✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تقدیم به مادران شهدای غواص


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



زيباترين حس سجده


زيباترين حس سجده اين است که در گوش زمين پچ پچ ميکنى، اما در “آسمان"صداى تو را ميشنوند…


وقتی بهترین ها را برای دیگران می خواهید،


افکارتان بکر است و زلال!


در کلام آسمانی آمده است:


دعا قضا را برمی گرداند، هرچند آن را محکم کرده باشند !


به همین سادگی …


کمترین مهربانی این است که برای هم دعا کنیم!
با تمام وجود، بهترینها را از خداوند برایتان طلب می کنم…

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




آیت الله مجتهدی :


آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!!!


حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!!!


تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!!


بردرخانه نوشتند: درگذشت…

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





 اصحاب از امام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره، کدام روز است که خدا میفرماید: بترسان ایشان را از روز حسرت خوردن…

حضرت جواب دادند: آن روز قیامت است که حتی نیکوکاران هم حسرت میخورند که چرا بیشتر نیکی نکردند.!!
پرسیدند: آیا کسی هست که در آن روز حسرت نداشته باشد؟!

 حضرت فرمودند: آری، کسی که در این دنیا مدام بر رسول خدا (ص)صلوات فرستاده باشد…

موضوعات: روایات  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم


اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَةَ الأیتامِ وإطْعامِ الطّعامِ وإفْشاءِ السّلامِ وصُحْبَةِ الكِرامِ بِطَوْلِكَ یا ملجأ الآمِلین.


خدایا روزیم كن در آن ترحم بر یتیمان وطعام نمودن بر مردمان وافشاء سلام ومصاحبت كریمان به فضل خودت اى پناه آرزومندان

موضوعات: فروعات دین  لینک ثابت




کشاورزی یک مزرعه بزرگ گندم داشت; زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود.
شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پیرمرد کمی ضرر زد.
پیرمرد کینه روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد.
مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد. روباه شعله ور. در مزرعه به این طرف و آن طرف می دوید و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش…
در این تعقیب و گریز گندمزار به خاکستر تبدیل شد.
وقتی کینه به دل گرفته و در پی انتقام هستیم باید بدانیم آتش این انتقام دامن. خودمان را هم خواهد گرفت.

بیایید بخشش و گذشت را باهم تمرین کنیم.

موضوعات: داستان  لینک ثابت





زن نمی دانست که چه بکند؟
خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد، ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگيرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود! راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است !.
ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود …. زن با ناامیدی به خانه اش برگشت. غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد .. آن شب ببر بیرون نیامد ! چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !. هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند …. چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد . مدتی گذشت ….طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد، هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید.!! بلاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت …. فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟؟؟
نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود ..زن، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید. راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت : آیا “مرد تو ” از آن ببر کوهستان بدتر است ؟؟ تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !! با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز .

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




گرچه سیاه روی وسعادت نداشتم
کی آمدم زیارت ودعوت نداشتم
توشاهدی وناظربرابتلای من
خاکم به سر لیاقت رویت نداشتم
عمری میان روضه رضوان صحن تو
دستی به سینه وقت زیارت گذاشتم
درگلستان مهرومحبت هزار حیف
شاخه گلی به رسم ارادت نکاشتم
جانم فدای جود تویا حضرت کرم
من دست خالی ازدرلطفت نمیروم
…………………
گریه برای این دل بیمار بهتر است
عاشق در عشق هرچه گرفتار بهتراست
دورشمااگرچه پرازگل بود ولی
در گلستان کنار گلی خار بهتر است
سیروسفرخوش است ولی مشهدالرضا
باب الجواد لحظه دیدار بهتر است
شیرینترین عبادت من گریه برحسین
گریه برای تو دم افطار بهتر است
یاثامن الحجج کرم توزبانزد است
لطفی نما اگرچه غلام شما بد است
……………………………………
آهو شدم ضمانت این بی پناه کن
قلبم شکسته حال مراروبراه کن
دلبسته ام به ال علی ال فاطمه
آقابه جان مادرتان یک نگاه کن
آلوده ام غریبم وبی توشه سفر
لطفی براین غلام فقیروسیاه کن
برگ برات کرببلای مرا بده
دست مرا بگیر وببر سربه راه کن
خوبان عالمند گدای شما فقط
جان میدهم به عشق شه کربلافقط
…………………………………….
عمری گذشت سایه توبرسرم هنوز
آقای من به لطف شما نوکرم هنوز
هرشب خیال روی تو پر میدهد مرا
بابال عشق سمت شما میپرم هنوز
نام تو را به لوح دلم حک نموده ام
بایاحسین از همه دل میبرم هنوز
هرگزبه غیر درگه لطفت نرفته ام
شکر خدا جیره خور این درم هنوز
تقصیرمن که نیست شدم کلب آستان
قبل از همه حسین به من داد استخوان
……………………………………..
موجم میان ورطه دریانشسته ام
چشم انتظار کشتی مولا نشسته ام
هر جاکه بزم روضه سلطان کربلاست
من بی گمان برابر زهرا نشسته ام
خورده گره به کار دلم روضه خوان بخوان
بیمار وبه قصد مداوا نشسته ام
روضه تمامشد همه ازخیمه رفته اند
درانتظار نسخه سقا نشسته ام
دردم به غیر دوست مداوا نمیکند
این قفل بسته رااحدی وانمیکند
………………………………………..
کار جنون مابه کجاها کشیده شد
مجنون شدیم کار به لیلا کشیده شد
ازبس گریستیم به بزم عزایتان
پای علی وزینب وزهرا کشیده شد
زهراگریست اشک خدانیز شد روان
سینه زنی به عالم بالا کشیده شد
گفتیم ازعطش..زلب کودک رباب
روضه به مشک پاره سقا کشیده شد
داریم پای روضه توپیرمیشویم
والله بی حسین زمینگیرمیشویم
……………………………………..
شکر خداکه شاه مراهم خطاب کرد
درساغرم گلاب وکمی هم شراب کرد
عمرم تباه. نامه اعمال من سیاه
بایدغلام سربه هواراجواب کرد
نازم به لطف و مرحمت شاه کربلا
پیش خدا حساب مرابی حساب کرد
کارم گدایی است وگدای محبتم
من رانگاه فاطمه عالیجناب کرد
هرگز نمیروم زدرت جای دیگری
آقامرابرای غلامی نمیخری؟

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




یا ابا صالح….
شبی دم سحری در دعایتان آقا
کنید اندکی یاد گدایتان آقا
مرا به نیمه ی شب ها برای نافله ها
صدا کنید… فدای صدایتان آقا
شکسته بال ترینم ولی مرا ز کرم
پرم دهید میان هوایتان آقا
دلم گرفته خدا خیرتان دهد یکبار
دهید اجازه بیفتم به پایتان آقا
به روی پنجه قد افراشتم به جلب نظر
سوا کنید که باشم برایتان آقا
ره ثواب بجوی زلف بخت مرا
گره زنید به شال عبایتان آقا
حدید زنگی قلب مرا جلا دهید
مریض عشقم و لنگ دوایتان آقا
شرر به سینه زده غصه ی مدینه تان
نمک به زخم زده کربلایتان آقا
برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید
شبی دم سحری در دعایتان آقا

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم