✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سلام بر رمضان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



  به قدری قوی و قدرتمند باشید که
هیچ کس و هیچ چیز قادر به بر هم زدن
آرامش خیالتان نشود.
به هرکس که میرسید، از شادکامی وسلامتی،
از آرامش وشکوفایی و از سعادت ونیکبختی
سخن بگویید.
به جنبه‌ی خوشایند هر چیز نگاه کنید.
فقط به بهترین‌ها فکر کنید، فقط بخاطر

بهترینها کار کنید و فقط در انتظار بهترینها باشید ..
با دیدن و شنیدن موفقیت دیگران به همان
اندازه شاد و خوشحال شوید که از موفقیت
خود شاد و خوشحال می شوید اشتباهات
گذشته را به فراموشی بسپارید و باعزم راسخ
وثبات قدم بیشتر بسوی دستاوردهای عظیم
آینده بشتابید به هر کس که می‌رسید، لبخند
بزنید …
برای اصلاح خود به قدری وقت صرف کنید
که وقتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشید.
در مقابل بیم و دلهره چون کوه باشید و در
مقابل خشم و عصبانیت ، سر به راه.
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به بهانه غدیر

 

لب باز شد و میثم تمار علی گفت

با عشق تو مولا به سر دار علی گفت

 

در میکده با زاهد سرمست زجامت

در مسجدومحراب چو خمار علی گفت

 

دانی که چرا چرخ جهان بر نجف اوست؟

چون خالق دوار به کرار علی گفت

 

هرکس که در این راه سر گشته یار است

هرکس که شهید است چو عمار علی گفت

 

این قبله نما سوی نجف رفتو نشان است

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است

 

مقصود علی باشد و معبود علی حق

مقصد نجفو راه ز صبح ازلی حق

 

این حرف نویسید سر بیت مطلا

این نغمه بخوانید به آوای جلی ،حق:

 

او گفته بدانند این خلق و خلایق

حق در کف حق باشدوهمراه علی حق

 

ای چشم تو چون زم زمو ابروت کمان است

مقصود تو یی کعبه و بتخانه بهانه است

 

می‌خواستم از روز ازل تابو تبش را

یک باده ز انگور ضریح نجفش را

 

من مست از این باده شدم گم شده بودم

من یافته بودم جسدم در حرمش را

 

من مرده ی این جام شدم هیچ ندانم

از باده و پیمانه یه خونین قدحش را

 

ای خاک حریم تو به من خط امان است

 مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است

 

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




این داستان بی ربط به بدگمانی نیست زیباست پیشنهاد میکنم بخونید

 

 داستان تشرف علی حلاوی

 

 شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود  که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است.

شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد  و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»

در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟»

 او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند»

 

 مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست

 

  اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله  به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی»

 

 شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان  بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان،  از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.

 

 شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند  چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند  که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد.

قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد.

حضرت، مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت.  پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله  روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.

 

 وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. 

در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.

 

 قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. 

با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.

در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»

 

 جناب شیخ، غرق شادی و سرور،  برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. 

پس با ناامیدی  و شرمندگی  نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند.

 

 امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند  پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»

 

 اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است.

 

 العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2، ص 77

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




حضرت_امیر_ع_از_دیدگاه دیگران

 

 

اگر علی [علیه السلام] خانه ای پر از طلای ناب و خانه ای پر از علوفه داشته باشد، طلا را پیش از علوفه می بخشد. - معاویه بن ابی سفیان

 

اگر گواهی دشمن در بعضی موارد صحیحترین شهادتها باشد باید فهمید که بخشش و کرم علی تا چه پایه بوده که معاویه بن ابی سفیان هم به آن شهادت داده، در حالی که او همیشه می کوشید که از علی عیب جویی کند و از او انتقاد نماید.

 

امام علی (ع) صدای عدالت انسانی. ج 2 - 1 صفحه 122.

 

تالیف: جرج جرداق

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




سخنان حضرت آیت‌الله وحید خراسانی درباره عید غدیر

 

امر امامت ، عظمتش ، فوق تصور و ادراک ماست. غرض از خلقت… . وقتی گفته می شود غرض از خلقت ، تمام این منظومه ها ، کهکشانها ، حساب و حد و حصر اینها و عظمتشان را جز خالقشان نمی داند. همه این تشکیلات مقدمه دو کلمه است : یکی معرفت و یکی عبادت . خلقت ، غایتش و ثمرش این است.

 

لینک های صوتی منتخب سخنان آیت الله وحید را پایین صفحه ببینید

بسم الله الرحمن الرحیم

‌عصاره این عالم انسان است و انسان هم مخلوق برای این دو کلمه است : خدا را بشناسد ، خدا را بپرستد . بعثت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر هم، سلسله وحی و نبوت، مقدمه همین دو کلمه است . و این دو میسر نیست الا به این دو امر. فقط آنچه بشر را به این دو مطلب نائل می کند عبارت است از: قرآن و بیان قرآن ، چون جز وحی خدا چراغ این راه نیست.

 در مقام معرفت الله و عبادت الله تمام انوار عقول بشر خاموش است. نور عقل کار می کند در آنچه زیر شعاع عقل است. آنچه تحت فکر است ، قابل تفکر است ولی آنچه فوق فکر است ، فوق عقل است ، دیگر چراغ عقل و فکر آنجا خاموش است. آنی که فوق عقل است ، خالق عقل است. آنی که فوق فکر است ، آفریننده فکر است. این است که آنجا هیچ مشعلی کار نمی کند. فقط چراغ وحی است و تفسیر وحی. ‌آن وحی باز بدون آن مفسّر نتیجه اش عقیم است.

هر قانونی مفسری لازم دارد. علم معلّم می خواهد. طب ،‌طبیب می خواهد. اگر طب باشد و طبیب نباشد نتیجه آن طب کجا حاصل می شود؟ قرآن، طبّ بشریت است. امام، طبیب انسانیت است. قرآن، قانون معرفت و عبادت است. امام، مفسّر این قانون است. این است معنی “الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ “.

فهمیدن کلمات قرآن که ساده نیست. ” الْیَوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ “. اصلا تعبیر خدا کمر شکن است. “اکملت” کامل کردم برای شما دین شما را، ” وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا “. معنی این جمله این است که آن اسلامی که مقصد تمام انبیاء و مرسلین بود. ابراهیم خلیل وقتی کعبه را ساخت دعایش چه بود ؟ گفت او و اسماعیل آن هم هنگام ساختن کعبه: ” رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَک وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک “. این منتهی الآمال ابراهیم خلیل است. آن اسلامی که ابراهیم از خدا خواست آن اسلام مرضی خداست اما به شرط ولایت امیر المؤمنین. ” وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینًا ” ‌امروز من اسلام را به عنوان دین برای شما مرضی خودم قرار دادم و به این اسلامی که توأم با او باشد راضی شدم.

این است که ما غافلیم چه ایامی در پیش است؟ آن دهه ان شاء الله باید در مملکت ایران تمام سرتاسر دهه، مجالس ، مساجد به شرح وقایع آن ایام مشغول باشد. یک دقایقی است که اینها مورد غفلت واقع شده است. آنی که محیر العقول است این است که همه این قضایا در همین ایام خاص است. روز غدیر روزی بود که عَلَم اسلام را افراشته کرد آن هم دست خاتم. آن خطبه ای که خواند در آن روز که اقیانوس علم و حکمت و معرفت است، شقّ القمری کرد. و آن خطبه… بعد امیرالمومنین را سر دست بلند کرد. از عجایب این است که در همان ایام سوره دهر نازل شد. سوره دهر کتابها شرح لازم دارد. “هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکنْ شَیْئًا مَذْکورًا ، إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا ، إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرًا وَإِمَّا کفُورًا “. همه اینها مقدمه است. ذی المقدمه آنجاست که می فرماید: ” وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا ، إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزَاءً وَلَا شُکورًا “. این سوره در همان دهه نازل شد. سوره ای که غرض از خلقت را در این چند نفر نشان داد غوغائی است. ما غفلت کردیم. ان شاء الله این دهه باید جوری احیاء بشود، چون خدا در همین دهه هم نبوت را احیا کرد و هم امامت را . هم نبوت و هم امامت ، هر دو به چه زنده شد ؟ هر دو تا یعنی تمام رسالت انبیاء ، مقدمه خاتم بود. رسالت خاتم در همین دهه احیاء شد. بعد آن رسالت باز سرمنشأ ولایت بود. آن ولایت در همین دهه احیاء شد. این مطالب است که مورد غفلت واقع شده است.

به قدری این قضیه مهم است. خوب این را بفهمید، درک کنید، و همه باید بیدار بشوند در این نکته. و آن نکته این است که تمام علماء عامه متفق اند، احدی نیست که بتواند دم بزند، و آن قضیه این است که در قضیه مباهله پیغمبر ثابت کرد خلافت بلافصل علی بن ابی طالب را. سرّش چیست ؟ سرّش این است: این بهت آور است: کسی که کتابی نوشته که ریشه شیعه را بِکند -این عقل را مبهوت می کند- در همان کتاب این را نوشته. ببینید خدا چه می کند ؟ به دست خودِ نفاق ریشه نفاق را می کند ” وَمَکرُوا وَمَکرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکرِینَ “. در همان کتابی که برای بطلان مذهب شیعه نوشته، نوشته که در قضیه شورا ، امیرالمؤمنین به همه صحابه جمع حاضر این کلمه را گفت.

گفت: از من نزدیکتر به پیغمبر سراغ دارید ؟ آن وقت استدلالی که حضرت کرد، این است. خوب اینها را درک کنید. فرمود : خدا خودش در قرآن مرا جان پیغمبر قرار داده ، فرموده : “وانفسنا وانفسکم"، پسران مرا پسران خودش قرار داده ، “وابنائنا وابنائکم". زنان مرا زنان خودش قرار داده “ونسائنا ونسائکم"، از من نزدیکتر به او کسی هست ؟ این نص قرآن است ،

” فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ “. احتجاج این است. این منطق شیعه است. فرمود: از من نزدیکتر به پیغمبر کسی هست ؟ اگر صحبتِ زن در آیه کرده نساء مرا نساء خودش قرار داده. اگر گفتگوی فرزند آمده ، فرزندان من است اما خدا فرموده: “ابنائنا"، نسبت به خاتم داده. مرا هم جان او قرار داده ، آیا از من نزدیکتر کسی هست ؟ همه گفتند… ، همه گفتند : اللهم بلی، خدا را شاهد می گیریم همین طور است.

آن وقت باید گفت به همه اینها که دم از فلان و فلان می زنند، جان پیغمبر را ول کردید، کسی را جای پیغمبر نشاندید که خود او می گوید: اقیلونی اقیلونی و لست بخیرکم ، من از شما بهتر نیستم ، بیایید این گردن بند خلافت را از گردن من بردارید. دومی می آید روی این منبر می نشیند، بعد می گوید: همه مردم از من فقیه ترند حتی زنهایی که حجله نشینند. عقل ، فکر و درک این قدر تنزل کند که آن کسی که نسبتش با پیغمبر به نص قرآن این است او را خانه نشین کنند، این را سر کار بیاورند . اگر دنیا عرضه دارد جواب این را بدهد. مهم این است. این است که آن دهه بسیار مهم است.

وقتی سیطره اسلام جهان گیر شد، فتح مکه که شد. بعد از فتح مکه نامه نوشت به کسری، شاهنشاه ایران. نامه نوشت به امپراطور روم. عظما بشر را دعوت کرد به اسلام. فرستاد نزد نصارای نجران. آنجا تمرکز نصرانیت بود. این است که گفتم آن دهه هم نبوت زنده شد هم امامت احیاء شد. فرستاد نزد نصارای نجران: یا سر بسپارید در مقابل این آیه “إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَ…” ، یا برای مباهله حاضر بشوید. تمام ارکان مسیحیت همه حرکت کردند، آمدند. بعد که احتجاج کرد، همه درمانده شدند. فرمود: یا بپذیرید یا حاضر برای مباهله بشوید، یکی از این دو تا. آنی که حق است آنی که برهان قاطع الهی دارد، این است. یا تسلیم یا دست به دعا بر می دارید، خود خدا حق را روشن کند. وقتی این پیشنهاد را کرد گفتند: امشب برویم فکر کنیم. رفتند. تمام ارکان مسیحیت کتب آسمانی را مطالعه کردند، عصاره مطلب این شد. آن اسقف اعظم گفت: ما فردا می رویم اگر آمد با اصحاب و انصار، حاضر بشوید، خبری نیست، اما اگر خودش آمد و اخص خواصش، آن وقت مبادا دست به دعا با او بردارید که سال نو نشده، ریشه همه شما کنده می شود. فردا صبح شد. عالَمی در انتظار است که آیا چه می شود؟ صبح که شد، فاتحه آن روز این بود… . اینها که می گویم تمام علماء عامه ملزم اند بپذیرند. هر کس که قدرت دارد دم بزند!!! همان روز آمد، امیرالمؤمنین را خواست، صدیقه کبری را خواست، حسن و حسین را خواست، زیر آن کساء برد. بعد فرمود: ” إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا “. ام سلمه گفت: یا رسول الله من هم راه دارم؟ فرمود: أنت بخیر، تو بخیر باش. اینجا حریمی است که غیر از اینها احدی راه ندارد، همان هایی که این آیه درباره شان نازل شد. بعد که کساء را برداشت، خودش جلو ، سید الشهداء را در آغوش گرفت. دست امام حسن را به دستش گرفت. پشت سرش صدیقه کبری ، پشت سر صدیقه کبری امیرالمؤمنین. به این هیأت وارد میدان مباهله شد. همین که چشم اسقف اعظم افتاد، اعلام کرد گفت: چهره هایی را می بینم که اگر اینها دست به دعا بردارند یک نفر از نصاری در روی زمین باقی نخواهد ماند. آنی که نبوت را احیاء کرد-دنیا هم نمی تواند منکر بشود- این است که وقتی کار به اینجا رسید همه علماء نصاری سر سپردند، تسلیم شدند جزیه بدهند اما با او دست به دعا برندارند. برهان قاطع نبوت در آن دهه حاصل شد. این یک کلمه بود .

کلمه دوم این بود که به نصّ قرآن… . یک وقت مطلب در گوشه فلان کتاب است، روایتی است ، یک وقت نص قرآن است. نص قرآن این است “وانفسنا و انفسکم". به اتفاق همه در مقابل “انفسنا” فقط کسی را که آورد علی بن ابی طالب بود. پس علی به حکم خدا جان پیغمبر شد، وقتی جان پیغمبر در امت است امامت امت به دیگری نمی رسد.

این است که مسأله مذهب شیعه، قضیه ریاضی است. دو دو تا چهار تا.اگر دنیا قدرت دارد جواب این مطلب را بدهد؟ “وانفسنا وانفسکم". پس او شد نفس پیغمبر و او شد جان پیغمبر. خلاصه تا علی هست پیغمبر هم هست. این است که وقتی خطبه خواند برای ماه رمضان، بیان خود خاتم النبیین این بود: یا علی آن کسی که تو را بکشد مرا کشته. همه اینها ریشه در قرآن دارد، چون او نفس پیغمبر است.

حالا همه اینها چیست؟ خوب فکر کنید. همه اینها قدرت نفس پنج نفر است. این است که برهان مذهب شیعه به این حد از قدرت است. اگر یک نفر… . خوب این دو کلمه را یاد بگیرید. اگر یک نفر بود از این چهار نفر بالاتر بود، پیغمبر او را واگذاشته بود، اینها را برده بود، این می شد ترجیح مرجوح بر راجح، و ترجیح مرجوح بر راجح بر خدا محال است. اگر یک نفر هم بود در همه امت در هم طراز این چهار نفر بود، آن را می گذاشت اینها را می برد، ترجیح بلا مرحج بود و ترجیح بلامرجح عقلا و نقلا باطل است. پس به حکم قرآن و عقل، ثابت شد که اعلی، اشرف، اکمل، افضل از این چهار نفر در کره زمین نبود.

خلاصه کلام این روزها باید احیا بشود، این حقایق باید در مساجد منتشر بشود. هر بابی کتابی دارد. امیدواریم ان شاء الله امسال یک عده مردم با همت دامن به کمر بزنند اقدام به این کار بکنند، در حسناتی که سال به سال افزوده می شود همه سهم داشته باشند. من سنّ سنة حسنة فله أجر من عمل بها.

اگر شما بنیانگذار یک آئین مقدسی شدید اجر هر کسی که عمل کند در نامه عمل شما نوشته می شود. این سعادتها را از دست ندهید. هر مجلسی که منعقد بشود در آن مجلس مناقب این خانواده ، فضائل این جمع ذکر بشود در دفتر عمل شماها نوشته می شود. بالاتر از همه مطالبف دعای امام ششم است: رحم الله من أحیی أمرنا.

کسانی هم که در این کارها اقدام می کنند این را باید بدانند: دستگاه قدس شرط دارد. هر کسی را راه نمی دهند. باید این چند کلمه را رعایت کنند. خدمتگزاران فاطمیه ، خدمتگزاران علویه ، خدمتگزاران صادقیه ، خدمتگزاران دهه ولایت و امامت کبری همه باید این چند کلمه را مراعات کنند :

اول: نماز. رابطه خود را با خدا محکم کنند. بر همه کار نماز را مقدم بدارند. هر روز بدون استثناء هر چه می توانند قرآن بخوانند برای امام زمان. این برنامه را ترک نکنند اسمشان در دفتر نوشته خواهد شد و ابدا قلم نخواهد خورد. چون خود حضرت فرمود کسی که این کار را بکند با ما خواهد بود. کسی که امام وعده داده با ماست دیگر ممکن نیست جدا بشود. از امروز شروع کنید. به دیگران هم توصیه کنید. ان شاء الله موفق باشید .

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن صلواتک علیه وعلی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فیها طویلا .

جمعه 1388/8/15 هجری شمسی مطابق با 1430/11/18 هجری قمری

 

 

 

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




متن سخنراني جناب فرحزاد درباره اثبات جانشینی و فضایل امیرالمومنین علیه السلام و اعمال عيد غدير

 

 

 

به نام خدا و با سلام

متن سخنرانی جناب حجت الاسلام فرحزاد درباره اثبات جانشینی و فضایل امیرالمومنین علیه السلام و اعمال عید غدیر در تاريخ  8/8/91 در برنامه سمت خدا:


سوال – درخصوص اهمیت عید غدیرخم توضیحاتی بفرمایید.

پاسخ – نقش حضرت علی (ع) قطعاً نقشی بی بدیل و بی نظیری بوده است . زمانی که پیامبر اسلام (ص) مبعوث شدند ، چه شخصیتی بوده که حرف اول را می زده و حلال مشکلات بوده است ؟ همه ی کارها و محوریت ها بعد از پیامبر (ص) مختص حضرت علی (ع) بوده است . قطعاً ما معتقد هستیم که پیامبر (ص) اولین شخصیت عالم بوده و از ضروریات دین ما هستند. ما نمی خواهیم احیاناً مقام پیامبر(ص) را پایین بیاوریم . امیرالمومنین (ع) می فرمایند که من شاگرد پیامبر و تربیت شده ی ایشان هستم و هرچه دارم از پیامبر (ص) است . اینکه می گویند ما درباره ی حضرت علی (ع) غلو می کنیم و یا ایشان را بالاتر از پیامبر (ص) می دانیم، یک اتهام است . در اصول کافی آمده که حضرت علی (ع) می فرمایند: اَن عبدٌ من عبید محمد (ص) . من بنده ای از بندگان پیامبر هستم. پیامبر اسلام بعنوان اولین شخصیت عالم هستی می فرمایند : آن کسی که در همه جا و همه وقت بیش از همه من را یاری کرد و مکتب خدا و توحید را به ظهور رساند ،علی (ع) بوده است . تعابیری که در مورد امیرالمومنین (ع) وجود دارد در مورد احدی از اطرافیان پیامبر نیامده است . خوشبختانه اکثر این روایات توسط اهل سنت نقل شده است . پیامبر (ص) فرمودند :علی (ع) از بهترین انسان ها است ، کسی که او را انکار کند در واقع پیامبر را رد کرده و کافر شده و یا ناسپاسی کرده است . آن چه مسلم است چنین فردی در مقابل کلام خدا و پیامبر (ص) ایستاده است . در مورد علی (ع) داریم که علیٌ مع الحق و الحقُ مع العلی … هم امیرالمومنین (ع) با حق است و هم حق با علی (ع) است. محوریت حق از آن امیرالمومنین (ع) بوده و میزان و سنجش ایشان هستند. هر طرفی که ایشان دور بزند ، حق با او دور خواهد زد . یعنی محال است که علی (ع) از حق جدا شود . تعبیر دیگری که اهل سنت نقل کرده اند این است که علیٌ مع القرآن و القرآن مع العلی . همیشه قرآن با علی (ع) بوده و علی(ع) با قرآن بوده است . قرآن یک صورت لفظی دارد که همین مصحف شریف است و یک تجسم خارجی دارد که وجود نازنین امیرالمومنین (ع) است . وجود پیامبر (ص) و علی (ع) تجسم خلق و خوی قرآنی است . در روایتی داریم که اگر همه ی امت در محبت امیرالمومنین (ع) اتفاق می کردند ، خدا آتش جهنم را خلق نمی کرد . یعنی جهنم برای کسانی است که علی را انکار کرده اند و برتری امیرالمومنین (ع) را نپذیرفته اند و محبت ایشان را در دل و جان خود ندارند. در واقع آتش جهنم برای دشمنان امیرالمومنین (ع) است . در روایت داریم که مأمون از امام هشتم (ع) سوال کردند که حدیثی از جّد شما پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: امیرالمومنین تقسیم کننده ی بهشت و جهنم است ، این روایت چه معنایی دارد ؟ امام رضا (ع) فرمودند : حبهُ و بغضُ . هرکسی که از صمیم دل و باعمل طرفدار امیرالمومنین (ع) است قطعاً به طرف بهشت می رود و طبق روایات نتیجه ی کار او بهشت خواهد بود و هرکسی که فضایل امیرالمومنین (ع) و جایگاهی را که خدا و پیامبر (ص) برای او معین کرده اند قبول نکند خواه ناخواه مسیر او آتش جهنم خواهد بود . طبق صریح قرآن ، سوره ی مبارکه ی مریم (ع)، تمام انسان ها باید در روز قیامت از پل صراط که بر روی جهنم کشیده شده عبور کنند ، هر راهی جواز عبوری دارد ، جواز و گذرنامه ی عبور از پل صراط، حب امیرالمومنین (ع) است . امیرالمومنین (ع) تجسم همه ی خوبی ها ، مظهر آیات و صفات ، جان و باطن پیامبر است . در روایت داریم که خدا روح انبیاء را با محبت امیرالمومنین (ع) آزمایش کرده است ، هرکسی بیشتر ایشان را پذیرفته است درجه ی او بالاتر رفته است . در روایت داریم که اگر انبیاء ولایت امیرالمومنین (ع) که نماینده ی خدا است را قبول نکنند از پل صراط عبورنخواهند کرد . تعبیری که پیامبر ما در خطبه ی غدیر بیان کردند این است که علی(ع) از همه ی شما بیشتر من را یاری کرده است . یک مورخی که مسلمان هم نباشد اگر تاریخ زندگی پیامبر را بررسی کند متوجه خواهد شد . شخصی با خصوصیات پیامبر(ص) و با سن و سال ایشان در مکه ظهور کردند . افرادی ایشان را اذیت و آزار کرده و نفاق به خرج دادند و برخی نیز از روز اول مال و جان و هستی خود را فدا کردند . اول کسی که به پیامبر ایمان آورد و ایشان را یاری کرد امیرالمومنین (ع) بود . کدام شخصیت به جای پیامبر(ص) خوابید و جان ایشان را حفظ کرد؟ کدام شخصیت مانند پروانه در جنگ احد به دور پیامبر(ص) گشت؟ ایشان نود ضربه تیر و نیزه بر بدن خود خرید و خود را بلاگردان جان پیامبر(ص) قرار داد . لافتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار را به همین خاطر جبرئیل در خصوص ایشان گفته است . کدام شخصیت قلعه ی خیبر را فتح کرد ؟ طبق تاریخ ، روز اول پیامبر(ص) ابوبکر را با لشکر و تجهیزات برای فتح خیبر فرستادند . اما ابوبکر گفت: این کار از عهده ی من خارج است . روز دوم عمر را با امکانات و تجهیزات فرستاند . رفت و او گفت از عهده ی ما خارج است . روز سوم پیامبر (ص) فرمودند : من کسی را می فرستم که خدا و پیامبر او را دوست دارد و او هم خدا و پیامبر را دوست دارد ، کرار بوده و غیر فرار است و تا فتح نکند باز نمی گردد . ایشان امیرالمومنین (ع) را صدا کردند و پرچم را دست ایشان دادند . طبق همه ی تواریخ امیرالمومنین (ع)فرمودند : من در قلعه ی خیبر را به قوه ی جسمانی نکندم بلکه به قوه ی ربانی کردم . دری که چهل نفر آن را باز و بسته می کردند ، تکان دادند و از جا در آوردند . کدام شخصیت عمربن عبدود را هلاک کرد؟ زمان پیامبر (ص) حضرت علی جایگاه ویژه ای داشتند . پیامبر فرمودند : علی هم ،از همه بیشتر من را یاری کرده، هم از همه به من نزدیکتر بوده و هم عزیزترین شما بر من است . در خصال شیخ صدوق است که پیامبر (ص) فرمود: یا علی هفتاد فضیلت را خدای متعال بر شما مرحمت کرده که یکی از آنها این است : من در دنیا و آخرت از شما بی نیاز نیستم . در دنیا همه ی کارها در دست تو است و در آخرت نیز به اذن خدا و پیامبر به دست با کفایت تو است . همه ی صفات و قدرت ها را خدا در وجود این بزرگوار قرار داده است . امیرالمومنین (ع) جان ، باطن و روح پیامبر (ص) است . برخی فکر می کنند که پیامبر(ص) فقط در غدیرخم حضرت علی (ع) را معرفی کردند . این اشتباه بزرگی است . پیامبر (ص) از ابتدای مبعوث شدن تا پایان عمر خود زباناً ، قولاً و عملاً در خصوص جانشینی خود حرف زدند . یکی از موارد مهم آن عید غدیر بوده است . همه ی اهل سنت نقل کرده اند که روز اولی که پیامبر(ص) مبعوث شدند اقوام خود را جمع کردند و فرمودند: اولین کسی که به من ایمان بیاورد جانشین من خواهد بود. اولین کسی که ایمان آورد امیرالمومنین (ع) بود. پیامبر اسلام در جای جای زندگی خود و در هر مناسبتی می فرمودند که علی (ع) جانشین من است . این مطلب کراراً در روایات شیعه و سنی آمده است . پیامبری که در حد اعلای عقلانیت و علم قرار داشته و همه چیز را خداوند به او مرحمت کرده ، پیامبری که برای ریزترین مسائل زندگی ما حکم آورده ، امکان داشته که در رابطه با اهم مسائل که مدیریت امت است ، راهکار نشان ندهد ؟ کسی که یک مقدار انصاف داشته باشد به این نتیجه می رسد . قطعاً خداوند و پیامبر (ص) این مسئله را بیان کرده اند . هر فردی آیاتی مانند بلغ ما انزل علیک را مرور کند متوجه مسئله خواهد شد . الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی … چه پیامی دارد . این بیان که امروز کفار مأیوس شده اند چه معنایی دارد ؟ آیا با یک حکم حلال و حرام کفار مأیوس می شوند ؟ مسلم است که مسئله ی امامت و رهبری بوده است . اصولاً تمام انبیاء جانشین خود را معین کرده اند . در روایات و تاریخ این مسئله آمده است . چطور ممکن است پیامبر ما که خاتم الانبیاء است جانشین تعیین نکرده باشد؟ آیا امکان دارد پیامبر خاتم الانبیاء، این امت عظیم را بدون راهکار و جانشین تا روز قیامت رها کرده باشد ؟ به افرادی که معتقد هستند پیامبر جانشین مشخص نکرده است باید گفت به نظر شما اگر قرار بود پیامبر جانشین انتخاب کند چه کاری انجام می داد ؟ از چه واژه و لغتی استفاده می کرد؟ امروزه یک مدیر مدرسه ی خود را به حال خود رها نمی کند . مسلم است که یک پدر و مادر هنگام رفتن به مسافرت فرزندان خود را به یک نفر می سپارند . تمام واژه ها و کلماتی که پیامبر (ص) می توانست در هنگام تعیین جانشین از آنها استفاده کند در منابع اهل سنت موجود است . این واژه ها حدود بیست عدد هستند . بارها پیامبرفرموده بودند که امیرالمومنین علی (ع) سلام بدهید . علی (ع) امیر و سرپرست مومنان است. کلمه ی امام ، قائد ، ولی ، مولا، نفسی را می توان نام برد . پیامبر می فرمودند : علی نفس و جان من است . انت منی به منزلة هارون من موسی . هارون برادر و جانشین و وصی حضرت موسی بوده است . در کلیه ی تواریخ آمده است که پیامبر (ص) زمانی که به مسافرت می رفتند جانشین مشخص می کردند . آیا امکان دارد پیامبر (ص) بعد از خود امت را رها کند ؟ کلمه اخی ، وصی ، صاحبی ، باب علمی را می توان نام برد . ان مدینة علمی و علی بابها. امکان ندارد کسی بتواند به علومی که در وجود پیامبر است دست پیدا کند مگر از طریق امیرالمومنین (ع). ما با تعصب و عناد مخالف هستیم و از روی تعصب صحبت نمی کنیم . اگر کسی بتواند یک کتاب مانند نهج البلاغه که یادگار امیرالمومنین است را بیاورد ما به او ایمان می آوریم . چه کسی جز مولی که باب علم پیامبر است می تواند چنین خطبه های غرّایی بخواند؟ نهج البلاغه بخشی از خطبه های امیرالمومنین است . فردی از امیرالمومنین (ع) سوال کرد که معنای عدل و توحید چیست ؟ فرمود: توحید این است که از وهم و خیال بیرون آمده و خدا را با هیچ وهم و خیالی مقایسه نکنید . عدل هم به این معنا است که خدا را بخاطر کمبود ها متهم نکنید ، خدا عادل است. امیرالمومنین در جلسه ای سوال کردند که بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: نقطه است . حضرت سریعاً بلند شدند و خطبه ای خواندند که نقطه نداشت . اگر شما بخواهید شعری را بدون نقطه بسرایید مدت ها باید فکر کنید . در جای دیگر حضرت پرسیدند: بیشترین چیزی که در حروف و کلمات استعمال می شود چیست ؟ گفتند: الف و حمزه است . حضرت خطبه ای بدون الف و حمزه خواندند . هرکسی این کار را فی البداهه انجام دهد ما می توانیم به او ایمان بیاوریم . پیامبر در خصوص آن حضرت فرمودند : بالاترین قضاوت کننده ی شما است . قاضی باید بالاترین عدالت ، علم و شجاعت را داشته باشد . از خلیل ابن احمد نحوی سوال کردند که چرا شما شیعه شدید ؟ او گفت :بخاطر اینکه تمام امت به او احتیاج داشتند و او به هیچکدام از امت احتیاج نداشت (غیر از پیامبر) دلیلی است برای این که ایشان امام کل است . چه در زمان پیامبر که همه ی افراد به پیامبر مراجعه می کردند و پیامبر نیز افراد را به امیرالمومنین (ع) ارجاع می دادند . بعد از پیامبر (ص) نیز حتی خلفا در مسائل مختلف به ایشان مراجعه می کردند . برخی از افراد فکر می کنند خطبه ی غدیر فقط من کنت مولی و هذا علی مولی است. در حالی که این خطبه بسیار مفصل است . حدود سیصد نفر از علمای اهل سنت این خطبه را نقل کرده اند . کتابی به نام غدیر زلال وحی در قم چاپ شده است . خطبه ی حضرت رسول در غدیر را با سندهای آن و چند بار ویراستاری کامل در این کتاب آورده شده است. مجمع عاشقان بقیع این کتاب را چاپ کرده اند . این کتاب باید در میلیون ها نسخه چاپ شده و به تمام دنیا صادر شود . خطبه ی غدیر حدود بیست و دو یا بیست و سه صفحه است .

سوال – درخصوص آیات نوزده تا بیست وهفت سوره ی انعام توضیح بفرمایید.

پاسخ – خیلی خوب است که این مسئله یک سنت شود و همانطور که برای پیامبر(ص) صلوات می فرستیم ، برای حضرت علی (ع) نیز صلوات بفرستیم . پیامبر(ص) فرمودند : نزدیک ترین افراد به من کسانی هستند که بیشتر بر محمد و آل محمد صلوات می فرستند . در آیه ی بیستم این سوره ی مبارکه خداوند متعال می فرماید: زمانی که پیامبر خدا مبعوث شدند ، یهود و نصاری دقیقاً ایشان را می شناختند .( تمام اخلاق ، روحیات و شمایل ایشان در تورات و انجیل بوده است . ) در تورات و انجیل فعلی نیز موجود است و فقط یک مقدار دستکاری شده است . این افراد پیامبر (ص) را می شناختند اما مسائلی باعث می شد که آن را بیان نکنند. خداوند متعال می فرماید: کسانی که اهل کتاب هستند پیامبر را می شناختند همانطور که فرزندان خود را می شناختند . ولی حب جاه و مقام و ریاست باعث شد که این افراد ایمان نیاورده و به خود خسارت وارد کنند . حب جاه و مقام و تعصبات انسان را از حقانیت دور می کند . چه بسا افرادی هستند که در دل خود مسئله ای را قبول دارند ولی این کافی نیست باید اقرار کنند . اگر انسان در کنار معرفت اقرار نکند به خود خسارت وارد کرده است .

سوال – چکار کنیم که عید غدیر امسال خاطره ای خوش و بیاد ماندنی برای همه ی ما باشد؟

پاسخ – الان یک ورزشکار ، هنرپیشه و غیره در دنیا بیشتر از حضرت علی (ع) شناخته شده است . مردم دروازه بان تیم فوتبال فلان تیم را می شناسند ولی علی ابی طالب را نمی شناسند. آن حضرت در دنیا مظلوم است و ما ایشان را به دنیا معرفی نکرده ایم . در کشورهای اسلامی با غدیر آشنایی ندارند . باید کاری کنیم که فضایل آن حضرت و غدیر جاودانه شود . مبلغان و کسانی که کار فرهنگی می کنند باید کاری کنند که پیام غدیر به دنیا برسد . روز غدیر مانند عاشورا باید فراگیر و جهانی باشد . همانطور که در دهه ی عاشورا شیعیان عالم بسیج می شوند تا امام حسین (ع) را معرفی کنند ، در جهت شادی و جشن روز غدیر نیز باید همین کار را بکنند . اگر ما غدیر را جا بیندازیم تمام مشکلات حل می شود . مدیریت جهان با غدیر و آمدن امام زمان (ع) درست می شود . در جای جای خطبه ی غدیر پیامبر (ص) ما را به امامان و همینطور امام زمان (ع) سفارش کرده اند. ما باید جشن غدیر را احیاء کنیم . یکی از چیزهایی که در روز عید غدیر بسیار زیاد به آن سفارش شده اطعام دادن است . در وسایل آمده که اگر کسی در این باره قرض کند حضرت امیر (ع) ضمانت داده اند که قرض او ادا می شود. در روایت است که اگر کسی در روز غدیر یک نفر را اطعام بدهد ، گویی صد و بیست و چهار هزار پیامبر ، شهید و صدیق را اطعام داده است . چه خوب است که خانم ها شوهران خود را به اطعام و عیدی دادن در این روز وادار کنند . ما معمولاً در طول سال هدایایی را برای خانواده ی خود می گیریم ، چه خوب است که این کار را در روز عید غدیر انجام بدهیم . با این کار بذر محبت به ولایت را در دل فرزندان خود می کاریم . امام هشتم (ع) فرمود : والله اگر مردم عظمت عید غدیر را درک می کردند ، ملائکه روزی ده بار با آنها مصافحه می کردند . در طول سال بهترین ایامی که خداوند عفو عمومی داده و انسان را از آتش جهنم آزاد می کند مربوط به ایام شب قدر و ماه رمضان است . امام هشتم (ع) فرمود : خدا به برکت روز غدیر دو برابر ماه رمضان ، عید فطر و جمعه بندگان خود را از آتش جهنم آزاد می کند . هیچ سند و مدرکی پیدا نشده که افراد سید باید عیدی بدهند . همه ی افراد از زن و مرد و بزرگ و کوچک باید عیدی بدهند . آیت الله قاضی استاد آیت الله بهجت بودند . یکی از شاگردان ایشان می گفت : آیت الله قاضی به قدری مشکل مالی داشتند که فرموده بودند، گرفتاری و مشکل من در دنیا و آخرت همین فقری است که من دارم . ولی در ایام عید غدیر قرض می کردند ، جشن گرفته و عیدی می دادند . مرحوم آیت الله بهجت دو روز اطعام می دادند. اطعام افراد در این روز بذر محبت در دل افراد می کارد . کسی که این کار را انجام دهد ، برکت ، وسعت رزق پیدا کرده وبلا از او دفع می شود . هرچیزی که ما داریم به برکت روز غدیر و مولا امیرالمومنین (ع) است . امام هشتم (ع) فرمودند : روز غدیر روزی است که دل هر زن و مرد مومنی را شاد می کند . روزه گرفتن در این روز بسیار سفارش شده است . زیارت حضرت امیر در این روز ثواب زیادی دارد . روز عید غدیر یوم الفرح نامگذاری شده است . باید افراد در این روز هرکاری را برای شاد کردن دل ها انجام دهند . ریشه ی تمام حقایق و احکام در دین ما به روز غدیر باز می گردد . اگر سرچشمه محکم باشد تمام انشعبات دیگر درست می شود .

سوال – چه اعمالی را می توان در روز عید غدیر انجام داد ؟

پاسخ – در مفاتیح به طور مفصل اعمال روز عید غدیر نوشته شده است . روزه گرفتن در این روز معادل شصت سال عبادت است. عقد اخوت در این روز خیلی خوب است . باید افراد خطبه ی غدیر را مرور کنند . مرحوم آقای دولابی فرمودند که مادر من گفت وقتی که من ازدواج کردم یک خانم علویه ای به در منزل ما آمد و هیزم می خواست . من چون عروس تازه ی آن خانواده بودم از بزرگترها اجازه نداشتم که این کار را انجام دهم . خواستم از جاری خود اجازه بگیرم ، دیدم که در حال نماز است . صبر کردم تا نماز ایشان تمام شود . زمانی که بازگشتم دیدم که آن خانم علویه رفته است . زمانی که پدر ما به خانه آمد ، مادر جریان را برای ایشان تعریف کرد . پدرم خیلی ناراحت شدند ، شخصاً هیزم ها را جمع کردند و به در خانه ی علویه بردند . همان شب خواب دید که اهل خانه همگی برای زیارت به کربلا رفته اند . زمانی که بیدار شد به خود گفت که الان امکان رفتن به زیارت کربلا نیست پس این خواب چه معنایی دارد . چند وقتی نگذشت که یک عده نزد ایشان آمدند و گفتند که راه کربلا باز شده و و شما را هم دعوت کرده اند . به برکت خدمتی که به آن علویه کرده بودند تمام اهل خانه کربلایی شدند. اطعام و عیدی دادن در روز غدیر نباید فراموش نشود . کتابی به نام مدرسه ی سبز غدیر توسط آقای مجید حیدری فر نوشته شده است . افتخار همه ی امامان ما به امیرالمومنین (ع) بوده و امام حسن و امام حسین (ع) و حضرت زهرا فدایی ایشان بوده اند . امام حسین (ع) در روز عاشورا فرمودند : من بخاطر پدرم امیرالمومنین (ع) شهید می شوم.

 

منبع

http://ch3.ir/samtekhoda/index.php?

option=com_content&view=article&id=984:910808&catid=43:farahzadi&Itemid=300

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




·         متن سخنراني شماره 4

پيام غدير
پيامبر بزرگوار اسلام در سال دهم هجرت و در ايام پاياني رسالت خويش همسفران آخرين حج خود را در صحراي جحفه بر كنار غدير خم گرد آورد تا بار ديگر پيام روشن خود در زمينه گزينش الهي علي ـ عليه السلام ـ بر جانشيني خويش را به اطلاع مردم برساند. او چنين كرده و با آشكاريِ تمام، اين پيام را به مردم رساند. پيامي كه ابلاغش دين را كامل، نعمت را تمام و اسلام را دين مورد رضايت پروردگار نمود. آن سان كه از خطبه غدير بر مي آمد پيامبر به علت كمي مومنان و زيادي منافقان و كافران از خداي خويش درخواست مي كرد تا او را از اين ابلاغ معاف نمايد. اما لحن كوبنده آيه “ابلاغ” كه از يك سو وي را مامور به اين پيام رساني نموده و از سوي ديگر هشدار مي داد كه اگر چنين نكند گويي اساساً رسالت خداوندي را به مردم نرسانده است، سبب شد تا حضرتش از خلق نهراسد و چنان كند تا گزارشگران غدير شرح حال كامل آن را در نوشته هاي خود آورده اند.
پيام غدير، پيام امامت و ولايت است. رشته اي كه در ادامه رسالت پيامبر عهده دار ارائه و ترويج و پاسداري از حريم اعتقادات اسلامي است. محور آغازين آن علي ـ عليه السلام ـ و محور امروزين آن مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ مي باشد كه در خطبه غدير پيامبر به زيبايي طرح گرديده است. به راستي آنجا كه پيامبر با تمامي علوّ شان خويش آن چنان عمل كرده است و خداي رسول، رسول خود را از ابلاغ چنين رسالتي ـ با تمام مشكلات و موانع موجود ـ معاف ننموده، آيا امروزه مي توان به آساني از كنار اين اعتقاد اساسي و اصيل گذر نموده، گاهي بر بساط معامله و مصلحت انديشي نشسته و ديگر گاه سنگرهاي فتح شده را يكي پس از ديگري واگذار نمود و به بهانه هاي گوناگون راه بي توجهي، سست عنصري، عافيت طلبي و منفعت جويي را پيش گرفت؟
از اين رو آن رسالتي كه در اين روزگاران بر عهده خطيب در مسند خط به نهاده شده است كه با سخناني شيوا، منطقي به دور از غوغا سازي با مقاومت و استواري، گرد و غبار از چهره اين اعتقاد زدوده با شفافيت تمام سخن از اصالتهاي اعتقادي و باورهاي محكم شيعي در ميان آورد و روشن نمايد كه سخن از غدير و مبعوث آن نه كاري بي حاصل و ناروا، چون نبش قبر تاريخي استف بلكه ارائه چهره واقعي اسلام و در يك كلام جامع “اسلام امامت” است كه اين كاري بس بزرگ و رسالتي بس خطير است.
سخنران بايد بکوشد تا اين باور در ذهن ها و عمق جان ها جاي گيرد که سخن از غدير نه تنها سخن از برهه اي از تاريخ است که شتابزده و زودگذر در ميان آمده و بعد هم به فراموشی سپرده شود. بلکه گفتگو پيرامون دين مورد پسند خداوندی است که اگر مي خواهيم در شما دين باوران واقعي جاي گيريم بايد پاي بند پيام و عهد غدير باشيم. سخنران با پرداختن به خطبه غدير و بهره گيري از روش پيامبر در ايراد اين خطبه ـ که اتکاء به آيات فراواني از قرآن مجيد مي باشد ـ بايد نشان دهد که امامت علي ـ عليه السلام ـ و فرزندان معصومش ريشه در کتاب خدا دارد و به اصطلاح “منصوص” است. آن هم به نص جلی يعني آشکارِ آشکار و روشنِ روشن. البته “لمن کان له قلب او القی السمع".
او با الهام از اين سبک پيامبر بايد نشان دهد که جمله"حسبنا کتاب الله” از ناحيه هر کس و با هر عقيده که گفته شد، شعاري به دور از عمل است که اگر واقعيت داشت همان دو سوره از قرآن مجيد، 58 آيه از قرآن و چه بسيار مقطعاتي از آيات ديگر قرآن که در خطبه غدير به چشم مي آيد کافي بود تا گوينده آن کلام را به خود آورد و دريابد که ولايت علي ـ عليه السلام ـ برخاسته از عمق کتاب الهي است و خاستگاه آن قرآن مجيد مي باشد.
سخنران در فرصتي که در غدير به او داده مي شود بايد پيش از آنکه با احساس و عاطفه مستمع خود در اين مقوله سخن بگويد، بکوشد تا رشته عقل و منطق سليم را در او استوار سازد به طوري که شنونده دريابد که غدير “عيد الله اکبر” است و اين بدان معني است که بايد مبعوث آن را گرامي داشت و ضمن برپايي جشن و سرور و شادي و شادماني کوشيد تا ابعاد مختلف اين انديشه در دلها ريشه گيرد و پايه و مايه يابد، روشن نمايد و روشني به بار آورد.
سخـنران اگر اين رسالت را به انجام رساند آن وقت مي بيند که پاي در جاي پاي پيامبر ـ صلي الله عليه و اله ـ خود نهاده و سخن از حقيقتي در ميان آورده که پيامبرش بر آن پاي مي فشرده است، آن سان که کارنامه درخشان 23 ساله دوران رسالتش گوياي اين واقعيت است.
سخنران اگر با ورق زدن تاريخ نشان دهد تنها با گذشت 70 روز از غدير و به دنبال رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ورق آن چنان برگشت که بر مبعوث غدير آن گذشت که گفتني نيست آن وقت است که در پناه طرح مستند و متين آن حوادث، ضمن مردم شناسي ويژه اي که از آن دوران به دست مي دهد، نشان خواهد داد که چه شد تا کودتاي سفيد سقيفه به سرعت توانست پيام غدير را پايمال نمايد و مبعوث غدير را دست بسته به مسجد بکشاند و اينها نه گزارشات تاريخي شيعيان از آن برهه تاريخ است که ابن ابي الحديد ها ، ابن قتيبه دنيوري ها، جرج جرداق ها، عبد الفتاح عبد المقصود ها و …. و ديگر سنيان منصف از آن جريانات گزارش کرده اند.
و خلاصه اينکه رسالت سخنران، در غدير آن است که ضمن بسنده نکردن به محفوظات خود و قانع نبودن به حرکت در سطح و ميان سخنان تکراري بکوشد تا با ارائه طرحي نو در موضوع غدير مسئله را از يک اختلاف عقيده ساده و مربوط به گذشته ايام به در آورد، بي توجهي به آن را زير پوشش شعارهاي فريبنده وحدت گرايي که طرح مي شود، گناهي نا بخشودني بداند و همانطور که امام علي ـ عليه السلام ـ در آغازين روز خلافت خويش پس از يک دوره پر رنج و درد انزواي 25 ساله و مراد “الان اذ رجع الحق الي اهله و نقل الي منتقله” او نيز نشان دهد که پشت کردن به غدير پشت کردن به اسلام قرآن و حق روشن و مسلم است که هرگز بر يک مسلمان دين باور، روا نمي باشد و واگذاري پيام غدير، وارهانيدن تمام اسلام و مسلماني است که به يقين جايز نمي باشد.
به اين اميد که تعهد و پايمردي سخنران در اين مقوله به کمک خلوص نيت و باور قطعي او و نيز قلب سرشار از مهر علي ـ عليه السلام ـ و اولاد پاکش سبب شود تا اين حقيقت مملو زنده و متلالاء باقي بماند و تا جهان برپاست اين شعار شيعه در غدير نيز در فضاي گيتي طنين انداز باشد که:
“الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايه علي بن ابي طالب و اولاده المعصومين علهيم السلام”
و هم ما قدردان اين نعمت الهي باشيم که به حريم اين اعتقاد راه يافته و بر اين آستان بار يافته ايم که “و ما کنا لنهتدي لو لا ان هدانا الله".
والسلام

 

     به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز


الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین و الائمه المعصومین علیهم السلام


با تبریک و تهنیت عید غدیر و این ایام الولایه به پیشگاه مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه و تبریک و تهنیت به همه شیعیان پاک و باصفای امیرالمؤمنین علیه السلام به خصوص شما سروران عزیزم که در این جشن شرکت نمودید. الحمدلله که خداوند متعال بر ما منت گذارد و یاریمان نمود تا بتوانیم در کنار هم نَمی از یَم فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام و جایگاه غدیر را با هم گفتگو کنیم.
در بحث امروز گذری داریم بر رسالت بیست و سه ساله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یادی از روز غدیر و اتفاقاتی که در حجه الوداع افتاد و اینکه اصلاً ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام یعنی چه؟ و ذکر راهکاری برای آنکه چگونه می توانیم با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام زندگی کنیم؟
همگی می دانیم که دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مدت بیست و سه سال طول کشید حضرت سیزده سال در مکه مردم را به دین اسلام دعوت نمودند ولی بر اثر فشارها و شکنجه های زیاد از طرف مخالفین به مدینه هجرت نمودند ایشان مدت ده سال هم در مدینه مردم را دعوت کردند.
در سال هشتم بعد از صلح حدیبیه به مکه تشریف بردند. عمره به جا آوردند و زود به مدینه بازگشتند. در سال نهم هجری هم پس از فتح مکه و انجام عمره به مدینه آمدند و در سال آخر عمرشان یعنی سال دهم هجری و ماه ذیقعده بود که اعلام فرمودند قصد حج دارند و حضرت بنا براین داشتند که اعمال حج تمتع را که تا آن زمان مجالی پیش نیامده بود به مردم بیاموزند. اعلام عمومی شد و جمعیتی حدود 90 هزار نفر 140 هزار نفر بر گرد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع شدند تا حضرت اعمال حج را به طور عملی به آنها آموزش بدهند.
هدف مهم تر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این سفر اعلام رسمی و عمومی و جهانی ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام بود. لذا حضرت برای این هدفشان زمینه سازی هایی نمودند. پیامبر در صحرای منی اولین خطابه ی خودشان را ایراد فرمودند. چرا که دستور الهی در عرفات نازل شد که علم و ودایع انبیاء علیهم السلام را به علی بن ابی طالب علیه السلام منتقل کنند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کنند.
لذا پیامبر در این خطابه ابتدا خونهای به ناحق ریخته شده و اموال به ناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو و بخشش قرار دادند تا کینه توزی ها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تأمین امنیت آماده شود. پیامبر از همه آن ظلم ها و شکنجه هایی که به ایشان و مسلمانان شده بود گذشتند تا مردم بدانند که این اعلام وصایت و ولایت نظر شخصی در آن نیست یعنی مردم بدانند که همه شان برای رسول خدا یکسان هستند و حضرت از کسی کینه به دل ندارد.
این جا نکته ای را بگویم؛ ما هم اگر می خواهیم راه خدا را برویم و بندة خوبی برای خدا باشیم آن گونه زندگی کنیم که ولی خدا از ما راضی باشد. این حرکتی را می طلبد، دل پاک و خالی از کینه ای را می طلبد. بزرگواری می فرماید که با کشیدن مردم بر کولمان نمی توانیم به سوی خدا برویم. با بار سنگین نمی توان حرکت کرد. وجودی که پر از کینه و کدورت مردم است جایی برای ولایت خدا و ولی خدا ندارد.
پس بیایید امروز به خاطر وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام از هر کسی کینه و کدورتی داریم بگذریم و بار خود را سبک کنیم و دل خود را خالی کنیم از همة چیزهایی که نباید در دلمان جای بگیرد و اجازه بدهیم حُبّ امیرالمؤمنین علیه السلام در دلمان جای بگیرد. و ولایت ایشان ما را اداره کند.
بعد از اعلام عفو عمومی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حدیث ثقلین را فرمودند:
« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی …»
«من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به این دو متمسک شوید، هرگز گمراه نمی شوید. کتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم.»
بله قرآن و ائمه هر دو ثقل هستند و میزان بهره برداری و بهره بردن از آنها باید به مانند دو کفه ترازو که مقابل هم هستند باشند. به حمدلله به عنایت امام زمان علیه السلام ما هر زمان که بخواهیم، می توانیم از نور قرآن بهره ببریم کلام خدا نور دارد حتی کسانی که قادر به تلاوت قرآن نیستند سفارش شده که آن را باز کنند و به آن نگاه کنند. مجموعه معارف دینمان در قرآن است. و ما با تلاوت، قرائت و تدبر در آن می توانیم به این معارف دست پیدا کنیم اما در همة قرآن آمده است که «اقم الصلاه» ولی این که چگونه نماز بخوانیم، مثلاً دو رکعت نماز صبح چه صورتی دارد، در قرآن نیست. لذا قرآن بیان می خواهد. جامة عملی می خواهد و ائمه و عترت رسول خدا بیان قرآنند، تفسیر قرآنند، معنای قرآنند. اشتباه آنها که گفتند «حسبنا کتاب الله» همین است، چرا که عامل به قرآن، ائمه اطهار علیهم السلام هستند، قرآن ناطق، امام ناطق است و …
خطابه ی دوم حضرت در مسجد خیف منی بود. ایشان در این خطابه هم ضمن حدیث ثقلین زمینه سازی روز غدیر را فرمودند. وقتی که همه به مکه آمدند در مکه جبرئیل لقب امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان اختصاص آن به علی ابن ابیطالب علیه السلام از جانب خداوند آورد.
اگر چه این لقب قبلاً نیز برای آن حضرت تعیین شده بود، پیامبر دستور دادند تا یک یک اصحابشان نزد علی علیه السلام بروند و بگویند «السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام» و بدین وسیله در زمان حیات خود از آنان اقرار به امیر بودن علی علیه السلام  گرفتند و به این اختصاص لقب، ائمه هم سفارش می کردند. اگر اصحاب برای احترام بیشتر مثلاً به امام صادق علیه السلام، امیرالمؤمنین می گفتند حضرت به شدت برخورد می کردند و می فرمودند که این لقب فقط و فقط مخصوص پدرمان علی بن ابیطالب علیه السلام است . اما در این لقب حضرت بر دستة خاصی که اسلامشان در حد زبان متوقف نشده، بلکه ایمان به قلبشان وارد شده امیرند و ما وقتی امیرمان امیرالمؤمنین می شود که ایمانمان قلبی باشد و وجودمان پذیرش امارت آن حضرت را داشته باشد.
پس، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم اعلام عمومی فرمودند که همه در محلی به نام غدیر خم جمع شوند و این در حالی بود که مردم فکر می کردند به دلیل آخرین حج پیامبر حضرت دوست دارند که بیشتر کنار خانه خدا باشند و اینجا باز هم پیامبر اهمیت قضیه را به مردم می رساندند. در روز هجدهم ذیحجه دوباره آن جمعیت 90 الی 140 هزار نفری در کنار برکه ی غدیر جمع شدند. در گرمای عربستان درست سر ظهر، چرا که بعد از نماز جماعت ظهر پیامبر دستور دادند منبری برای ایشان آماده کنند. در این جا خطابه ای به مدت حدود چهار ساعت ایراد فرمودند. خطبه ای که پر از معارف الهی می باشد و حقیقتاً حق رسول الله و امیرالمؤمنین علیهما السلام بر ماست که لااقل یک بار هم که شده این خطبه را بخوانیم و از آن آگاهی یابیم. در اثناء خطبه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند:
اولاً: امیرالمؤمنین علیه السلام کنار پیامبر صلی الله علیه و آله ایستادند. سخنرانی که دو نفر بر منبر بودند، تمام فضایل و سفارش هایی که پیامبر می فرمود، اشاره به حضرت علی علیه السلام می نمودند که بعد از آن کسی نتواند بگوید که ما نفهمیدیم راجع به چه کسی سخن می گوید یا علی های دیگری پیدا شوند و سخنان پیامبر را ضایع کنند. لذا نتوانستند در شخص امیرالمؤمنین شک و شبهه ایجاد کنند بلکه در معنای کلام پیامبر شبهه کردند. پیامبر ابتدا فرمودند «باطن قرآن و تفسیر آن را برای شما بیان نمی کند، مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم.»
بعد حضرت بازوی علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفتند و حضرت را بالا بردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفت و فرمودند : «هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی ابن ابیطالب مولی و صاحب اختیار اوست»
ثانیاً: گرفتن بیعت شفاهی از مردم بود. حضرت فرمودند: چون جمعیت زیاد است و بیعت تک تک افراد مقدور نیست همة شما این سخنی را می گویم تکرار کنید.
ما فرمان تو را که از جانب خداوند دربارة علی ابن ابیطالب علیه السلام و امامان از فرزندانشان به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو در این مدعا بیعت می کنیم. عهد و پیمانی در این باره برای ایشان از ما، از قلب ها و جان ها و زبان ها و ضمایر و دستانمان گرفته شد. هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.
معمول فضایل و مصائبی که از امیرالمؤمنین علیه السلام به ما رسیده، اهل سنت هم به آن معترفند پس چگونه حضرت را کنار گذاشتند؟ گفتیم که در شخص نتوانستند شبهه بیاورند ولی در معنای کلمه مولی شبهه کردند و آن را دوست و دوستدار معنی کردند.
با همه این مقدمات و زمینه سازیها در آن جمعیت کثیر در آن وقت ظهور طی خطبه ی چهار ساعته فقط می خواسته اند بفرماید که هر کس من را دوست دارد پس این علی را دوست بدارد؟ آیا پیامبر فقط جانشین سی ساله بعد از خود را معرفی فرمودند؟
جواب هیچ یک از دو سؤال بالا مثبت نیست. مولا یعنی سرپرست، گرداننده.
ولی، یعنی کسی که انسان بگردد به گرداندنش. کسی که انسان اختیارش را به او واگذارد و در مقابل او هیچ اراده و اختیاری نداشته باشد. مثلاً اگر ما پدری داشته باشیم که مؤمن، تحصیل کرده، دانا، مقتدر، آینده نگر، دوست، دلسوز و … باشد ما چقدر خود را و اختیار و اجازة خود را به این پدر واگذار می کنیم؟
همیشه نظر او را مقدم بر نظر خود می دانیم اگر بخواهیم به خانه ی دوستمان برویم جایی که خیلی دلمان می خواهد و خوش می گذرد، پدر بگوید نرو، نمی رویم. شاید حتی دلیلش را هم نخواهیم. لذا او ولی ماست، مولای ماست. خود را در اختیار او گذاشته ایم.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند: منظور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از کلامی که در روز غدیر دربارة علی علیه السلام فرموده:
من کنت مولاه فهذا علی مولاه چیست؟
حضرت فرمود: به خدا قسم همین سؤال را از خود پیامبر پرسیدند و آن حضرت در پاسخ فرمود: خداوند مولای من است و بر من از خودم بیشتر اختیار دارد و با امر او امری و اختیاری نیست. و من مولای مؤمنین هستم و نسبت به آنان از خودشان بیشتر اختیار دارم و با امر من ایشان را امری و اختیاری نیست و هر کس من صاحب اختیار او هستم و با امر من او را اختیاری نیست علی بن ابیطالب علیه السلام مولای اوست و بر او از خودش بیشتر اختیار دارد و با امر او برایش امری و اختیاری نیست و تمام این جهان با همه نظم و خصوصیاتش گرداندنش به ولایت خدای متعال است.
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»
انما حصر است این است و جز این نیست که ولی شما خدا و رسولش است النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و پس از آن وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهم السلام ولی مؤمنان هستند. در روز غدیر پیامبر این ولایت را معرفی فرمودند.
دومین اقدام پیامبر بر فراز منبر بیعت بود و پس از آن سه روز در غدیر مردم با امیرالمؤمنین علیه السلام دست می دادند و به صورت عملی بیعت می کردند و زنان هم با دست گذاشتن در تشت آبی که پرده ای میان این تشت آویخته بود و در آن سوی پرده، امیرالمؤمنین علیه السلام دست در آب می گذاشتند با حضرت بیعت کردند.
اما گفتم که اعلام این ولایت و این بیعت فقط مال روز غدیر حجه الوداع نبود. دعوات رسول الله و دین ایشان جهانی بود. حضرت خطبه شان برای همة مردم جهان و اعصار بود چرا که می فرمودند همة حاضران به غایبان بگویند و پدران به فرزندانشان و آنها هم به فرزندانشان تا آخر زمان این سفارش را برسانند. پس ما هم که امروز این جا جمع شده ایم باید ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را قبول کنیم و با آن حضرت بیعت انجام دهیم.
خداوند به حق امیرالمؤمنین علیه السلام دل ما را به نور ولایتش نورانی گرداند. خدا به ما عمر دهد که بتوانیم زمان رجعت امیرالمؤمنین علیه السلام را درک کنیم.

 

الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




متن سخنراني شماره 3

 با تبریک و تهنیت عید غدیر و این ایام الولایه به پیشگاه مقدس امام زمان _ ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه_ و تبریک و تهنیت به همه شیعیان پاک و باصفای امیرالمؤمنین _ علیه السلام _ به خصوص شما سروران عزیزم که در این جشن شرکت نمودید. الحمدلله که خداوند متعال بر ما منت گذارد و یاریمان نمود تا بتوانیم در کنار هم نَمی از یَم فضایل امیرالمؤمنین و جایگاه غدیر را با هم گفتگو کنیم. در بحث امروز گذری داریم بر اصالت بیست و سه ساله پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – یادی از روز غدیر و اتفاقاتی که در حجه الوداع افتاد و اینکه اصلاً ولایت امیرالمؤمنین یعنی چه؟و ذکر راهکاری برای آنکه چگونه می توانیم با ولایت امیرالمؤمنین زندگی کنیم؟ همگی می دانیم که دعوت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – مدت بیست و سه سال طول کشید حضرت سیزده سال در مکه مردم را به دین اسلام دعوت نمودند ولی بر اثر فشارها و شکنجه های زیاد از طرف مخالفین به مدینه هجرت نمودند ایشان مدت ده سال هم در مدینه مردم را دعوت کردند. در سال هشتم بعد از صلح حدیبیه به مکه تشریف بردند عمره به جا آوردند و زود به مدینه بازگشتند. در سال نهم هجری هم پس از فتح مکه و انجام عمره به مدینه آمدند و در سال آخر عمرشان یعنی سال دهم هجری و ماه ذیقعده بود که اعلام فرمودند قصد حج دارند و حضرت بنا براین داشتند که اعمال حج تمتع را که تا آن زمان مجالی پیش نیامده بود به مردم بیاموزند. اعلام عمومی شد و جمعیتی حدود 90 هزار نفر 140 هزار نفر بر گرد رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – جمع شدند تا حضرت اعمال حج را به طور عملی به آنها آموزش بدهند.هدف مهم تر رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- از این سفر اعلام رسمی و عمومی و جهانی ولایت و وصایت امیرالمؤمنین – علیه السلام – بود. لذا حضرت برای این هدفشان زمینه سازیهایی نمودند. پیامبر در صحرای منی اولین خطابة خودشان را ایراد فرمودند. چرا که دستور الاهی در عرفات نازل شد که علم و ودایع انبیاء – علیهم السلام – را به علی بن ابی طالب – علیه السلام – منتقل کند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کند. لذا پیامبر در این خطابه ابتدا خونهای به ناحق ریخته شده و اموال به ناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو وبخشش قرار دادند تا کینه توزیها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تأمین امنیت آماده شود. پیامبر از همه آن ظلمها و شکنجه هایی که به ایشان و مسلمانان شده بود گذشتند تا مردم بدانند که این اعلام وصایت و ولایت نظر شخصی در آن نیست یعنی مردم بدانند که همه شان برای رسول خدا یکسان هستند و حضرت از کسی کینه به دل ندارد.
این جا نکته ای را بگویم ما هم اگر می خواهیم راه خدا را برویم و بندة خوبی برای خدا باشیم آنگونه زندگی کنیم که ولی خدا از ما راضی باشد. این حرکتی را می طلبد، دل پاک و خالی از کینه ای را می طلبد. بزرگواری می فرماید که با کشیدن مردم بر کولمان نمی توانیم به سوی خدا برویم با بار سنگین نمی توان حرکت کرد. وجودی که پر از کینه و کدورت مردم است جایی برای ولایت خدا و ولی خدا ندارد.
پس بیایید امروز به خاطر وجود مقدس امیرالمؤمنین – علیه السلام – از هر کسی کینه و کدورتی داریم بگذریم و بار خود را سبک کنیم و دل خود را خالی کنیم از همة چیزهایی که نباید در دلمان جای بگیرد و اجازه بدهیم حُبّ امیرالمؤمنین– علیه السلام – در دلمان جای بگیرد. و ولایت ایشان ما را اداره کند.
بعد از اعلام عفو عمومی پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – حدیث ثقلین را فرمودند:
« انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی …»
«من دو چیز گرانبهادرمیان شما باقی می گذارم که اگربه این دو متمسک شویدهرگز گمراه نمی شوید کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم.»
بله قرآن و ائمه هر دو ثقل هستند و میزان بهره برداری و بهره بردن از آنها باید به مانند دو کفه ترازو که مقابل هم هستند باشند. به حمدلله به عنایت امام زمان – علیه السلام – ما هر زمان که بخواهیم می توانیم از نور قرآن بهره ببریم کلام خدا نور دارد حتی کسانی که قادر به تلاوت قرآن نیستند سفارش شده که آن را باز کنند و به آن نگاه کنند. مجموعه معارف دینمان در قرآن است. و ما با تلاوت، قرائت، تدبر در آن می توانیم به این معارف دست پیدا کنیم اما در قرآن آمده است که اقم الصلاه ولی این که چگونه نماز بخوانیم مثلاً دو رکعت نماز صبح چه صورتی دارد در قرآن نیست لذا قرآن بیان می خواهد. جامة عملی می خواهد و ائمه و عترت رسول خدا بیان قرآنند، تفسیر قرآنند، معنای قرآنند. اشتباه آنها که گفتند حسبنا کتاب الله همین است، چرا که عامل به قرآن ائمه اطهار – علیهم السلام – هستند، قرآن ناطق امام ناطق است و ….
خطابة دوم حضرت در مسجد خیف منی بود. ایشان در این خطابه هم ضمن حدیث ثقلین زمینه سازی روز غدیر را فرمودند. وقتی که همه به مکه آمدند در مکه جبرئیل لقب امیرالمؤمنین را به عنوان اختصاص آن به علی ابن ابیطالب – علیه السلام – از جانب الاهی آوردند.
اگر چه این لقب قبلاً نیز برای آن حضرت تعیین شده بود پیامبر دستور دادند تا یک یک اصحابشان نزد علی – علیه السلام – بروند و بگویند السلام علیک یا امیرالمؤمنین و بدین وسیله در زمان حیات خود از آنان اقرار به امیر بودن علی – علیه السلام – گرفت وبه این اختصاص لقب، ائمه هم سفارش می کردند. اگر اصحاب برای احترام بیشتر مثلاً به امام صادق– علیه السلام – امیرالمؤمنین می گفتند حضرت به شدت برخورد می کردند و می فرمودند که این لقب فقط و فقط مخصوص پدرمان علی بن ابیطالب_ علیه السلام _ است . اما در این لقب حضرت بر دستة خاصی که اسلامشان در حد زبان متوقف نشده بلکه ایمان به قلبشان وارد شده امیرند و ما وقتی امیرمان امیرالمؤمنین می شود که ایمانمان قلبی باشد و وجودمان پذیرش امارت آن حضرت را داشته باشد.
پس، حضرت رسول – صلی الله علیه و آله و سلم – اعلام عمومی فرمودند که همه در محلی به نام غدیر خم جمع شوند و این در حالی بود که مردم فکر می کردند به دلیل آخرین حج پیامبر حضرت دوست دارند که بیشتر کنار خانه خدا باشند و اینجا باز هم پیامبر اهمیت قضیه را به مردم می رساندند. در روز هجدهم ذیحجه دوباره آن جمعیت 90 الی 140 هزار نفری در کنار برکة غدیر جمع شدند. در گرمای عربستان درست سر ظهر چرا که بعد از نماز جماعت ظهر پیامبر دستور دادند منبری برای ایشان آماده کنند در این جا خطابه ای به مدت چهار ساعت ایراد فرمودند. خطبه ای که پر از معارف الهی می باشد، و حقیقتاً حق رسول الله و امیرالمؤمنین – علیهم السلام – بر ماست که لا اقل یک بار هم که شده این خطبه را بخوانیم و از آن آگاهی یابیم. در اثناء خطبه پیامبر– صلی الله علیه و آله و سلم – دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند:
اولاً: امیرالمؤمنین_ علیه السلام_ کنار پیامبر_ صلی الله علیه و اله_ ایستادند. سخنرانی که دو نفر بر منبر بودند، تمام فضایل و سفارشهایی که پیامبر می فرمود اشاره به حضرت علی – علیه السلام – می نمودند که بعد ازآن کسی نتواند بگوید که ما نفهمیدیم، راجع به چه کسی سخن می گوید یا علی های دیگری پیدا شود و سخنان پیامبر را ضایع کنند لذا نتوانستند در شخص امیرالمؤمنین شک و شبهه ایجاد کنند بلکه در معنای کلام پیامبر شبهه کردند. پیامبر ابتدا فرمودند « باطن قرآن و تفسیر آن را برای شما بیان نمی کند مگر این کسی که من دست او را می گیرم و او را بلند می کنم و بازویش را گرفته او را بالا می برم. »
بعد حضرت بازوی علی بن ابی طالب را گرفتند و حضرت را بالا بردند تا حدی که پاهای آن حضرت محاذی زانوهای پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – قرار گرفت و فرمودند : « هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم این علی ابن ابیطالب مولی و صاحب اختیار اوست »
ثانیاً : گرفتن بیعت شفاهی از مردم بود. حضرت فرمودند: چون جمعیت زیاد است و بیعت تک تک افراد مقدور نیست همة شما این سخنی را می گویم تکرار کنید.
ما فرمان تو را که از جانب خداوند دربارة علی ابن ابیطالب و امامان از فرزندانشان به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستیم و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو در این مدعا بیعت می کنیم. عهد و پیمانی در این باره برای ایشان از ما ، از قلبها و جانها و زبانها و ضمایر و دستانمان گرفته شد هر کس به دستش توانست وگرنه با زبانش بدان اقرار کرده است.معمول فضایل و مصائبی که از امیرالمؤمنین به ما رسیده اهل سنت هم به آن معترفند پس چگونه حضرت را کنار گذاشتند گفتیم که در شخص نتوانستند شبهه بیاورند ولی در معنای کلمه مولی شبهه کردند و آن را دوست و دوستدار معنی کردند.
با همه این مقدمات و زمینه سازیها در آن جمعیت کثیر در آن وقت ظهر طی خطبة سه ساعته فقط می خواسته بفرماید که هر کس من را دوست دارد پس این علی را دوست بدارد؟ آیا پیامبر فقط جانشین سی ساله بعد از خود را معرفی فرمودند؟جواب هیچ یک از دو سؤال بالا مثبت نیست. مولا یعنی سرپرست، گرداننده.ولی، یعنی کسی که انسان بگردد به گرداندنش. کسی که انسان اختیارش را به او واگذارد و در مقابل او هیچ اراده و اختیاری نداشته باشد. مثلاً اگر ما پدری داشته باشیم که مؤمن، تحصیلکرده، دانا ، مقتدر، آینده نگر، دوست، دلسوز و … باشد ما چقدر خود را و اختیار و اجازة خود را به این پدر واگذار می کنیم؟ همیشه نظر او را مقدم بر نظر خود می دانیم اگر بخواهیم به خانة دوستمان برویم جایی که خیلی دلمان می خواهد و خوش می گذرد، پدر بگوید نرو نمی رویم شاید حتی دلیلش را هم نخواهیم. لذا او ولی ماست مولای ماست. خود را در اختیار او گذاشته ایم. از امام صادق – علیه السلام – پرسیدند: منظور پیامبر – صلی الله علیه و آله و سلم – از کلامی که در روز غدیر دربارة علی – علیه السلام – فرموده: من کنت مولاه فعلی مولاه چیست؟حضرت فرمود: به خدا قسم همین سؤال را از خود پیامبر پرسیدند و آن حضرت در پاسخ فرمود: خداوند مولای من است و بر من از خودم بیشتر اختیار دارد و با امر او امری و اختیاری نیست. و من مولای مؤمنین هستم و نسبت به آنان از خودشان بیشتر اختیار دارم و با امر من ایشان را امری و اختیاری نیست و هر کس من صاحب اختیار او هستم و با امر من او را اختیاری نیست علی بن ابیطالب مولای اوست و بر او از خودش بیشتر اختیار دارد و با امر او برایش امری و اختیاری نیست و تمام این جهان با همه نظم و خصوصیاتش گرداندنش به ولایت خدای متعال است.
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکوه و هم راکعون .»
انما حصر است این است و جز این نیست که ولی شما خدا و رسولش است النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و پس از آن وجود مقدس امیرالمؤمنین و ائمه اطهار – علیهم السلام – ولی مؤمنان هستند. در روز غدیر پیامبر این ولایت را معرفی فرمودند.
دومین اقدام پیامبر بر فراز منبر بیعت بود و پس از آن سه روز در غدیر مردم با امیرالمؤمنین – علیه السلام – دست می دادند و به صورت عملی بیعت می کردند و زنان هم با دست گذاشتن در تشت آبی که پرده ای میان این تشت آویخته بود و در آن سوی پرده امیرالمؤمنین دست در آب می گذاشتند با حضرت بیعت کردند. اما گفتم که اعلام این ولایت و این بیعت فقط مال روز غدیر حجه الوداع نبود. دعوت رسول الله و دین ایشان جهانی بود حضرت خطبه شان برای همة مردم جهان و اعصار بود چرا که می فرمودند همة حاضران به غایبان بگویند و پدران به فرزندانشان و آنها هم به فرزندانشان تا آخر زمان این سفارش را برسانند پس ما هم که امروز این جا جمع شده ایم باید ولایت امیرالمؤمنین – علیه السلام – را قبول بکنیم و با آن حضرت بیعت انجام دهیم. حالا یک راهکار عملی می دهیم برای همه کسانی که این سؤال برایشان پیش آمده که چگونه می توان با ولایت حضرت زندگی کرد و واگذاری اراده و اختیار و میل به او یعنی چه ؟
وقتی که خدای متعال حضرت آدم – علیه السلام – را آفرید دستور داد ملائکه به او سجده کنند، همه سجده کردند الا ابلیس که ابا کرد. ابلیس گفت: خدایا تو این سجده را از من نخواه به جای آن تو را عبادتی می کنم که هزار سال طول بکشد. ولی عبادت خدا در اطاعت اوست خدای متعال امر به این سجده کرد نه آن عبادتی که خود شیطان دوست دارد. اگر ما به عنوان یک بانوی شیعه می خواهیم واگذاری اختیار به امام زمان و امیرالمؤمنین – علیهما السلام – کنیم باید آنچه وظیفة ماست در راه عبادت خدا انجام دهیم.و سعی کنیم این فقره از زیارت آل یس را که می خوانیم عمل کنیم “و المعروف ما امرتم به و المنکر ما نهیتم عنه".از خدا و امام عصرعلیه السلام درخواست کنیم که ما را در بندگی کمک کند ان شاء الله.

« اللهم عجل لولیک الفرج »

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت