✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
شد شب قـدر و تو خود دردم مداوا می کنی


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



گفتم ای جنگل پیر. تازگیها چه خبر…!!
پوزخندی زدوگفت: هیچ کابوس تبر…!!!
گفتم ازچوب درختان بهار
چه کسان بهر برند….
گفت:انان که درختندو به ظاهر تبرند….
گفتم اما…

مگرازجنس خودت نیس تبر….
پوزخندی زدوگفت

تازگیها چه خبر…….

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 

اطراف‌تان را با آدم‌های مثبت پُر کنید!

دکتر نیکولاس کریستاکیس و جیمز فولر، محققان دانشگاه هاروارد و دانشگاه سن دیه گو، دریافتند هر یک دوست شاد و سرحال، امکان شاد شدن فرد را تا ۹ درصد افزایش می‌دهد.

شادی، خوشبختی و بدبختی از طریق همنشینی و گفتگو واگیر دارد.

مغز ما نرون‌های آینه‌واری دارد که چیزی را که دیگران ابراز می‌کنند تقلید می‌نماید، بنابراین هروقت نیاز به کمی القا مثبت داشتید، با کسانی که این امکان را به شما می‌دهند ارتباط برقرار کنید.

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم “مشتی خاک”
که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه
یا “سنگی” در دامان یک کوه
یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس
شاید “خاکی” از گلدان‌
یا حتی “غباری” بر پنجره

اما مرا از این میان برگزیدند : برای” نهایت” برای” شرافت” برای” انسانیت”
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : ” نفس کشیدن ” ” دیدن ” ” شنیدن ” ” فهمیدن “
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای” قرب ” برای” رجعت ” برای” سعادت “
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به” انتخاب ” به” تغییر ” به” شوریدن ” به” محبت “

وای بر من اگر قدر ندانم…

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




همه به شما می گویند:
سال خوبی داشته باشید
ولی من به شما می گویم :
” سال خوبی را برای خودتان خلق کنید “
به فکر آمدن روزهای خوب نباشید!
آنها نخواهند آمد …
به فکر ساختن باشید…
روزهای خوب را باید ساخت
آرزو می کنم
بهترین معمار سال جدید باشید…

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




 بهار، تعجب سبزی است
 در چشم های خاک
 روبه روی این شگفتْ
 درنگ کن

 و درختانْ
 تجسم استفهامی سبز
 که سال را
 چگونه سَرآوردی؟

 و در زمین
 برای شگفتن حتی یک گل
 هیچ فکر کرده ای؟

 بهار می پرسد:
 باغ را با کدام چشم تماشا کردی؟
 و آب را چگونه تلاوت کردی؟
 بهار از حیطه تماشای صِرفْ بیرون است
 بهار، فلسفه ساده ای است
 برای آنکه بدانیم
 زمین عرصه کوچ است
 و غفلت آه غفلت

 چه دریغ مطوّلی دارد
 بودن ضرورتی است
 چنان که زمستان
 و مرگ ضروری تر
 آن سان که بهار

 بهار آمده است
 چه گلی بر سر خویش زدی؟
 ای سرگردان!

 اگر به خدا اعتماد کنی
 معاد جاذبه ای است
  که تو را بر می انگیزاند
 سبزتر از هزار بهار

 ای دگرگون کننده ی قلب ها و چشم هـــــا
 ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها
 ای تغییر دهنده ی حال انسان و طبیعـــــت
 حال ما را به بهترین حال دگرگون فرمــــــــــا

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




سمی ترین کلمه “غرور” است،
بشکنش
سست ترین کلمه"شانس ” است
به امید آن نباش.
شایع ترین کلمه “شهرت ” است،
دنبالش نرو.
لطیف ترین کلمه “لطافت ” است،
آن را حفظ کن.
ضروری ترین کلمه “تفاهم ” است،
آن را ایجاد کن.
زیباترین کلمه “راستی” است،
با آن رو راست باش.
زشت ترین کلمه “دورویی ” است،
یک رنگ باش.

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگو تودریا میندازین
فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
سعی کنیم مثل دریا باشیم…
فراموش کنیم سنگهایی که به دلمون زدن
با اینکه سنگینیشونو برای همیشه توی دلمون
حس می کنیم….

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت




تو حالا همان خورشیدی که

خدا چراغی به او داد …

روز قسمت بود.

خدا هستی را قسمت می کرد.

خدا گفت: «چیزی از من بخواهید، هر چه که باشد، شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید، زیرا خدا بسیار بخشنده است.»

و هر که آمد چیزی خواست.

یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن.

یکی جثه ای بزرگ خواست و دیگری چشمانی تیز.

یکی دریا را انتخاب کرد ودیگری آسمان را.
در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت: خدایا من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ، نه بالی نه پایی، نه آسمان نه دریا، تنها کمی از خودت تنها کمی از خودت به من بده.

و خدا کمی نور به او داد. نام او کرم شب تاب شد.

خدا گفت: آن که نوری با خود دارد بزرگ است. حتی اگر به قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی.
و خطاب به دیگران گفت: کاش می دانستید که این کرم کوچک، بهترین را خواست. زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست.

 

موضوعات: نجواهای من  لینک ثابت