✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تقدیم به امام رضا (ع)


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

امامت در اسلام فهمیده نشد، حتی در زمان آقا رسول الله (ص) امامت خود ایشان را درک نکردند.
مسلمانان پیامبری، پیامبر را فهمیدند اما امامت ایشان را درک نکردند.
یک نگاه یهودی شده داشتند، یهودیان می گفتند پیامبران فقط وسیله انزال وحی هستند. کار پیامبر تنها رساندن حرف خداست و کارایی دیگری ندارد.
هرچند ما بپذیریم یک نبی عادی این ویژگی را دارد، اما امام این ویژگی را ندارد. آقا رسول الله (ص) امام هستند.
چند بار در تاریخ نقل شده که اعراب و صحابه ی پیامبر (ص) به ایشان می گفتند این حرفی که شما می زنید حرف خودتان هست و یا وحی می باشد، اگر وحی است ما می پذیرم ولی اگر حرف خودتان است ما هم حرف داریم!
اواخر عمر شریف آقا رسول الله (ص) ۱۳۰ الی ۱۷۰ مشاجره بین ایشان و صحابه در تاریخ ثبت شده، می گفتند: { قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ/فصلت/۶} رسول الله (ص) وحی آوردی دیگر تمام شدی!
فلذا امت امیرالمومنين (ع) باید آزمون کتاب الله بدهد و قرآن باید سر نیزه برود و این ها به صفحه ی قرآن شمشیر بکشند تا این حرف بشکند که فقط مبنا کتاب الله باشد.
داستان سر همین است که امامت فهمیده نشد.
زمانی هم که با امیرالمومنین (ع) بیعت صورت گرفت بیعت با ” خلیفه ” بود نه بیعت با ” امام” .
این مردم و هیچ مردمی رنگ امام زمان (عج) نخواهند دید، تا روزی که بفهمند امام زمان (عج) ” امام ” است.
در واقع مردم باید به مفهوم امامت برسند.

استاد رائفی پور

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ “تُرَابًا”
و كافر می گوید: «اى كاش “خاك” بودم (و گرفتار عذاب نمی ‏شدم)

تُراب به معنای خاک است و ابو تراب به معناى پدر خاك ، يا پدر و رئيس خاكيان است . اين لقب از محبوب‌ترين القاب در نزد امام علي عليه السلام و يكي از زيباترين القاب آن حضرت به شمار مي‌آيد . شيخ علاء الدين سكتوارى در محاضرة الأوائل ( ص 113 ) گويد : نخستين كسى كه به كنيه ( ابو تراب ) ناميده شد على بن ابى طالب رضى الله عنه است ، اين كنيه را رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به او داد . .


کنیه چیست؟
(كنيه نامي است كه به جهت اسم نبردن شخص به اسم كوچكش براي شخص انتخاب مي شود ونام بردن فرد به كنيه اش نوعي احترام محسوب مي شود)
الغدير - الشيخ الأميني - ج 6 - ص 337 – 338 . .


عباية بن ربعى گويد : به عبد الله بن عباس گفتم : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از چه رو على عليه السلام را ابو تراب ناميد ؟ گفت : از آن رو كه على عليه السلام صاحب زمين و حجت خدا بر اهل آن پس از رسول خداست ، و بقاى زمين و آرامش آن به او است ، و از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم مى فرمود : چون روز قیامت شود و شخص كافر پاداش و نزديكى و كرامتى را كه خداى متعال براى شيعيان على آماده نموده ببيند گويد : ( اى كاش من ترابى بودم ) يعنى كاش از شيعيان على ( ابو تراب ) بودم . و اين است معناى اين آيه كه كافر گويد : كاش من تراب ( خاك ) بودم .


(این معنا در کلام شیخ صدوق چنین آمده است: چون علی علیه السلام صاحب زمین و حجت خداوند بر اهلش می باشد و به واسطه ایشان، زمین باقی می ماند و به خاطر ایشان زمین آرام می گیرد به ایشان ابو تراب گفته شده است)
علل الشرائع - الشيخ الصدوق - ج 1 - ص 156 .


در تفسیر جامع هم به این مطلب اشاره شده.

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




از کتاب «الخرایج» از مفضل بن عمر نقل می‏نماید که امام صادق علیه‏السلام موسی بن جعفر علیهماالسلام را در وصیت، امام بعد از خود قرار داد ولی برادرش عبدالله بن جعفر معروف به افطح که پسر بزرگ امام صادق علیه‏السلام بود ادعای امامت نمود حضرت موسی بن جعفر دستور داد هیزم زیادی در وسط منزل جمع کردند سپس کسی را فرستاد که برادرش عبدالله را حاضر نماید وقتی که عبدالله آمد حضرت دستور داد در حضور عده‏ای از شیعیان در آن هیزم‏ها آتش افروختند وقتی که هیزم‏ها سوخت و آتش گل انداخت آن جناب برخاست و در وسط آتش نشست و شروع نمود با مردم سخن گفتن، یک ساعت در میان آتش نشست و آن گاه برخاست و لباس خود را تکاند و به برادرش عبدالله فرمود: اگر بعد از پدر تو امامی پس برو در میان این آتش بنشین. عبدالله که رنگش تغییر کرده بود بلند گردید و دامن‏کشان از منزل حضرت بیرون رفت [1] .

پی نوشت ها:

[1] مدینةالمعاجز، ج 6، ص 386 و 387.

منبع: زندگانی باب‏الحوائج حضرت موسی بن جعفر؛ عباس حاجیانی دشتی، موعود اسلام چاپ اول 1388.

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




بار سفر را بسته اي ، اي ماه پر فيض خدا—

دلها پر از اندوه و غم ، عزم سفر داري چرا—

ياد خوش ايام تو ، ياد دعاها و قيام—
از دل نخواهد شد برون ، اي ماه تقوا و صيام—

ياد سحرگاه و غروب ، ياد نماز نيمه شب—
آن بيقراري هاي ما ، در ماه شعبان و رجب—

تا تو بياي سوي ما ، مهمان دلهامان شوي—
اما چه زود اينها گذشت ، حالا تو داري ميروي—

افسوس و صد افسوس ازين ، ماهي كه رفت اي دوستان—

افسوس از اين شبهاي قدر ، افسوس از اين عمر گران—

حيران و دل خونم خدا ، اين لحظه هاي آخرش—
حيران چو طفلي بينوا ، در جستجوي مادرش—

قدرش ندانستيم و رفت ، اين ماه قران و نماز—
درهاي دوزخ بسته بود ، درهاي جنت باز باز—

يا رب خدايا درگذر ، از اين همه وزر و گناه—
از جرم و از تقصير ما ، اين واپسين ايام ماه—

ما را ز درگاهت نران ، تنهاي تنها ميشويم—
با كوله باري از گناه ، بدبخت و رسوا مي شويم–

ما را ز درگاهت نران ، شايد وداع آخر است—
اين شيشه تا سال دگر ، شايد كه افتاد و شكست-

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




اگر سگ گرسنه ای به شما روی بیاورد و همراه شما نان و گوشت باشد آیا با گفتن “چخ” سگ میرود؟!
چوب هم بلند کنی فایده ندارد …
چون او گرسنه است و چشمش به غذاست ،دست بردار نیست
اما اگر هیچ همراه نداشته باشی میفهمد چیزی نداری و میرود

دل شما مورد نظر شیطان است …

نگاهی به دل میکند ، اگر آذوقه اش در آن بود(حب مال ، زر و زیور ، بخل ، شهوت ، حسادت و …) همانجا متمرکز میشود ،

حالا تو 100 بار هم بگو 【اعوذبالله من الشیطان الرجیم】 ، فایده ندارد …

ولی اگر طعمه اش را دور کنی آنگاه میبینی با یک استغفار فرار میکند …

شهید دستغیب (ره)

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




/۱/فرزندم هیچ کس و هیچ چیز را با خدا شریک مکن.

/۲/ با پدر و مادرت بهترین رفتار را داشته باش.

/۳/ بدان که هیچ چیز از خدا پنهان نمی ماند.

/۴/ نماز را آنگونه که شایسته است بپادار.

/۵/ اندرز و نصیحت دیگران را فراموش مکن.

/۶/از بدان انتظار مردانگی و نیکی نداشته باش.

/۷/از مردم روی مگردان و با آنها بی اعتنا مباش.

/۸/ با غرور و تکبر با دیگران رفتار مکن.

/۹/ در مقابل پیش آمدها شکیبا باش.

/۱۰/بر سر دیگران فریاد مکش و آرام سخن بگو.

/۱۱/ از طریق اسماء و صفات خداوند را بخوبی بشناس.

/۱۲/ به آنچه دیگران را اندرز میدهی خود بیشتر عمل کن.

/۱۳/سخن به اندازه بگو.

/۱۴/ حق دیگران را به خوبی ادا کن.

/۱۵/ راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار.

/۱۶/ به هنگام سختی دوست را آزمایش کن.

/۱۷/ با سود و زیان دوست را امتحان کن.

/۱۸/ با بدان و جاهلان همنشینی مکن.

/۱۹/ با اندیشمندان و عالمان همراه باش.

/۲۰/ در کسب و کار نیک جدی باش.

/۲۱/ بر کوته فکران و ضعیف عنصران اعتماد مکن.

/۲۲/ با عاقلان ایماندار مدام مشورت کن.

/۲۳/ سخن سنجیده همراه با دلیل را بیان کن.

/۲۴/ روزهای جوانی را غنیمت بدان.

/۲۵/ هم مرد دنیا و هم مرد آخرت باش.

/۲۶/ یاران و آشنایان را احترام کن.

/۲۷/ با دوستان و دشمن،خوش اخلاق باش.

/۲۸/ وجود پدر و مادر را غنیمت بشمار.

/۲۹/ معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار.

/۳۰/ کمتر از در آمدی که داری خرج کن.

/۳۱/ در همه امور میانه رو باش.

/۳۲/ گذشت و جوانمردی را پیشه کن.

/۳۳/ هرچه که می توانی با مهمان مهربان باش.

/۳۴/ در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار.

/۳۵/ بهداشت و نظافت را هیچگاه فراموش مکن.

/۳۶/ هیچگاه دوستان و هم کیشان خود را ترک مکن.

/۳۷/ سوارکاری و تیراندازی و…را فراگیر.

/۳۸/ فرزندانت را دانش و دیندار بیاموز.

/۳۹/ در هرکاری از دست و پای راست آغاز کن.

/۴۰/ با هرکس به اندازه درک او سخن بگو.

/۴۱/ به هنگام سخن متین و آرام باش.

/۴۲/ به کم گفتن و کم خوردن و کم خوابیدن خود را عادت بده.

/۴۳/ آنچه را که برای خود نمی پسندی برای دیگران مپسند.

/۴۴/ هر کاری را با آگاهی و استادی انجام بده.

/۴۵/نا آموخته استادی مکن.

/۴۶/ با ضعیفان و کودکان سر خود را در میان نگذار.

/۴۷/ چشم به راه کمک و یاری دیگران مباش.

/۴۸/ هیچ کاری را پیش از اندیشه و تدبر انجام مده.

/۴۹/ کار ناکرده را کرده خود مدان.

/۵۰/ کار امروز را به فردا مینداز.

/۵۱/ با بزرگتر از خود مزاح مکن.

/۵۲/ با بزرگان سخن طولانی مگو.

/۵۳/ کاری مکن که جاهلان با تو جرأت گستاخی پیدا کنند.

/۵۴/ محتاجان را از مال خود محروم مگردان.

/۵۵/ دعوا و دشمنی گذشته را دوباره زنده مکن.

/۵۶/ کار خوب دیگران را کار خود نشان مده.

/۵۷/ مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده.

/۵۸/ با خویشاوندان قطع خویشاوندی مکن.

/۵۹/ هیچگاه پاکان و پرهیزکاران را غیبت مکن.

/۶۰/ خودخواه و متکبر مباش.

/۶۱/ در حضور ایستادگان منشین.

/۶۲/ در حضور دیگران دندان پاک مکن.

/۶۳/ با صدای بلند آب دهان و بینی را پاک مکن.

/۶۴/ به هنگام خمیازه دست بر دهان خویش بگذار.

/۶۵/ حالت خستگی را در حضور دیگران ظاهر مکن.

/۶۶/ در مجالس انگشت در بینی مینداز.

/۶۷/ کلام جدی را با مزاح آمیخته مکن.

/۶۸/ هیچکس را پیش دیگران خجل و رسوا مکن.

/۶۹/ با چشم و ابرو با دیگران سخن مگو.

/۷۰/ سخن گفته شده را تکرار مکن.

/۷۱/ از شوخی و مزاح خود کمتر بکن.

/۷۲/ از خود و خویشاوندان نزد دیگران تعریف مکن.

/۷۳/ از پوشیدن لباس و آرایش زنان پرهیز کن.

/۷۴/ از خواسته های نابجای زن و فرزندان پیروی مکن.

/۷۵/ حرمت هرکس را در حد خود نگه دار.

/۷۶/ در بد کاری با اقوام و دوستان همکاری مکن.

/۷۷/ از مردگان به نیکی یاد کن.

/۷۸/ از خصومت و جنگ افزونی جدا پرهیز کن.

/۷۹/ با چشم احترام به کار دیگران نگاه کن.

/۸۰/ نان خود را بر سفره دیگران مخور.

/۸۱/ در هیچ کاری شتاب مکن.

/۸۲/ برای جمع آوری بیش از حد مال و ثروت حرص مخور.

/۸۳/ به هنگام خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو.

/۸۴/ از پیش دیگران غذا و میوه بر مدار.

/۸۵/ در راه رفتن از بزرگان پیشی مگیر.

/۸۶/ سخن و کلام دیگران را قطع مکن.

/۸۷/ به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود نگاه مکن.

/۸۸/ در حضور مهمان بر کسی خشم مگیر.

/۸۹/ مهمان را به هیچ کاری دستور مده.

/۹۰/ با دیوانه و مست سخن مگو.

/۹۱/ برای کسب سود و دوری از زیان آبروی خود را مریز.

/۹۲/ در کار دیگران کنجکاوی و جاسوسی مکن.

/۹۳/ در اصلاح میان مردم هیچ گاه کوتاهی مکن.

/۹۴/ ادب و تواضع را هیچگاه فراموش مکن.

/۹۵/ با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش.

/۹۶/ بر آرزو ها و خواسته های خود غالب باش.

/۹۷/ خدمتکاری بزرگان و همکاری مستمندان را فراموش مکن.

/۹۸/ با بزرگان باادب و با کودکان مهربان باش.

/۹۹/ با دشمنان مدارا کن و در مقابل جاهلان خاموش باش.

/۱۰۰/ در مال و مقام ديگران طمع نداشته باش.

موضوعات: بزرگان و علما  لینک ثابت





در این دنیای وانفسا
که هر کس ؛
در خودش غرق است …
و از هر عالمی فارغ …!
..ضمانت ؛
حرف بی ربطی است …
و شاید ، واژه ای افسانه ای باشد …!
ولی در عالم هستی
کسی را می شناسم من ؛
که روزی ضامن عشق و محبت شد …!
درست است که به باورها نمی گنجد …
ولی ، او “ضامن آهو” …؛
به این گلواژه بی روح …؛
روح تازه ای بخشید …!
و آری ؛
او ضمانت را ، به معنای الهی
در میان عالم هستی …؛
“معنا کرد …!”

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم