✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آن روز آغاز عشق است


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

 معاویة بن عمار می گوید،خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و درخواست نمودم یابن رسول الله دعائی در جلب روزی به من تعلیم فرما که با خواندنش خداوند باب رزق وروزیش را به رویم باز نماید حضرت فرمود این دعا رابخوان:

اللَّهُمَ ارْزُقْنٖی مِنْ فَضْلِک َالْوَاسِعِ الْحَلالِ الطَّیِّبِ رِزْقاً وَاسِعاً حَلالاً طَیِّباً بَلا‌غاً لِلدُّنْیَا وَالاَخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنِیٖئاً مَرِیئاً مِنْ غَیْرِ کَدًٔ وَلا مَنًّ مِنْ أَحَدِخَلْقِکَ أِلا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَأِنَّکَ قُلْتَ وَ سَئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ فَمِنْ فَضْلِکَ أَسْأَلُ وَمِنْ عَطِیَّتِکَ أَسْأَلُ وَمِنْ یَدِکَ الْمَلای أَسْأَلُ.


مصباح کفعمی/۱۷۱

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدای من همان خداییست

که بدون هیچ انتظاری

همه را دوست دارد…

،
“در آغوش مهر خدا

باشید و شبتان نیکو

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت






  روزى امام سجاد (ع) به اصحاب خود فرمودند:

 آيا مى دانيد سبب بودن كبوتران در كعبه چيست؟

  گفتند: نه يابن رسول الله شما بفرمائيد.

  حضرت فرمود: در زمان قديم مردى بود كه خانه اى داشت و در ميان آن خانه درخت نخلى بود و كبوترى در شكاف آن آشيانه كرده بود، پس هر وقت جوجه میگذارد آن مرد بالاى نخل میرفت و جوجه هاى آن را میگرفت و می كشت.
مدتى بر اين منوال گذشت.

  آن كبوتر از دست آن مرد به خدا شكايت كرد، به آن كبوتر گفته شد اين مرتبه كه مى آيد جوجه هاى تو را بردارد از درخت مى افتد و میميرد.
بار ديگر كه كبوتر جوجه گذارده بود يك روز ديد آن مرد بالاى درخت رفت كبوتر ايستاد ببيند چه مى شود،

  وقتى آن مرد بالاى درخت رفت صداى سائل و محتاجى از در خانه بلند شد پائين آمد و به او چيزى داد و برگشت بالاى درخت و جوجه هاى كبوتر را برداشت و كشت و به او آسيبى نرسيد.

  كبوتر به خدا ناليد و گفت: خدايا پس وعده اى كه به من داده بودى چه شد؟

  به او گفته شد، كه اين مرد جان خود را به واسطه آن صدقه اى كه داد خريد و بلا از او دفع شد؛ اما ما به همين زودى نسل تو را زياد میكنيم و جائى تو را مسكن میدهيم كه هيچ كس نتواند تا روز قيامت آزارى برساند.

   خداوند آنها را در خانه كعبه منزل داد و در امن و امان قرار داد و كسى نتوانست آنها را صيد و شكار كند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





در زمان حضرت عیسی بن مریم (ع) زنی بود پرهیزکار و با خدا وقت نماز کارش را رها می کرد و مشغول نماز می شد.

روزی مشغول پختن نان بود که موذن با بانگ اذان مردم را به نماز فرا خواند. این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شده زمانی که به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد و گفت، ای زن تا تو از نماز فارغ شوی همه نان های تو می سوزد.

زن در دل خود جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد، بهتر است تا این که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و به عذاب گرفتار شوم.

شیطان بار دیگر وسوسه کرد: ای زن! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت زن در دل جواب داد:
اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال اقامه نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضای خدا راضییم و نماز خود را رها نمی کنم اگر خدا مصلحت بداند او را از سوختن نجات می دهد.

در این هنگام شوهر زن از راه رسید، زن را مشاهده کرد که مشغول نماز است و تنور هم روشن می باشد. درون تنور نان ها را دید که پخته شده ولی نسوخته و فرزندش در میان آتش مشغول بازی است و به قدرت خدا آتش در او اثر نکرده است.

وقتی زن از نماز فارغ شد مرد دست او را گرفت نزدیک تنور آورد و گفت: داخل تنور را نگاه کن، وقتی زن به درون تنور آتش نظر کرد، دید فرزندش سالم و نان ها کاملاً پخته شده بدون آنکه سوخته باشد، زن فوراً سجده شکر و سپاس خداوند بزرگ را به جای آورد.
شوهر، فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسی (ع) برد و داستانش را برای حضرت تعریف کرد.
او فرمود:
برو از همسرت بپرس چه کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته؟
شوهر آمد و از او سوال نمود.

زن پرهیزکار پاسخ داد: من با خدای خود عهد کرده ام چند عمل نیک را انجام دهم. آنها از این قرار است:
اول اعمال آخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم.
 دوم از آن روزی که خود را شناختم بدون وضو نبوده ام.
سوم همیشه نماز خود را در اول وقت می خوانم،
چهارم اگر کسی بر من ستم کرد و مرا دشنام داد گینه او را در دل نمی گیرم و او را به خدا واگذارم.
پنجم در کارهای خود به قضای الهی راضی هستم.
ششم سائل را از در خانه ام مایوس نکنم.
هفتم نماز شب را ترک ننمایم.
حضرت عیسی (ع) فرمودند: اگر این زن مرد بود، پیغمبر می شد، برای اینکه اعمال پیغمبران را انجام می دهد و شیطان نمی تواند او را فریب دهد 1 .

1. شیطان در کمین گاه، ص233.

علامه طباطبایی ( ره ) :
ما با کارهای شبانه روزی خود ، ابدیت خود را می سازیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




توکل یعنی”
 
اجازه بدهی خداوند خودش تصمیم بگیرد
 
تو فقط دعا کن و پیشاپیش شاد باش
 
و ایمان داشته باش که دعایت بزودی مستجاب میشود
 
چون خداوند به اندازه “امید و اطمینان” توست
 
که می بخشد …
 
 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 فایده
 در قدرت روحی

 در زمان امام صادق(ع) شخصى مدّعى بود كه قادر است از اشیایى كه دیگران پنهان كرده‏ اند ، خبر دهد. مردم برای سرگرمى و تفریح، از راه‏هاى مختلف وى را امتحان كردند و او برخلاف انتظار حاضران، به‌ خوبى از پس امتحانات برآمد.

 خبر به امام صادق(ع) رسید.
حضرت دست خود را مشت كردند و از او پرسیدند: در دست من چیست؟
او بعد از لحظاتى تأمل و تفكر، با حالت تحیّر به امام خیره شد.

  امام پرسید:
چرا جواب نمى‏ دهى؟
گفت:
جواب را مى ‏دانم؛
ولى در تعجبّم شما از كجاآنرا آورده‏ اید؟

  آن شخص ادامه داد:
در تمام كره زمین، همه چیز مسیر طبیعى خود را مى ‏پیماید ؛ فقط در یک جزیره، مرغى دو عدد تخم گذاشته كه یكى از آن‏ها مفقود شده؛ آن‌چه در دست توست، باید همان تخم باشد!

 حضرت او را تصدیق كردند.
آن‌گاه از او پرسیدند:
چگونه به این‌جا رسیدى؟

 جواب داد:
«با مخالفت با هواى نفس؛ هر چه دلم خواست، خلافش را انجام دادم».

 حضرت از او خواست که مسلمان شود. جواب داد:

  ندارم.

امام فرمود:
«مگر قرار نبود با هواى نفست مخالفت كنى؟

 تو طبق عهد خودت، الآن باید مسلمان شوى؛ چون دوست ندارى مسلمان شوى.»

 او كه هم به قدرت معنوى امام پى‌ برد و هم در مقابل استدلال امام، پاسخى نداشت، مسلمان شد.

  چندی نگذشت که قدرت روحى خود را از دست داد. به سراغ امام آمد و زبان به شكوه گشود:

  «قبلاً كه مسلمان نبودم این قدرت را داشتم و الآن كه خدا را پذیرفتم، قدرتم را از دست داده‏ام! این چه دینى است؟!»

  امام فرمود:
تاكنون متحمّل زحمتى شده بودى و خداوند در همین عالم، مزد زحمت تو را مى‏ داد و بعد از دریافت مزد، طلبى از خدا نداشتى؛ چون با خدا بیگانه بودى.

  هنری نیست که صبح تا شب از گاو و گوسفند گم شده مردم خبر دهی و بدین کار تعجّب آن‌ها را برانگیزی.

 از حالا، آن‌چه را عمل مى‏ كنى، خداوند براى جایى كه به آن نیازمندى، ذخیره مى‏ كند و آن‌چه قبلاً داشتى، براى رسیدن به سعادت ابدى، سودى به تو نمى‏ رساند.

 عرفان اسلامی، ص 241

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 حکایت معلم و دانش آموز فقیر

در یک دهکده ی کوچک معلم مدرسه از دانش آموزان خواست تا تصویری از چیزیکه برایشان بسیار با ارزش است را بکشند. او با خود فکر میکرد که این بچه های فقیر حتما تصویر بوقلمون و میز پر از غذا را میکشند.

ولی وقتی یکی از بچه ها نقاشی ساده و کودکانه خود را تحویل داد,معلم شوکه شد.او تصویر یک دست را کشیده بود. ولی این دست چه کسی بود؟

یکی از بچه ها گفت من فکر میکنم این دست خداست که بما غذا میرساند. دیگری گفت که این دست کشاورزی است که گندم میکارد.

معلم بالای سر آن کودک رفت و از او پرسید این دست چه کسی است؟

کودک در حالیکه خجالت میکشید گفت:خانم، این دست شماست.

معلم بیاد آورد که از وقتی این کودک پدر و مادرش را از دست داده بود به بهانه های مختلف پیش او میامد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.

 نتیجه اخلاقی:

ایمان داشته باش که کوچکترین محبتها از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشود.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مثل خدا باش …

  خوبی دیگران راچندین برابر جبران کن…

 با مظلومان و درمانده گان دوستی کن …

 عیب و زشتی دیگران را فاش نکن …

  برای اطرافیانت دلسوزی کن …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت