✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
"چادرت" ؛ به اندازه کافی مظلوم هست پس مظلوم ترش نکن...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



پرسش: هنگام ظهور چه افراد و گروههايي با حضرت مهدي (ع) به مبارزه ميپردازند ؟

پاسخ: در جريان ظهور، هر چند بسياري از مردم با امام مهدي(ع) و حقيقت دعوت و قيام او آشنا شده و به او مي‌پيوندند، اما گروه‌هايي نيز به مقابله مي‌پردازند. با سير در احاديث مربوط به امام مهدي(ع) به تقابل سه گروه با ايشان مي‌›وان به صورت روشن اشاره كرد:
ـ گروه به ظاهر مسلمان: اينا حدود ده هزار نفرند كه خود را دين‌دار واقعي مي‌دانند.(شبيه خوارج نهروان)
ـ لشكر سفيان: او كه با خروج خود، سوريه و عراق را تحت سيطره‌اش قرار مي‌أهد، هنگام ظهور به مبارزه برمي‌خيزد و به جنگ با حضرت مي‌پردازد. اينان مخالفان جدي دين و آرامش مردم هستند و در ايام سلطه خود عده‌ زيادي را مي‌كشند.
ـ گروه‌هايي از اهل كتاب: مسيحيان و يهوديان، در هنگام ظهور، ابتدا مقابل حضرت صف آرايي كرده و آماده جنگ مي‌شوند، ولي نزول، حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) و نيز آشكار شدن الواح اصلي تورات توسط امام زمان(ع) باعث مي‌شود عده‌اي زياد از اهل كتابع دين اسلام را بپذيرند، برخي نيز صلح مي‌كنند و گروهي نيز به جنگ مي‌پردازند.
ويژگي‌هاي اصلي مخالفان و جنگ طلبان را مي‌توان در چند مرود برشمرد: عدم درك درست از دين و حقيقت انسانيت، دنيا طلبي روحيه لجاجت و تعصب.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: فيلم هايي که امريکاييها مي سازند (هاليوود ) در رابطه باتسخير جهان و اينکه کسي مي ايد و جهان را به هم مي ريزد چگونه است ؟

پاسخ: مقدمه: از اوضاع و حوادث عمومي مي‌توان حدس زد كه بشر در آينده نزديك، بر سر يك دو راهي بسيار حساس واقع خواهد شد. يا چشم بسته تسليم مادي‌گري و قوانين حاكم بر طبيعت شود و يكسره به احكام الهي پشت پا زند و يا توحيد خالص را انتخاب كند و به قوانين و احكام الهي، براي اصلاح و علاج بحران‌هاي جهاني گردن نهد؟!
سير تاريخ زندگي بشر ـ خصوصا در قرون اخير ـ نشان داده است كه تمايل عمومي انسان‌ها بر اساس حس فطري خدا جويي به سوي عدالت طلبي و حاكميت قوانين و ارزش‌هاي انساني و الهي در حركت است. در اين نوشتار به تشريح اين دو تفكر و اهداف آن مي‌پردازيم.
تفكر اول: حاكميت قدرت و علوم مادي:
طرفداران اين نظريه چند دسته‌اند: گروهي معتقدند شر و فساد و بدبختي لازمه جدانشدني زندگي بشر است و لذا هر چه زودتر بايد به زندگي بشريت خاتمه داده شود. اين گروه براي تحقق اين تئوري از قدرت‌هاي استثمارگر در جهت نابودي نهايي جهان حمايت مي‌كند و به نهيليست يا پوچ گرا معروف مي‌باشند.
گروهي ديگر مي‌گويند: با پيشرفت حيرت‌آور علوم و تكنيك و فراهم شدن سلاح‌هاي مخرب و كشتار جمعي، جامعه بشري به نقطه انفجار نزديك شده است و به زودي با دست خود به زندگي خود خاتمه خواهد داد. و لذا بايد راه چاره‌اي انديشيد.
در اين بيان عده‌اي تنها راه را تشكيل يك حكومت واحد جهاني مي‌دانند، تمام بشريت تحت يك نظام و سيستم مديريتي واحد قرار گيرد و به اصطلاح دهكده‌اي جهاني با يك رئيس به وجود آيد تا ديگر تضاد منافع بين سران قدرت، باعث جنگ‌هاي تكنولوژيك نابود كننده نشود. در اين خصوص تلاش قدرت‌هاي جهاني براي كسب سلطه براي اداره جهان بسيار چشمگير است. پس از فروپاشي ابر قدرت شرق هم اكنون غرب خود را قدرتي بلامانع براي رسيدن به رياست جهان مي‌پندارد و براي كسب اين مقام از انواع ابزار‌هاي تبليغاتي استفاده مي‌كند!!
قدرت‌هاي غربي، از طرفي با ايجاد يأس و نا اميدي نسبت به آينده جهان، بشريت با به لزوم داشتن يك پناهگاه و نقطه اميد براي تسكين دلهره و نا آرامي‌هاي رواني متقاعد مي‌سازند و از طرف ديگر با در اختيار گرفتن ابزار‌هاي تبليغي و نفوذ در افكار عمومي جهان تنها غرب را قادر به حل اين مشكل جهاني معرفي مي‌كنند.
در همين راستا يكي از ابزار‌هاي بسيار مؤثر غرب، رسانه‌هاي تصويري است. جهان امروز دوران تصوير است و ميدان دار آن، سينما و صنعت فيلم سازي است كه تأثير فراواني بر افكار عمومي جهان دارد. از آنجا كه آينده جهان (فيچريسم) براي بشريت اهميت ويژه‌اي پيدا كرده است، غرب در تلاش‌است كه اين آينده را تاريك و خون‌بار ترسيم كند تا در پرتو آن به اهداف قدرت طلبانه و استثمار گرانه خود برسد.
آمريكا با كمك سرمايه داران صهيونيزم و با در دست داشتن بزرگترين مركز فيلم سازي جهان(هاليوود) سالانه حدود هفتصد فيلم توليد مي‌كند و نزديك به 80 درصد شبكه‌ها و سينما‌هاي جهاني را تغذيه رسانه‌اي مي‌نمايد. تمامي اين فيلم‌ها در مسير اهداف غرب براي حكومت بر جهان قرار گرفته و پيوسته اين هدف را دنبال مي‌كند.
تفكر دوم: حاكميت احكام الهي و مديريت انسان‌هاي موحد بر جهان:
اين نظريه ـ كه بر اساس پيشگويي‌هاي اديان الهي ارائه شده و سير تحول روحي در نوع بشر و گرايش به ارزش‌هاي انساني و الهي در قرون اخير، آن را به منزله يك دكترين و طرح قابل اجرا نموده ـ تنها راه براي نجات بشريت را بازگشت به دين و احكام الهي مي‌داند و معتقد است اين مهم با تشكيل حكومت جهاني به دست رهبري الهي امكان پذير خواهد بود. اديان الهي هر كدام بر اساس آموزه‌هاي خود اين دكترين و نظريه را ارائه كرده‌اند.
دين يهود معتقد به رسالت و ظهور مسيح حقيقي براي نجات بشريت است. دين مسيحيت نيز معتقد به بازگشت حضرت عيسي(ع) به دنيا براي نجات بشريت است. دين اسلام نيز با ارائه كاملترين برنامه و دكترين به عنوان مهدويت و حكومت جهاني تنها نجات بخش انسان‌ها را برقراري حكومت واحد جهاني بر اساس احكام اسلام مي‌داند.
لازمه اين طرح و دكترين ديني براي جهان، مبارزه با هر گونه استثمار، قدرت طلبي و بي عدالتي در جامعه جهاني است؛ لذا صاحبان قدرت جهاني به مقابله رو در رو با اين تفكر الهي و ديني پرداخته‌اند و به صورت‌هاي گوناگون به تحريف دكترين مهدويت مشغول شده‌اند.
يكي از راه‌هاي تحريف و تضعيف، ايجاد يأس و نااميدي در مردم جهان نسبت به روحيه خداجويي و كار‌آمدي دين در زندگي است. نشان دادن آينده تاريك و ترسناك و القاء اين نكته كه آموزه‌هاي اديان هرگز نمي‌تواند مشكلات امروز و آينده جهان را برطرف كند و تنها نجات بخش جهان، قدرت و تفكر غرب است. اين هدف با انواع فيلم‌ها و بازي‌هاي كامپيوتري و ايجاد بحران‌ها و جنگ‌هاي مصنوعي در جهان به جوامع انساني القا مي‌گردد. براي نمونه مواردي را ذكر مي‌كنيم.
1. فيلم نوستر آداموس:
اين فيلم بر اساس پيشگويي‌هاي يك پزشك فرانسوي، ساخته شد، اما محتواي فيلم مطابق با اهداف غرب براي سلطه بلامنازع بر جهان، تهيه شده است.
در اين فيلم نجات دهنده جهان از نگاه اسلام، (امام مهدي(ع)) با نام‌هاي «پادشاه وحشت»؛ «خداي جنگ عليه غرب»، « ضد مسيح بزرگ» معرفي مي‌شود!! آينده جهان وحشتناك تلقي شده و تنها راه نجات را اتحاد با ابر قدرت غرب مي‌داند، و نهايتا غرب را پيام‌آور «صلح جهاني» و اسلام و مسلمانان را ضد صلح و امنيت معرفي مي‌كند. در اين فيلم در مورد حضرت مهدي(ع) آمده است: « او مردي خونريز و بي رحم است و با جنگ‌هاي خود تعداد زيادي زنان را بيوه و بچه‌هاي يتيم بر جاي مي‌گذارد». آن حضرت را با لباس عربي نشان مي‌دهد و در حالي كه با فشار دادن يك كليد هر كار بخواهد انجام مي‌دهد، اين مطلب را به بيننده القا مي‌كند كه « ما بايد متحد شويم و مانع قيام او گرديم، زيرا چيزي جز مصيبت و نا امني براي مردم جهان نمي‌آورد، بايد مردم جهان از او متنفر شوند و از او فاصله بگيرند».
2. فيلم «روز استقلال»:
اين فيلم محتوايي تخيلي دارد و آمريكا را نجات دهنده بشريت در برابر حمله فضايي به زمين نشان مي‌دهد. سر انجام با پيروزي نيرو‌هاي مدافع زمين در روز استقلال آمريكا، دشمن شكست مي‌خورد و آمريكا بر سكوي نجات مي‌ايستد.
3. بازي كامپيوتري «جهنم خليج فارس» معروف به « يا مهدي»:
در اين فيلم، خليج فارس و خصوصاً ايران را مركز حركت‌هاي تروريستي جهان مي‌شمارد وآمريكا با حضور نظامي در منطقه سردمدار مبارزه با اينگونه حركت‌ها مي‌شود.
4. كنفرانس تل آويو:
در اين كنفرانس نظريه پردازان غربي در تحليل انقلاب اسلامي ايران، اعتراف مي‌كنند كه شيعه داراي دو نگاه است، نگاه سرخ و نگاه سبز و معتقدند شيعه به اسم امام حسين(ع) قيام را شروع و به اسم امام زمان(ع) آن را حفظ مي‌كند.
تصميم نهايي در اين كنفرانس، نشان دادن تصويري سياه از انتظا ر سبز شيعه، به جهان است.
پس از اين كنفرانس كتاب‌ها و فيلم‌ها و بازي‌هاي رايانه‌اي زيادي براي اين هدف تهيه و به جهان عرضه شد؛ مانند: فيلم صهيون، فيلم آرماگدون و بازي‌هاي كامپيوتري، ماتريكس، نفرين شدگان، سام ماجراجو، شيطان مقيم، بازگشت به قلعه ولفن اشتاين، دلتا فورس، قيام ملت‌ها و طوفان صحرا(حمله به عراق) و همچنين كتاب‌هايي نظير:
1. جنگ بعدي ـ كاسپار و اين برگر (وزير دفاع سابق آمريكا)؛
2. زمين سياره بزرگ مرحوم؛
3. جهان نويني در حال فرارسيدن است؛
4. شما و سال 2000؛
5. چه بر سرما مي‌آيد؛
6. آمادگي‌هاي فردي براي بحران سال 2000؛
7. تدارك جنگ بزرگ ـ گرس هال سل؛

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا شيعيان در مقابل حضرت مي ايستند ؟

پاسخ: اگر به معناي شيعه دقت شود روشن ميشود که شيعه مقابل آقا قرار نميگيد. شيعه کسي است که امامت اهل بيت(ع) را پذيرفته و دلش در گرو محبت آنان است. او سعي ميکند رفتارش متناسب با روش اهل بيت باشد. ناراحتي آنان را نميخواهد. شيعه به کربلا اهميت ميدهد. او منتظر ظهور است و خود را براي ياري حضرت آماده ميکند. و اگر خطايي کرد در صدد جبران برميآيد.
البته ممکن است کسي نام شيعه را بر خود گذاشته باشد؛ ولي اعتقادي به امامت اهل بيت نداشته باشد(نه اين که در مواردي دچار اشتباه عملي شود) و ولايت آنان را باور نکرده باشد. چنين فردي ممکن است در زمان ظهور، امام را نپذيرد و در مقابل حضرت قرار بگيرد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا حضرت بعد از ظهور از دشمنان انتقام مي گيرند ؟

پاسخ: از صفاتي كه براي امام زمان(ع) گفته شده است و تأييد روايي و قرآني نيز دارد صفت «المنتقم» است، يعني انتقام گيرنده از دشمنان خدا، در دعاي ندبه نيز مي‌خوانيم: «اين الطالب بدم المقتول بكربلا»، در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: امام مهدي(ع) از فرزندان و قاتلان امام حسين در كربلا، انتقام مي‌كشد.
البته امام رضا(ع) در توضيح اين روايت مي‌فرمايد: اينها راضي به فعل پدران بوده و به آن افتخار مي‌كنند(تفسير برهان، ج4، ص559، ح7، ذيل آيه 23 سوره اسراء).
ما در زيارات امام حسين(ع) مثل عاشورا زيارت به كساني كه شهادت حضرت رضايت داشتند لعن مي‌كنيم.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا به خاطر گناه در مقابل حضرت مي باشيم ؟

پاسخ: با عرض سلام و تشکر از علاقمندي شما به مباحث مهدويت آرزو داريم در تمامي مراحل زندگي تحت عنايت خاصه حضرت مهدي(ع) مراتب رشد و تعالي را طي نماييد.
بايد خدمت شما عرض کنيم نه تنها در زمان ظهور حضرت مهدي(ع) بلکه از آغاز تاريخ بشريت جبهه حق و باطل وجود داشته است. از آنجا که خداوند خلقت ملائکه و ابليس را قبل از خلقت انسان قرار داد مسئله اختيار حق و باطل را نيز در نهاد ابليس گذاشت و لذا ابليس با اختيار فرمان الهي در مورد سجده به آدم را رد نمود و نافرماني کرد و جبهه باطل را تشکيل و تاسيس نمود. پس از آن، خلقت انسان نيز با مسئله اختيار و اراده در انتخاب جبهه حق يا باطل همراه است. اولين انسان يعني حضرت آدمي(ع) فرمان الهي در “تعليم اسماء به ملائکه” را انجام داد و در جبهه حق وارد گرديد. اين جبهه با سلسله انبياء الهي و رهبري آنان براي هدايت انسانها ادامه يافت، و در مقابل آن جبهه باطل است که ابليس و پيروانش با وسوسه انسانها براي مخالفت با انبياء و احکام الهي در اين جبهه قرار دارند. جبهه حق با ظهور پيامبر اسلام(ص) و ابلاغ دين کامل به جهانيان به نقطه عطف خود در تاريخ ميرسد و حرکت تکاملي براي رسيدن به سعادت ابدي آغاز ميشود. پس ازپيامبر اسلام اين مسير با جانشينان معصوم از خطا و گناه يعني امامان معصوم(ع) ادامه مييابد.
اين حرکت در زمان ظهور آخرين رهبر معصوم و جانشين پيامبر(ص) به اوج خود خواهد رسيد و عدالت مطلق و توحيد کامل در جهان به ظهور ميرسد. در مقابل اين جبهه حق، جبهه باطل قرار دارد. خصوصيات اين جبهه را آنچنان که از قرآن کريم و احاديث معصومين به دست ميآيد، ميتوان در اين امور اشاره نمود:
مخالفت با توحيد، مخالفت با پيامبران الهي، مخالفت با امامان معصوم، مخالفت با ارزشهاي الهي، مخالفت با راههاي رسيدن به سعادت ابدي، مخالفت با حاکميت عدالت در تمام شئون فردي و اجتماعي و …
بنابراين بسيار روشن است که جبهه حق در چه مسيري حرکت ميکند و ملاکهاي عضويت در آن چيست و در يک جمله ميتوان گفت: پايبندي به ولايت الهي ورود در جبهه حق در تمامي زمانها خواهد بود.
البته اين پايبندي به ولايت الهي؛ به طور مطلق از ما خواسته نشده است بلکه در حد توانايي يک انسان غير معصوم بايد به ولايت الهي پايبند باشيم، نه به اين معنا که هر کس مثل معصوم نباشد و کوچگترين خطا و گناهي مرتکب شود، در جبهه باطل قرار گيرد بلکه اعتقاد و عمل در اصول کلي الهي مانند توحيد، معاد، ولايت انبياء و اصياء، ما را در جبهه حق وارد ميسازد. اين سير تاريخي و ملاکهاي آن را ميتوان در دعاي ندبه مشاهده کرد.
اگر تسليم اوامر الهي باشيم ولايت الهي را انتخاب کردهايم و وارد جبهه حق شدهايم حتي اگر قبل از ظهور حضرت مهدي(ع) زندگي کنيم و از دنيا برويم. و اگر با اوامر الهي مخالفت کنيم قهرا به ولايت شيطان وارد شدهايم و جبهه باطل را انتخاب کردهايم. ملاکها و اوامر و نواهي الهي نيز به طور کامل در “دين” بيان شده است. دين اسلام تا قيامت برقرار است و زمان قبل از ظهور، زمان ظهور و پس از ظهور حضرت مهدي(ع) هم در بر ميگيرد و لذا جاي هيچ ابهامي و ترديدي براي مننتظران و مهدويان باقي نخواهد ماند.
انها که راه را گم ميکنند به خاطر آن است که ملاکها را نشناختهاند و با ملاکهاي اشتباه، انتخاب نيز اشتباه خواهد شد. آنها که در زمان ظهور حضرت مهدي(ع) آن حضرت را انکار ميکنند در ملاک شناخت حق يعني “ولايت الهي” دچار اشتباه ميشوند و يا بخاطر منافع شخصي و مادي با “ولايت الهي” به طور آگاهانه مخالفت ميکنند. پس اگر در خيمه ولايت الهي، ولايت انبياء، ولايت معصومين هم باشيم و از آنها پيروي کنيم در هر زمان به جبهه حق وارد شدهايم.
البته اين نکته نبايد فراموش شود که گناهان در اثر غفلت و براي ارضاي خواستههاي نفساني است و ما را از درجات سعادت محروم مينمايد اما اگر اعتقاد و ايمان به اصول اساسي را حفظ کنيم از “جبهه حق” خارج نميشويم، و خداوند را توبه و بازگشت را براي ما باز گذاشته است. تنها اگر به طور آگاهانه و از روي عناد با فرامين الهي مخالفت کنيم، از جبهه حق خارج شده و در جبهه باطل وارد ميشويم. پس همواره بايد اعتقاد و ايمان به ولايت الهي را در عمل حفظ نماييم تا پيوسته در جبهه حق قرار گيريم. هم اکنون به چند راهکار اساسي و ملاک روشن براي شناخت جبهه حق از زبان گهربار امام صادق(ع) گوش جان ميسپاريم:
1. پيروان ولايت بايد دين خدا را بپذيرند، نماز، روزه، حج، خيرها و عبادات را انجام دهند و تحت ولايت امام معصوم باشند. سبقت در اين خصوصيات ملاک براي برتري و ارزش گذاري پيروان حق و ولايت است.
2. اطاعت امام، استقامت در کنار امام چه در قيام بر عليه ظلم و چه در عدم قيام و مبارزات منفي به فرمان امام، انتظار دولت حق را داشتن، مراقبت از خود و امام در مقابل ظالمين، دفاع از حقوق ديني و شخصي در مقابل ظالمين(بحار الانوار، ج52، ص127).
اينها وظايف عمدهاي است که امام(ع) براي منتظرين بيان کردهاند و معيار پايبندي به “جبهه حق” دانستهاند. با رعايت اين اصول اعمال و عبادات در زمان غيبت و حضور مورد رضايت وتاييد دين و در راستاي راه حق و مستقيم خواهد بود.
براي آگاهي بيشتر به منابع زير مراجعه کنيد:
1. مجله انتظار ش1و2 مقاله شرح دعاي ندبه؛
2. هدايت در قرآن، آيت الله جوادي آملي.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا اسرائل در مقابل حضرت مقابله مي کند ؟

پاسخ: بايد بين فرهنگ و تفکر و فعاليت اسرائيليان و يهوديان تفاوت قايل شد، هنگام ظهور، امام مهدي(ع) ابتدا مردم را راهنمايي و ارشاد ميکند و طبق برخي روايات، الواح تورات و انجيل اصلي را براي يهوديان و مسيحيان ميآورد. ارشادات و اقدامات حضرت مهدي(ع) و همچنين نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام، باعث ميشود عده زيادي از اهل کتاب به امام ايمان آورند. البته عدهاي نيز با امام ميجنگند اينان کساني هستند که زندگي مادي و حيواني را انتخاب کردهاند.صهيونيستهاي فعلي با اين تفکر و فرهنگ کنوني از جمله کساني هستند که با امام ميجنگند ـ البته افرادي از آنان که به طرف حق رجوع نکنند ـ بايد توجه داشت برخي مسائل به صورت کلي براي ما روشن است ولي جزئيات آنها آشکار نيست. از جمله آنها درگيريها و جنگهاي پس از ظهور است. ما به صورت کلي ميدانيم برخي افراد فاسد و ظالم از جمله برخي از اهل کتاب با امام وارد جنگ ميشوند ولي همه جزئيات اين مسئله روشن نيست.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا يک انسان غير مسلمان که بدون معرفت است حضرت را مي بيند ولي ما که انقدر دوست داريم خير؟ من در يک مجله خواندم يک زن امريکايي و يک نفر ديگر حضرت ديدند و به آنها فرمودند جمکران بياييد ؟ چرا ما نه ؟

پاسخ: ديدن امام زمان(ع) به اراده ما نيست تا هر وقت بخواهيم آن حضرت را ببينيم، بلكه مي‌توان ديدار كنندگان را به دو دسته تقسم نمود: عده‌اي لايق ديدار مي‌شوند و برخي مورد لطف آن حضرت قرار مي‌گيرند تا هدايت شوند. دسته اول بسيار زحمت مي‌كشند و خود را به امام نزديك مي‌سازند تا بتوانند از خاصان و مقربان آن امام شوند؛ يعني از نظر ديني و اخلاقي به درجات بالاي معرفت و معنويت مي‌رسند (مانند سيد بحر العلوم كه دفعات زيادي به ديدار امام زمان(ع) نائل گشت و با آن حضرت ملآقات نمود).
البته در همين گروه افرادي هستند كه با وجود رسيدن به درجات معنوي، باز هم موفق به ديدار نمي‌شوند(مانند شيخ مفيد كه حتي مورد عنايت و تمجيد امام زمان(ع) قرار گرفت اما ديدن آن حضرت از طرف او ثابت نشده است).
اين خود دليل روشني است كه ديدن امام زمان(ع) ملاك برتري و امتياز نيست. بلكه موضوع اصلي رضايت امام است. بايد كاري كرد كه آن حضرت از ما راضي شوند. و به عنوان شيعه واقعي به ما افتخار كنند.
شيخ مفيد با انجام وظايف ديني خود و تلاش در راه گسترش علوم اهل بيت(ع) رضايت امام زمان را كسب نمود تا آنجا كه آن حضرت در نامه او را عبد صالح، راستگو و دوست مخلص در دين خطاب نمود و مورد عنايت قرار داد.
ديدن امام عصر(ع) براي اين دسته توفيقي بسيار ارزشمند است. اين گروه به «احساس حضور امام» مي‌رسند. اگر به حج مي‌روند به اميد استشمام بوي گل نرگس در گلستان عرفات نفس مي‌كشند و اعتقاد يقيني دارند كه زير نگاه روح بخش امامشان قرار دارند، اگر چه خود از ديدن او محروم باشند. به ياد دارند كه آن وجود شريف به ابو محمد نصيبي (ابو محمد حسين بن وجناي نصيبي) فرمود: «در اين 54 مرتبه كه حج گزاردي، من با تو و در كنار تو بودم». او 54 مرتبه به قصد ديدار حضرت مهدي(ع) حج آمد و در آخرين سفر پس از اصرار فراوان و اظهار عشق و انابه موفق به ديدار گشت.
نائب دوم امام زمان(ع) ـ محمد بن عثمان عمري ـ فرمود: آخرين بار كه آن نور محمدي را ديدم، در كنار بيت خدا، دست به دعا برداشت و از خدا وعده ظهور را مي‌طلبيد.
پس عاشق ديدار نيز به امام خويش اقتدا كرده و دعا و تلاش براي نزديكي ظهور آن حضرت را در رأس اعمال و عبادت‌هاي خويش قرار دهد تا مصداق شيعه حقيقي و ياور واقعي امام زمان(ع) قرار گيرد.
علي بن مهزيار اهوازي بيست بار به قصد ديدن امام زمان(ع) به حج رفت و پس از آن موفق به ديدار يار گرديد.
علامه سيد محسن امين عاملي ـ كه جايگاه بسيار بلند در بين دانشمندان شيعه دارد ـ از لبنان براي حج آمد و هفت سال به قصد ديدار امام زمان(ع) در مكه سرانجام با ديده اشك آلود پرده كعبه را گرفت و از فراق يار ناليد تا اين توفيق نصيب او هم گرديد. در تمام اين موارد پس از اراده و خواست امام زمان(ع) ديدار حاصل شده است. پس آنچه مهم و اساسي است، احساس حضور و ياد امام در تمامي لحظات زندگي و تلاش براي جلب رضايت آن حضرت است. همينكه آرزوي ديدار آن ماه هاشمي را داشته باشيم، براي اثبات عشق به ولايت كافي است.
اگر روزي نيم نگاهي كند و نقاب غيبت براي لحظه‌اي كنار زند و خورشيد جمال خويش را به ديده و دل تاريك ما بتاباند؛ زهي سعادت براي ما است كه از اين درياي لطف او دور نيست و اگر تا واپسين لحظه عمر هم در هجر خود بسوزاند، زهي سعادت در اين كه سوختن به هجر شمع ولايت و طواف به گرد كعبه عشق مهدوي، حجي مقبول و كامل است و به هر كدام كه اراده فرمايد نه امتيازي به خواست ما كه عنايتي از جانب او است.
اما دسته دوم كه شامل گرفتاران در مشكلات، گناهكاران پشيمان، انسان‌هاي غير مسلمان كه احيانا مورد عنايت قرار گرفته و به ديدار امام زمان(ع) نائل مي‌شوند و هدايت مي‌گردندو … .
همه داراي پيام‌هاي خاصي مي‌باشند، مانند: عنايت حضرت به همه انسان‌ها، حتي غير مسلمانان كه بيانگر لطف و رحمت بي پايان و فراگير ائمه(ع) است. محبت و لطف حضرت به دوستان نيز به اين معنا است كه ما شما را به ياد داريم و كار‌هاي شما را مي‌نگريم و حضور شما را مي‌خواهيم.
بنابراين، اين گونه ديدار‌ها، براي آن است كه پيام‌هاي حضرت به صورت غير مستقيم به گوش مردم برسد و آنان امام مهربان خود را بشناسند و دريابند كه او ناظر در مشكلات فريادرس است.
گفتني است وقوع ديدار همراه با شناخت حضرت، بنابر مصلحت است، يعني، ممكن است انسان بارها خدمت حضرت رسيده ؛ ولي او را نشناخته باشد. زيرا شناختن حضرت به مصلحت نبوده است. بنابراين بايد دانست حضرت همه را مورد توجه قرار مي‌دهد؛ ولي آنچه را دوست دارند آن است كه ما واقعا در مسير عبوديت الهي گام برداريم، وظايف ديني خود را انجام دهيم، و براي تحققق امر ظهور تلاش و زمينه سازي كنيم.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: نقش حضرت عيسي (ع) پس از ظهور امام مهدي چيست؟ اينکه گفته مي شود عيسي (ع) پشت سر حضرت مي ايستند درست است آيا مقام پيامبر بالاتر از امام نيست؟

پاسخ: آنچه در روايات آمده، نماز خواندن حضرت عيسي(ع) پشت سر امام مهدي(عج) است و در اين زمينه دليلي اقامه نشده است. اما با توجه به كثرت جمعيت مسيحيان، اين نماز باعث مي‌شود حقانيت دين اسلام ثابت شود و عده‌ زيادي از مسيحيان به اسلام بپيوندند و اين امر هم سبب پيشرفت بسيار سريع‌تر و قيام حضرت شده و هم جلوي مخالفت و احياناً جنگ را مي‌گيرد.
در مورد بخش دوم سؤال بايد توجه داشت كه اولا ما بر اساس روايات، معتقديم ائمه معصومين از همه انبياي گذشته (به جز پيامبر اسلام) بالاتر بودند. و ثانيا حضرت عيسي(ع) هر چند پيامبر خدا و صاحب شريعت است. ولي دوره شريعت او پايان يافته و با آمدن دين اسلام دين او نسخ شده است. حضرت مهدي(عج) نيز در حال حاضر مقام زعامت و پيشوايي را به عهده دارد. و از طرف خداوند به عنوان وصي پيامبر، احياگر دين اسلام بوده و واسطه‌ فيض الهي است. از اين رو نماز خواندن حضرت عيسي(ع) پشت سر ايشان شگفت آور نخواهد بود.
البته اين نكته فراموش نشود كه در نزد ما مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است؛ چنان كه حضرت ابراهيم(ع) پس از موفقيت در امتحانات الهي به مقام امامت نيز نايل آمد.(بقره، آيه 124).

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت