✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
خلیج همیشه فارس


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

قال رسول الله(ص):

يا معشر المسلمين ليبلغ الشاهد الغائب، اوصى من آمن بى و صدقنى بولاية على، الا ان ولاية على ولايتى و ولايتى ولاية ربى، عهدا عهده الى ربى و امرنى ان ابلغکموه.

بحارالانوار 37: 141، ح 35.


رسول خدا(ص) (در روز غدير) فرمود: اى مسلمانان! حاضران به غايبان برسانند: کسى را که به من ايمان آورده و مرا تصديق کرده است، به ولايت على سفارش مى‏کنم، آگاه باشيد ولايت على، ولايت من است و ولايت من، ولايت‏خداى من است. اين عهد و پيمانى بود از طرف پروردگارم که فرمانم داد تا به شما برسانم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﻏﺪﻳﺮ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﻱ ﻧﻈﺎﻡ ﻋﻠﻲ ﺍﺳﺖ
ﻏﺪﻳﺮ ﺳﻜﻪ ﻱ ﺳﺮﺥ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﻠﻲ ﺍﺳﺖ

ﻏﺪﻳﺮ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺷﻴﻌﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﻭﺝ ﺑﻪ ﺣﻖ
ﻏﺪﻳﺮ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﻣﺴﺘﺪﺍﻡ ﻋﻠﻲ ﺍﺳﺖ

ﻏﺪﻳﺮ ﺣﺞ ﻋﻠﻲ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻋﻠﻲ
ﻏﺪﻳﺮ ﻗﺒﻠﻪ ﻱ ﺩﻝ، ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﻋﻠﻲ ﺍﺳﺖ

ﻏﺪﻳﺮ ﻣﻬﺮ ﻗﺒﻮﻟﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﻱ ﺍﻋﻤﺎﻝ
ﻏﺪﻳﺮ ﻛﻮﺛﺮ ﻓﻴﺾِ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﻋﻠﻲ ﺍﺳﺖ

ﻏﺪﻳﺮ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﺍﻧﺒﻴﺎﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ
ﻏﺪﻳﺮ ﻋﻴﺪ ﻛﻤﺎﻝِ ﭘﻴﻤﺒﺮ ﺧﺎﺗﻢ

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




بدعت مذاهب اهل سنّت ـ صحّت طلاق

مناظره علامه حلی با مخالفان در حضور سلطان خدابنده

در شرح «من لا یحضره الفقیه» آمده است:
روزی سلطان خدا بنده بر همسر خود خشمگین شد و در یک جمله او را سه طلاقه کرد ولکن خیلی زود پشیمان شد، لذا علماء اهل سنت را گرد آورد و نظر آنها را جهت حال این مشگل پرسید:
آنها جملگی گفتند: «چاره نیست جز اینکه نخست مُحَلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند تا پس از آن مُحَلّل، شما بتوانید باز او را به زوجیّت خود در آورید.»
سلطان گفت: «این کار بر من بسیار گران است، لکن شما در هر مسأله‎ای با هم اختلاف نظر دارید و در مسائل مختلف اقوال گوناگونی دارید، آیا در این مسأله هیچ قول دیگری ندارید؟»
گفتند: «نه»
آنگاه یکی از وزرای سلطان که گویا شیعه بود گفت: «در شهر «حلّه» عالمی است که چنین طلاقی را باطل می‎داند، خوب است سلطان آن عالم را احضار کند، شاید مشگل را حل کند.»
عالمان سنّی گفتند: «علامه، مذهب باطلی دارد و رافضیان افرادی بی‎خرد و کم عقل هستند و اصلاً در شأن سلطان نیست که چنین مرد سبک سر و بی عقلی را به حضور بپذیرد.»
سلطان گفت: «احضار او بی‎فائده نیست.»
پس چون علامه (اعلی الله مقامه) حاضر شد قبل از حضور او، علماء مذاهب چهارگانه اهل سنّت در نزد سلطان حاضر بودند.
هنگامی که علامه(ره) وارد مجلس شد، بدون هیچ ترس و واهمه‎ای، نعلین خود را به دست گرفت و داخل در جمع شد و با صدای بلند گفت: «السلام علیکم» و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفته و درکنار سلطان نشست.
علماء سنی حاضر در مجلس گفتند:‌ «آیا ما به شما نگفتیم که شیعیان افرادی سبک سر و بی خرد هستند؟»
سلطان گفت: «درباره اعمال او از خودش سؤال کنید.»
آنها به علامه گفتند: «چرا سلطان را سجده نکردی و آداب و تشریفات را انجام ندادی؟»
علامه(ره) گفت: «رسول الله ـ صلی‎الله علیه و آله ـ از هر سلطانی برتر بود و کسی بر او سجده نکرد بلکه فقط به او سلام می‎دادند و خدای تعالی نیز فرموده:
«فَإذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّموا علی أنفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدَ اللهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً»[1]
یعنی: پس چون داخل خانه‎ها شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند خوش است.»
از طرف دیگر به اتفاق ما وشما، سجده برای غیر خدا حرام است.»
پس از او پرسیدند: «چرا جسارت کردی و در کنار سلطان نشستی؟»
فرمود: «چون جای دیگری برای نشستن موجود نبود و از طرفی سلطان و غیر سلطان با هم مساوی‎اند ولذا جسارتی به محضر سلطان نکرده‎ام.»
از علامه پرسیدند: «چرا کفش‎های خود را با خود داخل مجلس آوردی؟ هیچ آدم عاقلی در محضر سلطان چنین می‎کند؟»
علامه فرمود: «ترسیدم حنفی‎ها آن را بدزدند همانطور که ابوحنیفه نعلین رسول اکرم ـ صلی‎الله علیه و آله ـ را دزدید.»
ناگهان حنفی‎ها برآشفتند و فریاد بر آوردند که: «ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ کجا؟ تولد ابوحنیفه صد سال پس از وفات رسول اکرم ـ صلی‎الله علیه و آله ـ واقع شده است.»
علامه فرمود: «ببخشید، اشتباه کردم، لابد سارق نعلین رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ شافعی بوده است. این بار شافعی‎ها برآشفتند که شافعی در روز وفات ابوحنیفه به دنیا آمده است و دویست سال پس از رحلت رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ متولد شده است.
علاّمه گفت: «شاید کار مالک بوده است.»
مالکی‎ها هم مثل حنفی‎ها و شافعی‎ها اعتراض و انکار کردند.
علامه فرمود: «پس قطعاً سارق، احمد بن حنبل بوده است.»
حنابله هم به انکار و تکذیب او پرداختند.
در این لحظه علامه(ره) رو به سلطان کرد و فرمود:
«ای سلطان، دانستی که هیچ یک از رؤسای این مذاهب چهارگانه اهل سنت در زمان حیات رسول الله ـ صلی‎الله علیه و آله ـ و حتی صحابه آن حضرت حاضر نبوده‎اند، پس برگزیدن ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمدبن‎ حنبل بعنوان مجتهد و رئیس مذهب از بدعت‎های ایشان است بطوری که اگر یکی از خود این علما حاضر در مجلس، افضل و اعلم از این چهارتن باشد، به او اجازه و حق اینکه بر خلاف فتوای یکی از آن چهارتن فتوایی بدهد نمی‎دهند.»
در اینجا سلطان به حالت پرسش از اهل سنّت سؤال کرد: «آیا درست است که هیچ یک از رؤسای مذاهب أربعه در زمان رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ و صحابه او نبوده‎اند؟»
علماء عامّه همگی گفتند: «آری نبوده‎اند.»
آنگاه علامه(ره) گفت: «ولی ما شیعه هستیم و پیروی می‎کنیم از أمیرالمؤمنین ـ علیه‎السّلام ـ که جان رسول الله ـ صلی‎الله علیه و آله ـ برادر، پسر عمّ و وصیّ اوست.»
سلطان چون متوجه حقانیّت مذهب علامه(ره) شد از او پرسید: «نظر شیعه درباره‌ طلاق صادره از من چیست؟»
علامه(ره) فرمود: «آیا سلطان طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفر عادل جاری نموده‎ است؟»
سلطان گفت: «نه»
علامه فرمود: «در این صورت طلاقی را که سلطان جاری کرده است باطل می‎باشد، زیرا فاقد شرائط صحّت است.»
آنگاه سلطان بدست علامه به مذهب حقّه شیعه، مشرف شد، و به خطباء و حاکمان شهرها و سرزمین‎های تحت سیطره‎اش پیام فرستاد که از این پس با نام ائمه دوازده‎‎گانه ـ علیهم‎السّلام ـ خطبه بخوانند و به نام ائمه اطهار، سکّه، ضرب کنند و نام ایشان را بر دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حضرات ائمه ـ علیهم‎السّلام ـ بنگارند.

[1] . سوره نور آیه 61.

روضات الجنات جلد2، صفحة279

منبع : سایت اندیشه قم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

شبی در خواب بودم خواب دیدم ،

میان خواب حرفی را شنیدم ،

 

کسی می گفت اعمالت سیاه است ،

تمام نامه ات بار گناه است ،

 

اگرخواهی ز مولایت بخوانی ،

غروب نیلی حیدر بمانی ،

 

اگر خواهی شود راضی پیمبر ،

بگو در شعر ها اوصاف حیدر ،

 

بگو که دشمن کفار بوده.

بگو که حیدر کرار بوده ،

 

بگفتم چشم از جان می نویسم،

کتابی همچو قرآن می نویسم،

 

شروع شد شعر من با نام ایزد ،

خدا هم دم ز حیدر نیز می زد.

 

علی صدیق اکبر بود والله.

علی فاتح به خیبربود والله.

 

علی چشم خدا،دست خدا بود ،

علی نور خدا ،مشکل گشا بود

 

علی فاروق اعظم بود مردم ،

ولی الله معظم بود مردم.

 

علی والی، علی مسجد، علی می،

صراط المستقیم بوده پیاپی،

 

ولی الله اعظم بود حیدر.

کریم الله معظم بود حیدر ،

 

علی چون ذوالفقارش دست دارد.

هزاران شیعه پا بست دارد ،

 

علی اذن خدا ، وجه خدا بود ،

علی شیر خدا ، محو خدا بود ،

 

علی را فاطمه معنا نموده ،

گدایان را علی آقا نموده.

 

علی مولود کعبه ، سر الله ،

امیرالمومنین بوده به والله ،

 

علی با دشمنان هم مهربان بود ،

امیرالمومنین شاه جهان بود.

 

ولایت را ز حیدر غصب کردند.

خلیفه جای حیدر نصب کردند.

 

ز بعد رحلت جان پیمبر ،

سلامش بی جواب گردید حیدر ،

 

چه تعبیری شده خواب پیمبر ،

که بوزینه نشیند روی منبر ،

 

تمام حرف من امشب همین است ،

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





  آنجا که دلت تنگ است.خودرابه علی بسپار
 آلوده به صد رنگ است.خودرابه علی بسپار


این حیدرکراراست چون اوست که بی رنگ است
 اودور ز نیرنگ است.خودرابه علی بسپار


  آن لحظه که تنهایی.هوهوبه لبت باشد
آندم که دلت تنگ است خودرابه علی بسپار


  از تو طلب یاری بنموداگر هرکس
  درسینه اگرجنگ است .خودرابه علی بسپار..


ایوان نجف یکشب گرپای نهادی تو
 گردر دلت آهنگ است.خودرابه علی بسپار


  بی تابی و حیرانی ازبهرنجف باشد
گرچه دلت از سنگ است .خودرابه علی بسپار


ایدل ز درون بنگر آقایی حیدر را
گربهرنجف تنگ است .خودرابه علی بسپار


 آمیخته ی درد است .وقتی دلت ای (مجنون).
گرچه دلت ازسنگ است .خودرابه علی بسپار

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

حیدریم دم زحیدر میزنم
دم ازآن ساقی کوثر میزنم

هرچه هستم درپناه حیدرم
مستمند یک نگاه حیدرم

حیدریم باده ام زین باده نیست
عاشق حیدر خدا داند که کیست

حیدریم تا إرادت میکنم
بانگارخودعبادت میکنم

حیدریم این نمودار وفاست
کلب کویش غرقه در مهر و صفاست

حیدری بودن مرامی بس نکوست
حب مولا خود جواز آبروست

حیدریم عشق بازی جاهلم
من بپای عشق حرمت قائلم

روز وشب در انتظارحیدرم
بی تکلف ریزه خوار حیدرم

حیدریم مستم و( مجنون) دوست
این دل من زنده از انفاس اوست

الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





زیباترین آقای دنیا کیست حیدر
بر ملک عالم شاه و مولاکیست حیدر
پادشه اهل تولا کیست حیدر
عشق دل ام ابیهاکیست حیدر
حیدر امیرالمومنین عالمین است
حیدرنگارحضرت ام البنین است
————–
فرمانروایی جهان در دست عشق است
سلطانی عصرو زمان در دست عشق است
آقایی باغ جنان در دست عشق است
زیبایی وصف و بیان در دست عشق است
در کل این دنیا چقدر بی قرین است
حیدر نگاره حضرت ام البنین است
————–
ازعشق مولایم علی دل منجلی شد
بایادرویش سینه ی من صیقلی شد
بود ونبودم عاشق مولا علی شد
تنهاوجودم بنده ی رب جلی شد
عمری علی مرتضی حبل المتین است
حیدرنگارحضرت ام البنین است
———-
—-
این کیست این مولای قنبر نام دارد
این کیست این یار پیمبرنام دارد
این پهلوان بدر و خیبرنام دارد
این همسر زهرای اطهرنام دارد
حیدرفقط بعده پیمبر جانشین است
حیدرنگارحضرت ام البنین است



 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

شبی از دل صدا کردم علی جان دوستت دارم..
چنین در دل نوا کردم علی جان دوستت دارم

اگر در شادکامی من نکردم یادی از دلبر
گرفتارم صدا کردم علی جان دوستت دارم

اگر چشمان من سوی کسی غیر از شمامیرفت
به عشقت اقتدا کردم علی جان دوستت دارم

اگر یکبار هم یادی نکردم از کس دیگر
ولی برتو وفا کردم علی جان دوستت دارم

اگر نام ترا آقا به سوگند وقسم خوردم
نمازم را به پا کردم علی جان دوستت دارم

اگر لایق نبودم من که نامت رابه لب گویم
چنین من کودتا کردم علی جان دوستت دارم..

همه ایمان من امشب فدای یک نگاهت شد
اگر سیرت فدا کردم علی جان دوستت دارم..

اگر هرجا دل زاری درون سینه ای بشکست
غم دل را روا کردم علی جان دوست دارم..

ز یاد ه خوداگر بردم تمام بعد انسانی
ولی یادت ادا کردم علی جان دوستت دارم

الا یا ایهاالساقی منم (مجنون) درگاهت..
نجف یک شب صداکردم علی جان دوستت دارم..
..

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت