✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
حجاب زهرایی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



منو یک دل هوایی،حاصل یک آشنایی…

ممنونم ازت خدایا که شدم امام رضایی…

 

دست خالی رد نمیشم،آخه این یه اعتقاده..

آخه من اذن دخولم از در باب الجواده…

 

من میخوام زیبا بمیرم،مثل عاشقا بمیرم…

کربلا نشد خدایا،مشهدالرضا بمیرم…

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




سخنان امام حسین علیه السلام

تمثل به سخن زميل بن ابير فزاري

عَرَضَ لَهُ [أي لِلإِمامِ الحُسَينِ عليه السلام وذلِکَ بَعدَ صُلحِ الإِمامِ الحَسَنِ عليه السلام] سُلَيمانُ بنُ صُرَدٍ وسَعيدُ بنُ عَبدِ اللَّهِ الحَنَفِيُّ بِالرُّجوعِ عَنِ الصُّلحِ.

فَقالَ: هذا ما لا يَکونُ ولا يَصلُحُ. قالوا: فَمَتي أنتَ سائِرٌ؟ قالَ: غَداً إن شاءَ اللَّهُ.

فَلَمّا سارَ خَرَجوا مَعَهُ، فَلَمّا جاوَزوا دَيرَ هِندٍ، نَظَرَ الحُسَينُ عليه السلام إلَي الکوفَةِ، فَتَمَثَّلَ قَولَ زُمَيلِ بنِ اُبَيرٍ الفَزارِيِّ، وهُوَ ابنُ اُمِّ دينارٍ:
فَما عَن قِليً [1] فارَقتُ دارَ مَعاشرٍ

هُمُ المانِعونَ باحَتي [2] وذِماري [3] .
ولکِنَّهُ ما حُمَّ [4] لابُدَّ واقِعٌ

نَظارِ [5] تَرَقَّب ما يُحَمُّ نَظارِ. [6] .

* * *

پس از آن که امام حسن عليه السلام صلح با معاويه را پذيرفت، سليمان بن صُرَد خزاعي و سعيد بن عبد اللَّه حنفي به امام حسين عليه السلام پيشنهاد کردند که از صلح، باز گردد.

امام حسين عليه السلام فرمود: «اين کار نمي شود و به صلاح نيست».

گفتند: پس چه زماني [از کوفه] خارج مي شوي؟

فرمود: «اگر خدا بخواهد، فردا».

هنگامي که امام عليه السلام حرکت کرد، آنان نيز با او خارج شدند. زماني که از ديرِ هند گذشتند، امام حسين عليه السلام نگاهي به کوفه کرد و به شعر زُمَيل بن اُبَير فزاري، فرزند اُمّ دينار، تمثّل جُست که:

من از سرِ بغض، جدا نشده ام

از ديار مردمي که مدافع خانه و حريم من بودند.

امّا آنچه مقدّر گشته، واقع مي شود

منتظر باش، منتظر، تا آنچه مقدّر شده، به انجام رسد.

پاورقي

[1] القِلَي: البُغْضُ (الصحاح: ج 6 ص 2467 «قلا»).

[2] باحَة الدار: وسَطها (النهاية: ج 1 ص 161 «بوح»).

[3] الذِّمارُ: ما لزمک حفظه ممّا وارءک وتعلّق بک (النهاية: ج 2 ص 167 «ذمر»).

[4] حُمَّ: قُدِّرَ (الصحاح: ج 5 ص 1904 «حمم»).

[5] نَظارِ: أي انتَظِرْ، اسمٌ وُضِعَ مَوضِعَ الأمر (تاج العروس: ج 7 ص 541 «نظر»).

[6] أنساب الأشراف: ج 3 ص 364.

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




ﺷﺒﯿﻪ ﻣﺮﻏﮏ ﺯﺍﺭﯼ ﮐﺰ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ
ﺟﺪﺍ ﺯﺩﺍﻣﻦ ﻣﺎﺩﺭ، ﺑﻪ ﺩﺍﻡ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺯ ﻧﺎﺯﮐﯽ ﺯ ﻧﺪﺍﻣﺖ، ﺯ ﺑﯿﻢ ﺻﺒﺢ ﻗﯿﺎﻣﺖ
ﺑﺪﺍﻥ ﻧﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺷﻨﯿﺪﯼ،ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺁﻧﮑﻪ ﺑﺮﻭﻥ ﺍﺯﺑﻬﺸﺖ ﮔﺸﺘﻪ ﻋﺠﺐ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﻏﺮﺑﺖ، ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﻧﺸﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ، ﮐﻤﺎﻥ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﻣﺎﻫﯽ
ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ، ﺩﻝ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﯽ ﮐﺮﺑﺖ، ﺑﻪ ﻃﻮﻑ ﻟﺠﻪ ﻏﺮﺑﺖ
ﭼﻮ ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻧﻪ ﯼ ﺗﺮﺑﺖ، ﺑﻪ ﺑﯿﮑﺮﺍﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺷﻮﻡ ﭼﻮ ﺍﺑﺮ ﺑﻬﺎﺭﺍﻥ، ﺯ ﺟﻮﺵ ﺍﺷﮏ ﭼﻮ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﺮﺁﯾﺪ، ﮐﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺟﻬﺎﻥ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻮ ﺟﺎﻧﯽ، ﻧﻪ ﺑﻠﮑﻪ ﺟﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﯽ
ﻫﻤﻪ ﺳﮑﻨﺪﺭ ﻭ ﺩﺍﺭﺍ، ﮐﺰﯾﻦ ﻓﺴﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻏﺰﺍﻟﻢ، ﺑﯿﺎ ﻭ ﺿﺎﻣﻦ ﻣﻦ ﺷﻮ
ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺁﺗﺶ ﺻﯿﺎﺩ، ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

ﺍﻻ‌ ﻏﺮﯾﺐ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ، ﺭﺿﺎ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﺩ
ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﻣﺮﻏﮏ ﺯﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﺑﯿﻔﺘﺪ

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت





قطره قطره ،،اشکهایم را تو دقت میکنی…
بی نهایت بر گدای خودمحبت میکنی

آن قدر من آمدم پابوسی باب الجواد…
گوییا بر زائرت داری تو عادت میکنی…

من کجا و پنجره فولاد آقایم رضا …
بی لیاقت را همیشه بالیاقت میکنی …

من که بااعمال خود خارو ذلیل عالمم
این تویی باجود خودازمن حمایت میکنی…

باگدایت باغلامت خو گرفتی از ازل…
تاابد داری مرا غرق خجالت میکنی …

کوروکر ،، بهرشفاآید سراغت باامید
بازهم مثل همیشه ،،توعنایت میکنی …

من یقین دارم که قبل از اربعین آقای من
از نجف تا کربلا ما را تو دعوت میکنی …

تو همیشه یاور تنهایی من بوده ای ….
بین قبر من می آیی و وساطت میکنی …

روز محشر من ندارم ترسی از آتش رضا …
مطمئنم نوکر خود راشفاعت میکنی …

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




کاسه ای خالی نماندو نوبت ظرفم رسید
از کناره گنبد و گلدسته ها نوری رسید


کاغذی کوچک درون کاسه ام افتاده بود
کربلایم اربعین امضا شده دستم رسید


با خودم گفتم که پولش راندارم بیخیال
کاسه ام لرزیدو از ان درهم شامی رسید


تا که دیدم هر چه میخواهم فراهم میشود
ناگهان در ان هیاهو فکری از ذهنم رسید


من نفهمیدم چشد دیدم که از صحن رضا
بوی عطره با صفای حضرت زهرا رسید


صوت زیبای حرم نقاره خانی است ولی
گوش کردم من صدای محتشم پیشم رسید


هر که امد در حرم دیوانه گشته لاجرم
نسخه یه درمان سقاخانه اش برما رسید


تا که اسمم حک کنند خدام بر باب الجواد
آخرین مصرع زشعرم هدیه از مولا رسید


موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




این شعر
تقدیم به اونهایی که دلشون برای
حرم امام رضا (ع)یه ذره شده !

حرم لبریز زائرها
مسافرها
مجاورها
گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها!
یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها!
و حالا هر کدام آرام
زبان واکرده در این ازدحام ، آرام :
” ببین این دست پینه بسته را آقا!
ببین این شانه های خسته را آقا!
به بیخوابی دو چشم خویش را مجبور کردم من!
به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم من!
نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را
به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را”

یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت!
یکی بالای گلدسته اذان میگفت!
صدا پیچید در صحن و حرم،
گویا در و دیوار با انصاریان میگفت :
” اللهم صل علی
علی بن موسی الرضا المرتضی…”
یکی بغض میان آه را میگفت!
یکی هم خستگیِ راه را میگفت!
جوان زائری در گریه هایش “آمدم ای شاه” را میگفت؛

خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، دلگیر حرم هستند!
همان هایی که جا ماندند و حالا پای تصویر حرم هستند…

السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفاء یا حضرت علی بن موسی الرضا علیک آلاف التحیت و الثناء، به ابی انتم و امی ونفسی و اهلی و مالی و اولادی

 

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




در پیش علی حقیر بودن عشق است
آهو به پناه شیر بودن عشق است


در محضر سلطان ولایت حیدر
افتاده و سر به زیر بودن عشق است


گر حیدر امیر کل عالم باشد
زیر نظر امیر بودن عشق است


بر تخت سلیمان نبی حک کردند
در ملک علی فقیر بودن عشق است


از سوی کمان ابروانش به خدا
مجروح یکی دو تیر بودن عشق است


در آتش چشمان سیاهش ولله
گرم دم یا مجیر بودن عشق است


در طی طریق عاشقی سوی نجف
آوارهء این مسیربودن عشق است……

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند

دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند

در لباس خادمان مهربانت، آفتاب

صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند

ماه هر شب کنج بست “شیخ حر عاملی”

یاد معصومیت آن بچه آهو می کند

یاد معصومیت آن بچه آهو …یاد تو

کوچه های شهر را لبریز “یا هو ” می کند

باد، هم مثل نگهبان درت… بدو ورود

غصه را از شانه های خسته، پارو می کند

عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت

هر که می آید حرم … این عطر را بو می کند

×××

…خادمی می گفت که… آقا به وقت بدرقه

دست زائر را پر از گل های شب بو می کند

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت