✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ﻣﻮﻱ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﻋﺸﺎﻕ ﻣﺮﺗّﺐ ﻧﺸﻮﺩ


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



به نام خداوند بخشنده و مهربان
دعای پیوند:
الهی به حق بزرگی نامت

بسم الله الرحمن الرحیم
الهی، توانم را به توانت پیوند می زنم
الهی علم و آگاهی ام را به علم ازلی و آگاهی
محیط و کامل ات پیوند می زنم
الهی نگاهم را به نگاهت پیوند می زنم
الهی ذهنم را به ذهن ات پیوند می زنم
الهی قلبم را به قلبت پیوند می زنم
الهی روحم را به روحت پیوند می زنم
الهی قدم هایم را به قدم هایت پیوند می زنم
الهی عشقم را به عشقت پیوند می زنم
الهی قوت و قدرتم را به اقتدارت پیوند می زنم
الهی صبرم را به صبر جمیل ات پیوند می زنم
الهی همه امورم را به تدبیر تو پیوند می زنم
و به حریم امن بسم الله وارد می شوم
و به برکت نامت برکت می یابم و برکت می دهم
و منتظر آشکاری اراده ات در خودم می مانم
به حق الله رحمن و رحیم
آمین یا رب العالمین

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زاهدي گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد…
اول؛ مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!
دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت، به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟
سوم؛ كودكي دیدم که چراغی در دست داشت، گفتم این روشنایی را از کجا آورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟
چهارم؛ زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن.
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دوستی میوه ی مهر است، که چیدن دارد !
مزه ی خالص شهد است…، چشیدن دارد !


قطره ی شبنم عشقیست، که از ابر وفا،
بر بیابان جفا…، شوق چکیدن دارد…!


خاطر از همدلی دوست، ز رخوت برهد؛
طرح لبخند صمیمانه…، چه دیدن دارد !


فارغ از قید تملق…، لب خود را بگشا؛
صحبت صدق و صفا کن، که شنیدن دارد.


مشِکن…، حرمت پیمان مودت، به غمی؛
بار این صبر پسندیده…، کشیدن دارد…!


هرکسی لایق یاقوت رفاقت نشود…؛
آنکه از خود گذرد، قصد رسیدن دارد !


الفت یار…، کند، شمع عطوفت، روشن
گرد این شعله، چو پروانه…، پریدن دارد

دوستی چون نفس گرم مسیحاست که بر
سوز تنهایی و اندوه…، دمیدن دارد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ریشه های قالی را تا می کنیم..
تا سالم بماند
ولی ریشه ی زندگی یکدیگر را..
با تبر نامهربانی قطع می کنیم
و اسمش را می گذاریم برخورد منطقی!
دل می شکنیم
و اسمش می شود فهم و شعور
چشمی را اشکبار می کنیم
و اسمش را می گذاریم حق
غافل از اینکه اگر در تمام این موارد
فقط کمی صبوری کنیم
دیگر مجبور نیستیم عذرخواهی کنیم
ریشه ی زندگی انسانها را دریابیم
و چون ریشه های قالی محترم بشماریم
گاهی متفاوت باش…
بخشش را ازخورشید بیاموز
ومحبت را بی محاسبه پخش کن …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روزی ناصرالدین قاجار وهمرامانش رفتند به باغ دوشان تپه، نهال گل سرخ قشنگی جلوی عمارت، نظر شاه را جلب کرد، فوری کاغذ و قلم برداشت و شروع به نقاشی ان گل نمود. تمام که شد، انرا به درباریان نشان داد و پرسید چطور است؟مستوفی الممالک پاسخ داد “قربان خیلی خوب است". اقبال الدوله گفت “قربان حقیقتا عالی است” و اعتمادالسلطنه نیز عرض کرد “قربان نظیر ندارد” و بعد یکی دیگرگفت “این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است” نوبت به ضیاالدوله که رسید گفت “حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم ازعطر و بوی خود گل، بیشتر و فرحناکتر است". همه حضار خندیدند.
بعد از انکه خلوت شد ،شاه به موسیو ریشار فرانسوی گفت: وضع امروز را دیدی؟من باید با اینها مملکت را اداره کنم.


ص ۹۲۳ کتاب “چکیده های تاریخ".

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




سلطان محمود از طلحک پرسید:
فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین مردم آغاز می شود؟
طلحک گفت: ای پدر سوخته،
سلطان گفت: توهین میکنی، سر از بدنت جدا خواهم کرد،
طلحک خندید و گفت:
جنگ اینگونه آغاز میشود،
کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد.
(عبید زاکانی)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

پرسيدند: اگر بخواهی کتابی100صفحه ای درباره امید بنویسی، چه می نویسی؟
گفت:99 صفحه رو خالی میذارم.صفحه آخر..سطر آخر
می نویسم.
یادت باشه دنیا گرده …
هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی
شاید تو در نقطه شروع باشی….”
هیچ وقت
خود را دست کم نگیرید .
اینها امید هستند.
امید سر منشأ هر چه خوبیست.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





جوان سرگشته ای از پیرمرد پرسید:

“بزرگترین نیرنگ دنیا چیست؟

” پیرمرد گفت:

“آن است که اختیار زندگیمان از دستمان خارج شده و از آن پس سرنوشت حاکم بر زندگی شود.”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت