✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آخرین مد کفن است


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



زنی به نام «سوده همدانی» از شیعیان امام بود، در جنگ صفین برای ترغیب شجاعت
سربازان و فرزندان دلاورش، اشعار حماسی می‌خواند،
که سخت بر معاویه گران آمد و نام او را ثبت کرد.روزگار گذشت و امام علی علیه‌السلام به شهادت رسید،
و فرماندار معاویه بسر بن ارطاة، بر شهر همدان مسلط گشت، و هر چه می‌خواست انجام می‌‌داد،
و کسی جرئت اعتراض یا مخالفت را نداشت
سرانجام سوده، سوار بر شتر به دربار معاویه در شام رفت،
و از قتل و غارت و فساد فرماندار به معاویه شکایت کرد.
معاویه او را شناخت و سرزنش کرد، و گفت:یاد داری که در جنگ صفّین چه می‌کردی؟
حال دستور می‌دهم تو را سوار بر شتری برهنه تحویل فرماندارم بدهند
تا هر گونه دوست دارد، با تو رفتار کند؟…سوده، در حالی که اشک می‌ریخت این اشعار را خواند:

صلّی الاله علی جسم تضمّنه قبر فاصبح فیه العدل مدفوناًقد حالف الحق لا یبغی بد بدلا فصار بالحق و الایمان مقروناً

«خدایا درود بر پیکر پاکی فرست که چون دفن شد عدالت هم دفن شد

،و خدا سوگند خورده که همتایی برای او نیاورد، و تنها او با حق و ایمان همراه بود»معاویه با شگفتی پرسید:

چه کسی را می‌گویی؟ و این اشعار را پیرامون چه شخصی خواندی؟

سوده گفت:حضرت علی علیه‌السلام را می‌گویم که چون رفت، عدالت هم رفت.

معاویه! فرماندار امام علی علیه‌السلام در همدان چند کیلو گندم از من اضافه گرفت،

به کوفه رفتم وقتی رسیدم که امیرالمومنین علی علیه‌السلام برای نماز مغرب بپا خاسته بود

تا مرا دید نشست و فرمود: حاجتی داری؟

ماجرا را شرح دادم، و گفتم چند کیلو گندم مهم نیست، می‌ترسم فرماندار تو به سوی تجاوز و رشوه‌خواری پیش رفته

و آبروی حکومت اسلامی خدشه‌دار شود.

امام علی علیه‌السلام با شنیدن سخنان من گریست و گفت:

خدایا تو گواهی که من آنها را برای ستم به مردم دعوت نکردم.

سپس قطعه پوستی گرفت و بر روی آن نوشت:بسم‌الله الرحمن الرحیم، قد جائتکم بینةٌ مِن

ربّکم فَاوفوا الکیلَ و المیزان، و لا تَبخَسوا النّاسَ اَشیائهُم،

و لا تُفسدوا فی الارض بعد اصلاحها، (1) ذالکم خیرٌ لکُم مَن یَقبِضُهُ.

والسّلام؛‌ دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است؛

بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزی نکاهید!

و در روی زمین، بعد از آن که (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است،

فساد نکنید!سپس دستور داد که:کارهای فرمانداری خود را بررسی و جمع‌آوری کن،

تو را عزل کردم و به زودی فرماندار جدید خواهد آمد،

و همه چیز را از تو تحویل خواهد گرفت.نامه را به من داد،

نه آن را بست، و نه لاک و مُهر کرد، بلافاصله پس از بازگشت

من به «شهر همدان» فرماندار عزل و دیگری به جای او آمد.

معاویه، آن روز شکایت من از چند کیلو گندم اضافی بود،

اما امروز به تو شکایت کردم که فرماندار تو «بسر بن ازطاة» شراب می‌خورد،

تجاوز می‌کند، مال مردم را به یغما می‌برد،‌

خون بی‌گناهان را می‌ریزد؛ و تو به جای اجرای عدالت و عزل فرماندار فسادگر،

مرا تهدید به مرگ می‌کنی؟ و ادعا داری که خلیفه مسلمین می‌باشی !!!!

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




به نماز بست قامت، که نهد به عرش پا را
به خدا علی نبیند، به نماز جز خدا را
به نماز آخرینش، چه گذشت من ندانم
که ندای دعوت آمد، شه ملک لافتی را
همه اهل بیت عصمت، زسرا برون دویدند
ابتا و واعلیا ، بنمود پر فضا را

دیشب سحر را باب محنت باز گردید
سوز و گداز مرغ شب آغاز گردید
دیشب درون سفرهٔ شب زنده داران
غم بود و ماتم بود و رنج و درد و حرمان
دیشب به منبر راز دل محراب می‌گفت
از صبح خونین گل مهتاب می‌گفت
دیشب در و دیوار کوفه داد می‌زد
فریاد از بی‌رحمی بیداد می‌زد
دیشب علی در عرش اعلی سیر می‌کرد
آهنگ رفتن از دیار غیر می‌کرد
دیشب فضا را غرق سوز و ساز می‌کرد
گه دیده را می‌بست و گاهی باز می‌کرد
دیشب قرارش هم عنان درد می‌شد
رخسارهٔ با خون خزابش زرد می‌شد
دیشب حسن بر هم کف افسوس می‌زد
بر صورت خونین بابا بوس می‌زد
دیشب حسینش همچو باران اشک می‌ریخت
کز اشک او از چشم گردون رشگ می ‌ریخت


اللهم العن قتلة امیرالمومنیــــــــن علیه السلام

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




الَمی گفت علی
غرق غمی گفت علی
يونس اندر شكم حوت همی گفت علی
شاپرك گفت علی
باغ فدك گفت علی
صدو ده بار نمكدان به نمك گفت علی
كم كَمَك گفت علی
خواست كمك گفت علی
مستجار آه زد و خورد ترك گفت علی
جسم و تن گفت علی
عقل و بدن گفت علی
روح در موقع ايجاد شدن گفت علی


خون فشان گفت علی
نعره كشان گفت علی
ذوالفقار عين تبر سينه دران گفت علی
روزها گفت علی
صبح و مسا گفت علی
شيعه افتاد زپا ، خواست ز جا گفت علی
گل ما گفت علی
حاصل ما گفت علی
خاكْ گِل،گِلْ گُلُ گلْ دِلْ ، دل ما گفت علی
چه يلی گفت علی
ابن ولی گفت علی
جنگ تا تنگ شد عباس علی گفت علی
كربلا گفت علی
خون خدا گفت علی
چيست نام پسران تو شها ؟ گفت علی
مصطفی گفت علی
غار حرا گفت علی
شب معراج، محمد به خدا گفت علی
ايليا گفت علی
كهف وَری گفت علی
من همانم كه خداوند مرا گفت علی
هر كسی گفت علی
خوش نفسی گفت علی
صبرِايوب كم آورد و بسی گفت علی
بحر و بر گفت علی
رمل و حجر گفت علی
كوه با ناقه صالح چقدر گفت علی
الَمی گفت علی
غرق غمی گفت علی
يونس اندر شكم حوت همی گفت علی
آب و گل گفت علی
بحر خجل گفت علی
نوح رد شد ز خطر بس كه به دل گفت علی

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




کیست حیدر؟،شورش این سینه هاست
کیست حیدر؟،عشق ازدیرینه هاست
کیست حیدر؟،پاکی آئینه هاست
کیست حیدر؟،گردش آدینه هاست
کیست حیدر؟،قلب عالم راشعف
کیست حیدر؟،پادشاه لوکشف
کیست حیدر؟،دست حق دردست او
کیست حیدر؟،راه حق بنبست او
کیست حیدر؟،هست من ازهست او
کیست حیدر؟،می فروشان مست او
کیست حیدر؟،هستی جان من است
کیست حیدر؟،کُل ایمان من است
کیست حیدر؟،شیرشیران عرب
کیست حیدر؟،سروری عالی نسب
کیست حیدر؟،آدمی راتاب وتب
کیست حیدر؟،نور ِتاریکی ِشب
کیست حیدر؟،غم گسارروح وجان
کیست حیدر؟، مقتدای شیعیان
کیست حیدر؟،اوکه دارد ذوالفقار
کیست حیدر؟،لشکری رابیقرار
کیست حیدر؟،راد مرد تکسوار
کیست حیدر؟،درره حق جان نثار
کیست حیدر؟،اوکه غوغامی کند
کیست حیدر؟،کفر رسوا می کند
کیست حیدر؟،دررکابش بوذراست
کیست حیدر؟،درکنارش قنبراست
کیست حیدر؟،دشمن اواَبتراست
کیست حیدر؟،جایگاه اش منبراست
کیست حیدر؟،یک شَه والامقام
کیست حیدر؟،ازخدا براو سلام
کیست حیدر؟،فاتح خیبر بُود
کیست حیدر؟،اوکه یک صفدربُود
کیست حیدر؟،یار ِپیغمبر بُود
کیست حیدر؟،حجت داوربُود
کیست حیدر؟،افتخارخالق است
کیست حیدر؟،سربدار خالق است
کیست حیدر؟،اوکه سِرالله است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




من کویرم لب من تشنه ی باران علی ست
این لب تشنه ی پر شور، غزلخوان علی ست
این که گسترده تر از وسعت آفاق شده است
به یقین سفره ی گسترده ی دامان علی ست
منّت نان و نمک نیست سر سفره ی او
پس خوشا آن که در این دنیا مهمان علی ست
آتش اشکی اگر در غزلم شعله ور است
بی گمان قطره ای از درد فراوان علی ست
لحظه ای پرتو حسنش ز تجلی دم زد
که جهان، آینه در آینه حیران علی ست
کعبه یکبار دهان را به سخن وا کرده است
تا بدانیم کلید در این خانه علی ست
از دم صبح ازل نام علی را می خواند
دل که تا شام ابد دست به دامان علی ست

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




فرق مراتوطاقت ديدن نداشتي
هجده سربريده ببيني چه ميكني

اينجاهمه به گريه ى توگريه ميكنند
خنده به اشك ديده ببینی چه ميكني

خون ريزد ازشكاف سرم خون جگر شدى
جسمى بخون تپيده ببينى چه ميكنى

تويكسره به چشم پدربوسه ميزنى
تيرى درون ديده ببينى چه ميكنى

وقتى كه ميرسد زشريعه،حسين را
باقامتى خميده ببينى چه ميكنى

طفلان دربدر به بيابان كربلا
چون آهوى رميده ببينى چه ميكنى

يك ضربه زد به فرق سرم راحتم نمود
توقتل صبر،ديده؟،ببينى چه ميكنى

من پيكرم به غيرسرم لطمه ايى نديد
جسمي گلوبريده ببينی چه می کنی .یازینب..

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت





امشب، زمينيان در ماتمند و آسمانيان چشم انتظار، غم و اندوه سراسر کوفه را در بر گرفته، گريه بر چشم ها سنگيني مي کند و هُرم سينه، لب ها را مي سوزاند. بغض در پشت در و در فرصت گريستن صف کشيده است، ديگر دل به دنبال واژه ها نمي گردد. اشک، بي بهانه سرازير مي شود. آه اي خدا امشب، شب ناله در فراق پدري مهربان است، که جز چاه و نخل و ماه، کسي گريه اش را نديده بود. پدري دل سوز که با آه يتيمان کوفه، شريک بود و غصه هاي همه را بر جان خود هموار مي کرد. يتيمان گرد خانه اش جمع مي گردند و بر يتيميِ خويش مي گريند که: اي پدر خوبي ها! چگونه ما را در اين دنياي ظلماني رها کردي؟ بعد از تو، بر در کدامين خانه بکوبيم و ياري طلبيم.
نوزدهم رمضان، سالروز ضربت خوردن بزرگ مردى است که پيشينيان به حقيقت او نرسيده اند و آيندگان نيز مانند او را نخواهند ديد. آري! علي، مفهوم بي انتهايي است که در محدوده واژه و قلم نمي گنجد. علي، اوج قدرت خداوندي است که فروغ جاودانگي اش دنيا را در برگرفته است.
در قرآن آياتي در شأن آن امام همام و شيعيان او نازل شده است. از آن جمله: روزي پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : «اي علي، آيا اين سخن پروردگار را شنيده اي: کساني که ايمان آورده اند و کار شايسته کرده اند، آن ها بهترين مردمان اند. مقصود از اين آيه، تو و شيعيان توست و وعده گاه من با شما، حوض کوثر است. آن گاه که امت ها براي حسابرسي آورده شوند، شما در حالي فراخوانده مي شويد که پيشاني سپيدانِ حجله نشين هستيد.
صداي عدالت در مسجد کوفه طنين انداز ميشود و خون عدل بر محراب مسجد ميپاشد.
اين صدا صداي مردي است که نه عادل بلکه خود عدل بود و ميخواست به جهانيان بگويد که تا ظهور منجي آخر الزمان عدل شهيد شد و عدالت به خاطره ها سپرده شد.
صدا صداي هيهات بود از دنيا و دني هاي روزگار، صداي رهايي بود از شر مردم دغل و هزار رنگ کوفه، مردمي که هنوز هم هستند، نه در کوفه در جايجاي اين زمين پهناور.
و در ليله القدر مولود کعبه و قرآن ناطق ضربت از پست ترين مردمان عالم خورد. مردماني که در اوج ضلالت و پستي خود را بهترين مسلمانها ميدانستند و پيشانيهاشان از پيشاني ساييدن بر زمين براي خدايي که نه خداي محمد بلکه خداي ذهن ناپاکشان بود پينه بسته بود. کوراني که از اسلام آنچه را که خود ميخواستند ميپذيرفتند و از اتقوا الله فقط ذکر و سجده اش را ميدانستند.
و ما اميد واريم و از خدا ميخواهيم که ظهور عدل را دوباره ببينيم و سرهاي خوارج را بر سر دار ها (خوارجي که در پشت نام مسلماني جنايت ميکنند و انسانهاي بي گناه را براي عقايد احمقانه خود با بمب و ترور ميکشند و خوارجي که اسلام را ملعبه دستان خويش ساخته اند تا به نوايي و ثروتي برسند) مشاهده کنيم.
پس در ليله القدر دستها را به آسمان ميبريم و از او ميخواهيم: اللهم عجل لوليک الفرج و از خداوند ظهور منجي اش را خواستاريم.

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




اي کاش بگيرند از امروز سحر را
اي اهل ِ حرم سير ببينيد پدر را
شمشير پُر از زهر گرفته ز طبيبان
بر نسخه ي تو فرصت اما و اگر را
جز تو چه کسي عفو کند قاتل خود را
آن قاتل ِ خوابيده ي عمري دم ِ در را
حتي خودِ قاتل پس از آن ضربه به خود گفت
اي کاش که برداري از اين سجده کمر را
باور نکند کوفه که تو اهل ِ نمازي
وامانده دهانش که شنيده ست خبر را
سخت است ولي باز براي دلِ زينب
يک روز به تأخير بينداز سفر را‎


نخل‏ها با تو به راه افتاده‏اند و تاريخ، پشت سرت گام بر مي‏دارد. ابرها حرکتشان را با قدم‏هاي مقتدرت تنظيم مي‏کنند و کعبه از همان فاصله دور، انگار مي‏خواهد دوباره تو را چون زمان کودکي‏ات در آغوش بکشد.
از قبله مي‏آيي و به سوي قبله مي‏روي.
نوشته‏اي که براي تو نقش مي‏بندد، بايد از سه نقطه شروع شود و به سه نقطه پايان بپذيرد.
اي مرد هفتاد زخم، اي مرد اُحُد و بدر و خندق!
«کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست ***که تر کنند سر انگشت و صفحه بشمارند.»
از مکه بنويسيم که پيشاني‏ات در خط مقدم دفاع از رسالت، آماج سنگ‏هاي تراشيده و نتراشيده‏اش بود؟ يا از بدر که هنوز زخم شمشير تو را بر پيکر دارد؟
از قلعه‏هاي مستحکم خيبر که در مقابل تو زانو زدند، يا از اُحُد که فقط خدا مي‏داند که در آن، چگونه ستون محکم بر جاي ماندن آسمان رسالت شدي؟
تو از بستر محمد صلي ‏الله‏  عليه‏ و‏آله مي‏ آيي و تنت بوي بال‏هاي جبرئيل مي‏دهد.
انگار کفش‏هاي زخمي‏ات را به اندازه تمام تاريخ راه برده‏اي تا به سرانجامي به نام رستگاري برساني!
اذان بگو و اين بار، شهادتين را آرام آرام جاري کن! بگذار براي آخرين بار، مسجد کوفه از جام لب‏هاي آتشينت سيراب شود! زمين، بوي غروب مي‏گيرد و تا سر به سجده ببري، کوفه يخبندان‏تر خواهد شد.

 

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت