✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
یک داستان جالب از شهیدی ایرانی که در جوار امام حسین(ع) دفن شد


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



یاس ها با نفس یاسمن افطار کنند
علی و فاطمه چون روح و تن افطارکنند
حسن آمد که در خانۀ او شاه و گدا
همه با ذکر غریب وطن افطارکنند
خود ماهی و اگر روز به بیرون بروی
تا ببینند تو را مرد و زن افطار کنند
تازه از نور فراوان تو در مکه که هیچ
روزه داران عراق و یمن افطار کنند
گوش کردم که میایی خبرت مستم کرد
چه کسی گفته فقط از دهن افطار کنند
تا شما پشت در بیت یتیمان هستی
اهل خانه همه با در زدن افطار کنند..

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت





در یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند••••
از هر وزیر خواست تا کیسه ای برداشته و به باغ قصر برودو اینکه این کیسه ها را برای پادشاه با میوه ها و محصولات تازه پر کنند
همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند•••••
___
وزراء از دستور شاه تعجب کرده و هر کدام کیسه ای برداشته و به سوی باغ به راه افتادند

وزیر اول که به دنبال راضی کردن شاه بود بهترین میوه ها و با کیفیت ترین محصولات را جمع آوری کرده و پیوسته بهترین را انتخاب می کرد تا اینکه کیسه اش پر شد.
اما وزیر دوم با خود فکر می کرد که شاه این میوه ها را برای خود نمی خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع کردن نمود و خوب و بد را از هم جدا نمی کرد تا اینکه کیسه را با میوه ها پر نمود.
____
و وزیر سوم که اعتقاد داشت شاه به محتویات این کیسه اصلا اهمیتی نمی دهد کیسه را با علف و برگ درخت و خاشاک پر نمود.
روز بعد پادشاه دستور داد که وزیران را به همراه کیسه هایی که پر کرده اند بیاورند
وقتی وزیران نزد شاه آمدند ، به سربازانش دستور داد ، ﺳﻪ وزیر را گرفته و هرکدام را جدا گانه با کیسه اش به مدت سه ماه زندانی کنند
در زندانی دور که هیچ کس دستش به آنجا نرسد و هیچ آب و غذایی هم به آنها نرسانند
_________
وزیر اول پیوسته از میوه های خوبی که جمع آوری کرده بود می خورد تا اینکه سه ماه به پایان رسید
اما وزیر دوم ، این سه ماه را با سختی و گرسنگی و مقدار میوه های تازه ای که جمع آوری کرده بود سپری کرد
و وزیر سوم قبل از اینکه ماه اول به پایان برسد از گرسنگی مرد.
خیلی از ماها فکر میکنیم که اعمال ما چه سودی برای خدا دارد؛ و شاید با این فکر انحرافی در کارهای انسانی و اخلاقی و دینی خود اهمال کنیم.
در حالی که امر و نهی خداوند برای خود ماست و او بی نیاز از اعمال ماست
حال از خود این سؤال را بپرسیم ، ما از کدام گروه
هستیم ؟
زیرا ما الآن در باغ دنیا بوده و آزادیم تا اعمال خوب یا اعمال بد و فاسد را جمع آوری کنیم،
اما فردا زمانی که ملک الموت امر می شود تا ما را در قبرمان زندانی کند،
در آن زندان تنگ و تاریک و در تنهایی ••••••
نظرتان چیست…

آنجاست که اعمال خوب و پاکیزه ای که در زندگی دنیا جمع کرده ایم به سود می رسانند.
خداوند می فرماید: (وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ)
البقره ۱۹۷
و توشه برگیرید که بهترین توشه پرهیزگاری است ، و ای خردمندان ! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




«روزی رسد که صحنِ حسن‌ را بنا کنیم
.
در زیرِ قُبِّه اش همه با هم دعا کنیم»
.
یک گنبدِ بزرگ برای چهار قبر
.
برپا چو گنبدِ حرمِ سامرا کنیم
.
شکلِ مناره های حرم را موافقی
.
مثلِ مناره هایِ قشنگِ رضا کنیم؟
.
بالای قبرِ حضرتِ اُمّ‌البنین فقط
.
شایسته است «خانه‌ی سقّا» به پا کنیم
.
یک پنجره برای حرم جور می کنیم
.
اَمْراضِ لاعلاج در آن جا دوا کنیم
.
چون مُنْتـهای جود و سخا و کرامت است
.
انبوهِ زائرانْ همه حاجت‌روا کنیم
.
چون مسجدالنّبی به موازاتِ بابِ بَدْر
.
بابُ‌الجَمَل برای حرم رو‌به‌را کنیم
.
ذکرِ کتیبه های حرمْ یا‌محمّد و
.
زهرا، حسین، حیدر و یامجتبی کنیم
.
از بابِ قاسمش به حرم می رویم تا
.
إذنِ دُخول خوانده و او را صدا کنیم
.
هر سال و ماه و هفته زِ تقویم‌هایمان
.
روزِ زیارتیِ حسن را جدا کنیم
.
هر کس بخوانَد آیه ی «اِکْمالِ عشق» را
.
با یک برات راهیِ کرب و بلا کنیم

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




میلاد امام حسن مجتبی ع علیه السلام مبارک


تو که باشی دگرم میل به بارانی نیست
اشبه الناس به کردار تو انسانی نیست
ما گداییم و اگرچه که فراوانی نیست
و اگر رغبت بازار به ارزانی نیست
تا حسن هست ،غم ما غم بی نانی نیست
پشت اسم تو پر از هیبت و نام آوری است
سیرتت را همه گفتند که پیغمبری است
صورت خوشگل تو ، حسرت حور و پری است
سر بازار تو آنقدر پر از مشتری است
چار فرسنگی دکان تو دکانی نیست
نور روی تو به شب حس سحرگاهی داد
و به مداح تو انگیزه ی مداحی داد
نوکری تو به ما هیمنه ی شاهی داد
تو به آنی دل ما را به فنا خواهی داد
اثر جذبه ی عشق تو ولی آنی نیست
هر که از تو بسراید سخنش می ارزد
هر که سرباز تو شد سر به تنش می ارزد
هر که همشهری تو شد وطنش می ارزد
کوبه ی خانه ی تو کوفتنش می ارزد
در تمنای وصال تو پشیمانی نیست
آن کتابی که تفال نزدیدش حسن است
هر که افتاد به بن بست، امیدش حسن است
قفل قلب من بیچاره کلیدش حسن است

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




دخترم…
گنج شرف ،
معدن الماس حیا ،
موجب عزت زهرا (س… )

بشنو حرف پدر :

زیور و زینت دین باش
تو با حفظ حجاب…

فاش و بی پرده بگویم که حجاب :
صدف گوهر زیبای زن است…

 

شعر از : محمد نظام دوست

 

 

ادامه »

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




«و تو ای خواهر دینی ام، چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است از خون سرخ من کوبنده تر است.»(شهید عبدالله محمودی)
«خواهرم! محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» (سردار شهید رحیم آنجفی)
توصیه ای که به خواهران دارم این است که اگر می خواهند خون شهیدان را پایمال نکنند این است که حجاب خود را حفظ کنند.( شهید آبیاران)
«خواهرم! سرخی خونم را نزد سیاهی چادرت به امانت می گذارم، پس امانت دار خوبی باش.»(شهید مصطفی ردانی پور)
«خواهرم! حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»(شهید بهرام یادگاری)
«ای خواهرم قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من.» (شهید محمدحسن جعفرزاده)
«مادرم… ! من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.» (شهید غلامرضا عسکری)
«حجاب اسلامی خود را کاملاً حفظ کنید چون که حجاب تو ای مادر و ای خواهر کوبنده تر از خون من می باشد.»(شهید فرامرز حقگو ، شهید ظهر عاشورا)
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهد شد.» (شهید علی اصغر پور فرح آبادی)
«خواهرم! زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.» (شهید محمدعلی فرزانه)
«خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود را همچون فاطمه و زینب حفظ می کنند… هدف دار در جامعه حاضرشده اند.» (رئیس جمهور شهید محمدعلی رجایی)
«خواهران عزیز، حجاب خود را حفظ کنید، شما باید در مقابل شایعه پراکنی ها و بی حجابی ها مبارزه کنید و رسالت زینبی را در جامعه ایفا کنید.»( شهید علی اصغر عدالتیان)

«حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند .» (سردار شهید رحیم آنجفی)
«خواهرم! از بی حجابی است اگر عمر گل کم است، نهفته باش و همیشه گل باش.» (شهید حمیدرضا نظام)
«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.» (شهید صادق مهدی پور )
«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.» (شهید سیدمحمدتقی میرغفوریان )
«اما پیامم به جوانان عزیز:خواهران و برادران! جبهه ها را خالی نگذارید و جهاد اکبر را هم فراموش نکنید، از نفسهای شیطانی دور باشید و به نامحرم نگاه نکنید. خواهران، حجاب خود را حفظ کنید.»( شهید میرطاهر سرمست زاده)
«خواهرم امیدوارم که برای من گریه دشمن شاد نکنید و در انجام فرایض دینی و حجاب اسلامی کوتاهی نکنید.»(شهید علی اکبر حسن بیگی)
اگر بیشتر در وصایای شهدا سیر کنیم به طور قطع مسائل بیشترو مفید تری را می توانیم در حوزه عفاف و حفظ حجاب در این وصایا دریافت کنیم.در هر صورت این موارد مقدمه ای بود تا بیشتر به این معادن معرفت و اوراق نورانی توجه و دقت نظر داشته باشیم و در روز حشر، شرمنده خون شهدا نباشیم.

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان, حجاب  لینک ثابت




 

 

 

امام حسن(علیه‌السلام) اولین ثمره زندگی مشترک علی‌بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) و فاطمه‌ زهرا(سلام‌ا‌لله‌علیها) است. امام حسن(علیه‌السلام) در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه متولد شد. رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلا فاصله پس از ولادتش، او را در آغوش گرفت و برای او گوسفندی قربانی کرد، سرش را تراشيد و هم‌وزن موی سرش -که يک درهم و اندی بود- نقره به مستمندان داد. پيامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور داد تا سرش را عطر آگين کنند و از آن به بعد آيين عقيقه و صدقه‌دادن به هم‌وزن موی سر نوزاد، سنت شد.[1]
پس از تولد امام مجتبی(علیه‌السلام) فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) به امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمود که نامی بر او بگذار، امیرالمومنین(علیه‌السلام) فرمود من در این کار بر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سبقت نمی‌گیرم، هر دو به خدمت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند، آن دو عرضه داشتند: نامی بر این فرزند بگذارید، حضرت ختمی مرتبت(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند، من هم بر خدا سبقت نمی‌گیرم، تا این‌که جبرئیل از آسمان نازل شد و فرمود: حضرت حق فرموده است که این مولود را به اسم پسر هارون نام بگذار. حضرت فرمود: اسم پسر هارون چه بوده است؟ جبرئیل گفت: اسم او «شبر» بوده است. حضرت فرمود: لغت من عربی است. جبرئیل گفت: او را «حسن» نام بگذار که در لغت عبری به همان معنای شبر است. و به این ترتیب نام امام مجتبی(علیه‌السلام) از طرف خداوند و به نام پسر هارون نام گذاری شد.[2]
القاب امام
لقب‌هاى امام حسن(علیه‌السلام): سبط، سید، زكى ، مجتبى است كه از همه معروف‌تر «مجتبى» مى‌باشد. امام حسن(علیه‌السلام) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگوارى به رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بسیار شبیه بود. وصف‌كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده‌اند: «او داراى رخسارى سفید آمیخته با سرخى، چشمانى سیاه ، گونه‌اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیم‌گون، اندامى متناسب، شانه‌ایى عریض، استخوانى درشت، میانى باریك، قدى میانه، نه چندان بلند و نه كوتاه، سیمایى نمكین و چهره‌اى در شمار زیباترین و جذاب‌ترین چهره‌ها داشت».[3]
امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) در قرآن کریم
با دقت در آیات قرآن میتوان فهمید که چندین آیه از قرآن کریم در شان حضرت و دیگر اهل بیت(علیهالسلام) نازل شده است که اشاره خواهد شد:
1. آیه مباهله: وقتی که پیامبرخدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تصمیم گرفت که با مسیحیان نجران به مباهله برخیزد، و آن‌ها را نفرین کند یکی از افرادی را که برای نفرین آن‌ها بردند امام مجتبی(علیه‌السلام) بود که به عنوان فرزندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در این مباهله شرکت کرد. قران در این رابطه میفرماید: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِين [آل‌عمران/61] به آن‌ها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آن‌گاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغ‌گويان قرار دهيم».
2. آیه تطهیر: این آیه نیز در شان اهل‌بیت(علیه‌السلام) نازل شده است که یکی از آن‌ها امام مجتبی(علیه‌السلام) می‌باشد. قرآن در این باره نیز میفرماید: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً [احزاب/33] اى اهل بيت، خدا مى‌‏خواهد پليدى را از شما دور كند و شما را پاك کند».
كمالات انسانى
امام حسن‌(علیه‌السلام) در كمالات انسانى یادگار پدر و نمونه كامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) زنده بود، او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى‌كرد و مى‌بوسید و مى‌بویید.[4]
امام حسن (علیه‌السلام) بیست و پنج بار پیاه به حج مشرف شدند؛ هر گاه از مرگ یاد مى‌كرد مى‌گریست، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى‌افتاد آن چنان نعره مى‌زد كه بیهوش مى‌شد و چون به یاد دوزخ مى‌افتاد، هم‌چون مار گزیده به خود مى‌پیچید. از خدا طلب بهشت مى‌كرد و به او از آتش جهنم پناه مى‌برد. چون وضو مى‌ساخت و به نماز مى‌ایستاد بدنش به لرزه مى‌افتاد و رنگش زرد مى‌شد.
حضرت در بین مودم به «کریم آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله)» معروف بود و در بخشندگی و سخاوت زبان‌زد خاص و عام بود و در طول زندگی مبارک خویش سه بار نصف اموال خود را در راه خدا بخشید و دو بار هم از تمام اموال خود براى خدا گذشت. گفته‌اند: امام حسن(علیه‌السلام) در زمان خودش عابدترین و بى‌اعتناترین مردم به دنیا بود.[5]

اما چرا حضرت با معاویه(لعنه‌الله‌علیه) صلح کرد؟
بعد از به خلافت رسیدن حضرت و تمرد معاویه(لعنه‌الله‌علیه) حضرت در مسجد جامع كوفه سخن گفت و از سپاهیان خود خواست برای جنگ با او به سوى «نخیله» حرکت کنند. «عدى بن حاتم» نخستین كسى بود كه پاى در ركاب نهاد و فرمان امام را اطاعت كرد. حضرت «عبیداللّه بن عباس» را با دوازده هزار نفر به «مسكن» كه شمالى‌ترین نقطه در عراق بود اعزام کرد. امّا وسوسه‌هاى معاویه او را تحت تاثیر قرار داد و مطمئن‌ترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یك میلیون درهم كه نصفش را نقد پرداخت پرداخت کرد به اردوگاه خود كشاند، و هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاه او نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.[6]
پس از او فرماندهى سپا به «قیس بن سعد» رسید، لشكریان معاویه و منافقان با شایعه کشته شدن سعد، روحیه سپاهیان امام حسن(علیه‌السلام) را ضعیف کردند. عده‌اى از كارگزاران معاویه كه به «مدائن» آمده بودند و با امام حسن (علیه‌السلام) ملاقات كردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را در بین مردم شایع كردند. از طرفى یكى از خوارج نیز نیزه‌اى بر ران حضرت زد، به حدى كه استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. به هر حال وضعى براى امام(علیه‌السلام) پیش ‍آمد كه جز صلح با معاویه، راه حل دیگرى نداشت.
با این شرایط حضرت مجبور به صلح شد، وبرای با تدبیری عالمانه ماهیت واقعی معاویه را بر ملا کرد و همگان فهمیدند که چهره واقعی او چگونه است؛ لذا برای صلح خود شرایطی را قرار داد؛ اما معاویه با رسیدن به قدرت، اعلام کرد تمام آن شرایط زیر پای من است، و با اینکار عهد شکنی و دورویی و نفاق خود را آشکار ساخت. لذا حضرت با پذیرش صلح، هم از برادركشى و خون‌ریزى كه هدف اصلى معاویه بود و مى‌خواست ریشه شیعه و شیعیان(علیه‌السلام) را به هر قیمتى هست، قطع كند، جلوگیرى کرد و هم چهره واقعی معاویه را نمایان ساخت.
همسران و فرزندان امام حسن(علیه‌السلام)
دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن(علیه‌السلام) داستان‌ها پرداخته و حتى دوستان ساده‌دل ایشان نیز سخنانى بهم بافته‌اند. امّا آن‌چه تاریخ‌‌هاى صحیح نگاشته‌اند این است که همسران امام (علیه‌السلام) عبارت بودند از:
1. «ام الحق» دختر طلحة بن عبیداللّه.
2. «حفصه» دختر عبدالرحمن بن ابى بكر.
3. «هند» دختر سهیل بن عمر.
4. «جعده» دختر اشعث بن قیس .
فرزندان آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بوده‌ است به نام‌هاى: «زید» ، «حسن» ، «عمرو» ، «قاسم» ، «عبداللّه» ، «عبدالرحمن» ، «حسن اثرم» ، «طلحه» ، «ام الحسن» ، «ام الحسین» ، «فاطمه» ، «ام سلمه» ، «رقیه» ، «ام عبداللّه» و «فاطمه». نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقى ماند و از غیر این دو انتساب به آن حضرت وجود ندارد. [7]

—————————————————–
پی نوشت
[1]. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 13
[2] همان، ص 412
[3]. منتهی آمال، ج 1، ص 412
[4]. مناقب،ج3و،289،281
[5]. منتهی الامال، ج1 ص 416
[6].منتهی آلامال، ج 1، ص 426
[7]. همان، ص 428

 

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




در بررسی موضوع تربیت، یکی از مهمترین بحث‌هایی که توجه اندیشمندان علوم تربیتی را به خود جلب کرده است، عوامل و نقش آفرینان در عرصه تربیت‌اند. عوامل تربیت را می‌توان از چشم اندازهای مختلفی، تجزیه و تحلیل کرد که در این بخش به بررسی عوامل تربیتی با توجه به سیره و سخن حضرت امام حسن(علیه‌السلام) می‌پردازیم:
یک) اعضای خانواده
خانواده از مهمترین عوامل نقش آفرین در عرصه تربیت از نظر وراثت و محیط است. مهمترین هدف از تشکیل آن، ایجاد و پرورش نسل جدید و هدایت آن به سوی اهداف عالی تربیتی است. خانواده، کانون مقدسی است که در پرتو پیوند زناشویی دو انسان، پایه گذاری شده است و با پدید آمدن فرزند، جلوه‌ای نو به خود می‌گیرد. نتیجه این پیوند، فرزندانی است که هر کدام ممکن است بر اثر تأثیرگذاری خانواده در آینده، سربار یا سرباز جامعه باشند. روان شناسان اجتماعی، خانواده را یکی از پاسداران آثار تمدن و فرهنگ جوامع مختلف انسانی می‌دانند. مهمترین رکن خانواده، پدر و مادر است. نقش والدین هم در قبال فرزند از دو جهت قابل بررسی است:
1. جنبه وراثت: بر اثر آن، رنگ چهره و پوست، شکل استخوان بندی و سایر صفات جسمانی، و نیز بسیاری از خلق و خوی‌ها، بیماری‌ها، زیبایی‌ها و زشتی‌های ظاهری به کودک منتقل می‌شود.
2. از نظر محیطی: بر اثر محیط، نوع افکار و اندیشه‌ها، آداب و رفتار، سجایای اخلاقی، زبان، نحوه سخن گفتن و معاشرت با دیگران و فرهنگ و رسوم خانوادگی به کودک آموخته می‌شود.
وقتی سخن از خانواده به میان می‌آید در ذهن انسان، پدر و مادر جلوه می‌کند. کودک از مادر، درس زندگی، عشق و محبت می‌آموزد و از پدر، درس اقتدار، انضباط و چگونگی موضع‌گیری در برابر مسائل و حوادث اجتماعی.[1]
پدر صالح
پدر که رکن مهم خانواده است و به عنوان عامل محیطی و وراثتی، نقش ایفا می‌کند، باید دارای شرایط شایسته و صفات خوب و پسندیده و سجایای اخلاقی و انسانی باشد. یک خانواده اصیل، زمانی می‌تواند در آغوش خود، فرزندان شریف و با فضیلتی بپرورد که مدیر آن خاندان، دچار انحراف و انحطاط نشده باشد و سجایای عالیه خانوادگی خود را که سرمایه شرف و عزت آن خانواده است؛ مانند گوهر گران‌بهایی در محیط خانواده خود حفظ کند؛ اما ضعف مبانی ایمانی و اخلاقی یک پدر، مانند بیماری سرطان بر پیکر خانواده اصیل و نجیب پنجه می‌اندازد و ریشه‌های فضایل و شرافت را یکی پس از دیگری از بین می‌برد.
مطمئنا اگر پدرِ آینده برای هر خانواده که به عنوان مدیر خانواده محسوب می‌شود، فردی با ایمان و صالح باشد، همسر و سایر اعضای خانواده را در پرتو مهر و محبت ـ که ریشه در ایمان او دارد ـ قرار می‌دهد و بر اثر شایستگی‌های معنوی خویش، کانون خانواده را به محیطی امن و باصفا تبدیل میکند و زمینه رشد و تربیت فرزندان با ایمان و مسئولیت پذیر را فراهم خواهد کرد. پدر در کانون خانواده، نقش مدیریت دارد و مظهر امنیت، قانونمندی، عدالت و نظم و در مواردی که خوف و هراسی باشد، پناهگاه خانواده است و برای رفع سایر نیازمندی‌های خانواده از جمله نیازهای اقتصادی می‌کوشد.
او می‌تواند مشکلات فرزندان را حل کند و به آنان اعتماد به نفس بدهد. در عین حال، ریشه بسیاری از عصیان‌ها، لغزش‌ها و گرایش‌های ناپسند کودک، ناشی از اِعمال خشم‌ها و ایجاد رعب‌ها و ظلم‌های پدر است. اهانت‌ها، ضعف و سستی او در مدیریت خانواده، انحطاط اخلاقی پدر، باعث پدید آمدن آثار نامطلوب و عواقبی سوء در وجود طفل خواهد شد.
نقش مادر شایسته
مادر، رکن دیگر خانواده، نقش قابل توجهی در رشد و شکوفایی استعداد و خلاقیت‌های وجودی فرزندان در محیط خانه دارد، تا آنجایی که طبق متون دینی ما یکی از عوامل سعادت و شقاوت هر انسانی در گرو اعمال، رفتار و حالات مادر در دوران بارداری است و آغاز نیک‌بختی و یا انحطاط افراد، به آن دوران مربوط می‌شود.[2] حضرت مجتبی(علیه‌السلام) درباره نقش حساس و فوق العاده مادر در ساختار هویت افراد، سخنی دارد که ما را در درک این مهم یاری می‌کند.
آن حضرت، هنگامی که با معاویه مناظره می‌کرد، درباره یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقیِ وی و گرایش او به باطل و کجروی‌ها، به نقش مادرش هند اشاره کرد و فرمود: «معاویه! مادر تو هند و مادر بزرگت نثیله است، در دامن چنین زنان پست و فرومایه پرورش یافته‌ای که این گونه اعمال زشتی از تو سر می‌زند؛ ولی مادر من، فاطمه و مادر بزرگ من، خدیجه است. (سعادت ما اهل بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، بر اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه(علیهماالسلام) است).»[3]
مادر به عنوان سمبل عاطفه و مهر و محبت، در شکل گیری و رشد شخصیت روحی و جسمی کودک، بیشترین اثر را دارد. او به عنوان عامل دیگر وراثتی و محیطی از هنگام انعقاد نطفه تا رسیدن به سن آموزش در فرزندان، بیشترین نقش را ایفا می‌کند؛ به ویژه در نه ماه دوران بارداری و ایام شیردهی که در آغوش مادر یا در کنار اوست، ساختار روانی و اخلاقی کودک، هم زمان با پرورش جسم او در حال رشد است و مادر، اصلی‌ترین منبع تغذیه روحی و جسمی و محرم راز و ملجأ و پناهگاه کودک به شمار می‌رود.
بعد از سن آموزش، مادر باز هم نزدیکترین یار و محرم اسرار فرزندان در سختترین لحظات زندگی کودک است و مؤثرترین مدل و اسوه مورد نظر برای اوست. بچه در سنین پایین در سایه مادر، راه می‌رود و رازهای زندگی خویش را کشف می‌کند و جهان و اطراف خود را در سایه رهنمودهای مادر می‌شناسد. امام مجتبی(علیهالسلام) به همین دلیل برای داشتن مادری شایسته همیشه افتخار می‌کرد و می‌فرمود: «من پسر بهترین بانوان و سرور زنان عالَمَم. من، فرزند زنان نجیب و پاک هستم.»[4]
بنابراین ایمان و اخلاق والدین که دو رکن خانواده هستند، شرط اساسی در نیل به اهداف بلند و ایده آل تربیت است. همچنین برادران، خواهران و سایر اعضای خانواده و فامیل در امر تربیت، تأثیرگذارند. اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش می‌کنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت می‌کنی، از تو صیانت و پاسداری کند.
دو) دوستان و همسالان
بعد از خانواده؛ دوستان، همسالان، هم‌بازی‌ها و همکلاسی‌های یک کودک می‌توانند به عنوان عاملِ محیطی، در تربیت و خلق و خوی کودکان و نوجوانان تأثیرگذار باشند. کودک و نوجوان، فطرتاً به دوستان خود گرایش زیادی دارد؛ زیرا کودک، یک انسان است و انسان، یک موجود اجتماعی و از ماده انس است و باید برای خود انیس و مونس داشته باشد، با او دردِ دل و مشورت کند و لحظاتی را سرگرم شود و از تنهایی به درآید. پس پرکردن این خلأ، یک نیاز طبیعی است و می‌توان گفت: خوشترین و لذت بخشترین لحظات زندگی یک کودک و نوجوان، دقایقی است که با دوستانش به سر می‌برد. بدون تردید، این همگرایی و همنشینی با دوستان، در یکدیگر مؤثر خواهد افتاد و در این تعامل، خلق و خوی و افکار آنان به همدیگر منتقل خواهد شد.
در مبانی دینی ما، به این نیاز طبیعی و هدایت صحیح آن، توجه خاصی شده است. پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) در یافتن و نگهداری از دوستان خوب و مفید تشویق کرده‌اند. آنان ضمن بیان آثار مثبت و منفی رفاقت و مصاحبت، پیروان خود را به همراهی و همنشینی با افراد شایسته، دلسوز، امین، صبور و مهربان راهنمایی کرده‌اند. حضرت مجتبی(علیه‌السلام) نیز در تربیت فرزندان خویش به نقش حساس دوست و هم‌بازی برای کودک عنایت ویژه‌ای مبذول می‌داشت و به فرزندش می‌فرمود: «یَا بُنَیَّ لَا تُؤَاخِ اَحَداً حَتَّی تَعْرِفَ مَوَارِدَهُ وَمَصَادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ، وَرَضِیتَ الْعِشْرَةَ، فَآخِهِ عَلَی اِقَالَةِ الْعَثْرَةِ، وَالْمُوَاسَاةِ فِی الْعُسْرَةِ؛ فرزندم! با هیچ کس دوستی مکن، مگر اینکه از رفت و آمد [و ویژگی‌های روحی، اخلاقی و رفتاری] او آگاه شوی. هنگامی که دقیقاً بررسی و تحقیق کردی و رضایت به معاشرت با او دادی، آن گاه با او براساس چشم پوشی از لغزش‌ها و یاری کردن در سختی‌ها برادری و دوستی کن.»[5]
همچنین آن حضرت در بخشی از سخنانش که به جنادة بن امیه، در آخرین روزهای زندگی با برکت خویش بیان کرد، به نشانه‌ها و علائم دوست خوب و شایسته اشاره می‌کند و می‌فرماید: «وَ اِذَا نَازَعَتْکَ اِلَی صُحْبَةِ الرِّجَالِ حَاجَةٌ، فَاصْحَبْ مَنْ اِذَا صَحِبْتَهُ زَانَکَ، وَاِذَا خَدَمْتَهُ صَانَکَ، وَ اِذَا اَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً اَعَانَکَ، وَ اِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَکَ، وَ اِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَکَ، وَ اِنْ مَدَدْتَ یَدَکَ بِفَضْلٍ مَدَّهَا، وَ اِنْ بَدَتْ عَنْکَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَ اِنْ رَأی مِنْکَ حَسَنَةً عَدَّهَا، وَ اِنْ سَألْتَهُ اَعْطَاکَ، وَ اِنْ سَکَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأکَ، وَ اِنْ نَزَلَتْ بِکَ اِحْدَی الْمُلِمَّاتِ وَاسَاکَ، مَنْ لَا یَأتِیکَ مِنْهُ الْبَوَائِقُ، وَ لَا یَخْتَلِفُ عَلَیکَ مِنْهُ الطَّرَائِقُ، وَ لَا یَخْذُلُکَ عِنْدَ الْحَقَائِقِ وَ اِنْ تَنَازَعْتُمَا مُنْقَسِماً آثَرَکَ؛ اگر نیاز پیدا کردی که با کسی مصاحبت [و دوستی] کنی، با کسی مصاحبت کن که وقتی همراهیش می‌کنی، زینت تو باشد و هنگامی که به او خدمت میکنی، از تو صیانت و پاسداری کند. زمانی که از او کمک خواستی تو را یاری کند. و اگر سخن گفتی، قول تو را راست و درست شمارد و اگر با او ارتباط داشتی، احترام و هیبت تو را بیش تر نگه دارد و چنانچه دستت را برای [کسب] فضلی دراز کردی، همراهی کند و اگر آسیبی برایت بروز کرد، جبرانش کند و در صورتی که از تو نیکی ببیند، به حسابش آورد و اگر از او چیزی بخواهی، بدهد و چنانچه با او سخن نگفتی، او ابتدای به سخن کند و اگر امر ناراحت کننده ای بر تو وارد شد، همراهی کند. از ناحیه او مشکل و سختی به تو نرسد. راههای او بر تو مختلف نباشد [و با تو یک رنگ و صاف باشد]. و در امور حق تو را تنها نگذارد و اگر در تقسیم کردن اختلاف کردید، تو را بر خود مقدم کند.»[6]
سه) معلمان
اساتید، معلمان و اندیشمندان جامعه، از دیگر نقش آفرینان در صحنه پرورش و تربیت انسان اند. معلم در نظر طفل، اقتدار و شخصیت ویژه‌ای دارد و کودکان از حرکات و سکنات وی تقلید می‌کنند و او را الگوی خویش در نظر می‌گیرند. همچنین حساس ترین دوران زندگی کودک در مراکز آموزشی و مدرسه می‌گذرد و مربیان و معلمان، به طور مستقیم در شکل گیری تربیت وی نقش دارند. تأثیر گفتار، رفتار و منش و در یک کلام، تمام حرکات معلم و مربی در رفتار کودک، امری مسلم و تردیدناپذیر است. در این مرحله، جنبه الگو بودن آنان برای دانش آموزان کم تر از والدین نیست؛ بلکه آنان در این دوران، بیش تر صفات و اخلاق خود را از اساتید و مربیان خود می‌آموزند و تقلید می‌کنند. کودک و نوجوان، به شدت، حواس خود را به معلم محبوب خویش معطوف می‌کند، آن چیزی را ارزشمند می‌داند که معلم تأیید کند و آن چیزی را ناپسند می‌شمارد که مربیَ‌اش زشت بداند و سرانجام می‌توان گفت که رفتار و حرکات او تبلور شخصیت معلم و استاد است.
بنابراین مربی و معلم، حامل دو نوع امانت است: اول، علم و آگاهی که امانتی بس ارزشمند و ادای این امانت در گرو عمل کردن به آن است. دوم، همان شاگردان معصوم که در اختیار وی قرار گرفته‌اند. معلمان و مربیان، ضمن آموزش به آنان و یاری رساندن در پرورش و شکوفایی استعداد دانش آموزان، راهنمایان قابل اعتمادی برای خوبی‌ها و کمالات‌اند. با توجه به این نقش ارزنده آموزگار و تأثیر چشمگیر او در نسل آینده، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) درباره نقش معلّم، مربی و مبلغ می‌فرماید: «فَضْلُ کَافِلِ یَتِیمِ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوَالِیهِ، النَّاشِبِ فِی تِیهِ الْجَهْلِ ـ یُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ، وَیُوضِحُ لَهُ مَا اشْتَبَهَ عَلَیْهِ ـ عَلَی فَضْلِ کَافِلِ یَتِیمٍ یُطْعِمُهُ وَ یَسْقِیهِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَی السُّهَا؛ برتری کسی که یتیم آل محمد(صلی‌اللهعلیهوآله) را سرپرستی کند که از پدران معنوی‌اش جدا شده و در ورطه جهل و بی اطلاعی فرو رفته است ـ چنانچه او را از جهل برهاند و امور مشتبه و به هم آمیخته را برای او توضیح دهد. بر کسی که یتیم [مادی] را سرپرستی کند و به او غذا و آب دهد، همچون برتری خورشید به ستاره [کم نور] سها[7] است.»[8]
چهار) قرآن و پیشوایان دینی
از جمله عواملی که می‌تواند در تربیت و اعتلای شخصیت افراد تأثیرگذار باشد، قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمانان است. مربیان و والدین گرامی می توانند از این عامل ارزنده تربیتی در رشد شخصیت و تعالی روح خویش و فرزندان، به وجه احسن بهره مند شوند. حضرت امام مجتبی(علیه‌السلام) در این باره می‌فرماید: «اَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِیهِ مَصَابِیحُ النُّورِ وَ شِفَاءُ الصُّدُورِ فَلْیَجْلُ جَالٍ بِضَوْئِهِ وَلْیُلْجِمِ الصِّفَةَ فَاِنَّ التَّلْقِینَ حَیَاةُ الْقَلْبِ الْبَصِیرِ کَمَا یَمْشِی الْمُسْتَنِیرُ فِی الظُّلُمَاتِ بِالنُّورِ؛ در این قرآن، چراغ‌های نور [هدایت] و شفای سینه‌هاست. پس باید هر جلا دهنده‌ای با نور آن [به قلب خویش] جلا دهد و صفات خود را کنترل کند. تفکّر در قرآن سبب زنده شدن قلب بیناست همان گونه که طلب کننده نور در تاریکی‌ها به واسطه نور حرکت می‌کند.»[9]
همچنین آن بزرگوار درباره نقش پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت(علیهمالسلام) در رشد و ترقی افراد و تأثیر پیروی از آنان در یافتن راه صحیح زندگی برای افراد بشر، چنین می‌فرماید: «نَحْنُ حِزْبُ اللهِ الْغَالِبُونَ، وَ عِتْرَةُ رَسُولِهِ الْأقْرَبُونَ، وَ اَهْلُ بَیْتِهِ الطَّیِّبُونَ الطَّاهِرُونَ، وَاَحَدُ الثَّقَلَینِ اللَّذَیْنِ خَلَّفَهُمَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله فِی اُمَّتِهِ وَالتَّالِی کِتَابَ اللهِ، فِیهِ تَفْصِیلُ کُلِّ شَیءٍ، لَا یَأتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ، فَالْمُعَوَّلُ عَلَیْنَا فِی تَفْسِیرِهِ لَا نَتَظَنَّی تَأوِیلَهُ بَلْ نَتَیَقَّنُ حَقَائِقَهُ، فَأطِیعُونَا فَاِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ، اِذْ کَانَتْ بِطَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولِهِ مَقْرُونَةً، قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْأمْرِ مِنْکُمْ»؛ ماییم حزب پیروز خداوند و خاندان نزدیک پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خانواده پاک و پاکیزه او، و یکی از دو چیز گرانبهایی هستیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از خود در میان امتش به جای گذارد و ما جفت و همدوش کتاب خداییم که تفصیل هر چیز در آن است و هیچ گونه باطلی از پس و پیش در آن راه ندارد. پس اعتماد و اطمینان در تفسیر آن بر ماست و ما در تأویل آن راه گمان نپوییم؛ بلکه حقایق آن را به یقین می دانیم. پس، از ما اطاعت کنید که اطاعت ما واجب شمرده شده است؛ چرا که به طاعت خداوند ـ عزّ و جلّ ـ و رسولش مقرون شده است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و رسول او و صاحبان امر، اطاعت کنید.»[10]
آن حضرت درباره تأثیر عمیق و ریشه دار قرآن و پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام) بارها سخن گفته و مردم را با این دو عامل تربیتی و انسان ساز آشنا ساخته است. بنابراین بر اولیا و مربیان دلسوز جامعه، شایسته است که از تأثیر این دو عامل اساسی غافل نباشند و در تربیت فرزندان به این مسئله، کمال توجه را داشته و در حد امکان با روشهای دلپسند و جذاب، تأثیر آنان را مد نظر داشته باشند.
امام مجتبی(علیه‌السلام) در گفتاری، مقام و عظمت اهل بیت(علیهم‌السلام) و موقعیت آنان را در رهبری افراد بشر و هدایت استعدادها و پرورش و تعالی روح و روان انسان‌ها چنین ترسیم می‌کند: «اِنَّ الْأئِمَّةَ مِنَّا وَاِنَّ الْخِلَافَةَ لَا تَصْلُحُ اِلَّا فِینَا وَاِنَّ اللهَ جَعَلَنَا اَهْلَهَا فِی کِتَابِهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ وَاِنَّ الْعِلْمَ فِینَا وَنَحْنُ اَهْلُهُ وَهُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ کُلُّهُ بِحَذَافِیرِهِ وَاِنَّهُ لَا یَحْدُثُ شَیءٌ اِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَتَّی اَرْشُ الْخَدْشِ اِلَّا وَهُوَ عِنْدَنَا مَکْتُوبٌ بِاِمْلَاءِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ بِخَطِّ عَلِیٍّ علیه السلام بِیَدِهِ؛ پیشوایان [هدایتگر] از ما اهل بیت(علیه‌السلام) هستند و خلافت صلاح نیست مگر در بین ما باشد و خداوند در کتاب و سنت پیامبرش، ما را اهل آن قرار داده است. علم در بین ما است و ما اهل آن بوده و تمام آن علوم مجموعاً در نزد ما است و تا روز قیامت، چیزی حادث نمی‌شود، حتی غرامت یک خراش، مگر اینکه آن مطلب به املاء پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دست خط علی(علیه‌السلام) نزد ما موجود است.»[11]
گفتنی است که رهنمودهای قرآن و اهل بیت(علیهم‌السلام) نه تنها برای سعادت مسلمانان، بلکه برای کمال و تربیت تمام افراد بشر تنظیم شده است. آوای ملکوتی و وحیانی آن‌ها با سطح فرهنگ تمام طبقات مختلفِ مردم، هماهنگ است؛ چرا که انسان‌ها در فرهنگ‌ها و سنت‌های قومی و جغرافیایی با هم اشتراک ندارند؛ اما در فرهنگ انسانی ـ که همان فطرت پایدار تغییرناپذیر است ـ با همدیگر مشترک هستند و مخاطبان قرآن و اهل بیت علیهم السلام هم فطرت پاک انسان‌ها است: «فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»؛ این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند.»[روم/ 30]
در نتیجه، محتوای پیام‌های آسمانی قرآن و رهنمودهای دلنواز پیشوایان معصوم(علیهم‌السلام)، همانند آبی گوارا و زلال، عامل حیات، رشد و تربیت همه طبقات افراد بشر است.
پنج) اندیشمندان و عقلای جامعه
امام حسن(علیه‌السلام) علاوه بر اینکه ارزش و اهمیت معلمان و تأثیر آنان را در پرورش استعدادهای نسل جدید بیان می‌کند، به معرفی مربیان و تأثیرگذاری مهم جوامع، مانند اندیش‌وران و خردمندان نیز پرداخته، تأثیر آنان را در پرورش خلاقیت‌ها و شکوفایی استعدادهای مردم، یادآور شده، می‌فرماید: «اِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ اَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ وَمَنْ أهْلُهَا؟ قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللهُ فِی کِتَابِهِ وَذَکَرَهُمْ فَقَالَ: «اِنَّمَا یَتَذَکَّرُ اُولُوا الْألْبَابِ»[رعد/ 19] قَالَ هُمْ اُولُوا الْعُقُولِ؛ هرگاه می‌خواهید نیازهای [علمی و روحی] خویش را برطرف کنید آن را از اهلش بخواهید. گفته شد: ای فرزند رسول خدا! چه کسانی اهلش هستند؟ فرمود: همان‌هایی که خداوند در قرآن از آن‌ها یاد کرده و فرموده است: «تنها خردمندان و صاحبان اندیشه پند می‌گیرند.» و امام فرمود: آنان اندیشمندان و عقلا[ی جامعه] هستند.»[12]
شش) کانون‌های اجتماعی
از عوامل کارساز در امر تربیت، مراکز اجتماعی و محافل مذهبی و تفریحی را می‌توان نام برد؛ زیرا انسان در محیط زندگی خویش و با نشست و برخاست در چنین مجالسی در مجموعه افکار و اندیشه های خود تأثیر و تأثر می‌پذیرد.
فرزندان جامعه نیز بر اثر معاشرت با مجالس و محافل و شرکت در گروه‌ها و تشکیلات مذهبی و تفریحی، تحت تأثیر رفتارها و حرکات آنان قرار می‌گیرند. اکنون اگر اعضای آن مجموعه‌ها از افراد نیک اندیش و دارای افکار سالم و مثبت باشند، بر سجایا و روحیات کودکان و نوجوانان تأثیر مفید و مثبت خواهد گذاشت و اگر از افراد سست ایمان و ناسالم باشند، بدیهی است که نقش آنان، منفی و مخرب خواهد بود.
اینها عوامل مهمی هستند که در ساختن یا ویران کردن بنای اخلاقی کودکان، نقش اساسی دارند. چه بسیار، انسان‌های پاک و شریفی که بر اثر اختلاط با گروه‌ها و محافل منحرف، ایمان و اعتقاد خود را از دست داده‌اند و به یک فرد ناصالح و سربار جامعه تبدیل شده‌اند. در مقابل، افراد ناشایست بسیاری را سراغ داریم که با ورود به محافل مذهبی، علمی و فکری، اخلاق و منش و رفتار خویش را تغییر دادند و به فردی مفید، شریف و بزرگوار حتی سرسلسله و رهبر فکری آن مجالس سالم و ارزشمند بدل شدند.
در عصر ما کانون‌های اجتماعی را می‌توان تحت عنوان‌های ورزشی، تبلیغی، تفریحی، ادبی، مذهبی و … غیره نام برد. اگر این مراکز، تحت کنترل و مراقبت دلسوزان و عقلای جامعه باشند و متولیان و گردانندگان در این گونه اجتماعات، افراد متعهد خیرخواه و آشنا به نیازهای نسل جدید باشند و اولیا و مربیان نیز در مدیریت و اداره و رفت و آمد فرزندانشان به این مجموعه‌ها نظارت کنند، این مراکز، تأثیر شایان توجهی در پرورش عقیدتی، جسمانی، روانی و اخلاقی کودک و نوجوان خواهند داشت.
در این باره، امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) سخنی دارد که راهکار سودمند و درخور توجهی برای والدین، مربیان و فرزندان است. در این کلام نورانی، آن بزرگوار، علاوه بر یادآوری اصل تأثیرگذاری مسجد به عنوان یکی از مجالس و کانون‌های اجتماعی، به شرکت جستن در آن توصیه و ترغیب کرده، می‌فرماید:
«مَنْ أدَامَ الْاِخْتِلَافَ اِلَی الْمَسْجِدِ، أصَابَ اِحْدَی ثَمَانٍ: آیَةً مُحْکَمَةً وَاَخاً مُسْتَفَاداً وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً وَرَحْمَةً مُنْتَظَرَةً وَکَلِمةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدَی اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدّیً وَتَرْکَ الذُّنُوبِ حَیَاءً اَوْ خَشْیَةً؛ کسی که پیوسته به مسجد رفت و آمد داشته باشد، یکی از این هشت بهره؛ نصیبش خواهد شد: 1. یافتن دلیل محکم و قاطع [در راه هدف] 2. آشنایی با برادران مفید 3. [استفاده از] دانش‌های نو و اطلاعات تازه 4. رسیدن به رحمتی مورد انتظار [از طرف خداوند]؛ 5. آموختن سخنانی که هدایت می کند؛ 6. یا کلماتی که او را از پستی باز می‌دارد؛ 7. ترک گناه و معصیت به دلیل شرم یا ترس.»[13]
امیر مؤمنان، علی(علیه‌السلام) در گفتاری راهگشا به تأثیر منفی محافل و مجالس غیرسالم و نامطمئن اشاره می‌کند و فرزندش را از حضور در آن باز می‌دارد و به امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «اِیَّاکَ وَ مَوَاطِنَ التُّهَمَةِ وَالْمَجْلِسَ الْمَظْنُونَ بِهِ السُّوءُ، فَاِنَّ قَرِینَ السَّوْءِ یَغُرُّ جَلِیسَهُ؛ [ای فرزندم] از حضور در مجالس و محل‌هایی که تهمت زا هستند و گمان‌های بد درباره آن‌ها می رود، بپرهیز، زیرا همنشین بد، انسان را فریب می‌دهد.»[14]
بنابراین رفت و آمد به مساجد که از محافل سالم و مفید و از مهم ترین مراکز تأثیرگذار فرهنگی، معنوی، سیاسی، عبادی و اجتماعی در جوامع مسلمانان است، در رشد و تکامل شخصیت افراد کاملا مؤثر است.
اگر والدین و مربیان بتوانند فرزندان خود را با چنین مراکزی و یا اجتماعاتی مطمئن، مانند این‌ها و در این راستا آشنا کنند و کودکان و نوجوانان با میل و رغبت به این محافل بروند به سازندگی و بالندگی و رشد روحی و روانی آنان کمک قابل توجهی می‌شود و بدون تردید به سرعتِ پرورش و رشد کودکان در جهت کسب کمالات و خصال پسندیده افزوده خواهد شد.
امام مجتبی(علیه‌السلام) در حدیث دیگری از افرادی که مساجد را ترک می‌کنند و در اجتماعات مسلمانان در مساجد شرکت نمی‌کنند انتقاد می‌کند و آنان را به غفلت و بی خبری نسبت داده، می‌فرماید: «الْغَفْلَةُ تَرْکُکَ الْمَسْجِدَ وَطَاعَتُکَ الْمُفْسِدَ؛ غفلت، آن است که مسجد رفتن را ترک کنی و از انسان‌های فاسد، پیروی کنی.»[15]
یکی از راههای انس کودکان و نوجوانان با این مراکز و محافل مفید، آن است که اولیای گرامی با ایجاد ارتباط دوستانه و صمیمی با فرزندانشان، آنان را به مجالس مذهبی و محل‌های دینی ببرند و این کار را با خاطرات خوش و شیرین همزمان و قرین سازند تا اینکه کودکان با عشق و علاقه به این اجتماعات راه یابند و از جو معنوی و فضای دوستی و دوست داشتنی آن، کمال استفاده را ببرند. گفتنی است که نقش حساس متولیان و گردانندگان مساجد و اجتماعات دینی در آماده ساختن زمینه ها و بسترهای مناسب برای پوشش فرهنگی نسل جدید، نباید فراموش شود.
——————
پی‌نوشت:
[1]. زمینه تربیت، علی قائمی، ص 118
[2]. قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وآله الشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ وَالسَّعِیدُ مَن سَعِدَ فِی بَطْنِ اُمِّهِ.[بحار الانوار، ج 5، ص 9]
[3]. احتجاج، طبرسی، ج 1، ص282
[4]. صحیفة الامام الحسن(علیهالسلام)، جواد قیومی، ص 284
[5]. تحف العقول عن آل الرسول، حسن بن شعبه حرانی، ص233
[6]. بحار الانوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 44، ص 140 / مستدرک الوسائل، ج8، ص 211
[7]. کمنورترین ستاره‌ای که در جمع ستارگان بنات النعش قرار دارد.
[8]. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(علیهالسلام)، ص 341
[9]. کشف الغمه، علی ابن ابی الفتح اربلی، ج 1، ص 573 / بحار الأنوار، ج 75، ص 112
[10]. امالی مفید، ص 348
[11]. احتجاج طبرسی، ج 2، ص287
[12]. الکافی، ج1، ص20
[13]. تحف العقول عن آل الرسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، ص 235
[14]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 37، باب کراهة دخول موضع التهمة
[15]. العدد القویة، علی بن یوسف بن مطهر حلی (برادر علامه حلی)، ص 52 / بحار الانوار، ج 75، ص 114، باب مواعظ الحسن بن علی
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 131

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم