✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
قصه آب


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

1.هرگاه زنی برای مرتب کردن خانه چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد خداوند به او نظر رحمت میکند.پیامبر اکرم (ص)

2.در هربار شیر مکیدن نوزاد خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده را به زن میدهد.پیامبر اکرم ( ص )

3.جهاد زن خوب شوهرداری کردن است.امام علی (ع)

4.بهترین زنان زنی است که برای شوهرش خوشبو باشد.امام صادق ( ع)

5.چند گروه از زنان با حضرت زهرا در قیامت محشور میشوند.یکی از انان زنانی هستند که بر بداخلاقی شوهر خود صبر میکنند.امام صادق (ع)

6.هیچ چیز برای زن در شب اول قبر بهتر از رضایت شوهرش نیست.امام محمد باقر (ع)

7.یک لیوان آب دست شوهر دادن بهتر از یک سال نماز شب خواندن و روزه گرفتن است.پیامبر اکرم (ص)

8.چون زنی به شوهر خود آب گوارایی دهد خداوند 60 گناه او را میبخشد.پیامر اکرم (ص)

9.هیچ زنی نیست که دیگ غذایش را بشوید مگر آنکه خدواند او را از گناهان وخطا ها می شوید. فاطمه(س)

10.هیچ زنی نیست که هنگام نان پختن عرق کند مگر آنکه خداوند بین او و جهنم هفت خندق قرار دهد. فاطمه(س)

11.هیچ زنی نیست که لباس ببافد (بدوزد) مگر آنکه خداوند برای هر نخی صد حسنه می نویسد وصد گناه محو می کند. فاطمه(س)

12.هیچ زنی نیست موی فرزندان خود شانه بزند ولباس آنان را بشوید ، مگر آنکه خداوند برای هر مویی حسنه ای بنویسد و برای هر موی گناهی را پاک کند واو رادر چشم مردم زینت دهد.فاطمه(س)

13.بهتر وبرتر از همه اینها رضای خدا ورضای مرد از همسرش است .رضای همسر رضای خدا وغضب همسر غضب خدا می باشد.فاطمه(س)

14.هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب میشود.فاطمه(س)

15.هيچ زنى نيست که شوهرش را يکبار آب دهد (يک ليوان) مگر اينکه اين رفتار براى او از عبادت يک سال که روزهايش را روزه بگيرد وشبهایش به شب زنده دارى مشغول باشد بهتر است وخداوند در عوض هر بار که شوهرش را آب دهد ، شهرى در بهشت براى او بنا مى کند وشصت گناه از او می آمرزد.امام صادق (ص)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چرا «روز جمعه» نامیده شده؟
پرسشی که به ذهن انسان تداعی می کند، این است که: چرا جمعه را جمعه نامیده اند؟ پاسخ را در روایات جستجو می کنیم.
ابوحمزه نقل نموده که مردی به محضر امام باقر (علیه السلام) رسید و عرض کرد: چگونه (و چرا این روز) جمعه نامیده شده؟ حضرت فرمود: «لانّ الله عزّوجلّ جمع فیها خلقه لولایة محمّدٍ و وصیّه فی المیثاق فسمّاه یوم الجمعة لجمعه فیه خلقه؛(1) برای این که خداوند عزیز و جلیل در آن روز خَلقَش را بر ولایت محمد و وصی او (علی(علیه السلام)) در پیمان گرفتن جمع کرد. پس جمعه نامیده شد به خاطر جمع نمودن خداوند مردم را در این روز [بر ولایت محمّد و آل محمد (صلّی الله علیه و آله)]؛ یعنی جمعه از جَمع شدن گرفته شده است».
و امام صادق (علیه السلام) فرمود: «سمّیت الجمعة جمعةً، لانّ الله جمع الخلق لولایة محمد و اهل بیته (صلوات الله علیهم) … سمّیت الجمعة جمعةً، لانّ الله جمع للنّبی (صلّی الله علیه و آله) امره؛ (2) جمعه را جمعه نامیده اند، به این جهت که خداوند مخلوقات خود را [در آن روز] بر ولایت محمد و اهل بیت او جمع نمود. (همچنین فرمود) جمعه، جمعه نامیده شده است، چون خداوند امر [و کار] پیامبر را در آن روز جمع نمود».

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺎ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﺑﺎﺭ ‏,ﺯﯾﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﻏﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﺍﺕ ﻭﺭﻕ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ…
ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺍﺑﺪﯼ…

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﭼﻪ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻣﺤﻨﺖ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺕ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﺩ ﺑﻤﺎﻧﺪ…
ﺍﻣﺎ ﺣﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻗﺼﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﺖ…
ﺗﻮ ﭘﺴﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺎﺩﺭﯼ !
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﻟﮕﻮﯾﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ…
ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﺎﻥ ﻭ ﺩﺭﺩﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺭﺍﻩ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻣِﻬﺮِ ﺗﻮ ، ﺧﯿﻠﯽ ﭘﺪﺭﺍﻧﻪ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﺳﺖ….
ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ …
ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﯽ ﺑﯽ ، ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺩﻋﺎﯾﻢ ﮐﻨﯽ … ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻃﻠﺐ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﮐﻨﯽ ؛
ﭼﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻋﻤﺎﻟﻢ ﻣﻮﺝ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ.
ﭼﻮﻥ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺧﺮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ؛
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺩﻋﺎﯾﻢ
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻋﺎﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ، ﺯﻣﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻫﻢ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﺪ ﻣﺮﺍ

می داﻧﯽ ﺟﺰ ﺗﻮ ﮐﺴﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ …

ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ(ارواحنا فداه)

دل خوشم ب سلامی ک جوابش واجب است آقا جانم…..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

شاید مثل دوست داشتن ما، مثل دوست داشتن خاله خرسه است! دوستِ دوستیم ها، ولی شعور دوست داشتنمان در این حد است که آخرش، مغز دوستمان را به هوای کشتن یک پشه، با سنگ متلاشی کنیم!
نه این که بلد نباشیم بگوییم «دوستت دارم»؛ نه! اتفاقاً زیاد هم می گوییم. دوست هم داریم؛ برای همین بلند بلند فریادش می کنیم. از این نظر ما شبیه «گاو دو من شیر ده» هستیم. بعد از آنکه دو سطل شیر مفید دادیم، لگد حماقت می زنیم به سطلها و انگار نه انگار! شیرها روی زمین جاری می شود و صاحبمان هنوز هم دست خالی است. منظورم این است که دوست داشتن، باید نتیجه اش بشود «مفید» شدن، والّا می شود دوستی خاله خرسه.
با دعای فرج، عاشقی می کنیم.
دوست داشتن خالی، هیچ فایده ای ندارد. نه عاشق را به جایی می رساند نه معشوق را. این وسط باید ابراز عشقی وجود داشته باشد. این را همه می دانند. وقتی حرف عشق و عاشقی می شود، کسی از کوه کندن فرهاد تعجب نمی کند؛ یا حتی بیابان نشینی مجنون. حتی کسی از اینکه رمئو و ژولیت خودشان را برای همدیگر کشتند هم تعجب نمی کند. امّا همین که بحث جان بازی برای امام پیش می آید، سگرمه ها توی هم می رود و می گویند: «چرا؟!» انگار این وسط تنها کسی که ابراز عشق به او مایه ی تعجب بعضی ها می شود، آقای ماست!
حتی وقتی پیشنهاد می دهیم که در شهر و محله و کوچه و خانه ی خودمان، بگوییم شیعه ایم و نام امام مظلوممان را تبلیغ کنیم، پُرپرش می گویند: «چه لزومی دارد؟»
این جور وقت ها، من در دلم می ماند که بگویم از دعا کردن برای آمدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بگیر، تا جان دادن در راهش، همه عاشقی است! زبانِ عشق نفهم!
اصلاً اگر این ابراز عشق، لزومی نداشت که امام صادق (علیه السلام) نمی فرمود: «اگر کسی را دوست داشتی، او را از این امر، مطلع ساز که دوستی بین شما را محکم تر می گرداند.» (1)
وقتی دعا می کنیم، تازه اعلام کرده ایم که «می خواهیمت!». وقتی دعا نکنیم، یعنی از خدا امام را نمی خواهیم، وقتی او را نخواهیم، می توانیم بگوییم عاشقیم؟ آخر کدام عقل سلیمی از ما می پذیرد که عاشقانه کسی را «از راه دور» دوست داشته باشیم؟!
تازه این خواستن و دعا کردن برای آمدن امام، اول راه است. وقتی فرهاد، صدای شیرین را شنید و عاشق شد، با پس زدن شیرین، پس نرفت! تازه رفت دنبال ثابت کردن عشقش با کندن چهره ی شیرین در کوه! اگر عاشقیم، وقتی که فریاد زدیم: «دوستت دارم» بعد باید ادامه دهیم: «بهایش هر چه باشد، باشد!». برای رفتن تا آخر دوستی با امام، شاید کار به جایی برسد که لازم باشد، جانمان را سپر امام کنیم. حالا، ما این اینقدر عاشق هستیم؟
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
لب کلام اینکه: دوست داشتن، نتیجه اش می شود دوست داشتن بیشتر. وقتی محبتی باشد، دعایی هم هست. دعا برای سلامتی محبوب مان، دعا برای آمدنش، برای خلاصی اش از غیبت، برای خلاصی دوستانش از قتل عام، دعا برای نابودی دشمنانش. نتیجه ی این دعا، می شود قدم های بعدی: اول دعا، بعد حرکت، و بعد جان بازی!
عاشقی، با دعای فرج آغاز می شود.

پی نوشت:
1. کافي: 644:2؛ اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج 1، ذیل نتایج دعا: اظهار محبت قلبی


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دل من خون شد ازین غم، تو كجایی؟
و ای كاش كه این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد،
“همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ … تو کجایی؟ تو کجایی…” ۱»

و تو انگار به قلبم بنویسی:
كه چرا هیچ نگویند
مگر این رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، كه غریب است؟

و عجیب است

كه پس از قرن و هزاره

هنوزم كه هنوز است

دو چشمش

به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش

زیاد است

كه گویند
به اندازه یك « بدر » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق، ولی او سپهش یار ندارد!

تو خودت! مدعی دوستی و مهر شدیدی!
كه به هر شعر جدیدی،
ز هجران و غمم ناله سرایی، تو كجایی؟

تو كه یك عمر سرودی «تو كجایی؟» تو كجایی؟

باز گویی كه مگر كاستی ای بُد ز امامت،
ز هدایت،
ز محبت،
ز غمخوارگی و مهر و عطوفت ۲

تو پنداشته ای هیچ كسی دل نگران تو نبوده؟
چه كسی قلب تو را سوی خدای تو كشانده؟
چه كسی در پی هر غصه ی تو اشك چكانده؟
چه كسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه كسی راه به روی تو گشوده؟ ۳

چه خطرها به دعایم ز كنار تو گذر كرد،
چه زمان ها كه تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر كرد…

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتی كجایی!؟
و ای كاش بیایی!

****
هر زمان خواهش دل با نظر یار یكی بود، تو بودی …
هر زمان بود تفاوت، تو رفتی، تو نماندی.
خواهش نفس شده یار و خدایت،
و همین است كه تاثیر نبخشند به دعایت،
و به افاق نبردند صدایت،
و غریب است امامت.

من كه هستم،
تو كجایی؟
تو خودت! كاش بیایی.
به خودت كاش بیایی.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تا دلم غافل ز آقا می شود!

پای من سوی گنه وا می شود….


تا مرا نفسم به ذلت می کشد!

مهدی زهرا خجالت می کشد……


کار من تنها دل آزردن شده……

کار مولا خون دل خوردن شده…….


روز و شب گویم به خود با واهمه !!


موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خانه‌های آن کسانی می‌خورد در، بیشتر
که به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر

عرض حاجت می‌کنم آن‌جا که صاحب‌خانه‌اش
پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر

گاه‌گاهی که به درگاه کریمی می‌روم
راه می‌پویم نه با پا، بلکه با سر، بیشتر

زیر دِین چارده معصومم اما گردنم
زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر

گردنم در زیر دیِن آن امامی هست که
داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر

آن امامی که «فداکِ» گفتنش رو به قم است
با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر

قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین
همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر

قصد این بار قصیده از برادر گفتن است
ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر

من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم
لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم
بودنم را می‌کنم این‌گونه باور بیشتر

مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد
هرکه بامش بیش، برفش… نه! کبوتر، بیشتر

چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است
این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا
این حرم دیگر ندارد حرف کمتر، بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا!
چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر

از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت
من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر

بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی
جان زهرا(س) چون شنیدم که به مادر بیشتر.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بگو دل شکسته را کجا دوا کنم حسین
برای رفع حاجتم کجا دعا کنم حسین

امید بسته چشم من به گنبد طلای تو
برای دیدن حرم، خدا خدا کنم حسین

غریق محض محض من ، و کشتی نجات تو
مرا پناه می دهی اگر خطا کنم حسین

تمام هست و نیستم ، برای تو ، به نام تو
اگر چه نیست قابلت ، ولی فدا کنم حسین

وضوی من ! اذان من ! صلات من ! صیام من !
تمام کار من شده ، تو را صدا کنم حسین

منم کبوتری که عاشقانه هست حاجتش
کنار قبرت آشیانه دست و پا کنم حسین

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم