✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
مهدی که بیاید ...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 حجله دامادی…

 

 سعید قنبری که به جبهه رفت، نامزدش همکار ما در واحد تعاون سپاه پاسداران بود و هر روز به همراه چند تن از خواهرها به خانه ی شهدا می رفتند تا با خانواده ها دیدار داشته باشند.

 

 تا اینکه یک روز از قم زنگ زدند و آمار شهدا را برای ما ارسال کردند، لیست را که دریافت کردیم، اسم سعید قنبری هم جزو شهدا بود .

این در حالی بود که نامزد ایشان هم مرتب وضعیت سعید را از بچه ها سؤال می کرد، ولی هیچکس جرأت بروز آن را نداشت، چرا که این دو، تازه نامزد شده و علاقه ی شدید هم به یکدیگر داشتند و قرار بود پس از بازگشت سعید از جبهه، مقدمات عروسی شان فراهم شود.

 

 اما سرانجام گفتن موضوع به نامزد سعید گفته شد و زمان تشییع جنازه ایشان فرا رسید.

 

 آن روز ما رفتیم ماشین پدر بزرگوار شهیدان مافی را امانت گرفته و آن را تزئین کردیم و از جلوی تشییع کنندگان پیکر شهید سعید قنبری حرکت دادیم.

 

 هدف ما از این کار اثبات عشق و علاقه جوانان به پاسداری از دست آوردهای انقلاب اسلامی و مقاومت در مقابل متجاوزان بعثی بود و اینکه هستند جوانانی که در حساسترین موقعیت های زندگی، از همه چیز خود می گذرند تا اسلام سرافراز بماند.

 

 آن روز نوشته هایی روی ماشین نصب شده بود که توجه خیلی ها را به خود جلب کرده بود، از جمله: 

 نقل عروسی ام رگبار گلوله ها، اسلحه دسته گل دامادی ام و حجله دامادی ام، سنگر من!

 

 خط سرخ

#عکس_های_ماندگار

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

  ثوابی بالاتر از ثواب زیارت امام حسین (ع) 

 

◀️ شیخ صدوق رضوان الله علیه در روایتی صحیح به نقل از على بن مهزيار  اهوازی (رحمة الله) می نویسد :

 

عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يَعْنِي مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاكَ زِيَارَةُ الرِّضَا ع أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ زِيَارَةُ أَبِي ع أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي ع لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ .

 

از على بن مهزيار روایت است كه گفت به حضرت ابى جعفر يعنى محمد بن على الرضا (جواد) (ع) عرض كردم فداى وجودت شوم زيارت حضرت رضا (ع) افضل است يا زيارت حضرت ابى عبد الله الحسين؟ امام فرمود زيارت پدر بزرگوارم افضل است و اين بدان جهت است كه حضرت ابا عبد الله الحسين (ع) را جميع مردم زيارت ميكنند و پدر بزرگوارم را زيارت نميكنند مگر خواص از شيعيان.

 

  عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج ‏2، ص 292 .

 

 

  سند روایت هم کاملا معتبر هست :

 

  بررسی سند :

 

  1 ) محمد بن موسى بن المتوكل‏ :

الخلاصة للحلي / ص ‏149 : ثقة .

 

  2 ) علي بن إبراهيم بن هاشم‏ :

رجال ‏النجاشي / ص ‏260 : ثقة في الحديث ثبت معتمد صحيح المذهب .

 

  3 ) إبراهيم بن هاشم القمي‏ :

أقول: لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم ..

من (آیت الله خوئی) مي‌ گويم: شايسته نيست که در وثاقت ابراهيم بن هاشم ترديد شود.

معجم رجال الحديث ، ج 1 ، ص 291 .

 

  4 )  العباس بن معروف‏ :

رجال ‏النجاشي / ص ‏281 : ثقة .

رجال ‏الطوسي / ص ‏361 : ثقة صحيح .

 

  5 ) علي بن مهزيار :

رجال‏ الطوسي / ص ‏360 : ثقة صحيح .

علي بن مهزيار الاهوازي … وكان ثقة في روايته لا يطعن عليه، صحيحا اعتقاده.

رجال النجاشي  جلد : 1  صفحه : 253 .

 

 

 

  صلّي الله عليــــــــك يـــــا علي بن مـوســـــي الـــرّضا

السّلام عليك ايّها الامام الرّئوف . 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 اگر همیشه فکر فنای دنیا با شما باشد، یاد خدا هم همیشه با شماست

 

 همیشه فنای دنیا در نظرتان باشد و این موضوع، جزء برنامه های زندگیتان باشد که یک ساعتی می‌آید و وقتش هم معلوم نیست، که نیستیم.

 

 این فکر که با شما آمد، یاد خدا همیشه با شما است.

 

 چون بازگشت همه ما به سوی خدا است: «اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجِعون»(بقره:156)

 

 برگرفته از سخنرانی مرحوم صنوبری(شاگرد مرحوم شیخ رجبعلی خیاط)، 13آذر1366

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مزرعه ذهن انسان بهترین بستر برای رشد علف هرز است و خطر علف هرز این است که محصول اصلی را نابود می کند. این نابودی گاهی انحراف فکری ایجاد می کند و گاهی فرد را به مهمل گویی خارج از کنترل او دچار می کند.

بنابراین , نه تنها باید مراقب مزرعه ذهن خود بود, بلکه باید از گفتن عبارات و جملات هجو و بی فایده پرهیز کرد و حساب شده سخن گفت و به یاد داشت که:

” از کوزه همان برون تراود که در اوست".

خطر علف هرز در دنیای عرفان بسیار جدی تر است. به طور عمده, منظور از علف هرز در عرفان, بینش های غلطی است که می تواند به بینش های صحیح آسیب برساند و انسان را از مسیر کمال منحرف کند. این اتفاق می تواند در اثر جهل یا غفلت باشد. اگر فرد, معیار لازم برای تشخیص آگاهی های مثبت و منفی را نداشته باشد و نتواند آگاهی های منفی را تفکیک کند و کنار بگذارد, این آگاهی ها در نقش علف هرز, نتایج آگاهی های مثبت را به تباهی می کشند. تفسیر و تعبیر غلط آگاهی های مثبت نیز به همین صورت, خطرآفرین است. بنابراین در مسیر عرفان, مراقبت از مزرعه ذهن ضروری تر است. به این منظور باید توجه داشت:

۱- هیچ نوع سهل انگاری در مورد تجزیه و تحلیل دریافت های مثبت و استفاده از آنها جایز نیست.

۲- در هر مرحله از مسیر باید تحولات درونی خود را بازنگری کرد تا نقایص ظرفیتی و بینشی و اشکالات شخصیتی شناسایی و برطرف شوند.

۳- نمی توان از ترفندهای شیطان که با ظرافت وارد عمل می شود, غافل شد.

 

 

 "قانون علف هرز” کتاب بینش انسان

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




داستان عارف تبریزی ک حمال (باربر) بود↔

 

یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. صدایی توجه اش را جلب می کند؛ می بیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می کند که ورجه وورجه نکن، می افتی، در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر می خورد و به پایین پرت می شود. مادر جیغی می کشد و مردم خیره می مانند. حمال پیر فریاد می زند “""” ساخلیان ساخلا"""  جمله ترکی ب معنای “نگهدارنده نگهش دار !"،  کودک میان آسمان و زمین معلق می ماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل می دهد.

 

جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی می پرسد: یکی می گوید تو امام زمانی، دیگری می گوید حضرت خضر است، کسانی هم می گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.

 

حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کند، به آرامی و خونسردی می گوید: ” خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می شناسید. من کار خارق العاده ای نکردم ، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد.”

روحش شاد و یادش گرامی

 

به  تبريز  يکي  مـرد  حمال  بـود

کـه از مـال دنيـا سـبک بـال بود

يکي روز مي رفت بارش به دوش

به سوي خيابان پر جنب و جوش

نظـر کـرد  ديدي  به بـالاي  بـام

نگون بخت  طفلي  به  بازي  مدام

به  پايين  چنان  برده  از  بام  سر

که  جـلب  نظر   کـرده  بر  رهـگذر

گروهي به فرياد بر آن طفل صغير

کـه مي افتـي ز بـام آخـر به زيـر

نظاره گرش ديده‌ي خـاص و عـام

که  ناگه نگون گشت کـودک ز بـام

بـزد  مـرد  حمـال  بانـگي  که هاي

بگـيرش، گـر افـتد نخـيزد ز جـاي

چنـان  طـفل  ساکـن شد اندر هـوا

کـه   آهسته   بـر   راه   بنـهاد   پا

بگفتند اين  مـرد  جـادوگـر  اسـت

و  يـا  وارث  عـلم  پيغـمـبر  است

هـمه جمـع  بـر  گـرد  حمـال  پـير

که برگو، که را گفتي که او را بگير؟

تبسم  نمود  آن  نکو  با ر بر

بگفتا  که  اي از  خدا  بي خبر

همه  عمر  فرمان  او  برده ام

اطاعت  ز  احکام  او  کرده ام

هـنر نيست از بهر جانان من

به يک دفعه گر برد فرمان من

تو کـن بندگي  خـداوند خـويش

که او را بود لطف ز اندازه بيش

شده قبر حمال تبريزيان

محل دعا بهـر درماندگان

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دست خالی هیچ کسی از در خونت نمیره

یا رضا رضا میگم تا قلبم آروم بگیره

 

دل تنهامو آوردم با یه دنیا دلخوشی

کمتر از آهو که نیستم میشه ضامنم بشی

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#امام_رضا علیه‌السلام

#ترکیب_بند

 

 بهشت هفتم 

 

باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند

شاید به خاک پای شما نازلم کنند

 

دل می‌کنم از آن‌که دل از تو بریده است

دل می‌دهم به دست تو تا بی‌دلم کنند

 

امشب کمیت شعرم اگر لنگ می‌زند

فردا به لطف چشم شما دعبلم کنند

 

ایمان راستین هزاران رسول را

آمیخته اگر که در آب و گلم کنند،

 

شاید خدا بخواهد و با گوشه‌چشمتان

بر رتبه‌ی غلامی‌تان نائلم کنند

 

وقتی سرشت آب و گلم را ازل خدا

بر آن نوشت رعیت سلطان ارتضی

 

 

در هشتمین دمی که خدا بر زمین دمید

بوی بهشت هفتم او ناگهان وزید

 

از شش‌جهت نسیم خبر داد و بعد از آن

از پنجره صدای اذان خدا رسید

 

چار عنصر از ولادت او جان گرفته‌اند

یعنی زمین به یمن وجودش نفس کشید

 

از هشت بی‌خود این همه پایین نیامدم

یک حرف بیشتر چه کسی از خدا شنید

 

توحید، حرف محوری دین انبیاست

شرط رضا به حکم «أنا من شروطها»ست

 

 

از برکتت نبود اگر، نان نداشتیم

باران نبود غیر بیابان نداشتیم

 

سوگند بر تو ای سر و سامان زندگی

بی‌تو نه سر که این همه سامان نداشتیم

 

این حوزه‌ها نفس به هوای تو می‌کشند

لطفت اگر نبود، مسلمان نداشتیم

 

ای آرزوی هر سفر دل! از ابتدا

ما قبله‌ای به غیر خراسان نداشتیم

 

ما رعیت ری‌ایم که سلطان به جز رضا

ارباب جز حسین در ایران نداشتیم

 

خون حسین در رگ و در ریشه‌ی من است

علم رضا معلم اندیشه‌ی من است

 

 

چشم امید بر در لطف تو بسته است

هر زائری که گوشه‌ی صحنت نشسته است

 

بارانی است حال و هوای دو دیده‌ام

اینجا همیشه کاسه‌ی چشمم شکسته است

 

از باب جبرئیل به پابوست آمدن

از آسمان‌رسیده و رسمی خجسته است

 

آن پیرمرد تشنه در آن گوشه‌ی حرم

از راه دور آمده و سخت خسته است

 

با صد امید حاجت این‌بار خویش را

با پارچه به پنجره فولاد بسته است

 

وا شد گره ز پارچه، حاجت روا شده‌ست

یعنی که زائر حرم کربلا شده‌ست

 

 

با یاد خاطرات سفر با عشیره‌ام

بر عکس یادگاری با صحن، خیره‌ام

 

از بس دلم شکسته برای زیارتت

با اشک شوق گرم وضوی جبیره‌ام

 

یاد غروب‌های زیارت هنوز هم

گاهی پی دو جرعه‌ی جامع کبیره‌ام

 

«یا قادة الهداة و یا سادة الولاة»

«مستبصرٌ بشأنکم» این است سیره‌ام

 

فرموده اید «فعلکم الخیر» یا رضا

ای هشتمین «کلامکم النور»، تیره‌ام

 

از بس گناه دور و برم را گرفته است

چون تک‌درخت خشک میان جزیره‌ام

 

ما هم شنیده‌ایم که فرموده‌ای شما

هستم در انتظار ظهور نبیره‌ام

 

دعبل کجاست تا بنویسد در این فراز

عجل علی ظهورک یا فارس الحجاز

 

#محسن_عرب_خالقی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خیلی  عجیبه!…

چرا از باباش کمک نمی گیره!…

به همه عالم و آدم رو می انداخت الا باباش!…

 

 شاید  میخواست بزرگی و مرد بودنش رو نشون بده!…

 یا شاید  یه لجبازی کودکانه بود!…

 

پدرش واقعا  مهربان و دلسوز بود!…

 وقتی فهمیدم باباش پیش قدم شده برای کمک  و می دونسته فقط اون می تونه کمکش کنه ولی توجه نکرده خیلی متاسف شدم!…

 

هزاران بار بلکه بیشتر پدر سعیشو کرده بود اما…

 

#درک_کار_ما_ادم_ها_روز_به_روز _سخت_تر_میشه!…

چه صبری داره بابای ما ادم ها!….

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم