✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
بای ذنب قتلت....؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



#امام_رضا علیه‌السلام

#ترکیب_بند

 

 بهشت هفتم 

 

باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند

شاید به خاک پای شما نازلم کنند

 

دل می‌کنم از آن‌که دل از تو بریده است

دل می‌دهم به دست تو تا بی‌دلم کنند

 

امشب کمیت شعرم اگر لنگ می‌زند

فردا به لطف چشم شما دعبلم کنند

 

ایمان راستین هزاران رسول را

آمیخته اگر که در آب و گلم کنند،

 

شاید خدا بخواهد و با گوشه‌چشمتان

بر رتبه‌ی غلامی‌تان نائلم کنند

 

وقتی سرشت آب و گلم را ازل خدا

بر آن نوشت رعیت سلطان ارتضی

 

 

در هشتمین دمی که خدا بر زمین دمید

بوی بهشت هفتم او ناگهان وزید

 

از شش‌جهت نسیم خبر داد و بعد از آن

از پنجره صدای اذان خدا رسید

 

چار عنصر از ولادت او جان گرفته‌اند

یعنی زمین به یمن وجودش نفس کشید

 

از هشت بی‌خود این همه پایین نیامدم

یک حرف بیشتر چه کسی از خدا شنید

 

توحید، حرف محوری دین انبیاست

شرط رضا به حکم «أنا من شروطها»ست

 

 

از برکتت نبود اگر، نان نداشتیم

باران نبود غیر بیابان نداشتیم

 

سوگند بر تو ای سر و سامان زندگی

بی‌تو نه سر که این همه سامان نداشتیم

 

این حوزه‌ها نفس به هوای تو می‌کشند

لطفت اگر نبود، مسلمان نداشتیم

 

ای آرزوی هر سفر دل! از ابتدا

ما قبله‌ای به غیر خراسان نداشتیم

 

ما رعیت ری‌ایم که سلطان به جز رضا

ارباب جز حسین در ایران نداشتیم

 

خون حسین در رگ و در ریشه‌ی من است

علم رضا معلم اندیشه‌ی من است

 

 

چشم امید بر در لطف تو بسته است

هر زائری که گوشه‌ی صحنت نشسته است

 

بارانی است حال و هوای دو دیده‌ام

اینجا همیشه کاسه‌ی چشمم شکسته است

 

از باب جبرئیل به پابوست آمدن

از آسمان‌رسیده و رسمی خجسته است

 

آن پیرمرد تشنه در آن گوشه‌ی حرم

از راه دور آمده و سخت خسته است

 

با صد امید حاجت این‌بار خویش را

با پارچه به پنجره فولاد بسته است

 

وا شد گره ز پارچه، حاجت روا شده‌ست

یعنی که زائر حرم کربلا شده‌ست

 

 

با یاد خاطرات سفر با عشیره‌ام

بر عکس یادگاری با صحن، خیره‌ام

 

از بس دلم شکسته برای زیارتت

با اشک شوق گرم وضوی جبیره‌ام

 

یاد غروب‌های زیارت هنوز هم

گاهی پی دو جرعه‌ی جامع کبیره‌ام

 

«یا قادة الهداة و یا سادة الولاة»

«مستبصرٌ بشأنکم» این است سیره‌ام

 

فرموده اید «فعلکم الخیر» یا رضا

ای هشتمین «کلامکم النور»، تیره‌ام

 

از بس گناه دور و برم را گرفته است

چون تک‌درخت خشک میان جزیره‌ام

 

ما هم شنیده‌ایم که فرموده‌ای شما

هستم در انتظار ظهور نبیره‌ام

 

دعبل کجاست تا بنویسد در این فراز

عجل علی ظهورک یا فارس الحجاز

 

#محسن_عرب_خالقی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خیلی  عجیبه!…

چرا از باباش کمک نمی گیره!…

به همه عالم و آدم رو می انداخت الا باباش!…

 

 شاید  میخواست بزرگی و مرد بودنش رو نشون بده!…

 یا شاید  یه لجبازی کودکانه بود!…

 

پدرش واقعا  مهربان و دلسوز بود!…

 وقتی فهمیدم باباش پیش قدم شده برای کمک  و می دونسته فقط اون می تونه کمکش کنه ولی توجه نکرده خیلی متاسف شدم!…

 

هزاران بار بلکه بیشتر پدر سعیشو کرده بود اما…

 

#درک_کار_ما_ادم_ها_روز_به_روز _سخت_تر_میشه!…

چه صبری داره بابای ما ادم ها!….

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خیلـۍاز آدمـ‌هـا هسـتـنـد ڪہ‌بـہ

شـما میـگویـند: ” نمیـتـوانـۍ “

 

ڪارۍ ڪہ بـایـد انـجام دهیـد

اینـسٺ‌ڪہ‌بـرگـردید و بـگویـید

 

“حـالـا تمـاشـا ڪن …”

 

هـمـٺ+تـوڪل‌بـہ‌خـدا=مـوفـقـیـٺ

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زندگی

دوختن شادی‌هاست

و به تن کردن

پیراهن گلدار امید ،

ذهن باغچه است

گل در آن باید کاشت

گر نکــاری گل ِمــن

علف هـرز در آن می‌رویـد

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اگه خواستی تکیه بدی

 

نه به “چهره ها “اعتماد کن ؛

نه به “زبون ها”

 

به دوتا چیز؛ اما میشه تکیه کرد…

 

“یکی"مرام و مردونگی

“دومی “ایمان و خداباوری”

 

بامرام؛ نمک میشناسه

و باایمان ظلم نمیکنه….

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 حکمتِ خدا را کسی نمی داند

 

 حجت الاسلام شیخ حسین طوسی می گوید: یک بار این اندیشه به فکرم خطور کرد که وجود من چه خاصیتی دارد، نه بنده خالص خدایم و نه آن که خدمتی بتوانم انجام دهم. آینده ام روشن نیست، از کجا معلوم که عنصری مفید برای مردم باشم! پس چه خوب است، انسان در ایام جوانی از دنیا برود و گناه کمتری مرتکب شود. در همین اندیشه بودم که محضر آیت الله کوهستانی مشرف شدم، بدون آن که چیزی در این باره به ایشان عرض کرده باشم. معظم له در همین زمینه به نصیحت کردن پرداختند، گویا از همه چیز خبر دارد. فرمودند: « خود این ناراحتی ها و غصه ها برای پرورش انسان است، باید این ناراحتی ها را تحمل کرد تا روح آدمی پرورش یابد و تقویت گردد. حکمت خدا را کسی نمی داند؛ عده ای در جوانی می میرند و برخی در پیری. یکی از الطاف الهی این است که مرگ را در پیری برای انسان قرار داده، اگر چه انسان خیلی اهل عمل هم نباشد باز آن ضعف پیری و شکستگی ایام کهولت، موجب می گردد که خداوند ترحم بیش تری به انسان داشته باشد، چون خدا به محاسن سفید انسان رحم می کند.»

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




داستان پندآموز

 

بچه که بودم عموم برام یه کتونی خرید که سفید بود، با بندای مشکی…

عاشقش بودم! آخه مامانم هیچ وقت برام کفش سفید نمیخرید. میگفت زود کثیف میشه.

ولی این وسط یه مشکلی بود! دو سایز برام بزرگ بود!

مامانم گذاشتش تو انباری؛ گفت یکم که بزرگ تر شدی بپوشش.

خلاصه دو سال گذشت…

مامانم گفت فکر کنم دیگه اندازت شده. انقد ذوق داشتم واسه پوشیدنش که داشتم بال درمیاوردم.

آخه تو کلِ این دوسال هر کفشی میخریدم با خودم میگفتم عمرا به اون کتونی سفیده نمیرسه!

رفت و از انباری آوردش بیرون، با ذوق درِ جعبه رو باز کردم، ولی خشکم زد!

اصن اونی نبود که فکر میکردم

یعنی تو کلِ این دو سال انقد واسه خودم بزرگش کرده بودم که قیافه ی واقعیشو یادم رفته بود!

با خودم گفتم این بود اون کفشی که به خاطرش رو همه کفشا عیب میذاشتم؟!

این بود اون کفشی که به عشق این که بپوشمش این همه منتظر موندم؟

 

یک سری چیزها و یک سری آدمها را انقدر در ذهنمون بزرگ میکنیم و بقیه رو به واسطه اونها طرد میکنیم. ولی وقتی باهاشون دوباره رو به رو شیم، تازه میفهمیم اصلا ارزش نداشتن که این همه وقت فکرمونو مشغولشون کنیم!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بیشترین ضربه ها رو خوبترین آدمها میخورند ، برای خوبیهاتون حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان … زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ، تا میتازی با تو میتازند ، زمین که خوردی آنهایی را که جلوتر بودند هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند و آنهایی که عقب بودند به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد … در عجبم از مردمی که بدنبال دنیایی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند …. ( نهج البلاغه _ ص 56 )

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت