✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
شد شب قـدر و تو خود دردم مداوا می کنی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




حاج آقا مجتبی تهرانی:

من همیشه قبل از اینکه از خدا طلب مغفرت کنم, می گویم خدایا من امشب از تمام کسانی که گردنشون حقی دارم, غیبت منو کردن, مالی از من خوردن, آزاری رسوندن و… از همه اونها گذشتم و هیچ شکایتی ندارم. خدایا اگر تو امشب منو نبخشی و از سر تمام تقصیراتم نگذری ((یعنی من از تو بخشنده تر هستم و چنین چیزی غیرممکنه)) پس حتما تو منو بخشیدی…
اینطور دعا کنید و ببینید چه حالی به شما دست می دهد خصوصا در حق کسانی که به شما بدی کردند بیشتر دعا کنید.
و در روایت آمده که اگر در حق کسانی که به شمابدی کردند دعا کنید خداوند چندین برابر اون چیزی که خواستید رو برای خودتون مستجاب می کنه.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




طبيب آمد خبر بر كودكان داد
خبـر از حال شاه بيكسان داد
بـه چشمـان پـر از اشك يتيمي
نظر كردو سرخود راتكان داد
منم شاهي كه بر رعْيت دعا كرد
سفـارش بـر يتيمـان شمـا كـرد
يتيمي رابه خواب خويش ديدم
كه سيلي خورد و زهراراصداكرد
الا اي كـوفـه بـا اين ناله هايت
بگوش آيـد صداي خنده هايت
توگويي پيش چشمانم عيان است
سري افتد ز ني در كوچه هايت
حسين خويش راياري كن عباس
بـراي او علمـداري كن عباس
مبـادا مشـك آبـت پـاره گـردد
بـرايـم آبـرو داري كن عباس
ســر افـرازم نمــا نـزد پـيـمبـر
بـراي اصـغــرم آبـي بـيـاور
اگـر دستت بـريـد و تير در چشم
بـه زانو تير از چشمت در آور
غمم را ظلم ، بي انـدازه كرده
كتاب هستي ام شيرازه كرده
الهي خير نـبـيـنـه “ابن ملجم”
كه داغ مـادرم را تازه كرده
بـه دل آمـد عـزاي عـالمينـم
كفن مي خواهدازمن نورعينم
يكـي مـانـده بـراي مجتبـايـم
بميرم بي كفن مانده حسينم
شـدي عـازم براي ديدن يـاس
خزان مي گردد ازداغ تو احساس
دلـم لرزيـد وقتي پيش چشمـم
سخن آهسته مي گفتي به عباس
زكـوفـه بـوي مكر و ننگ آيـد
بـلا از مردمي صد رنگ آيد
بسـا طفلي كـه احسانش نمودي
بـه استقبال من با سنگ آيد

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




مرحوم ایة الله ميلاني ميفرمودند:
در روز بنشينيد هر روز يک مقدار با امام زمان درد و دل کنيد.
خوب نيست اين شيعه‌ روزش شب شود و شب‌اش روز شود،
و اصلاً به ياد او نباشد.
بنشينيد چند دقيقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتيح دعايي بخواند،
با همين زبان خودمان سلام و عليکي با آقا کند.
با حضرت درد و دلي کند.

بين دهان تا گوش شما کمتر از يک وجب است. يک وجب هم نيست.
قبل از اينکه از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش او رسيده است.
نزديک است. درد و دل‌ها را مي‌شنود.
با او حرف بزنید، و ارتباط برقرار کنید.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




 

كوفه امشب التهاب محشر است

كوفه امشب كربلايی ديگر است

جبرييل آوای غم سر داده است

در فلك شوری دگر افتاده است

تير غصه بر دل زارم نشست

تيغ دشمن فرق مولايم شكست

قلب مجنون سوی صحرا می رود

حيدر(ع) امشب سوی زهرا(س) می رود

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





وقتی که با نان و نمک افطار می کرد

انگار که با فاطمه دیدار می کرد

هی شیر را از پیش خود می زد کنار و

هی دخترش با چشم تر اصرار می کرد

در آسمان انگار چیزی تازه می دید

با اشک دیده چشم را خونبار می کرد

در خاطرش پیراهنی پر ماجرا داشت

که این جهان را بر سرش آوار می کرد

امشب ز شب های دگر مظلوم تر بود

این را اذان، وقت سحر اقرار می کرد

دنیا برایش صحنه های پر زغم داشت

که هر سحر را مثل شام تار می کرد

این پیر مردی که غرورش را شکستند

انا الیه راجعون تکرار می کرد

دلتنگ محسن بود این شب های آخر

گریه به پهلو و در و دیوار می کرد

قلابِ در وقتی که بوسه زد به شالش

یاد غلاف و زخم دست یار می کرد

از بسکه دلتنگ نگاه همسرش بود

او ابن ملجم را خودش بیدار می کرد

همراه زینب دخترش محراب کوفه

گریه برای حیدر کرار می کرد

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




در خرائج راوندي است که نه یا ده برادر در قبیله اي عرب زندگی می کردند و تنها یک خواهر داشتند که بسیار به او علاقه مند بودند، آنان
به خواهر گفتند: هر چه خداوند به ما روزي می دهد نزد تو می سپاریم و تو ازدواج نکن؛ زیرا به غیرت ما نمی گنجد که تو ازدواج نمایی،
خواهر با آنان موافقت کرد و به خدمتگزاري آنان پرداخت. برادران نیز خواهر را گرامی می داشتند، تا این که روزي خواهر پس از پاکی از
عادات ماهیانه براي غسل نمودن بر سر چشمه آبی رفت و در میان آب نشست، اتفاقا زالویی در جوف او داخل شد و پس از مدتی زالو بزرگ
شده و شکم زن بالا آمد، برادران پنداشتند که خواهر آبستن شده و به آنان خیانت کرده است، تصمیم گرفتند او را بکشند، ولی بعضی از
آنان ممانعت کرده، گفتند: او را نزد علی بن ابیطالب می بریم، خواهر را نزد علی علیه السلام برده و ماجرا را شرح دادند.
امیرالمومنین: طشتی پر از لجن برایم بیاورید! و به زن دستور داد میان طشت بنشیند و در آن حال زالو از جوف زن بیرون آمد و در میان
طشت قرار گرفت. برادران چون این تدبیر و علاج حیرت آور بدیدند، گفتند: یا علی! تو پروردگار ما هستی و تو غیب می دانی! امیرالمومنین
علیه السلام آنان را از این گفتار، منع نموده و به آنها فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله از طرف خداوند به من خبر داده که این قضیه در
این ماه و در این روز و در این ساعت، واقع خواهد شد.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




امیرالمومنین علیه السلام به وشاء فرمود: به محلتان برو! زن و مردي را بر در مسجد می بینی با هم نزاع می کنند آنان را به نزد من بیاور،
وشاء می گوید بر در مسجد رفتم دیدم زن و مردي با هم مخاصمه می کنند، نزدیک رفتم و به آنان گفتم امیرالمومنین شما را می طلبد، پس
همگی به نزد آن حضرت رفتیم.
علی علیه السلام به جوان فرمود: با این زن چکار داري؟
جوان: یا امیرالمومنین! من این زن را با پرداخت مهریه اي به عقد خود در آوردم و چون خواستم به او نزدیک شوم، خون دید و من در کار
خود حیران شدم. امیرالمومنین علیه السلام به جوان فرمود: این زن بر تو حرام است و تو هرگز شوهر او نخواهی شد.
مردم از شنیدن این سخن در اضطراب و تعجب شدند.
علی علیه السلام به زن فرمود: مرا می شناسی؟
زن: نامتان را شنیده، ولی تاکنون شما را ندیده بودم.
علی علیه السلام تو فلان زن دختر فلان و از نوادگان فلان نیستی؟
زن: آري، بخدا سوگند.
حضرت امیر: آیا به فلان مرد، فرزند فلان در پنهانی بطور عقد غیر دائم، ازدواج نکردي و پس از چندي پسر زاییدي و چون از عشیره و
بستگانت بیم داشتی طفل را در آغوش کشیده و شبانه از منزل بیرون شدي و در محل خلوتی فرزند را بر زمین گذارده و در برابرش
ایستاده و عشق و علاق هات نسبت به او در هیجان بود،
دوباره برگشتی و فرزند را بغل کردي و باز به زمین گذاردي و طفل، گریه می کرد و تو ترس رسوایی داشتی، سگهاي ولگرد اطرافت را گرفته
و تو با تشویش و ناراحتی می رفتی و بر می گشتی، تا این که سگی بالاي سر پسرت آمد و او را گاز گرفت و تو بخاطر شدت علاقه اي که به
فرزند داشتی سنگی به طرف سگ انداخته سر فرزندت را شکستی، کودك صیحه زد و تو می ترسیدي صبح شود و رازت فاش گردد، پس
برگشتی و اضطراب خاطر و تشویش فراوان داشتی، در این هنگام دست به دعا برداشته و گفتی: بار خدایا! اي نگهدارنده ودیع هها.
زن گفت: بله، بخدا سوگند همین بود تمام سرگذشت من و من از گفتار شما بسی در شگفتم.
پس امیرالمومنین علیه السلام رو به جوان کرد و فرمود: پیشانیت را باز کن، و چون باز کرد آن حضرت جاي شکستگی پیشانی جوان را به
زن نشان داد و به او فرمود: این جوان پسر توست و خداوند با نشان دادن آن علامت به او نگذاشت به تو نزدیک گردد؛ و همان گونه از خدا
خواسته بودي فرزندت را حفظ کند، او را برایت نگهداشت، پس شکر و سپاس خداي را به جاي بیاور

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




دل را ز شرار عشق سوزاند علی(ع)


یک عمر غریب شهر خود ماند علی(ع)


وقتی که شکافت فرق او در محراب


گفتند مگر نماز می خواند علی(ع)

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم