✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق اولین هستی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




بندی از طومار خاطره های سید آزادگان

هنگام سحر،قبل از نماز صبح به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)رفتم.آنجا متوسل شدم و عرض کردم که «یا فاطمۀ معصومه!من به برادر بزگوارت تعهدی سپردم و خواسته اجابت بشود و یک مضطر را از تنگنا نجات بدهی.»نماز صبح را خواندم و داشتم تعقیبات می‌خواندم. حرم شلوغ بود. ناگهان…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
در دوره ی جوانی وقتی تحصیلات دبیرستان ام را تمام کردم،پدرمان گفت:«از تو می خواهم درس حوزه را شروع کنی.» با چند نفر از دوستان که با هم حشر و نشر داشتیم،صحبت کردیم که به زیارت امام رضا(علیه السلام)در مشهد مقدس برویم و در آن جا عهد و پیمانی با امام رضا ببندیم و آن گاه درس حوزه را شروع کنیم.
به مشهد مقدس رفتیم و در حرم عرض کردیم: «ای امام رضا!ما در این جا تعهد می‌دهیم که زندگی خودمان را وقف شما و راه و آیین شما بکنیم.در مقابل از شما یک خواسته داریم و آن این که در شداید و سختی‌ها و تنگنای زندگی ما را رها نکنی.»آنگاه راهی قم شدیم.
این عهد و پیمان گذشت و من طلبه شدم و ازدواج کردم. یکی از روزهایی که تازه ازدواج کرده بودم تمام دارایی من پنج تومان بود. یک شب، شخصی در خانه ما را زد.یکی از آشنایان بود.او با حالتی مضطرب گفت:«من در تهران دچار مشکلی شده‌ام و به 1000 تومان پول نیاز دارم.»با وجود این که تمام دارایی من پنج تومان بود،اما نخواستم دست رد به سینه او بزنم.گفتم:«تا فردا به من مهلت بده!ببینم چه کار می‌توانم بکنم.»
هنگام سحر،قبل از نماز صبح به حرم حضرت معصومه (س)رفتم.آنجا متوسل شدم و عرض کردم که «یا فاطمۀ معصومه!من به برادر بزگوارت تعهدی سپردم و خواسته اجابت بشود و یک مضطر را از تنگنا نجات بدهی.»
نماز صبح را خواندم و داشتم تعقیبات می‌خواندم. حرم شلوغ بود. ناگهان از پشت سر کسی دستی به کتف من زد و گفت:«آقای ابوترابی این پاکت مال شماست» و مهلت هم نداد که من عکس‌العملی نشان دهم و تشکر بکنم.
پاکت را به من داد.وقتی به خود آمدم،برگشتم که ببینم چه کسی بود اما اثری از آن شخص ندیدم. پاکت را باز کردم.دیدم 1000 تومان پول (همان مبلغی که خواسته بودم) در آن گذاشته شده بود. منزل آمدم و آن شخص هم طبق قرار،دوباره به سراغم آمد. پول را که به او دادم از فرط شوق از خود بی‌خود شد.
باید در عرض ادب کردن به پیشگاه مقدس معصومین (علیه السلام) با دنیایی دلگرمی و اطمینان پیش برویم.«اشهد انک تسمع کلامی و ترد سلامی»من شهادت می‌دهم که شما من را می‌بینید و صدایم را می‌شنوید.آنها جواب ما را در حدی که شایستگی و لیاقت ماست،به ما بر می‌گردانند.
بندی از طومار خاطره های سید آزادگان
چگونگی اسارت
در تاریخ 29/9/1359 در تپه های الله اکبر به اسارت درآمدم. در تپه ها الله اکبر به مدت یک سال دشمن در مرتفع ترین قله ها سنگر گرفته بود و زمین مسطح وسیعی در جلوی آن ها خالی بود. در ارتفاعات مقابل بیش از هفت کیلومتر با دشمن بعثی تجاوزگر فاصله داشت، نیروهای جمهوری اسلامی از گردان 101 و برادران عزیز پاسدار متعهد در یک قسمت مستقر بودند و ما هم با یک گروهی که مسؤولیت کلی آن را شهید دکتر چمران، این بنده صالح خدا عهده دار بودند، وارد عمل شدیم.
با توجه به این که به مدت یک سال نه منطقه شناسایی شده بود و نه مجال حرکتی بود، ما افتخار پیدا کردیم با حدود صد نفر از بین صفوف دشمن عبور کنیم و از پشت با دشمن درگیر شویم تا نیروها بتوانند این فاصله ی هفت کیلومتر را پیش روی کنند و خودشان را به نیروهای دشمن تجاوزگر برسانند. خدا رحمت کند بنده صالح خدا مرحوم شهید دکتر چمران را! ایشان فرمودند: نگران این هستم که در این جریان با مشکلات زیادی روبه رو بشویم و دوست دارم که پس از پیروزی در فرستنده ی عراق، شما صحبت کنی. عرض کردم: ما این جا شهادتش را به جان می خریم. برای صحبت کردن در آن فرستنده هم إن شاءالله افراد صالح تر و شایسته تری خواهند بود؛ به همین منظور ما با این گروه روانه ی آن منطقه شدیم و ایشان هم گردان 101 و تیپ خاصی را که آن جا مستقر بود، با ما هماهنگ کردند که وقتی ما از نیروها عبور کردیم و از پشت با آن ها درگیر شدیم، این ها حرکتشان را آغاز کنند.
شب اول، از این هفت کیلومتر در تاریکی شب، بیش از چهار کیلومتر و نیم تا پنج کیلومتر را گذراندیم. روز دوم لازم بود که شناسایی دقیقی برای عبور شب دوم داشته باشیم، به همین خاطر برای شناسایی رفتیم. با دعای خیر مرحوم شهید دکتر چمران و برادران، توانستیم تا ساعت 2 بعد از ظهر، خودمان را به نیروهای عراقی برسانیم، به طوری که فاصله ی ما با آن ها کم تر از 200 متر بود. به یکی از دوستان که در فاصله ی دورتری می خواست تأمین ما را برقرار کند، سفارش کردیم که اگر ما از این تپه عبور کردیم و شناسایی شدیم، شما به هیچ وجه از جایت حرکت نکن و از پناه گاهی که داری بیرون نیا؛ مگر این که با اسلحه به تو علامت بدهیم.

ما از این تپه به صورت خوابیده روی زمین، آهسته بالا رفتیم و با خزیدن خودمان را به آن سمت تپه که نیروهای بعثی تجاوزگر اشغال کرده بودند، رساندیم. پس از عبور آن برادر خیال کرد که پشت تپه ای که ما از آن عبور کردیم، نیرویی نیست؛ بنابراین از جایش حرکت کرد و شناسایی شد و رگبار کالیبر 50 به سمت او بسته شد. ما دو نفر بودیم. ایشان فکر کرد تیراندازی به سمت ماست. گفتم: به سمت ما نیست. برویم توی جوی. من پریدم توی جوی، ولی ایشان نیامد. فکر کرد رگبار به سمت ماست و فرار کرد. ما هم از آن پناه گاه بیرون آمدیم و در نتیجه، شناسایی شدیم.
پس از چند دقیقه که ما را به رگبار بستند و ما هم به کمک خیزهای سه ثانیه سعی می کردیم خودمان را به تدریج آرام آرام دور کنیم، دیدند که به ما نمی رسند و تانک را روشن کردند. فاصله ی ما با نیروهای ایران بیش از هفت کیلومتر بود.
در بین راه برادر همراه از ناحیه ی دست مجروح شد. نزدیک بود خودمان را به تپه رملی که آن جا دشمن نمی توانست به ما نزدیک شود، برسانیم. دشمن به سرعت با تانک، راه تپه های رملی را به روی ما بست. شاید تصور آن مشکل باشد. در همین لحظه برای نجات برادر مجروح توسل خاصی به پیشگاه اقدس آقا امام زمان پیدا کردم. پس ازآن که تانک، راه رسیدن به تپه های رملی را به روی ما بست، برای دور شدن به سمت کوهی که هدفی در آن دیده نمی شد، حرکت کردم. پس از توسل، دو مرتبه به همان جای اول برگشتم. تانک آن ها زرهی بود. زمانی که مشغول دور زدن شد، توی رمل فرو رفت و از حرکت باز ایستاد. در این حال بنده می توانستم به راحتی خود را به تپه ها برسانم، اما طمع کردم و گفتم: حالا که به توجهات آن حضرت تانک توی رمل ها فرو رفت، بروم و جای آن برادر را شناسایی کنم که در تاریکی شب بیایم و او را ببرم.
بعثی ها بلافاصله از داخل تانک با مرکزشان تماس گرفتند. یک نفربر که چرخ های لاستیکی داشت، به سمت نیروهای ایران رفت و از آن طرف به سمت من آمد که خیال کنم نفربر ایرانی است. من که موضوع را نمی دانستم، با دیدن آن خوشحال شدم و به جای این که به طرف آن برادرمان بروم، به سوی تانک رفتم و به یکی از آن ها گفتم: ما دو نفریم. اجازه بده من بروم و او را بیاورم. او ما را صدا کرد. من با ناراحتی گفتم: می گویم دو نفریم. با سرعت به سمت برادرمان برگشتم. نفربر هم با سرعت به سمت ما نزدیک شد. متوجه شدم که نفربر عراقی است. از چنگ او فرار کردم و خودم را توی یک چاله پرت کردم. خیلی گشتند تا این که سرانجام نفربر بالای سر من آمد و نیروی عراقی گفت: بلند شو! حساب کردم که اگر آن جا به تیر او از پا در بیایم، بهتر از آن است که به دستشان به اسارت بیفتم. او هم رحمش گل کرد و به جای این که شلیک کند، با اسلحه ما را داخل نفربر کشید.

در سلول برای اعتراف گرفتن چندین بار مرا پای چوبه ی دار بردند و شماره ی 1 و 2 را گفتند و دوباره برگرداندند. در طول روز چندین بار مرا بردند و آوردند. بالاخره شب مرا به مدرسه ی العماره بردند و یک تیمسار عراقی به افرادی که آن جا بودند، گفت: «این حق خوابیدن ندارد. ما نیمه شب برای اعتراف گرفتن می آییم، اگر اطلاعات لازم را به ما نداد، سرش را، با میخ سوراخ می کنیم».
نیمه شب هم آمدند و سرم را با میخ سوراخ کردند، ولی ضربه طوری نبود که راحت شوم. آن شب تیمسار عراقی مرا تحویل افسر داد و گفت: شب نباید بخوابد و باید اطلاعات را به ما بدهد. پس از رفتن او، افسری که آن جا بود گفت: مثل این که اهل نمازی، برو وضو بگیر و نمازت را بخوان. من هم نمازم را خواندم. پس از نماز یک ظرف ماهی پلو که اگر دو نفر آن را می خوردند، سیر می شدند، برایم آورد، همراه یک لیوان چای شیرین. صبح زود هم مرا بیدار کرد. وقتی تیمسار آمد، احترام نظامی برای او گذاشت و گفت: از سر شب تا حالا از او بازجویی می کنم، جز این که می گوید من یک شاگرد هستم، چیز دیگری نگفته است. در نتیجه، مرا با یک نگهبان به بغداد آوردند و تحویل دادند.([1])
[1]. ماهنامه یاران شاهد، یادمان سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی، ش 9، مردادماه 1385

خدایا ما را شرمنده شهدا ، جانبازان ،آزادگان ،رزمندگان و خانواده های عزیزشون نکن

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت





عضوی از بدن که خطرناک ترین گناهان از او سر می زند!!!


می گه: آقا ما چکار کنیم؟ دعا که می خونن، همه بغل دستی
هامون گریه می کنن، اما من همین جور می شینم، مثل بت!!
می گه: آقا! می ریم حرم امام رضا (علیه السلام) همه به خاک
می یوفتن، اما من انگار نه انگار!! آقا! می ریم به امارضا(علیه
السلام) می گیم، جوابمون رو نمی ده، چکار کنیم؟ آقا نمازامون
بی حاله!

گناه نکن !!!!همه مسائل حله



با حجاب:بر طبق روایات طاعات و عبادات در صورتی قبول می شود که مخلوط با گناه نشده باشد، امام باقر (علیه السلام) در این رابطه می فرمایند: «خم های عسل عبادت خود را با سرکه گناه مخلوط نکنید! که این عسل مخلوط با سرکه‌ گناه را در روز قیامت هیچ کس از شما نخواهد خرید.» کوه هایی از عبادت با یه سنگ از گناه، فرو می ریزد و خراب می شوند. آخوند بزرگوار ملا حسین قلی همدانی فرمودند: «من هیچ توصیه ای برای شما ندارم که مثلاً فلان کار رو بکنید، فلان ذکر رو بخونید. تنها چیزی که واجبه اینه که گناه نکنید.» به فرموده علما گناهان چشم از مبتلا به ترین و خطرناک ترین گناهان، و یکی از بیچاره کننده ترین گناهان است و ماه مبارک رمضان می تواند زمان مناسبی برای شروع تمرین روزه داری اعضا و جوارح بخصوص روزه داری چشم باشد.
چرا چشم ها اینقدر اهمیت دارند؟
◄چشم منبع صدوراشک
اهمیت اولی که می شود برای چشم گفت و در منابع دینی بسیار بر آن تاکید و برای آن کرامات و فضائل بسیار بسیار زیادی قائل شده اشک است. بطوریکه طبق روایات یکی از شروط قبولی عبادات و دعاها در منابع این است که همراه اشک باشد. چرا که ریختن اشک دلالت بر لطافت و رقت قلبی و اوج پشیمانی و یا نیاز به درگاه معبود است و اشک در خانه خداوند گوهر گرانبهایی است.

◄چشم واسطه رسیدن فیوضات
یکی از فیض هایی که انسان به واسطه چشم می تواند به آن برسد، دیدار و دیدن هست. به وسیله دیدن با چشم است که ما می توانیم شگفتی های دنیای اطراف را ببینیم و پی به اسرار و عظمت خداوند ببریم و مطیع خداوند باشیم. مثلی در بین ستاره شناسان هست که می گوید: «در بین اختر شناسان شما نمی توانید کسی را پیدا کنید که وجود خدا را انکار کند. چرا که با دیدن این همه شگفتی چطور می توان وجود خالق قدرتمند را انکار کرد.»

به وسیله چشم است که ما می توانیم بسیاری از واجبات و مستحبات را انجام بدهیم مانند قرائت قرآن و خواندن مناجات و… در روایات بسیاری صرف دیدن و مشاهده کردن چهره اشخاصی مانند پدر و مادر، دیدن چهره علما و سادات، مشاهده کعبه می توان کسب فیض و نورانیت کرد و منبع دریافت این نور عضوی نیست غیر از چشم.
◄ ترویج محبت از طریق چشم است
یکی از راه های که در علم روانشناسی برای سنجش محبت و علاقه افراد گفته می شود چشم است. چشم یکی از مهم ترین وسایل انتقال محبت حقیقی و تنها عضوی است که نمی تواند دروغ بگوید. می فرمایند: کسی که با نظر محبت به برادر مؤمنش و به پدر و مادر و به ارحامش نگاه می کند، پاداش و حسنات زیادی براش نوشته می شود.

◄چشم یکی از راه هابرای شناخت افراد
اولین اثری که گناه می گذارد، بر روی چشم ها است. یعنی اولین عضوی که گناه کار بودنش را لو می دهد همین چشم است. می فرمایند: گنهکار از چشم هاش شناخته می شود. لذا گفته می شود وقتی می خواهید به دیدن بزرگان بروید، ذکر “یا ستار العیوب” را گفته و بعد بروید.
چشم ها چه گناهی می کنند؟
۱_نگاه به نامحرم : هم برای خانم ها، چشم پوشیدن داریم و هم برای مردها و این نگاه کردن به دو صورت ممکن است:
◄نگاه با ریبه: در واقع هر نگاهی که با ریبه باشه حرام است. ریبه یعنی اینکه فرد در اثر این نگاه به میل های غیر شرعی تمایل پیدا کند و یا این که خوف و ترس این را داشته باشه که در گناه بیوفتد. پس: “هر نگاهی، به هر چیزی، اگر با ریبه باشد حرام است و این تنها مختص به نامحرم نیست.

◄نگاه بدون ریبه: یعنی نگاه بدون هیچ قصد و لذتی. نگاه کردن به بدن نامحرم به غیر از قرص صورت و کفین، حتی بدون قصد و لذت، حرام است.
۲_هدر دادن و اسراف کردن چشم کراهت دارد: فردی که ۱۵ ساعت از وقت خود را صرف دیدن تلویزیون و دیدن صفحات و عکس ها در شبکه های اجتماعی کرده و چشمانش را خسته می کند و به چشم هایش صدمه می زند باعث هدر رفتن انرژی می شود که می تواند صرف کارهای بسیاری شود. اگر اسراف کردن به شکلی باشد که به چشم صدمه بزند باز هم این عمل حرام خواهد بود.

۳_نگاه کردن به حریم خصوصی افراد: حریم خصوصی افراد مفهوم وسیعی دارد که می تواند نگاه کردن به خانه و اتاق شخص باشد تا نگاه کردن به صفحه موبایل و لب تاب و دیدن پیامک و عکس های شخص و اطلاعاتی باشد که فرد تمایلی ندارد که دیگران از آن مطلع شوند.
۴_نگاه کردن به فیلم هایی که ترویج فحشاء می کند حراماست: فیلم هایی که ترویج دهنده گناه است و انسان در اثر دیدنش تحریک شود، ریبه است و دیدنش حرام است.

۵_نگاه کردن به آلت قمار حرام است: بعضی از ابزار و وسایل هستند که در جامعه فقط با آن ها قمار می شود مانند پاسور و تخته نرد و… مشخصا نگاه به آن ها حرام است. اما ممکن است فردی بازی منچ را هم با شرط بندی انجام دهد که این هم عمل قمار است ولی ابزار منچ، آلت قمار نیست و نگاه کردن به آن اشکالی ندارد.
عواقب گناهان چشم چیست؟
۱ـ از نظر مادی واجتماعی: نگاه کردن به نامحرم و تصاویر و مطالب غیر اخلاقی به مرور زمان سبب می شود قبح نگاه کردن برای فرد از بین رفته و فرد عادت به این عمل کند و در واقع به نوعی اعتیاد برسد. عادتی که زندگی فردی و اجتماعی او را دچار مشکل می کند. امروزه یکی از مسائلی که قشر نوجوان و جوان بسیار با آن مواجه هستند همین بحث عادت به نگاه کردن به جنس مخالف و دیدن تصاویر غیر اخلاقی در شبکه های اجتماعی و مطالب از بین برنده حیا و عفاف است که همه این ها از طریق دیدن حاصل می شود.

۲ـ از نظر پزشکی: به گفته پزشکان دیدن هر تصویری می تواند تاثیرات قابل توجهی بر سلول های مغزی داشته باشد چنانچه دیدن مناظر طبیعی سبب جوانی سلول ها می شود. نگاه به نامحرم نیز به دلیل نهی از جانب خداوند که خالق انسان است و آگاه به اسرار وجودی او، به گفته دانشمندان مسلمان و در طی تحقیقات آن ها سبب ایجاد ۲۱ عارضه جسمی در بدن انسان می شود. سردرد داشتن، کمبود قوه بینایی، ترش کردن، بی اشتهایی، گرفتگی عروق فشار خون بالا و عوارض دیگر که از نگاه نا پاک ناشی می شود. همه از عوارض این گناه چشم هستند.
۳_ از نظر معنوی: حدیث زیبایی از پیامبر است به این مضموم که «انسان ها در هنگام تولد سراسر نور هستند و با انجام هر گناه مقداری از این نور را از دست می دهند و در صورتی که توبه کنند خداوند توبه آن ها را قبول می کند و عقاب نمی شوند ولی نوری که با گناه از دست دادند به آن ها بر نمی گردد.» این حدیث مربوط به همه گناهان است. در واقع انسان با هر نگاه نادرست نورانیتی را از دست می دهد که قابل جبران نیست. در حدیث دیگری پیامبر نگاه به نامحرم را سبب فاسد شدن تمام عبادات می خواند.

با توجه به این حدیث تمام تلاشی که انسان برای کسب نور با انجام نماز اول وقت و نماز شب و تلاوت قرآن و دیگر عبادات انجام می دهد با نگاه نادرست فاسد شده و از بین می رود و بنا به فرموده بزرگان نگاه نادرست اصلا شوق به عبادت را به مرور از انسان سلب می کند و به فرموده امام صادق(ع) قلب این افراد به دلیل حاکم شدن شهوت در آن دیگر حکمت نمی پذیرد. چرا که لذت گناه جای لذت به عبادت را در قلب فرد گرفته و فرد بی توفیق و کم حوصله و در نهایت بی میل به عبادت شده و قابلیت هدایت را از دست می دهد.
حالا ما چکار کنیم که این گناه رو ترک کنیم؟
حجت الاسلام انجوی نژاد برای ترک نگاه آلوده به گناه با بیان ثواب عظیم این کار، سلب توفیق در عبادات را نیز ناشی از ناپاکی چشم ها دانسته و در این باره می فرمایند: «من ثواب ترک نگاه ناپاک را براتون می گم: انشاءالله به این روایت ها دقت می کنید و در زندگی خودتون پیاده می کنید حضرت می فرمایند: «هیچ کدام از شما به اندازه اون کسی که با چشم پوشیدن از گناه نگاه به نامحرم سود می کنه، سود نمی کنید.»
آقا! چه ثواب وحشتناکی براش نقل می کنند؟! روایت می فرماید: «یه بار که انسان چشمش به نامحرم می یوفته، حالا می خواد فیلم باشه یا عکس باشه و یا خود نامحرم باشه، اگه به آسمون نگاه کنه و نبینه، اندازه ستاره های آسمون بهش حسنه می دن. و اگه به زمین نگاه کنه اندازه هر چی ریگ در زمین هست به او حسنه می دن و اگه چشماش رو ببنده به اندازه هر چی ریگ در زمین و ستاره در آسمونه، به اون حسنه می دن. خیلی عجیبه.»
«به نامحرم نگاه می کنه بعد می یاد به من می گه: آقا! چشم مون خشک شده ما چکار کنیم؟
می گه: آقا ما چکار کنیم؟ دعا که می خونن، همه بغل دستی هامون گریه می کنن، اما من همین جور می شینم، مثل بت!!
می گه: آقا! می ریم حرم امام رضا (ع) همه به خاک می یوفتن، اما من انگار نه انگار!! آقا! می ریم به امام رضا(ع) می گیم، جوابمون رو نمی ده، چکار کنیم؟ آقا نمازامون بی حاله!
می گم: نمازی که خدا نگاهت نکنه، معلومه بی حاله! نمازی که از اول تا آخرش حب گناه تو دلت هست، به چه دردی می خوره؟
می گه: آقا! ما نماز صبح مون قضا می شه!

می گم: ببین چکار کردی که فرشته ها نمی یان بیدارت کنن؟! روایت می گه: ما فرشته ها رو تا صبح برای بیدار کردن هر کدوم از مؤمنین و شیعیان می فرستیم. بهشون می گن: پاشو خدا منتظره! بعضی وقت ها خدا به فرشته ها می گه: برو صداش بزن. فرشته می گه: خدایا! ولش کن. این مثل مرده خوابیده. ولش کن روزهاش که بهت سر نزد، حالا می خوای شب بهت سر بزنه؟»(۲)
راه فوری پاک کردن چشم ها از گناه
ایشان برای پاک شدن چشم از آلودگی های گناه گریه بر امام حسین (ع) را بسیار موثر دانسته و فرمودند: «من الان یه راه فوری بهتون می گم که چطوری میشه، یه لحظه ای چشمت رو پاک کنی؟ اومد خدمت امام صادق(ع)، عرض کرد: آقا! من خیلی وضعم خراب شده. نمی تونم نگاه به نامحرم رو ترک کنم، چکار کنم؟ آقا فرمودند: الان بهت می گم چکار کن. بیا بشین کنار دست من، دوتایی برای حسین(ع) گریه کنیم. فرمودند: اون چشمی که برای حسین (ع) اشک می ریزه، بیمه است. یعنی فاطمه(س) نمی ذاره گناه کنه. تا می یاد با این چشم ها نگاه کنه دست مهربون خانم می یاد روی سرش، می گه سرت رو بنداز پائین! این چشم هات خیلی قشنگ شده، خرابش نکن.»

علمای اخلاق بسیار بر مسئله نگاه تاکید داشتند و به شاگردانشان توصیه می کردند که برای قرار گرفتن در مسیر الهی و ترک گناه اول می بایست از چشم ها شروع کرد و چشم ها را تربیت کرد که هر چیزی را نبینند که این چشم پوشی بر گناه راه های بسیاری را پیش روی انسان می گشاید. روزه داشتن چشم ها از گناهان مختص ماه مبارک رمضان نیست و تمام طول سال می تواند فرصتی برای روزه داری تمام اعضا بخصوص چشم ها باشد. می توان با مددگرفتن از خداوند و اهل البیت(ع) روزه داری چشم ها را از ماه مبارک آغاز کرد و در طول سال سعی کنیم این روزه را در حد توان معنوی خود نشکنیم. فقط کافی است که قلبا بخواهیم و برایش قدمی هر چند کوچک برداریم بعد خواهیم دید که لطف خداوند چطور به یاری ما خواهد آمد.


منابع
۱_ بحار الانوار(ط-بیروت) ج ۹۳، ص ۳۴۶، ح ۱۲
۲- برگرفته از مقاله گناه، سخنرانی حجت الاسلام انجوی نژاد

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت





بودنت جمعه های تلخ مرا شیرین میکند .

برای ما که دلمان این روزها پیش نفس های غمناک این سرزمین است ،
عطر وجود تو تسلّی بخش لحظه هاست .
هر راهی چراغی میخواهد ،
تو هم راه مایی ، هم چراغ ما .
دلتنگت می شویم چون باقی مانده خدایی بر زمین ،………….
گِره خستگی هایمان را به تو می آوریم ،
چون واسطه آسمان و زمینی ،
اما اگر گاهی رویمان نمی شود روبرویت بایستیم نپرس چرا !!!
بماند…..
شرمنده ایم………
می خواهم خدا را شکر کنم که تو هستی و به روز هایم طراوت میدهی .
بودنت جمعه های تلخ مرا شیرین میکند .

اللـهم عـجـل لـولـیـک الـفـرج

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت





خار چشم دشمنان «سید علی»
رهبر و مولای‌مان «سید علی»


سیلی سختی که فرمودی؛ زدیم
عهد ما باشد همان عهد قدیم


با تو «بیعت» کرده، پیمان بسته‌ایم
عقد آن را با «شهیدان» بسته‌ایم


«عهد»مان را با شهیدان نشکنیم
گردن بدخواه «ایران» بشکنیم


سرزمین ما «شقایق» پرور است
لاله‌زار عشق و «عاشق» پرور است

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




فریادرسی حسین (ع) هنگام نزع
اولین موقف سخت، هنگام جان دادن است که علاوه بر امراض جسمانی که گاهی تمام بدن درد می کند و به روح فشار می آورد، انسان وقتی متوجه می شود که می خواهد برود از آنچه تاکنون دلبسته باید مفارقت کند، از مال و اولاد باید جدا شود. سخت ترین ساعات زندگی حالت احتضار است که حضرت زین العابدین (ع) می فرماید: «ابکی لخروج نفسی»؛ گریه می کنم در موقع جان دادنم. بلی کسی چه می داند که چطور جان می دهد، آیا حواسش متوجه پروردگار و با ایمان به او از دنیا می رود یا متوجه امور متفرقه است؟ خلاصه خیلی موقف سختی است، موجب اضطراب است. چاره این سختی، گریه بر حسین است. روایات در این زمینه زیاد است یکی را برای نمونه عرض کنیم. در کتاب «نفس المهموم» به سند متصل ذکر نموده از جناب مسمع که از اهالی عراق است که گفت: «رسیدم خدمت حضرت صادق (ع) در مدینه. فرمود ای مسمع تو از اهل عراق هستی و به کربلا نزدیکی، آیا به زیارت قبر حسین (ع) می روی؟ عرض کردم آقا من مشهورم و گرفتار مخالفین هستم می ترسم مرا ببینند و جانم در خطر باشد. فرمود حالا که نمی توانی به زیارت قبر حسین (ع) بروی، آیا از مصیبت هایش یاد می کنی؟ عرض کردم آری، فرمود آیا گریان می شوی، عرض کردم بلی، گاه می شود به قدری گریان و نالان می شوم که از غذا خوردن باز می مانم و گاهی خوراک را برمی گردانم (یعنی وقتی آب خنکی به دستش می آید، به یاد لب تشته حسین نمی خورد). اینجا حضرت چندین بشارت می دهد می فرماید: حالا که این طوری، پس از کسانی هستی که در فرح ما ( آل محمد -ص-) فرحناک و در حزن ما محزونی. پس بدان که موقع جان دادن به آمدن آبای ما یعنی پیغمبر (ص) و علی (ع) و آلش چشمت روشن می گردد و در هنگام آمدن عزرائیل به بالینت که سخت محتاج هستی و ملک الموت از مادر به تو مهربانتر است.

نتیجه گریه بر حسین (ع) در قبر
منزل دوم قبر است جایی که اصلا شخص انس و سابقه قبلی ندارد خیلی وحشتناک و هول آور است، به طوری که در کتاب «من لایحضره الفقیه» روایتی است که می فرماید وقتی که می خواهید جنازه ای را وارد قبر کنید او را ناگهان داخلش نکنید. اگر مرد است مستحب است که در فاصله هفت ذراعی پائین قبر گذاشته شود و اگر زن است، به مقدار هفت ذراع طرف قبله بگذارند تا سه مرتبه بلند کنند و بگذارند «فان للقبر اهوا الا!!» به درستی که برای قبر ترسهایی است. خیلی سخت است به قسمی است حضرت سجاد می فرماید: «ابکی لظلمه قبری، ابکی لضیق لحدی، ابکی لسوال منکر و نکیر ایای» شیخ شوشتری از روایات این طور استفاده کرده که اگر کسی مؤمنی را شاد کند هنگامی که او را دفن کردند، صورت نوریه ای همراهش در قبر جای گیرد و گوید من همان سروری هستم که در دل فلان مؤمن وارد کردی. پس اگر کسی مؤمن غمناکی را شاد کرد، اسباب شادی اش در قبر فراهم می گردد. سپس شیخ می فرماید: اگر کسی مؤمن کامل الایمان را شاد کند، چطور است اگر آن شخص پیغمبر و امام باشد چطور است؟ آن وقت می فرماید: کسی که بر حسین گریه کند پیغمبر را شاد کرده، امیرالمؤمنین را شاد کرده، زهرا را شاد کرده، خوش به سعادت چنین شخصی در قبر.
فریادرسی در برزخ از عزادار حسین (ع)
موقف سوم برزخ است یعنی از قبر تا قیامت، پس از آنکه روح به بدن مثالی تعلق گرفت، اگر از نیکوکاران باشد مظهرش وادی السلام در جوار امیرالمؤمنین است و اگر از اشقیاء است محل ظهورش در بیابان برهوت است. اگر کاملا پاک از دنیا رفته باشد که در برزخ راحت است در روح و ریحان و لذت است و اگر ملوث به گناه یا حق الناس و مظالم باشد، مانند میخی که در دیوار کوبیده می شود، در فشار است. آیا کسی می تواند ادعا کند که حتما پاک از این دنیا خواهد رفت و هیچ گونه حقی از مردم بر عهده اش نخواهد ماند؟ آیا در عمرش آبروی کسی را نریخته؟ غیبت کسی را نکرده؟ راه چاره چیست؟ در همین حدیث شریف حضرت صادق (ع) می فرماید: «ان الموجع قلبه لنا لیفرح یوم» کسی که دلش در مصیبت ما به درد بیاید، در موقع مرگ فرحی نصیبش می شود که تا قیام ادامه دارد، یعنی در عالم برزخ هیچ گونه هم و غمی ندارد.

در زیر سایه حسین (ع) در محشر
در قیامت هم، اثر گریه بر حسین (ع) خوب ظاهر می شود، دیگر معلوم است که قیامت چه روزی است. از آیات قرآن راجع به چنین روزی کم و بیش باخبرید. خدا از چنین روزی به «فزع اکبر» تعبیر فرموده، وحشت و اضطراب همه را فرا می گیرد و، احدی نیست که مضطرب نباشد. برای امن در روز قیامت، حدیث شریفی از حضرت رضا (ع) منقول است که:
«من ترک السعی فی حوائجه یوم عاشورا….» کسی که روز عاشورا را تعطیل کند، یعنی عقب کسب و کارش نرود، به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوایج دنیا و آخرتش را برآورد و کسی که روز عاشورا، روز حزن و اندوه او باشد که شاهد ما هم همین جمله است: «جعل الله عزوجل یوم القیامه یوم فرحه و ســـروره» در عوض فردای قیامت که روز هول و ترس همه است برای او روز شادی خواهد بود. موقف سخت دیگر، موقف حساب است. تصورش را بکنید وقتی که می فرماید خودت نامه عملت را بخوان آن وقت هر کس کوچکترین عملی را که کرده می بیند اگر خیر است پاداش خیر و اگر بد است پاداش شر به او داده می شود. حالا چقدر در موقف حساب باید معطل بود به حسب اشخاص فرق می کند. بیچاره کسانی که حسابشان طول بکشد خودش ناراحتی و عذاب روحی سختی است چون در عذاب است که تکلیفش چه می شود نمی داند آیا بهشتی است یا جهنمی؟ لکن عده ای هستند که به نص روایات مدتی که خلق معطل حسابند اینها زیر سایه عرشند، اینان عزاداران حسین اند اینها در جوار حسین اند. هنگامی که دیگران در عذاب پس دادن حسابند، اینها در خدمت آقا یعنی در بهشت حقیقی متنعمند. ممکن است برای بعضی این توهم پیش آید که برای یک قطره اشک چطور می شود این همه آثار عظیمه مترتب شود یک قطره آب شور که این همه اهمیت ندارد. منشأ اشکال و شبهه در این است که اینها خیال می کنند این اجرها مستقیما برای این قطره اشک است، غافل از اینکه مزد حسین (ع) است اینها اجر اشک تو نیست، بلکه اجر خون ابی عبدالله است، هر چه هم بیشتر از اینها عطا شود، باز در مقابل عمل حسین (ع) چیزی نیست.

داستان پذیرائی مرد بیابانی از سلطان
سلطانی عقب شکار گذاشت و از لشگر دور افتاد و در راه گم شد. شب یکه و تنها در بیابان درحالی که خسته شده بود به خیمه ای رسید. مرد و زنی در خیمه بودند. گفت ممکن است مرا میهمان کنید گفتند چه بهتر «مهمان هدیه خداست» از مال دنیا بزغاله ای پیش نداشتند آن را آوردند و برای مهمان کشتند و پختند. صبح که سلطان خواست برود گفت: “من به شهر می روم هر وقت خواستید نزد من بیایید من سلطانم و عمل شما را تلافی خواهم کرد". مدتی گذشت و روزگار خیلی به آنان فشار آورد و مرد پیش سلطان رفت. شاه از احضار پرسید که با او چه معامله کنم؟ هرکس چیزی گفت، سلطان گفت کم است، تا اینکه خودش گفت: “اگر من تمام هستی ام را هم بدهم تازه عمل به مثل کرده ام، زیرا او تمام دارایی اش را که بزغاله ای بود داد، من هم اگر تمام خزانه ام را بدهم عمل به مثل کرده ام” و بالاخره او را بی نیاز و ثروتمند کرد. شیخ شوشتری و دیگران ذکر کرده اند که حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) هرچه داشت در راه خدا در مقابل هر چه خدا به او بدهد، به برکت حسین، شیعیانش، عزادارنش، دوستانش را بیامرزد یا درجات دهد، چیزی نیست و به طور یقین عطاهایی به برکت آقا خواهد شد که نه تنها به بیان نمی آید، بلکه به تصور ما هم نمی گنجد. شیخ می فرماید در عوض سختی عطش حسین، خدا چهار اجر برایش قرار داد:
اول: حوض کوثر که متوسلین به حسین (ع) از آب آن سیراب خواهند شد. از هنگام مرگ تا قیام قیامت.
دوم. چشمه حیوان (از ماده حیات است) که مخصوص گریه کنندگان بر حسین است. آب این چشمه مخلوط به اشک عزاداری ابی عبدالله است.
سوم. اشک چشم مؤمنین تا روز قیامت است. (در این ایام عاشورا خبر دارید که چقدر اشک در راه حسین ریخته می شود و هرساله همین طور بوده تا قیامت هم همین است. علاوه بر بشر، ملائکه آسمانها هم بر حسین می گریند. چنانچه حضرت صادق (ع) فرمود که ملائکه از گریه بر حسین آرام ندارند).
چهارم. هر وقت مؤمنین آب گوارایی می نوشند، یاد لب تشنه حسین می کنند. حسین (ع) حق دارد که یادش کنند درود بر او بفرستند. اینها اجرهایی است که ما می فهمیم آنچه که خدا با او در مقابل تشنگی اش می کند در ادراک ما نگنجد.


منـابـع

آیت الله عبدالحسین دستغیب- سیدالشهداء علیه السلام- صفحه 74-81

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




1 - دروغ فسق است و نباید به سخن فاسق اعتنا كرد.
2 - دروغ گفتار زور است .
3 - دروغ عاملى تباهى ایمان است .
4 - دروغ گناه بزرگى است .
5 - دروغگو مشمول لعنت خداوند است .
6 - دروغگو روسیاه است .
7 - دروغ از شراب بدتر است .
8 - بوى دهان دروغگو روز قیامت گندیده است .
9 -فرشتگان از بوى دهان دروغگو فرار مى كنند، (دروغگو در عالم ملكوت چهره اى زشت و قیافه اى منفور دارد كه یكى از خصوصیات آن تعفنى است كه از دهان او خارج مى شود و اهل دل را متنفر و بیزار مى كند).
10 - خداوند دروغگو را مشمول رحمت خود نمى سازد.
11 - بوى تعفن دروغگو تا به عرش مى رسد.
12 - فرشتگان نگهدارنده عرش ، دروغگو را لعنت مى كنند.
13 - دروغ مانع از چشیدن طعم ایمان است .
14 - دروغگو بذر دشمنى در دلها مى كارد.
15 - شخصیت دروغگو از همه مردم كمتر و بى مایه تر است .
16 - دروغ كلید خانه اى است كه همه پلیدیها در آن است .
17 - دروغ ، رسوایى و دروغگو رسوا است .
18 - با یك دروغ گفتن هفتاد هزار ملك دروغگو را لعنت مى كنند.
19 - دروغ گفتن نشانه منافق بودن است .
20 - راى دروغگو مورد قبول نیست .
21 - دروغ از خطرناك ترین بیمارى هاى روحى انسان است .
22 - دروغ انگشت شیطان است براى لیسیدن .
23 - دروغ بدترین رباهاست (همچون ربا كه افزون طلبى نامشروع در مال است ، دروغ هم افزون طلبى نامشروع در گفتار است ).
24 - دروغ كفرآور است .
25 - دروغ از بدترین پلیدیهاست .
26 - دروغ فراموشى مى آورد.
27 - دروغ درى از درهاى نفاق است .
28 - دروغگو در قیامت با عذاب معذب مى شود.
29 - دروغگو از خواندن نماز شب محروم مى شود.
30 - دروغ سبب گمراهى است و دروغگو هدایت نمى یابد.
31 - ارزش و وقار انسانیت از دروغگو سلب مى شود.
32 - دروغ بزرگترین خبائث است .
33 - دروغ ضد ایمان است و هرگز با آن سازگارى ندارد.
34 - دروغ بزرگترین خطاهاست .
35 - دروغ صاحبش را هلاك مى كند.
36 - دروغگو قابل رفاقت نیست .
37 - خداوند بر دروغگو راه حق را نشان نمى دهد.
38 - به سبب دروغ گفتن حقیقت انسانیت از دروغگو سلب مى شود.
39 - دروغ سبب اضطراب و آشفتگى و تردید روحى دروغگوست .
40 - محصول دروغ پستى در دنیا و آخرت است .
41 - عادت كردن به دروغ فقر مى آورد.
42 - دروغ از پستى درون دروغگو حكایت مى كند.
43 - دروغ اعمال خیر را بى اثر مى كند.
44 - دروغ دره هولناكى است كه هرگاه آدمى در اعماق آن افتد، به هر گناهى كشیده مى شود تا هلاك شود.
45 - دروغ یكى از مصدایق لغو بیهودگى است .
46 - دوستى با دروغگو همانند سراب است . دور را نزدیك و نزدیك را دور جلوه مى دهد.

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت





دوستی میگفت:
یک شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت
سوختگی ته دیگ ها از پدرم
عذرخواهی می کرد.
هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: عزیزم من عاشق ته دیگهای خیلی برشته هستم.
همان شب، کمی بعد وقتی رفتم به پدرم شب بخیر بگویم از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که ته دیگهایش سوخته باشد؟
او مرا در آغوش کشید وگفت:
مادرت امروز روز سختی را گذرانده و خیلی خسته است
بعلاوه، ته دیگها ی کمی سوخته
هرگزکسی را نمی کشد!

زندگی مملو از چیزهای ناقص…و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند.
یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار درک و پذیرش عیب های همدیگر
و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است.
امروز دعایمان برای یکدیگر این باشد که یاد بگیریم قسمت های خوب، بد و ناخوشایند زندگی خود را بپذیریم
و با انسان ها رابطه ای داشته باشیم که در آن، ته دیگهای سوخته موجب قهر و دلخوری نشود.
این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر رابطه ای است.

 

موضوعات: داستان  لینک ثابت





خدایا!
امروز آدم‌های خوب سر راهم بگذار … .
حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه‌ هجوم غم یا ناامیدی یا پریشانی؛
بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود… کلامش؛ نگاهش؛
حتی نوشته‌اش آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگی.
فقط از دستِ خودِ خدا برمی‌آمده که آن آدم را، یا کلام و نگاه
و نوشته‌اش را برای آن لحظه‌ خاص‌ سرِ راه زندگی ما بگذارد.
شاید یکی دیگر از دعاهای روزانه هم بتواند این باشد که خدایا:
من را هم از واسطه‌ها‌ی خوب‌کردنِ حالِ بنده‌هایت قرار بده.

ای دوست
برایت مراحمی ارزومیکنم ازجنس خدا…نزدیک بی خطر.بی منت

در زندگی
مثل یك ” تمبر ” باش ،
به یك ” هدف ” بچسب
و اون رو به ” مقصد ” برسون …..

یک فکر مثبت کوچک در روزمی تواند کل روزتان را تغییر دهد.

اعتبار انسانها به حضورشون نیست بلکه به دلهره ای که در
نبودشون حس میکنی

با زندگی قهر نکن ، چون دنیا منّتِ هیچ کس رو نمی کشه !

با کسی درد و دل کن که دو چیز داشته باشد :
یکی درد….
و دیگری دل…

موضوعات: مناجات  لینک ثابت