✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
تصاویر متحرک ولادت حضرت معصومه و روز دختر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



پرسش: آیا مثلث برمودا همان جزیره خضراء است ؟

پاسخ: درباره‌ اين مسأله به نكاتي توجه داده مي‌شود:
1. در شمال غربي اقيانوس(نزديك قاره آمريكا) جزاير كوچكي (حدود 360 جزيره كه 20 جزيره آن مسكوني است) وجود دارد اين جزاير به برمودا معروف هستند. برمودا نام يكي از جزاير بزرگ آن مجموعه است.
2. مثلث برمودا به منطقه‌اي مثلث شكل مي‌گويند كه يك راس آن، جزيره‌ برمودا(33 درجه شمالي و 64 درجه غربي) است. و يك راس آن بندر ميامي در ساحل شرقي ايالت فلوريدا از مهم‌ترين بنادر ايالات متحده است. راس ديگر آن نيز سن خوان(سن ژاون) پايتخت پورتوريكو يكي از جزاير بزرگ درياي كارائيب است كه در شرق كشور دومينيكن قرار دارد.
3. از آنچه در بالا گفتيم وجود محلي به نام جزيره برمودا و ناحيه‌اي به نام مثلث برمودا ثابت مي‌شود. اين جزاير از لحاظ جغرافيايي، محل مشخصي دارد و در نقشه‌ها ثبت شده است.
4. اصل نكته درباره اين جزيره و مثلث برمودا اخباري است كه مخابره و ثبت شده است. در حدود 1355 ش يعني دو سال قبل از انقلاب اسلامي در ايران در تمام مطبوعات و راديوها اخباري عجيب و غريب از حوادث دردناك و اسرارآميز از اين جزيره و منطقه نوشته و اعلام شد و به تبع آن در مجلات داخلي ايران نيز چيزهايي ترجمه و بيان گرديد. اما اينك ديگر از آن خبر‌ها نيست و در سال‌هاي اخير ديگر از چنين حادثه‌هايي سخن گفته نمي‌شود در حالي كه با گسترش ارتباطات بايد اخبار بيشتر و دقيق تر از گذشته ارائه شود.
5. بعضي درباره پخش گسترده اين اخبار استدلال كرده‌اند كه چون كشور كوبا رابطه خوبي با شوروي سابق داشت و از طرفي نزديك بودن آن به ايالات متحده آمريكا خطر جدي براي آمريكا محسوب مي‌شد و مي‌توانست جايي براي نصب ابزار جاسوسي و جنگي و در واقع پايگاهي براي شوروي در نزديكي آن كشور باشد، لذا آمريكا به اين فكر افتاد كه در نزديكي كوبا(مثلث برمودا) با شايعه كردن اين اخبار، منطقه خطرناك و نا امني ايجاد كند و در آنجا پايگاهي بسازد كه كوبا را از نزديك زير نظر بگيرد و اگر كسي خواست نزديك شود، او را از بين برده و آن را به نيروهاي اسرار آميز منتسب سازد.
بنابراين اخبار مخابره شده همه جنبه سياسي و امنيتي داشته و در واقع ساختگي بوده است. البته امكان دارد براي واقعي جلوه كردن، چند هواپيما و كشتي را نيز از بين برده باشند. زيرا از آن جنايتكاران چنين چيز‌هايي بعيد نيست.
6. متاسفانه بعضي با شنيدن اين اتفاقات و مشخصات ادعا كردند يا احتمال دادند كه آن منطقه همان جزيره خضراء و محل زندگي اهل بيت امام زمان است در حالي كه اين احتمالي بيش نبوده و عقيده‌اي شخصي است كه ابراز گرديده است. و مي‌تواند نشان كج سليقگي افراد باشد. زيرا وقتي اخبار درد‌آور و غم انگيز كشته شدن عده‌اي افراد بي گناه كه بعضا راه را گم كرده‌اند يا سوار بر كشتي تجاري بوده‌اند دنيا را گرفت (بر فرض واقعيت داشتن اين جريان‌ها) و همه متاسف و ناراحتند و اظهار همدردي مي‌كنند معلوم است كسي كه بلند شود و ادعا كند كه آنجا جزيره امام است و حضرت و يارانش چنين كار‌هايي را انجام داده‌اند از روي ناآگاهي است! به راستي اين ادعا به شنوندگان و خوانندگان چه پيامي را القا مي‌كند؟ آيا جز اين است كه به خشونت طلبي و خونريزي دين اسلام و پيشوايان دين تاكيد مي‌كنند.
7. وقتي از مدعيان وجود جزيره خضرائ مي‌پرسند چرا تا به حال آن را كسي روي كره زمين نديده است؟ مي‌گويند از قدرت خدا دور نيست كه آن را به حالت معجزه آسا و خارق العاده از چشم‌ها دور كند و كسي آن را نبيند.
بايد از اين‌ها پرسيد اگر خدا چنين كاري مي‌كند، پس چه لزومي براي نابود‌سازي هواپيما‌ها و كشتي‌ها در آن منطقه هست و چرا بايد اين افراد بي گناه كشته شوند در حالي كه مي‌شود آنجا را نبينند و رد شوند؟ در حالي كه آنچه در حديث جزيره خضراء آمده(بنا به صحت آن) اشاره به كشته شدن دشمنان دارد. آيا كسي كه راه را گم كرده و اتفاقا به انجا رسيده دشمن و مستوجب قتل است؟ آيا ارائه چنين تصويري از اسلام و امام صحيح است؟
نتيجه
يكم: مثلث برمودا وجود دارد، اما اخبار نقل شده درباره‌ آن ساختگي و براي مقاصد سياسي بوده است.
دوم: تطبيق آن بر جزيره خضراء ادعايي شخصي است و فقط توسط يك فرد ناشناخته به نام ناجي النجار ابراز گرديده است. به نوشته خود او فقط به خاطر تشابهاتي كه بين جريان جزيره خضراء و اتفاقات نقل شده درباره مثلث برمودا وجود داشته به اين نتيجه گيري رسيده است و طبيعي است كه چنين نتيجه گيري، ارزش علمي ندارد.
سوم: پذيرش چنين چيزي، خدشه دار كردن چهره دين و خشن و خطرناك جلوه دادن امام رحمت و رأفت است كه با قوانين مسلم دين سازگاري ندارد.
براي آگاهي بيشتر رك:
1. فصلنامه انتظار ش1 تا 4، مقاله بررسي افسانه جزيره خضراء، مجتبي كلباسي؛
2.جزيره‌ خضراء از افسانه تا واقعيت، سيد جعفر مرتضي ترجمه ابوالفضل طريقه دار

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا صحت دارد که حضرت مهدي (ع)در جزيره اي دور افتاده زندگي مي کنند . گذشته از اينکه آقا هميشه در ميان ما حضور دارند .؟

پاسخ: بررسي منابع داستان جزيره خضراء
اصل اين قضيه به دو حكايت باز مي‌گردد كه در بحار الانوار ج53، ص213، و ج52، ص159 چاپ اسلاميه آمده است.
الف. حكايت اول از كمال الدين، احمد بن محمد يحيي انباري است كه در سال 543 هجري(حدود 900 سال قبل) نقل شده است.(اين حكايت را ناشر بحار الانوار از محدث نوري در جنة المأوي نقل و به بحار الانوار اضافه مي‌كند).
ب. حكايت دوم را علي بن فاضل مازندراني در سال 699 هجري قمري(700 سال پيش) نقل كرده است.
نكات مشترك دو حكايت:
1. محل سكونت امام زمان(ع) و فرزندان آن حضرت در جزيره‌اي در ميان درياست.
2. امام زمان(ع) اكنون همسر و فرزند دارد.
3. جزيره‌اي كه امام زمان(ع) در آن است، بسيار خوش آب و هوا و سرسبز بوده و در نقاط ديگر دنيا نظير ندارد.
4. در آن جزيره مي‌توان امام زمان(ع) را ديد.
5. نظم اجتماعي، رفاه و كيفيت سلوك مردم در آن جزيره بسيار عالي است.
6. ناقلان هر دو داستان(انباري و فاضل مازندراني) ناشناخته و مجهول هستند.
نظرات راجع به اين دو حكايت:
1. گروه اندك بر اين عقيده‌اند كه داستان واقعي است.
2. برخي از كساني كه اصل داستان را پذيرفته‌اند آن را با مثلث برمودا نيز تطبيق داده‌اند.(ر.ك ناجي نجرا، جزيره خضرا و تحقيقي پيرامون مثلث برمودا، ترجمه علي اكبر مهدي پور؛ سيد جعفر رفيعي، جزيره خضراء)
3. پژوهشكران سترگي چون جعفر كاشف الغطاء، آقا بزرگ تهراني، علامه شوشتري، جعف مرتضي عاملي، محمد باقر بهبودي و … بر اين عقيده‌اند كه داستان جزيره خضرائ واقعيت ندارد و بر دو حكايتي كه اصل داستان را پايه گدذاري كرده‌اند، اشكالات متعدد سندي ، تاريخي و متني وارد است و آن دو نقل را كاملا از درجه اعتبار ساقط نموده‌اند.
اينك به اختصار به ذكر برخي از مشكلات كه به هر يك از اين دو حكايت وارد شده است، به صورت جداگانه مي‌پردازيم:
الف. حكايت علي بن فاضل مازندراني:
ـ اشكالات سندي:
1. مرحوم علامه مجلسي در بحار الانوار تصريح كرده كه اين حكايت را در كتاب‌هاي معتبر نيافته و به همين علت آن را به صورت مستقل در بابي جداگانه نقل مي‌كند(بحار الانوار، چاپ اسلاميه، ج52، ص169)
2. هيچ يك از علما و بزرگان معاصر علي بن فاضل مازندراني، هم چون علامه حلي و ابن داوود اسمي از او و داستانش به ميان نياورده‌اند. از اين رو، اين قضيه از چند حال خارج نيست: يا معاصران وي داستان او را دروغ و باطل تلقي كرده‌اند، يا اصلا چنين داستاني را نشنيده‌اند و يا اينكه اين داستان در زمان‌هاي بعد از آنها ساخته شده است.
3. در ميان منابع موجود، كهن‌ترين مأخذي كه براي اين داستان به چشم مي‌خورد كتاب مجالس المؤمنين نوشته قاضي نورالله شوشتري است كه در سال 1019 هجري قمري به شهادت رسيده است. اين در حالي است كه داستان جزيره خضرائ مربوط به سال 699 هجري است.(جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء، افسانه يا واقعيت، ص190).(يعني اين كتاب، حدود 300 سال بعد نوشته شده است).
بر اين حكايت از نظر سندي اشكالات ديگري نيز وارد است كه علاقمندان مي‌توانند به منابعي كه در پايان معرفي مي‌گردد مراجعه كنند. ما در اينجا به دليل اختصار، به همين مقدار بسنده مي‌كنيم.
ـ اشكالات متني:
در داستان علي بن فاضل، به مطالبي اشاره شده كه با مسلمات ديني سازگاري ندارد و روايات بسياري بر خلاف آن مطالب آمده است از جمله در متن روايات آمده كه فاضل مازندراني از شخصي به نام سيد شمس الدين مي‌پرسد: چرا در ميان برخي آيات قرآن كريم ارتباط منطقي وجود ندارد/ سيد شمس الدين پاسخ مي‌دهد: اين قرآني است كه خليفه اول(ابوبكر) جمع آوري كرده و بعضي آيات آن را حذف نموده است. او قرآن امام علي(ع) را نپذيرفت؛ به همين دليل بعضي از آيات آن با هم سازگاري ندارد.
همانگونه كه مشاهده مي‌شود، اگر كسي اين بخش از حكايت را قبول كند، به تحريف قرآن كريم معتقد شده است. اين مطلب به اجماع شيعه و سني و به موجب تصريح آيه « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛«البته ما قرآن را بر تو نازل كرديم و ما هم آن را پاسباني خواهمي نمود»(حجر، 9) باطل و مردود است. از اينها گذشته اهتمام و توجه زياد مسلمانان به نوشتن و حفظ قرآن و تعدد نسخه‌ها و شيوع آن در بين مسلمانان، از زمان پيامبر(ص) و زير نظر مستقيم آن حضرت تا حدي بود كه تبديل و تحريف آن، از امور ناشدني و ممتنع به به شمار مي‌آيد.
به علاوه چگونه مي‌توان پذيرفت كه عموم شيعيان در رنج و سختي و تحت فشار ظلم و ستم باشند ولي حضرت (و فرزندان او، بر فرض اينكه فرزند داشته باشد) در جزيره‌اي خوش آب و هوا، در آسايش زندگي كنند. اين بر خلاف سيره اهل بيت است.
ب. حكايت انباري:
ـ اشكالات سندي:
داستان انباري فاقد هر گونه استناد است. چون صاحب كتاب التعازي خود، آن را نقل نكرده است؛ بلكه استنساخ كننده نامعلومي آن را در پايان كتاب التعازي افزوده كه از اساس معلوم نيست اين خبر را از كجا و از چه كسي شنيده است.
همچنين اشخاص مذكور در سند، شناخته شده نيستند و در كتاب‌‌هاي رجالي شيعه ذكري از آنان به ميان نيامده است و شخصي هم كه خبر را نقل كرده مجهول است. فقط بيان شده كه شخصي مسيحي بوده است.
ـ اشكالات متني:
از متن حكايت اين طور استفاده مي‌گردد كه تاجري مسيحي با تعدادي يهودي و اهل سنت به زيارت نايب صاحب الامر(ع) مشرف مي‌شوند. چگونه ممكن است صدها مسلمان شيعه و عالم با تقوا و عاشق امام زمان(ع) به چنين افتخاري نرسند ولي اين جماعت چنين سعادتي داشته باشند؟
نكته ديگر اين كه در متن داستان، از شهر‌هايي نام برده شده كه در منابع جغرافيايي معتبر و كهن مانند معجم البلدان و ياقت حموي، اصلا نامي از آن‌ها برده نشده است. حال در صورتي كه در اين دو منبع اسامي روستا‌هاي دور افتاده هم از قلم نيفتاده، چگونه ممكن است از جزيره‌اي با اين عظمت ذكري به ميان نيامده باشد.
نكته آخر اين كه در متن حكايت آمده كه فرزند امام زمان(ع) از يهود و نصارا جزيه گرفت، ولي اموال اهل سنت را مصادره كرد.
علاقه‌مندان مي‌توانند براي مطالعه بيشتر به كتاب‌ها و منابعي كه در ذيل معرفي مي‌گرددع مراجعه كنند:
1. علامه شوشتري، جعفر مرتضي عاملي، ابراهيم اميني، جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، ترجمه ابوالفضل طريقه‌دار.
2. غلامرضا نظري، جزيره خضراء، تحريفي در تاريخ شيعه.
3. سيد جعفر مرتضي عاملي، جزيره خضراء در ترازوي نقد، ترجمه سپهري.
4. مجتبي كلباسي، «بررسي افسانه جزيره خضراء»، فصلنامه انتظار، شماره‌هاي يك تا چهار.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: آيا فضيلت نماز در مسجد جمکران مثل مسجد سهله است ؟

پاسخ: عبادت در هر يک از اين مساجد، ثواب خاص و متناسب با خود را دارد. آنچه مورد فضيلت نماز در مسجد جمکران در روايات مربوط به آن آمده، اين است که نماز در اين مسجد، همچون نماز در بيت العتيق (کعبه) است.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: توضيحي در رابطه با مسجد مقدس جمکران و نحوه ساخت آن و کتابي معرفي نماييد.

پاسخ: شيخ فاضل، حسن بن محمد بن حسن قمي معاصر صدوق در تاريخ قم نقل كرده از كتاب «مونس الحزين في معرفة الحق و اليقين» از مصنفات شيخ ابي جعفر محمد بن بابويه قمي به اين عبارت رد باب بناي مسجد جمكران از قول حضرت امام محمد مهدي(ع) كه سبب بناي مسجد مقدس جمكران و عمارت آن به قوم امام(ع) اين بوده است كه شيخ عفيف صالح حسن بن مثله جمكراني مي‌‌گويد كه : من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارك رمضان سال 393 هـ . ق(يا 373 هـ .ق) در سراي خود خفته بودم كه ناگاه جماعتي مردم به در سراي من امدند، نصفي از شب گذشته بود؛ مرا بيدار كردند و گفتند: «برخيز! و طلب امام محمد مهدي صاحب الزمان(ع) را اجابت كن كه تو را مي‌خواند».
حسن گفت: من برخواستم به هم بر آمدمو آماده شدم. گفتم:«بگذاريد تا پيراهنم بپوشم».
آواز آمد كه: «هو ما كان قميصك». پيراهن به بر مكن كه از تونيست!
دست فرا كردم و سراويل خود را برگرفتن. آواز آمد كه:«ليس ذلك منك، فخذ سراويلك». يعني آن سراويل كه برگفتي از تو نيست، از آن خو برگير!
آن را انداختم و از خود برگرفتم و در پوشيدم و طلب كليد در سراي آمدم. آواز آمد كه: «الباب مفتوح».
چون به در سراي آمدم، جماعتي بزرگان را ديدم، سلام كردم، جواب دادند و ترحيب كردند.(مرحبا گفتند) مرا بياوردند تا بدان جايگاه كه اكنون مسجد است؛ چون نيك بنگريدم، تختي ديدم نهاده و فرشي نيكو بر آن تخت گسترده و بالش‌هاي نيكو نهاده و جواني سي ساله بر آن تخت تكيه بر چهار بالش كرده و پيري پيش او نشسته و كتابي در دست گرفته و بر آن مي‌خواند و فزون از شصت مرد بر اين زمين بر گرد او نماز مي‌كنند. بعضي جامه‌هاي سفيد و بعضي جامه‌هاي سبز داشتند و آن پير حضرت خضر بود.
پس آن پير مرا نشاند و حضرت امام(ع) مرا به نام خود خواند و گفت: «برو و حسن مسلم را بگو كه تو چند سال است كه عمارت اين زمين مي‌كني و مي كاري و ما خراب مي‌كنيم و پنج سال است كه زراعت مي‌كني و امسال ديگر باره باز گرفتن و عمارتش مي‌كني، رخصت نيست كه تو در اين زمينع ديگر باره زراعت كني. بايد هر انتفاع كه از اين زمين برگرفته‌اي، رد كني تا بدين موضع مسجد بنا كنند و بگو اين حسن مسلم را كه اين زمين شريفي است و حق تعالي اين زمين را از زمين‌هاي ديگر برگزيده است و شريف كرده و تو با زمين خود گرفتني و دو پسر جوان، خداي عزوجل از تو باز ستد و تو تنبيه نشدي و اگر نه چنين كني آزار وي به تو رسد، آنچه تو آگاه نباشي».
حسن مثله گفت: «يا سيدي و مولاي! مرا در اين نشاني بايد كه جماعت سخن بي نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدق ندارند».
گفت «انا سنعلم هناك». علامت ما اينجا بكنيم تا تصديق قول تو باشد تو برو و رسالت ما بگذار.
به نزديك سيد ابولاحسن رو و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را حاضر كند و انتفاع چند ساله كه گرفته است، از او طلب كند و بستاند و به ديگران دهد تا بناي مسجد نهند و باقي وجوه از رهق به ناحيه اردهال كه ملك ما است بيارد و مسجد را تمام كند و يك نيمه رهق را وقف كرديم بر اين مسجد كه هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد بكنند.
طريقه خواندن نماز تهيت جمكران و نماز امام زمان(ع):
مردم را بگو تا رغبت بكنند بدين موضع و عزيز دارند و چهار ركعت نماز اينجا بگزارند:
دو ركعت تحيت مسجد در هر ركعتي يك بار الحمد و هفت بار «قل هو الله احد». و تسبيح ركوع و سجود هفت بار بگويند.
و دو ركعت نماز امام صاحب الزمان(ع) بگزارند بر اين نسق: چون فاتحه خواند به «اياك نعبد و اياك نستعين». رسد، صد بار بگويد و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و در ركعت دوم نيز به همين طريق بگزارد و تسبيح در ركوع و سجود، هفت بار بگويد و چون نماز تمام كرده باشد، تهليل بگويد و تسبيح فاطمه زهرا(س) و چون از تسبيح فارغ شود، سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پيغمبر و آلش بفرستد».و اين نقل از لفظ مبارك امام(ع) است كه: «فمن صليهما فكانما صلي في البيت العتيق». يعني هر كه اين دو ركعت نماز بگذارد، همچنين است كه دو ركعت نماز در كعبه گزارده باشد.
حسن مثله جمكراني گفت: من چون اين سخن بشنيدم گفتم با خويشتن كه: «گويا اين موضع است كه تو مي‌پنداري. «انما هذا المسجد للامام صاحب الزمان». و اشارت بدان جوان كردم در چهار بالش نشسته بود.
پس آن جوان به من اشارت كرد كه «برو!» من بيامدم چون پاره‌اي راه بيامدم، ديگر باره مرا باز خواندند و گفتند: «بزي در گله جعفر كاشاني راعي است، بايد آن بز را بخري، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بدهي و آن بز را بياوري و بدين موضع بكشي فردا شب.
آنگاه روز هجدهم ماه مبارك رمضان آن بز را بر بيماران و كسي كه علتي داشته باشد سخت، انفاق كني حق تعالي همه را شفا دهد و بز ابلق است و مويهاي بسيار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جچانبي و چهار بر جانبي كذو الدرهم سياه و سفيد همچون درمها».
رفتم، مرا ديگر باره بازگردانيد و گفت: «هفتاد روز يا هفت روز ما اينجاييم». اگر بر هفت روز حمل كني دليل كند بر شب قدر كه بيست و سوم است و اگر بر هفتاد حمل كني، شب بيست و پنجم ذي القعده بود و روز بزرگوار است.
پس حسن مثله گفتك بيامدم تا خانه و همه شب در آن انديشه بودم تا صبح اثر كرد. فرض بگزاردم و نزديك علي المنذر آمدم آن احوال با وي بگفتم. او با من بيامد. رفتم بدان جايگاه كه مرا شب برده بودند. پس گفت «بالله!» نشان و علامتي كه امام(ع) مرا گفت، يكي اين است كه زنجير‌ها و ميخ‌ها اينجا ظاهر است.
پس به نزديك سيد ابولاحسن الرضا شديم، چون به در سراي وي رسيدم، خدم و حشم وي را ديدم كه مرا گفتند: «از سحر گاه سيد ابوالحسن در انتظار تو است، تو از جمكراني؟»
گفتم: «بلي»
من در حال به درون رفتم و سلام و خدمت كردم، جواب نيكو داد و اعزاز كرد مرا به تمكين نشاند و پيش از آنكه من حديث كنم مرا گفت: اي حسن مثله! من خفته بودم در خواب، شخصي مرا گفت: «حسن مثله نام، مردي از جمكران پيش تو ايد بامداد، بايد از آنچه گويد سخن او را مصدق داري و بر قول او اعتماد كني كه سخن او سخن ما است. بايد كه قول او را رد نگردادني». از خواب بيدار شدم. تا اين ساعت منتظر تو بودم.
حسن مثله احوال را به شرح با وي بگفت. در حال فرمود تا اسب‌ها را زين برنهادند و بيرون آودند و سوار شدند. چون به نزديك ده رسيدند، جعفر راعي، گله بر كنار راه داشت. حسن مثله در ميان گله رفت و آن بز، از پس همه گوسفندان مي‌آمد، پيش حسن مثله دويد و او آن بز را گرفت كه به وي دهد و بز را بياورد. جعفر راعي سوگند ياد كرد كه من هرگز اين بز را نديده‌ام و در گله من نبوده است، الا امروز كه مي‌بينم و هر چند كه مي‌خواهم اين بز را بگيرم ميسر نمي‌شود و اكنون كه پيش آمد.
پس بزط را همچنان كه سيد فرموده بود در آن جايگاه آوردند و بكشتند و سيد بو الحسن الرضا بدين موضوع آمدند و حسن مسلم را حاضر كردند و انتفاع از او بستند و وجوه رهق را بياوردند و مسجد جمكران را به چوب پوشانيدند و سيد بو الحسن الرضا زنجريها و ميخ‌ها را به قم برد و در سراي خود گذاشت. همه بيماران و صاحب علتان مي‌رفتند و خود را به زنجير مي‌ماليدند، خداي تعالي شفاي عاجل مي‌داد و خوش مي‌شدند.
ابوالحسن محمد بن حيدر گويد كه: به استفاضه شنيدم كه :«سيد ابوالحسن الرضا مدفون است در موسويان به شهر قم و بعد از آن فرزندي از آن وي را بيماري نازل شد و وي در خانه شد و سر صندوق را برداشتند زنجيرها و ميخ‌ها را نيافتند.
اين مختصري از احوال آن موضع شريف كه شرح داده شد.
مطالعه كتاب‌هاي مسجد جمكران ميعادگاه عشاق حضرت مهدي(ع) اثر مصطفي مصباح، و آيينه اسرار اثر سيد حسين كريمي قمي پيشنهاد مي‌شود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: چرا امام زمان (عج) من را به مسجد جمکران دعوت نمی کند تا به دیدار ایشان نایل شویم ؟

پاسخ: از كجا مي‌دانيد كه شما را به مسجد جمكران طلب نكرده است. مسجد جمكران براي همه زائران آماده است و همت و اراده سفر مي‌خواهد تا به فيض زيارت برسيم. در مورد تشرف به حضور امام زمان(ع)، بايد بدانيم ما در دوران غيبت هستيم و قرار نيست هر كسي در اين دوران، به ملاقات حضرت برسد و نبايد چنين توقعي را در خود ايجاد كرد. البته اگر ما به وظايف خود عمل كنيم و تكاليف شرعي خود را به خوبي انجام دهيم، احتمال دارد سعادت ديدار حضرت را بيابيم. اما اين سعادت به صلاحديد خود امام(ع) است، نه اينكه ديدار راه و روشي داشته باشد كه هر كس آن را انجام داد، حتما آن بزرگوار را ملاقات مي‌كند.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا امام(ع) زمين جمكران را براي آن فردي كه روي آن كاشته بود غصبي دانسته است؟

پاسخ: طبق آنچه در متن جريان ملاقات جناب حسن بن مثله جمكراني به محضر امام زمان(ع) و دستور حضرت بر ساختن مسجد مقدس جمكران، آمده است، حضرت نفرموده است كه زمين غصبي است بلكه بنا به مصالحي دستور رفع يد از آن زمين را براي ساخت مسجد صادر فرموده است.
در اين جريان حضرت به حسن بن مثله جمكراني مي‌فرمايد: برو به «حسن بن مسلم» (يعني همان كسي كه زمين مسجد را زراعت مي‌كرد) بگو كه تو چند سال است اين زمين را عمارت مي‌كني ما خراب مي‌كنيم پنج سال است زراعت كردي و امسال ديگر باره شروع كردي، رخصت نيست كه تو ديگر در اين زمين زراعت كني، بايد هر چه از اين زمين منفعت برده‌اي برگرداني تا در اين موضع مسجد بنا كنند.(براي اطلاع از جريان كامل اين قضيه، رجوع شود به فصلنامه انتظار، شماره 5، ص333).
از كلام حضرت(ع) معلوم مي‌گردد كه زمين مسجد جزء زمين حسن بن مسلم نبوده است، چون در ادامه داستان حضرت مي‌فرمايد: تو آن را گرفته و به زمين خود ملحق كرده‌اي. از اين جهت اين شخص حق تصرف در اين زمين را نداشته است و امام(ع) بنا به مصالحي كه خداوند مقرر فرموده است اين زمين را براي ساخت مسجد و محل رجوع شيعيان قرار داده است. ضمن اينكه حتي اگر اين زمين جزو زمين آن شخص هم مي‌بود، حضرت بر اساس ولايت تكويني و تشريعي كه از جانب خداوند دارد مي‌تواند دستور تخليه آن را صادر فرمايد تا چه رسد به زمين‌هايي كه مالك شخصي ندارد و جزء انفال به شمار مي‌رود و در اختيار امام(ع) قرار دارد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: حوادث دوران غيبت و وظيفه شيعه در اين عصر را بيان کنيد.

پاسخ: آنچه در روايات به آن اشاره شده، گسترش ظلم و فساد است. انسان‌هاي شيطان صفت و دنيا طلب براي رسيدن به منافع بيشتر دنيوي، به هر گونه ظلم و فسادي روي مي‌آورند و با كشاندن جامعه‌هاي انساني و مردم به ورطه فساد و تباهي، سعي در استعمار و استثمار مردم دارند. آنان با شيوع انواع فساد‌هاي مالي و اخلاقي مردم را به طرف بي هويتي سوق مي‌دهند؛ به گونه‌اي كه آدميان وظايف خود را فراموش كنند و به جاي اطاعت از فرمان‌هاي الهي و عمل به دستورات دين و ارزش‌هاي انساني، به دنبال ارضاي شهوات مادي باشند و در اين راستا حتي گاه دين را خرافه معرفي كرده و ظهور امام زمان(ع) را افسانه مي‌دانند.
وظيفه ما آن است كه ضمن ظلم ستيزي، به وظايف يك منتظر واقعي عمل كنيم.
انتظار امام مهدي(عج) از ما آن است که به وظيفه يک منتظر واقعي عمل کنيم. در روايات و بيانات پيشوايان دين وظايف متعددي براي منتظر بيان شده است که مهمترين آنها عبارت است از:
الف. شناخت امام: حرکت در جاده انتظار بدون شناخت امام امکان ندارد. البته علاوه بر شناخت امام به اسم و نسب، بايد نسبت به جايگاه و مقام امام نيز آگاهي کافي داشت. در روايتي نقل شده فردي به نام ابو نصر پيش از غيبت امام، به حضور آن حضرت رسيد. امام مهدي(عج) از او پرسيد: مرا مي شناسي؟ پاسخ داد: آري شما سرور من و فرزند سرور من هستيد. امام(عج) فرمود: مقصود من اين (شناخت) نبود. ابو نصر گفت: خودتان بفرمايد(مرادتان چيست). امام(عج) فرمود: من آخرين جانشين پيامبر خدا هستم و خداوند به (برکت) من بلا را از خاندان و شيعيانم دور مي کند". (بحار الانوار، ج 52 ، ص 30).
ب. الگو پذيري: آدمي بايد از رهبر و مقتداي خود الگو گرفته و منش و رفتار خود را شبيه او قرار دهد تا بتواند او را همراهي کند. از پيامبر(ص) نقل شده است که فرمود: خوشا به حال آنان که قائم خاندان مرا درك كنند؛ در حالي که پيش از دوران قيام، به او و امامان قبل از او اقتدا کرده و از دشمنان ايشان، اعلام بيزاري کرده باشند. آنان دوستان و همراهان من و گرامي ترين امت من، در نزد من هستند.(بحار الانوار، ج 52 ، ص 129).
از مهم ترين رفتارها ورع و حسن خلق است. امام صادق(ع) در روايتي فرمود: “هر کس دوست دارد از ياران حضرت قائم(ع) باشد بايد منتظر باشد، و در حال انتظار به پرهيز کاري و اخلاق نيکو رفتار كند". (بحار الانوار ، ج 52 ، ص 140).
ج. ياد امام: يک منتظر واقعي بايد هميشه سعي کند به ياد حضرت مهدي(عج) باشد. هر روز صبح با خواندن “دعاي عهد"(مفاتيح الجنان، بعد از دعاي ندبه) با امام پيمان خود را تجديد کند، براي سلامتي و فرج او هميشه دعا کند و بگويد: “اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن … “(مفاتيح الجنان ، اعمال شب 23 ماه مبارک رمضان). در هر محفل و مجلسي ياد حضرت را زنده کند و مردم را با او آشنا سازد تا مردم همگي منتظر ظهور باشند. امام عصر(عج) در پيامي چنين فرمود: “اگر شيعيان ما که خداوند آنان را در راه طاعتش ياري دهد، در وفاي پيماني که از ايشان گرفته شد اجتماع کرده و مصمم باشند؛ البته نعمت ديدار از آنان به تاخير نمي افتد و سعادت ملاقات ما براي آنان با معرفت کامل و راستين نسبت به ما، تعجيل مي گردد".(بحار الانوار، ج 53 ، ص176) پس در اين راستا از خدمت به مردم دريغ نکنيم.
البته نبايد فراموش کرد که يک پيرو واقعي، در همان گام‌هاي نخستين به انجام واجبات ـ به خصوص نماز اول وقت ـ و ترک محرمات توجه ويژه دارد؛ چرا که بدون اطاعت از اوامر خدا سخن از انتظار و ياري حضرت معنا ندارد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: نشانه هاي ظهور چيست و تاکنون کداميک به وقوع پيوسته است؟

پاسخ: الف.در منابع روايي، بسياري از رخداد‌هاي طبيعي و غير طبيعي و دگر‌گوني‌هاي سياسي و اجتماعي به عنوان علائم ظهور، ذكر شده است. بديهي است كه روايات مربوط به اين مسئله، مانند ساير مسائل ديگر، از جهت درستي و اعتبار، يكسان نيستند. در ميان اين روايات، برخي از جهت سند غير قابل اعتمادند و برخي هم از جهت مضمون و مطالبي كه در آن مطرح شده، جاي بحث و تامل دارند. بنابراين، نمي‌توان به صرف ديدن يك روايت و بدون بررسي كارشناسانه از جهت سند و دلالت، به آن اعتماد كرد. در ميان نشانه‌ها، برخي به عنوان “علايم حتمي ظهور” ذكر شده است.
علائم معروف حتمي، پنج مورد است:
1. خروج سفياني؛ پيش از قيام حضرت مهدي(ع) مردي از نسل ابوسفيان، در منطقه شام، خروج مي‌كند و با تصرف بخش‌هايي از سرزمين اسلام، براي يافتن و كشتن شيعيان جايزه تعيين مي‌كند. (بحار الانوار، ج52، ص182).
2. خسف در بيداء؛ خسف، يعني فرورفتن، و بيداء نام سرزميني بين مدينه و مكه است. سفياني كه در آستانه ظهور حضرت مهدي(ع) خروج مي‌كند، هنگامي كه از ظهور ايشان با خبر مي‌گردد سپاهي عظيم به مدينه و مكه مي‌فرستد و چون به سرزمين بيداء مي‌رسند، خداوند آنان را در كام زمين فرو مي‌برد و هلاك مي‌شوند. (كنز العمال، ج14، ص272؛ ينابيع المودة، قندوزي، ص427).
3. خروج يماني؛ سرداري از يمن قيام مي‌كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي‌كند. خروج يماني، اجمالاٌ از نشانه‌هاي ظهور است، هر چند جزئيات و چگونگي قيام وي، روشن نيست.
4. قتل نفس زكيه؛ نفس زكيه، يعني انسان پاك و بي گناه. در آستانه ظهور حضرت مهدي، جواني بي گناه، مظلومانه در مسجد الحرام به قتل مي‌رسد.
5. صيحه آسماني؛ منظور از آن، صدايي است كه در آستانه ظهور حضرت مهدي، از آسمان به گوش مي‌رسد و همه مردم آن را مي‌شنوند. محتواي اين پيام آسماني، دعوت به حق و حضرت مهدي است. امام باقر(ع) مي‌فرمايد:"ندا كننده‌‌اي از آسمان، نام قائم ما را ندا مي‌كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را مي‌شنود.(الغيبة، نعماني، ص252).
البته در برخي از روايات، به علائم ديگري نيز اشاره شده است، مانند خورشيد گرفتگي در نيمه ماه رمضان و ماه گرفتگي در آخر آن. (الغيبة، طوسي، ص444) و يا طلوع خورشيد از مغرب(الغيبة، طوسي، ص435).
ب. عده‌اي بر اين باورند كه بسياري از علائم ظهور اتفاق افتاده است و فقط علايم حتمي نزديك ظهور، باقي مانده است. به نظر مي‌آيد سخن قطعي و كاملي در اين مورد نمي‌توان گفت؛ زيرا منابع اصلي و قديمي شيعه، معمولاً، از نشانه‌هاي خاص و محدود نام برده‌اند، و بسياري از اين نشانه‌هايي كه به عنوان علايم اتفاق افتاده، مطرح مي‌شود يا اصولا در اين منابع ذكر نشده و يا بسيار كم رنگ بيان شده است. اين امر، نشانه آن است كه اخباري كه اين گونه نشانه‌ها را بيان كرده‌اند، چندان مورد اعتناي علماي گذشته نبوده است.
همچنين اسناد برخي از روايات، اشكال دارد و نقل آن‌ها در كتب روايي جامع، مانند بحار به دو علت مي‌تواند باشد:
1. حفظ اصل نقل‌ها براي تامل و تدبر ديگران در مورد آنها.
2. روشن شود كه همه گروه‌ها، چه موافق و چه مخالف اهل بيت، در اصل ظهور حضرت مهدي(ع) اتفاق نظر دارند. مرحوم مجلسي در ذيل روايتي مي‌گويد: “اين روايت را كه متن آن تغيير يافته و اشتباه دارد و سند آن به بدترين خلق خدا، يعني عمر بن سعد منتهي مي‌شود، آوردم تا دانسته شود همه، حضرت مهدي(ع) را قبول دارند. (بحار، ج52، ص227، ح90).
در مواردي كه سخن از يك علامت و فرج بعد از آن مطرح شده، گويا مراد ظهور امام زمان(ع) نيست، بلكه يك گشايش و راحتي براي مؤمنان است. از امام باقر(ع) نقل شده است:"منتظر صدايي باشيد كه از طرف دمشق، ناگهان به شما مي‌رسد. در آن، گشايش بزرگ براي شما خواهد بود.(الغيبة، نعماني، ب14، ح66).
در برخي روايات، سخن امام، به گونه‌اي است كه خبر از يك اتفاق و واقعه مي‌دهد نه اين كه بخواهد آن واقعه را يكي از علايم ظهور معرفي كند، مانند وقوع گرماي شديد(الغيبة، نعماني، ب14، ح44).
برخي نشانه‌ها و بيان‌ها، به گونه‌اي است كه مي‌تواند معناي ديگري غير از معناي ظاهري داشته باشد. مانند طلوع خورشيد از مغرب كه شايد كنايه از ظهور حضرت از مكه باشد. از امام علي(ع) نقل شده است: “و هو الشمس الطالعة من مغربها"(بحار، ج52، ص194، ح26).
به علاوه معلوم نيست اين حادثه خارجي، واقعا همان نشانه‌اي باشد كه در روايت ذكر شده است، بلكه شايد پديده‌اي مشابه آن باشد. (البته بايد توجه داشت كه شباهت اين حادثه با يك علامت، اين احتمال را ايجاد مي‌كند كه شايد اين واقعه، همان علامت ظهور باشد؛ لذا حالت آمادگي را در خود منتظر ايجاد مي‌كند).
سخن آخر اين كه اين مقدار كه انسان به صورت كلي در مورد آنها بداند، كافي است و پي‌گيري وقوع يا عدم برخي از آنها فايده و نتيجه‌اي در بر ندارد.
ج. آنچه از روايات استفاده مي‌شود، اين است كه زمان ظهور امام عصر(ع) ظلم و ستم، فراگير شده است. در روايات متعدد وارد شده است كه مهدي(ع) زمين را پر از عدل و داد مي‌كند همانگونه كه پر از جور و ظلم شده است.
البته اين، به معناي آن نيست كه شرط ظهور يا يكي از نشانه‌هاي آن، فراگير شدن ستم و ظلم باشد، بلكه براي ظهور، شرايط و علايمي ذكر شده كه در جاي خود بيان شده است. محتواي رواياتي كه درباره ظهور است، اين را مي‌رساند كه وقتي زمينه‌هاي ظهور فراهم شد و مردم آمادگي كامل براي پذيرش حجت خدا و دولت عدل او را داشتند، حضرت ظهور مي‌كند. البته ظرف زماني اين قيام الهي، وقتي است كه ظلم هم فراگير شده و استعمار و استثمار، مردم را به ستوه آورده است.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت