✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
حرف زدن راجع به دیگران


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




در زمان حضرت عیسی (ع) زنی بود که شیطان نمی توانست
به هیچ عنوان فریبش دهد.
روزی این زن در حال پختن نان بود که وقت نماز شد.
دست از کار کشد و مشغول نماز شد.
در این هنگام شیطان کودک این زن را وسوسه کرد که به سمت آتش برود.
رفت و به درون تنور افتاد.
بعد شیطان وسوسه کنان به طرف زن رفت
که بچه ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشکن.
زیرا میدانست این از آن نمازهایی است که فایده دارد.
( نمازهایی که فایده ندارد شیطان آب وضوی آن را هم می آورد)
اما این زن توجهی به وسوسه شیطان نکرد.
حال معنوی زن طوری شد که نماز را نشکست.
شوهر آمد دید که صدای بچه از درون تنور می آید.
و زن در حال خواندن نمازاست.
بچه سالم است و نمی سوزد. دست به درون تنور برد و
بچه را درآورد.
مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسی تعریف کرد. حضرت عیسی به خانه آنها آمد و از زن پرسید تو چه کردی که به این مقام رسیدی؟
زن پاسخ داد:
۱- همیشه کار آخرت را بر دنیا ترجیح می دادم
۲- از وقتی خود را شناختم بی وضو نبودم
۳- همیشه نماز خود را در اول وقت می خواندم
۴- اگر کسی بر من ستم می کرد یا دشمنانم داد او را به خدا وا می گذاشتم و کینه او را به دل نمی گرفتم.
۵- در کارهایم به قضای الهی راضیم
6- سائل را از در خانه ام مأيوس نمی كنم
7- نماز شب را ترك نمی نمايم
حضرت عیسی فرمود :اگر این زن ، مرد بود پیامبر می شد چون کارهایی می کند که فقط پیامبران می کنند.و بر چنین کسی شیطان سلطه ندارد.
 در اینجا منظور از نماز نوع عبادتی است که در زمان پیامبران هر زمان صورت داشت .


 منبع :
 عرفان اسلامي ، ص300؛

شيطان در كمينگاه ، ص 23

موضوعات: داستان  لینک ثابت





پرهیز از غیبت:
ولا یغتب بعضکم بعضاً أیحب أحدکم ان یأکل لحم اخیه میتا فکرهتموه (حجرات/12)
از دیگران غیبت نکنید؛ آیا دوست دارید که گوشت برادر مرده خود را بخورید؟ البته از آن، کراهت دارید.
پرهیز از تمسخر:
لا یسخر قوم من قوم عسی ان یکونوا خیرا منهم (حجرات/11)
ای اهل ایمان! گروهی از شما گروه دیگر را مسخره نکند، چه بسا آن گروه دیگر بهتر از ایشان باشد.
پرهیز از وعده دروغ:
یا ایها الذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون (صف/2و3)
ای اهل ایمان! چرا چیزی را می گویید که به آن عمل نمی کنید؟ این که چیزی را بگویید که عمل بدان نمی کنید نزد خداوند گناهی است بزرگ.
پرهیز از عیب جویی و هرزه زبانی:
ویل لکل همزة لمزة (همزه/1)
وای بر هر عیب جوی هرزه زبان
پرهیز از گمان در همه چیز:
اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم (حجرات/12)
از بسیاری از گمان ها دوری کنید، که بعضی از گمان ها گناه است.
پرهیز از زیادی کنجکاوی در امور دیگران:
ولا تجسسوا (حجرات/12)
تجسس نکنید.
پرهیز از علاقه افراطی به امور دنیوی:
یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکرالله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون (منافقون/9)
ای مومنان! اموال و اولادتان شما را از یاد خدا غافل نکند، که هر کس چنین باشد، به حقیقت زیانکار است.
پرهیز از افراط و تفریط در بخشش مال:
ولا تجعل یدک مغلولة الی عنقک ولا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا (اسراء/29)
دستان خود را محکم بسته مدار و بسیار گشاده مکن که ملامت زده و حسرت بار، زمین گیر شوی.
ناامید نشدن از رحمت خداوند:
قل یا عبادی الذین اسرفوا لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم (زمر/53)
بگو به بندگانم که بر خود ستم کرده اند، که از رحمت خداوند ناامید نشوند که خدا همه گناهان را می بخشد زیرا او غفور و رحیم است

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




 برگی از خاطرات شهدا
چند روز پیش بچه دار شده بود.دم سنگر که دیدمش،لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم:"هان،آقا مهدی خبری رسیده؟"چشم هایش برق زد.
گفت:” خبر که… راستش عکسش رو فرستادن".
خیلی دوست داشتم عکس بچش و ببینم.
با عجله گفتم:"خب بده، ببینم".
گفت:” خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم.
قیافم رو که دید، گفت:” راستش
می ترسم؛ توی این گیرودار عملیات،اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش".
نگاهش کردم.چیزی نمتونستم بگم؟
گفتم:” خیلی خب،پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم".

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




خاطره ای از شهید مهدی زین الدین
. .
.
شب از شناسایی برگشته بود. می بیند بچه ها در چادر خوابیدند،همان جا بیرون چادر می خوابد.بسیجی آمده بود نگهبان بعدی را بیدار کند، می بیند بیرون چادر کسی خوابیده است به تصور اینکه نگهبان شیفت بعدی است ، با قنداق اسلحه به پهلویش می زند و بلندش می کند و می گوید: پاشو ، نوبت پست شماست … او هم بلند می شود، اسلحه را می گیردو می رود سر پست و تا صبح نگهبانی می دهد!صبح زود، نگهبان پست بعدی به آن بسیجی می گوید: چرا دیشب من رو بیدار نکردی؟!وقتی به محل نگهبانی می روند، می بینند…
فرمانده لشگر مهدی زین الدین دارد نگهبانی می دهد!

 

تو که آن بالا نشستی،ص39-40

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت





زندگی امام صادق(علیه‌السلام)

امام صادق (عليه السّلام) در سال (۱۱۴ ه - ق) به امامت رسيد. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حكومت امويان كه در سال ۱۳۲ به عمر آن پايان داده شد و اوايل حكومت عباسيان كه از اين تاريخ شروع شد.
وقتي منصور دوانقي در سال ۱۳۶ هجري به خلافت رسيد دوران اختناق شديد بر شيعيان شروع شد او قصد داشت كه همه شخصيت‎هاي برجسته خاندان علي (عليه السّلام) را از سر راه خود بردارد به همين خاطر، بارها امام صادق (عليه السّلام) را بحضور طلبيد و او را مورد بازجوئي قرار داد. تا اين‎كه بالاخره در سال (۱۴۸ ه - ق) بوسيله عامل خود در مدينه آن امام را مسموم و به شهادت رسانيد.
در ميان ائمه اطهار (عليهم السّلام)، دوران زندگانی امام صادق (عليه السّلام) منحصر بفرد بود. زيرا آن دوران از نظر سياسي، دوران ضعف حكومت بني‎اميه و قدرت بني‎عباس بوده است.
با قدرت گرفتن بني‎عباس، آنها از وجود مبارك امام صادق (عليه السّلام) بيمناك بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامي كه ابوالعباس (اولين خليفه عباسي) از دنيا رفت، برادرش منصور دوانقي كه مردي ستمگر و خونريز بود به مقام خلافت رسيد. وي پس از اين‎كه به مقام خلافت رسيد از كثرت شيعيان و پيروان امام صادق(عليه السّلام) اطلاع يافت.
منصور بخوبي مي‎دانست كه پيشواي ششم شيعيان، مركز ثقل مبارزات اسلامي، به شمار مي‎روند، لذا چندين مرتبه تصميم به قتل آن حضرت مي‎گيرد ولي هربار بنا به عللي از قتل آن حضرت منصرف مي‎شود. وي همواره از فعاليت امام صادق(عليه السّلام) سخت نگران بود. محبوبيت عمومي و عظمت علمي امام (عليه السّلام) بر اين بيم و نگراني مي‎افزود.[۱]
بعلاوه منصور دوانقی، شيعيان را نيز در مدينه به شدّت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود به طوري كه در مدينه جاسوساني داشت كه گزارش آن‌ها را به او مي‎دادند و كساني را كه با امام صادق(عليه السّلام) رفت و آمد داشتند، گردن مي‎زدند».[۲]
امام (عليه السّلام) نيز ياران خود را از همكاري با دربار خلافت منع مي‎كرد تا كمكي به ستمگران نشود. لذا مي‎فرمود: «من دوست ندارم كه براي آنها (بني‎عباس) گرهي بزنم يا درِ مشكي را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسياري بدهند. زيرا كساني كه به ستمگران كمك كنند در روز قيامت در سراپرده‎‎اي از آتش قرار داده مي‎شوند تا خدا ميان بندگان خود حكم كند.»[۳]
«روزي منصور دوانقي به امام صادق(عليه السّلام) نوشت: چرا مانند ديگران نزد ما نمي‎آيي؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنيوي) چيزي نداريم كه براي آن از تو بيمناك باشيم و تو نيز از جهات اُخروي چيزي نداري كه به خاطر آن به تو اميدوار گرديم و… منصور نوشت: بياييد ما را نصيحت كنيد. امام پاسخ داد: اگر كسي اهل دنيا باشد تو را نصيحت نمي‎كند و اگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمي‎آيد».[۴]
به همين علّت، منصور دوانقي به تكريم و احترام ديگران پرداخت تا امام را تحقير كند. «سخنگوي بني‎عباس در شهر مدينه اعلام كرد كه: جز «مالك بن انس» و «ابن ابي ذئب» كسي حق ندارد در مسائل اسلامي فتوا بدهد».[۵] بدنبال اين جريان حكومت وقت با تمام امكانات خود به طرفداري از مالك و ترويج و تبليغ وي پرداخت تا از اين رهگذر، مردم را از مكتب امام صادق (عليه السّلام) دور كند. روزي منصور به مالك گفت: اگر زنده بمانم فتاواي تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم كرد به آنها عمل كنند».[۶]
مي‎توانيم بگوييم كه دوران منصور يكي از پراختناق‎ترين دوره‎هاي تاريخ اسلام بود و امام صادق(عليه السّلام) ده سال از اواخر عمر خود را در چنين دوراني سپري ساخت، منصور بعد از اين‎كه متوجه شد كه نمي‎تواند از نظر علمي و شخصيتي امام صادق(عليه السّلام) را مغلوب سازد به فكر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا اين‎كه بعد از چندين مرتبه كه شبانه به منزل آن حضرت يورش بردند و در دل شب از منزل بيرون كشيدند و به تبعيد مجبور ساختند، بالاخره در سال ۱۴۸ (بيست و پنجم شوال) بوسيله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانيدند».[۷]
____________________________________
پی‌نوشت:
[۱]. بحارالانوار ، ج۴۷، ص۱۶۲
[۲]. اختيار معرفة الرجال، ص ۲۸۲.
[۳]. وسائل الشيعه، بيروت، ج۱۲، ص۱۲۹.
[۴]. بحارالانوار ، ج۴۷، ص۱۸۴.
[۵]. وفيات الاعيان، ج۴، ص۱۳۵.
[۶]. تذكرة الحفاظ، ج۱، ص۲۱۲.
[۷]. دورنمائي از زندگاني امام جعفر صادق (عليه السّلام)، ص ۳۰۹.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





سفارش و تأثیر دعا در سخنان امام صادق

در اندیشه اسلامی و دستورات قرآنی و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) سفارش مؤکد نسبت به دعا و راز و نیاز شده است، هم‌چنین در اندیشه امام صادق(علیه‌السلام) مثل بقیه ائمه(علیهم‌السلام) علاوه بر سفارش به دعا و راز و نیاز، تأثیر آن هم محسوس و ملموس می‌باشد و این دعاها هستند که زندگی انسان را تأمین می‌کنند. خداوند متعال در قران کریم می‌فرمایند: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي‏ سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرينَ [غافر/۶۰] و پروردگارتان فرمود: من‌را بخوانید و بدانید که خواندن من عبادت است و اگر بخوانید من‌را، دعایتان را اجابت می‌کنم؛ قطعاً کسانی که از روی تکبّر از عبادت من سرباز می‌زنند به زودی خوار و ذلیل وارد دوزخ خواهند شد».
زیرا خواستن از درگاه حضرت حق، خود نوعی بندگی و عبادت است که در هر صورت برای انسان افتخار و مقام است، اگر مستجاب شود که مصلحت بوده و هیچ منتی در پی آن نیست و اگر هم مستجاب نشود مصحلت در آن نبوده و به یقین خداوند متعال بهتر از آن دعا را که به نفع بنده خویش هست را مستجاب می‌کند و در عدم استجابت آن دعا هم هیچ ذلت و خواری برای انسان نیست. پس چه خوب است که همیشه از درگاهی درخواست کنیم که چه رد شود و چه اجابت، باعث عزت و مقام انسان خواهد شد.
امام صادق(علیه‌السلام) هم سفارش به دعا و نیایش کرده‌اند و می‌فرمایند: «شما را سفارش مى‌كنم به دعا كردن، زيرا با هيچ چيز به مانند دعا به خدا نزديک نمی‌شويد و دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را، به خاطر كوچک بودنش رها نكنيد، زيرا حاجت‌هاى كوچک نيز به دست همان كسى است كه حاجت‌هاى بزرگ به دست اوست».[۲]
تأثیر دعا در زندگی امام صادق(علیه‌السلام)
امام صادق(علیه‌السلام) هم‌عصر «منصور دوانیقی» بود، روزی منصور به وزیر دربارش «ربیع» دستور می‌داد امام(علیه‌السلام) را به دربارش بیاورد. ربیع، امام(علیه‌السلام) را آورد، منصور با خشم و تندی به امام(علیه‌السلام) نگاه کرد و گفت: «خدا من‌را بکشد، اگر تو را نکشم؛ آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی می‌کنی؟» امام(علیه‌السلام) فرمودند: آن کس که چنین خبری به تو داده دروغ‌گو است.
ربیع می‌گوید: امام(علیه‌السلام) را دیدم که هنگام ورود و زمانی که کنار منصور نشستند لب‌هایش حرکت می‌کرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر می‌شد، بعد از جلسه از امام(علیه‌السلام) سؤال کردم که خشم منصور خیلی بود اما زمانی که شما وارد شدید لب‌های‌تان تکان می‌خورد و کم‌کم خشم منصور هم کمتر شد، داستان چه بود؟ شما چه می‌گفتید؟
امام صادق(علیه‌السلام) فرموند: لب‌هايم را به دعای جدم حسين(علیه‌السلام) حرکت می‌دادم و آن دعا اين است: «يا عُدَّتي عِندَ شِدَّتي وَيا غَوثِي عِندَ کُربَتي اَحرِسنِي بِعَينِکَ الَّتي لا تَنامُ وَاکَنِفنِي بِِرُکنِکَ الذَّي لايُرام؛ ای نيرو بخش من هنگام دشواری‌هايم و ای پناه من هنگام اندوهم، به چشمت که نخوابد من‌را حفظ کن و من‌را در سايه رکن استوار و خلل ناپذيرت قراربده.»[۲]
هم‌چنین «مفضّل بن عمر» می‌گويد: منصور دوانيقی به فرمان‌دار مکه و مدينه «حسن بن زيد» فرمان داد که خانه امام صادق(علیه‌السلام) را بسوزان، او اين دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق(علیه‌السلام) را آتش زد، آتش به راهرو خانه رسید، امام(علیه‌السلام) میان آتش گام بر نهاد و فرمود: «منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمين پراکنده‌اند، منم فرزند ابراهيم خليل که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد».[۳]
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت و مقام و منزلت امام صادق(علیه‌السلام) را ببیند و نقشه قتل ایشان را ریخت و توسط والی خود در مدینه امام صادق(علیه‌السلام) را با انگور زهرآلود به شهادت رساند.

————————————————–
پی‌نوشت
[۱]. كافى، ج۲، ص۴۶۷.
[۲]. مهج الدعوات و منهج العبادات، سید بن طاووس، ص ۴۵.
[۳]. اصول کافی، ج۲، ص ۵۰۱.

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




شیعیان خواب بس است برخیزید…

ﺧﻼﺩ ﺍﺑﻦ ﻗﺼﺎﺭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :

ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺁﯾﺎ ﻗﺎﺋﻢ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﻓﺮﻣﻮﺩ : ‏ﻧﻪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻧﺸﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ، ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺪﻣﺖ ﮔﺰﺍﺭﯼ ﺍﻭ ﺳﭙﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ.

‏( ﻣﻜﻴﺎﻝ ﺍﻟﻤﻜﺎﺭﻡ ﺝ2 ، ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻻﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 51، ﺹ 148)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قرآن می‌گوید:
بعضی آدم‌ها «کَانَّهُم خُشُبٌ».
انگار چوب‌اند… تا عصبانی می شوند، آتش می‌گیرند،
و همه جا را دودآلود می‌کنند،
همه جا را تیره و تار می‌کنند،
اشک آدم را جاری می کنند.
ولی بعضی‌ها این طور نیستند؛ مثل عودند.
وقتی یک حرف می‌زنی که ناراحت می‌شوند،
و آتش می‌گیرند،
بوی جوانمردی و انصاف می‌دهند ،
و هرگز نامردی نمی‌کنند.
این است که وجود نازنین امام صادق سلام الله علیه فرمود:
«هر کس را می‌خواهی بشناسی،
در وقت عصبانیت، در وقت خشم بشناس.»

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم