آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):

▪️طلبه ای از دنیا رفت، وقتی او را در خواب دیدند، پرسیدند حالت چطوره؟

▪️او گفت : مواظب اعمال و گفته های خود باشید

▪️زیرا حساب و کتاب خدا بسیار دقیق است

▪️روزی که باران می بارید من گفتم: به به چه عجب باران به موقعی!

▪️هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و به من می گویند مگر ما باران بی موقع هم داریم؟!

ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻪ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﺍﺯ ﺁﺭﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﺮﻩ‌ﻫﺎﯼ ﮐﻮﺭ، ﺗﺴﮑﯿﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ، ﭘﻮﻟﯿﺶ ﻧﻘﺮﻩ، ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ‌ﻫﺎ، ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﻮﯼ ﮐﻔﺶ ﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻟﮑﻪ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺭﻭﻏﻦ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺒﺮﯾﺪ.

1- ﭘﻨﺠﺮﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺗﻤﯿﺰ
ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺷﯿﺸﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺗﻤﯿﺰ ﻭ ﺑﺮﺍﻕ ﻋﺎﻟﯿﺴﺖ.

2- ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻟﮑﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﻭ ﮔﺮﯾﺲ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﻭ ﻣﻮﮐﺖ
ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﺭﻭﯼ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﻏﻦ ﺭﯾﺨﺘﻪ، ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ ﻭ 20 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ. ﺑﺎ ﺯﺩﻥ ﺟﺎﺭﻭﺑﺮﻗﯽ ﻟﮑﻪ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.

3- ﭘﻮﻟﯿﺶ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻭ ﻣﺒﻞ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭘﻮﻟﯿﺶ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﯾﺎ ﻣﺒﻞ ﺭﯾﺨﺘﻪ، ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﯿﺪ.

4- ﭘﻮﻟﯿﺶ ﻧﻘﺮﻩ
ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻼﯼ ﻧﻘﺮﻩ، ﺧﻤﯿﺮﯼ ﺑﺎ ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﻭ ﺁﺏ ﺗﻬﯿﻪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺑﻤﺎﻟﯿﺪ. ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺧﻤﯿﺮ ﺧﺸﮏ ﺷﻮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺑﺮﻕ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﺪ.

5- ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻟﮑﻪ ﺟﻮﻫﺮ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ﻭ ﭘﺎﺭﭼﻪ
ﺧﻤﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﻭ ﺷﯿﺮ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﯼ ﻟﮑﻪ ﺑﻤﺎﻟﯿﺪ. ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺧﺸﮏ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺟﺎﯼ ﻟﮏ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺟﺎﺭﻭ ﺯﺩﻥ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻓﺮﭼﻪ ﺑﮑﺸﯿﺪ.

6- ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﺮﻩ ﮐﻮﺭ
ﭼﻪ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﺮﻩ ﺑﺎ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﮐﻤﯽ ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ.

7- ﺗﺴﮑﯿﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ، ﮔﺰﺵ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻭ ﭘﯿﭽﮏ ﺳﻤﯽ
ﺧﻤﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻭ ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﺗﻬﯿﻪ، ﺭﻭﯼ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﺁﺏ ﻭﻟﺮﻡ ﺑﺸﻮﯾﯿﺪ.

8- ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﭼﺮﺏ
ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﭼﺎﺭﻩ‌ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺟﺰ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﯾﺨﺘﻪ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﭼﺮﺑﯽ ﻣﻮ ﺟﺬﺏ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ.

9- ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺑﻮﯼ ﮐﻔﺶ
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﮐﻔﺶ ﻧﯿﺴﺖ. ﺑﻮﯼ ﻋﺮﻕ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﺎﺷﯿﺪﻥ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺁﺭﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻔﺶ ﻭ ﺟﻮﺭﺍﺏ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺒﺮﯾﺪ.

10- ﺍﺗﻮ ﮐﺮﺩﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻫﺎﺭ ﺯﺩﻥ، ﯾﮏ ﻗﺎﺷﻖ ﻏﺬﺍﺧﻮﺭﯼ ﺁﺭﺩ ﺫﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﺁﺏ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﺪ. ﺧﻮﺏ ﻫﻢ ﺑﺰﻧﯿﺪ. ﺩﺍﺧﻞ ﺑﻄﺮﯼ ﺍﺳﭙﺮﯼ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ.

11- ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﻭﻏﻦ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﭘﺎﺭﭼﻪ
ﺭﻭﻏﻦ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﻣﻤﮑﻦ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ ﻭ 10 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺻﺒﺮ ﮐﻨﯿﺪ.

 #درسخن_بزرگان

حکایتی زیبا و پند آموز از حضرت سعدی

بازرگاني را ديدم صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده و خدمتكار. شبي در جزيره كيش مرا به حجره خويش درآورد و همه شب نياراميد از سخنهاي پريشان گفتن، كه فلان انبارم به تركستان است و فلان بضاعت به هندوستان و اين كاغذ قباله فلان زمين است و فلان چيز را، فلان ضمين. گاه گفتي كه خاطر اسكندريه دارم كه هوايش خوش است و گاه گفتي نه كه درياي مغرب مشوش است. سعديا سفر ديگردر پيش است، اگر آن كرده شود؛ بقيت عمر خود به گوشه اي بنشينم و ترك تجارت كنم. گفتم: آن كدام سفر است. گفت: گوگرد پارسي خواهم بردن به چين كه شنيده ام قيمتي عظيم دارد و از آنجاكاسه چيني به روم آرم و ديباي رومي به هندو پولاد هندي به حلب و آبگينه حلبي به يمن و برد يماني به پارس و از آن پس ترك تجارت كنم و به دكاني بنشينم، انصاف از اين ماليخوليا فرو خواند كه بيش طاقت گفتنش نماند. گفت: اي سعدي تو نيز سخني بگوي از آنها كه ديده اي و شنيده اي. گفتم:آن شنيدستي كه در اقصاي غوربارسالاري درافتاد از ستور،گفت:

چشم تنگ دنيادوست رايا قناعت

پر كند يا خاك گور

#گلستان_سعدی

بزرگی می گفت :

یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند ، شما اول برای کناریتان بر میدارید،
دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید

دقت کنید !!!
تا زمانی که برای دیگران بر میدارید
سبد مقابل شما می ماند
ولی حالا تصور کنید
همان اول برای خود بردارید ،
میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد.

نعمتهای خدا نیز اینطور است
با بخشش،سبد را مقابل خود نگه دارید …

زیستن با استانداردهای خدا
بسیار زیبا خواهد بود .

يادم نرود …
يادم نرود… كه با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه،
رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مقام
خريد ولي احترام نه، كتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي
سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره، مي توان قلب
خريد ولي عشق نه.
يادم نرود… كه تنها كسي كه مرا در زندگي شاد مي كند كسي است كه به من مي گويد: تو مرا شاد كردي.
يادم نرود… كه مهربان بودن، بسيار مهمتر از درست بودن است.
يادم نرود… كه هرگز نبايد به هديه اي از طرف كودكي، نه گفت. يادم نرود… كه هميشه براي كسي كه به هيچ عنوان قادر به كمك كردنش نيستم دعا كنم. يادم نرود… كه مهم نيست كه زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم كه لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم.
يادم نرود… كه گاهي تمام چيزهايي كه يك نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي.
يادم نرود… كه راه رفتن كنار پدرم در يك شب تابستاني در كودكي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است.
يادم نرود… كه زندگي مثل يك دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديكتر مي شويم سريعتر حركت مي كند.
يادم نرود… كه پول شخصيت نمي اورد.
يادم نرود… كه تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگي را تماشايي مي كند.
يادم نرود… كه خداوند همه چيز را در يك روز نيافريد پس چه چيز باعث مي شود كه من مي خواهم همه چيز را در يك روز به دست بياورم. يادم نرود… كه چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد.
يادم نرود… كه اين عشق است كه زخم ها را شفا مي دهد نه زمان.
يادم نرود… كه وقتي با كسي روبه رو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد.
يادم نرود… كه زندگي دشوار است، اما من از او سرسخت ترم.
يادم نرود… كه آرزويم اين است كه قبل از مرگ مادرم يك بار به او بيشتر بگويم دوستش دارم.
يادم نرود… كه لبخند ارزان ترين راهي است كه مي شود با آن، نگاه را وسعت داد

پيامبر صلي الله عليه و آله:
اَلْفاجِرُ الرّاجى لِرَحْمَةِ اللّه ِ تَعالى اَقْرَبُ مِنْها مِنَ الْعابِدِ المُقَنَّطِ؛
پيامبر صلي الله عليه و آله:
گنهكارِ اميدوار به رحمت خداى متعال، به رحمت خدا نزديك تر از عابد نااميد است.
كنز العمّال،ح 5869.

 دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من
به ما درد دل افشا کن، مداوا کردنش با من

  اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من

 بیفشان قطره اشکی، که من هستم خریدارش
بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من

  اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن از ما
در خانه دق الباب کن، وا کردنش با من

 به من گو حاجت خود را، اجابت می کنم، آری
طلب کن آنچه می خواهی، مهیا کردنش با من

 بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را
بیاور نیک و بد را ، جمع و منها کردنش با من

 چو خوردی روزی امروز ما را، شکر نعمت کن
غم فردا مخور، تأمین فردا کردنش با من

 به قرآن، آیه رحمت فراوان است، ای انسان
بخوان این آیه را، تفسیر و معنا کردنش با من

  اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت
تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من

  آیت الله مجتهدی تهرانی :

 هیچ گناه و عبادتی را کوچک نشمارید

  هیچ گناهی را کوچک نشمارید و به کوچکی آن نگاه نکنید.

  نگاه کنید ببینید مخالفت چه کسی را کردید.

  شاید غضب خدا در همین گناه باشد.

  از آن طرف، هیچ عبادتی را هم کوچک نشمارید،

 شاید که رضایت خدا در همین عبادت باشد.

  دست کوری را می گیری و از این طرف خیابان به آن طرف می بری، نگو این که چیزی نیست، یک وقت می بینی که همین کار کوچک تو ر ا بهشتی کرد.