✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
آه پروردگارا...!!!


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



آن روز آغاز عشق است

مي بارد از دستش اعجاز، مردي که بالانشين است

تا عاشقي را بفهميد، هان! فرصت آخرين است!

سحري بکن با عصايت، تا نيل چشمم بخشکد

چشمان من رود رود است، دستان من گندمين است

ماييم و گاهي تغزّل، در کوچه باغ مزامير

شعري بخوان از زبورت؛ تصنيفِ گل، دلنشين است!

ارزانيت باد قلبم، ارزانيت باد شعرم؛

اين است دار و ندارم؛ دار و ندارم همين است!

مي رويد امواج دريا در پهنه داغ و آتش

آن روز آغاز عشق است، آغاز سبز زمين است.

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




جمعه یعنی...

جمعه يعنى يك غزل دلواپسى
جمعه يعنى گريه هاى بى كسى

جمعه يعنى روح سبز انتظار
جمعه يعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراريهاى آب
جمعه يعنى انتظار آفتاب

جمعه يعنى ندبه اى در هجر دوست
جمعه خود ندبه گر ديدار اوست

جمعه يعنى لاله ها دلخون شوند
از غم او بيدها مجنون شوند

جمعه يعنى يك كوير بى قرار
از عطش سرخ و دلش در انتظار

انتظار قطره اى باران عشق
تا فرو شويد غم هجران عشق

جمعه يعنى بغض بى رنگ غزل
هق هق بارانى چنگ غزل

زخمه اى از جنس غم بر تار دل
تا فرو شويد غم هجران دل

لحظه لحظه بوى ظهور مى آيد
عطر ناب گل حضور مى آيد

سبز مردى از قبيله عشق
ساده و سبز و صبور مى آيد

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




دستم خالی است خواب مانده‌ام..

هر بار که آفتاب طلوع می‌کند داغ تو تازه‌تر می‌شود. اما شب‌ها هم آرام نداری، آخر ماه نیز جلوه‌ای از خورشید است. تا اینکه سحر از راه می‌رسد، سر بر شانه‌ی خدا می‌گذاری و دمی آرام می‌گیری. همه می‌دانند تو را داغ عون و محمد این‌گونه نساخته بلکه سینه تو در عشق حسین مذاب شده، اکنون ذره ذره آب می‌شوی و دم نمی‌زنی تا که سجاد(ع) را اندوهگین نسازی اما او “عین الله ناظره و اذنه الواعیه” ست. تو خوب می‌دانی جلوتر از تو حرف و کلامت را می‌شنود و می‌فهمد.

دستم خالی است خواب مانده‌ام
کوه بودن را از علی به ارث برده‌ای که حلم را معنا ساختی!! جبل الصبر برازنده‌ی توست.
وقتی بعد از غروب پیامبر و رسالت، خورشید را دست بسته دیدی، طناب‌های اسرای کربلا را ترسیم کردی.
آن دم که در سقیفه دست بالای دست گذاشتند و پیمان بر حصار خورشید بستند نمی‌دانستند که خود را محروم از سرچشمه علوم پرورگار می کنند، نفهمیدند رودخانه پر آب را رها کرده در دل کویر خانه می‌سازند.

تجارت پر فایده را نادیده گرفتند و دل به درهمی بستند که پایدار نیست، چرا که معرفت علی(ع) را نشناختند! و آنکه حق را نشناخت گرفتار باطل شد… به دل تاریکی پناهنده شدند که نور را ندیدند. اما تو صبر علی(ع) را بر ماتم زهرا(س) دیدی … صبر علی (ع)را بر این حوادث دیدی… که حال علی وار ایستاده‌ای…

بابای تو با نان به تو صبر آموخت و تسلیم رب بودن را مادر به تو نوشاند. و گرنه تو بهتر از هر کسی می‌دانستی شعاع جلال کبریاء کیست؟!

شرف زمین و آسمان یعنی که!!؟ هر بار که آفتاب می‌زند هر شراره‌اش نوازش‌های پدر، لبخندهای گرم حسن(ع) و آغوش ایمن حسین(ع) برایت تداعی می‌کند. حق داری بی تاب باشی…

تو بر سینه کسی سر می‌گذاشتی که گنجینه اسرار پروردگار بود. تو در خانه‌ای رشد یافتی که جز کلام خدا در آن سخنی گفته نشد… معلوم است تو نیز زبان به غیر او نمی‌گشایی… و ایمانت را به سر حد کمال رسانده پیامبر عاشورا می‌شوی. تو میوه درخت ولایتی و بند بند وجود و حضورت در دنیا الگویست بر منی که اکنون در انتهای تاریخ رو به خورشید در حجاب ایستاده‌ام… تو در دامن ولایت رشد یافتی و پیامبر عاشورا شدی و من اکنون باید سفیر مهدی(عج) باشم.

او عمل صالح و قران جامع است. آشکار کننده حرام و حلال و خورشید قلوب سالکان می‌باشد.

تو در کربلا بند بند پروردگار را شرحه شرحه دیدی و آن را بر سینه تاریخ حک کردی تا من امروز بدانم وجه الله یعنی چه!!

بفهمم مهدی بند بند وجودش نور خداست و حیات بند این نور…

از تو تا من فاصله‌ها بسیار است اما تو زینب حسینی و من زینب مهدی(عج) خواهم شد.

و چون کوه در انتظار عمود الدین و خلیفه الله ایستاده‌ام…

(اللهم عجل لولیک الفرج)

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




ای دلیل آیه امن یجیب

ای امید شاپرکهای غریب

ای دلیل آیه امن یجیب

ای کلید قلبها در دست تو

ای دلیل آیه امن یجیب

کوچه های شهر دل، بن بست تو

ای صدای بلبلان عشقباز

آرزوی چشمهای نیمه باز

پرچم سبزت دلیل آفتاب

در دل شبهای مشتاقان بتاب

ای فدای اشکهایت،ابرها

رنگ و بوی روشن گلبرگها

وارث عدل و صدای چاه ها

در خط صبرت عدالت خواه ها

کشت مارا انتظارت، دلبرا

ازپس این ابر بی باران در آ

غرق شد دنیای ما در سرب ها

در صدای تیر و خشم بمب ها

کاش چشم جغد ها بیدار بود

صبح فردا، وعده دیدار بود

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




یا ابا صالح….
شبی دم سحری در دعایتان آقا
کنید اندکی یاد گدایتان آقا
مرا به نیمه ی شب ها برای نافله ها
صدا کنید… فدای صدایتان آقا
شکسته بال ترینم ولی مرا ز کرم
پرم دهید میان هوایتان آقا
دلم گرفته خدا خیرتان دهد یکبار
دهید اجازه بیفتم به پایتان آقا
به روی پنجه قد افراشتم به جلب نظر
سوا کنید که باشم برایتان آقا
ره ثواب بجوی زلف بخت مرا
گره زنید به شال عبایتان آقا
حدید زنگی قلب مرا جلا دهید
مریض عشقم و لنگ دوایتان آقا
شرر به سینه زده غصه ی مدینه تان
نمک به زخم زده کربلایتان آقا
برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید
شبی دم سحری در دعایتان آقا

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت





بنشین پای دلم،حرف فراوان دارم
مزرعی سوخته ام که تب باران دارم
بین خوبان درت جا زدم امشب خود را
کوله باری پر از غفلت و عصیان دارم
بغض کردم بغلم کن کمی آرام شوم
بی تو چندیست فقط دیده ی گریان دارم
کاش چشمان من بی سر و پا کور شود
یوسفم گم شده و حسرت کنعان دارم
گرچه پرونده ی من غرق گناهست ولی
به دعای سحر فاطمه ایمان دارم
گریه کن های غم جد تو را میبخشند
جای العفو به لب ذکر حسین جان دارم
همه اش زیر سر دوری از کرببلاست
من اگر زندگی بی سر و سامان دارم

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت




چرابرای امام زمان بایدصدقه گذاشت؟؟؟؟؟؟

 

وقتی آقا بدنیا آمدند، ابلیس فریادبلندی به آسمان کشید…که تا آن زمان این طور فریاد نزده بود…

همه فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند.


ابلیس گفت:

آخرین حجت خدا بدنیا آمد با ظهوراومرگ میرسد…

هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند، یکی گفت درکودکی اورابکشیم.


ابلیس:اگراو را بکشیم خودمان هم نابودمیشویم


( لولاالحجه لساخت الارض باهلها)….
وبه نتیجه نرسیدند.

تصمیم گرفتندکه سلامتی حضرت رابه خطر بیندازند…


هر روزه نه تنها “من نوعی” باعث آزردگی قلب نازنینش میشوم،
که شیاطین هم دست به دست هم داده اند
تاسلامتی “جان عالم” را به خطر بیندازند…


“جان عالم به فدای دل رنجورت، امیر زمانم…”


“برطرف شدن موانع ظهورش صلوات”

موضوعات: نجم ثاقب  لینک ثابت




ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯼ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐــــِـﯽ؟

ﻏﻔﻠﺖ ﺍﺯ ﻣﻮﻻﯼ ﺧﻮﺑﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐــــِـﯽ؟
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻭ ﺣﯿﺮﺍﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﮐـــِــﯽ؟


ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺩﻡ ﻣﯽﺯﻧﯽ
ﺩﻡ ﺯ ﻣﻬـــــﺪﯼ ( عج ) ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﮐﻢ ﻣﯽﺯنی؟


ﻣﻬـــــــﺪﯼِ ( عج ) ﺯﻫﺮﺍ، ﺣﺴﯿﻨـــــﯽ ﺩﯾﮕﺮﺳﺖ.
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻧﺴﻞ ﺣﯿﺪﺭ ﺍﺳﺖ
ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻭ ﮐﺮﺑﻼﯾـــــﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﻬﺮ ﺷﯿﻌﻪ ﺍﺑﺘﻼﯾﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ


ﮐﻞُّﻋﺮﺽٍﮐﺮﺑـــــﻼ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﻦ
ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺣﺠّﺖ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ ﺯﻣﯿﻦ!


شیعیاﻥ«ﻫﻞﻣﻦﻣﻌﯿﻦ» ﺁﯾﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ
ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ ﺍﯼ ﺣﻖ ﭘﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻭﺵ:


ﮐﯿﺴﺖﻣﻬـــــﺪﯼ( عج ) ﺭﺍ ﮐﻨﻮﻥ ﯾﺎﺭﯼ ﮐﻨﺪ؟
ﺍﺯ ﺍﻣـــــﺎﻡ ﺧﻮﺩ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ؟


ﮐﻮ ﺑُﺮﯾﺮ ﻭ ﮐﻮ ﺯﻫﯿﺮ ﻭ ﮐﻮ ﺣﺒﯿﺐ؟
ﺗﺎ ﻧﻤـــــــﺎﻧﺪ ﻣﻬـــــﺪﯼ ِﺯﻫﺮﺍ ﻏﺮﯾﺐ
ﮐﻮ ﺍﺑﻮﻓﺎﺿﻞ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺷﻬﯿـــــﺪ؟،
ﺳﯿﺼﺪ و ﺍﻧﺪﯼ ﺻﺤﺎﺑـــــﯽِ ﺭﺷﯿﺪ


ﻋﻮﻥ ﻭ ﺟﻌﻔﺮ، ﺍﻫﻞ ﻭﻻ ﻭ ﺩﺭﺩ، ﮐﯿﺴﺖ؟
ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﺩﯼِﻏﺮﺑﺖ، ﻣﺮﺩ ﮐﯿﺴﺖ؟


ﺻﺒﺢ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍﺳﺖ، ﺩﯾﻦ ﺑﺎﻭﺭ ﺷﻮﯾﺪ
ﺑﺮ ﺍﻣـــــﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺩ، ﯾﺎﻭﺭ ﺷﻮﯾﺪ


ﻣﯽﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﻩ ﻭﻟﯽّ ﮐﺮﺩﮔﺎﺭ
ﻭﺍﺭﺙ ﺣﯿﺪﺭ، ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ….

 

موضوعات: نجم ثاقب, ادبیات انتظار  لینک ثابت