✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ای خاطرات کودکی...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




ابوسعید را گفتند: كسی را می‌‏شناسیم كه مقام او آن چنان است كه بر روی آب راه می‌‏رود.
شیخ گفت: كار دشواری نیست؛ پرندگانی نیز باشند كه بر روی آب پا می‌‏نهند و راه می‌‏روند.
گفتند: فلان كس در هوا می‌‏پرد. گفت: مگسی نیز در هوا بپرد.
گفتند: فلان كس در یك لحظه، از شهری به شهری می‌رود.
گفت: شیطان نیز در یك دم، از شرق عالم به مغرب آن می‌‏رود. این چنین چیزها، چندان مهم و قیمتی نیست.
مرد آن باشد كه در میان خلق نشیند و برخیزد و بخسبد و با مردم داد و ستد كند و با آنان در آمیزد و یك لحظه از خدای غافل نباشد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





1- بهترين مال
خير المال ما وفي العرض؛(1) بهترين مال آن است كه با آن آبرو حفظ شود.
2- بردن آبرو، جنگ با خدا!
عن ابي عبدالله عليه‌السلام قال: قال رسول‌الله صلي‌الله عليه‌ واله، قال الله تبارك و تعالي، مَن اَهان لي وليا فقد ارصد لمحاربتي؛ (2)
امام صادق عليه‌السلام فرمود كه رسول خدا فرمودند: خداوند تبارك و تعالي فرموده است: هر كس دوستي از دوستان مرا خوار كند، در كمين جنگ با من نشسته است.
3- اهميت حفظ آبرو
عن ابي عبدالله عليه‌السلام قال من قال في مومن ما رَاَتْهُ عيناه و سمعته اُذناه فهو من الذين قال الله عز و جل “ان الذين يحبون ان تشيع الفاحشة في الذين آمنوا، لهم عذاب اليم"؛ (3)
امام صادق عليه‌السلام فرمودند: هر كس درباره مومن آنچه را ديدگانش ديده و گوش‌هايش شنيده بگويد از كساني است كه خداوند عزوجل درباره‌اشان فرموده است: همانا براي كساني كه دوست دارند زشتي در ميان مومنان آشكار شود، عذابي دردناك است.» (نور، 19)
4- رسوا نمودن مومن، خروج از ولايت خدا
عن مفضل بن عمر قال قال لي ابوعبدالله عليه‌السلام من روي علي مومن رواية يريد بها شينه و هدم مروءته ليسقط من اعين الناس اخرجه الله من ولايته الي ولاية الشيطان فلا يقبله الشيطان؛ (4)
مفضل عمر روايت كرده است كه حضرت صادق عليه‌السلام به من فرمودند: هر كس به زبان مومني سخن بگويد و از آن رسوايي او و از بين بردن مروّت و جوانمردي‌اش را بخواهد تا از چشم مردمان بيفتد، خداوند او را از ولايت خودش به ولايت شيطان مي‌اندازد ولي شيطان هم او را نمي‌پذيرد.
5- عاقبت تحقير مومن
عن ابي عبدالله عليه‌السلام قال مَن حقر مومنا مسكينا او غير مسكين لم يزل الله عزوجل حاقراً له ماقتاً حتي يرجع عن محقرته اياه؛ (5)
امام صادق عليه‌السلام فرمودند: كسي كه مومني را تحقير نمايد، خواه مسكين باشد يا غير مسكين، اين عمل پيوسته مورد تحقير و دشمني باري تعالي خواهد بود تا از روش نادرست خود برگردد و او را با ديده يك مسلمان مورد احترام بنگرد.
6- راه حفظ آبرو
قال علي عليه‌السلام مَن ضن بعرضه فليدع المراء؛ (6)
هر كس مي‌خواهد آبروي خود را حفظ كند، بايد از جدال بپرهيزد.
7- حرمت آبروي مومن تا قيام قيامت
ايها الناس ان دِماءَكم و اعراضَكم عليكم حرامٌ الي آن تلقوا ربَكم؛ (7)
پيامبر صلي الله عليه و اله وسلم فرمودند: اي مردم! خون و مال و آبروي شما حرمت دارد تا قيام قيامت.
8- دستور به حفظ آبرو
فمن استطاع منكم ان يلقي الله تعالي و هو تقي الراحة من دماء المسلمين واموالهم سليم اللسان من اعراضهم فليفعل؛ (8)
هر كس مي‌تواند خداوند را به گونه‌اي ملاقات نمايد كه دستش به خون مسلمين و اموال آنان آلوده نباشد و همچنين زبانش از تجاوز به آبروي مسلمانان سالم مانده باشد، اين كار را انجام دهد.
9- اثر حفظ آبرو در قيامت
عن النبي صلي‌الله عليه واله انه قال: من طلب لدنيا حلالا اِستعفافاً عن المسالة و سعياً علي عياله و تَعطُّفاً علي جاره لَقِيَ اللهَ و وجهُهُ كالقمر ليلةَ البدر؛ (9)
رسول اكرم صلي‌الله عليه واله فرموده است: كسيكه از پي مال مشروع برود براي آنكه آبروي خود را از ذلت سوال مصون نگه دارد، عائله خويش را اداره كند و به همسايه خود كمك كند، در پيشگاه خداوند سربلند و روسفيد است و صورتش مانند ماه تمام مي‌درخشد.
10-دعا براي محفوظ ماندن آبرو
اللهم صل علي محمد وآله و صُن وجهي باليسار، و لا تَبتَذِل جاهي بالاِقتار؛ (10)
بار الها! آبروي مرا در جامعه با معيشت سهل و آسان حفظ فرما! و قدر و منزلتم را نزد مردم با تنگدستي سبك و خوار مگردان!
1- وسائل الشيعة، ج 21، ص 557.
2- الكافي، ج 2، ص 351.
3- الكافي، ج 2، ص 357.
4- الكافي، ج 2، ص 358.
5- الكافي، ج 2، ص 351.
6- نهج‌البلاغة،ص 538.
7- تحف‌العقول، ص 30.
8- نهج‌البلاغة، ص 253.
9- مستدرك الوسائل، ج 13، ص 17.
10- الصحيفة السجادية، ص 98.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مهربان خدایم دوستت دارم"..ُ
تا خدا هست تو را چاره ي درماني هست
تا خدا هست تو را راه به پاياني هست
تا خدا هست دگر درد غم عشق نگو
تا خداهست فرار از در زنداني هست
تا خدا هست خدا در نفست ميپيچد
تا خدا هست در اين نيم تنه جاني هست
تا خدا هست پريشان نشود خاطر من
تا خدا هست در اين خانه نگهباني هست
تا خداهست نفس جلوه اي از ذات خداست
تا خدا هست خدا حضرت رباني هست
تا خدا هست در اين نيل مدد کاري هست
تا خدا هست تو را موسي عمراني هست
تا خدا هست نفسهاي شقايق جاريست
تا خدا هست محمد گل بستاني هست
تا خدا هست خدا هست خدا هست
نا خدا هست نفسهاي تو رحماني هست

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :
يكى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
به آسمان رود و كار آفتاب كند

پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .

مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) شعرى بگويم ، يك مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .
راجه سجده شكر كرد و خواند :
به ذرّه گر نظر لطف ، بوتراب كند *** به آسمان رود و كار آفتاب كند
کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد…
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم…
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود…
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی…
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





روزی یکی از اولیاء به الیاس و خضر علیهم السّلام شکایت کرد
که مردم بسیار غیبت می کنند و حال آن که غیبت از گناهان کبیره است و هر چقدر آن ها را نصیحت می کنم و از غیبت کردن منع می نمایم سخن مرا نمی شنوند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند.
حضرت الیاس علیه السّلام فرمود:
چاره این کار آن است که هر کس وارد مجلس شد به او بگو که بگوید:
«بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
که در این صورت خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس موکّل می گرداند که هرگاه کسی شروع به غیبت نماید آن ملک او را از آن باز دارد و از حق تعالی سؤال نماید تا آن قوم را از غیبت کردن نگاه دارد.
حضرت خضر علیه السّلام فرمود: چون کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید
 «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ وَ صَلّی الله عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
  حق تعالی ملکی را می فرستد تا آن که نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را نمایند.


منبع:
۱. وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۴۲.
۲. عرفان و عبادت، ص۳۵۵.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
امام صادق عليه السلام فرمودند:


مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إذا رَغِبَ، وَ إذا رَهِبَ، وَ إ ذَااشْتَهى، وإذا غَضِبَ وَ إذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.
هر که در چهار موقع ، مالک نفس خود باشد: هنگام رفاه و توسعه زندگى ، هنگام سختى و تنگ دستى ، هنگام اشتها و آرزو و هنگام خشم و غضب ؛ خداوند متعال بر جسم او، آتش را حرام مى گرداند.


وسائل الشيعه : ج 15 ص 162 ح 8.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قال أبوجعفرعليه السلام لجابر:
«يا جابر انّما شيعة علي‌عليه السلام من لا يعدو صوته سمعه ولاشحناوه بدنه، لا يمدح لنا قالياً ولايواصل لنا مبغضاً ولا يجالس لنا عائباً.
شيعة علي‌عليه السلام من لا يهر هرير الكلب ولايطمع طمع الغراب ولايسأل الناس و إن مات جوعاً، اولئك الخفيفة عيشتهم، المنتقلة ديارهم، ان شهدوإ لم يعرفوا وإن غابوا لم يفتقدوا وإن مرضوا لم يعادوا وإن ماتوا لم يشهدوا، في قبورهم يتزاورون».
قلت: و أين أطلب هولاء؟ قال: «في اطراف الأرض [و] بين الأسواق.
و هو قول اللَّه عزّوجلّ: «أذلّة علي المؤمنين أعزّة علي الكافرين»».

امام باقرعليه السلام فرمود:
«اي جابر! شيعه علي‌عليه السلام كسي است كه صدايش از گوشش بالاتر نمي‌رود و فرياد نمي‌زند و به ديگران دشمني و اذيت نمي‌رساند و از كساني كه پيرامون ما كوتاه آمده‌اند، تعريف و تمجيد نمي‌كند و با دشمنانمان رابطه‌اي ندارد و همنشين كسي نمي‌شود كه عيبي را به ما نسبت دهد. شيعه علي‌عليه السلام مانند سگ پارس نمي‌كند و پاچه كسي را نمي‌گيرد مانند كلاغ طمعكار نيست. از مردم چيزي نمي‌خواهد، حتي از گرسنگي بميرد، زندگي ساده‌اي دارد، اگر در جايي حاضر شود، مردم او را نمي‌شناسند و اگر غائب باشد، كسي سراغ او را نمي‌گيرد، اگر بيمار شود، كسي احوال او را نمي‌پرسد و اگر بميرد، كمتر كسي با خبر مي‌شود. در قبرها، يكديگر را ملاقات مي‌كنند».
عرض كردم: اين افراد را كجا ببينيم؟
فرمود: «گوشه و كنار زمين و بين بازارها و اين فرمايش خداوند بزرگ است، آنجا كه مي‌فرمايد:
«أَذِلَّة عَلَي الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّة عَلَي الْكفِرِينَ»؛ «براي مؤمنان، فروتن و براي كافران، گردن فرازند.»»

حدیت شماره بیست وپنجم از کتاب شریف صفات الشیعه

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




«ذکر خدا در هر حال» آنقدر ارزشمند است که بسیاری از امتحان‌های ما برای همین است که معلوم کند آیا از «ذکر خدا» غافل می‌شویم یا نه؟

نعمت می‌آید تا معلوم شود آیا ما با نعمت از او غافل می‌شویم یا نه؟

بلا می‌آید تا معلوم شود آیا ما بلا از او غافل می‌شویم یا نه؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت