✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
الهی العفو...


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



فاطمه یعنی ولایت را سپر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی علی خونین جگر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی زنی در پشت در
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی حسن می زد به سر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی دل و جان پدر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی فدا شد یک پسر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی غم و درد کمر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی دو طفل ، مسجد ، خبر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی شوی بی بال و پر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی دعا وقت سحر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی نگاه پر شرر
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر
فاطمه یعنی کجایی منتظَر؟
فاطمه یعنی که لعنت بر عمر

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ﺷﺎﻫﻨﺸﻪ ﻧﺠﻒ ﺣﺮﻣﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﻟﻄﻒ ﻭ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﻭﮐﺮﻣﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
…………………………………
ﺫﮐﺮ ﻋﻠﯽ ﻭ ﺁﻝ ﻋﻠﯽ ﯾﮏ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ
ﺍﻭ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺍﺳﺖ ﺫﮐﺮ ﻭﺩﻣﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
…………………………………
ﺍﺯ ﮐﺮﺑﻼ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻧﺠﻒ ﻗﺪﻡ ﺯﻧﺎﻥ
ﺩﺭ ﻫﺮ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻥ ﻗﺪﻣﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
…………………………………
ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﺴﻢ ﻧﺒﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﻣﺤﺐ ﺍﻭ
ﺟﻨﺖ ﺭﻭﺩ ، ﻧﺒﯽ ﻗﺴﻤﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
…………………………………
ﺭﻭﺯ ﺟﺰﺍ ﺧﺪﺍ ﻋﻠﻢ ﺣﻖ ﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ
ﺣﯿﺪﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﺍ ﻋﻠﻤﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
…………………………………
ﻣﻮﻻ ﻗﻠﻢ ﺑﺰﻥ ﻗﻠﻢ ﻋﻔﻮ ﻣﻦ ﺑﮑﺶ
ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻋﻠﯽ ﻗﻠﻤﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




مراقب باشیم علی فروشی نکنیم

روزی حضرت علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد،خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند :چطور؟
مولا فرمودند:آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای عثمان به خانه ی او رفتند
چهار کیسه اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:

شما دو توهین به من کردید:

اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید.

دوم آنکه بی انصافها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟؟؟

شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟؟؟

تمام ثروت های دنیا را که جمع کنید با یک تار موی علی عوض نمی کنم.

مولا گریه می کردند و می فرمودند:

به خدایی که جان علی در دست اوست قسم ،آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمانی محکم بست،سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند و از گرسنگی سنگ به شکم خود بسته بودند… .

مواظب باشیم علی فروشی نکنیم… .

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





چون علي در ملك هستي پادشاهي هست؛ نیست

در دو عالم غير از او مشكل گشايي هست؛ نيست

 

در رموز علم حكمت جز شهنشاه نجف

عالمان را در شريعت مقتدايي هست؛ نيست

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ای دل اگر عاشقی عشق خدا حیدر است

دلبر تو هر که هست دلبر ما حیدر است

رشتۀ حبل المتین بعد نبی جانشین

معنی اکمال دین گفته خدا حیدر است

احمد نیکو سرشت بر در دل ها نوشت

معنی باغ بهشت شاه ولا حیدر است

آنکه ز خلقش خدا گفته به خود مرحبا

حضرت مشکل گشا شیر خدا حیدر است

بر همه مولاست او شافع فرداست او

قبلۀ دل هاست او رمز دعا حیدر است

خاک درش تاج سر گشته به اهل نظر

رهبر و مولای هر شاه و گدا حیدر است

گل شده خوش رنگ و بو از نفس پاک او

کوری چشم عدو رهبر ما حیدر است

حب علی دین من مظهر آیین من

ای دل مسکین من! مهر و وفا حیدر است

دار و ندار نبی باغ و بهار نبی

یاور و یار نبی در همه جا حیدر است

سینۀ غم می درد ناز تو را می خرد

آنکه تو را می برد کرب و بلا حیدر است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




ناد علیا مظهر العجائب تجده عون لک فی النوائب…
مردی نزد امیر المومنین علیه السلام آمد و از فقر و کمی روزی شکایت کرد….

پس امام به او فرمودند:
شاید در دستشویی صحبت میکنی؟
مرد گفت: نه یا امیر المومنین!
امام گفت: شاید ناخن هایت را با دندانت میگیری؟
مرد گفت نه اینگونه نیست!

امام گفت: شاید پدر و مادرت را به اسم صدا میکنی؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید زباله ها را در شب در خانه باقی می گذاری؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید بدون وضو میخوابی؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید در راه رفتن از پدر و مادرت جلوتر میروی؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید خانه را در شب جارو میکنی؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید ناخن هایت را در روز یکشنبه میگیری؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید فرزندانت را لعن دایمی میکنی؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید آب دهان در دستشویی می اندازی؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید اول غذا نام خدا را نمی بری؟ و آخر غذا حمد خدا را نمی کنی؟
مرد گفت: نه اینگونه نیست!
امام گفت: شاید برای پدر و مادرت در نماز دعا نمی کنی؟

مرد گفت: بله یا امیرالمومنین اینگونه است!!!!
دعای قنوت برای نماز: ربی اغفر لی و لوالدی و ارحمهما کما ربیانی صغیرا اجزیهما بالاحسان احسانا و بالسیئات غفرانا

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) بالای بام خانه خرما تناول می کرد و در آن زمان حضرت در سنین جوانی بود ، سلمان ( رضوان الله علیه) در حیاط آن خانه لباس خود را می دوخت ، حضرت دانه خرمائی به طرف او رها کرد .

سلمان گفت : ای علی (علیه السلام ) با من شوخی میکنی در حالی که من پیرمرد و شما جوان و کم سن و سال هستید ؟

علی ( علیه السلام ) فرمودند : ای سلمان ، مرا از نظر سن و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده ای ؟ قصه دشت ارژن را فراموش کرده ای ؟ چه کسی تو را در آن بیابان که گرفتار شیر درنده شده بودی نجاتت داد ؟

سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمومنین ( علیه السلام ) به وحشت افتاد و عرض کرد : از کیفیت آن جریان برایم بگوئید .

علی ( علیه السلام ) فرمودند :

تو وسط آب ایستاده بودی و از شیری که در آنجا بود می ترسیدی ، دست ها را به دعا بلند کردی و از خداوند متعال نجات خود را طلبیدی ، خداوند هم دعایت را اجابت و مرا به فریاد تو رساند . من هم آن اسب سواری هستم که زره او بر روی شانه اش و شمشیرش به دستش بود و ضربه ای بر آن شیر وارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدی .

سلمان عرض کرد : نشانه دیگری در آنجا بود برایم بیان فرمائید .

حضرت دست به آستین برد و یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود : این همان هدیه تو است به آن اسب سوار ! سلمان با دیدن آن گل بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد با عجله خدمت رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شرفیاب شد و عرض کرد ای رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبت شما در دلم جای گرفت ، همه ادیان غیر از دین شما را رها کردم و آن را از پدرم مخفی نمودم تا سرانجام متوجه شد و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزی او نسبت به مادرم مانع می شد و دائما چاره ای در قتل من می اندیشید و مرا به کارهای سخت و دشوار وادار می کرد ، تا اینکه فرار کردم ، به محلی به نام دشت ارژن رسیدم در آنجا ساعاتی استراحت کردم احتیاج به آب پیدا کردم لباس های خود را بیرون آوردم و داخل رود خانه ای که در همان نزدیکی بود رفتم . ناگهان شیری آمد و روی لباس های من ایستاد . وقتی او را دیدم به وحشت افتادم و از خداوند متعال نجات خود را درخواست نمودم که ناگاه اسب سواری پدیدار شد و با یک ضربه شیر را به دو نیم کرد .

من از آب بیرون آمدم لباس به تن کردم و خودم را بر رکاب اسبش انداختم و آن را بوسیدم و چون فصل بهار بود صحرا و اطراف رودخانه پر از گل و سنبل بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم و تشکر نمودم .چون گلها را گرفت از چشمان من ناپدید گشت و اثری از او ندیدم ، از این جریان بیش از صد سال می گذرد و من این قصه را برای احدی نگفته ام امروز علی ( علیه السلام ) تمام آن قضیه را بیان فرمود و همان شاخه گل را به من نشان داد ؟

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند :

ای سلمان ، هنگامی که مرا به آسمان بردند تا جائیکه جبرائیل توقف نمود و من تا کنار عرش الهی بالا رفتم در حالی که پروردگارم بدون واسطه با من سخن گفت …

وقتی سفر معراج تمام شد و من به زمین برگشتم علی ( علیه السلام ) بر من وارد شد و پس از عرض سلام و تبریک به خاطر الطاف و عنایاتی که خداوند متعال در این سیر ملکوتی به من نموده از تمام گفتگوهای من با پروردگارم خبر داد .

بدان ای سلمان ، هر کدام از انبیاء و اولیاء از زمان حضرت آدم ( علیه السلام ) تا کنون که گرفتار شده است علی ( علیه السلام ) او را از گرفتاری نجات داده است .

 

منابع

نفس الرحمان صفحه ۲۷ ، محدث نوری
القطره جلد ۱ ، آیت الله علامه سیداحمد مستنبط ، صفحه ۲۸۲

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




بنی آدم اعضای یکدیگرند
همه یک به یک نوکر حیدرند

همان ها که بر"عشق” نوکر شدند
ز حور و پری و ملک برترند

بود نوکری بر درش افتخار
که خاک رهش میثم و قنبرند
محبّان حیدر علی طینت اند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار
مدد گیرد از صاحب ذوالفقار

علی بی بدیل است و مثل علی
نزاید دگـر مادر روزگـار

اهانت کند گر کسی بر ولی
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی
مزن لاف عشقِ علی را دمی

علی بوده غمخوار درماندگان
علی بوده بر زخم دین مرهمی

اگر یار بیچاره ای “یا علی”
و گر غیر اینست “نامحرمي”

تو گر منکر مرتضی بوده ای
نشاید که نامت نهند آدمی

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت