✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
مهدی جان ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﻭﻟﻲ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﻳﻴﻢ، ﺭﻋﻴﺖ ﺷﻤﺎﻳﻴﻢ.


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است

من و درس عشق ای دل! که تمام وجد و حال است


ز مراحم الهی، نتوان برید امید

مشنو حدیث زاهد، که شنیدنش وبال است


طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است

تو بگو که خون عاشق، به کدام دین حلال است؟


به جواب دردمندان، بگشا لب ای شکرخا!

به کرشمه کن حواله، که جواب صد سوال است


غم هجر را بهائی، به تو ای بت ستمگر

به زبان حال گوید که زبان قال لال است



اشعار شیخ بهائی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از يه متخصص ارتوپد سوال شد چطوري خدا رو شناختي؟
گفت:کنار دريا،مرغابي را ديدم که پايش شکسته بود
اومد پايش را داخل گل هاي رس ماليد بعد به پشت خوابيد…
پايش را سمت نور خورشيد گرفت تا خشک شد
اينطوري پاي خود را گچ گرفت
فهميدم خدايي هست که به او آموزش داده…
به خودت نگاه کني خداشناس مي شوي
مغرور نشويد…
وقتي پرنده اي زنده است مورچه را ميخورد، وقتي ميميرد مورچه او را ميخورد.
شرايط به مرور زمان تغيير ميکند.
هيچوقت کسي را تحقير نکنيد.
شايد امروز قدرتمند باشيد اما زمان ازشما قدرمندتر است.
يک درخت، هزاران چوب کبريت را ميسازد اما وقتي زمانش برسد يک چوب کبريت ميتواند هزاران درخت را بسوزاند!
پس خوب باشيد و خوبي کنيد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دل بــســـپــار…

به آتشی که نمى سوزاند
” ابراهیم ” را

و دریایى که غرق نمی کند
” موسى ” را

نهنگی که نمیخورد
“یونس"را

کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى ” نیل ” می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش

دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد

آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
” نمی توانند “
پس
به ” تدبیرش ” اعتماد کن
به ” حکمتش ” دل بسپار
به او ” توکل ” کن
و به سمت او “قدمی بردار"…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




همیشه بهترین آینده بر پایه گذشته ای فراموش شده بنا می شود !
تازمانیکه غمها و اشتباهات گذشته را رها نکنی
نمیتوانی در زندگی پیشرفت کنی …
این نکته را از “غنچه ها” آموختم
تا لب به “خنده” وا نکنی، گل نمی شوی …

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




میان آرزوی تو ومعجزه خداوند، دیواری است به نام اعتماد.


پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او اعتماد کن.


هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.


ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دو چیز است که گناهان را نابود می کند

مرض؛(1

امیر المؤمنین(ع) به یکی از اصحابشان که مریض شده بود مؤعظه کردند و فرمودند: «خدا بیماری تو را وسیله کاستن گناهانت قرار داده است.»

آدم که تب می‌کند کفاره گناهنش است. ناراحت نشید از این که مریض شدید، شکوه نکنید، فایده مرض این است که گناهان را نابود می‌کند.

سجده؛(2

در روایت داریم که آدم به سجده برود و مدتی بر سجده باشد و ستایش کند. حدیث است که «سجده گناهان را می‌ریزد، همان طور که باد در فصل پاییز برگ درخت را می‌ریزاند.»

گناه آدم را سنگین می‌کند، مثل بعضی‌ها که دیدید نماز صبح که می‌خواهند بخوانند انگار که کوه روی‌شان افتاده است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزهای رفته , به چوب کبریت های سوخته میمانند,
جمع آوری شده در قوطی خویش,
هر کاری میخواهی بکن ،آنها دوباره روشن نمیشوند
فقط سیاهی آنها دستت را آلوده میکند ,
روزهایت را بیهوده نسوزان ,
روزهایت را دوباره با عشق شروع کن…!!
و از زندگیت ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮ ،
ﮐــــــــــــــــــــــﻪ ﺩیگر ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﮔﺸﺖ…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شهيد بديعي

شلمچه بودیم!
شیخ مهدی میخواست آموزش پرتاب نارنجک بده گفت:"بچه ها خوب نگاه کنید
محمد!حواست اینجا باشه.احمد!این جوری نارنجک رو پرتاب میکنند.خوب نگاه کنید
تا خوب یاد بگیرید.خوب یاد بگیرید که یه وقتی خودتون یا یه زبون بسته ای رو نفله نکنید
من توی پادگان،بهترین نارنجک زن بودم.اول،دستتون رو میذارین اینجا بعد شیخ مهدی ضامن رو کشید و گفت:حالا اگه ضامن رو رها کنم،در عرض چند ثانیه منفجر میشه
داشت حرف میزد و از خودش و نارنجک پرانی اش تعریف میکرد که فرمانده از دور داد زد
ای شیخ مهدی! چی کار میکنی..
شیخ مهدی یه دفعه ترسید ونارنجک و پرت کرد.نارنجک رفت و افتاد رو سر خاکریز بچه ها صاف ایستاده بودند و هاج و واج نارنجک و نگاه می کردند که حاجی دادزد:بخواب برادر! بخواب انگار همه رو برق بگیره،هیچکس از جاش تکان نخورد.چند ثانیه گذشت.همه زل زده بودند به سر خاک ریز،که نارنجک قل خورد و رفت اون طرف خاکریزو منفجر شد
شیخ مهدی رو به بچه ها کرد وگفت :"هان یاد گرفتید؟!دیدید چه راحت بود
فرمانده خواست داد بزنه سرش که یه دفعه ای صدایی از پشت خاکریز اومد که میگفت:الله اکبر!الموت لصدام!..بچه ها دویدن بالای خاکریز که ببینن صدای کیه؟دیدند یه عراقی ای زخمی شده و به خودش میپیچه شیخ مهدی ، عراقی رو که دید داد زد:حالا بگید شیخ مهدی کار بلد نیست؟!ببینید چی کار کردم
راوی(محسن صالحی حاجی آبادی)

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم