✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
حضور زنان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



هوالمحبوب
همه انسانها به طور فطری دنبال خوشبختی وکمال هستند ووقتی بدانند یک یا چند شب میشود ره صد ساله را پیمود بعید است از ان به سادگی عبور کننددر عظمت شبهای قدر مطالب زیادی گفته میشودخوب است از این منظر هم بنگریم که در این لیالی چه بخواهیم وچگونه طلب کنیم
استاد پناهیان میگوید*** انسان موجود تنهایی است کسی نمی تواند ازتنهایی وغربت ذاتی اش رهایی پیداکند خانواده ورفقا تاحدی می توانند این تنهایی وغربت رابرطرف کنند ولی غربت اصلی انسان هیچ گاه به طور کامل زایل نمیشودخدا انسان راطوری افریده که تنهایی اش فقط باخدابرطرف میشود****
خیلی خوب است در شبهای عزیز قدر بهترین خوشبختیها مثل داشتن همسر نیکو فرزندان صالح* زندگی شیرین*ولذتهای حلال دنیا را ازخداوند طلب کنیم چراکه خودمحبوب ازما میخواهد نمک اش مان راهم ازاو بخواهیم
اما
چه خوب است که در این شبها برای قرار دل بی قرارمان خدا طلب کنیم ..چراکه باحضور او همه خوشبختیها جمع وبی وجود او دنیاوهمه تعلقاتش برای ما ارامشی نخواهد داشت.

 

موضوعات: شب قدر  لینک ثابت




اکثرا شب های قدر ما به خواندن قرآن و دعای جوشن کبیر، نماز و قرآن به سر گرفتن و استغفار به سر شده است، در خوب و نیکو بودن این اعمال شکی نیست اما سخن جای دیگری است، هدف از خواندن دعا چیست؟ چرا قرآن کریم در این شب نازل شده؟

یکی از دلایل عزت این شب نزول کتاب هدایت قرآن کریم و تمامی کتاب های مقدس در این شب است «ماه رمضان، ماهى كه قرآن در آن نازل شده است، تا هدایتى براى مردم و نشانه هایى روشن از هدایت و جدایى حق از باطل باشد». این شب، عزیز است چرا که، موجبات هدایت انسان به سوی خدا را فراهم می سازد، هدف رسیدن به خداست و این سفر الهی و لقاء خدا جز با قدم های معرفت ممکن نیست. آری اگر دعا، نماز، قرآن را بخوانی اما تدبری و تفکری در آن نباشد راه رسیدن به خدا بس سخت و دشوار خواهد شد.

پس بهترین عمل در این شب ها عبادت همراه با بینش است، اگر قرآنی می خوانیم، دعایی می خوانیم یادمان باشد که در فلسفه همه این ها بیندیشیم، در شبی که عبادتش بهتر از هزار سال است بیاییم به بنیان های فکری خود هم نظمی دهیم بیاییم با خداوند عهد کنیم من بعد همه کارهای ما حرف زدن های ما، رفتار ما همه و همه همراه با تعقل و تفکر باشد.

زمانی را به تفکر اختصاص دهید
رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: تفكر یك ساعت بهتر از عبادت یك سال است. البته كسى موفق به تفكر مى‏شود كه خداوند متعال قلب او را به نور معرفت و توحید روشن كرده، و در راه سلوك و عبودیت باشد. تفكر در خصوصیات مخلوقات: انسان را به مبدأ جهان و صفات عالیه او آشنا مى‏كند، و تفكر در نفس خود مرحله بندگى و وظیفه داشتن و اطاعت اوامر پروردگار متعال را تعلیم مى‏كند، و تفكر در اعمال و رفتار خود و دیگران، نواقص و عیوب و نقاط ضعف خود را نشان مى‏دهد، و تفكر در حالات گذشتگان، انسان را براى عواقب امور و نتائج اعمال و مراحل خوشبختى و گرفتارى و عالم ماوراء طبیعت متوجه مى‏كند. تفكر وسیله‏اى است كه هرگز نظیر آن را براى وصول به مقامات بندگى و عوالم عبودیت نتوان پیدا كرد. (مصباح الشریعة/ ترجمه مصطفوى؛ متن؛ ص115) اولین جاده رسیدن به خدا معرفت است و بهترین عمل در شب قدر کسب معرفت الهی است.

موضوعات: شب قدر  لینک ثابت




جوانی نورس از جوانان زیبای کوفه که تهی دست و بی پرستار بود با زنی تقریبا

جا افتاده ازدواج کرد. در شب زفاف بجای بوسه و نوازشتا سپیده دم این زن و شوهر

با هم دعوا کردند وسر آفتاب بعنوان مخاصمه بحضور علی علیه السلام که خلافت وقت

بنام نامیش افتخارداشت حاضر شدند.

زن دعوی خود را چنین طرح کرد.

– این جوان با من ازدواج کرد.بعقدش درآمدم ولی دیشب که نخستین شب زندگی و باصطلاح

شب زفاف ما بود بجای هر محبت و نوازش یک بند از من نفرت جست وتا آنجا که می خواست

نیمشب مرا به خانه خود براند. اگر من زشت بودم پیر بودم و زن دلخواهش نبودم آیا بهتر نبود

که مرا نادیدهانگارد و با یک دختر جوان و دلپسند عروسی کند؟!

جوان اینطور از خود دفاع کرد :

– یا امیر المومنین! این بانو هرچه می گوید راست می گوید ولی من هم گناه ندارم زیرا همین

که با هم به در حجله عروسی تنها ما ندیم ناهان در خود یک بیزاری شدید ودر عین حال بی

جهت احساس کردم که هر چه سعی کردم علتش را بشناسم نتوانستم. هر چه سعی کردم خودم

را نسبت باین ازدواج که از اقدام خودم صورت گرفته بود خشنود نشان بدهم سعی من بیهوده ماند.

روی همین اختلاف دیشب تا سپیده دم با هم دعوا و نزاع داشتیم و هم اکنون تصمیم دارمای بانو را

با سه طلاق از خود دور کنم.

امیرالمومنین نگاهی به پیرامون خود افکند و به اصحابش فرمود:

«ما را تنها بگذارید. احیانا گفتگو هایی پیش می آید که پسند یده نیست بگوش دیگران برسد»

همه برخاستند و مسج را ترک گفتند.دادگاه این داوری خلوت شد.

امیرالمومنین نگاهی باین زن افکند و فرمود:

– « اگر راست بگویم تصدیقم خواهی کرد؟»

– آری یا امیرالمومنین.شما همیشه راست می گویید.

اندکی درنگ کرد و فرمود:

-«شما دختر ………… فلان از قبیله فلان نیستید؟»

آری یا امیرالمومنین

-«هنوز دوشیزه خردسال بودید که پسر عموی خود را دوست می داشتید. او هم شما را دوست می داشت ….اینطور نیست»

-آری یا امیرالمومنین.

-«اما پدر تو رضا نمی داد این عروسی صورت بگیرد و برادر زاده خود را از آستان خانه اش طرد کرده بود.راست است؟»

-همین طور است یا امیرالمومنین.

-«درست مثل اینست که حالا باشد.

شبی پسر عموی عاشق دور از چشم عمو و دور ازقبیله به بالین تو آمد و با اینکه تو راضی نبودی تا نیمشب در بستر تو خوبید

محصول این دیدار شبانه ماه دیگر آشکار شد. تنها مادر تو بود که میدانست این حادثه را چه کسی بوجود اورده است.

راز ترا پدر و دایی ها و عموها و اقوام و خویشاوندان پوشانید تا باز هم نیمه شبی حمل خود را فرو گذاشتی و نوزاد

را در کهنه ای پیچیده و سر راه مردم ویرا پای دیوار خوابا نیدی تا رهگذران برش دارند و بزرگش کنند. یاد داری

که وقتی خواستی برگردی سگی بطرف این قنداقه رفت تو ترسیدی این سگ هرزه پاره جیگر ترا بدندان بکشد.

با سراسیمگی سنگی برداشتی و بسمت سگ انداختی .آن سنگ بجای انکه پوزه سگ را بشکند سر نوزاد را شکست ؟

با مادرت دوباره بطرف قنداق برگشتی سر شکسته بچه را با دستمالی بستی و دوباره در همان جا بدست تقدیر

بدست خدا سپردیش …..وسر بسوی آسمان برداشتی و گفتی :

یا حافظ الودایع احفظه. ای که تو امانت ها را نگه می داری .

امانت ما را نگه بدار….و بعد به خانه خود برگشتی .اینطور نبود »؟

زن عراقی که محو گفتار علی شده بودو از این همه مو شکافی و تحقیق ماتش برده بود و با اعجاب ودر عین حال شرمسارانه گفت:

– راست است .راست می گویی ای امام بر حق .

– اری . حافظ الوادیع ودیعه ترا حفظ کرد. بدست مردی از آن قبیله با مانتش سپرد.آن پسر در خانه آن مرد نیکو کار رشد کرد و بزرگ شد

و بلا خره برای خود مردی شد و از آن قبیله سفر کرد و پس از چند سال دوباره به قبیله باز گشت و زنی را بعقد خود دراود که نمی دانست آن

زن مادر اوست ».

این زن و مرد چنان فریاد کشیدند که انعکاس فریادشان در ودیوار مسجد را به فریاد دآورد.

علی علیه السلام دست مبارکش را دراز کردو کلاه از سر این پسر جوان برداشت .

هنوز جای آن سنگ که مادرش.یعنی همین زن همین تازه عروس به سرش زده بود باقی بود.

-«این جا را نگاه کنید . این نشانی از آن سنگ است که بسوی سگ پرتاب شده ولی سرپسر ترا شکسته.

خدا را سپاس بگزارید که از یک عمل شنیع.از یک اشتباه بسیار قبیح حفظتان کرده است برخیزید شما مادر

وپسر هستید و با هم زندگی کنید»

زن و شوهر بروی هم نگاهی کردند و بعد مثل اینکه دستی از آسمانها پیش آمده بود. پسرک را آهسته آهسته به آغوش

مادرش کشانید مادر نومید پس از بیست و چند سال جیگر گوشه اش را به آغوش کشید و با هم از خدمت علی برخاستند.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




 

این سه مرد عرب با هفده نفر شتری که داشتند به مدینه رسیدند.

سه نفر بودند که هر سه مالک این هفده نفر شتر بودند.

اولی یک دوم یعنی نصف و دومی یک سوم یعنی ثلث و سومی یک نهم یعنی

تسع از این هفده شتر حق داشتند و می خواستند این مال مشاع را مفروزکنند و

تقسیم کنند و هر کدام پی کارشان بروند.ولی بهنگام تقسیم در اشکال گیر کردند .

اشکالشان این بود که شریک سوم چون یک نهم از هفده شتر بهره می برد جز چند

تکه لاشه چند پاره گوشت واستخوان چیزی بدستش نمی آمد. ودلش و دلش می خواست

شتر زنده داشته باش ولی باین طرز مالکیت محال بود بی آنکه دو سه شتر را تکه

پاره کنند بتوانند به تقسیمش سر و صورتی بدهند.

نشستند و فکری کردند و گفتندجز پنجه مشکل گشای علی هیچ پنجه دیگرینمی تواند

این گره پیچیده را باز کند یکسر بحضور امیر المومنین شرفیاب شدند و ماجرای خود را تعریف کردند.

امیر المومنین لبخندی زد وفرمود :

َ« راست می گوید. امکان ندارد با این تقسیم نقصی به این هفده شتر وارد نیاید.

اما من می خواهم یک شتر از مال خود بر شتران شم بیفزایم تا حسابتان بی کسر و

خرده تصفیه شود»

شرکا به شدت خوشحال شدند .

– یا امیرالمومنین. یک شتر از مال خود بر شتران ما اضافه میکنی؟

– « آری تا بتوانیم تقسیم کنیم»

با این شتر اضافه شده تعداد شترها به هیجده رسید.

امیرالمومنین شریک اولی را صدا زد و فرمود:

«شما از هفده شتری که داشتید یک دوم یعنی نصف حق میبرید نصف هفده

شتر هشت شتر ونصف است اما حالا که روی هجده شتر تقسیم می کنیم سهم شما

نه شتر تمام می شود . شترها خود را سوا کنید»

شریک اولی جلو رفت و بجای هشت شتر و نیم نه شتر از آن هجده شتر سوا کرد.

نوبت به شریک دوم رسید:

-«شما از هفده شتر یک سوم بهره می برید.اینطور نیست؟»

-آری یا امیرالمومنین.

-«یک ثلث از هفده شتر پنج شتر و دو سوم یک شتر خواهد شد.

ولی حالا که ثلث از هجده شتر میبرید حق شما شش شتر تمام است.شترانتان

را سوا کنید».

شریک دوم عوض پنج شتر و دو سوم یک شتر قطار شش شترزنده و سالم را کشید و به گوشای برد

و این هم آخرین شریککه ی نهم از هفده شتر حق دارد:

-«شما از هفده شتر یک شترو هشت نهم یک شتر حق می بردید اما حالا هجده شتر داریم

یک نهم بر حق شما افزوده می شود وشما میتوانیدصاحب دو شتر زنده باشید.

این هم دو شتر شما بردارید و بروید».

اصحاب با حیرت بسیار دیدند با اینکه ما به التقسیم جده شتر بود وامیرالمومنین باین

سه شریک بر روی حساب هجده شتر سهم داده باز هم یک شتریعنی شتر امیرالمومنین مانده است.

شریک اول بجای هشت شتر ونصف نه شتر گرفت و شریک دوم بجای پنج شتر و دو سوم شتر صاحب

شش شتر شد و شریک سوم بجای یک شترو هشت نهم شتر صاحب دو شتر زنده و سالم است

معهذا این سه نفر دسته جمعی همان هفده شتری را که داشتند دارند.

بدین ترتیب: ۱۷=۲+۶+۹

این مساله هنوز که هنوز است برای ریاضی دانان مساله گیج کننده و ابهام گرفته است.

زیرا با این فرمول هفده و هجده با هم مساوی می شوند.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




برای اجابت دعا در شب قدر باید کارهایی کرد و به کسانی متوسل شد که خداوند به ما نگاه کند و دعاهایمان را اجابت نمایداز جمله آنها عبارتند از:

الف ـ تأكید بر دعا در شب قدر

الإقبال ـ به نقل از حمّاد بن عثمان ـ :شب بیست و یكم ماه رمضان ، خدمت امام صادق علیه السلام وارد شدم. به من فرمود:

«اى حمّاد! غسل كرده اى؟»

گفتم: آرى ، فدایت شوم.

پس ، حصیرى طلبید. سپس فرمود:«كنار من بیا و نماز بخوان».

امام علیه السلام همواره نماز مى خواند و من نیز كنار او نماز مى خواندم ، تا آن كه از همه نمازهایمان فارغ شدیم. سپس شروع كرد به دعا كردن.

من نیز دعاى او را آمین مى گفتم ، تا آن كه سپیده دمید. اذان و اقامه گفت و بعضى از فرزندان نوجوان خود را صدا زد.

ما پشت سرش ایستادیم و او جلو رفت و براى ما نماز صبح را به جماعت خواند. 1

ب ـ دعاهاى شب قدر

المعجم الأوسط ـ به نقل از عبد اللّه بن یزید ـ عایشه گفت: اى پیامبر خدا! اگر شب قدر را درك كردم ، از خدا چه بخواهم؟

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «از او عافیت بخواه » . 2

الإقبال ـ در بیان دعاى امام حسن مجتبى علیه السلام :

«اى آن كه در آشكارى اش پنهان است! اى آن كه در نهان بودنش آشكار است! اى پنهانى كه نهان نیست! اى آشكارى كه دیده نمى شود!

اى آن كه هیچ توصیفگرى به حقیقتِ هستى اش نمى رسد و به حدّى محدود نیست! اى غایبى كه گم شده نیست!

اى حاضرى كه دیده نمى شود : طلبش مى كنند و به او مى رسند ؛ آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست ، حتّى چشم بر هم زدنى ، تهى از او نیست ؛ نه به چگونگى، درك مى شود و نه به كجایى ، جایى براى او بیان مى گردد! تو فروغ فروغ ها و پروردگار پروردگارانى. تو بر همه چیز ، احاطه دارى.

منزّه است آن كه چیزى همچون او نیست ، و او شنواى بیناست. منزّه است آن كه این گونه است و جز او چنین نیست.»3

سپس هر چه خواستى دعا مى كنى و از او مى خواهى.

امام صادق علیه السلام در حدیث خود فرموده است كه دعاى دعاكننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود

ج ـ واسطه قرار دادن قرآن

امام باقر علیه السلام: « در سه شب از ماه رمضان ، قرآن را [ به دست] مى گیرى ، باز مى كنى و جلوى روى خود قرار مى دهى و مى گویى:

« خداوندا! تو را به كتابِ نازل شده ات مى خوانم و به آنچه در آن است ـ و نام بزرگ تر و نام هاى نیكوتر تو و آنچه مایه بیم و امید است ، ـ كه مرا از آزادشدگانِ خودت از آتش قرار دهى» و براى هر نیازى كه به نظرت مى رسد ، دعا مى كنى» 4

د ـ واسطه قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام

الإقبال ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ :قرآن را بگیر و آن را بر سرت بگذار و بگو :

«خداوندا! به حقّ این قرآن و به حقّ آن كه او را با قرآن مبعوث كردى و به حقّ هر مؤمنى كه در قرآن او را ستوده اى و به حقّى كه بر آنان دارى ـ و هیچ كس به حقّ تو ، آشناتر از خودت نیست ـ ، تو را قسم مى دهم ، به خودت ، اى خداوند! (ده بار) سپس مى گویى :

«به حقّ محمّد (ده بار) ، به حقّ على (ده بار) ، به حقّ فاطمه (ده بار) ، به حقّ حسن (ده بار) ، به حقّ حسین (ده بار) ، به حقّ على بن حسین(ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ جعفر بن محمّد (ده بار) ، به حقّ موسى بن جعفر (ده بار) ، به حقّ على بن موسى (ده بار) ، به حقّ محمّد بن على (ده بار) ، به حقّ على بن محمّد (ده بار) ، به حقّ حسن بن على (ده بار) ، به حقّ حجّت (ده بار) » و حاجت خویش را مى طلبى .

امام علیه السلام در حدیث خود فرموده است كه دعاى دعاكننده ، مستجاب و حاجت هایش برآورده مى شود.5

امام كاظم علیه السلام: قرآن را در دستت بگیر و آن را بالاى سرت ببر و بگو:

« خداوندا! به حقّ این قرآن ، و به حقّ آن كه او را با قرآن به سوى بندگانت فرستادى ، و به هر آیه اى كه در قرآن است و به حقّ هر مؤمنى كه او را در قرآن ستوده اى و به حقّ او بر تو ـ كه هیچ كس به حقّ او داناتر از تو نیست ، اى سرورم ، اى سرورم ، اى سرورم! خداوندا ، خداوندا ، خداوندا! (ده بار) و به حقّ محمّد (ده بار) و به حقّ هر امام (ده بار) و امامان را مى شمارى تا به امام زمانت برسى.» به یقین ، از جاى خود بر نمى خیزى ، مگر آن كه حاجتت برآید و كارت برایت آسان شود !6

زیارت امام حسین (علیه السلام)

امام صادق علیه السلام: « هر گاه شب قدر شود ـ كه در آن ، هر كار حكمت آمیزى فیصله مى یابد ـ ، آن شب، منادى از دل عرش بانگ بر مى آورد كه: «خداوند ، هر كس را امشب به زیارت قبر حسین علیه السلام آمد ، آمرزید».7

……………………………………………………………………………….

1- الإقبال : ج 1 ص 366 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 157 ح 4 .

2- المعجم الأوسط : ج 3 ص 66 ح 2500 ؛ مستدرك الوسائل : ج 7 ص 458 ح 8654 نحوه .

3- الإقبال : ج 1 ص 382 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 165 ح 5 وفیه «دعاء علیّ بن الحسین علیهماالسلام» .

4- الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 و ج 97 ص 4 ح 5 .

5- الإقبال : ج 1 ص 346 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .

6- الإقبال : ج 1 ص 347 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 146 .

7- تهذیب الأحكام : ج 6 ص 49 ح 111 ، بحار الأنوار : ج 98 ص 166 ح 5 .

موضوعات: شب قدر  لینک ثابت





شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.

موضوعات: شب قدر  لینک ثابت





امشب، زمينيان در ماتمند و آسمانيان چشم انتظار، غم و اندوه سراسر کوفه را در بر گرفته، گريه بر چشم ها سنگيني مي کند و هُرم سينه، لب ها را مي سوزاند. بغض در پشت در و در فرصت گريستن صف کشيده است، ديگر دل به دنبال واژه ها نمي گردد. اشک، بي بهانه سرازير مي شود. آه اي خدا امشب، شب ناله در فراق پدري مهربان است، که جز چاه و نخل و ماه، کسي گريه اش را نديده بود. پدري دل سوز که با آه يتيمان کوفه، شريک بود و غصه هاي همه را بر جان خود هموار مي کرد. يتيمان گرد خانه اش جمع مي گردند و بر يتيميِ خويش مي گريند که: اي پدر خوبي ها! چگونه ما را در اين دنياي ظلماني رها کردي؟ بعد از تو، بر در کدامين خانه بکوبيم و ياري طلبيم.
نوزدهم رمضان، سالروز ضربت خوردن بزرگ مردى است که پيشينيان به حقيقت او نرسيده اند و آيندگان نيز مانند او را نخواهند ديد. آري! علي، مفهوم بي انتهايي است که در محدوده واژه و قلم نمي گنجد. علي، اوج قدرت خداوندي است که فروغ جاودانگي اش دنيا را در برگرفته است.
در قرآن آياتي در شأن آن امام همام و شيعيان او نازل شده است. از آن جمله: روزي پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : «اي علي، آيا اين سخن پروردگار را شنيده اي: کساني که ايمان آورده اند و کار شايسته کرده اند، آن ها بهترين مردمان اند. مقصود از اين آيه، تو و شيعيان توست و وعده گاه من با شما، حوض کوثر است. آن گاه که امت ها براي حسابرسي آورده شوند، شما در حالي فراخوانده مي شويد که پيشاني سپيدانِ حجله نشين هستيد.
صداي عدالت در مسجد کوفه طنين انداز ميشود و خون عدل بر محراب مسجد ميپاشد.
اين صدا صداي مردي است که نه عادل بلکه خود عدل بود و ميخواست به جهانيان بگويد که تا ظهور منجي آخر الزمان عدل شهيد شد و عدالت به خاطره ها سپرده شد.
صدا صداي هيهات بود از دنيا و دني هاي روزگار، صداي رهايي بود از شر مردم دغل و هزار رنگ کوفه، مردمي که هنوز هم هستند، نه در کوفه در جايجاي اين زمين پهناور.
و در ليله القدر مولود کعبه و قرآن ناطق ضربت از پست ترين مردمان عالم خورد. مردماني که در اوج ضلالت و پستي خود را بهترين مسلمانها ميدانستند و پيشانيهاشان از پيشاني ساييدن بر زمين براي خدايي که نه خداي محمد بلکه خداي ذهن ناپاکشان بود پينه بسته بود. کوراني که از اسلام آنچه را که خود ميخواستند ميپذيرفتند و از اتقوا الله فقط ذکر و سجده اش را ميدانستند.
و ما اميد واريم و از خدا ميخواهيم که ظهور عدل را دوباره ببينيم و سرهاي خوارج را بر سر دار ها (خوارجي که در پشت نام مسلماني جنايت ميکنند و انسانهاي بي گناه را براي عقايد احمقانه خود با بمب و ترور ميکشند و خوارجي که اسلام را ملعبه دستان خويش ساخته اند تا به نوايي و ثروتي برسند) مشاهده کنيم.
پس در ليله القدر دستها را به آسمان ميبريم و از او ميخواهيم: اللهم عجل لوليک الفرج و از خداوند ظهور منجي اش را خواستاريم.

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




اي کاش بگيرند از امروز سحر را
اي اهل ِ حرم سير ببينيد پدر را
شمشير پُر از زهر گرفته ز طبيبان
بر نسخه ي تو فرصت اما و اگر را
جز تو چه کسي عفو کند قاتل خود را
آن قاتل ِ خوابيده ي عمري دم ِ در را
حتي خودِ قاتل پس از آن ضربه به خود گفت
اي کاش که برداري از اين سجده کمر را
باور نکند کوفه که تو اهل ِ نمازي
وامانده دهانش که شنيده ست خبر را
سخت است ولي باز براي دلِ زينب
يک روز به تأخير بينداز سفر را‎


نخل‏ها با تو به راه افتاده‏اند و تاريخ، پشت سرت گام بر مي‏دارد. ابرها حرکتشان را با قدم‏هاي مقتدرت تنظيم مي‏کنند و کعبه از همان فاصله دور، انگار مي‏خواهد دوباره تو را چون زمان کودکي‏ات در آغوش بکشد.
از قبله مي‏آيي و به سوي قبله مي‏روي.
نوشته‏اي که براي تو نقش مي‏بندد، بايد از سه نقطه شروع شود و به سه نقطه پايان بپذيرد.
اي مرد هفتاد زخم، اي مرد اُحُد و بدر و خندق!
«کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست ***که تر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند.»
از مکه بنويسيم که پيشاني‏ات در خط مقدم دفاع از رسالت، آماج سنگ‏هاي تراشيده و نتراشيده‏اش بود؟ يا از بدر که هنوز زخم شمشير تو را بر پيکر دارد؟
از قلعه‏هاي مستحکم خيبر که در مقابل تو زانو زدند، يا از اُحُد که فقط خدا مي‏داند که در آن، چگونه ستون محکم بر جاي ماندن آسمان رسالت شدي؟
تو از بستر محمد صلي ‏الله‏  عليه‏ و‏آله مي‏ آيي و تنت بوي بال‏هاي جبرئيل مي‏دهد.
انگار کفش‏هاي زخمي‏ات را به اندازه تمام تاريخ راه برده‏اي تا به سرانجامي به نام رستگاري برساني!
اذان بگو و اين بار، شهادتين را آرام آرام جاري کن! بگذار براي آخرين بار، مسجد کوفه از جام لب‏هاي آتشينت سيراب شود! زمين، بوي غروب مي‏گيرد و تا سر به سجده ببري، کوفه يخبندان‏تر خواهد شد.

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم