✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

گفتم زکوچه ، نفسم تنگ و بریده شد

گفتم که سیلی و رگ قلبم دریده شد


دیدم که دست ، خسته به دیوار می نهی

گفتم به خود ، نسیم جدایی وزیده شد…



موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

خدایا فاطمه رفته ز دستم
کنار قبر او تنها نشـــستم

خدایا من شدم تنهای تنها
ز بعد رفتن ام ابیـــــــها

خدایا زینب من نیمه شب
ندارد غیر مادر نغمه بر لب

حسینم نیمه شب گیرد بهانه
ز قبر مادرش خواهد نــشانه

نخواهم پا نهم از خانه بیرون
مبادا بینم آن جلاد ملـــعون

که زد سیلی به روی همسر من
خدا داند چه آمد بر ســـر من

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





بروسلی نابغه رزمی و سینمای رزمی دنیا میگفت:

از شخصی که ده هزار ضربه رو یک بار تمرین کرده نمیترسم.
از کسی میترسم که یک ضربه رو ده هزار بار تمرین کرده.

بهتر است بجای یاد گیری مقطعی چندین و چند مهارت علمی و هنری و شغلی در طول زندگی خود،
چند مهارت محدود را بطور کامل و توانا یاد بگیریم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





آيت الله مجتهدي تهراني :

اولين عملي که باعث خوب شدن کار و بار انسان مي شود، “راضي نگه داشتن پدر و مادر” است.
دومين عمل “نماز اول وقت” است. نماز اول وقت در اينکه کارتان خوب شود موثر است. کساني که به هر دري مي زنند ولي کارشان درست نمي شود براي اينست که نماز اول وقت نمي خوانند.
جوانها به شما توصيه مي کنم اگر مي خواهيد هم دنيا داشته باشيد و هم آخرت، نماز اول وقت بخوانيد.
زغالهای خاموش را،کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود…
همنشینی اثر دارد.
ما هم اگر کنار کسانی بشینیم،
که روشنند و نورانیت و حرارتی دارند،
ما هم نورانیت و حرارتی میگیریم…
ماهم مثل زغال خاموشیم.

یکی از حرفهای جانسوز اهل جهنم این است:

“یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا”
وای برمن…ای کاش با فلانی رفیق نبودم و با او نمی نشستم،او تاریک بود و مرا مثل خود تاریک کرد.

قران کریم سوره فرقان آیه28

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در کتاب مجالس المؤمنین در ذیل حالات شعراء می نویسد:
پدر جمال الدین خلیعی موصلی، حاکم موصل و ناصبی و یکی از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بود. مادرش هم ناصبیه بود و چون پسری برایش متولد نمی شد؛ به مقتضای عقیده ی فاسد خویش، نذر کرد که اگر خدای به او پسری عطا کند؛ به شکرانه ی او، پسر را سر راه زوار حضرت اباعبدالله علیه السلام بفرستد، تا زواری را که از شام و جبل عامل می آیند و عبور آنها از موصل است به قتل برساند و اموال آنها را غارت کند
بالاخره بعد از مدتی جمال الدین متولد می شود چون جمال الدین به حد جوانی می رسد، مادرش او را از نذر خود خبردار می کند. لاجرم او همراه با مادرش، به دنبال زواری که از موصل عبور کرده بودند؛ رفت.
هنگامی که به مسیب رسید، دید زوار از جسر عبور کرده اند. بنابراین در همان جا توقف کرد تا هنگامی که زوار مراجعت کردند، آنها را به قتل برساند.
جمال الدین در کناری کمین کرده بود و در همان حال به خواب فرورفت. در عالم رؤیا دید قیامت برپا شده است و ملائکه آمدند و او را گرفتند و در آتش انداختند. اما آتش او را نسوزاند و به او اثر نکرد.
ملک موکل جهنم به آتش خطاب کرد: چرا او را نمی سوزانی؟!
آتش گفت: غبار زوار کربلا بر او نشسته است پس او را از جهنم بیرون آوردند و شستشو دادند و دوباره او را درآتش انداختند ولی باز هم آتش او را نسوزاند
ملک گفت: چرا حالا دیگر او را نمی سوزانی
آتش گفت: شما ظاهر بدن او را شستید، اما غبار داخل در جوف او شده است
جمال الدین از خواب بیدار شد و از آن عقیده ی فاسد برگشت و مذهب تشیع را اختیار کرد و مشغول مداحی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شد. بعضی می نویسند: او به کربلا آمد و بعضی شعرا این شعر را به او نسبت داده اند
اذا شئت النجاة فزر حسینا
لکی تلقی الاله قریر عین
فان النار لیس تمس جسما
علیه غبار زوار الحسین .
یعنی اگر نجات از آتش می خواهی، پس حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت کن زیرا آتش به بدنی که غبار زوار حسین علیه السلام بر آن نشسته باشد، آسیب نمی رساند

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





گله هارابگذار!
ناله هارابس كن!
روزگارگوش ندارد كه تو هي شِكوه كني!
زندگي چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگِ تو را…
فرصتي نيست كه صرف گله وناله شود!
تابجنبيم تمام است تمام!!
مهرديدي كه به برهم زدن چشم گذشت….
ياهمين سال جديد!!
بازكم مانده به عيد!!
اين شتاب عمراست …
من وتوباورمان نيست كه نيست!!
***زندگي گاه به كام است و بس است؛
زندگي گاه به نام است و كم است؛
زندگي گاه به دام است و غم است؛
چه به كام و
چه به نام و
چه به دام…
زندگي معركه همت ماست…زندگي ميگذرد…

زندگي گاه به نان است و كفايت بكند؛
زندگي گاه به جان است و جفايت بكند‌؛
زندگي گاه به آن است و رهايت بكند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن…
زندگي صحنه بي تابي ماست…زندگي ميگذرد…

زندگي گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگي گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگي گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز…
زندگي لحظه بيداري ماست…زندگي ميگذرد…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امیرالمؤمنین علی(ع)صحنه مرگ راچنین بیان می فرمایند:

درلحظه ی مرگ اطراف بدن شل می شودرنگ می پرد. مرگ می آید.زبان می گیرد.انسان هنوزمی بیندومی شنود ولی قدرت حرف زدن ندارد.فکرش کارمی کند.باخودفکرمی کندکه عمرش رادرچه راهی صرف وتباه کرده وایامش راچگونه سپری کرده است؟درآن لحظه ازاموال وثروت هایی که درطول عمرش جمع کرده یادمی کندوباخودمی گوید:این اموال راازچه راهی بدست آورده ام وفکرحلال وحرام آن نبودم اکنون گناه وحسابش بامن است ولذت وبهره اش بادیگرانُ ولی مامورمرگ همچنان روح اوراازاعضای اوجدامی کندتازبان وگوش هم ازکارمی افتدوفقط چشمانش می بیندوبه اطراف خودنگاه می کندوتلاش ووحشت حرکت اطرافیان خودرامشاهده می کند.دیگرنمی شنودوحرفی هم نمی زند.درلحظه آخرروح ازچشم هم گرفته می شودواومانندمرداری درمیان دوستان وبستگان می افتدوهمه ازاومی ترسندوازکنارش فرارمی کنندوپس ازاندکی اورابه خاک سپرده ازاودورمی شوندواورابه دست عملش می سپارندوبرای همیشه ازدیدارش چشم می پوشند.!
نهج البلاغه ، خطبه 109, بند۵

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزهای رفته ی سال را ورق میزنم …….
چه خاطراتی که زنده نمیشوند…….
چه روزهاکه دلم میخواست تا ابد تمام نشوند
وچه روزهاکه هر ثانیه اش یک سال زمان میبرد…….
چه فکرها که آرامم کرد و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود…….
چه لبخندهاکه بی اختیار برلبانم نقش بست و چه اشک هاکه بی اراده از چشمانم سرازیر شد……
چه آدم هاکه دلم راگرم کردند و چه آدم ها که دلم را شکستند……
چه چیزهاکه فکرش را هم نمیکردم وشد و چه چیزهاکه فکرم را پرکردو نشد…….
چه آدم هاکه شناختم و چه آدم هاکه فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان…….
وچه…….
و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر میشود…….
کاش ارمغان روزهایی که گذشت و یک ماه باقیمانده از سال آرامشی باشد از جنس خدا……
آرامشی که هیچگاه تمام نشود……
آرامشی که همیشه با ما باشد…
خدایا ……. آرامشم باش …..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت