✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق اولین هستی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



«تشرف یک زن انگلیسی تازه مسلمان »
یکی از هموطنان ایران یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز که به منزل یکی از دوستان دعوت شده بود وقتی وارد حیاط منزل شد , با تعجب دید که آنجا نیز بساط دیگ و آتش و نذری امام حسین (ع) برپاست ، همه پیراهن مشکی بر تن کرده و شال عزا به گردن آویخته و عزادار حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین (ع) هستند . در این میان متوجه یک زوج جوان که خیلی عاشقانه در مجلس امام حسین (ع) فعالیت می کردند ، شد و وقتی از حال آنها جویا شد ، متوجه شد که آن دو مسیحی بوده اند و مسلمان شده اند و هر دو پزشک هستند. مرد متخصص قلب و عروق و زن هم فوق تخصص زنان.
برایش جالب بود که در انگلستان ، مردم این طور عاشق اهل بیت (ع) باشند و مخصوصا دو پزشک مسیحی ، مسلمان شوند و با این شور و حال و با کمال تواضع در مجلس امام حسین (ع) نوکری کنند.
کمی نزدیکتر رفت , با آن زن تازه مسلمان شروع به صحبت کردن نمود و از او پرسید که به چه علت مسلمان شده و علت این همه شور و هیجان و عشق و محبت چیست ؟
او گفت : درست است ، شاید عادی نباشد ، اما من دلم ربوده شده ، عاشق شدم و این شور و حال هم که می بینی به خاطر محبت قلبی من است.
از او پرسید : دلربای تو کیست ؟ چه عشقی و چه محبتی ؟!
پاسخ داد : من وقتی مسلمان شدم ، همه چیز این دین را پذیرفتم ، به خصوص این که به شوهرم خیلی اطمینان داشتم و می دانستم بی جهت به دین دیگری رو نمی آورد . نماز و روزه و تمام برنامه ها و اعمال اسلام را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم . فقط در یک چیز شک داشتم و هر چه می کردم دلم آرام نمی گرفت و آن مساله آخرین امام و منجی این دین مقدس بود که هرچه فکر می کردم برایم قابل هضم نبود که شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و باز در همان طراوت و جئانی ظهور کند واصلا پیر نشود.
در همین سرگردانی به سر می بردم تا اینکه ایام حج رسید و ما هم رهسپار خانه خدا شدیم . شاید شما حج را به اندازه ما قدر ندانید. چون ما تازه مسلمانیم و برای یک تازه مسلمان خیلی جالب و دیدنی است که باشکوه ترین مظاهر دین جدیدش را از نزدیک ببیند.
وقتی اولین بار خانه کعبه را دیدم ، به طوری متحول شدم که تا به آن موقع این طور منقلب نشده بودم . تمام وجودم می لرزید و بی اختیار اشک می ریختم و گریه می کردم . روز عرفه که به صحرای عرفات رفتیم ، تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر جمع شده بودند. ناگهان در آن شلوغی جمعیت متوجه شدم که کاروانم را گم کرده ام ، هوا خیلی گرم بود و من طاقت آن همه گرما را نداشتم ، سیل جمعیت مرا به این سو و آن سو می برد ، حیران و سرگردان ، کسی هم زبانم را نمی فهمید ، از دور چادرهایی را شبیه به چادرهای کاروان لندن می دیدم ، با سرعت به طرف آنها می رفتم ، ولی وقتی نزدیک می شدم متوجه می شدم که اشتباه کرده ام . خیلی خسته شدم ، واقعا نمی دانستم چه کنم . دیگر نزدیک غروب بود که گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه کردن ، گفتم : خدایا خودت به فریادم برس ! در همین لحظه دیدم جوانی خوش سیما به طرف من می آید . جمعیت را کنار زد و به من رسید . چهره اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم . وقتی به من رسید با جملاتی شمرده و با لهجه انگلیسی فصیح به من گفت : « راه را گم کرده ای ؟ بیا تا من قافله ات را به تو نشان دهم . » او مرا راهنمایی کرد و چند قدمی بر نداشته بودیم که با چشم خود «کاروان لندن » را دیدم ! خیلی تعجب کردم که به این زودی مرا به کاروانم رسانده است . از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت : « به شوهرت سلام مرا برسان » . من بی اختیار پرسیدم : بگویم چه کسی سلام رسانده ؟ او گفت : « بگو آن آخرین امام و آن منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی ! من همانم که تو سرگشته او شده ای !» تا به خودم آمدم دیگر آن آقا را ندیدم وهر چه جستجو کردم ، پیدایش نکردم . آنجا بود که متوجه شدم امام زمان عزیزم را ملاقات کرده ام و به این وسیله طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد.
از آن سال به بعد ایام محرم ، روز عرفه ، نیمه شعبان و یا هر مناسبت دیگری که می رید من . شوهرم عاشقانه و به عشق آن حضرت خدمتش را می کنیم و آرزوی ما دیدن دوباره اوست .
کتاب ملاقات با امام زمان در عصر حاضر -ابوالفضل سبزی

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




كنار كعبه چه خبر است؟

حالا ديگر آفتاب بالا آمده است، مردم مكّه متوجّه مى شوند كه در مسجدالحرام خبرهايى است.
آنها از يكديگر سؤال مى كنند: اين كيست كه در كنار كعبه ايستاده است و گروهى گرد او را گرفته اند؟
در اين ميان صدايى در همه جا طنين انداز مى شود.
گوش كن!
اين صداى جبرئيل است: «اى مردم! اين مهدى آل محمّد است، از او پيروى كنيد».
همه مردم دنيا اين صدا را مى شنوند.
عجيب اين است كه هر كسى اين ندا را به زبان خودش مى شنود، اگر عرب زبان است به زبان عربى مى شنود، اگر فارس زبان است به زبان فارسى.
وقتى مردم اين ندا را شنيدند با يكديگر در مورد ظهور سخن مى گويند و مى فهمند كه وعده خدا فرا رسيده است.
مردم مكّه با شنيدن اين ندا به سوى مسجد الحرام هجوم مى آورند تا ببينند چه خبر شده است.
آنان مى بينند كه امام با يارانش جمع شده اند.
اكنون امام مى خواهد با مردم سخن بگويد به نظر شما اوّلين سخن امام با مردم چيست؟
امام به كنار كعبه مى رود و به خانه خدا تكيه مى زند و چنين مى گويد: «اى مردم! من مهدى، فرزند پيامبر هستم. هر كس مى خواهد آدم و ابراهيم و موسى و عيسى(ع) و محمّد(ص) را ببيند، مرا ببيند! اى مردم من شما را به يارى مى طلبم. چه كسى مرا يارى مى كند؟».
و اكنون يك امتحان بزرگ الهى در پيش روى مردم مكّه است; زيرا با اينكه امام بيش از هزار سال عمر دارد; امّا به شكل يك جوان ظهور كرده است.
مردم مكّه در شك و ترديد هستند، گروهى از آنها باور نمى كنند كه اين جوان، همان مهدى(ع) باشد.
آنها دسيسه مى كنند و تصميم مى گيرند تا امام را به قتل برسانند; ولى فراموش كرده اند كه امام چه ياران باوفايى دارد، يارانى كه عهد بسته اند تا آخرين نفس از امام دفاع كنند.
وقتى مردم مكّه مى بينند كه ياران امام آماده دفاع هستند پشيمان مى شوند و مسجد الحرام را ترك مى كنند.
صداى شيطان به گوش مى رسد

مدّتى است مردم دنيا صداى جبرئيل و نداى او را شنيده اند. دل هاى آنها به سوى امامِ خوبى ها متوجّه شده و همه دوست دارند امام را ببينند.
درست است كه كوفه و مدينه الان در تصرّف سفيانى است; امّا اگر به يكى از اين دو شهر بروى، مى بينى كه سپاهيان سفيانى به حق بودن فرمانده خود شك كرده اند و مى خواهند از بند سپاه سفيانى رها شوند و به سوى امام بيايند.
از آنجا كه شيطان، دشمن سعادت انسان هاست، مى خواهد هر طور كه شده باعث گمراهى مردم شود. او اكنون نيز در فكر فريب دادن مردم است و مى خواهد مانع پيوستن آنها به امام بشود.
او مى داند كه با ظهور امام زمان، بندگان خوب خدا در دنيا حكومت خواهند كرد و براى ناپاكان در زمين جايى نخواهد بود.
به همين دليل، موقع غروب آفتاب، شيطان با صداى بلند، همه مردم دنيا را مورد خطاب قرار مى دهد و مى گويد: «اى مردم، آگاه باشيد كه سفيانى و ياران او حق هستند».
همه مردم اين صدا را مى شنوند; امّا نمى دانند كه صداى شيطان است. عدّه اى به گمراهى مى افتند و صداى شيطان آنها را فريب مى دهد و متأسفانه آنها از امام زمان بيزارى مى جويند.
من خيلى دلم به حال اين مردم مى سوزد كه چگونه فريب شيطان را مى خورند.
در سخنان امامان معصوم(ع) آمده بود كه در نزديك روزگار ظهور، دو ندا در آسمان طنين خواهد انداخت.
نداى اوّل كه نزديك طلوع آفتاب به گوش مى رسد، نداى جبرئيل است و صداى دوم كه نزديك غروب خورشيد به گوش مى رسد، صداى شيطان است.
شيعيان كه از قبل، اين مطلب را مى دانستند هرگز فريب نمى خورند. آنها مى دانند كه حكومت عدل الهى بسيار نزديك است.

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




آقــــــا سلام،ســـــوز و نــــــوایی به ما بده
هر صبح وشام،حـــــال بکائی به ما بده

دلتنگ دیدن تــــو شدیم، ایهـــــا العـــزیـــــز
آغوش خویش باز کن و جایی به ما بده

مــــــاه رجـــــب ز نیمه گذشـــت ونیامــــدی
لطفی کن و بیــــا وصفـــــــایی به ما بده

این دیده ای که غیـر تو هــــرچه دیده است
از ما بگیرو چشــــــم خــــدایی به ما بده

تا کی اسیــــــر لــــذت نفســــــانیت شــــــوم
بشکن حصـــــارو برگ رهایی به ما بده

زنگار معصــــیت دل مـــــا را ســـیـــاه کرد
آیینـــه را بگیـــــــر و جــــلایی به ما بده

روی ســـیـــه به مـــــا نمی آید، نگــــاه کن
این جلــــــوه را بگیرو نمــــایی به مابده

دراین زمــــان که هرکه به دنبال زندگیست
توفیــــــق نوکــــــری وگــــدایی به ما بده

این موج فتنه،عاقبتش سرشکستگی است
ای ســـــاحل نجـــــات، بقـــــایی به ما بده

در مـــــــاه با سعــــادت مـــــــولایمان علی
سهمیه ی امـــــــام رضـــــــایی به ما بده

آقــــا، به حــــــق نافله ی عمـــه جــــانتان
حال و هــــــوای کـــــــربلایی به مــــا بده

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




فکر میکردیم امام زمان عج غریب و تنها و سرگردان بیابانها است
اما ندانستیم امام تجلی اسما و صفات الله در حد اعلا است و انس او با ارواح طیبه معصومین و انبیا واولیا در عرش الهی است و همه هستی به نگاه عین اللهی او در مدارش میچرخد و همه کاینات به قوت او قایم است و روزی عالم از دستان پر فیض او نازل است و هفتاد و دو اسم اعظم الهی در قلب عرشی اوست و میلیاردها ملک الهی تحت فرمان او و اوست مدیر و مدبر امور در لیله قدر هزار باب علم در وجود نازنین اوست و اوست معدن هر خیر و سعادتی
واقعا ما در بیابانهای جهالت و غرور و نفس سرگردانیم ما فقیر و بیکسیم
او منتظر ورود ما به سرزمین پر نور و فیض و هدایتش میباشد
تا به کی خود را از این همه عظمت محروم نگه داریم و با زرق و برق کودکانه دنیا سرگرم باشیم
غافل منشین نه وقت بازی است
وقت هنر است و عشق بازی است
وقت عبادت است و سرفرازی

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




طالبِ خونِ خدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

يابنَ مِصباح الهُدي، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

چه شود با تو كنم گريه سرِ قبرِ حسين

در مزار شهدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

همه دم ناله ي من أَيْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِياست

مي زنم تو را صدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

مي زند تو را صدا از سرِ نيزه ها هنوز

سرِ از بدن جدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

چه شود ببينمت كنارِ بين الحرمين

سر و جان كنم فدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

چه شود از گُلِ رويت بدهي يك صدقه

سرِ راهي به گدا، مَتى تَرانا وَ نَراكَ

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




یکی می گفت:
یه عمر دعا ميکردم آقا رو ببينم…
یکشب خواب دیدم

فرداي شب قدر بود…

انگار دعاهايم بعد از چهل سال مستجاب شده بود…

مردي در خانه را ميزد…

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




مهدی جان :

مدتی هست که ظرف گله ام سر رفته
خودم از دست خودم حوصله ام سر رفته
نه امید است به من تا که امیدت باشم
نه مفیدم که مگر«شیخ مفیدت» باشم
دلم آن دل که خودت دست دلم دادی نیست
نفسم آن نفس پنجره فولادی نیست
نیتم پاک نشد فال دلم خوب شود
باز با روضه مگر ، حال دلم خوب شود…………

عجل لولیک الفرج. یا مَهــــــــــــــــــــــــــــــــدے

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




✔ تنهابهانه ام …….

ای شوق بی کرانۀ شب های جمعه ام

تنهاترین بهانۀ شب های جمعه ام

از لطف آفتاب نگاهت هنوز هم

گرم است آشیانۀ شب های جمعه ام

هر هفته التماس تو را دارم از خدا

با نالۀ شبانۀ شب های جمعه ام

سنگینی گناه مرا می کشد به دوش

دریای عفو شانۀ شب های جمعه ام

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

نجوای عاشقانۀ شب های جمعه ام

در کربلا؟ مدینه؟ کجا گریه می کنی

آقای بی نشانۀ شب های جمعه ام

انگار بی مقدمه کرب و بلاییم

وقتی گدای خانۀ شب های جمعه ام

از سفرۀ حسین بلندم نکن که من

محتاج آب و دانۀ شب های جمعه ام

التماس دعا

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت