✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
من دل شکسته ام تو چرا گریه می کنی؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



کیست حیدر؟،شورش این سینه هاست
کیست حیدر؟،عشق ازدیرینه هاست
کیست حیدر؟،پاکی آئینه هاست
کیست حیدر؟،گردش آدینه هاست
کیست حیدر؟،قلب عالم راشعف
کیست حیدر؟،پادشاه لوکشف
کیست حیدر؟،دست حق دردست او
کیست حیدر؟،راه حق بنبست او
کیست حیدر؟،هست من ازهست او
کیست حیدر؟،می فروشان مست او
کیست حیدر؟،هستی جان من است
کیست حیدر؟،کُل ایمان من است
کیست حیدر؟،شیرشیران عرب
کیست حیدر؟،سروری عالی نسب
کیست حیدر؟،آدمی راتاب وتب
کیست حیدر؟،نور ِتاریکی ِشب
کیست حیدر؟،غم گسارروح وجان
کیست حیدر؟، مقتدای شیعیان
کیست حیدر؟،اوکه دارد ذوالفقار
کیست حیدر؟،لشکری رابیقرار
کیست حیدر؟،راد مرد تکسوار
کیست حیدر؟،درره حق جان نثار
کیست حیدر؟،اوکه غوغامی کند
کیست حیدر؟،کفر رسوا می کند
کیست حیدر؟،دررکابش بوذراست
کیست حیدر؟،درکنارش قنبراست
کیست حیدر؟،دشمن اواَبتراست
کیست حیدر؟،جایگاه اش منبراست
کیست حیدر؟،یک شَه والامقام
کیست حیدر؟،ازخدا براو سلام
کیست حیدر؟،فاتح خیبر بُود
کیست حیدر؟،اوکه یک صفدربُود
کیست حیدر؟،یار ِپیغمبر بُود
کیست حیدر؟،حجت داوربُود
کیست حیدر؟،افتخارخالق است
کیست حیدر؟،سربدار خالق است
کیست حیدر؟،اوکه سِرالله است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




هارون موسی…

موسی، رسول بود و
هارون: علی (ع)!
و در زمانه ای دیگر
از عصر مردمان عهد شکن،
تاریخ
دوباره تکرار شد.

عهد شکنان
موسی (ع) را احاطه کرده بودند.
نه اینکه در دلشان غوغای گوساله پرستی نبود؛
منتظر بودند نبی عرصه را خالی کند
تا از خدای جدید رونمایی کنند.

و موسی(ع) برای ملاقات خدا رفت؛
رفت
در حالیکه فاطمه س را،
میان دستان هارون،
به امانت سپرده بود.

و هارون را
خواند
که:
«در ميان قوم من جانشينم باش و اصلاحگری کن و راه فسادگران را نپیما» (2)
و رفت
در حالی که نگاهش به پشت سر مانده بود.

و هارون،
میان قوم
تنها ماند.
حتی وقتی گوساله پرستان،
به خانواده اش هجوم آوردند و
خانه اش را به آتش کشیدند
شمشیر را غلاف کرد.

حتی وقتی او را دست بسته
در کوچه ها می کشیدند،
حتی وقتی شمشیر بر سرش نهادند
که «بگو گوساله خدا و سامری رسول اوست!»
دم نزد.

انگار،
این بار
کسی در کوچه های مدینه به موسی می گفت:
«اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند» (3)

هارون،
در غار تنهایی خویش
ده فرمان موسی را
بر پوست نوشت.
ولی هیچ کس،
فرمان های موسی را
به یاد نمی آورد؛
چرا که گوشها
پر از آواز گوساله ی سامری بود.

هارون فریاد زد:
«اى قوم من! شما با این گوساله مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد.» (4)
و همدمش
چاه
شد.

هارون،
سالها بر کوه طور
فریاد «خدای ما، خدای یکتاست» سر داد
و فرمانهای موسی را – که کسی گوش نمی داد- عمل کرد.
او حتی،
خودش را برای آنکه یتیمی را از یاد برده بود،
با آتش تنور ترساند.

و وقتی هارون را کشتند
بر منابر خود
گفتند هارون، موسایی نبود!
و او را به جرم اهانت به گوساله های طلایی
لعنت کردند.

این قوم،
لیاقت هارون را نداشتند.
این شد
که صدای هارون
دیگر در کوچه های کوفه نپیچید…

«سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ» (5)

————————-
1. با نگاهی ادبی به حدیث منزلت. رسول خدا (ص) که به حضرت علی (ع) فرمودند: «آیا راضی نمی­شوی به این که جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون به موسی باشد الا این که بعد از من پیامبری نیست» (الکافی ج: 8 ص: 106)
2. سوره ی اعراف، آیه ی 142
3. سوره ی طه، آیه ی 94
4. سوره ی اعراف، آیه ی 150
5. سوره ی صافات، آیه ی 120

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





قدرتمند واقعی کیست؟
انسان ها در برابر واقعيت زندگي كه توأم با تلخي ها و ناراحتي هاي بسيار است ، برخوردهايشان مختلف مي باشد و همين،رمز تفاوت انسان ها با يكديگر است. مثلا- عده اي برخوردهاي نوميدانه با زندگي دارند و طبيعي است كه آن را سراسر تلخي و سردي مي يابند و ديگري زندگي را پر نشاط ، زيبا و پر تحرك مي بيند و لذا با شوق ، استقامت و روحيه مبارزه با مسائل آن برخورد مي كند .
زندگي انسان ها را گردش ايام نمي سازد و حوست سيارات دخالتي در آن ندارد ، اين خود افراد هستند كه زندگيشان را به دلخواه انتخاب مي كنند . لذا بدگويي به دوران ، مقصر شمردن ديگران در سرنوشت خود و بهانه كردن تربيت غلط و يا نداشتن امكانات اعم از رفاهي و غير رفاهي ، دلايل كافي براي توجيه ضعف و ناتواني فرد نيست.
انسان داراي قدرت هاي عجيب نهفته اي است. آدميت نه به ثروت است ، نه به زيبايي ، نه منزل ، نه ماشين ، اين موجود دوپا ، يك شخصيت طبيعي دارد، همراه با يك دنيا امكانات بالقوه كه در وجودش نهفته است . اگر اين امكانات به ظهور برسد ، ارزشش و مقامش از فرشتگان نيز فراتر مي رود و به آن جا مي رسد كه در وهم نايد . به تعبير زيابي علي (ع)، « اي انسان گمان نكن كه جرم كوچكي هستي ، در تو جهاني بزرگ نهاده شده است.»
ظهور اين امكانات روحي و معنوي بستگي به اراده ي خود انسان دارد و اراده مجري آن چيزي است كه عقل آن را صحيح مي داند . به راستي اگر انسان «چه بايد كرد» را بداند، اما به داناييش عمل نكند، هرگز به مطلوبش نايل نخواده شد. همانطور كه اگر در كشوري مترقي ترين قوانين از طرف مجلس قانونگذاري به تصويب برسد اما اين قوانين در حد مكتوبات و نوشته ها باقي بماند، هرگز هيچ امري در آن مملكت اصلاح نخواهد شد و جامعه هيچ گاه اصلاح نخواهد شد و جامعه هيچ گاه به سعادت نخواهد رسيد.
اراده قوه ي اجرايي كشور بدن انسان است . با نيروي اراده است كه فرد مي تواند به اهدافش دست يابد ، وگرنه همواره انسان در هاله اي از گمان و وهم به سر خواهد برد؛ دقيقا – مانند كسي كه دوست دارد قهرمان فوتبال شود ولي براي رسيدن به آن هيچ تلاشي نمي كند و تنها به اين كه در خيال ، خود را قهرمان ببيند، اكتفا مي كند، چنين آدمي لذت قدرت را هيچ گاه درك نخواهد كرد .
واقعيتي كه ما در آن به سرمي بريم، يعني دنيا، همواره دستخوش ناراحتي ها است و اساسا – انسان در سختي و ناراحتي خلق شد ، و براي دست يافتن بايد با مشكلات و ناراحتي ها بجنگد . جنگي واقعي و در متن زندگي و نه در خيال و اوهام.
اين برخورد ما انسان ها است كه ناراحتي را گوارا يا ناگوار مي سازد. اگر با آنها درافتاده بر آنها غلبه كنيم، احساس عظمت، نشاط و پيروزي خواهيم كرد و اگر در برابرشان منفعل شده ، ناراحتي را بر خود همواره كنيم، در زير چرخ هايش له خواهيم شد و احساس شكست ، زبوني و ذلت، در روحمان لانه خواهد كرد .
يكي از دانشمندان روانشناس مي گويد:« به جوانان بايد ياد داد كه براي رسيدن به هدف و منظور خود نبايد انتظار داشته باشند و در جاده ي كوبنده و صاف طي طريق كنند. كمتر كسي بدون برخورد با مشكلات سردكننده به جايي رسيده است . هرگاه ما در طرز صحيح با مشكلات روبرو شويم، مشكلات نه تنها براي ما مانعي نخواهد بود ، بلكه به پيشرفت و ترقي ما كمك خواهند كرد . هيچ تمريني مفيدتر از تلاش براي غلبه بر مشكلات نيست.»
سختي و دشواري، در برابر اراده ي سست، بيشتر نمايان مي شود و بر عكس در برابر نبوغ و استقامت فرد با اراده محكوم به فنا و نابودي است. در انقلاب ها و تحولات تاريخي نيز ، اراده ها همواره نقش اساسي را بر عهده داشته اند. اعم از اراده فردي و جمعي. درست است كه بزرگترين عامل و محرك در ترقي و تكامل ملت ها و تمدن ها ، افكار قوي و آمال بلند بوده و خواهد بود ولي اين آمال و افكار عالي به دست اشخاص با اراده اي از قوه به فعل درآمده و جامه عمل و واقعيت پوشيده است.
علي(ع) از جمله بزرگترين شخصيت هايي است كه داراي همت و اراده والا و بسيار متعالي است.او در وصف خود مي فرمايد:
«سوگند به خدا ، اگر تمام عرب به جنگ با من به پا خيزند، هرگز در صحنه ي نبرد ، پشت به آنان نخواهم كرد.»
اراده چيست ؟
اراده ، قوه و نيرويي است وابسته به عقل ، بر خلاف تمايلات كه وابسته به طبيعت انسان مي باشد . ميل ، جاذبه اي است كه انسان را به سوي نيازهايش مي كشاند و هر اندازه كه شديدتر باشد ، اختيار از انسان بيشتر سلب مي شود ، مانند ميل به غذا ، چاي ، سيگار و … در اينجا انسان در اختيار نيرويي بيروني از خود است . هر قدر ميل ها در انسان شديدتر باشد ، آزادي او محدودتر و اسارتش افزونتر خواهد شد . در حالي كه اراده به عكس يك نيروي دروني است و موجب رها شدن از هر چيز خارجي كه قصد تملك و اسارت انسان را دارد . انسان با اراده خودش را از تأثير نيروهاي خارجي ، آزاد و مستقل مي كند . هر قدر اراده ، قويتر باشد ، دايره ي اختيار انسان وسيع تر ، هنگامي كه هوس ها و خواهش ها به انسان فشار مي آورد و عقل حكم خلافي صادر مي كند ، اين اراده است كه هوس ها را پس مي زند و به حكم عقل عمل مي كند ، اينجاست كه وقتي « عقده هاي هيجاني مثل غرائز جنسي ، ترس ، جاه طلبي رو به خلاصي مي روند و اين گونه غرايز آزاد شده تحت اطاعت و انقياد اراده درمي آيند نفس به تدريج قوي تر مي گردد . »
داشتن اراده به انسان قدرت مي دهد . آدم با اراده ، با قدرت است چون تحت نفوذ محركات يا عقده ها قرار نمي گيرد و خود شخصا- راه صحيح را برمي گزيند . نقل شده كه روزي حضرت رسول (ص) از راهي در مدينه ديدند ، در حالي كه سنگي را به علامت وزنه برداري برمي داشتند و هر يك به ديگري افتخار مي كرد كه روزنه بزرگتري را برداشته است پيامبر اكرم ايستادند و فرمودند كه آيا دلتان مي خواهد كه من داور اين مسابقه باشم . همه خوشحال شدند و پذيرفتند . فرمودند بسيار خوب ، اما احتياجي نيست كه سنگ برداريد . سنگ برنداشته من برايتان معيار مي دهم كه كدام يك از شما قوي تر هستيد.
فرمود : آن كسي كه نفسش او را ترغيب كند به سوي يك گناهي و ميل گناهي دو او باشد ولي در مقابل آن ميل گناه ايستادگي كند . او از همه قوي تر است .
البته اين داستان ، قدرت عضلات را نفي نمي كند ، و در جاي خودش خوب است ، اما بالاتر از قدرت عضلاني قدرت اراده است. قدرت اراده اين است كه انسان در مقابل خواسته هاي نفسش ايستادگي و مقاومت بكند .
از نظر اسلام گناهكار ، داراي شخصيتي ضعيف ، زبون ، كم جنبه ، و ناتوان است ولي آن كس كه اطاعت خدا را برگزيده چون به منبع قدرت متكي است ، داراي قوت و استقامت فوق العاده اي مي باشد و اين قدرت فوق العاده است كه موجب مي گردد تا انسان در مسير گناه قدم نگذارد .
«از علي (ع) پرسيدند چه كساني غيبت مي كنند و دلشان مي خواهد هميشه پشت سر مردم بدگويي كنند و از بدگويي ديگران لذت مي برند . علي (ع) فرمودند : آدم قوي آن كسي است كه در روح خودش احساس قدرت مي كند ، عارش مي آيد و ننگ مي داند كه غيبت كند».
راههاي تقويت اراده
اراده نيرويي است كه به نسبت هاي متفاوت در انسان ها نهفته است . آدمي هم مي تواند از راه هاي مختلف اراده اش را قوت بخشد و هم مي تواند آن را ضعيف و ضايع كند .
براي تقويت اين نيرو دو راه پيشنهاد شده است .
گروهي گفته اند بايد جسم را ضعيف نگه داشت تا عقل و اراده قوت گيرد . اين روش مخالف فطرت بوده و اسلام آن را نمي پذيرد . اين روش ، آن مثل را تداعي مي كند كه فردي آرزوي قهرمان شدن داشت و در مسابقه ثبت نام كرد اما چون حريف را نيرومند ديد ، به ديگران متوسل گشت تا حريف را لاغر و روحيه اش را ضعيف كنند تا او از اين راه بدين وسيله او در ميدان رزم پيروز شده ، لقب قهرمان گيرد . غلبه بر ضعيف مهم نيست ، هنر آن است كه در مقابل حريف نيرومند ، خود را قوي كنيم و مردانه او را از ميدان بدر ببريم .
از نظر اسلام غرايز بايد در حد طبيعي خود باقي مانده، انسان با قدرت عقل و اراده خود آنها را كنترل و مهار كند . البته چنين كار مهمي نياز به برنامه دارد. اولين مرحله براي رسيدن به اين حد از كنترل ، دارا بودن يك هدف يا مطلوب معين در زندگي است. هدف است كه اراده را تحريف مي كند و تمام غرايز آدمي را به هم مربوط مي سازد و دسته جمعي و با هماهنگي مخصوص رهبري مي كند . بدون هدف ، آدمي در هرج و مرج رواني و اثرات برخورد غرايز دروني اسير مي شود . داشتن هدف سبب مي شود كه شخصيت آدمي با استحكام كامل به سوي مقصد مخصوص رهسپار شود .
هرقدر اهداف محدود باشد ، اراده نيز محدود مي شود و هر اندازه هدف ها و همت ها متعالي و بزرگ باشد ، اراده ها نيز متعالي تر و بلندتر خواهد بود .
امام خميني در اين باره سخن جالبي دارند:
«مردان بزرگ كه داراي سطح فكر وسيعي مي باشند هيچ گاه مأيوس نگرديده و به وضع فعلي خود نمي انديشند و براي پيشبرد هدف خويش در هر شرايطي كه باشند طرح و نقشه مي كشند…
موسي شباني بيش نبود و سال ها شباني مي كرد . آن روز كه براي مبارزه با فرعون مأمور شد ، ياور و پشتيباني نداشت ولي بر اثر لياقت ذاتي و ايستادگي خود با يك عصا اساس حكومت فرعون را برچيد . آيا اگر عصاي موسي در دست ما بود اين كار از ما برمي آمد ؟ همت و جديت و تدبير موسي مي خواهد تا با آن عصا بساط فرعون را به هم بريزد و اين كار از هركسي ساخته نيست . پيغمبر اكرم (ص) وقتي به رسالت مبعوث شد و شروع به تبليغ كرد يك كودك 8 ساله (حضرت امير (ع) و يك زن چهل ساله (حضرت خديجه) به او ايمان آوردند ؛ جز اين دو نفر كسي را نداشت عليرغم آن كه حضرت را بسيار اذيت كردند و كارشكني ها و مخالفت ها نمودند . اما پيامبر مأيوس نشد ، ايستادگي كرد و با قدرت روحي و اراده ي قوي رسالت را از « هيچ » به جايي رسانيد كه امروز نزديك به يك ميليارد نفر پيرو دارد .
هدف دار بودن در تربيت اراده از اهميت والايي برخوردار است
بدان حد كه بعضي از روانشناسان معتقدند ، يكي از راه هاي تقويت اراده عرضه داشتن و الهام هدف جديدي است كه بتواند انقلاب بزرگي در روح شخص ايجاد كند تا نه تنها هيجان هاي عادي بلكه هيجان هاي ناروايي را كه به مسائل بيهوده مشغول شده بود ، برانگيخته شود و به سوي هدف جديد رهسپار شود و اين نكته اي كه معمولا- در تغيير حالات مذهبي انجام مي گيرد .

گفته شد آدمي در صورتي بااراده مي شود كه آن چه در ذهن دارد به مرحله تحقق برساند . از اين رو ايمان و اعتقادي كارساز است كه به مرحله عمل درآمده و تجسم عيني يافته باشد . به همين دليل است كه تقوا در اسلام عامل اساسي پرورش اراده است . اساسا- لفظ تقوا به معني كنترل است و نه پرهيز . آدم باتقوا يعني آدم باكنترل . آدمي كه داراي ترمز است و در زندگي حد و مرزي را همواره رعايت مي كند . انسان باتقوا در كشاكش نبرد ميان خواسته هاي نساني و حكم عقل ، دستور عقل را بر مي گزيند .
به عنوان نمونه ، روزه گرفتن شاريطي دارد از جمله آدم روزه دار ، نبايد تا ساعت معيني بخورد يا بياشامد . در اين مرحله است كه درگيري هاي دروني آغاز مي شود . اگر مخالفت با خواهش ها به طور مستمر ادامه يابد ، اراده به تدريج قوت گرفته و شكوفا مي گردد . از عوامل ديگر تقويت اراده ، مبارزه با عادتهاست. علي (ع) مي فرمايد : با غلبه كردن بر عادت ها مي توان به مقالات والا دست يافت . »
البته نبايد فراموش كرد كه نبايد به همه عادت ها به يك چشم نگريست و عادت هايي كه ايجاد ركود نمي كنند ، جنبه منفي نخواهند داشت . چنانچه بسياري از صفات و فضايل آدمي از طريق عادت ايجاد مي شود . مثلا – هركس به طور طبيعي اندكي شجاعت دارد ، اما براي پيدا كردن يك حالت فوق العاده قوت قلب ، بايد آنقدر با خطرات مواجه شود و تمرين كند تا در موقع لزوم دچار ترس نگردد . ولي عادات هايي كه به جاي تقويت عقل و اراده باعث اسارت آنها مي شوند ، از محدوده مالكيت انسان بر خودش مي كاهند ، راهي جز مبارزه نمي توان يافت . از جمله اين عادت ها مي توان ، اعتياد به مواد مخدر استفاده از نوع خاصي از غذا و … نام برد كه همه و همه جز اسارت ، ثمره ي ديگري ندارند .
مبارزه كردن با همين عادت هاي به ظاهر جزيي ، تأثير بسزايي در تقويت اراده دارد . يكي از راه هاي مبارزه ترك دائمي مي باشد . هركس با كمي تأمل مقدار زيادي از اين عادت هاي زيانبار را در خود خواهد يافت و براي از ميان بردنش تنها احتياج به عزم راسخ و اراده قوي است . راه ديگر مبارزه با عادت ها ، واگذار نكردن كارهاي خود به ديگران است . تا حد ممكن كارهايي را كه به ما مربوط مي شود ، خود انجام دهيم . به عنوان نمونه وقتي سر سفره نشسته ايد و نياز به آب داريد ، به جاي آن كه به برادر ، خواهر يا مادر بگوييد آب برايم بياور ، خودتان بلند شويد . اگر نياز به پول داريد سعي كنيد از طريق انجام كارهايي كه در حد توانتان است آن مقدار پول را تهيه كنيد كه مزاحم و سربار ديگران نباشيد .
يكي از شاگردان امام درباره خصوصيت ايشان خاطره جالبي را نقل كرده اند : امام مقيد است تا آنجا كه امكان دارد كار خود را بر ديگري تحميل نكند ، كار خود را خودش انجام دهد .
در نجف گاهي اتفاق مي افتاد كه امام روي پشت بام متوجه مي شد كه چراغ آشپزخانه يا دستشويي روشن مانده ، به خانم و ديگران را در پشت بام بودند دستور نمي داد كه بروند چراغ را خاموش كنند خود راه مي افتاد و سه طبقه را در تاريكي پايين مي آمد ، چراغ را خاموش مي كرد و بازمي گشت . گاهي قلم و يا كاغذ مي خواست كه در اتاق طبقه دوم منزل بود به هيچ كسي حتي فرزندانش دستور نمي داد كه براي او كاغذ و قلم بياورند . خودش برمي خاست از پله ها بالا مي رفت و يك ورق كاغذ و يك قلم برمي داشت و بازمي گشت .
تلقين به نفس از جمله عوامل مهم ديگر در تقويت اراده است .
امام در اين زمينه مي فرمايند :
اين خطر بزرگي براي انسان است كه خودش را قبول نداشته باشد . بلكه به عكس ما بايد باورمان بشود كه چيزي هستيم ، اگر اعتقاد پيدا كرديم كه مي توانيم هر كاري را انجام دهيم ، توانا مي شويم . به تعبير ديگر وقتي اين احساس پيدا شد ، در يك ملتي كه من خودم بايد هر چيز مي خواهم تهيه كنم ، ديگران به من نمي دهند .
اين احساس اگر پيدا شد مغزها راه مي افتد ، خود باور توانايي ، و انسان را توانا مي كند . يكي از دانشمندان مي گويد :
«تا وقتي فكر مي كنيد كه نمي توانيد و داراي ظرفيت نيستيد ، احتمال موفقيت كم است ، اگر درخشان ترين شايستگي ها را داشته باشيد خاموشش مي كنيد . برعكس يك فردي كه از حيث هوش و قابليت متوسط است ولي به خودش اطمينان كامل دارد ، موفق خواهد شد . او موفق مي شود زيرا در ضمن تجسس و كوشش براي عملي ساختن انديشه هاي خود پس از مدتي كاوش ، سرچشمه هاي صفاتي را كه به آن نيازمند است پيدا مي كند و چون به پيشرفت خود اطمينان دارد ، عدم موفقيت ديگران در اركان اراده او تزلزلي ايجاد نمي كند ، به همين دليل با استفاده از تجربيات خود ، شروع به كار مي كند . يقين داشته باشيد كه اين شخص خيلي زودتر و بهتر از آنچه تصور مي كرديد كامياب مي شود .
براي اين كه جرأت پيدا كرده ، شك و ترديد را از خود دور سازيد ؛ صحبت هاي ديگران را با گوش و هوش بشنويد و به بسط و استقرار جرأت خود ادامه دهيد . به كساني كه داراي اين صفت گرانبها هستند بنگريد و تجزيه و تحليل كنيد . حتي در جستجوي آن ابتكاري جسورانه از خود نشان دهيد و كاري را در پيش گيريد كه اجراي تصميماتي را ايجاد كند و هنگامي كه به امتحان مي پردازيد اين تلقين را به ياد بياوريد:« من مي توانم و مي خواهم »
عامل مهم ديگر در تقويت اراده پي گيري در كارهاست .

اگر با خود قرار مي گذاريد ، كاري را كه تمام مسايل پيرامون آن را سنجيده و به اثرات مثبتش در زندگي واقف شده ايد ، انجام دهيد به طور مستمر در راه تحققش تلاش كنيد . مثلا – اگر با خود عهد كرده ايد ، صبح ها نيم ساعت ورزش كنيد ، حتما – اين كار را انجام دهيد . توجه داشته باشيد كه رسيدن به هدف ها ، محتاج زمان است ، بنابراين يك ساعت و يا چند روز براي دست يابي به آنها كافي نخواهد بود . در اين راه تلاش و فعاليت مستمر ، مهم است .
منابع:
1- به نقل از رسالت اخلاق در تكامل انسان ، صفحه 406 .
2- نهج البلاغه فيض ، صفحه 962 .
3- تعليم و تربيت ، استاد مطهري ، صفحه 197 .
4- همان ، صفحه 196 با تغيير .
5- انسان كامل ، صفحه 160 .
6- همان ، صفحه 164 .
7- روانشناسي و اخلاق ، صفحات 140 و 141 .
8- ولايت فقيه ، صفحات 185 و 186 .
9- روانشناسي و اخلاق ، صفحه 133 .
10- غررالحكم ، جلد 3 ، صفحه 229 .
11- سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام ، جلد يك ، صفحات 117 و 118 .
12- خط امام – كلام امام ، ج 2 ، ص 187 .
13- مجله سروش ، شماره 25 ، صفحه 8 .
14- رسالت اخلاق در تكامل انسان صفحات 212 و 213 .

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





اکنون می‌دانیم که انواع جذابیت‌های ظاهری، گرچه در نظر اول تاثیرگذارند، اما در دراز مدت نمی‌توانند جای جذابیت‌های درونی را بگیرند. می‌دانیم که هر دختر و پسری فارغ از زیبایی یا عدم زیبایی چهره و اندامش باز هم می‌تواند جذاب باشد و جذابیت را در خود پرورش دهد. در این پست به این موضوع می‌پردازیم.
عوامل درونی و عمومی برای جذاب شدن:
در دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، انواع زیبایی‌های ظاهری جلب نظر می‌کنند و به شکل روزافزونی گسترش می‌یابند. عمل‌های جراحی زیبایی، لباس‌های شیک و مارک‌دار، لوازم پیرایش و آرایش، متخصصان زیبایی و صدها وسیله برای زیبایی ظاهری وجود دارد و روزانه مورد استفاده صدها هزار نفر قرار می‌گیرد. ما در اینجا نمی‌خواهیم درباره این روش‌ها صحبت کنیم؛ زیرا موضوع مهم‌ تر عوامل درونی جذابیت است که مؤثرتر و ماندگار می باشد. حتماً شما هم با افرادی برخورد کرده‌اید که زیبایی آنها در نگاه اول جذب‌تان کرده است، اما با گذشت زمان و اندک شناختی که درباره آنها به دست آورده‌اید، دیگر انگیزه‌ای برای ادامه ارتباط با آنها نداشته‌اید. زیبایی ظاهری گرچه در نگاه اول مهم است، اما برای همیشه نمی‌تواند برای طرف مقابل جذابیت خود را حفظ کند. اما اگر زیبایی ظاهری ماندگاری لازم را ندارد، پس چه عواملی می‌توانند در درازمدت همچنان باعث جذابیت شوند؟
انعطاف و نرمی:
افرادی که سخت نیستند و می‌توانند در مقابل مسائل و مشکلات، در برابر آرا و عقاید مختلف و مخالف و حتی در برابر اتفاقات مختلف نرم و منعطف باشند، جذابند. بدیهی است هیچ انسانی جذب افراد جزم‌اندیشی که چارچوب‌های سفت و سخت دارد، نمی‌شود و همچنین کمتر کسی است که تحمل فرد غیرمنعطفی را داشته باشد که همیشه غر می‌زند و هیچ کار مثبتی انجام نمی‌دهد. افراد نرم و انعطاف‌پذیر دیگران را همانطور که هستند، می‌پذیرند و در پی آن نیستند که همه را تغییر داده و به شکل مورد انتظار خود درآورند. در نتیجه دیگران در کنار آنها احساس آزادی و آرامش دارند، می‌توانند خودشان باشند، آزادانه حرف بزنند و رفتار کنند و نگران قضاوت و سوگیری بی‌دلیل نباشند.
شعور بالا و درک عمیق:
هر قدر میزان شعور و فهم بالاتر باشد، فرد جذاب‌تر می‌شود. افراد باشعور، دیگران را درک می‌کنند و به این درک خود احترام می‌گذارند. آنها قدرت هم ذات پنداری بالایی دارند و می‌توانند خود را به جای طرف مقابل گذاشته و نگرانی‌ها، ناراحتی‌ها، شادی، غم و بسیاری از احساسات و نیازهای دیگران را درک کنند. شعور و درک بالا، فرد را از دیگران متمایز ‌کرده و به اطرافیان او احساس آرامش و شادی و احساس ارزشمند بودن و درک شدن می‌دهد؛ یعنی همان چیزهایی که هر انسانی برای رشد و سعادت به آن‌ها نیاز دارد.
تواضع مقتدرانه:
هرقدر غرور کاذب و خودخواهی فرد کمتر و تواضع حقیقی و فروتنی او بیشتر باشد، مردم بیشتر به سمت او جذب می‌شوند. البته منظور از تواضع این نیست که فرد اعتماد به نفس یا عزت نفس کمی داشته باشد و خود را تحقیر یا کوچک کند؛ بلکه تواضع باید در عین بزرگی و اقتدار در او دیده شود. چنین فردی به توانمندی‌ها، استعدادها و قابلیت‌های خود ایمان دارد، اما خود را بالاتر و برتر از دیگران نمی‌داند و به ارزش دیگران نیز واقف است. او درعین متواضع بودن، اقتدار و قابلیت‌های بالای خود را نیز ابراز می‌کند؛ اما نه به صورت غرور یا تفاخر و به همین دلیل عمق وجود او نیز بر دیگران آشکار است.
ابراز وجود و ابراز کامل‌ تر خود:
افراد باجسارتی که می‌توانند بدون انفعال یا پرخاش، خود و عقاید و دیدگاه‌ها و علایق خود را ابراز کنند، جذاب‌ترند. ابراز جسارت و داشتن جرأت، معمولا اطرافیان را هیجان‌زده می‌کند و باعث می‌شود دیدگاه‌های جدید مطرح و بررسی شوند. بدون جسارت، شاید بسیاری از تغییرات و تحولاتی که در عرصه‌های مختلف روی داده هرگز به وقوع نمی‌پیوست. افراد باجسارت قدرت طرح ایده‌های جدید خود را دارند و چون مردم معمولاً از اوضاع یکنواخت خسته و کسل ‌شده و در ذات خود خواهان رشد و پیشرفت هستند، جذب دیدگاه‌های جدید می شوند. آنها دوست دارند حرف‌های جدید را بشنوند و از آنها حمایت و بدین وسیله احساس زنده بودن کنند.
قانون جاذبه شخصی از دیدگاه اختصاصی:
طی قرون‌ گذشته، مفهومی به نام قانون جاذبه شخصی عنوان و به صدها شکل مختلف بیان شد. چکیده این قانون، این است که هر کس در زندگی به شکلی اجتناب‌ناپذیر، افراد و وضعیت‌هایی را به سوی خود جذب می‌کند که بیشترین سازگاری را با افکار او دارند! از این دیدگاه، افراد مانند ایستگاه رادیویی که دائماً امواج صوتی پخش می‌کند، مشغول پخش امواج فکری خود هستند و دیگران این امواج را جذب می‌کنند. از طرفی، افکاری که احساسات ما را تشدید می‌کنند، مانند امواج رادیویی هستند که به وسیلۀ پالس‌های الکتریکی شدت یافته از ذهن ما خارج می‌شوند و توسط هر کسی که پالس مشابهی دارد، جذب می‌گردند. بنابراین در زندگی، افراد، ایده‌ها، فرصت‌ها، منابع، محیط‌ها و کلاً چیزهایی را به سوی خود جلب و جذب می‌کنیم که با چارچوب اصلی ذهنی‌مان سازگارند. طرفداران دیدگاه تصویر ذهنی و جاذبه شخصی معتقدند، مهم‌ترین عامل جاذبه شخصی، تصویر ذهنی است که دیگران از ما دارند. در اینجا، حتی واقعیت فرد چندان اهمیتی ندارد، چیزی که مهم است تصویری است که از ما در ذهن آنها نقش بسته است. مثلاً اگر فردی که می‌خواهد شما را ملاقات کند، تصویر ذهنی‌اش این باشد که با فردی جذاب و برجسته ملاقات خواهد کرد، شما برای او از پیش جاذبه و جذابیت خواهید داشت. همین طور اگر کسی به شما بگوید قصد دارد شما را با فردی مهم و پولدار آشنا کند، به طور طبیعی احساس خاصی در شما به وجود می‌آید و در حضور او رفتارتان با زمانی که هیچ چیز از او نمی‌دانستید، تفاوت می‌کند. جاذبه، خصوصاً جاذبه کوتاه‌مدت، عمدتاً در ذهن شکل می‌گیرد؛ اما جاذبه بلندمدت، بیشتر به آنچه واقعاً هستید، بستگی دارد. افراد موفق همواره تلاش می‌کنند دیدگاه دیگران را نسبت به خود حقیقی‌شان بهبود بخشند؛ چرا که می‌دانند ۸۵ درصد موفقیت و شادمانی، حاصل روابط و تعاملات با دیگران است و هر چه دیگران مثبت‌تر با آنها برخورد کنند، دستیابی به اهداف برای‌شان ساده‌تر خواهد بود.
توجه و حساسیت نسبت به مسائل دیگران:
توجه به دیگران و مهم دانستن آنها یکی دیگر از عوامل جذابیت است. مارک سالزمن، (نویسنده)، رفتار افراد جذاب را نسبت به اطرافیان و دوستان این گونه توصیف می‌کند: «او تمامی‌ توجه خود را به فرد فردِ اشخاص نشان می‌دهد. اگر شما پنج سال پیش او را دیده باشید و چیزی درباره‌ مادرتان به او گفته باشید، او یادش است». دیگران از این توجه خاص شاد و خرسند می‌شوند و احساس ارزشمندی می‌کنند و همین حس است که باعث جذب آنها می‌شود. در واقع مخاطبان چنین افرادی در کنار آنها خود را مهم‌ترین اشخاص روی زمین احساس می‌کنند.
افزایش جذابیت شخصی:
برای آنکه جذابیت خود را بالا ببرید، به نکات زیر دقت کنید:
خودتان باشید. خود بودن و جسارت داشتن جذابیت می‌آورد. هرچقدر بیشتر خودتان باشید و کمتر نقش بازی کنید، جذابیت‌تان افزایش می‌یابد و افراد بیشتری جذب شما خواهند شد. ویژگی‌های درونی خود را جذاب کنید. صداقت، شعور، معرفت، درک بالا ، فروتنی و حساسیت نسبت به زندگی، سرنوشت و رشد دیگران بسیار مهم است. دقیقاً بدانید چه پیامی را برای دیگران ارسال می‌کنید و آنها چه دیدگاهی از شما در ذهن خود دارند و آیا این دیدگاه‌ها دقیقاً همان تأثیری را که شما مایلید، دارند؟ خود را فردی جاذب، مهم و قدرتمند تصور و طوری بااطمینان برخورد کنید که گویی از پیش فردی موفق، قدرتمند و پرجاذبه هستید. این قصد و تجسم را آنقدر ادامه دهید که واقعاً ویژگی‌های ذکرشده در شما ایجاد و تثبیت شود. در درون‌تان نور ایجاد کنید. نور درونی بیشترین جذابیت را برایتان به ارمغان می‌آورد. نور درونی شامل همه چیزهایی می‌شود که علامت یکپارچگی شماست. به این منظور، قصد، کلام، رفتار و فکر یکپارچه و مثبت را درخورد تقویت کنید.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





آدم ها وقتی از اتفاقی ناگوار شدیدا رنجیده و ناراحت می شوند، این احساس خود را با جمله قلبم شکسته بیان می کنند. اما مطالعات نشان داده اند که این احساس می تواند واقعا چیزی بیشتر از یک عبارت یا جمله باشد.
برای مثال جالب است بدانید که احتمال سکته مغزی یا حمله قلبی برای خانم یا آقایی که همسرش را از دست داده است، در سی روز اول بعد از فوت، دو برابر افزایش می یابد.
رابطه شکستن قلب با بروز بیماری های قلبی عروقی:
قلب که یکی از مهم ترین اندام های داخلی بدن ماست، عضوی عضلانی و ضربان دار است که با پمپاژ خون به سراسر بدن بر فعالیت تمام اندام ها تاثیر مستقیم دارد. اما این تاثیر کاملا متقابل است، یعنی قلب نیز از مغز، ریه، کلیه، دست و پا و روح و روان تاثیر می پذیرد.
تاثیر احساسات بر عملکرد و ضربان قلب نیز واقعی است. برای مثال دقت کرده اید در زمانی که یکی از نزدیکانتان را بعد از مدت زمان طولانی می بینید، قبلتان تندتر و محکم تر می زند؟
قطعا نقش قلب در بدن به پمپ کردن خون خلاصه نمی شود. قلب ما به صورت کاملا پویا از احساس ما، آرزوهای ما، روابط اجتماعی و عشق ما به دیگران تاثیر می پذیرد.
احساس شور و هیجان، عشق و شادی و یا حزن و غم کاملا توسط قلب حس می شود و قلب با تغییر در عملکرد خود، نظیر تغییر فشار خون، شدت و سرعت ضربان و … به این احساس پاسخ می دهد.
این ارتباط به قدری محکم است که امروزه پزشکان اعتقاد دارند بین احساسات و عواطف انسان و خطر ابتلا به بیماری های قلبی ارتباطی جدی وجود دارد و این تاثیر را به صورت سندرم قلب شکسته تعریف می کنند.
سندرم قلب شکسته چیست؟
سندرم قلب شکسته به شرایط بالینی حادی اطلاق می شود که یک استرس روحی مستقیما بر عملکرد جسمی قلب تاثیر می گذارد و از این رو به عنوان یکی از عوامل مهم ابتلا به بیماری های قلبی عروقی در نظر گرفته می شود.
سندرم قلب شکسته را کاردیومیوپاتی ناشی از استرس نیز می گویند و در واقع شرایطی است که عضله قلب مخصوصا در ناحیه بطن چپ، بزرگ و متسع می شود. در نتیجه توانایی قلب در پمپاژ خون کاهش یافته و خون کافی به اعضای بدن نمی رسد.
در واقع فشارهای شدید روحی و روانی نظیر مرگ عزیزان و یا سایر بحران های عاطفی باعث افزایش شدت و یکدفعه ای هورمون های استرس در بدن می شود. در این زمان است که قلب واقعا بهت زده می شود و در بسیاری از موارد نتیجه ی این بهت زدگی، تظاهر علائمی نظیر درد قفسه سینه، تنگی نفس و حتی نارسایی قلبی خواهد بود.
سندرم قلب شکسته بر خلاف باور عموم، کاملا با حمله کلاسیک قلبی که به ظاهر هم معنی هستند متفاوت است. سندرم قلب شکسته هیچ تعلقی به سابقه بیماری قلبی و عروقی ندارد و می تواند در افراد سالم هم تظاهر کند. اما خوشبختانه علائم آن قابل درمان و شرایط ناشی از آن کاملا قابل بازگشت هستند.
شکستن قلب خطر سکته مغزی و قلبی، در اثر شکستن قلب افزایش پیدا می کند.
محققان آمریکایی دریافتند غم و اندوه می تواند به افزایش استرس جسمی فرد منجر شود. از طرفی خیلی از افراد بیمار هنگام مواجهه با بحران های غم و اندوه در زندگی، اولین کاری که می کنند کنار گذاشتن و فراموش کردن درمان بیماری خود است، مثلا عدم مراجعه به پزشک و یا کنار گذاشتن مصرف داروها.
به منظور بررسی تاثیر بحران های روحی به عنوان یک عامل خطر برای مشکلات قلبی عروقی، این تیم تحقیقاتی آمار ابتلا به سکته مغزی و حمله قلبی را در میان بیماران بالاتر از 60 سال که همسرشان فوت کرده بود، بررسی کردند و این آمار را با شدت ابتلا به این بیماری ها در افرادی که همسرشان زنده بود، مقایسه کردند.
نتیجه آنکه به طور کلی بعد از سی روز، خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی در گروهی که همسرشان فوت کرده بود، افزایش یافت و میزان ابتلا در این گروه، دو برابر گروهی بود که همسرشان زنده بود.
مطالعات قبلی همچنین نشان داده بودند بحران های روحی و غمناک موجب تغییراتی در لخته شدن خون، فشار خون، ضربان قلب و به طور کلی سلامت دستگاه قلبی عروقی می شود.
ناگفته نماند که خیلی وقت ها این تاثیرات به دلیل کنار گذاشتن داروها و درمان ها مخصوصا در سنین بالا است، مخصوصا داروهای کاهنده کلسترول خون و یا داروی آسپیرین.
شناخت سندرم قلب شکسته، عرصه های گسترده ای را در طب مدرن هموار کرد.
اگرچه بسیاری از متخصصین قلب و عروق اعتقاد دارند ارتباط بسیار ظریف تر و البته قوی تری بین قلب و شرایط روحی و روانی فرد وجود دارد.
در واقع این پزشکان معتقدند تنها ترشح هورمون های استرس نیست که باعث تاثیرپذیری قلب از احساس می شود و این ارتباط، بحثی بسیار پیچیده تر دارد.

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





نکاتی که به ما می آموزند ارتباط، یک مهارت و یا حتی یک هنر می باشد و باید آنها را دقیقا بیاموزیم.
1 – مودب باشید. از کلماتی مانند « بفرمائید» و « متشکرم » در صحبت هایتان استفاده کنید اما بیش از حد آنها را به کار نبرید. مودبانه اما قاطعانه « نه» بگویید و اگر بار نخست به جواب منفی شما توجه نشد، روی حرف خود تاکید کنید برای مثال بگویید: « می فهمم اما…..»
2 – به کارایی توجه داشته باشید ، نه ملاحظه کاری و محبوبیت. گاه لازم است که خشم خود را به طرف مقابل نشان دهید اما خویشتنداری خود را از دست ندهید. ابتدا برای خود معلوم کنید که چه احساسی دارید سپس تصمیم بگیرید که چه وقت با فرد مورد نظر مذاکره کنید. مطلب خود را با آرامش مطرح کنید. برای مثال بگویید: « من خیلی از این گفته شما متاسفم ، اما….»
3 – اگر از چیزی ناراضی هستید صریح ابراز کنید. آه نکشید یا اخم نکنید و با بداخلاقی و بی حوصلگی رفتار نکنید. اما خود را زیاد نیز خوش رو نشان ندهید و مرتب لبخند نزنید. ممکن است این حرکت شما، نگرانی و تردید تلقی شود.
4 – در برخورد اول تصمیم بگیرد که با طرف مقابل دست بدهید یا خیر. سعی کنید از سوء تفاهم جلوگیری کنید. محکم و دوستان دست بدهید اما زیاد دست او را در دست خود نگیرید و نفشارید. از تماس نگاه با او اجتناب نکنید.
هنگامی که طرف مقابل شما نگاه می کند به نگاه او پاسخ دهید. بر مطالب مهم گفته های خود با چشم دوختن به طرف مقابل تاکید کنید. با سئوال کردن می توانید گفتگو را حول مطلبی که می خواهید متمرکز و از اتلاف وقت جلوگیری کنید.
5 – هنگامی که مشکلی پیش می آید خونسردی خود را حفظ کنید. کنترل اوضاع را در دست بگیرید و مشکل را به شکل اصولی برطرف کنید ، سراسیمه، و دستپاچه (احساساتی) نشوید.
6 – مراقب رفتارهای عصبی خود باشید . اگر دوستان به شما می گویند که حرف خود را مرتب تکرار می کنید، دست خود را روی دهانتان می گذارید یا با موهایتان بازی می کنید ، گفته های آنها را مد نظر قرار دهید و سعی کنید این عادت ها را کنار بگذارید.
7 - صادق باشید. کنایه یا طعنه زدن خلاف اصل صراحت گویی و قاطعیت است. واضح آنچه را که می خواهید بیان کنید. از به کار بردن واژه های و اصطلاحات عامیانه یا فنی و تخصصی اجتناب کنید مگر آنکه مطمئن باشید حرف شما را طرف مقابل درک می کند.
8 – حتما یک فرهنگ لغات خوب در اختیار داشته باشید و سعی کنید با پیدا کردن لغاتی که برایتان جدید است دامنه لغات خود را افزایش دهید. دفتر یادداشتی از لغات جدید همراه با معنی آنها برای خود تهیه کنید.
9 – سعی کنید با نگاه کردن به شرایط از دیدگاه طرف مقابل و با توضیح مزایایی که پذیرفتن نظرات شما برای او دارد طرف مقابل را متقاعد سازید.
10 – اشتیاق خود را برای بیان دیدگاهها نشان دهید. این کار تظاهری ساختگی و تصنعی نیست، بلکه در واقع ابراز صادقانه عقاید و باورهای عمیق شما است.
11 – هنگام عصبانیت صدای خود را بلند نکنید. زور و خشونت باعث نمی شود نظرات شما متقاعد کننده تر شود. منطق ، حربه بسیار قوی تری است.
12 – هیچ گاه به قصد لطمه و طعنه زدن به طرف مقابل چیزی نگویید یا ننویسید. اگر چنین کاری کردید دیگر نمی توانید حرف خود را پس بگیرید حتی اگر اظهار پشیمانی و تاسف کنید.
13 – برای آنکه حرفتان تاثیر گذار باشد مبالغه نکنید. اگر طرف مقابل تصور کند همیشه مسایل را بزرگ می کنید درباره تمامی حرفهای شما چنین خواهد اندیشید. کوچک جلوه دادن مسایل بسیار موثر تر است.
14 – سعی نکنید لهجه خود را پنهان کنید اما واضح صحبت کنید. اگر طرف مقابل در درک گفتار شما مشکل دارد آرام تر صحبت کنید و در نگاه او دقیق شوید و دنبال نشانه های شک و تردید بگردید تا متوجه شوید حرف های شما را فهمیده است یا خیر.
15 – از علایم غیر کلامی مانند «اوم» یا «آها» یا عبارتهایی مانند «می دانید»، « اصولا» و « در واقع » برای جلب توجه فرد به سخنان خود استفاده نکنید. این عبارت ها تنها مکث های کلام شما را پر می کنند و از ارزش پیام می کاهند.
16– فنون مکالمه را تمرین کنید. افراد را با نامشان صدا کنید. سئوال کنید، علاقه نشان دهید و با دقت گوش کنید.
17 – حرف طرف مقابل را قطع نکنید مگر آنکه از موضوع بحث خارج شده باشد. اگر او کند یا با مکث صحبت می کند جملات او را تمام نکنید. با حرکت های لب، حرفهای او را تکرار نکنید یا او را در ادامه صحبت کمک نکنید. صبور باشید.
18 – به یاد داشته باشید تنها گفته شما نیست که در خاطر می ماند، بلکه نحوه بیان شما نیز در ذهن ثبت می شود بنابراین از لحن تند و خشن اجتناب کنید.
19 – صدای خود را ضبط کنید و منتقدانه به آن گوش کنید. اگر لازم بود جلوی آینه با تمرین عبارت ها و کلماتی که تلفظ آنها مشکل است، تلفظ و طرز بیان خود را بهبود بخشید.
20 – تند و بلند صحبت نکنید. اگر احساس کردید آهنگ صدایتان یکنواخت است ، نفس عمیقی بکشید و تمام سعی خود را به کار ببرید تا هنگام صحبت با قدرت بیشتری هوا را بیرون بدهید. این کار مستلزم آن است که دهان خود را بیشتر باز کنید.
21 - سعی کنید از طریق نگاه با طرف مقابل ارتباط برقرار کنید اما هرگز خیره نشوید. تحقیقات نشان می دهد که در مکالمه ، اغلب آن فردی که از توانایی ابراز وجود بیشتری برخوردار است، اول تماس چشمی خود را قطع نمی کند بلکه بعد از 2 تا 3 ثانیه آرام آرام این کار را می کند نه یکباره. هنگامی که با کسی رو در رو صحبت می کنید سعی نکنید در آن واحد به هر دو چشم او نگاه کنید زیرا چشم هایتان چپ به نظر می آید. ابتدا به یک چشم و سپس به چشم دیگر نگاه کنید.
22 – سریع صحبت نکنید زیرا این امر نشان دهنده عدم اعتماد به نفس است.
23 – در پایان جملات صدایتان را پایین نیاورید زیرا شنونده این طور برداشت می کند که خسته و بی حوصله شده اید یا علاقه ای به این صحبت ندارید.
24 – هنگامی که با طرف مقابل صحبت می کنید نگذارید مسایل دیگری که در اتاق رخ می دهد حواستان را پرت کند. تمام توجه خود را به گفت و گویتان معطوف کنید. از نظر طرف مقابل بسیار ناشایست و بی ادبانه است که نگاهتان مرتب به این سو و آن سو حرکت کند. 25 - عقاید خود را به گونه ای مطرح نکنید که گویی حقیقت محصند برای مثال بگویید: « به نظر می رسد که …. باشد» نه آنکه : « این طور هست ». اکراه نداشته باشید قبول کنید که تصمیم گیری برایتان دشوار است. اما تعلل نکنید یا مدام در فکر مساله خاصی فرو نروید زیرا به نظر می رسد که قدرت تصمیم گیری ندارید.
26 – با دقت به حرف های طرف مقابل گوش دهید به خصوص به نوسانات صدای او دقت کنید زیرا این امر اغلب کمک می کند بهترین طرز فکری را که در پس گفتار او نهفته است درک کنید.
27 – سعی نکنید مقدار زیادی اطلاعات و وقایع را از یک گفت و گو یا جلسه به خاطر بسپارید . اطلاعات مهم و کلیدی را یادداشت کنید.
28 – از علایم غیر کلامی برای نشان دادن علاقه و توجه خود استفاده کنید مانند لبخند، تکان دادن سر به نشانه تائید، در هم کشیدن چهره و اخم کردن. هر وقت لازم بود با کلماتی مانند «بله» ، «واقعا» ، «ادامه بدهید» و «البته» طرف مقابل را تشویق به صحبت کنید.
29 – اگر مطلبی را نمی فهمید ، توضیح بخواهید تا مطلب را درک کنید. هیچ وقت تظاهر به فهمیدن نکنید اما طرف مقابل را خسته و ناراحت نکنید . برای مثال بگوئید: « خیلی ببخشید اما ممکن است آن مطلب را دوباره توضیح بدهید؟»
30 – سعه صدر داشته باشید. هنگامی که کسی با شما صحبت می کند به حرف های او گوش کنید. فرضیه بافی نکنید. ممکن است تصورات شما اشتباه باشد . اگر موضوع یا بحثی برایتان جالب نیست، اجازه ندهید تمرکزتان به هم بخورد و نگذارید حواستان متوجه موضوعی شود که قصد گفتنش را دارید. تمام توجه تان به مواجهه باشد.


برگرفته شده از سایت کلیدهای طلایی موفقیت

موضوعات: گلچین  لینک ثابت





در جلسه گذشته روایتی را از پیغمبراکرم خواندم که جمله آخرش را معنا نکردم و روایت جلسه گذشته و روایت این جلسه با همدیگر رابطه دارند. روایت قبلی این بود «مَنْ حَبَسَ عَنْ أخِیهِ الْمُسْلِمِ شَیْئاً مِنْ حَقِّهِ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ بَرَکَةَ الرِّزْقِ …» تا اینجا معنا کردم؛ به اینکه اگر کسی به شخصی بدهکاری دارد و میتواند بدهد امّا ‌ندهد، این موجب میشود که خدا برکت را از روزی اش بردارد. در ادامه روایت دارد: «إِلَّا أنْ یَتُوبَ» این را معنا نکردم که آمدند از من پرسیدند.
این «إِلَّا أنْ یَتُوبَ» معنایش این است: مگر اینکه توبه کند. در اینجا دو چیز هست.

1- برود و بدهی ای که دارد پرداخت کند.

2- استغفار هم بکند. یعنی هم حکم تکلیفی دارد هم وضعی. آن وقت اینجاست که خداوند برکت را به روزی اش میدهد. وقتی رفت پرداخت کرد و استغفار هم کرد (چون خلاف شرع کرده بود) خداوند برکت را به روزی اش میدهد.
حالا چرا اینهایی که بدهی دارند و میتوانند پس بدهند، نمیدهند؟ برای اینکه این خیال میکند به اینکه نگه داشتن، موجب میشود به روزی او افزوده شود و اگر برود بدهی را بدهد از روزی اش کاسته میشود. این از اشتباهاتی است که انسان میکند. خیلی مواقع انسان این اشتباهات را میکند. اینطور نیست به اینکه انسان اگر ادا کرد و ‌پرداخت کرد،‌ کسر بشود. یک چیزهایی هست که انسان اگر پرداخت بکند در کنارش دریافت میکند و یک دریافتی هایی هست که به آدم ضرر میرساند. اتفاقاً این از همان جاهاست.
در گذشته گفتم که از خدا طلب گشایشِ روزی کردن هیچ مشکلی ندارد. دستور هم آمده از خدا بخواهید. امّا بدانید! یک سنخ اعمال هست که بدون دعا افزایش روزی را میآورد، ظاهرش را انسان خیال میکند که کسری است و حال اینکه این کسری نیست بلکه افزودنی است. یکی اش همین است که علی علیه السلام در روایت فرمود: «إسْتِعْمَالُ الْأمَانَةِ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ» به کارگرفتن امانت (یعنی پرداخت کردن امانت) به روزی می افزاید. استعمال الامانة یعنی بکار گرفتن امانت. ‌(کنایه از خوش حسابی کردن در پرداختها است) چون پول شما پیش من امانت است و باید بدهم.‌ هر بدهکاری که داری امانت است اگر نمیدهی، داری خیانت میکنی. هیچ تعارف ندارد. بکارگرفتن امانت یعنی پرداخت کردن امانت، به روزی میافزاید. تو اشتباه کردی؛ هم برکت را از روزیات بردی (که در روایت قبلی بود) هم از این طرف جلوی افزودن روزی را گرفتی، کسر کردی.‌
این دادنها، کنارش گرفتن هاست. اگر دیدی به اینکه داری یک قدری این طرف و آن طرف میشوی، دنبال این باش ببین به کسی بدهکاری داری یا نه؟ زود برو بده. وقتی دادی، این دادن کنارش گرفتن از خداست. کما اینکه در باب صدقه هم داریم. خیلی چیزها هست که حالا اینجا این را من خواستم بگویم. چرا حقّ دیگری را پرداخت نمیکنی؟ خیال میکنی کم میشود؟ خیر! این دادن می افزاید نه اینکه کم کند.

 

[1] بحار الانوار، جلد 72؛ صفحه 172


سایت تبلیغات اسلامی تهران ـ برگرفته شده از سخنرانی حاج آقا مجتبی تهرانی

موضوعات: گلچین  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم