✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



خستگی در وسط راه چه لذت دارد
زائرت در نظر فاطمه عزت دارد


عاشق آن است که اسپند در آتش باشد
هربلایی رسد از یار دچارش باشد


جز غم عشق مگر غصه ی دیگر داریم
قسمت این است که چون کوزه ترک برداریم


در ازل با نفس عشق که بیدار شدیم
ما به بین الحرمین تو گرفتار شدیم


داغ داریم، نپرسید چرا تب داریم
از ازل در دلمان روضه ی زینب داریم


اِنّی اُحِبُّ هرچه که دارد هوای تو
شرمنده ام قدم نزدم جای پای تو


اِنّی بَرِئْتُ هرکه بخواندبه جزتورا
اِنّی عَجِبْتُ هرکه ندیده عطای تو


وَیْلٌ لِمَنْ یُریدُ اطاعت ز غیر تو
تَبَّتْ یَداهُ هرکه نِشیند به جای تو


اِنّی عَصَیْتُ خواسته ات را مکرراً
اما بگو کجا بروم جز سرای تو


گفتی که شرط دلشدگی سَر نهادن است
این سَر چه قابل است وجودم فدای تو


بازار مصر جمع شود چون تو پا نهی
صد یوسف و هزار زلیخا بهای تو


گویند دل،اسیر همان شد که دیده دید
این دل شنید وصف تو،شد مبتلای تو

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




حرم دورم ولی، عیبی ندارد آرزو
یک شب جمعه، من و شش گوشه ای در پیش رو…

تا گره می بندم این دل را به کنج آن ضریح
ناگهان وا می شود بغض گرفتار گلو…

روسیاهم روسیاهم روسیاهم روسیاه
باز اما تو نبردی از دل من آبرو…

دلخوشم با این زیارت های در ذهن خودم
با همین اشک و همین حرف و همین بغض مگو

خوش بحال زائرانی که حرم را دیده اند…
سهم ما هم یک شب جمعه و کلی آرزو…

 

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




اسم شما ارباب شنیدن داره

نازه شما ارباب کشیدن داره


مرغ دل من تاحرم شما

باز دوباره شوق پریدن داره


منت تو ارباب خریدن داره

می ناب عشقت چشیدن داره


شده عشق تو کل دارو ندارم

به اینو اون ارباب ندی تو حوالم


تو توی طومار زوارت اسممو نندازی

از قلم ثارالله

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




دلـــم گــرفـــتــــه بــــرای دیــــار کـرب و بـلا
ربـــود صــبــــر و قــــرارم مــــزار کـرب و بـلا


حـرم حـرم هـمـه جــا گـفـتــم و نـدیـدم مـن
شـدم ز هـجــر حـرم بـی قــرار کـرب و بــلا


اسـیـــر قـبــه شــاه و امـیـــــر علـقــمــه ام
اسـیـــر بــیـــرق آن تــک ســوار کـرب و بـلا


اگـر کـه روزی چشـمـان مـن شـود حـرمــت
بـه الـتــمـــــاس بـگـــویـــم کنـار کـرب و بـلا


که ای حسین دعا کن که جان دهم ز غمت
کـه هـسـت نــوکـــر تــو داغــدار کـرب و بـلا


بـگـو چــقــدر تـحـمـــل کــنـــم فــراق تــو را
وصـال کـو ؟!! چه قـدر انتظار کرب و بـلا ؟!!


به قـاب عکس حرم اشک نوکر تو چکیــد
جنـون زده به سرش شـد دچــار کـرب و بـلا…

روی قبرم بنویسید به یک خط درشت…
حسرت دیدن دلدار مرا آخر کشت…


صلي الله علي سيدنا المظلوم…يا اباعبدالله…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




خوشا به حال دل بی شکیبِ بعضیها!
هزار غبطه به حال غریبِ بعضیها!

قنوت وتر، سحر در جوار شش گوشه
طبیبِ حاذقِ دردِ غریبِ بعضیها!

نصیب همچو منی مُهر تربت و حسرت
برات کربُبلا هی نصیب بعضیها!

دلم شکسته خدایا مرا اجابت کن
به حق حرمت امن یُجیب بعضیها!

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




مادرم درحرمت بین دعاگفت: حسین
پدرم وقت زیارت به خداگفت: حسین


یک نفردرپس دیواربقیع گفت: حسین
دیگری درحرم کرب وبلا گفت: حسین


دست سائل به در صحن شما میکوبد
شاه هستی وببین بازگداگفت: حسین


نوکری که به دلش داغ زیارت ماندو
ناامید از همه وازهمه جاگفت: حسین


نوکری که به غم عشق توبیمار شدو
بین آن روضه به امیدشفاگفت: حسین
نوکری که وسط هروله هاگفت:حسین


و همان کس که دگر بار سفر را بسته
باتعجب پدرش گفت:کجا گفت: حسین


صحن سقا، حرم عشق، دم شش گوشه
زیر آن قبه ودر شور و نوا گفت: حسین


وهمان کس که کنارحرمت جان دادو
وهمان تک نفس خاتمه راگفت: حسین


درشب اول قبرش که رسید اربابش
نوکرایستادوبه اوگفت شما!گفت:حسین…

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




سجده بر خاك حسين سجده ى اعلاى خداست
چون كه خاك حرمش خاك كف پاى خداست

هركه مجنون حسين است خوشا بر حالش
چون كه ليلاى دلش ليلى ليلاى خداست

نوكرش روز جزا غصه ندارد زيرا
مورد مرحمت از جانب زهراى خداست

نه منا و عرفات و نه زمين كعبه
كه فقط كرب وبلا عرش معلى خداست

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




پسری مانده به خاک و پدری می نگرد
مانده حیران که چگونه بدنش را ببرد


چون که این چاک ترین جسم میان شهداست
مدد از کل جوانان بنی هاشم خواست


خوب شد بار دگر بوسه بر آن لب نگذاشت
ور نه می مرد از آن بوسه….که زینب نگذاشت

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت