✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
یک داستان جالب از شهیدی ایرانی که در جوار امام حسین(ع) دفن شد


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




1- به خانم‌ها توصيه كنيد براي پاك كردن آرايش صورت خود هميشه از آب «پرتقال» استفاده نمايند تا هيچگاه مبتلا به چين و چروك نشده، نرمي و لطافت خود را براي هميشه حفظ نمايند.
2- پرده‌اي از «موم» كه زنبور «عسل» روي «عسل» مي‌كشد، بهترين نشانه اصليت «عسل» است. اگر اين پرده را به عنوان ماسك زيبايي به روي صورت خود بكشيد و پس از چندي آن را با آب، پاك كنيد و با آب نيمه گرم بشوييد، چين و چروك و گوشت‌هاي اضافي و پست و بلندي هاي كوچك را از بين مي برد و به لطافت پوست شما كمك مي‌كند.
3- «گرمك» از چين و چروك صورت جلوگيري مي‌نمايد.
4- ضماد «ترب» با «عسل» براي از بين بردن چين و چروك صورت سودمند مي‌باشد.
5- «لوسيون شقايق» برطرف كننده چين و چروك‌هاي صورت مي‌باشد.
6- ماليدن «روغن بادام»، چين و چروك صورت را برطرف مي‌كند.
7- يك «پياز» درشت را چهار قسمت كنيد و در سه فنجان آب بجوشانيد. به حدي كه پياز كاملاً بپزد و آب آن به يك فنجان تقليل يابد. صبح ناشتا آن را بنوشيد.
8- «انگور» را در «روغن زيتون» بجوشانيد. صاف كنيد. ماسك زيبايي خوبي براي برطرف كردن چين و چروك است.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





كظم غيظ

از نظر عمل ، اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام علاوه بر سفارش به فرو بردن خشم و غضب ، خودشان نيز اهل كظم غيظ بوده اند.
به عنوان نمونه در احوالات حضرت زين العابدين عليه السلام آمده است كه اهل كظم غيظ بوده است و اين سجيه انساني مكرر از وي مشاهده شده است .
در اين جا به ذكر دو نمونه از ايشان ، يكي در محيط خانواده و آن ديگر در محيط اجتماع اكتفا مي شود.
كانت جارية لعلي بن الحسين عليه السلام تسكب عليه الماء فسقط الابريق من يدها فشجه فرفع راءسه اليها فقالت الجارية ان الله تعالي قول و الكاظيمن الغيظ فقال كظمت غيظي قالت و العافين عن الناس قال عفوت عنك قالت والله يحب المحسنين قال اذهبي فاءنت حرة لوجه الله ؛(1)
جارية حضرت علي بن الحسين عليه السلام روي سر حضرت آب مي ريخت . ناگهان ظرف آب از دستش رها شد و به سر حضرت اصابت نمود و آن را شكافت و خون افتاد. حضرت سر بلند كرد و به وي نگريست . جاريه آيه اي را كه در بردارنده معناي ((كظم غيظ))(2) بود، خواند.
حضرت فرمود: ((غيظم را فرو نشاندم .))
سپس قسمت ديگر آيه را خواند. حضرت فرمود: ((تو را بخشيدم .))
آنگاه جمله آخر آيه را كه حاوي احسان است قرائت نمود. حضرت فرمود: ((برو كه تو را براي خداوند آزاد هستي !))
و حكي عن زين العابدين علي بن الحسين عليه السلام اءنه سبه رجل فرمي عليه خميصة كانت عليه واءمر له باءلف درهم فقال بعضهم جمع فيه خمس خصال الحلم و اسقاط الاءذي و تخليص الرجل مما يبعده عن الله و حمله علي الندم و التوبة و رجوعه الي المدح بعد الذم و اشتري جميع ذلك بيسير من الدنيا؛(3)
مردي به امام سجاد عليه السلام دشنام گفت ، حضرت بلافاصله عباي سياه رنگي را كه بر دوشت داشت به سويش افكند و فرمود: ((هزار درهم نيز به وي بدهند.))
كساني كه ناظر اين جريان بودند گفتند: ((امام عليه السلام با عمل خود پنج خصلت پسنديده را جمع نمود: ((اول حلم ، يعني كظم غيظ، دوم چشم پوشي از ايذاء وي ، سوم دشنامگو را از عمل خود نادم نمود، چهارم به توبه اش موفق ساخت و پنجم او را به مدح وادار نمود، پس از آن كه او دشنام گفته بود و امام عليه السلام همه آنها را با قليلي از مال دنيا خريداري نمود.))(4)

 

1- مشكوة الانوار، ص 178.
2- سوره مباركه آل عمران ، آيه 136 - 134./
3- و اطيعوا الله و الرسول لعلكم ترحمونَ و سارعوا الي مغفرة من ربكم و جنّة عرضها السموات و الارض اءعدّت للمتقينَ الذين ينفقون في السرّاء و الضرّاء و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس و الله يحب المحسنينَ مجموته ورام ، ج 1، ص 125.
4- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 60.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




خشم و غضب

عن علي عليه السلام شدة الغضب تغير المنطق و تقطع مادة الحجة و تفرق الفهم ؛(1)
علي عليه السلام فرمود: ((غضب شديد، منطق را تغيير مي دهد، ارتباط موادِ حجت را با هم قطع ميكند و موجب پراكندگي فهم و فكر مي گردد.))
اوس و خزرج دو قبيله بزرگ مدينه بودند و در عصر جاهليت همواره با يكديگر اختلاف و نزاع داشتند و گاهي به روي هم شمشير مي كشيدند و كار به قتل و خونريزي منتهي مي شد.
پيامبر بزرگ اسلام صلي الله عليه و آله و سلم به نبوت مبعوث گرديد، آيين الهي خود را عرضه نمود و مردم را به دين خدا دعوت كرد، هر دو قبيله آن را پذيرا شدند و به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ايمان آوردند و از برادري و محبت ديني برخوردار گرديدند و در كنار هم با كمال صفا و صميميت زيست مي نمودند. ولي اين پيوند دوستي براي يهودي هاي مدينه سنگين و گران بود و از آن رنج مي بردند.
روزي يكي از سالخوردگان يهود به نام ((شاس بن قيس)) در جمعي از اصحاب رسول گرامي از اوس و خزرج گذر كرد و ديد آنان را در يك مجلس گرد هم نشسته و در كمال صميميت و برادري با يكديگر سخن مي گويند.
او مي دانست كه اين دو قبيله در جاهليت با هم دشمن بودند و از اين كه امروز در پرتوي اسلام اين چنين با هم ماءنوس و مهربانند، سخت ناراحت و خشمگين شد. با خود گفت كه اين دوستي و محبت براي ما غيرقابل تحمل است .
به جواني از يهود كه همراهش بود دستور داد برود و در مجلس آنان شركت كند و روز ((بغات)) را به ياد آنان بياورد و بعضي از اشعار آن روز را در مجلس بخواند.
((بغات)) روزي است كه پيش از اسلام قبيله هاي اوس و خزرج در آن روز به جان هم افتادند و جنگ سختي كردند و تلفات سنگيني دادند.
جوان يهودي وارد مجلس شد و از روز بغات سخن گفت و طبق دستور، ماءموريت خود را انجام داد. يادآوري آن روز، خاطرات گذشته را بيدار كرد و آتش خشم اوس و خزرج را مشتعل نمود و آنها به هيجان آمدند. در همان مجلس ، نزاع در گرفت تا جايي كه بعضي از افراد دو قبيله با يكديگر گلاويز شدند.
يكي گفت : ((ما حاضريم صحنه بغات را تكرار كنيم .))
ديگري گفت : ((ما نيز حاضريم !)) فورا تصميم گرفتند.
فريادهاي ((مسلح شويد! مسلح شويد!)) به هم آميخت و سرزمين حرّه به عنوان نبردگاه معين شد و هر دو گروه به راه افتادند. خبر اين تصميم در شهر پيچيد و افراد هر قبيله با سرعت به جمعيت خود مي پيوستند و رفته رفته زمينه زد و خورد سخت و خونيني آماده مي شد.
جريان امر به اطلاع رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم رسيد. حضرت به معيت جمعي از اصحاب كه در حضورش بودند، حركت كرد و خيلي زود خود را به آنان رساند.
فرمود: اي مسلمانان ! آيا به كشاكش دوران جاهليت گراييده ايد، با آنكه من در ميان شما هستم . پس از آن كه خداوند شما را به دين اسلام هدايت كرد، موجبات عز و عظمتتان را فراهم آورد، پيوندهاي جاهليت را از شما بريد، از كفر نجاتتان داد و بين شما ايجاد الفت و محبت كرد؟! آيا مي خواهيد روش هاي جاهليت را در پيش گيريد و به كفري كه قبلا گرفتار آن بوديد برگرديد؟(2)
سخنان رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آنان را به خود آورد و دانستند كه اين افكار، نقشه خائنانه اي است كه دشمن آنان مطرح كرده است . پس شمشيرها را به زمين افكندند، دست محبت به گردن هم انداختند، اشك ريختند، اظهار ندامت نمودند. مراتب اطاعت خود را از رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اظهار داتشتند و در معيت آن حضرت از نيمه راه حرّه برگشتند و خداوند با لطف خود آتش فتنه ((شاس بن قيس)) را خاموش كرد.
اگر خبر هيجان اوس و خزرج در آغاز گفتگوي ((بغات)) به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي رسيد، حضرت همان موقع در جمع آنان شركت مي كرد و با سخنان نافذ خويش ، غيظشان را فرومي نشاند و نمي گذاشت با هم گلاويز شوند و مسلح گردند، ولي خبر اين قضيه موقعي به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيد كه هر دو قبيله سلاح برداشته و راه حرّه را كه براي زد و خورد گزيده بودند، طي مي كردند و در واقع آتش غضب زبانه كشيده بود و اگر پيشواي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نمي رسيد، عده اي كشته يا مجروح مي شدند و در آتش خشم مي سوختند.
خوشبختانه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم درلحظات نهايي و پيش از وقوع خطر در محل حضور يافت و اوس و خزرج را از سيه روزي و بدبختي نجات داد.
آنان كه براي زد و خورد به حرّه مي رفتند، اگر بر اثر تربيت و تعليم پيشواي اسلام به مقام عدل نايل شده بودند، با اعمال غضب و كشتن و مجروح ساختن يكديگر جامه پر افتخار عدل از برشان بيرون مي شد و لباس ننگين ظلم ، جايگزين آن مي گرديد.(3)


1- ميزان الحكمه ، ج 7، ص 233.
2- اسدالغابة ، ج 1، ص 148
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 2، ص 66.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




جاه طلبي

آن كس كه اسير حب جاه است و مي خواهد در دل ها نفوذ كند، بايد به گونه اي قدم بردارد و خويشتن را طوري بسازد كه مردم مي خواهند و موجب جلب محبتشان مي شود. چنين روشي اغلب مستلزم رياكاري و دروغگويي در كردار و گفتار است و اين همان دورويي و نفاقي است كه در حديث رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آمده و فرموده است : ((حب جاه ، نفاق را در دل ها مي روياند)) و چنين محبوبيتي نه تنها قدر و ارزشي ندارد، بلكه در دنيا منافي با فضيلت و شرف انسان است و در آخرت مايه عذاب و كيفر الهي است .
در گذشته و حال افراد ناداني بوده و هستند كه بر اثر جهالت و ناگاهي يا به انگيزه خودپرستي و حب جاه ، مردمي نادان تر از خود با كارهايي ناصحيح اغفال نمودند، خويشتن را محبوب آنان ساختند و قلوبشان را به تسخير خود در آوردند.
در اين جا نمونه اي را كه حضرت جعفر بن محمد عليه السلام خود ناظر آن بوده و شرح داده است را مي آوريم .
امام عليه السلام مي فرمايد: كسي كه از هواي نفس خود پيروي كند و راءي باطل خود را با اعجاب بنگرد، همانند مردي است كه شنيدم گروه هايي از اقوام مختلف تعظيم و توصيفش مي نمايند. علاقه مند شدم او را ببينم به گونه اي كه مرا نشناسد تا بدانم وزن و ارزشش چقدر است . روزي در محلي او را ديدم كه مردم گردش جمع شده بودند. پشت سر مردم ايستادم ، در حالي كه با پارچه كوچكي قسمتي از صورت خود را پوشانده بودم ، به او و مردم مي نگريستم . او آنان را با گفته هاي خود فريب مي داد، تا آن كه راه خود را كج كرد و از مردم جدا شد. من از پي او رفتم . طولي نكشيد به نانوايي رسيد، او را اغفال نمود و دو قرص نان او را به صورت سرقت برداشت . در نفس خود تعجب كردم و گفتم شايد با او معامله اي دارد.
سپس به انارفروشي رسيد. او را نيز اغفال نموده و دو انار از او به صورت سرقت برداشت . در دلم گفتم كه شايد با او نيز معامله دارد.
باز از پي او رفتم تا به مريضي گذر كرد. دو قرص نان و دو انار را نزد او گذارد و رفت . در صحرا به دنبالش رفتم تا به بقعه اي رسيد و در آن جا توقف نمود.
پيش رفتم و گفتم : ((اي بنده خدا! من از تو چيزهايي را شنيده بودم . دوست داشتم تو را ببينم و ديدم . لكن از تو كارهايي مشاهده كردم كه دلم را مشغول نموده است .))
گفت : ((آن چيست ؟))
گفتم : ((از خباز دو قرص نان دزديدي و از انارفروش دو انار!))
قبل از آنكه جواب مرا بدهد به من گفت : ((تو كيستي ؟))
گفتم : ((مردي از اولاد آدم و از امت محمد صلي الله عليه و آله و سلم))
گفت : ((به من بگو تو كيستي ؟))
گفتم : ((از اهل بيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم))
گفت : ((اهل كجايي ؟))
گفتم : ((اهل مدينه))
گفت : ((شايد تو جعفر بن محمد عليه السلام باشي))
گفتم : ((بلي !))
گفت : ((شرافت اصل براي تو، با جهلي كه به كتاب خدا داري ، چه فايده اي دارد؟))
گفتم : ((جهل من به كتاب خداوند چيست ؟))
گفت : ((در قرآن شريف آمده است كه هر كس يك حسنه بجا آورد، ده برابر اجر دارد و هر كس مرتكب يك گناه شود، جز كيفر يك گناه ندارد. من وقتي دو نان دزديدم ، دو گناه كردم و چون دو انار دزديدم ، دو گناه ديگر مرتكب شدم و چون آنها را صدقه دادم ، از چهل حسنه برخوردار شدم . چهار گناه را از چهل حسنه كم كن ، سي و شش حسنه باقي ماند.))
حضرت فرمود به او گفتم : ((تو به كتاب خداوند متعال جاهل هستي ! مگر نشنيده اي كه باريتعالي فرمود: انما يتقبّل الله من المتقين ؛(1) عمل اهل تقوي مورد قبول خداوند است .
تو با دزدي دو قرص نان ، دو گناه كردي و با دزدي دو انار، مرتكب دو گناه شدي ، وقتي آنها را بدون اجازه صاحبانش به ديگري دادي ، چهار گناه ديگر بر چهار گناه اول افزودي و چهل حسنه بر چهار گناه اضافه نكردي .))
آن شخص پس از شنيدن سخن امام عليه السلام حيران بر آن حضرت مي نگريست . امام عليه السلام فرمود: ((من برگشتم و او را ترك گفتم .)) سپس امام عليه السلام فرمود: بمثل هذا التاءويل القبيح المستكره يَضلّون و يُضلّون ؛(2) و به استناد اين گونه تاءويل هاي قبيح ، گمراه مي شوند و گمراه مي كنند.(3)


1- سوره مباركه مائده ، آيه 27.
2- وسائل الشيعة ، ج 9، ص 468؛ مجموعه ورام ، ج 2، ص 97.
3- وسائل الشيعة ، ج 9، ص 467. و في معاني الاخبار عن محمد بن القاسم الاسترآبادي عن يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن سيّار عن اءبويهما عن الحسن بن علي العسكري عن آبائه عن الصادق عليه السلام في حديث طويل قال ان من اتّبع هواه و اءُعجب براءيه كان كرجل سمعت غثاء العامّة تعظّمه و تصفه فاءحببت لقاءه من حيث لا يعرفني فراءيته قد اءحدق به خلق كثير من غثاء العامّة فما زال يزاوغهم حتي فارقهم و لم يقرّ فتبعته فم يلبث اءن مرّ بخبّاز فتغفلّه فاءخذ من دكانه رغيفين مسارقة فتجبت منه ثم قلت في نفسي لعلّه معاملة ثم مرّ بعده بصاحب رمّان فما زال به حتي تغفلّه و اءخذ من عنده رمّانتين مسارقة فتعجّبت منه فوضع الرّغيقين و الرّمانتين بين يديه ثم ذكر اءنّه ساءله عن فعله فقال له لعلك جعفر بن محمد قلت بلي فقال لي فما ينفعك شرف اءصلك مع جهلك فقلت و ماالذي جهلت منه قال قول الله عز و جل من جاء بالحسنة فله عشر اءمثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزي الا مثلها و اني لمّا سرقت الرغيفين كانت سبئتين و لمّا سرقت الرمانتين كانت سيّئتين فهذه اءربع سيئات فلمّا تصدقت بكل واحدة منها كان لي اءربعون حسنة فانتقص من اءربعين حسنة اءربع سيئات و بقي لي ستّ و ثلاثون حسنة فقلت له ثكلتك امّك انت الجاهل بكتاب الله اء ما سمعت الله عز و جل يقول انما يتقبل الله من المتقين انك لمّا سرقت رغيفين كانت سيئتين و لمّا سرقت رمانتين كانت اءيضا سيئتين و لمّا دفعتهما الي غير حسنة الي اءربع سيئات فجعل يلاحظني فانصرفت و تركته قال الصادق عليه السلام بمثل هذا التاءويل القبيح المستكره يَضلّون و يُضلّون .

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




امام جواد عليه السلام در كودكي

پس از وفات حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام ماءمون ، خليفه وقت به بغداد آمد. روزي به عزم شكار حركت كرد. بين راه در نقطه اي چند كودك بازي مي كردند.
و محمد واقف معهم و كان عمره يومئذ احدي عشرة سنة فما حولها؛(1)
حضرت محمد بن علي امام جواد عليه السلام فرزند ارجمند علي بن موسي الرضا عليه السلام كه در آن موقع سنش در حدود يازده سال بود، بين كودكان ايستاده بود.
موقعي كه مركب ماءمون به آن نقطه نزديك شد، كودكان فرار كردند ولي امام جواد عليه السلام همچنان در جاي خود ايستاد. وقتي خليفه نزديك آن حضرت شد به آن حضرت نگاهي كرد. قيافه جذاب كودك وي را مجذوب كرد، توقف كرد و پرسيد: ((چه چيز باعث شد كه با ساير كودكان از اين جا نرفتي ؟))
فقال له محمد مسرعا يا اميرالمومنين لم يكن بالطريق ضيق لاءوسعه عليك بذهابي و لم يكن لي جريمة فاءخشاها و ظني بك حسن اءنك لا تضر من لا ذنب له فوقفت ؛
امام جواد عليه السلام فورا جواب داد: اي خليفه مسلمين ! راه تنگ نبود كه من با رفتن خود آن را براي عبور خليفه وسعت داده باشم .
مرتكب گناهي نشده ام كه از ترس مجازات فرار كنم و من نسبت به خليفه مسلمين حسن ظن دارم . گمانم اين است كه بي گناهان را آسيب نمي رساند. به اين جهت در جاي خود ماندم و فرار نكردم .
ماءمون از سخنان محكم و منطقي كودك و همچنين قيافه جذاب و گيرنده او به عجب آمد، پرسيد: ((اسم تو چيست ؟)) جواب داد: ((محمد!)) گفت : ((پسر كيستي !)) فرمود: انا ابن علي الرضا؛ ((من فرزند حضرت رضا عليه السلام هستم .))
ماءمون نسبت به پدر آن حضرت از خداوند طلب رحمت كرد و راه خود را در پيش گرفت .
امام جواد عليه السلام در دامن پدر بزرگوارش حضرت رضا عليه السلام پرورش يافته ، شخصيت و استقلال و تمام مراتب فضل و فضيلت را از مربي عالي مقام خود فراگرفته است .(2)
تربيت صحيح
پيشوايان گرامي اسلام علاوه بر اين كه در بيانات خود راه پرورش صحيح كودك را به مردم آموخته اند، عملا نيز آن برنامه ها را در مورد تربيت فرزندان خود به كار برده و آنان را با بهترين صفات پسنديده پرورش داده اند.
براي مزيد توجه آقايان محترم و تتميم بحث امروز قسمتي از روش هاي عملي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام را در احياي شخصيت كودكان به عرض شما مي رسانم :
((علي بن ابي طالب عليه السلام در كودكي در دامن پر مهر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم تربيت شده و تمام صفات عاليه انساني را از رهبر عاليقدر اسلام فراگرفته است .))
زندگي درخشان و سراسر افتخار آن حضرت بهترين گواه حسن تربيت او در دوران كودكي است .

ادامه »

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت





1- كساني كه استعداد چاقي دارند بهتر است يك وعده غذاي خود را منحصر به «شلغم» كنند.
2- «گيلاس» ضد چاقي است. گيلاس را قبل از غذا ميل نماييد.
3- براي كم كردن وزن همه روزه ناشتا آب سه عدد «ليمو» را با چهار قاشق قهوه خوري آب و يك قاشق كوچك شكر، مخلوط و ميل كنيد. اين عمل را 4 تا 6 هفته ادامه دهيد.
4- «آب غوره» درمان چاقيست.
5- از جوشانده گل هاي نر «فندق» (شرح در تجويز 52 اسهال) استفاده كنيد. در ضمن از افراط در خوراكي‌هاي خيلي چرب و نشاسته‌اي بپرهيزيد.
6- بايستي مقدار زيادي «سركه» مصرف كرد.
7- صبحانه خود را به «انگور» اختصاص دهيد.
8- «گرمك» چاق‌ها را لاغر و لاغرها را چاق مي‌كند.
9- آب نوع قرمز يا بنفش «كلم» را گرفته، با كمي شكر مخلوط كرده به‌قوام آوريد. بعد با دو برابر آن آب «پرتقال» يا «نارنج» مخلوط كرده، نوش جان نماييد. برگ هاي قرمز و بنفش خانواده كلم ضد چاقي هستند.
10- «ليمو ترش» داراي املاح مختلف كلسيم، آهن، منيزيم، سديم، فسفر و پتاسيم هست و چاقي را معالجه مي‌كند.
11- اشخاص چاق كه مي‌خواهند لاغر شوند، دوايي بهتر از «كشك» ندارند. زيرا اگر آن را قبل از غذا بخورند، اشتهاي آن‌ها را كم كرده و با داشتن مواد سفيده‌اي، نيروبخش بوده و به علّت نداشتن مواد قندي چاق نمي‌كند.
12- «كدو» ضد چاقي مي‌باشد.
13- براي مبارزه با چاقي مصرف چربي خود را در حداقل نگه داريد.
14- در وقت نهار يا شام، حجم زيادي سالاد و «سبزي» بخوريد تا معده شما پر شود و احساس سيري بكنيد.
15- «نان جو» و «غلات» با «سبوس» استفاده كنيد.
16- به جاي دسرها و شيريني‌هاي پر كالري، ميوه‌هاي تازه بخوريد.
17- آهسته غذا بخوريد. از غذاهايتان لذت ببريد. به بدن خود فرصت بدهيد كه احساس كند سير شده است.
18- از غذاخوردن ديروقت در شب بپرهيزيد. زيرا كالري‌هاي مصرفي به جاي آن كه براي انرژي سوزانده شوند، ذخيره مي‌شوند.
19- ورزش اهميت خاص دارد.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ج-ح-خ-چ  لینک ثابت





1- ضماد برگ سرو جهت جلوگيري از جراحات چركي پوستي تجويز مي‌شود.
2- تهيه مرهمي از كوبيده برگ هاي تازه غازياقي مخلوط با «سركه» و «نمك» درمان است.
3- مخلوط «نعناع» و «آرد جو» ضماد خوبي براي جراحات مي‌باشد.
4- ضماد «بلخ» ضد جراحات است.
5- پاشيدن گرد پوست درخت «تمر هندي» روي زخم جهت التيام جراحات سودمند مي‌باشد.
6- ضماد برگ هاي «كلم» با «پيه خوك» نافع است.
7- گرد گل سوخته «انار» براي التيام جراحتها و خشك كردن آن‌ها مفيد است.
8- ريختن گرد «گلابي» وحشي روي جراحتها براي خشك كردن جراحت و التيام آن مفيد است.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ج-ح-خ-چ  لینک ثابت





1- «آب ليموي تازه» را به صورت و بدن خود مالش دهيد. علاوه بر كم شدن چربي، رنگ پوست شما شفاف و نرم خواهد شد.


2- خاكرس و گِل سرشور را الك كنيد. با «گلاب» يا «بهار نارنج» مخلوط نماييد و به صورت و دستها بماليد.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, ج-ح-خ-چ  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم