✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
مناجات


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



گویند روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می‌آید که نجس‌ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مأمور می‌کند که برود و این نجس‌ترین نجس‌ها را پیدا کند. پادشاه می‌گوید تمام تاج و تخت خود را به کسی که جواب را بداند می‌بخشد. وزیر هم عازم سفر می‌شود و پس از یک سال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که نجس‌ترین چیز مدفوع آدمیزاد اشرف است. عازم دیار خود می‌شود. در نزدیکی‌های شهر چوپانی را می‌بیند و به خود می گوید از او هم سؤال کند شاید جواب تازه‌ای داشت. بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید: «من جواب را می دانم اما یک شرط دارد.»
وزیر نشنیده شرط را می‌پذیرد. چوپان هم می گوید: «تو باید مدفوع خودت را بخوری.»
وزیر آنچنان عصبانی می‌شود که می‌خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید: «تو می‌توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده‌ای غلط است. تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده‌ای نشنیدی من را بکش.»
خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می‌کند و آن کار را انجام می‌دهد. سپس چوپان به او می گوید: «کثیف‌ترین و نجس‌ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می‌کردی نجس‌ترین است بخوری!»

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




تا نفس دارم کنم از تو اطاعت رهبرم
بوده بر رخسار تو نور ولایت رهبرم
تاظهور حضرت مهدی دعایم این بُوَد
از گزند دشمنان باشی سلامت رهبرم
کورباد آنکه ندارد این ولایت را قبول
مرگ بر آنکه کند بر تو اهانت رهبرم
خطبه هایت خوارو رسوا میکند بیگانه را
مرحبابر اقتدارو آن شجاعت رهبرم
تو همان سردار عشقی ما همه سرباز تو
از تو میگیریم،چون اذن شهادت رهبرم

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




-رفع سرماخوردگی و زكام:خواندن سوره شرح

- درمان تاری ديد چشم: خواندن سوره انفطار

- رفع آبريزش چشم: خواندن سوره عبس

- درمان آب مرواريد: خواندن سوره بينه

- درمان بيماری كبد: خواندن سوره قصص

- رفع بی خوابی: خواندن سوره انبياء

- به خواب نرفتن: خواندن سوره نبأ

-بندآمدن ادرار: خواندن سوره شرح

-عدم سقط جنين: خواندن سوره قلم

- رفع درد گوش: خواندن سوره اعلی

- رفع وسواس: خواندن سوره ياسين

-درمان يبوست: خواندن سوره دخان

- درمان بواسير: خواندن سوره اعلی

-رفع درد مفاصل: خواندن سوره سجده

- قطع شدن تب: خواندن سوره سجده

- دفع شپش: خواندن سوره نبأ

- باردار شدن: خواندن سوره عمران

-رفع اضطراب و نگرانی: خواندن سوره انسان

- بيداری به موقع از خواب: خواندن سوره كهف

- زود سخن گفتن كودك: خواندن سوره اسراء

- قطع خونريزی بدن: خواندن سوره لقمان

-بركت مغازه: خواندن سوره غافر

- دوری حوادث بداز خانه: خواندن سوره مريم

- ايمن شدن از قدرت زورمندان: خواندن سوره جاثيه

- ايمن شدن از حوادث ناگوار: خواندن سوره مجادله

- كفاره گناه: خواندن سوره كهف

- عاقبت به خير شدن: خواندن سوره مؤمنون

-افزايش بركت خانه: خواندن سوره های مريم / واقعه

- توبه نصوح: خواندن سوره های تحريم / طلاق

- كاهش گريه نوزاد: خواندن سوره های غاشيه / ابراهيم

- ادای قرض: خواندن سوره های عاديات / تحريم

- رفع درد دندان: خواندن سوره های قلم / غاشيه

- رفع دل درد: خواندن سوره های توحيد / قصص
- گرفتن از شير مادر: خواندن سوره های ابراهيم / بروج

- رفع لرزه بدن: خواندن سوره های زلزله / قدر / شمس

- درمان درد قلب: خواندن سوره های انسان / قريش / فصلت

-رفع سردرد: خواندن سوره های سجده / فاطر / دخان

- بيماری طحال: خواندن سوره های غافر / ممتحنه / قصص

- آزادی زندانی: خواندن سوره های معراج / طور / حديد

- ايمن از جن: خواندن سوره های ناس / محمد / جن

- شاهد ظهور امام عصر (عج): خواندن سوره های اسراء / حديد / تغابن

- زايمان راحت: خواندن سوره های عمران / ذاريات / انشقاق

- افزايش شير مادر: خواندن سوره های حجر / ياسين / حجرات / ق

- افزايش حافظه: خواندن سوره های ياسين / فتح / قلم / حشر

- ايمن از چشم زخم: خواندن سوره های فلق / يوسف / ياسين / جن

- خير و بركت دو عالم:خواندن سوره های فتح / حجرات / طور / نصر
- رفع درد چشم: خواندن سوره های فصلت / الرحمن / منافقون / همزه

- ايمن از دزد: خواندن سوره های شعراء / توبه / مريم / فتح

- بيمه جان و ثروت و خانواده: خواندن سوره های نور / فتح / قدر / توحيد

- كاهش بيماری كودك: خواندن سوره های احقاف / بلــد / فلق / ناس

- ايمن از خطر در سفر: خواندن سوره های صف / علق / شوری / طور

- رفع تشنج و صرع: خواندن سوره های ليل / تحريم / ق / غافر / زخرف

- مورد احترام نزد مردم:خواندن سوره های زمر / احقاف / قمر / واقعه / شمس

- نورانی شدن چهره: خواندن سوره های فجر / قيامت / كهف / شوری / ياسين

- رفع تنگدستی: خواندن سوره های كهف / ياسين / واقعه / محمد / همزه

- مرگ آسان: خواندن سوره های همزه / يوسف / صافات / ق / ذاريات

- رفع فشار و عذاب قبر:خواندن سوره های نساء / احزاب / ياسين / قلم / تكاثر

- محفوظ از بلا: خواندن سوره های انعام / فلق / حديد / حشر / توحيد

- رفع ترس: خواندن سوره های زلزله / حجرات / مريم / فتح / عاديات

- برآورده شدن حاجات: خواندن سوره های حمد / نوح / كافرون / توحيد / انعام

- درمان بيماری: خواندن سوره های فلق / منافقون / لقمان / حمد / محمد

- ثروت و روزی وافر: خواندن سوره های همزه / شمس / صافات / حمد / حجر

- بخشش گناهان: خواندن سوره های

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




شلوار لــــــی را برایمان فرستادند…
اول زیاد هم بــــد نبود!!!
بعد شد آفـــــــــت غیرت و حیا!!!
پسرانه اش از بالا کوتاه شـــد!!!
و…
دخترانه اش از پایین!!!
چادر شــد…
مانتو های بلند…
مانتو ها ذره ذره آب رفت!!!
حالا دیگر باید آن را بلــــــــــوز نامید!!!
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل به شنــــــل شده!!!
یا آنقــــــدر نازک که…
بودنش طعنه ایست به نبودنش!!!
حالا که دیگر شلـــــوار جایش را به ساپـــورت داده!!!
روسری ها هم که از عقب و جلو آب رفته!!!

مانده ام فردا فرزندان این نســــــل هنوز هم…
"مـــــــــــــــــادر" را…
اسوه پاکی…
و…
"پــــــــــــــــــــدر" را…
مظهر مردانگی میدانند!!!

كاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند…
و…
زنان شوكت زن بودنشان را…
كاش مردان هميشه مرد باشند…
و…
زنان هميشه زن…
آنگاه…
نه روز "زن " داريم!!!
و نه…
روز "مرد "!!!

بلكه هر روز…
روز " انسانيت "
در تعجبم؟ !!!!!!!!
از مردی که از ترس خط و خش ؛
ماشینش را چادر میپوشاند
اما
همسر
و دخترش
را بدون چادر رها میکند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, خانواده و زندگی  لینک ثابت




ﺷﺒﻲ ﻣﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻛﺎﻥ ﻧﺠﺎﺭﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﻱ
ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍ .
ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺎﺭ
ﮔﺸﺘﻲ ﻣﻴﺰﺩ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭﻩ ﮔﻴﺮ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻭ ﻛﻤﻲ
ﺯﺧﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ .
ﻣﺎﺭ ﺧﻴﻠﻲ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ
ﺍﺭﻩ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ
ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻱ ﺩﻭﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻭ
ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﮔﺶ
ﺣﺘﻤﻲ ﺳﺖ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﯿﺮﺩ
ﺑﺮﺍﻱ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ
ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ
ﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺭﻩ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﭘﻴﭽﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻲ ﻓﺸﺎﺭ ﺩﺍﺩ .
ﻧﺠﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺁﻣﺪ
ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺭﻩ ﻻﺷﻪﺀ ﻣﺎﺭﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺯﺧﻢ
ﺁﻟﻮﺩ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺑﻴﻔﻜﺮﻱ ﻭ ﺧﺸﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ ﺩﺭﻟﺤﻈﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ
ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﻴﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ
ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻳﺮ ﺷﺪﻩ …
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭼﺸﻢ
ﭘﻮﺷﻲ ﻛﻨﻴﻢ
ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎ؛ﺍﺯﺁﺩﻣﻬﺎ؛ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ؛ﮔﻔﺘﺎﺭﻫﺎ؛
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﺩﻫﻴﻢ ﺑه ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ
ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻭ ﺑﺠﺎ .
ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﻛسی ﺍﺭﺯﺵ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﻳﺶ
ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﻭﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻛﻨﻲ …..
گاهی برو…گاهی بمان….

گاهی گریه کن…گاهی بخند..

گاهی قدم بزن…گاهی سکوت کن…گاهی رها شو…

گاهی ببخش…گاهی یاد بگیر………

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, اخلاق  لینک ثابت




ﺗﺎبه اکنون ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﻮﯾﺪ ، ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ"ﺷﯿﺮ"ﺭﺍ پادشاه ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟!

ﺩﺭ هنگامی ﮐﻪ:
ﻧﻪ ﺑﺪﻥ ﻭﺭﺯﯾﺪﻩ ی ﮔﻮﺭﯾﻞ،
ﻧﻪ زور ﺑﺎﺯﻭی ﺧﺮﺱ،
ﻧﻪ چالاکی ﭘﻠﻨﮓ،
ﻧﻪ ﺧﯿﺰ ﺁﻫﻮ،
ﻧﻪ ﺩﺭﻧﺪﮔﯽ ﮔﺮﮒ،
ﻧﻪ ﺷﮑﻤﺒﺎﺭﮔﯽ ﮐﻔﺘﺎﺭ،
ﻧﻪ نیرنگ ﺭﻭﺑﺎﻩ
ﻭ ﻧﻪ……..
را ندارد.

ﭼﻪ ﭼﯿﺰ مایه ﺍﯾﻦ فرنام ﺑﺮﺍﯼ "ﺷﯿﺮ" ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟!

"ﺷﯿﺮ"ﺭﺍ از روی ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ "پادشاه ﺟﻨﮕﻞ"ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺯﯾﺮﺍ:

ﺷﯿﺮ ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺷﮑﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
‏(ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺧﻮ ﻧﯿﺴﺖ)

ﺩﺭ زمان ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﺎﺯﺵ ﺭﺍ گزینش ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯﺵ
‏(آزمند ﻧﯿﺴﺖ)

ﺩﺭ ﺑﯿﻦ جانداران نیرومند ترین را ﺑﺮﺍﯼ شکار گزینش ﻣﯿﮑﻨﺪ
(ناتوان ﮐﺶ ﻧﯿﺴﺖ)

ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ جانداران ﻣﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺭ ﺭﺍ گزینش ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ
‏(باگذشت و دلسوز است‏)

پس ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ یکم روادید ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ بخورند
‏(ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ)

ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ خوراک ﺧﻮﺩ ﺭﺍ به خاک نمیسپرد ﻭ ﯾﺎ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺳﺎﯾﺮ جانداران ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭد
(ﺑﻠﻨﺪ نگر ﻭ ﺳﻔﺮﻩ ﮔﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ)

ﻭ در ﺁﺧﺮ به زمان پیری ﻭ بیماری ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺗﺎ دست پا گیر ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ

تا پایان زندگی"ﺷﯿﺮ"ﺑﺎﺷﯿﺪ!

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




پيامبر اکرم(ص) به ما امر فرموده اند تا
(روزهاي ١٣و١٤و١٥)
هر ماه را روزه بگيریم.

به تازگی سازمان "ناسا" در امريكا
تائيد كرده كه "ماه" قدرت جذب آب مانده در بدن را هم دارد !
اما در اين ٣ روز ، ماه قمری قدرت جذب آب در آن ، کم میشود…
آب راکد مانده در بدن ؛آبی كه از راه عرق و ادرار دفع نميشود .

محققان امریکایی به نتیجه رسیده اند که مردم بايد در اين ٣روز كمتر غذا و آب بخورند
و
اين چيزي است كه بر پيامبر وحی نازل شده بود تا ما بهتر به فکر سلامتیمان باشیم…

بدن دارای چندين انبار:
(شادی،درد وناراحتی)
چشم مثل دوربين عكاسی ،مثبت و منفی را ضبط کرده در موقع خوابیدن شروع به
نمايش عملکرد فرد در طول روز که شامل دل نگرانی و استرس بوده مينماید !

پيامبر اكرم(ص)دستور فرمودند: وقت خواب زياد استغفار كنيد

اخیراً علم پزشکی ثابت كرده در هنگام استغفار شبانه ؛زبان بسمت بالا و آخر دندانهای فوقانی که جایگاه غده نخاعی
سر انسان است ، برخورد ميکندتا شروع به پاک كردن سلولها
از افكار منفی و وسوسه شود !

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




نقل میکرد:
این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.
زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.
بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود
***
میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.
گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.
همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:
دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.
رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:
دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟
آبرومونو بردی حالا برو جواب بده…
بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.
تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر…
اذان مغرب شد…
وایسادن نماز خوندن…
عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم…
***
میگفت:
شام خودن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.
شال و کلا کردم برم نجف.
رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین…
من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم…
میرم نجف و تو کربلا نمیمونم…
فقط تو کربلا یه کار دارم!
زنم گفت: چی کار؟
گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس…
به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی…
***
هرچی زنم گفت: بمون نرو…
منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه…
(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)
خیلی تعجب کردم، گفتم: ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.
تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!
کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه…
آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم…
خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو
آسید حسین سلام علیکم
جوابمو داد سلام علیکم.
گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟
بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!

اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده
آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت
گفت:
چی میخوای؟
گفتم: چیو چی میخوام؟
گفت:برای روضت چی لازمته؟
گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیاز میخوام.فلان و فلان و فلان میخوام …
بهم گفت: بیا بردار برو
گفتم: چیو بردارم برم؟
گفت:همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،
نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام…
گفتم: من پول ندارم آسید حسین
گفت: کی پول خواست از تو؟
سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار برو
همه چیو بار گاری زدیم
تموم شد
گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نزاشتی آبروم بره…
ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟
اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش
روشو کرد طرف حرم حسین صدا زد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید
تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا…
تا این موقعم بیدارن شاگرداش…
خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم
رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره
وقتی اومد دیدم دوتا شمعدونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن.
نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟
***

اینقد خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم…
بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.
رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه
(یه مساله هست اینجا، اگه شاگردای آسید حسین زودتراز این بنده خدا میرسیدن خونه، این بنده خدا باید توراه میدیدشون.اگه بعداز این بنده خدا میومدن.باید این بنده خدا میرسید خونش و اونا میومدن.)
رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟
کجا نسیه آوردی؟
بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.
زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟
گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.
زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست کردی دیونه شدی؟
گفتم:چرا؟
گفت:آسیدحسین20ساله مرده
گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم
باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟
رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.
به زنم گفتم تو برو خونه
خودم اومدم تو حرم حسین
چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم