✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
انسان در طول زندگی برای چهار چیز تلاش میکنه:


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



گفتاری از حجت الاسلام محسن قرائتی

يك زماني ما رفتيم يكي از كشورها، اول انقلاب بود خيلي بد بود آبرويمان رفت، با من مصاحبه كردند بعنوان شخصيتي كه از ايران آمده گفتند آقا بفرمائيد كه در كشور جمهوري اسلامي چند تا حافظ قرآن است؟ خوب، اول انقلاب بود، ما خيلي هم حافظ قرآن نداشتيم، گفتم اگر بگويم كم داريم آبروي نظام مي‌رود بگوئيم زياد داريم دروغ گفته‌ايم، گفتم تكرار كن سؤالت را، من وقتي جواب بلد نيستم مي‌گويم تكرار كن سؤالت را، توي اين تكرار فكر مي‌كنم مي‌گوئيم يكبار ديگر بفرما چه سؤالي كردي، و اما چند تا حافظ قرآن داريم، ما در ايران خيلي حافظ قرآن نداريم ما در ايران محافظ قرآن خيلي داريم، بنده خدا گيج شد گفت حافظ چيه؟ محافظ چيه؟ گفتم حافظ اين است كه شما قرآن را حفظ مي‌كني همينطور تند تند مي‌خواني محافظ بسيجي‌هاي ما هستند تكه تكه مي‌شوند ولي يك تكه زمين‌شان را به صدام نمي‌دهند اما ممكن است حمد و سوره‌اش هم غلط باشد، اين‌را مي‌گويند محافظ قرآن، ما حافظ نداريم اما محافظ داريم يعني هشت سال بمباران شديم اما يك سانتي متر زمين به دشمن نداديم.

الان هم حاضر هستيم كه همين جوانهاي ما كه بعضي هايشان هم بعضي جاها از آنها گله دارد راجع به بعضي چيزها كه چرا قيافه‌اش اينطور است، چرا فكل او اينطور است، بعضي‌ها را هم كه آدم دلش نمي‌خواهد كه اينطور باشد همين‌ها هم چنان ته دلشان به خدا بدهكار است، چنان معتقداتي دارند كه اگر احساس كنند خطر جدي است همانها با همان شرايطي كه ما فكر مي‌كنيم حزب اللهي نيستند مي‌بيني عجب نيروهايي هستند، چقدر جوهر دين توي اينها قوي بود و ما خبر نداشتيم خيلي هم به ظاهر نمي‌شود قضاوت كرد اما ما مي‌گوئيم تو كه باطنت خوب است چرا ظاهرت اینجوری است؟!

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




حجت الاسلام پناهیان : واقعاً مهم این است که آدم زنده‌تر بشود؛ آن‌وقت صدای ملائکه را هم خواهد شنید. یک جوانی که الان در قم طلبه است، برای بنده تعریف می‌کرد و می‌گفت: من خیلی در خانۀ آقای بهجت رفت و آمد داشتم، مثلاً چایی می‌دادم و کار می‌کردم و کمک می‌کردم. بعد از مدتی، یک چند روزی به مشهد مقدس رفتم. لذا در یکی از جلسات روضۀ آقای بهجت(ره) حضور نداشتم که چایی بدهم. وقتی برگشتم حاج آقا فرمودند: فلانی، نبودی! گفتم بله، رفته بودم مشهد زیارت .آیت الله بهجت(ره) گفتند: خُب، وقتی رفتی حرم، امام رضا(ع) را هم دیدی؟ گفتم نه! امام رضا(ع) را ندیدم. فرمود: یعنی رفتی وارد حرم شدی امام رضا(ع) را ندیدی؟ گفتم نه. فرمودند عجب! بعد فرمودند: در آن مدتی که آنجا بودی، امام رضا(ع) را در خواب هم ندیدی که حضرت به خوابت بیاید؟ گفتم: نه! فرمود: یعنی تا حالا که مشهد رفته‌ای، اصلاً خواب امام رضا(ع) را ندیده‌ای؟ گفتم: نه. تعجب کرد و فرمود: عجب! این انتظار آقای بهجت(ره) از یک جوان هجده ساله است؛ اینکه واقعاً زنده باشد!
برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir
اگر کتابی بود که عکس اشیا را نشان می داد،آن کتاب همین قرآن است که بهشت و جهنم را نشان می دهد… در محضر بهجت 1 / 11

هدف باید این باشد که تمام عمر،صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت باید باشد ، تا به آخرین درجه قرب مستعد خودمان برسیم … به سوی محبوب 50

نماز ، جامی است از اَلَذ لذایذ (لذت بخش ترین لذتها) که چنین خمری خوشگوار در عالم وجود نیست … در محضر بهجت 1/222

چرا ما شیعیان هر روز به پای منبر امیرالمومنین و ائمه هدی و رسول الله (ع) نمی رویم به حِکَم ، آداب و معارفی که الی ما شا ء الله در اخبار آنها نهفته است ، گوش فرا نمی دهیم ؟! … در محضر بهجت 2/283

فاطمه الزهرا (س) با همان وصیتی که کرد که شبانه دفن شود پیروز شد و پیروز است … در محضر بهجت 1/39

برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir

وقتی که روح انسان به عالم دیگر رفت ، می فهمد این همه تشریفات در دنیا لازم نبود … در محضر بهجت 2 / 405

اگر بنده توجه و ارتباطش را از غیر خدا قطع کند ، ارتباتش با خدا قهری است … در محضر بهجت 1/369

تمام لذتها روحی است ، و آن جه از لذات که در طیب (عطر) و یا از راه نساء به صورت حلال تکویناً مطلوب است بیش از آن و به مراتب بالاتر در نماز است … در محضر بهجت 2/392

انسان می تواند به اختیار خویش همنشین سلمان و یا ابوجهل گردد … در محضر بهجت 1/298

آیا نباید در فکر باشیم و با تضرع و زاری برای ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقیقی ، حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟! … در محضر بهجت 2/38

برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir

سخنن حجت الا سلام حسن پورخاطره
کوچکتر که بودم در قم به امام جماعت آیت الله بهجت نماز می خواندم. دوازده سال آنجا درس می خواندم آن موقع ایت الله بهجت به این شکل مشهور و معروف نبودند. یکبار در محراب نشستم و به ایشان گفتم:” آقا من خیلی به هیئت می روم چطور بروم تا عادت نشود و پاتوق نشود” ( این صحبتها را با ایشان می کردم ) ایشان گفتند:” خیلی خوب است هر کسی نمی تواند سر سفره اهل بیت علیه السلام بنشیند این خود شکر و نماز شکر می خواهد. اما آقای طلبه ، مواظب این یک بیت شعر من نیز باش!"گفتم :"بفرمایید” (هنوز که هنوز است هر هیئتی بار اول می روم جمله ایشان به ذهنم می آید.) “گفت:” بعضی ها می روند هیئت اما مواظب باشند طی مسلحت مجلس آراستند نشستند گفتند و برخواستند نباشد” مواظب باشید جلسه صدیقه طاهره سلام الله علیها جلسه پرواز است. اگر به دنبال این نگاه نباشید، ضرر می کنید و برایتان عادت می شود و این حیف و جفا است. مرحوم علامه طباطبایی زمانی که می خواست بیاید روضه با یک عظمت و جلالتی می نشستند.
برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir
توصیه‌ای که می‌توانیم داشته باشیم این است که در ایام فاطمیه «حدیث کسا» زیاد بخوانیم، چون کلمات این حدیث از زبان حضرت فاطمه است که می‌فرماید: خدا و ملائکه فرمود، پیامبر(ص) دو مرتبه قسم می‌خورند که اگر این حدیث خوانده شود، رحمت می‌آید، ملائکه نازل می‌شوند، غم از غمگین بر داشته می‌شود و حاجت حاجتمند روا می‌شود، البته ممکن است کسی هم این حدیث را بخواند، اما به صلاحش نباشد و خدا دعایش را مستجاب نکند، ولی بهتر از آن را می‌دهد، بزرگان به خواندن این حدیث توصیه می‌کردند، آیت‌الله بهاءالدینی می‌فرمودند: یکی از دعاهایی که برای برآوردن حاجت مؤثر است، خواندن حدیث کسا است و آیت‌الله بهجت می‌گفتند: جملات این حدیث معجزه می‌کند.
برگرفته شده از mtbahjat.blog.ir

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





به نام خدا
يکي از مأموران شهرباني زمان شاه استعفا کرد و به شغل آزاد پرداخت. از او دليل کارش را پرسيدند گفت: بينش و بصيرت آيت الله نجفي باعث اين کار شد. گفتم: جريان چيست؟ گفت: شب از ساعت دوازده تا 8 صبح مأمور خيابان ارم قم بودم و نياز به حمّام براي انجام غسل داشتم و پول هم نداشتم. حدود ساعت 2 بود که اتوبوسي از اصفهان رسيد و درب صحن توقّف کرد تا مسافر پياده کند.
من رفتم و گفتم: چرا اين جا توقّف کردي گواهينامه ات را بده. راننده پنج تومان کف دست من نهاد و من هم گفتم: پس زودتر برو! و با خود گفتم: پول حمّام هم جور شد. منتظر بامداد بودم که بروم غسل کنم و نماز بخوانم.
هنوز در صحن باز نشده بود که ديدم آيت الله مرعشي نجفي مثل هميشه به طرف حرم مي رود؛ امّا آن شب راه را کج کردم و از آن سوي خيابان نزد من آمد. وقتي رسيد سلام کرد و فرمود: «بيا جلو!» رفتم پنج تومان به من داد و فرمود: «با اين پول برو غسل کن. با آن پول نمي شود غسل کرد.»
گفتم: «چشم! پس از آن به اين فکر افتادم که از شهرباني استعفا دهم و کار آزاد برگزينم و چنين شد و اينک به حمد الله وضع من خوب است و مکّه هم رفته ام.»
آري! بعداً آيت الله مرعشي نجفي به ديدن او رفت.
عبدالكريم پاك نيا - خاطرات ماندگار، ص 84

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




استاد فاطمی نیا :
علت خیلی از مشکلاتی که ما تو خونه هامون داریم، درگیر ها، بداخلاقی ها، عصبانیت ها، بی حوصلگی ها، غرغرها، دل شکستن ها و …
اینه که فرشته ها تو خونه مون نیستن.
تو خونه مون پر نمیزنن…
ذکر نمیگن…
♡خونه ای که توش پر فرشته باشه میشه خود بهشت.♡
♡پر از لطف و صفا و شادی و یاد خدا.♡

حالا چیکار کنیم که فرشته ها مهمون خونه مون بشن؟
چه کارایی نکنیم که فرشته ها رو پر ندیم؟

1. حدیث کسا زیاد بخونیم.

❤❤❤❤❤❤

2. سعی کنیم نمازها تا جای ممکن اول وقت باشه.

❤❤❤❤❤❤

3. نماز قضا داشتن خیییلی اثر بدی داره.

❤❤❤❤❤❤
4. چیز نجس تو خونه نگه نداریم. همه جای خونه مون همیشه پاک پاک باشه.
❤❤❤❤❤❤

5. توی خونه داد نزنیم.
حتی با صدای بلند هم حرف نزنیم.
فرشته ها از خونه ای که توش با صدای بلند صحبت بشه میرن.
❤❤❤❤❤❤

6. حرف زشت و غیبت و دروغ و مسخره کردن و اینا هم که مشخصه..نباید بگیم
❤❤❤❤❤❤

7. سعی کنیم طهارت چشم و گوش و زبان و شکم خودمان رو تا جای ممکن تو خونه حفظ کنیم.

❤❤❤❤❤❤
8.وقتی وارد خونه میشیم با صدای واضح سلام کنیم. حتی اگه هیچ کس نیست.
❤❤❤❤❤❤
9. توی خونه زیاد صلوات بفرستیم

پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد: کسی نیست که بر شما صلوات بفرستد مگر آن که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات میفرستند، و هر که هفتاد هزار فرشته بر او صلوات فرستد از اهل بهشت خواهد بود.
بحار الأنوار91: 64

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




میفرمایندکه شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضي حائري (قدس سرّه)"، برايش نماز"ليلة‌ الدّفن"خواندم، .
بعد نماز هم سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم.

چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم.
حواسم بود که از دنيا رفته است.
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف چه خبر است؟
پرسيدم:
آقاي حائري! اوضاع‌تان چطور است؟

آقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر مي‌آمد، رفت توي فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌اي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن…

-وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت.
درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري.
کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل مي‌ديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم؛
اين بود که رفتم و يک گوشه‌اي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.

ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي مي‌آيد.
صداهايي رعب‌آور و وحشت‌افزا!
صداهايي نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست مي‌کرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم.
از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود.
بياباني بود برهوت با افقي بي‌انتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک مي‌شدند.
تمام وجودشان از آتش بود.
آتشي که زبانه مي‌کشيد و مانع از آن مي‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم.
انگار داشتند با هم حرف مي‌زدند و مرا به يکديگر نشان مي‌دادند.
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن؛
خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمي‌آمد.
تنها دهانم باز و بسته مي‌شد و داشت نفسم بند مي‌آمد.

بدجوري احساس بي‌کسي و غربت کردم.
با همه وجود از درون ناله سر دادم:

خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده! در اينجا جز تو کسي را ندارم….!

همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايي از پشت سرم شدم.

صدايي دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقي دلنشين!

سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوري را ديدم که از آن بالا بالاهاي دور دست به سوي من مي‌آمد.

هر چقدر آن نور به من نزديکتر مي‌شد آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر مي‌رفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.

نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم.

آقايي را ديدم از جنس نور.
نوري چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمي‌توانستم حرفي بزنم و تشکري کنم؛

اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد:
آقاي حائري! ترسيدي؟
من هم به حرف آمدم گفتم :
بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي!

هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ‌ترک مي‌شدم
و خدا مي‌داند چه بلايي بر سر من مي‌آوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم:
راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد؟
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهي سرشار از عطوفت، مهرباني و قدرشناسي به من مي‌نگريستند فرمودند:

من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم.

آقاي حائري! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد،
اين اولين مرتبه‌اش بود.
37 بار ديگر هم خواهم آمد…!!

(السلام علیک ایهاالامام الرءوف)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ع
اگه دلت شکست رفتی امام رضا ع
التماس دعا

[منبع: كرامات امام رضا عليه السلام از زبان بزرگان ؛ صفحه 29

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست…

استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.
فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.
اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند.

 

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




شیخ بهلول سفارش می‌كردند كه برای رفع مشكلات، بعد از هر نماز واجب، هر قدر توانستید این ذكر را بگویید كه تأثیر بسیاری دارد:

اللّهُمّ أغنِنى بِِحَلالِكَ عَن حَرامِكَ و بِطاعَتِكَ عَن مَعصیتِكَ و بِفَضلِكَ عَمَّن سِواك

الهی مرا با روزی حلال از آنچه حرام نمودی بی‌نیاز ساز و با اطاعتت از معاصی دور کن و به فضلت از غیر، غنیّم گردان

از قول مرحوم آیة الله كشمیری(ره) نیز نقل شده است كه از مرحوم قاضی(ره) درخواست كیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را كردم، ایشان فرمودند: این ذكر را بسیار بگو كه خود كیمیاست.
حضرت آیة ‌الله بهاءالدینی(ره) در مورد شیخ بهلول می‌فرماید:
همین اندازه كه به همه تشریفاتی كه دیگران اسیر آن هستند، او بی‌اعتناست خیلی مقام و موقعیت است و این منشاء ترقی و تعالی است.
کتاب ملكوتی خاك‌نشین، سیری در زندگانی حاج شیخ بهلول محمدتقی بهلول» نوشته سیّدعباس موسوی مطلق.

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت:


شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم.


خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی.
پس درویش تاملی کرد و گفت: ای خواجه، کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام.
این را بگفت و روانه شد.
خواجه متأثر گشته از دنبال وی شتافت و هر چه کوشید که چیزی به وی دهد قبول نکرد.


معراج السعادت (ملا احمد نراقی)


از او بخواه که دارد و میخواهد که از او بخواهی,
از او مخواه که ندارد و می ترسد که از او بخواهی.


خواجه عبدالله انصاری

موضوعات: سخن بزرگان, بزرگان و علما  لینک ثابت