پدرانشان راضى هستند و به آن افتخار مى ‏كنند و هر كس از كارى راضى باشد مثل كسى است كه آن را انجام داده، و اگر كسى در مشرق كشته شود و دیگرى در مغرب از این قتل راضى باشد، نزد خدا با قاتل شریك خواهد بود، و قائم علیه السّلام در هنگام قیام خود، بخاطر رضایتشان از كردار پدران، ایشان را خواهد كشت.[۲]

 

[۱]. الجواهر السنیة-كلیات حدیث قدسى، ص ۴۲۹ ، الباب الثانی عشر.

[۲]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۱، ص: ۲۷۳.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 

آیت الله بهجت (ره)

 

روايت عجيب و غريبى از حضرت رسول-صلى الله عليه و آله و سلم- نقل كرده‌اند كه: “ألا أخبركم (أنبؤكم) بدائكم من دوائكم؟ داؤكم الذنوب، و دوائكم الاستغفار” آيا درد و درمان شما را به شما خبر ندهم؟ درد شما گناهان، و دوا و درمانتان استغفار است. بنده اين حديث را در جوامع روايى نديده‌ ام. يعنى: سرت درد مى‌ كند، “دوائكم الاستغفار"؛ پايت درد مى‌ گيرد، دواى آن استغفار است؛ گوش و دندان درد مى‌ كند، “دوآئكم الاستغفار” و… يعنى يك نسخه براى درمان همه‌ ى دردها!

 

1. بحارالانوار، ج 90، ص 282

در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص344.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به شیطان گفتم:

«لعنت بر شیطان!»

لبخند زد.

پرسیدم:

«چرا می خندی؟»

پاسخ داد:

«از حماقت تو خنده ام می گیرد»

پرسیدم:

«مگر چه کرده ام؟»

گفت:

«مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام»

با تعجب پرسیدم:

«پس چرا زمین می خورم؟!»

جواب داد:

«نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای.
نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.»

پرسیدم:

«پس تو چه کاره ای؟»

پاسخ داد:

«هر وقت سواری آموختی،
برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛
فعلاً برو سواری بیاموز !!!»


خداوند بهشت دسیسه های شیطان شیاطین هوای نفس نفس اموزش

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




طنز_جبهه

 

اسمش یوسف بود.

اما بخاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما بهش مى گفتیم جناب سرهنگ.

با ما تو یك اردوگاه بود. بنده خدا چند بار افتاده بود به التماس كه جان مادرتان این قدر به من نگویید جناب سرهنگ.كار دستم مى دهیدها.

 

اما تا مى آمدیم تمرین كنیم كه دیگر به او جناب سرهنگ نگوییم ، باز از دهان یكى در مى رفت !!

 

تا اینكه یك روز در آسایشگاه باز شد و یك گله عراقى مسلح ریختند تو آسایشگاه و فرمانده شان نعره زد:

«سرهنگ یوسف ، بیا بیرون!»

یوسف انگار برق سه فاز ازش پریده باشد ، پا شد و جلو رفت.

فرمانده كه درجه اش سرگرد بود گفت:

«چشمم روشن. تو سرهنگ بودى و ما نمى دانستیم.»

یوسف با خنده اى كه نوعى گریه بود گفت:

«اشتباه شده من…»

 

- حرف زیادى نباشه! ببرید این قشمار را! (قشمار: مسخره) تا آمدیم به خود بجنبیم یوسف را كَت بسته بردند ….

چند مدّتى گذشت و ما خبرى از او نداشتیم و دل نگران او بودیم و به خودمان بد مى گفتیم كه شوخى شوخى كار دست آن بنده خدا دادیم….

چند ماه بعد یكى از بچه ها كه به سختى بیمار شده بود و پس از هزار التماس و زارى كردن به عراقی ها به بیمارستان برده بودند ، پس از بهبودى برگشت اردوگاه تا دیدیمش و خواستیم حالش را بپرسیم زد زیر خنده.

چهارشاخ ماندیم كه خدایا مریض رفت و دیوانه برگشت!

كه خنده خنده گفت:

«بچه ها یوسف را دیدم!»

همه از جا پریدیم:

یوسف!

- دست و پایش را شكسته بودند؟

- فكش را پایین آورده بودند؟

- جاى سالم در بدنش بود؟

- اصلاً زنده بود؟!

 

خندید و گفت:

« صبر كنید. به همه سلام رساند و گفت كه از همه تشكر كنم»

فكر كنم چشمان همه اندازه یك نعلبكى گرد شد!

- آره ، چون نانش تو روغنه بردنش اردوگاه افسران ارشد. جاش خوب و راحته. مى خوره و مى خوابه و زبان انگلیسى و آلمانى و فرانسه كار مى كنه….

مى گفت بالاخره به ضرب و كتك عراقی ها قبول كرده كه سرهنگ است.

و بعد از آن ، كلى تحویلش گرفته اند و بهش مى رسند.

یك هو یكى از بچه ها گفت:

بچه ها راستش من تیمسارم .

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




 حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست 

 

من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست

 

کربلا گر نشدم دعوت از این بار گناه 

 

ضامن من بشود ضامن آهو کافیست

.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم