✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ﻋﻠﯽ ﺷﺎﻩ ، ﻋﻠﯽ ﻣﺎﻩ


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



داستان عشق واقعی و نیایش با خدا

 

پس از انجام نماز عصر

او خودش را آرایش کرد

 

لباس زیبا و سفید مناسبش را پوشید و آماده جشن عروسی شد

 

سپس او صدای اذان مغرب را شنید و متوجه شد که باید وضو بگیرد …

و به مادرش گفت:

 

“مادر، من باید بروم وضو بگیرم و نماز مغرب را بخوانم “

 

مادرش شوکه شده بود

 

“آیا مغزت تکان خورده ؟

 

میهمانان برای دیدن تو در انتظارند ،! آرایشت را چه کار می کنی ؟

 

تمام آرایشت بوسیله آب شسته می شود ! “سپس او ادامه داد :

 

“من مادرتم و به تو دستور می دهم که در حال حاضر نماز نخوانی “

 

“اگر اکنون تو وضو بگیری ، من از تو عصبانی خواهم شد “

 

دخترش جواب داد:

 

بخدا سوگند ، من از اینجا بیرون نمی روم تا زمانی که نمازم را بخوانم !

مادر شما باید بدانید که هیچ نافرمانی آفریده ای، برای خالقش وجود ندارد !

 

مادرش گفت: ” میهمانان ما در مورد تو چه خواهند گفت

وقتی که بدون آرایش وارد مراسم عروسی شوی!؟

 

نمی خواهی در چشمانشان زیبا دیده شوی !

 

و آنها تو را مسخره می کنند! “

 

دختر با لبخند بر لبانش سوال کرد:

 

“آیا شما نگران هستید که من در چشم انسانهای مخلوق ، زیبا نخواهم بود ؟

 

در مورد آفریدگار من چطور!

 

من نگران هستم، زیرا اگر نماز اول وقت را از دست بدهم

در چشم خدا زیبا نخواهم بود ! “

 

او شروع کرد به وضو گرفتن ، و همه آرایش صورتش با آب پاک شد

 

اما وی اهمیتی نداد…

 

سپس او شروع به نماز کرد ، در آن لحظه او متمایل به پایین شد و به سجده رفت،

 

او متوجه نبود که آن آخرین (سجده) اوست !

 

بله! او در حال سجده درگذشت!

 

چه پایان عالی برای یک دختر مسلمان که در اطاعت از دستور پروردگار خود اصرار داشت!

 

سبحان الله!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پرسش: نقش و واکنش ديگر اديان و ملل در ظهور حضرت چيست؟

پاسخ: در روايات نكته خاصي در اين زمينه مطرح نشده است. بلكه آنچه قابل برداشت است اينكه اكثر انسان‌ها با درك حقيقت ظهور، حضرت را پذيرا شده و اعلام پذيرش و حمايت مي‌كنند. ظهور حضرت عيسي(ع) در پذيرش حضرت مهدي(ع) توسط مسيحيان و حتي يهوديان بسيار مؤثر است.

هر چند انسان‌هاي دنيا طلب كه ظهور را مخالف منافع مادي و حيواني و دنيوي خود مي‌بينند در مقابل امام عصر(ع) قرار گرفته و به جنگ اقدام مي‌كنند.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: ديدگاه ديگر اديان در مورد منجي چيست؟

پاسخ: با مطالعه در كتاب‌هاي اديان ديگر به خوبي روشن مي‌شود كه در همه آن، سخن مصلح و منجي در آخر الزمان مطرح شده است، و همه‌ اديان پيروان خود را به آمدن او بشارت داده و گفته‌اند: با آمدن او ظلم و تباهي از بين مي‌رود، مردم به سمت حقيقت و راستي هدايت شده و پذيرايي مي‌شوند. او حاكم خواهد شد و مردم را به دين واحد حقيقي ارشاد مي‌كند. عدالت و امنيت در جهان سايه مي‌آفكند. البته هر كدام از اينها منجي را فردي از دين خود مي‌دانند، ولي نقطه مشترك اين است كه او دعوت به حق و عمل به آن مي‌كند و مردم به دست او با حقيقت آشنا مي‌شوند. (ر.ك. ظهور حضرت مهدي(عج) از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، سيد اسدالله هاشمي شهيدي ـ اديان و مهدويت، محمد بهشتي، دادگستر جهان، ابراهيم اميني).

پرسش: فلسفه ظهور منجي در اديان مختلف چيست؟

پاسخ: حقيقت اصلي ظهور منجي در مذاهب يكي است. در همه اديان منجي و مصلح كسي است كه با ظهورش، مردم خسته از ظلم و بي عدالتي را از چنگال ظالمان نجات مي‌دهد و آرامش و امنيت را همراه با دين واحد و قانون زيبا، براي مردم به ارمغان مي‌آورد. در زمان او ديگر جايي براي زشتي و ظلم نيست.

پرسش: منجي اديان ديگر چه نام دارند ؟ اين منجي ها دنيوي است يا اخروي ؟ و بر نامه آنها چيست ؟ لطفا روايت هم بفرماييد

پاسخ: الف. حقيقت اصلي ظهور منجي در مذاهب يكي است. در همه اديان منجي و مصلح كسي است كه با ظهورش، مردم خسته از ظلم و بي عدالتي را از چنگال ظالمان نجات مي‌دهد و آرامش و امنيت را همراه با دين واحد و قانون زيبا، براي مردم به ارمغان مي‌آورد. در زمان او ديگر جايي براي زشتي و ظلم نيست.
بنابر اين ظهور منجي حادثه‌اي بزرگ مربوط به عالم دنيا مي‌باشد.
ب. در كتاب‌هاي مربوط به مذاهب به نام‌ها و القاب مختلفي بر مي‌خوريم مثلاً:
ـ در مذهب يهود: سرور ميكائيلي، عزير، منحاس، ماشيع؛
ـ در مذهب مسيحيت: مهميد آخر، مسيح، پسر انسان؛
ـ در مكتب زرتشت: سوشيانس؛
ـ در مكتب هندوها: ويشنو، منصور، فرخنده؛
ـ در مكتب بودا: مايتريا، بوداي پنجم؛
ـ در مذهب اسلام: مهدي، قائم؛
ج. امام مهدي(ع) منجي عالم بشريت است. بايد توجه داشت منجي در همه مذاهب منجي بشريت است. او مي‌آيد تا عدالت را در همه‌ي جهان پياده كند و مردمان را تحت دين واحد گرد آورد. و چون هر مذهب و مكتب خود را بر حق مي‌داند لذا منجي جهان را از خود برمي‌شمارد.
ما مسلمانان كه دين اسلام را آخرين دين الهي مي‌دانيم معتقديم امام مهدي(ع) از فرزندان پيامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) مي‌باشد كه با آمدنش عدالت فراگير شده و دين مقدس اسلام در سرتاسر جهان گسترش مي‌يابد. خداوند مي‌فرمايد: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(توبه، 33).
و پيامبر(ص) فرمود: مهدي از فرزندان من است خداوند به واسطه او جهان را پر از عدل و داد مي‌كند همانگونه كه پر از ظلم و جوب شده است.
گفتني است با توجه به روايات متعدد و معتبري كه از وجود مقدس پيامبر(ص) درباره ظهور امام مهدي(ع) صادر شده است، عموم مسلمانان ـ چه شيعه و چه اهل سنت ـ معتقد به ظهور آن بزرگوار هستند. حتي عموم اهل سنت همانند شيعه، ايشان را از فرزندان پيامبر و حضرت زهرا(س) مي‌دانند. البته تفاوت مهمي كه ميان شيعه و اهل تسنن است اينكه شيعه معتقد است: امام مهدي(ع) فرزند امام حسن عسكري(ع) است كه در سامرا به دنيا آمده است. اما اهل تسنن معتقد به ولادت ايشان نيستند، بلكه مي‌گويند در آخر الزمان به دنيا مي‌آيد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا تمام اديان براي قيامت (آخر الزمان ) منتظر يک شخصي هستند ؟

پاسخ: بين ظهور منجي و قيامت ارتباطي نيست و شرط تحقق قيامت، ظهور منجي نمي‌باشد. اگر مراد شما اين است كه چرا در هر دين سخن از منجي شده است و اديان ظهور منجي را امري حتمي و قطعي مي‌دانند؟ بايد گفت: نياز به حضور يك مرد آسماني كه با كمك او بتوان حق را اجرا كرد، عدالت را برقرار نمود و در راه كمال گام برداشت يكي از نياز‌هاي فطري و حقيقي انسان است. خداوند نيز به اين نياز پاسخ مثبت داده است و انبياء و اوصيا را براي هدايت و راهبري مردم برگزيد و وعده داد كه سرانجام حجت من بر زمين مسلط خواهد شد و با اجراي دين و برقراري عدالت، نياز شما بر آورده مي‌شود. در اديان آسماني بر اساس نياز مردم و عنايت خدا سخن از منجي مطرح شده است.
اگر بين منجي و قيامت رابطه‌اي گفته شده است فقط به اين دليل است كه بگويند حتماً او خواهد آمد و بعد از ظهور او، هر زمان كه خداوند اراده كرد قيامت برپا خواهد شد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: در مورد مادر امام مهدي توضيح دهيد چرا از ميان مسيحيان انتخاب شد؟

پاسخ: خداوند عالم به امور است ولي در اين رابطه توجه به چند نكته مناسب است:
الف. اينكه مادر امام زمان(عج) اهل كجا بوده است؛ به صورت دقيق براي ما روشن نيست. طبق يك نقل معروف، ايشان اهل روم بوده و نسب او به وصي حضرت عيسي(ع) مي‌رسد. طبق نقل ديگر اهل نوبه از شمال سودان بوده است. طبق برخي نقل‌ها ايشان كنيزي بودند كه در خانه حكيمه خاتون عمه امام حسن عسكري(ع) تربيت شده بودند. بنابراين معلوم نيست واقعاً از ميان مسحيان بوده است.
ب. سنت خداوند بر اين است كه هركس شايستگي دارد، به مقامي مناسب و شايسته برسد، و در اين زمينه نسب و مكان دخالتي ندارد. اين كه يك دختر مسيحي به اين مقام برسد كه بتواند مادر امام باشد، نشانه آن است كه از نظر وجودي، داراي شايستگي بوده است و اينكه مسيحي زاده بوده است، عيبي ندارد.
ج. با توجه به اينكه عده بسياري از مردم جهان مسيحي هستند، اگر بدانند امام زمان(ع) با آنان ارتباط خوني و خويشاوندي دارد، شايد باعث شود راحت‌تر آن بزرگوار را بپذيرند.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




امام موسی کاظم علیه السلام:
کسی که در امور زندگی خود با اهل معرفت مشورت کند،
چنانچه درست و صحیح عمل کرده باشد مورد تعریف و تمجید قرار می‌گیرد
و اگر خطا و اشتباه کند، عذرش پذیرفته است.
***
از شوخی و مزاح بی‌جا برحذر باش
چرا که نور ایمان را از بین می‌برد
و جوانمردی و آبرو را سبک و بی‌اهمیت می‌گرداند.
***
نسبت به همنوع خود خیر و نیکی داشته باش
و سخن خوب و مفید بگو
و تابع بی‌تفاوت و بی‌مسئولیت مباش.
***
عالم و دانشمند را به خاطر علمش گرامی بدار و با او منازعه مکن
و به نادان اعتناء مکن، اما طردش مگردان، بلکه او را جذب کن و آنچه را نمی‌داند به او بیاموز.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بـزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در وجود تو نیستند که من آنها را بزدایم، بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

*
من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد
خدا گفت : نه
روح تو کامل است. بدن تو موقتی است

*


من از خدا خواستم به من صبر شکیبائی دهد
خدا گفت : نه
صبر و شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. صبر دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است

*
من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد
خدا گفت : نه
من به تو برکت می دهم ؛ خوشبختی به خودت بستگی دارد

*
من از خدا خواستم تا از دردها آزادم سازد
خدا گفت : نه
درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد

*
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه
تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیــرایم تا میوه دهی

*
من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید
خدا گفت : نه
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همه آن چیزها لذت ببری

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





نوجوانها و جوانها باید ملتفت باشند که همچنانی که خودشان در این سن هستند و روز به روز به سن بالا می روند، علم و ایمانشان هم باید همین جور باشد، مطابق این باشد، معلوماتشان، از همان کلاس اول علوم دینیه، به بالا برود، ایمانشان ملازم با همین علمشان باشد.
باید بدانید اینکه ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم الا به قرآن و عترت، و الا ما هم مثل غیر مسلمانها می شویم. اگر ما قرآن نداشته باشیم، مثل غیر مسلمانها هستیم، اگر ما عترت را نداشته باشیم، مثل مسلمانهایی که اهل ایمان نیستند هستیم.
باید ملتفت باشیم روز به روز در این دو امر ترقی بکنیم. همچنان که سنّ ما به بالا می رود، معلومات ما هم در همین دو امر، بالا برود. این طرف، آن طرف نرود و الا گم می شود، گمش نکنند؛ گمراهش نکنند؛ این دو اصل اصیل را از اینها نتوانند بگیرند.
ما می گوییم: اگر [می گویید] اسلام درست نیست [و] شما قرآن را قبول ندارید، [پس] مثل قرآن بیاورید، یک سوره ای مثل قرآن بیاورید. می گویند: نه، نمی توانیم بیاوریم و نمی آوریم و مسلمان هم نمی شویم!
این ادعا و این کلام، جواب ندارد، برای اینکه می گویند: « ما می دانیم و عمل نمی کنیم »
همچنین کسانی که صورتاً با قرآن هستند و با عترت نیستند، به اینها می گوییم که این آثار عترت؛ این فضائل عترت؛ این ادعیه اینها؛ این احکام اینها؛ این خطب اینها؛ این رسائل اینها؛ این « نهج البلاغه »؛ این « صحیفه سجادیه »؛ در مخالفین عترت، مثل اینها را بیاورید! اگر آوردید، ما دست بر می داریم.
این علمیّاتشان، این عملیاتشان، این ایمانشان، این کراماتشان این معجزاتشان، باید بدانیم این دو تا را از ما نگیرند.

می دانید چقدر پول به ما می دهند اگر اینها را به آنها بدهیم؟ خیلی می دهند؛ لکن این پول ارزش ندارد، فردا از راه غیر مستقیم همین پول را از ما می گیرند و یک بلایی هم بر سر ما می آورند. اینها به ما وفا نمی کنند؛ تا خودشان استفاده شان را از ما بگیرند، دیگر کار ما را می سازند.
بالاخره باید ملتفت باشیم قرآن را یاد بگیریم، الفاظش را یاد بگیریم که از غلط، محفوظ باشد. آنچه را که می دانیم، قرائتش را تصحیح کنیم، تجویدش را تصحیح کنیم، در نمازمان صحیح القراءة باشیم.
و همچنین تفسیرهای آسان و ساده را ما که فارسی زبانیم، بدانیم؛ و [یک] تفسیر فارسی پیدا کنیم که از روی آن سهل باشد ما قرآن را بفهمیم؛ مثلاً «منهج الصادقین» را کم و بیش مطالعه کنیم، بلکه از اول تا به آخر، چون کتاب فارسی است و کتاب خوبی هم هست. اگر بهتر از او پیدا بکنیم عیب ندارد، اما کجا پیدا شود بهتر از او که معتبر باشد؟
حفظ کنیم قرآن را که همیشه با ما باشد، ما با او باشیم، تحصن بکنیم به قرآن، تحفظ بکنیم به قرآن، وسیله حفظمان در فتن و شدائد دنیا قرار بدهیم.

از خدا بخواهیم که از قرآن ما را جدا نکند، همچنین از خدا بخواهیم ما را از عترت جدا نکند که عترت با قرآن است و قرآن هم با عترت است، اگر کسی یکی از این دو تا را ندارد هیچ کدام را ندارد.
ملتفت باشیم دروغ به ما نگویند و دروغ خودشان را به ما نفروشند! از مردم دنیا، دروغ را نخریم!

ما از عترت و قرآن نمی توانیم دوری کنیم؛ اگر دوری کردیم، در دامن گرگها می افتیم، [و] خدا می داند آیا بعد، از دستشان نجات می یابیم؟ بعد از اینکه سرها شکست و دستها بریده شد و بلاها به سر ما آمد.
ملتفت باشید! از این دو اصل کسی را بیرون نبرند.
شما مدرسه می روید، معلم خودتان را ملتفت باشید در صراط مستقیم باشد. اگر معلم را با رشوه و غیر رشوه، منحرف کردند دیگر کار بچه ها زار است، چرا؟
به جهت اینکه او، از راه مستقیم یا غیر مستقیم، باطل خودش را به بچه ها می فروشد، به این بچه ها می خوراند.
ملتفت باشید! خیلی احتیاط بکنید! احتیاط شما هم فقط در همین است که از یقین، تجاوز نکنید، بلکه امروز بزرگها هم همین جورند، باید خیلی سعی بکنید که غیر یقین را، داخل یقینیات ما نکنند، آب را توی شیر ما نریزند!
اگر یک نفر، هزار کلمه حقیّ گفت، این هزار کلمه را خوب تأمل بکنیم، و از او بگیریم، بعد[ تأمل کنیم که] هزار و یکم هم درست است؟ [یا] نه آن ظنّ است، یقین نیست.

هر کلمه ای از هر کسی شنیدید، دنبال این بروید که « آیا این صحیح است، تام است، مطابق با عقل و دین هست، یا نه؟ » [و بدانید که] در وقتی [که] ما خلوت کردیم [ خداوند] مطلع است، وقتی جلوی مردم هستیم مطلع است، حرف می زنیم مطلع است، ساکتیم مطلع است.
همین که شخص مطلع شد: [که] « صاحب این خانه، صاحب این عالم، از هر فرد فرد، به تمام افعال و تروک، به تمام نوایا، مطلع شد، آنچه که نیت کرده و می کند، آنها را هم مطلع است؛ بلکه نیّت خیر را می نویسد؛ نیت شّر را نمی نویسد تا شّر محقق نشده؛ شر هم که محقق شد، یک مقدار صبر می کند تا ببیند، توبه می کند یا نه، برمی گردد یا نه »؟ کار تمام است.

مقصود، همین که انسان بداند که خدا می داند، کار تمام شد، دیگر معطل نباشد، همه چیز را تا به آخر می فهمد [که] چه باید بکند و چه باید نکند، از چه منتفع می شود و از چه متضرر می شود، [خداوند] ما را می بیند.
[آیا] میتوانیم [با اینکه] سر سفره او نشسته ایم، با همدیگر نزاع بکنیم؟ [مثلاً] آن غذا را من جلوتر دیدم، من باید بخورم؛ او می گوید من اول این را برداشتم، من باید این غذا را بخورم، سر این دعوا بکنیم و مقاتله بکنیم؟!

تمام این جنگهایی که حکومتها دارند، از همین قبیل است؛ سر سفره کریم نشسته اند، او هم می بیند.
دستور هم معلوم است که چیست، [خداوند] از چه خوشش می آید، از چه بدش می آید. از آزار به غیر حقّ، بدش می آید؛ از احسان به حق در جایش، خوشش می آید، همه اینها را می داند و ما هم می دانیم که او این دستور را داده و اینها را می داند و می بیند، آیا این کار[ها] را می کنیم؟
آدم جلوی یک نفر آدم عادی هر گونه معصیت نمی کند، با اینکه شخص عادی است، شاید قدرت من از قدرت او بیشتر باشد نتواند به من[ کاری کند]، اما همین قدر به من بدبین می شود، با من بد می شود، یک وقتی اگر فرصت پیدا کرد کار ما را تصفیه می کند. اما خدا که این جور نیست، خدا قادر است و عالم است و دستور هم داده و می داند « چه کسی می داند و چه کسی نمی داند »، همه اینها را می داند.
[آیا] جلوی او می توانیم مخفی بکنیم، یا نه آشکار کنیم طوری نمی شود، نمی تواند کاری بکند، آیا این جور است؟ [آیا] هیچ فایده برای ما دارد، [آیا] می توانیم مخفی کنیم؟

انسان، یا غیر انسان- مکلّف- به جایی شقاوتش می رسد که اصلاً این مطالب کأنه به گوشش نخورده که خدایی داریم بیناست، شنواست، داناست، قادرست، رحیم و کریم است. قادرست یک سر سوزنی اگر در راه او صرف بشود، مزدش را بدهد، یک همچنین [خدایی است].
در انجیل برنابا- که اقرب اناجیل به صحّت است- نوشته شده که حضرت عیسی علیه السلام برای ابلیس شفاعت کرد: « خدایا این مدتها عبادت تو را می کرد، تعلیمات می کرد، فلان می کرد، بیا از گناهانش بگذر »! با اینکه از زمان آدم تا زمان عیسی علیه السلام چه کارها، چه فسادها کرده بود. این چه نوری است که حتی به این هم ترحّم کرد [که گفت]: خدایا از تقصیراتش بگذر!
[ خداوند] فرمود: « بله، من حاضرم ببخشم، بیاید بگوید: من گناه کردم، اشتباه کردم، ببخش، همین؛ بیاید بگوید: « اخطأت فارحمنی »، بیاید این دو کلمه را بگوید. »

حضرت عیسی علیه السلام خیلی خوشحال شد که کاری در عالم انجام داد، یک کاری که دیگر مثل ندارد. از زمان آدم تا به حال پر از فساد و افساد، حالا واسطه می شود و وساطتش اثر کرد، قبول شد.
از همان راهی که داشت، شیطان را صدا زد، گفت: بیا، من برای تو بشارت آوردم!
گفت: از این حرفها زیاد است. [ حضرت عیسی (ع)] گفت: « تو خبر نداری، اگر بدانی، سعی می کنی، حریص می شوی کار را بفهمی. »
گفت:« من به تو می گویم اعتنا به این حرفها نداشته باش، از این حرفها زیاد است».
گفت: « تو خبر نداری[ خداوند] می خواهد تمام این مفاسد با دو کلمه خلاص شود. »
گفت: « بگو ببینم چه بوده است. »
گفت: « اینکه تو بیایی و در محضر الهی بگویی:
« خدایا! أخطأت فارحمنی؛ من اشتباه کردم، تو ببخش. »

ببینید چقدر ما به خودمان ظلم می کنیم که به سوی خدا نمی رویم، به سوی چه کسی می رویم؟ آخرش افتادن میان چاه است، آخرش پشیمانی است؛ خوب چیزی که می دانی آخرش پشیمانی است، حالا دیگر نرو.
[شیطان] گفت: « نه، او باید بیاید و بگوید من اشتباه کردم! تو ببخش!، چرا؟! به جهت اینکه لشکر من از او زیادتر است! آن ملائکه ایی که با من سجود نکردند و تابع من شدند، آنها لشکر من هستند! شیاطین هم لشکر من هستند، آن اجنّه ای هم که ایمان به خدا نیاوردند، لشکر من هستند، تمام بت پرستهای بشر، لشکر من هستند! »

این، به زیادتی لشکر در روز قیامت می خواهد مغرور شود! آنجا جای زیادتی و کمی نیست. هر چقدر زیاد باشد جهنّم می گوید: ( هل من مزید؟ سوره ق/30 ). آن وقت تو می خواهی با زیادتی لشکر کار بکنی! بله، لشکر تو زیاد است؛ [اما] جهنم جایشان می شود؛ جهنم نمی گوید: «اتاق نداریم» جهنم می گوید:
« هرچقدر هست بیاورید، هل من مزید؟ » یعنی اینکه بیاورید، هرچه زیادتر بیاورید. جا داریم!
[حضرت عیسی (ع)] گفت: « برو ملعون! نتوانستم برای تو هم کاری بکنم. تو می گویی: خدا باید بیاید من او را ببخشم!؟ »

مقصود، حلّ این مطالب به علم و جهل است، دانستن و ندانستن، عالم بودن و جاهل بودن، دور می زند. اصل مطلب، از جهل این بدبخت است. تو ای جاهل! می گویی: « چیزی که آتش شد دیگر ممکن نیست برای خاک خضوع بکند؟ » آدم خاکِ به تنهایی است؟ یا مجموع خاک و یک پاک دیگری است. تو هم که فقط آتش نیستی، مثل آتش های جامد، روح داری، مکلفی، یک آتش مکلف هستی. [خداوند] به تو فرمود: «اسجدوا»، سجده نکردی؛ قهراً مجموع روح و جسم، انسان یا جنّ یا شیطان یا ملک می شود.
این بدبخت خیال کرد که همین بدن او با بدن این، این ظلمانی و آن نورانی است؛ دیگر محال است نورانی برای ظلمانی سجده و خضوع کند؛ دیگر نمی داند که این، نورانی است.

ای جاهل! آیا نمی دانستی آن وقتی که مجلس امتحان، درس امتحان شد، تمام ملائکه، عاجز بودند و عاجز ماندند از اسامی آنهایی را که خداوند اشاره کرد اسمهای اینها را بگویید، یا خودشان، یا سایر ملائکه، یا سایر اشیاء، همه عاجز بودند. [گفتند]: ما خودمان از خودمان چیزی نداریم؛ هر چیزی که به ما یاد دادی بلد هستیم و هر چیزی را که یاد ندادی بلد نیستیم. [خداوند] به آدم فرمود: « تو بگو! »، [آدم] تمام اسامی را بیان کرد.
حالا که فهمیدی آدم بر تمام ملائکه- با آن همه عظمت ها و اختلاف مراتب در ملائکه- تفوّق پیدا کرد و مقدم شد و حال که فهمیدی که آدم بر تو و همه ملائکه مقدم است، باز هم، خجالت نکشیدی، باز هم گفتی: ( خلقتنی من نار و خلقته من طین. سوره ص/76 ) ؟ باز هم جای این [حرف] است؟ باز هم نفهمیدی؟
ببینید: میزان، علم و جهل است.

خوب، اگر [تا به حال] نفهمیدی که آدم باید [به] آنچه معلوماتش است عمل کند، از حالا توبه بکن، اقلاً حالا بپرس: « آیا توبه من قبول می شود یا نه؟ »
و علی هذا، ببینید چقدر ما غافلیم! چقدر ما به خودمان ظالمیم که واضحات را زیر پا می گذاریم! مطلب همین است، دائر مدار این است که اگر معلومات ما زیر پا نباشد، مجهولات ما عملی نشود، کار تمام است.

معلومات را نباید زیر پا گذاشت، آدم پشیمان می شود، اگر به معلوماتش عمل کرد، دیگر روشن می شود، دیگر توقف ندارد.
اگر دید باز هم توقف دارد، بداند- به طور یقین- بعضی از معلومات را زیر پا گذاشته است، کفشش ریگ دارد، خوب دقت نکرد که این ریگ را خارج کند:
« من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم. » بحار الانوار، ج78، ص189.
( و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا ) سوره عنکبوت/69.
( ومن عمل بما علم کفی ما لم یعلم ) ثواب الاعمال،ص134.
هیچ کس نیست که بگوید هیچ چیز نمی دانم، [اگر بگوید] دروغ می گوید هر کسی [که] هست، غیر معصوم بعضی چیزها را میداند و بعضی چیزها را نمیداند؛ آن چیزهائی را که می داند، اگر عمل کند، آن چیزهایی را که نمی داند می فهمد.
آن چیزهایی را که می دانید، عمل کنید؛ و آن چیزهایی را که نمی دانید، از حالا توقف کنید و احتیاط کنید تا روشن شود، وقتی به آنها عمل کردی روشن می شود؛ به همان دلیلی که اینها را برای شما روشن کرد، آنهای دیگر را هم روشن می کند.

علی هذا، ببینید، برای چه توقف داریم. آنچه می دانی بکن و آنچه نمی دانی، احتیاط کن، هرگز پشیمان نخواهی شد.خداوند بر توفیقات همه شما بیفزاید. و خداوند ان شاءالله، سلامتی مطلقه روحیّه و جسمیّه، به همه مرحمت فرماید.
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »
ماخذ : کتاب به سوی محبوب و کتاب برگی از دفتر آفتاب

 

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت





1- مقدار 2 گرم پودر ريشه خشك «زنبق» را با «عسل» مخلوط و داخل «چاي» نماييد. روزانه چندين بار بنوشيد.
2- آب يك عدد «پرتقال» را در فنجاني از آب جوش بريزيد. با دو حبه قند شيرين كنيد و گرماگرم در موقع خواب سر بكشيد.
3- مقدار دو يا سه مشت از دانه‌هاي «ذرت» را در دو ليتر آب آن قدر بجوشانيد تا آب آن نصف شود. در عين جوشيدن بهتر است با يك قاشق چوبي مرتباً آن را هم بزنيد. پس از خوب پختن، دانه‌ها را كنار بگذاريد تا سرد شود. حال شيره آن را با فشار بكشيد. آب ته مانده ظرف را هم به آن بيفزاييد. مقدار هفتصدوپنجاه گرم شكر به آن بيفزاييد و دوباره بجوشانيد تا شربت، كاملاً بقوام آيد و سفت شود. در هر روز سه بار، نصف قاشق از آن بخوريد.
4- جوشانده گل و برگ و ساقه «گاو زبان» را طبق تجويز 27 نقرس مصرف كنيد.
5- چهار عدد «سيب» را پوست كنده قطعه قطعه كنيد. داخل يك ليتر آب بريزيد. يك مشت «كشمش» و 15 گرم «عنّاب» به آن بيفزاييد. سپس آن را يك ساعت بجوشانيد. آن را صاف كنيد. با 150 گرم شكر شيرين كنيد و دوباره روي آتش بگذاريد تا به قوام آيد و شربت سفتي شود. سپس هر بار چند قاشق از آن بخوريد.
6- چند قطره «آب ليمو» در كف دست بريزيد و به بيني بكشيد. در همان حال داخل بيني را با «كره» تازه يا «روغن نباتي»، چرب كنيد.
7- اگر جوشانده‌ي تكه‌اي از ريشه «ريواس» را در بيني بريزيد زكام را برطرف مي‌كند.
8- جوشانده‌ي «خرماي رسيده» براي زكام مفيد است.
9- استنشاق آب جوشانده‌ي «بومادران» جهت درمان زكام توصيه شده است.
10- كمپرس جوشانده «سياه دانه» بر سر، زكام را درمان مي‌كند.
11- در «شلغم» يك تركيب ميكرب‌كش با طيف وسيع وجود دارد كه بسياري از ميكرب‌ها و ويروس‌ها را از بين مي‌برد. لذا زكام را معالجه مي‌كند.
12- بوييدن «مرزنگوش» و نوشيدن جوشانيده آن معالج زكام است.
13- عصاره‌ي «ريحان» با شير براي درمان زكام به كار مي‌رود.
14- جوشانده «سبوس گندم»، درمان زكام‌هاي سخت است.
15- «بولاغ اوتي» زكام را شفا مي‌بخشد. بهتر است شيره‌ي آن را گرفته و همه روزه صبح و عصر يك قاشق سوپ خوري به بيمار بدهيد.
16- ريشه گل و برگ دو برادر «پنيرك» و «ختمي» را براي معالجه زكام مصرف نماييد.
17- بو كردن «سياه دانه» جهت زكام مفيد است.
18- جوشانده‌ي «تره» براي درمان زكام به كار مي‌رود.
19- بوييدن شكوفه «نارنج» كه به «بهار نارنج» معروف است، رمان زكام است.
20- دم كرده «آويشن» شيرازي جهت زكام تجويز شده است.
21- «گل هميشه بهار» مفيد است.
22- به موارد سرماخوردگي نيز توجّه كنيد.
23- دم كرده «پونه كوهي» براي زكام مفيد است .
24- آشاميدن دم كرده «مرزنگوش» زكام را قطع مي‌كند.
25- «آقطي»، «سوسنبر»، «بنفشه»، «ذرت»، «شيرين بيان»، «كرفس» و «گل گاوزبان» مفيد مي‌باشند.
26- به موارد «گرفتگي بيني» نيز توجّه كنيد.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت




زردي‌
1- ريشه «جعفري» اشتهاآورست و در مورد زردي مفيد است.
2- «مارچوبه» مدر است و براي زردي مفيد است.
3- «سيب» براي زردي مفيد است.

زردي چشم‌
1- سرمه‌ي عصاره «فراسيون» در چشم بهترين دارو جهت از بين بردن زردي آن است كه در اثر يرقان به هم رسيده باشد.
2- ساييده برگ «شيرين بيان» را به چشم بكشيد.
3- پودر و ساييده «بالنگ» براي يرقان و زردي در چشم بسيار مفيد است.
4- چكاندن آب «گشنيز» كوبيده بسيار مفيد است.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- براي شستشوي زخمها در سابق از مطبوخ «گل ختمي» استفاده مي‌كردند. هنوز هم براي زرده زخم معمول است و هيچيك از داروهاي جديد جاي آن را نگرفته است.
2- اگر داروهاي شيميايي مانند پماد در دسترس نباشد، همه روز اطراف زخم را با «سركه» و «سير» خوب ماساژ دهيد كه هم دارو بجسم بنشيند و هم خارش، ساكت شود.
3- غذاهاي نسبتاً ترش بخوريد.
4- «مازو»، «حنا» و «شنبليله» را به مقدار مساوي، هر كدام يك مثقال تهيه نموده، با كره گاو يا وازلين مخلوط كنيد، روزي چند بار روي زخم ماساژ دهيد.
5- «برگ تازه هويج» را بجوشانيد. روي پارچه تميزي بگذاريد. محل زخم را ضماد نماييد. يا «آب هويج» را با «شير گاو» و كمي نمك مخلوط كرده، زخم را بشوييد.
6- از «آب اكسيژنه» يا محلول «مركور كُرم» براي شستشوي اين گونه زخمها استفاده نماييد.
7- «بلوط»، «توت فونه»، «مازو»، «بنفشه» و «بيدمشك» مفيد مي‌باشند.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- پاشيدن «نروك» روي زخم‌هاي عفوني مفيد است.
2- ضماد پخته نمك زده «افسنتين» در روي زخم‌هاي عفوني، اثر ضدعفوني كننده و التيام دارد.
3- مقدار كمي «زردچوبه» و «پيه» براي باز كردن دهان زخم و كورك‌هاي سربسته پرالتهاب چركي و رساندن زخم مفيد است.
4- تخم «شبت» را به صورت پودر بكوبيد و روي زخم بپاشيد.
5- ضماد «سركه» براي زخم‌هاي چركي پوست مفيد است.
6- براي زخم‌هاي چركي در سته مزاحم، چند ساقه از «ريواس» را خوب پاك كنيد. بشوييد. به مدّت بيست دقيقه بجوشانيد. سپس آن را نرم كنيد و به صورت ضماد ببنديد تا يك ساعت بماند. روزي سه بار آن را تجديد كنيد. به زودي سر باز خواهد كرد و چرك آن خارج خواهد شد.
7- ضماد «ترب» با «عسل»، زخم‌هاي پليد و چركي را درمان مي‌كند.
8- ضماد برگ «به» جهت معالجه زخم‌هاي چركي مفيد مي‌باشد.
9- ضماد خاكستر گياه «مَرغ» جهت زخم‌هاي چركي و خوني سودمند مي‌باشد.
10- «سنجد تلخ» براي زخم‌هاي چركي و پليد مفيد مي‌باشد.
11- پاشيدن گرد كوبيده برگ «علف هزار چشم» جهت خشك كردن زخم‌هاي چركي متعفن بي‌نظير است.
12- ضماد ريشه «ماردارو» با «سركه» جهت پاك كردن زخم‌هاي چركي نافع است.
13- ماليدن مخلوط كوبيده «دارچين» با «عسل»، زخم‌هاي چركي را خشك مي‌كند.
14- ضماد «ترب» با «آرد شلمك» (نوعي گندم) براي درمان زخمهاي چركي جلدي مفيد است.
15- آب «گريپ فروت» مقاومت بدن را در مقابل گسترش و ناراحتي زخمهاي عفوني افزايش مي‌دهد.
16- از اسانس «پونه كوهي» به صورت پماد براي ضدعفوني كردن زخمها استفاده مي‌شود.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





بيشتر ما ايراني‌ها عادت داريم کنار انواع کباب، سبزي‌هايي مانند گوجه‌فرنگي، فلفل سبز يا دلمه‌اي و قارچ هم كباب كنيم …

کباب کردن سبزی ها خوبي‌ها و بدی هايي دارد. مثلا سبزي‌هايي مانند گوجه‌فرنگي که داراي ويتامين C نسبتا زيادي هستند، در اثر حرارت ديدن، مقداري از ويتامين‌ خود را از دست مي‌دهند زيرا ويتامين C حساس‌ترين ويتامين نسبت به حرارت است.

بايد بدانيم که ساير ريزمغذي‌هاي موجود در سبزي‌ها، چندان تحت‌تاثير حرارت ناشي از کباب کردن قرار نمي‌گيرند. بهتر است بدانيد حتي جذب گروهي از ريزمغذي‌ها مانند بتاکاروتن‌ها و فلاونوئيدها در اثر حرارت دادن بيشتر مي‌شود. ضمن اينکه حرارت دادن ملايم سبزي‌ها باعث از بين رفتن آلودگي و ميکروب‌هاي احتمالي موجود در آنها هم مي‌شود. سبزي‌هايي مانند گوجه‌فرنگي و قارچ، جزو خوراکي‌هاي بسيار کم‌کالري هستند که مصرف آنها به‌صورت خام، بخارپز يا کبابي در کنار غذاهاي مختلف، بسيار خوب است.

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





اصلی‌ترین راه خوشمزه‌ کردن سبزی‌ها، گریل کردن آنهاست. می‌توان سبزی‌های مختلف را همراه با طعم‌دهنده‌های مخصوص گریل کرد و جشنی از طعم‌ها و رنگ‌های شگفت‌انگیز به راه انداخت .

1 - نخودفرنگی
طعم‌دهنده : نعناع تازه
2 فنجان نخودفرنگی تازه یا یخ‌زده را در روغن زیتون تفت دهید تا نرم شود. بعد چند برگ نعناع تازه به آن اضافه کنید. بعد از یک تفت کوچک، آماده خوردن است.

2 - لوبیاسبز
طعم‌دهنده : سس سفریتو
یک پیاز، 4 گوجه‌فرنگی و 2 حبه سیر را خرد کنید و آنها را در روغن‌زیتون تفت دهید تا پخته و نرم شوند. بعد 1 کیلوگرم لوبیاسبز تازه را به تکه‌های بزرگ تقسیم و به مخلوطی که آماده کرده‌اید (یا همان Sofrito) اضافه کنید و اجازه دهید تا کاملا پخته شود.

3 - هویج
طعم‌دهنده : دانه زیره سبز
نصف فنجان هویج حلقه‌حلقه شده را در یک لیوان آب و کمی آب پرتقال می‌جوشانیم تا پخته شود. همین‌طور که هویج در حال پخته شدن است، یک حبه سیر خرد شده و نصف قاشق چایخوری زیره‌سبز به آن اضافه می‌کنیم و می‌گذاریم تا مایع غلیظ شود و به هویج بچسبد. بعد یک قاشق چایخوری کره به آن اضافه می‌کنیم، حالا هویج آماده سرو کردن است؛ از خوردن آن لذت برید و عاشق آن شوید. این نکته را هم بدانید که پختن هویج آنتی‌اکسیدان‌های آن را افزایش می‌دهد.

4 - کدو سبز
طعم‌دهنده : آبلیمو
با استفاده از پوست‌کن پوست کدو را بگیرید و آن را حلقه‌حلقه کنید. یک کاسه بیاورید و کدوها را در آن بریزید. آب نصف لیموی تازه را روی کدوها بریزید و 3 تا 4 برگ ریحان به آن اضافه کنید حال کمی روغن زیتون روی مخلوط بپاشید و با اضافه کردن پودر فلفل‌سیاه تازه و تکه‌های فلفل‌قرمز و کمی نمک دریا این ترکیب تابستانی خوشمزه را کامل کنید.

5 - کلم‌بروکلی
طعم‌دهنده : کره و لیمو
کلم بروکلی را در آب بجوشانید تا نرم شود. بعد آن را آبکش کنید تا کاملا آبش گرفته شود. کره را روی حرارت آب کنید و بگذارید رنگ آن به قهوه‌ای روشن برسد. بلافاصله کلم بروکلی‌ها را به آن اضافه کنید و تفت دهید تا رنگ آن هم کمی سرخ شود. حالا یک لیموی تازه را از وسط نصف کنید و آب آن را روی کلم‌ها بفشارید. با اضافه کردن کمی مغزهای بو داده می‌توانید مزه آن را چند برابر لذت‌بخش‌تر کنید. این نکته را هم بدانید که کلم بروکلی در کنار ماهی جزو 10 غذای برتر برای سلامت است.

6 - ذرت
طعم‌دهنده : سس مایونز
منقل زغالی یا گریل‌ گازی خود را روشن کنید. برگ‌های روی خوشه ذرت را از هم باز کنید ولی آنها را نکنید. غلاف نخی روی ذرت را جدا کنید. بعد دوباره پوشش ذرت را به حالت اولیه برگردانید و 10 دقیقه خوشه‌ها را در آب سرد قرار دهید تا خیس بخورند. حالا برای 15 دقیقه خوشه‌ها را بدون آنکه پوست‌ها را بکنید، روی آتش حرارت دهید، مدام آنها را بچرخانید تا نسوزند. بعد از 15 دقیقه، پوسته‌ها را کنار بزنید و ذرت‌ها را 5 تا 10 دقیقه حرارت بدهید تا کبابی شوند. حال اجاق را خاموش کنید و روی ذرت‌ها یک لایه نازک سس مایونز بمالید. کمی آبلیموی تازه و پودر فلفل چیلی و پنیر پارمزان پودرشده هم روی آنها بپاشید و از خوردن ذرت لذت ببرید.

7 - اسفناج
طعم‌دهنده : جوز
یک فنجان خامه را با یک‌چهارم قاشق چایخوری جوز و 3 حبه سیر خرد شده با هم مخلوط و به اندازه کافی به آن نمک و فلفل اضافه کنید و روی حرارت قرار دهید تا به غلظت برسد. بعد 2 دسته اسفناج تازه را به مایه اضافه کنید و کمی حرارت دهید.

8 - کلم بروکسل
طعم‌دهنده : آویشن
بروکسل‌های جوان را از وسط نصف کنید و در آب بجوشانید تا پخته و نرم شوند. درنهایت نمک، فلفل و آویشن تازه به آن اضافه کرده و آنها را در روغن‌زیتون تفت دهید.

9 - گل‌کلم
طعم‌دهنده : پودر کاری
یک گل‌کلم را خرد و با یک قاشق غذاخوری پودر کاری مخلوط کنید. مخلوط را در فر با دمای 45 درجه فارنهایت قرار دهید تا برشته شوند.

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





برای این که باقلاپلوی خوشمزه ای داشته باشید با ما همراه شوید.

باقلاپلو از غذاهای قدیمی ‌ایرانی و مختص كشور ماست و در هیچ كجای دنیا غذایی با این مشخصات نمی‌توان یافت؛ غذایی كه از مخلوط برنج و باقلا تشكیل شده باشد. برای تهیه این غذا که یكی از گزینه‌های مناسب برای سرو در میهمانی‌های ایرانی محسوب می‌شود، باید نکته‌هایی را رعایت كرد:

1 - حتما از باقلا‌هایی استفاده كنید كه پوست سبز رنگی دارند و البته به مدت طولانی هم فریز نشده‌اند زیرا ماندن طولانی‌مدت باقلا در فریزر باعث تغییر رنگ و طعم این ماده غذایی می‌شود.

2 - بهتر است نصف مقدار برنج، باقلا اضافه كنید. یعنی در 4 پیمانه برنج، 2 پیمانه باقلا بریزید.

3 - بهترین گوشت‌ها برای صرف با باقلاپلو، گوشت‌های گردن و ماهیچه هستند البته این غذا با گوشت مرغ نیز خورده می‌شود. جالب است بدانید كه جنوبی‌ها این برنج مخلوط را با ماهی هم می‌خورند.

4 - قبل از افزودن باقلا به برنج آبكش‌شده، بهتر است آن را به مدت 5 تا 6 دقیقه در آب جوش قرار دهید و با دم كشیدن كامل برنج، باقلاها نیز مغزپخت خواهندشد. یادتان باشد كه این مرحله نباید خیلی طولانی شود زیرا در صورت زیاد جوشیدن باقلاها در آب،‌ بعد از دم كشیدن همراه برنج، له خواهند شد. در ضمن، هنگام جوشیدن باقلا‌ها در آب، كفی روی آنها را می‌گیرد كه باید آن را بردارید زیرا در غیر این صورت باقلاپلو رنگ كدر و تیره‌ای پیدا می‌كند كه چندان خوشایند نیست.

5 - گاهی باقلاها به‌خوبی پخته نمی‌شوند. این نوع ناپز هستند و هر قدر روی حرارت بمانند، باز هم پخته نخواهند شد بنابراین بهتر است از حرارت دادن آنها خودداری و از خوردنشان صرف‌نظر كنید.

6 - سبزی مناسب این غذا شوید است كه توصیه می‌شود از نوع تازه آن استفاده كنید. در ضمن می‌توانید هنگام دم كشیدن برنج، یك شاخه سیر تازه در میان آن قرار دهید تا عطر منحصر بفردی بگیرد.

7 - اگر باقلاپلوی‌تان با گوشت گردن بود، برای طعم دادن بیشتر به این غذا می‌توانید روی برنج در حال دم كشیدن، دارچین بیفزایید و روی گوشت نیز كمی‌ دارچین بریزید. به این ترتیب غذا طعم متفاوت‌تری پیدا خواهد كرد.

8 - ته دیگ این غذا می‌تواند مخلوط برنج با باقلا یا نان، به‌خصوص نان تافتون، باشد. به این ترتیب دیگر با هیچ بهانه‌ای از خیر ته دیگ تهیه شده نخواهید گذشت.

9 - بهترین همراه غذایی كه به شما پیشنهاد می‌كنم، سالاد شیرازی و ترشی است البته بسته به ذائقه‌تان می‌توانید هر همراه غذای دیگری نیز انتخاب کنید.

10 - از نظر طعم، نوشیدنی مناسب می‌تواند یك لیوان شربت عرق نعناع یا گلاب باشد. البته شربت بهارنارنج نیز با این غذا طعم مناسبی ایجاد خواهد كرد.

اگر فشارخون دارید
بهتر است به برنج كمی ‌سیر تازه بیفزایید و افزودن نمك را بسیار محدود كنید. می‌توانید در کنار مرغ از سیب‌زمینی استفاده كنید زیرا این ماده غذایی سرشار از پتاسیم است و به كنترل فشارخون‌تان كمك خواهد كرد. البته در صورت خوردن سیب‌زمینی با این غذا، مقدار برنج مصرفی‌ را به حداقل برسانید زیرا در غیر این صورت دچار اضافه وزن خواهید شد.

اگر چربی خون دارید
بهتر است با این غذا گوشت سفید مانند گوشت بوقلمون یا مرغ میل كنید آن هم قسمت سینه زیرا چربی كمتری دارد، غذا را با روغن كمتری تهیه و آن را با یك بشقاب سبزی خوردن میل كنید. این فیبر دریافتی به تنظیم چربی خونتان كمك خواهد كرد.

اگر لاغر هستید
بهتر است وقتی غذا را در بشقاب كشیدید، به آن كره بیفزایید و آن را با یك بشقاب سالاد سبزی‌های رنگارنگ و تازه میل كنید. این سبزی‌ها بهتر است شامل گوجه‌فرنگی، كاهو، كلم‌قرمز و جوانه گندم باشد. پیشنهاد می‌كنیم باقلاپلو با مرغ را با یك لیوان آبمیوه تازه خانگی میل كنید تا مقدار كالری‌ای كه در واحد حجم در یك وعده غذایی دریافت می‌کنید، افزایش یابد

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





از روی ظاهر فلفل هم تا حدی می توانید میزان تندی فلفل را تشخیص دهید .

دانه های فلفل تندترین قسمتهای این گیاه هستند. اما همه فلفل ها مثل هم نیستند برخی از آنها تندی بسیار کمی دارند و برخی از آنها آنقدر تند هستند که باید با دستکش آنها را برداریم . اگر شما هم جزء کسانی هستید که دوست دارید تشخیص دهید چه فلفلی تند است و چه فلفلی تندی کمتری دارد می توانید از روشی که در اینجا ذکر می کنیم استفاده کنید.

دستورالعمل :
وقتی می خواهید فلفل بخرید درباره میزان تندی آن از فروشنده سئوال کنید و اگر از فروشگاههای بزرگ خرید می کنید باید به توضیحات نوشته شده روی برچسب آن توجه کنید . معمولا” بعد از قیمت ، روی برچسبها میزان تندی فلفل نوشته می شود.

به نمودار اسکوویل مراجعه کنید. مقیاس اسکوویل ، یک نوع شاخص اندازه گیری است که برای نشان دادن میزان تندی فلفل به کار می رود.

از روی ظاهر فلفل هم تا حدی می توانید میزان تندی فلفل را تشخیص دهید . معمولا” هرچه فلفل ریزتر باشد تند تر است. هم فلفلهای قرمز و هم فلفلهای سبز می توانند خیلی تند باشند بنابراین رنگ فلفل نمی تواند ملاک خوبی برای قضاوت کردن درباره تندی آن باشد.

به تازگی فلفل هم توجه کنید و ببینید فلفل بو داده است یا تازه . اگر فلفل چین و چروک شده و رنگش تیره تر شده است حتما” بو داده است . فلفل بو داده معمولا” تندتر از فلفل تازه است ، بنابراین اگر نمی خواهید از فلفل های خیلی تند استفاده کنید بهتر است از فلفل های تازه استفاده کنید.

هشدارها :
1 - شما می توانید تندی فلفل را با خارج کردن دانه های داخل آن کاهش دهید.

2 - وقتی قصد دارید فلفل های تند را به دست بگیرید حتما” دستکش بپوشید و بعد از دست زدن به فلفل حتما” دستهایتان را بشوئید تا پوستتان تحریک نشود

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




لقب نيز مانند اسم يا نام خانوادگي معرف صاحب لقب است و داراي اثر رواني است . لقب اگر بد و نامطبوع باشد منشاء احساس حقارت مي شود و مانند اسم يا نام خانوادگي بد، صاحبش را همواره رنج مي دهد و باعث عذاب روحي وي مي گردد.
مردم كشور ما در گذشته به لقب ، توجه بسياري داشتند و القاب ، معرف شخصيت و ارزش اجتماعي افراد بود. مردان بزرگ علمي و سياسي و رجال عالي مقام لشكري و كشوري هر يك به موجب فرماني مخصوص ، لقبي داشتند. گرچه وضع اجتماعي امروز ما در موضوع القاب با گذشته تفاوت بسياري كرده و لقب ، ارزش سابق خود را از دست داده است ، ولي كم و بيش القابي در اجتماع ما وجود دارد كه بعضي موجب افتخار و سربلندي صاحب لقب است و بعضي مايه رنج روحي و احساس حقارت است .
پاره اي از القاب ، جنبه عمومي دارد و تابع نوع شغل يا درجه يا مقام است و هر كس كه واجد شرايط مربوطه باشد، به آن لقب خوانده مي شود. بعضي از القاب را اشخاص براي خود يا فرزندان خويش مانند اسم انتخاب مي كنند و رفته رفته در جامعه به آن لقب معرفي و مشهور مي شوند.
گاهي وقايع و قضاياي خوب يا بد در طول زندگي اشخاص ، اتفاق مي افتد و در اجتماع اثر مطلوب يا نامطلوبي مي گذارد و مردم آن اثر را در يك كلمه يا يك جمله خلاصه مي كنند و آن را لقب صاحب اثر قرار مي دهند.
((عبيدالله بن زبير)) از طرف برادرش عبدالله زبير فرماندار مدينه بود و حوزه ماءموريت خويش را در كمال قدرت اداره مي كرد.
روزي بر منبر با حضور جمعيت زيادي دچار لغزش سخن شد. او در ضمن اندرز و موعظه از ((شتر صالح)) نام برد و ستم قوم صالح را به آن حيوان بيان نمود. گفت : ديديد خداوند با آن امت كه به شتر پنج درهمي ظلم نمودند، چه معامله كرد و چگونه آنان را گرفتار عذاب خود نمود.))(1)
اصل موعظه صحيح ، ولي قيمت كردن شتر لغزش بزرگي بود. مردم به او لقب ((مقوّم الناقة)) دادند، يعني ((فرماندار شتر قيمت كن .)) اين لقب زبانزد همه شد و به شخصيت وي ضربه عظيمي زد. ((عبدالله زبير)) ناگزير او را از كار بركنار نمود و ((مصعب بن زبير)) را به جاي وي گمارد.
در اثر يك پيش آمد و يك لغزش در سخن ، فرماندار نيرومند مدينه - عبيدالله زبير - ساقط شد. مردم به وي لقب ((شتر قيمت كن .)) دادند و او را به باد مسخره و استهزاء گرفتند و در باطنش طوفاني از حقارت و پستي ايجاد كردند. فرمانداري كه مورد تحقير و توهين مردم واقع شد و در ضمير خود احساس حقارت نمايد، هرگز نمي تواند با قدرت بر آنان حكومت كند.
در جوامع بشري مردم بسياري هستند كه با سوء انتخاب براي خويشتن لقب بدي برگزيده اند يا رفتار زشت آنان در طول زندگي باعث شده است كه جامعه آنها را به كلمه بدي ملقب نمايد و در نتيجه ايام عمر را با ناراحتي رواني و احساس حقارت بگذرانند.(2)

1- كامل ابن اثير، ج 4، ص 87.
2- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 223.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




در حديث است كه حق مومن بر برادرش اين است كه او را به بهترين اسم بنامد.
عموم مسلمين موظفند كه از ذكر اسامي و القابي كه باعث تحقير و هتك حرمت صاحبانش مي شود، خودداري نمايند و آنان را به آن اسم ها و لقب ها نخوانند و موجب ملامت خاطر و شرمندگي آنان نشوند.
ولي همه مردم عملا مراعات اين دستور را نمي كنند. بعضي بر اثر بداخلاقي و بي اعتنايي به وظايف خويش و بعضي به علت نفهمي و نارسايي فكر، مردم را به اسما و القاب بد، نام مي بردند و موجبات تحقير و توهين آنان را به عمل زشت و نادرست خود فراهم مي آورند.
در اوايل قرن سوم هچري شخصي به نام ((ابوحفص)) در عراق زندگي مي كرد كه در اثر پاره اي از اعمال ، مردم به او لقب لوطي دادند و در غياب وي با اين لقب او را تحقير مي نمودند. اين شهرت او را سخت ناراحت داشت و به شخصيت وي ضربه غيرقابل جبراني وارد كرد.
زماني يكي از همسايگان او مريض شد. ابوحفص به عيادت او رفت . بيمار در كمال ضعف و ناتواني در بستر افتاده بود. ابوحفص از وي اوالپرسي كرد و به او گفت : ((مرا مي شناسي ؟)) بيمار با صداي بسيار ضعيف جواب داد: ((چرا نشناسم ؟! تو ابوحفص لوطي هستي !))
((ابوحفص)) از اين لقب ، سخت برآشفت و گفت : ((از حد شناسايي گذشتي . اميدوارم از اين بستر هرگز برنخيزي !)) اين سخن را گفت و از كنار بيمار برخاست و رفت .
چه بسيار مردان عالم و تحصيل كرده اي كه لايق مشاغل بزرگ مملكتي و شايسته مقامات عالي اجتماعي بودند و در اثر لقب بد و سوء شهرت ، تمام ارزش خويش را در افكار عمومي از دست دادند و مردم آنان را با چشم پستي و حقارت نگريستند! سرانجام نه تنها از مراتب لياقت خود بهره نبردند، بلكه نتوانستند مانند يك فرد عادي به زندگي خود ادامه دهند.
اينان پيوسته دچار رنج رواني بوده و تمام عمر را با محروميت تواءم با احساس حقارت و پستي گذرانده اند!
((اسحاق بن ابراهيم)) معروف به ((ابن النديم)) از مردان تحصيل كرده و از افراد كم نظير زمان خود بود. او در چند رشته از علوم مانند كلام ، فقه ، نحو، تاريخ ، لغت ، شعر، زحمت بسيار كشيده بود و به همه آنها تسلط كامل داشت . در مجالس بحث علمي پهلوان توانايي بود و همواره بر فضلاي عصر خود پيروز مي شد. او در فنون مختلف قريب به چهل مجلد كتاب نوشته و آثار مهمي از وي باقي مانده است .
ابن نديم آهنگ گرم و جذابي داشت و به آواز خواندن نيز بسيار علاقه مند بود. مكرر در مجالس بزم خلفا و رجال كشور شركت مي كرد و با آواز خويش مجلس را گرم و حضّار را مجذوب مي نمود. در اثر تكرار اين عمل رفته رفته معلوماتش تحت الشعاع آوازش قرار گرفت و در جامعه به اين صفت معروف شد و مردم به او لقب ((مغني و مطرب)) دادند. اين شهرت به او ضربه غيرقابل جبراني زد و ديگر نتوانست به عنوان يك مرد علم و دانش در جامعه قد علم كند و مراتب شايستگي و لياقت خود را آشكار نمايد.
با آن كه خلفا و رجال وقت به او احترام بسيار مي كردند، ولي از ترس افكار عمومي نمي توانستند به وي شغل شايسته اي بدهند و او را به يكي از كارهاي مهم مملكتي بگمارند.
ماءمون خليفه عباسي مي گفت : ((اگر شهرت غنا و آوازه خواني ابن النديم مانع نبود، من او را به مقام رفيع قضاوت منصوب مي كردم . زيرا از نظر فضل و دانش از تمام قضات امروز كشور، شايستگي و لياقت بيشتري دارد.))(1)

1- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 226.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




در طول قرن هاي متمادي خانواده هايي كه تعاليم اسلام را در برنامه تربيت كودك به خوبي اجرا نمودند و فرزندان خود را طبق دستور رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم پرورش دادند، به نتايج درخشاني نايل شدند و فرزندان لايق و شايسته بار آوردند.
به طور نمونه چند جمله تاريخي را درباره دو كودك مستقل و متكي به نفس به عرض شما مي رسانم :
عبدالملك مروان بر ((عباد بن اسلم بكري)) خشمگين شد. به ((حجاج بن يوسف))، والي عراق دستور داد او را به قتل برساند و سر بريده اش را به شام نزد وي بفرستد. حجاج قسي القلب و خونخوار براي اجراي امر عبدالملك ، ((عباد بن اسلم)) را احضار كرد و مطلب را به او گفت . عباد سخت ناراحت شد. حجاج را قسم داد كه از قتل من بگذر، زيرا اداره زندگي بيست و چهار نفر زن و كودك به عهده من است و با قتل من زندگي آنها به كلي متلاشي مي شود. حجاج بعد از شنيدن اين سخنان ، دستور داد عائله او را به دارالاماره آوردند. موقعي كه بيست و چهار زن و بچه به دارالاماره قدم گذاردند و از تصميم حجاج ، آگاه شدند و وضع رقت بار سرپرست خود را در برابر وي مشاهده كردند، به كلي خود را باختند، ولي برخلاف انتظار، ميان شيون و فرياد آنها دختربچه ماهرويي از جا برخاست تا سخن بگويد.
حجاج پرسيد: ((تو با عباد بن اسلم چه نسبتي داري ؟))
جواب داد: ((دختر او هستم .)) و سپس در كمال اطمينان و صراحت گفت : ((امير! سخنان مرا گوش كن و اين اشعار را خواند:
احجاج اما ان تمن بتركه
علينا و اما ان تقلنا معا
احجاج لا تفجع به ان قتنته
ثمانا و عشرا اثنتين و رابعا
احجاج لا تترك عليه بناته
و خالاته يند بنه الدمر انجعا
اي حجاج ! يا بر ما منت بگذار و از كشتن او بگذر يا همه ما را با او به قتل برسان !
اي حجاج ! راضي نشو با كشتن او بيست و چهار نفر زن و بچه را به مصيبت طاقت فرسايي دچار كني .
اي حجاج ! كاري نكن كه عائله اي يك عمر در مصيبت او داغدار و اشكبار باشند.))
سخنان محكم و نافذ دختربچه ، حجاج سنگدل را به گريه درآورد و از كشتن عباد بن اسلم گذشت و با عبدالملك درباره او مكاتبه كرد و سرانجام عفو خليفه را جلب نمود.(1)

1- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 379.

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




عرب قبل از اسلام در بدترين شرايط مادي و معنوي زندگي مي كرد و در منجلاب فساد و پليدي غوطه ور بود و به انواع جنايات دست مي زد و هر قسم گناهي را مرتكب مي شد.
نه سرمايه علمي و فرهنگي داشت و نه ارزش ايماني و اخلاقي . نه واجد بنيه اقتصادي و مالي بود و نه اهل كار و كوشش . آن مردم پست و عقب افتاده به شديدترين درجات تكبر و خشن ترين مراتب جباريت گرفتار بودند، زيرا خويشتن را از هر جهت خوار و كوچك مي ديدند و انواع ذلت ها و حقارت ها را در خود احساس مي نمودند.
علي عليه السلام وضع زندگي ننگين آن مردم را در چند جمله كوتاه خلاصه كرده و فرموده است :
خداوند حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را كه ترساننده مردم جهان از عذاب الهي و امين آيات منزله او بود، برگزيد و شما اي گروه عرب ! در آن موقع از بدترين آيين پيروي مي كرديد و در بدترين محيط به سر مي برديد. در زمين هاي سنگلاخ و ميان مارهاي خطرناك آب لجن آلود مي نوشيديد و غذاي خوك مي خورديد و يكديگر را مي كشتيد و قطع رحم مي كرديد. بت ها در بين شما نصب شده و گناه و نافرماني ، شما را احاطه كرده بود.(1)
گرچه پيشواي گرامي اسلام در راه نجات آن قوم عقب افتاده و متكبر تمام جديت و كوشش خود را به كار بست و در پرتوي تعاليم حيات بخش خويش بسياري از عقده هاي دروني آن مردم را گشود و آنها را از آن همه ذلت و خواري خلاص كرد، ولي خوي ناپسند تكبر و خودستايي در طول قرن هاي متمادي چنان در اعماق جان ها ريشه كرده بود كه پس از گذشت چندين سال از قيام آسماني پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم باز هم كساني به خلق ناپسند تكبر و جباريت مبتلا بودند و ديگران را با ديده پستي و حقارت مي نگريستند.
به طور نمونه يك قصه كوتاه تاريخي را به عرض مي رسانم .
((علقمة بن وائل)) به عزم ملاقات رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ، به مدينه منوره آمد. شرفياب محضر آن حضرت شد و مطالب خود را به عرض رسانيد. علقمه تصميم داشت در مدينه به منزل مردي از محترمين انصار وارد شود. خانه او در يكي از محلات دوردست شهر بود و علقمه راه را نمي دانست . معاوية بن ابي سفيان در مجلس حاضر بود.
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به او فرمود كه علقمه را راهنمايي كند و او را به خانه مرد انصاري ببرد.
معاويه مي گويد: من به اتفاق علقمه از محضر آن حضرت خارج شديم . او بر ناقه خود سوار شد و من پياده با پاي برهنه در شدت گرما با وي حركت كردم . بين راه به او گفتم كه از گرما سوختم . مرا به ترك خودت سوار كن !
علقمه در جواب گفت : تو لايق نيستي كه در رديف سلاطين و بزرگان سوار شوي !
معاويه گفت : من فرزند ابوسفيانم .
علقمه گفت : مي دانم ! پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم قبلا به من گفته بود.
معاويه گفت : اكنون كه مرا سوار نمي كني ، لااقل كفشت را از پاي درآور و به من بده كه پايم نسوزد.
جواب داد: كفش من براي پاي تو بزرگ است ، ولي همين قدر به تو اجازه مي دهم كه در سايه شتر من راه بروي و اين خود از طرف من ارفاق بزرگي است و براي تو نيز مايه شرف و افتخار است . يعني تو مي تواني نزد مردم مباهات كني كه در سايه شتر من راه رفته اي !(2)
اين بلندپروازان نادان كه نمي خواهند يا نمي توانند واقع را درك كنند، همواره خواب بزرگي خود را مي بينند و در عالم وهم و خيال زندگي مي كنند و اغلب مايه بدبختي خود و ديگران مي شوند و در بعضي از مواقع دست به كارهاي خطرناكي مي زنند و مصائب غيرقابل جبراني به بار مي آورند.(3)
جباريت عرب قبل از اسلام
عن اءبي عبدالله عليه السلام قال : سمعته يقول الكبر قد يكون في شرار الناس من كل جنس و الكبر رداء الله فمن نازع الله عز و جل رداء لم يرده الله الا سفالا ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم مرّ في بعض طرق المدينة و سوداء تلقط السرقين فقيل لها: تنحّي عن طريق رسول الله فقالت : ان الطريق لمعرض فهمّ بها بعض القوم اءن يتناولها فقال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم دعوها فانها جبّارة ؛(4)
امام صادق عليه السلام فرمود: ممكن است تكبر در طبقات پست و شر جامعه ، از هر نژادي بروز كند. بر سبيل مثال فرمود كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در يكي از كوچه هاي مدينه گذر مي كرد. زن سياهي در راه ، زباله و فضولات حيوانات را جمع آوري مي نمود. كساني كه در معيت آن حضرت بودند به وي گفتند: ((از سر راه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به كناري برو!)) زن سياه كمترين اعتنايي به گفته آنان نكرد و در كمال خونسردي و تكبر گفت : ((جاده وسيع است ، شما از آن طرف برويد.))
بعضي از همراهان خواستند تا او را دستگير كنند. رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
((رهايش كنيد! اين زن جبار و متكبر است .))
سياه پوستان از آن جهت كه همواره مورد تحقير و اهانت نژاد سفيد بودند، در آتش عقده حقارت مي سوختند، احساس ذلت و پستي ، آنان را به سختي رنج مي داد. عجيب نيست كه يك زن سياه زجركشيده ، به علت احساس حقارت نژادي ، دچار جباريت شود و با مردم اين چنين متكبرانه سخن بگويد.(5)

1- نهج البلاغه ، ص 83.
2- آداب النفس ، ج 1، ص 302.
3- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 401.
4- الكافي ، ج 2، ص 309.
5- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 401.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




عن ابي عبدالله عليه السلام اءنه قال لست اءحب اءن اءري الشاب منكم الا غاديا في حالين اما عالما اءو متعلما فان لم يفعل فرط فان فرط ضيع فان ضيع اءثم و ان اءثم سكن النار والذي بعث محمد بالحق (1)
امام صادق عليه السلام فرموده :
((دوست ندارم جواني را از شما مسلمانان ببينم ، مگر آن كه روز او به يكي از دو حالت آغاز شود. يا تحصيل كرده و عالم باشد، يا متعلم و دانشجو. اگر هيچ يك از اين دو حالت در وي نباشد و با ناداني به سر برد در اداي وظيفه كوتاهي نموده است . مسامحه در اداي وظيفه تضييع حق جواني است . تضييع جواني به گناهكاري منجر مي شود و اگر مرتكب گناه شود، به خداوندي كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را به نبوت فستاده قسم ، كه در عذاب الهي مسكن خواهد گزيد.))
((معاذ بن جبل انصاري)) يكي از صحابه معروف رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است . او داراي عقل رسا، هوش سرشار، صورت زيبا، جود و سخاوت ، حسن ادب و اخلاق بود.
روزي كه قبول اسلام كرد، هجده سال داشت . معاذ در مكتب آسماني اسلام با مراقبت مخصوص رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به كسب دانش و فراگرفتن علوم اسلامي اشتغال يافت . در پرتوي استعداد فطري و كوشش و مجاهدت پي گير خود، در ظرف چند سال تحصيل ، قسمت قابل ملاحظه اي از معارف اسلامي را آموخت و در رديف فضلاي صاحب نظر قرار گرفت . در سال فتح مكه سنش در حدود بيست و شش سال بود. موقعي كه مكه معظمه از دست مشركين خارج شد و حكومت اسلامي در آن مستقر گرديد، لازم بود كه يك فرد شايسته و لايق در آن شهر گمارده شود تا مقررات اسلام را در عبادات و معاملات به مردم بياموزد و قوانين حقوقي و جزايي اسلام را براي آنان تدريس نمايد.(2)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم معاذ بن جبل بيست و شش ساله را براي امور علمي مكه تعيين فرمود و كرسي تدريس قوانين و فقه اسلام را به وي محول كرد. در واقع او را به سمت رئيس فرهنگ آن شهر برگزيد و به مردم معرفي نمود.(3)
اين خود يك نمونه از مراقبت اولياي اسلام در آموزش و پرورش نسل جوان است .(4)

1- بحارالانوار، ج 1، ص 55.
2- اسدالغابة ، ج 4، ((معاذ)) ص 375.
3- سيره حلبي ، ج 3، ص 120.
4- جوان از نظر عقل و احساسات ، ج 1، ص 192.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : ثلاث مهلكات شحّ مطاع و هوي متّبع و اعجاب المرء بنفسه ؛(1)
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم سه خلق بد را مايه هلاك افرادي كه به آنها مبتلا هستند، معرفي نمود:
((اولي بخلي كه شخص بخيل مطيع آن باشد، دوم هواي نفسي كه آدمي از فرمانش پيروي نمايد. و سوم آنكه شخص خود را و همچنين كارهاي خود را با چشم غرور و اعجاب بنگرد.))
اولياي گرامي اسلام همواره مراقب اصحاب و دوستان خود بودند و اگر در پاره اي از مواقع بر اثر پيشامدي ممكن بود دچار عجب و خودبيني شوند، تذكر مي دادند و آنان را از خطر سقوط اخلاقي محافظت مي نمودند.
در اين جا عمل دو نفر از ائمه معصومين عليهم السلام كه در يك حديث آمده است ، به طور نمونه ذكر مي شود:
ابن عيسي عن البزنطي قال : بعث الي الرضا عليه السلام بحمار له فجئت الي صريا فمكثت عامة الليل معه ثم اءتيت بعشاء ثم قال : افرشوا له ثم اءتيت بوسادة طبرية و مرادع و كساء قياصري و ملحفة مروي فلما اءصبت من العشاء قال لي : ما تريد اءن تنام ؟ قلت : بلي جعلت فداك فطرح علي الملحفة اءو الكساء ثم قال : بيتك الله في عافية و كنا علي سطح فلما نزل من عندي قلت في نفسي قد نلت من هذا الرجل كرامة ما نالها اءحد قط فاذا هاتف بي يا اءحمد و لم اءعرف الصوت حتي جاءني مولي له فقال : اءجب مولاي فنزلت فاذا هو مقبل الي فقال كفك فناولته كفي فعصرها ثم قال ان اميرالمومنين صلوات الله عليه اءتي صعصعة بن صوحان عائدا له فلما اءراد اءن يقوم من عنده قال : يا صعصعة بن صوحان لا تفتخر بعيادتي اياك و انظر لنفسك فكان الامر قد وصل اليك و لا يلهينك الاءمل اءستودعك الله ؛(2)
بزنطي از اصحاب علي بن موسي الرضا عليه السلام بود. مي گويد: شبي حضرت رضا عليه السسلام درازگوش خود را براي من فرستاد كه به محضرش شرفياب شوم . در محلي به نام ((حرباء)) حضورش رسيدم . تمام شب را با آن حضرت بودم . بعد شام آوردند. و پس از صرف شام به من فرمود: ((مي خوابي ؟)) عرض كردم : ((بلي !)) دستور داد بستر آوردند. حضرت برخاست تا از بام به زير برود، فرمود: ((خداوند شبت را با عافيت بگذراند!)) وقتي حضرت رفت ، با خود گفتم : ((من امشب از اين بزرگمرد به كرامتي دست يافتم كه هرگز احدي به آن نايل نشده است .)) ناگاه صدايي را شنيدم كه گفت : ((اي احمد!)) و ندانستم كه صاحب صدا كيست . چون نزد من آمد، ديدم يكي از خدمتگزاران امام عليه السلام است ، به من گفت : ((مولاي خود را اجابت كن .))
برخاستم كه از پله هاي بام به زير روم . ديدم كه امام از پله ها بالا مي آيد. چون به من رسيد فرمود: ((دستت را بياور!)) وقتي دستم را پيش آوردم ، دستم را گرفت و فشرد؛ سپس فرمود: ((صعصعة بن صوحان !)) از اصحاب علي عليه السلام بود، بيمار شد. حضرت به عيادتش رفت . وقتي خواست از نزد او برخيزد، فرمود: ((اي صعصعه ! عيادت مرا مايه افتخارت قرار ندهي . در فكر خودت باش !)) چون ممكن بود بزنطي هم از پذيرايي آن حضرت دچار عجب شود، به وي فرمود: هم اكنون جريان صعصعه براي تو پيش آمده است ، مواظب باش كه اين امر تو را غافل نكند و انديشه عجب ، در تو راه نيابد. سپس امام عليه السلام از بزنطي خداحافظي نمود و او را به حال خود گذاشت .(3)

1- وسايل الشيعة ، ج 1، ص 102؛ جامع السعادات ، ج 1، ص 325.
2- قرب الاسناد، ص 167.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 172.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




عن علي عليه السلام في تصاريف الاحوال تعرف جواهر الرجال ؛(1)
علي عليه السلام فرموده است :
((در دگرگوني حالات ، گوهر وجودي و لياقت دروني مردان شناخته مي شود.))
افراد اداري يا پيشه وران عادي كه شغل متوسطي دارند و نسبت به مردم متواضعند، اگر به علت يا عللي ناگهان ترقي كنند و در جامعه رفعت يابند، قهرا اين بلندي مقام در روحيه آنان اثر مي گذارد، ممكن است دچار خودبزرگ بيني و تكبر شوند، تواضعي را كه نسبت به مردم رعايت مي نمودند، از ياد ببرند و آنان را از اين پس با چشم حقارت و پستي بنگرند. حالا اين عده اگر بخواهند به اين بيماري اخلاقي دچار نشوند، بايد پيش گيري كنند و عملا بر تواضع خود بيفزايند و مردم را در تمام مواقع بيش از پيش ، تكريم و احترام نمايند تا از غرور و نخوت ، كه خطر بزرگي است ، مصون و محفوظ باشند.
براي روشن شدن مطلب قضيه افسري را كه مراجعه نمود شرح مي دهم .
يكي از افسران عالي رتبه كه پيش از انقلاب اسلامي در شهرباني خدمت مي كرد، مردي متدين بود و از مرحوم آيت الله العظمي آقاي بروجردي قدس سرّه تقليد مي نمود و براي ادامه كارش در شهرباني از مرجع خود اجازه گرفته بود و وظايف خود را آن طور كه دستور داده بودند، انجام مي داد. روزي براي حل مشكل مردي كه بضاعتي نداشت ، به ايشان تلفن كردم و گرفتاري او را شرح دادم . وعده داد كه مشكلش را حل كند و ضمنا گفت اگر مي دانيد كه استحقاق دارد، بفرماييد تا به او كمك مالي كنم ؛ من از طرف آيت الله العظمي آقاي بروجردي قدّس سرّه مجاز هستم كه قسمتي از سهم امام را به افراد بي بضاعت بدهم .
خلاصه مرد خوبي بود و پيش از انقلاب از دنيا رفت . روزي آن مرد، قبل از ظهر، به منزلم آمد. جمعي از آقايان روحاني هم در مجلس بودند. مقابل در ايستاد و پس از سلام گفت : ((من عجله دارم ، خواهشمندم به اطاق ديگر تشريف بياوريد. عرضي دارم بگويم و مرخص شوم .))
من هم به اطاق ديگري رفتم . كتابي در دست داشت كه لاي آن نشانه اي گذارده بود. باز كرد ديدم كتاب شريف ((صحيفه سجاديه))، قسمت دعاي ((مكارم الاخلاق)) است . گفت : ((امروز پس از نماز صبح اين دعا را خواندم . به اين جمله رسيدم كه امام به پيشگاه الهي مي گويد: و لا ترفعني في الناس درجة الا حططتني عند نفسي مثلها(2)
من ديدم در اين عبارت كلمه ((درجه)) آمده و اين كلمه در اصطلاح ما هم هست ، يعني افسران هم با ((درجه)) بالا مي روند. آمده ام سوال كنم كه آيا اين كلمه در دعا، شامل ما هم مي شود يا خير؟ و اگر چنين است توضيح دهيد تا وظيفه خود را بشناسم و به آن عمل كنم .))
در پاسخ به ايشان گفتم : ((درجه اي كه شما الان داريد، درجه سرهنگي است . افراد محترمي كه به اطاق شما مي آيند، بايد در مقابل آنان متواضع باشيد. پشت ميز خود بايستيد، به آنان دست بدهيد و صندلي را ارائه كنيد كه بنشينند. وقتي نشست ، شما هم بنشينيد. اما يك درجه كه گرفتيد و سرتيپ شديد، بايد تذلل و خضوع شما در نفستان بيشتر گردد و نسبت به واردين احترام زيادتري بنماييد، بايد در آن موقع به خارج ميز بياييد، در كنار ميز بايستيد، به او دست بدهيد و اشاره كنيد كه روي صندلي بنشيند و وقتي كه نشست ، شما پشت ميزتان برويد و بنشيند و مؤ دبانه سخنان او را بشنويد. اگر درجه بالاتري گرفتيد و سرلشكر شديد، بايد تذلل و خضوع شما بيشتر باشد، بايد فروتني شما زيادتر گردد و از روي صندلي خود برخيزيد و از پشت ميز خارج شويد و وسط اطاق بياييد و به او دست بدهيد. وقتي كه او روي صندلي نشست ، شما هم روي صندلي مقابل او بنشينيد و پشت ميز نرويد و خلاصه اين برنامه كار را اگر عمل كنيد و هر قدر درجه شما بالاتر مي رود، خودتان نزد خودتان كوچكتر و در باطنتان پست تر باشيد و بر مقدار تواضع خود بيفزاييد، در اين موقع است كه مقام بالاتر، شما را از مسير فضيلت منحرف نمي كند، شما را دچار اخلاق بد نمي كند، از وظايف انساني و كرامت خُلق ، باز نمي دارد.
كان علي بن الحسين عليه السلام لا يسافر الا مع رفقة لا يعرفونه و يشترط عليهم اءن يكون من خدام الرّفقة فيما يحتاجون اليه فسافر مرّة مع قوم فرآه رجل فعرفه فقال لهم : اءتدرون من هذا؟ قالوا: لا. قال : هذا علي بن الحسين عليه السلام فوثبوا اليه فقبّلوا يديه و رجليه فقالوا: يا ابن رسول الله ! اءردت اءن تصلينا نار جهنم لو بدرت اليك منّا يد اءو لسان اءما كنا قد هلكنا آخر الدهر فما الذي حملك علي هذا؟ فقال : اني كنت سافرت مرّة مع قوم يعرفونني فاءعطوني برسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ما لا اءستحق فاءخاف اءن تعطوني مثل ذلك فصار كتمان اءمري اءحبّ اليّ؛
روش امام سجاد عليه السلام اين بود كه مسافرت نكند مگر با همسفرهايي كه حضرتش را نشناسند و با آنان شرط مي كرد كه از خدمتگزاران رفقايش در سفر باشد.
يك بار با كساني كه او را نمي شناختند به سفر رفت ، ولي در راه سفر با مردي مواجه شدند كه آن حضرت را ديد و شناخت . او به كساني كه با امام عليه السلام همسفر بودند گفت : ((مي دانيد اين مرد كيست ؟)) پاسخ دادند: ((نه !)) گفت : ((حضرت علي بن الحسين عليه السلام است .))
با شنيدن اين سخن ، هيجان زده از جا برخاستند، گرد امام جمع شدند و دست و زانوي حضرت را بوسيدند، عرض كردند: ((يابن رسول الله ! آيا مي خواستي ما جهنمي شويم ؟ اگر بر اثر ناشناختن شما دست و زبانمان به جسارتي مبادرت مي نمود، از ما عمل خلاف ادب و احترامي سر مي زد، آيا نه اين بود كه تا پايان روزگار هلاك شده بوديم ؟ چه باعث شد كه ناشناخته بين همسفرها آمديد؟))
فرمود: ((من يك بار با اشخاصي كه مرا نمي شناختند به سفر رفتم ، آنان به رعايت مقام شامخ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به من احترامي نمودند كه استحقاق آن را نداشتم ، خائف بودم كه شماها نيز همانند آنان با من رفتار نماييد. از اين رو كتمان امر و معرفي نكردن خود، نزد من محبوبتر است .))
اين قبيل قضايا كه حاكي از كمال تواضع اولياي اسلام است در كتب اخبار و تاريخ بسيار آمده و آنان به موازات اينكه پيروان خود را به تواضع ترغيب مي نمودند، خودشان نيز قولا و عملا نسبت به مردم تواضع و فروتني داشتند و حقوق و حدود افراد را آن طور كه بايد و شايد رعايت مي نمودند.
گفتم بايد متوجه باشيد كه مقام و مال در آدمي باعث غرور مي شود و شخص رفتارش عوض مي شود و حالت دروني اش در بيرون او اثر مي گذارد و وضع رفتار و گفتارش تغيير مي كند. براي اين كه بيماري غرور و كبر شما را نگيرد و از نظر معنوي دچار سيئات اخلاقي نشويد، بايد مراقبت كنيد كه هرچه درجه شما بالاتر مي رود، بر تواضع و فروتني شما افزوده شود.(3)

1- فهرست موضوعي غررالحكم ، ص 50.
2- الصحيفة السجادية ، ص 92.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 212.

 

 

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




از امام صادق عليه السلام روايت شده است : صورت انسانيت همان راه مستقيم براي نيل به هر خير و خوبي است و همان صورت انساني پلي است كشيده شده بين بهشت و دوزخ .(1)
بنابر حديث امام صادق عليه السلام كسي كه مي گويد: اهدنا الصراط المستقيم مقصودش اين است كه : ((بار الها! مرا از حمايت و رحمت وسيع خود برخوردار فرما و موفقم بدار كه همواره اعمالم و اخلاقم انساني باشد و از طريق انسانيت منحرف نشوم و به خلق و خوي حيوانات و درندگان نگرايم كه بر اثر آن گرايش ، صورت انساني از كفم برود و رخسار حيوانات و درندگان به خود بگيرم .))
با توجه به اين حديث معلوم مي شود كه حيوانات و درندگان انسان نما در اين جهان بسيارند و اولياي الهي با چشم واقع بين خود آنان را مشاهده مي كنند و گاهي اجازه مي دهند كه ديگران نيز آنها را با چهره غيرانساني ببينند.
امام سجاد عليه السلام به مكه ، مشرف شده بود. در عرفات ، مردم بسياري گرد هم آمده بودند. حضرت از ((زهري)) پرسيد: به نظرت عدد اين ها چقدر است ؟
او عدد زيادي را حدس زد و گفت : اين همه براي اداي فريضه حج آمده اند.
امام عليه السلام فرمود:
يا زهريّ ما اءكثر الضجيج و اءقلّ الحجيج ؛(2)
((چقدر هياهو و فرياد زياد است و حج كننده كم !))
زهري از سخن امام عليه السلام به شگفت آمد. حضرت فرمود:
يا زهريّ اءدن لي وجهك فاءدناه اليه فمسح بيده وجهه ثم قال : النظر فنظر الي الناس قال الزهريّ: فراءيت اءولئك الخلق كلهم قردة لا اءري فيهم انسانا الا في كل عشرة آلاف واحدا من الناس ؛
امام عليه السلام به زهري فرمود:
((صورتت را نزديك من بياور.)) نزديك آورد. امام عليه السلام دستي به صورتش كشيد. سپس فرمود:
((نگاه كن !)) زهري به مردم نظر افكند. مي گويد: مردم را به صورت ميمون ديدم . مگر عده قليلي از آنان را!
اين عده كه در عرفات بودند، به ظاهر در صف مسلمين قرار داشتند و صراط مستقيم اسلام را مي پيمودند، اما فاقد اخلاق سالم و سجاياي انساني بودند، از اين رو صورت انساني نداشتند. موقعي كه امام ، پرده طبيعت را عقب زد و چشم زهري را واقع بين ساخت ، حقيقت امر آشكار گرديد و شكل واقعي آنان مشهود شد.(3)

1- تفسير صافي ، ص 20.
2- مستدرك الوسايل ، ج 10، ص 40.
3- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 251.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




 

عبدالله جعفر از افراد كريم النفس و بزرگوار عصر خود بود. او در ايام زندگي خويش خدمات بزرگي نسبت به افراد تهيدست و آبرومند انجام داد. او به اندازه اي در بذل و بخشش كوشا و بلندنظر بود كه بعضي از افراد، وي را در اين كار ملامت مي كردند و به او مي گفتند كه تو در احسان به ديگران راه افراط در پيش گرفته اي .
روزي براي سركشي به باغي كه داشت با بعضي از كسان خود راه سفر در پيش گرفت . نيمه راه در هواي گرم به نخلستان سرسبز و خرم رسيد. تصميم گرفت چند ساعتي در آن باغ استراحت نمايد. غلام سياهي باغبان آن باغ بود. با اجازه غلام وارد باغ شد. كسان او وسايل استراحت او را در نقطه مناسبي فراهم آوردند.
ظهر شد غلام بسته اي را در نزديكي جعفر آورد و روي زمين نشست و آن را گشود. جعفر ديد سه قرص نان در آن است . هنوز غلام لقمه اي نخورده بود كه سگي وارد باغ شد، مقابل غلام آمد. گرسنه بود و از غلام درخواست غذا داشت . او يكي از قرص هاي نان را به سويش انداخت و سگ گرسنه با حرص آن را در هوا گرفت و بلعيد و دوباره متوجه غلام و سفره نانش شد. او قرص دوم و سپس قرص سوم را نزد سگ انداخت و سفره خالي را بدون اين كه خودش غذا خورده باشد، برچيد.
عبدالله كه ناظر جريان بود، از غلام پرسيد: ((جيره غذايي تو در روز چقدر است ؟))
او جواب داد: ((همين سه قرص نان كه ديدي .))
گفت : ((پس چرا اين سگ را بر خود مقدم داشتي و تمام غذاي شبانه روزت را به او خوراندي ؟))
غلام در پاسخ گفت : ((آبادي ما سگ ندارد، مي دانستم اين حيوان از راه دور به اين جا آمده و سخت گرسنه است و براي من رد كردن و محروم ساختن چنين حيواني گران و سنگين بود.))
عبدالله از اين عمل بسيار تعجب كرد و گفت : ((پس به خودت چه خواهي كرد؟))
جواب داد: ((امروز را به گرسنگي مي گذرانم تا فردا سه قرص نان را برايم بياورند.))
جوانمردي و بزرگواري آن غلام سياه مايه شگفتي عبدالله جعفر شد و با خود مي گفت : ((مردم مرا ملامت مي كنند كه در احسان به ديگران تندروي مي كني ، در حاليكه اين غلام از من به مراتب در احسان و بزرگواري پيش تر و مقدم تر است .))
عبدالله سخت تحت تاءثير بزرگواري غلام سياه قرار گرفت . مصمم شد او را در اين راه تشويق نمايد. از غلام پرسيد: ((صاحب باغ كيست ؟))
او پاسخ داد: ((فلاني كه در روستا منزل دارد.))
گفت : ((تو مملوكي يا آزادي ؟))
گفت : ((من مملوك صاحب باغم .))
او را فرستاد كه صاحب باغ را بياورد. وقتي صاحب باغ آمد، عبدالله از او درخواست نمود كه با با تمام لوازمش و همچنين غلام سياه را به او بفروشد.
مرد خواسته عبدالله جعفر را اجابت نمود و باغ و غلام را به عبدالله فروخت و بعد عبدالله ، غلام را در راه خدا آزاد كرد و باغ را هم به او بخشيد. جالب آن كه وقتي باغ را به غلام بخشيد، غلام بلندهمت گفت :
ان كان هذا لي فهو في سبيل الله ؛(1)
((اگر اين باغ متعلق به من شده است ، آن را در راه خدا و براي رفاه و استفاده مردم قرار دادم .))
بزرگواري و كرامت نفس ، نشانه تعالي معنوي و تكامل روحاني انسان است . در پرتوي مكارم اخلاق ، آدمي از قيود پست و حيواني رهايي مي يابد و بر غرايز و تمايلات نفساني خويش مسلط مي شود، دگردوستي و حس فداكاري در نهادش بيدار مي گردد، انسان بالفعل مي شود و از كمالاتي كه لايق مقام انسان است ، برخوردار خواهد شد.
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم براي آن كه پيروان خود را به راه مكارم اخلاق سوق دهد و آنان را با صفات انساني تربيت نمايد، بر منبر و محضر در سفر و حضر و خلاصه در هر موضع مناسب از فرصت استفاده مي نمود و وظايف آنان را خاطرنشان مي ساخت و بر اثر مساعي پي گير آن حضرت تحول عظيمي در جامعه پديد آمد و عده زيادي از مسلمانان ، مدارج تعالي و تكامل را پيمودند، به فضايل انساني نايل آمدند كه بعضي از آنان مانند عبدالله جعفر در تاريخ اسلام شناخته شده و معروفند و برخي مانند آن غلام سياه ناشناخته و گمنام اند.(2)

1- المستطرف ، ج 1، ص 159.
2- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 1، ص 309.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




 

راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی


هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی

 


بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی


از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی
وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی


هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید
مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی


چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست
در عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی


هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی


بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی


از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی
وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی


هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید
مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی


چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست
در عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی
آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی


هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم
تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی


بیدار تو تا بـــــودم رویای تو می دیدم
بیدار کن از خوابم ای شاهد رویایی


از چشم تو می خیزد هنگامه ی سر مستی
وز زلف تو می زایـد انگیزه ی شیدایی


هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشید
مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی


چشمی که تماشاگر در حسن تو باشد نیست
در عشق نمی گنجد این حسن تماشـایی

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




پرسش: کدام علامت واقع شده است ؟

پاسخ: الف. اين سؤال زماني قابل پاسخ دادن است كه ما تطبيق را بپذيريم. مراد از تطبيق آن است كه علامتي را با حادثه خارجي تطبيق داده و بگوييم اين حادثه همان نشانه گفته شده در روايات است. اما بايد توجه داشت كه اولا ما از لحاظ علم محدود مي‌باشيم، و نمي‌دانيم كه آيا واقعاً اين حادثه، همان نشانه است يا خير، و ثانيا بعضي از علامت‌ها داراي سند معتبر و قابل قبولي نيست تا خود نشانه را بپذيريم و بخواهيم از وقوع آن سخن بگوييم.
بله، اگر قراين و شواهد قطعي وجود داشته باشد، مي‌توان گفت نشانه‌اي از نشانه‌ها واقع شده است. و اين بسيار مشكل است. البته، بايد توجه داشت كه شباهت حادثه با يك علامت، اين احتمال را ايجاد مي‌كند كه شايد اين واقعه، همان علامت ظهور باشد؛ لذا حالت آمادگي را در فرد منتظر ايجاد مي‌كند.
ب. اگر مراد شما چگونگي قيام است بايد گفت هنگامه قيام:
همه مى‏خواهند بدانند كه در جريان قيام جهانى امام مهدى‏عليه‏السلام چه حوادثى روى مى‏دهد، حركت امام از كجا و چگونه آغاز مى‏شود، شيوه برخورد امام با گروه‏هاى مخالف چگونه است و بالآخره چگونه آن حضرت بر تمامى جهان غلبه خواهد كرد و رشته امور جهان را به دست خواهد گرفت اينها و سؤالات ديگرى مانند اينها فكر و انديشه هر انسانِ مشتاق ظهور را به خود مشغول مى‏كند. ولى واقعيت اين است كه سخن گفتن درباره حوادث مربوط به قيام آخرين اميد بشريت كارى بسيار مشكل است؛ چون گزارش دادن از آينده و اتفآقاتى است كه هنوز واقع نشده است و به طور طبيعى نمى‏توان اطلاع دقيقى از آن رويدادها داشت.
بنابراين آنچه در اين بخش مى‏آوريم حوادث و رخدادهاى روزگار ظهور امام مهدى‏عليه‏السلام است كه برابر روايات در كتاب‏هاى متعدد نقل گرديده است و تنها مى‏تواند دور نمايى كلّى از رويدادهاى ايام ظهور را پيش روى خوانندگان ترسيم كند.
چگونگى قيام:
وقتى ظلم و تباهى چهره عالم را سياه و ظلمانى كرده است و آنگاه كه ستمگران گستره زمين را جولانگه بدى‏ها و نامردى‏ها ساخته‏اند و مظلومان جهان، دستهاى يارى خواهى را به آسمان گشوده‏اند؛ ناگهان ندايى آسمانى، سياهى شب را مى‏درد و در ماه خدا، رمضان، ظهور موعود بزرگ را بشارت مى‏دهد(غيبت نعمانى، باب 14، ح 17.)، قلب‏ها به تپش مى‏افتد و چشم‏ها خيره مى‏گردد! شب پرستان، مضطرب و هراسان از طلوع صبح ايمان، در پى راه چاره‏اى هستند و منتظران مهدى‏عليه‏السلام از هر كسى سراغ كوى يار مى‏گيرند و براى ديدار او و حضور در زمره ياوران او سر از پا نمى‏شناسند.
در آن زمان، سفيانى كه بر منطقه وسيعى مانند سوريه، اردن و عراق سلطه دارد سپاهى را تجهيز مى‏كند تا با امام مقابله كند. لشگر سفيانى كه در مسير مكّه به تعقيب امام پرداخته است در محلى به نام بيداء به كام زمين مى‏رود و نابود مى‏گردد.( بحارالانوار، ج 53، ص 10.)
پس از شهادت نفس زكيّه به فاصله كوتاهى، امام مهدى‏عليه‏السلام در سيماى مردى جوان در مسجدالحرام ظهور مى‏كند در حالى كه پيراهن مبارك پيامبرصلى الله وعليه وآله را بر تن دارد و پرچم پيامبر را به دست گرفته است. او به ديوار كعبه تكيه مى‏زند و در بين ركن و مقام سرود ظهور را زمزمه مى‏كند و پس از حمد و ثناى الهى و درود و سلام بر پيامبر و خاندان او مى‏فرمايد:اى مردم ما از خداى توانا يارى مى‏طلبيم و نيز هر كس از جهانيان را كه به نداى ما پاسخ دهد به ياورى مى‏خوانيم.
آنگاه خود و خاندانش را معرفى مى‏كند و ندا مى‏دهد: “فَاللّه اللّه فينا لاتَخْذُلُونا وَانْصُرُونا يَنْصُرْكُمُ اللّهُ تَعالى".
درباره رعايت حقوق ما، خدا را در نظر بگيريد. ما را [در ميدان عدالت گسترى و ستم ستيزى] تنها نگذاريد و ياريمان كنيد كه خدا شما را يارى خواهد كرد.
پس از پايان گرفتن سخنان امام، آسمانيان بر زمينيان سبقت مى‏گيرند و گروه گروه فرود مى‏آيند و با امام بيعت مى‏كنند در حالى كه پيشاپيش آنها فرشته وحى، جبرئيل با امام دست همراهى مى‏دهد. آنگاه 313 ستاره زمينى كه از نقاط مختلف عالم به سرزمين وحى آمده‏اند بر گرد خورشيد تابناك امامت حلقه زده و پيمان وفا دارى مى‏بندند و اين جريان سبز جارى است تا آنكه ده هزار سرباز جان بر كف در اردوگاه امام‏عليه‏السلام حضور مى‏يابند و با آن فرزند پيامبرصلى الله وعليه وآله بيعت مى‏كنند.( غيبت نعمانى، باب 14، ح 67.)
امام‏عليه‏السلام با خيل ياوران، پرچم قيام را برافراشته و به سرعت بر مكه و اطراف آن مسلط مى‏شوند و سرزمين پيامبر را از وجود نااهلان، پاك مى‏كنند. آنگاه راهى مدينه مى‏شود تا سايه عدالت و مهر را بر آن بگستراند و سركشان شهر را بر جاى خود بنشاند. سپس عازم عراق گشته و شهر كوفه را به عنوان مركز حكومت جهانى برمى‏گزيند و از آنجا به مديريّت قيام مى‏پردازد و براى دعوت جهانيان به اسلام و زندگى در پرتو قوانين قرآن و در هم كوبيدن بساط ظلم و ستم، ياران و سپاهيان نور را به نقاط مختلف عالم گسيل مى‏دارد.
امام‏عليه‏السلام يك به يك سنگرهاى كليدى جهان را فتح مى‏كند زيرا كه علاوه بر يارانِ وفادار و مؤمن، از امداد فرشتگان الهى نيز برخوردار است و مانند پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله از لشگر رعب و وحشت مدد مى‏گيرد و خداوند توانا چنان ترسى از او و يارانش در دل‏هاى دشمنان مى‏افكند كه هيچ قدرتى را توان رويارويى با آن حضرت نيست.
امام باقرعليه‏السلام فرمود:
قائم از ما به وسيله رُعب (وحشت در دل دشمنان) يارى مى‏شود.( كمال‏الدين، ج 1، باب 32، ح 16، ص 603.)
گفتنى است يكى از نقاط جهان كه به وسيله سپاه امام فتح مى‏شود بيت‏المقدس است( روزگار رهايى، ج 1، ص 554)و پس از آن واقعه بسيار مباركى اتفاق مى‏افتد كه در جريان قيام و انقلاب امام مهدى سرنوشت ساز است و جبهه آن حضرت را تقويت مى‏كند و آن فرود آمدن حضرت عيسى‏عليه‏السلام از آسمان است. حضرت مسيح‏عليه‏السلام كه به فرموده قرآن زنده است و در آسمان‏ها به سر مى‏برد به زمين مى‏آيد و پشت سر امام مهدى‏عليه‏السلام به نماز مى‏ايستد و بدين وسيله فضيلت و برترى پيشواى دوازدهم شيعيان را بر خود و پيروى خود را از امام مهدى‏عليه‏السلام به همگان اعلام مى‏كند.
پيامبر اسلام‏صلى الله وعليه وآله فرمود: سوگند به آن كس كه مرا به حق برانگيخت در حالى كه بشارت دهنده مردمان باشم، اگر از عمر دنيا نمانده باشد مگر يك روز، خداوند آن روز را چنان طولانى مى‏كند تا فرزندم مهدى‏عليه‏السلام در آن قيام كند، پس از آن عيسى بن مريم‏عليه‏السلام فرود مى‏آيد و پشت سر مهدى‏عليه‏السلام نماز مى‏خواند.( بحارالانوار، ج 51، ص 71.)
به دنبال اين اقدام حضرت عيسى‏عليه‏السلام بسيارى از مسيحيان كه جمعيت فراوانى از جهان را تشكيل مى‏دهند به آخرين ذخيره الهى و پيشواى شيعيان، ايمان مى‏آورند. گويى خداوند، عيسى‏عليه‏السلام را براى چنان روزى حفظ كرده است تا چراغ هدايتى براى حق طلبان باشد.
البتّه ظهور معجزات به دستِ هدايتگر حضرت مهدى‏عليه‏السلام و طرح مباحث فكرى براى راهنمايى بشريّت از برنامه‏هاى انقلاب بزرگ مهدوى است كه راه را براى هدايت مردم باز مى‏كند.
در همين راستا، امام، الواح تورات تحريف نشده - كتاب مقدس يهود - را كه در نقاط خاصى از دنيا دفن شده است خارج مى‏كند( روزگار رهايى، ج 1، ص 522) و يهوديان كه نشانه‏هاى امامت او را در الواح مى‏بينند، به آن حضرت ايمان مى‏آورند. و پيروان اديان ديگر نيز با مشاهده اين تحول بزرگ و نيز شنيدن پيام حق امام و ديدن معجزات از آن حضرت، گروه گروه به آن حضرت مى‏پيوندند و اينگونه است كه وعده حتمى پروردگار محقّق مى‏گردد و اسلام عزيز همه عالم را زير پرچم خود مى‏گيرد.
هُوَالَّذِى اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ‏الْحَقِّ لِيَظْهِرَهُ عَلَى‏الدّينِ كُلِّه وَلَوْكَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.(سوره توبه، آيه 33.)
و او خدايى است كه پيامبرش را با (دلائل) هدايت و دين حق فرستاد تا (سرانجام) آن را بر همه دين‏ها غالب گرداند اگرچه كافران را خوش نيايد.
با توجه به تصويرى كه ترسيم شد تنها قلدران و ظالمان مى‏مانند كه حاضر به تسليم شدن در برابر حق و حقيقت نيستند و اين عده در مقابل جريان غالب و اكثريت مؤمنان تاب مقاومت ندارند و با شمشير عدالت مهدى‏عليه‏السلام به كيفر اعمال ننگين خود خواهند رسيد و زمين و اهل آن براى هميشه از شرّ و فساد آنها ايمن خواهد شد.
و اگر مراد شما سيماي دوران ظهور است بايد گفت:
مقدمه: هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، كمال و نزديكي هر چه بيشتر انسان‌ به منبع همه كمالات يعني خداوند مي‌باشد و نيل به اين آرمان بزرگ نيازمند ابزار و وسايلي است كه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) در پي فراهم آوردن اسباب تقرب به سوي خداوند متعال و برداشتن موانع از اين مسير است.
و با توجه به اينكه انسان موجودي است تركيب يافته از جسم و جان، بنابراين رسيدن به كمال لازمه، همان عدالت است كه ضامن سلامت رشد انسان در سير مادي و معنوي است و اهداف حكومت حضرت مهدي(ع) نيز در دو محور رشد معنوي و اجراي عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
امام حسين(ع) مي‌فرمايند: اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني كند تا مردي از فرزندان من قيام كند و زمين را از عدل و داد پر كند پس از آنكه از ستم آكنده شده باشد. اين چنين از پيامبر اكرم(ص) شنيدم.
امام كاظم(ع) در تفسير آيه شريفه: ” اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ"(حديد/17) فرموده‌اند: مقصود اين نيست كه زمين را از باران زنده مي‌كند بلكه خداوند مرداني را بر مي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند پس به سبب جان گرفتن عدل در جامعه، زمين زنده مي‌شود.
اما با توجه به روايات فراواني كه درباره دوران حكومت حضرت مهدي(ع) موجود است، برنامه‌هاي حكومتي حضرت را در سه محور مي‌توان خلاصه كرد:
1. برنامه فرهنگي 2. برنامه اقتصادي؛ 3. برنامه‌هاي اجتماعي.
1. برنامه فرهنگي:
در انجام برنامه فرهنگي، مهمترين محوري اين برنامه عبارتند از:
الف. احياي كتاب و سنت:
امام علي(ع) مي‌فرمايند: در روزگاري كه هواي نفس حكومت مي‌كند(امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند) و هدايت و رستگاري را جايگزين هواي نفس مي‌سازد و در عصري كه نظر اشخاص بر قرآن مقدم شده، افكار را متوجه قرآن مي‌گرداند و آن را حاكم بر جامعه مي‌سازد.
ب. گسترش معرفت و اخلاق:
امام باقر(ع) مي‌فرمايد: زماني كه قائم ما قيام مي‌كند دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقل‌هاي ايشان را جمع كرده و اخلاق آنها را به كمال خواهد رساند.
ج. رشد دانش بشر به طور چشمگير و بي سابقه:
امام باقر(ع) فرموده‌اند: در زمان امام مهدي(ع) به شما حكمت و دانش داده مي‌شود تا آن جا كه زن در درون خانه‌اش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت(رفتار) مي‌كند.
مي‌دانيم كه رفتار صحيح ريشه در علم و دانش گسترده دارد كه اين روايت شريف حكايت از آگاهي و شناخت عميق از آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) دارد.
د. مبارزه با بدعت‌ها:
بدعت به معناي داخل كردن انديشه و آراي شخصي در دين و دينداري است. آنچه از تمايلات شخصي و هواهاي نفساني وارد دين شده، حضرت مهدي(ع) با آن مبارزه مي‌كنند.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: هيچ بدعتي را وا نگذارد مگر اينكه آن را از ريشه بركند و از هيچ سنتي (پيامبر) نمي‌گذرد مگر اينكه آن را برپا خواهد داشت.
2. برنامه‌هاي اقتصادي:
برنامه‌هاي اقتصادي در حكومت حضرت مهدي(ع) به صورت مطلوبي تدوين شده تا اولا امر توليد سامان يابد و از منابع طبيعي بهره برداي شود و ثانيا ثروت بدست آمده به شكل عادلانه بين همه طبقات توزيع گردد.
موارد اقتصادي دوران حاكميت حضرت:
الف. بهره‌وري از منابع طبيعي:
در زمان حضرت مهدي(ع) و به بركت حكومت ايشان آسمان سخاوتمندانه مي‌بارد و زمين بي دريغ ثمر مي‌دهد.
امام علي(ع) فرمودند: و چون قائم ما قيام كند آسمان باران مي‌ريزد و زمين گياه بيرون مي‌آورد.
امام باقر(ع) فرمودند: تمام گنج‌هاي زمين براي او آشكار مي‌گردد.
ب. توزيع عادلانه ثروت:
از عوامل اقتصاد بيمار، انباشته شدن ثروت در نزد گروه خاصي است. در دوران حكومت عدل مهدوي اموال و ثروت بيت المال به طور مساوي بين مردم تقسيم مي‌شود. امام باقر(ع) مي‌فرمايند: وقتي قائم خاندان پيامبر قيام كند،(اموال را) به طور مساوي تقسيم مي‌كند و در ميان خلق به عدالت رفتار مي‌كند.
و همچنين فرمودند: امام مهدي(ع) ميان مردم به مساوات رفتار مي‌كند به گونه‌اي كه كسي پيدا نشود كه نيازمند زكات باشد.
ج. عمران و آبادي:
در حكومت حضرت مهدي(ع) توليد و توزيع به گونه‌اي ساماندهي مي‌شود كه همه جا به نعمت و آباداني مي‌رسد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: در تمام زمين هيچ ويرانه‌اي نمي‌ماند جز اينكه آباد مي‌گردد.
3. برنامه‌هاي اجتماعي:
در حكومت عدالت گستر حضرت مهدي(ع) برنامه‌هايي بر اساس تعاليم قرآن و عترت(ع) اجرا مي‌شود كه به سبب اجراي آنها محيط زندگي زمينه‌اي براي رشد و تعالي افراد خواهد بود. در اين زمينه روايات فراواني رسيده است. كه به پاره‌اي از آنها اشاره مي‌كنيم.
الف. احياء و گسترش امر به معروف و نهي از منكر:
در حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) فريضه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: مهدي(ع) و ياران او، امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند.
ب. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقي:
حضرت مهدي(ع) در عمل به مبارزه با فساد و تباهي و زشتي مي‌پردازد، چنانچه در دعاي شريف ندبه مي‌خوانيم: “اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء اين طامس آثار الزيغ و الاهواء …؛ كجاست آن كه ريسمان‌هاي دروغ و افتراء را ريشه كن خواهد كرد. كجاست آن كه آثار گمراهي و هواي و هوس را نابود خواهد ساخت".
ج. عدالت قضايي:
اوست كه قسط و عدل را در سطح جامعه حاكم مي‌كند و همه عالم را پر از عدالت و دادگري مي‌كند.
امام رضا(ع) فرمودند: وقتي او قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن گردد و آن حضرت ترازوي عدالت را در ميان خلق نهد. پس (چنان عدالت را جاري كند كه) هيچ كس بر ديگري ظلم و ستم روا ندارد.
مناسب است در پايان به يكي از تحولات چشمگير زمان حضرت مهدي(ع) كه همانا بهداشت طبيعت و بهداشت روان است اشاره‌اي گذرا داشته باشيم. زيرا يكي از مشكلات جامعه بيش از ظهور امام زمان(ع) وضع تأسف بار بهداشت طبيعت و روان است كه در نتيجه بيماري‌هاي واگير و مشكلات رواني زيادي جامعه بشريت را فرا مي‌گيرد. بيماري‌‌هايي مانند جذام، طاعون، وبا، فلج، سكته، سرطان و صدها بيماري خطرناك ديگر. اين اوضاع دلخراش و دردناك در اثر آلودگي محيط زيست و در نتيجه به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي. اتمي و ميكربي پديد مي‌آيد.
امام سجاد(ع) در اين باره مي‌فرمايند: هنگامي كه قائم(ع) ما قيام كند خداوند عزوجل بيماري و بلا را از شيعيان ما دور مي‌سازد…
امام صادق(ع) مي‌فرمايند: هنگامي كه حضرت قائم(ع) قيام كند خداوند بيماري‌ها را از مؤمنان دور مي‌سازد و تندرستي را به آنان باز مي‌گرداند.
به اميد روزي كه بتوانيم آن دوران نوراني و سراسر معنوي را درك كنيم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پرسش: علائم و نشانه هاي ظهور حضرت مهدي چه مي باشد؟

پاسخ: علامت در لغت عرب به معناي نشانه است. بنابراين منظور از علائم ظهور، نشانه‌هايي است كه نزديك شدن ظهور را نشان مي‌دهند. با تحليل ماهيت علائم ظهور، در مي‌يابيم كه علائم ظهور، نسبت به ظهور رابطه سببي ندارند يعني اين گونه نيست كه به محض تحقق نشانه‌ها و علائم ظهور بگوييم پس ظهور هم حتماً تحقق خواهد يافت، بلكه تنها جنبه اعلام و كاشفيت دارند يعني تحقق آنها كاشف از اين واقعيت است كه ظهور نزديك شده است.
علائم را از جهات مختلفي مي‌توان تقسيم بندي نمود.
از جمله مي‌توان آنها را به:
1. علائم عادي و علائم غير عادي و معجزه آسا تقسيم كرد.
2. با توجه به روايات رسيده مي‌توان به علائم حتمي و علائم غير حتمي تقسيم نمود.
3. بالآخره مي‌توان به لحاظ فاصله زماني بين وقوع علامت و تحقق روز موعود به علائم قريب و علائم بعيد تقسيم كرد.
آنچه بيشتر از ظاهر روايات به دست مي‌آيد تقسيم علائم به غير حتمي يا موقوف و علائم حتمي است. علائم غير حتمي يا موقوف نشانه‌هايي است كه رخ دادن آنها قطعي نيست و ممكن است به دليل عدم تحقق شرايط و يا ايجاد مانع به وقوع نپيوندند.
و اما علائم حتمي انهاست كه رخ دادن آنها حتمي و قطعي است.
در منابع روايي، بسياري از رخداد‌هاي طبيعي و غير طبيعي و دگر‌گوني‌هاي سياسي و اجتماعي به عنوان علائم ظهور، ذكر شده است. بديهي است كه روايات مربوط به اين مسئله، مانند ساير مسائل ديگر، از جهت درستي و اعتبار، يكسان نيستند. در ميان اين روايات، برخي از جهت سند غير قابل اعتمادند و برخي هم از جهت مضمون و مطالبي كه در آن مطرح شده، جاي بحث و تامل دارند. بنابراين، نمي‌توان به صرف ديدن يك روايت و بدون بررسي كارشناسانه از جهت سند و دلالت، به آن اعتماد كرد. در ميان نشانه‌ها، برخي به عنوان «علايم حتمي ظهور» ذكر شده است.
علائم معروف حتمي، پنج مورد است:
1. خروج سفياني؛ پيش از قيام حضرت مهدي(ع) مردي از نسل ابوسفيان، در منطقه شام، خروج مي‌كند و با تصرف بخش‌هايي از سرزمين اسلام، براي يافتن و كشتن شيعيان جايزه تعيين مي‌كند. (بحار الانوار، ج52، ص182).
2. خسف در بيداء؛ خسف، يعني فرورفتن، و بيداء نام سرزميني بين مدينه و مكه است. سفياني كه در آستانه ظهور حضرت مهدي(ع) خروج مي‌كند، هنگامي كه از ظهور ايشان با خبر مي‌گردد سپاهي عظيم به مدينه و مكه مي‌فرستد و چون به سرزمين بيداء مي‌رسند، خداوند آنان را در كام زمين فرو مي‌برد و هلاك مي‌شوند.
3. خروج يماني؛ سرداري از يمن قيام مي‌كند و مردم را به حق و عدل دعوت مي‌كند. خروج يماني، اجمالاٌ از نشانه‌هاي ظهور است، هر چند جزئيات و چگونگي قيام وي، روشن نيست.
4. قتل نفس زكيه؛ نفس زكيه، يعني انسان پاك و بي گناه. در آستانه ظهور حضرت مهدي، جواني بي گناه، مظلومانه در مسجد الحرام به قتل مي‌رسد.
5. صيحه آسماني؛ منظور از آن، صدايي است كه در آستانه ظهور حضرت مهدي، از آسمان به گوش مي‌رسد و همه مردم آن را مي‌شنوند. محتواي اين پيام آسماني، دعوت به حق و حضرت مهدي است. امام باقر(ع) مي‌فرمايد:«ندا كننده‌‌اي از آسمان، نام قائم ما را ندا مي‌كند. پس هر كه در شرق و غرب است، آن را مي‌شنود.(الغيبة، نعماني، ص252).
البته در برخي از روايات، به علائم ديگري نيز اشاره شده است، مانند خورشيد گرفتگي در نيمه ماه رمضان و ماه گرفتگي در آخر آن. (الغيبة، طوسي، ص444) و يا طلوع خورشيد از مغرب(الغيبة، طوسي، ص435).

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پرسش: علائم ظهور حضرت چيست و مکان ظهور ايشان کجاست؟

پاسخ: علايم معروف ظهور عبارت است از:
الف. قيام و خروج سفياني: او انسان پليدي است كه در منطقه خاورميانه اقدام به لشگر كشي مي كند و ظلم فراواني بر مردم روا مي‌دارد.
ب. قيام يماني: او كه مردي دين دار واز اهل يمن است در مقابل سفياني قيام مي‌كند و مردم را به سوي راستي و حضرت مهدي(عج) دعوت مي‌كند.
ج. خسف به بيداء: خسف؛ يعني، فرورفتن در زمين و بيدا نام سرزميني بين مكه و مدينه است. لشكري از سفياني كه براي جنگ با امام زمان(عج) به طرف مكه حركت مي‌كند، وقتي به اين سرزمين مي‌رسد به امر خدا زمين شكاف بر مي‌دارد و اين لشكر به درون زمين فرو مي‌روند.
د. نداي آسماني: قبل از ظهور صدايي در آسمان شنيده مي‌شود كه مردم را به حق و حضرت مهدي(عج) دعوت مي‌كند.
هـ. كشته شدن نفس زكيه: جواني بي‌گناه چند شب(15 شب) قبل از ظهور در مسجد الحرام كشته مي‌شود.
ظهور امام زمان(عج) از شهر مكه و مسجد الحرام خواهد بود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: علائم حتمي و علائم غير حتمي ظهور ضروري است واقع شود تا مهدي ظهور كند ؟

پاسخ: در روايات علايم ظهور به دو دسته تقسيم شده است: حتمي و غير حتمي. مراد از غير حتمي، علايمي است كه ممكن است رخ بدهد يا اتفاق نيفتد. بنابر اين امر ظهور ممكن است بدون اين نوع علايم، واقع شود. مراد از علايم حتمي، علايمي است كه حتماً واقع مي‌شود. از ظاهر اين نوع علايم، چنين برداشت مي‌شود كه امر ظهور بدون بروز اين علايم نخواهد بود. البته برخي از محققان بر اين اعتقادند كه علايم حتمي ظهور نيز ممكن است رخ ندهد؛ ولي حضرت ظاهر شود. در مقابل برخي ديگر مي‌گويند: در اين صورت تقسيم علايم به حتمي و غير حتمي، لغو و بيهوده است. به علاوه كه روش خدا بر اين است كه براي امور، نشانه‌هايي قرار دهد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




انگشتهای دستمان


یکی کوچک ، یکی بزرگ


یکی بلند و یکی کوتاه


یکی قوی و یکی ضعیف


… اما هیچکدام دیگری را مسخره نمیکند


هیچکدام دیگری را له نمیکند


و هیچکدام برای دیگری تعظیم نمیکند


آنها کنار هم یک دست میشوند و کار میکنند


گاه ما انسانها اگر از کسی بالاتر بودیم , لهش میکنیم و اگر از کسی پایینتر بودیم او را میپرستیم


شاید بخاطر همینکه یادمان باشد ،


نه کسی بنده ماست ,


نه کسی خدای ما ، خداوند انگشت ها را اینگونه آفرید


باهم باشیم و کنار هم ،


آنگاه لذت یک دست بودن را میفهمیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

فرستاده پادشاه روم از ابوبکر پرسید؛ چه کسی امیدي به بهشت ندارد و از آتش و خدا نمی ترسد، و رکوع و سجود بجا نمیکند آورد، و مردار و خون می خورد و فتنه را دوست می دارد، و با حق دشمن است و بر نادیده گواهی می دهد؟ ابوبکر به او پاسخ نداد و عمر به او گفت: بر کفرت افزوده شد.
امیرالمومنین علیه السلام باخبر گردید، پس فرمود: چنین کسی از اولیاء الله است؛ زیرا تنها امیدش به خداست نه بهشت او، و از خدا می ترسد نه از آتش او و از ظلم خدا نمی ترسد بلکه از عدالتش، و در نماز میت رکوع و سجود بجا نمی آورد و ماهی و ملخ می خورد با اینکه آنها مرده اند، کبد می خورد و آن خون است. و بر بهشت و دوزخ گواهی می دهد با این که آنها را ندیده است.


مؤلّف: در سوالات طاووس یمانی از امام محمد باقر علیه السلام آمده: چه وقت بود که یک سوم مردم هلاك شدند؟
امام علیه السلام به او فرمود: اشتباه کردي خواستی بگویی یک چهارم مردم، و آن روزي بود که قابیل هابیل را کشت.
پرسید، کدام یک از هابیل و قابیل پدر آدمیان است؟
فرمود: هیچ کدام، بلکه پدر آنان شیث بن آدم است.پرسید؛ کدام گواهی حق بود که گویندگانش در آن دروغگو بودند؟
فرمود: گواهی منافقین که به پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند: نشهد انک لرسول الله؛ گواهی می دهیم که تو فرستاده خدا هستی.پرسید:
کدام فرستاده خدا بود که نه از جن بود و نه از انس؟
فرمود: کلاغ که خداوند فرموده:
فبعث الله غرابا یبحث فی الارض؛ خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال خود گود نماید.پرسید؛ بر چه کسی دروغ بستند که نه از پري بود و نه آدمی؟

فرمود: بر گرگ که برادران یوسف بر او دروغ بستند.
پرسید؛ چه چیز است که اندك آن حلال و زیاد آن حرام می باشد؟
فرمود: نهر طالوت: ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی و من لم یطمعه فانه منی الا من اغترف غرفه بیده. (طالوت به سپاه خود
گفت : همانا خدا شما را به نهر آبی آزمایش کند هر آن که از آن بسیار بیاشامد از من نیست و هر که هیچ نیاشامد یا کفی بیش نگیرد از
( ( من و هم آیین من خواهد بود (سوره بقره، آیه 248
پرسید: کدام روزه است که از خوردن و آشامیدن منع نمی کند؟
فرمود: روزه مریم.

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت




 

یک استاد دانشگاه می‌گفت: یک بار داشتم برگه‌های امتحان را تصحیح می‌کردم. به برگه‌ای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگه‌ها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا می‌کنم. تصحیح کردم و 17/5 گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش می‌آید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم 15 گرفت. برگه‌ها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
آری، اغلب ما نسبت به دیگران سخت‌گیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقت‌ها اگر خودمان را تصحيح كنيم مي‌بينيم به آن خوبي كه فكر مي‌كنيم، نیستیم

موضوعات: داستان  لینک ثابت





بسم الله الرحمن الرحیم
آقایان مداح و ذاکر اهل بیت علیهم السلام که مبتلا هستند به این شغل و این کار، مشغول باشند به مداحی اهل بیت علیهم السلام، به ذکر فضائل آنها و مطاعن اعداء اهل بیت علیهم السلام و مصائبی که بر ایشان وارد شده است.
همه اینها [مداحان] باید بدانند در چه موقفی هستند؟ چه کاری را دارند انجام می دهند؟ برای چه این کارها را می کنند؟
باید بدانند که همان مودت ذی القربی را که در قرآن هست، دارند پیاده می کنند، چه ذکر فضائل اهل بیت علیهم السلام باشد و چه ذکر مصائب آنها؛ همه اینها ادا کردن اجر رسالت است؛ تثبیت کردن مردم را به «قرآن» است.
چرا؟ [زیرا] که در قرآن هست: « إلا الموده فی القربی. شوری/23 » اگر کسی بگوید: « ما قرآن را می خواهیم و می گیریم، اما به اهل بیت کاری نداریم، چه کار داریم به اهل بیت؟ » « حسبنا کتاب الله »، می گوئیم:[ آیا می شود] کتاب الهی که در آن « إلا الموده فی القربی » هست قبول داشته باشید ولی بگویید به اهل بیت کاری نداریم؟ کتاب الله که در آن آیه « اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی. مائده/3 » هست و شما هم آن را می خوانی، آیا اکمال محقق می شود بدون ولایت اهل بیت علیهم السلام؟ در قرآنی که می گوئید آن را قبول داریم، آیه « انما ولیکم الله و رسوله و الذین یؤتون الزکاة و هم راکعون. مائده/5 » هست؛ یا اینکه در قرآن شما این آیه نیست؟! بله اگر در قرآن شما این آیه ها نباشد، ممکن است بگوئید ما قرآن را می گیریم، ولی در قرآن که این آیه ها نیست.
پس، باید بدانیم که یک واجب بزرگی بر دوش همه است، معلمین به وسیله تعلیم و بر مادحین به عمل به اینها بفهمانند که از محبت اهل بیت علیهم السلام نباید دست بر داشت، همه چیز توی محبّت است، اگر چیزی داریم از محبّت است.
اگر ما خدا را دوست داشته باشیم، آیا ممکن است دوستانش را دوست نداشته باشیم؟ آیا ممکن است اعمالی را که او دوست دارد، دوست نداشته باشیم؟ آیا چنین چیزی ممکن است که کسی دوست خدا باشد، اما دوست دوستان خدا نباشد، دوست اعمالی که خدا دشمن دارد، باشد؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟ قهراً کسی که گفته: « حسبنا کتاب الله » [می گوید] خیر نه وصیتی و نه هیچ چیز دیگری لازم نیست. [ این حرف] دروغ واضح و اشکار است؛ مثل اینکه در روز بگوید حالا شب است، یا در شب بگوید حالا روز است.
کتاب الله که پر است از « کونوا مع الصادقین. توبه/119 » (و امثال آن)؛ کتاب الله که متقین و فاسقین را در دو صف قرار داده است، ببینید متقین کیانند؟ فاسقین کیانند؟ راستگویان کیانند دروغگویان کیانند؟
آیا می شود تفکیک کرد. این مثل این است که بگویند: ما نصف قرآن را قبول داریم، نصف دیگرش را قبول نداریم. کما اینکه نصاری و یهود از دوستانشان در سیصد سال قبل معاهده گرفته اند که لعن یهود و نصاری باید از قرآن حذف شود و غیر از خداپرستی چیز دیگری در قرآن نباشد!!

آیا چیزی را که تنصیفش کنیم قرآن است؛ پس [شاید بگویند] خداپرستی هم لازم نیست در قرآن باشد؛ همین که انسان کسی را نکشد، کسی را نزند [کافی است]!! خداپرستی هم لازم نیست!! بت پرستها هم بگویند: « ما هم نکاحی داریم، سفاحی داریم، مال مردم خوری داریم و … - [ بالاخره] یک چیزهائی را آنها قائلند- اما اینکه خدا یکی باشد، نه، این [ بتها] « شفعائنا عند الله » اگر بنا باشد بر تبعیض، اکثر مردم اصلاً خداپرست نیستند، اکثر مردم بت پرستند.
[ دین خدا] تبعیضی نیست، یا باید همه اش را بگیری یا هیچ چیزش را نگیری.
[در زمانی] یک مرد ناجوری بود. وصیت کرد وقت مردنش به بچه ها اینهایی که شما را دعوت می کنند به خداپرستی و دینداری، تا می توانید انکار کنید. اگر مغلوب شوید در برابر مدعی که خدایی هست، دیگر از شر اینها راحت نیستید، باید تابع اینها شوید که اگر بگویند: زن باید از باطن دست وضو بگیرد و مرد از ظاهر دست، دیگر نمی توانید مخالفت کنید و تا آخر این مطلب ادامه پیدا می کند.
پس قهراً این کسانی که می گویند: این مدّاحی چیست؟ مصیبت خوانی چیست؟ اشک ریختن چیست، این قدر احمق هستند که نمی فهمند این اشک طریقه تمام انبیاء(ع) بود برای شوق لقاء الله، برای تحصیل رضوان الله، و مسأله دوستان خدا هم از همین باب است. محبت اینها هم اگر در فرح اینها و مصیبت و حزنشان اشک آورد، این هم همان طور است [مثل گریه برای شوق و خوف خداست.]
دلیل خیلی است؛ اول اینکه همه انبیاء(ع) از خوف خدا بکاء داشتند. آیا از شوق لقای خدا بکاء نداشتند؟ انبیاء(ع) کارشان همین بوده است. اگر کسی انبیاء(ع) را قبول دارد باید بکاء اینها را هم قبول داشته باشد.
و همچنین [از ادلّه بر مطلب] این مسأله است که [در روایات] وارد شده و منصوص و ثابت است، در اذن دخول حرم سیدالشهداء(ع) که [شخص بگوید:]
« ءادخل یا الله، ءادخل یا رسول الله، ءادخل … » و از تمام ائمه(ع) استیذان می شود. (بعد در ادامه روایت هست که):
« فان دمعت عینک فتلک علامة الاذن ». اگر اشکی از چشم آید، علامت این است که به تو اذن داده اند. این اشک چشم، به اعلی علیین مربوط است. اما کیست که این مطلب را بفهمد، کیست که عاقل باشد؟! اما نادانها می گویند: اشک چیست- نعوذبالله- خرافات است، اینها چیست؟! این اشک چشم، به آن بالا مربوط است.
عمل «امَ داوود» آن قدر مفصل است که از ظهر تا غروب، بعضی ها آن را تمام نمی توانند بکنند [در آن نقل شده] که در سجده آخر آن، سعی کن اشکی از چشمت بیاید؛ اگر آمد، علامت این است که دعایت مستجاب شده است. عجب شما می گویید این اشک هیچ کاره است؟! نخیر این اشتباه محض است، این اشک به اعلی علیین مربوط است، از آنجا استیذان می کند، از آنجا استجابت دعا می کند.
فلذا باید کسانی که حاجت مهمه ای دارند، یکی از همین نمازها و از این عبادتهایی که برای حاجت ذکر شده است [بجا آورند] و اگر بخواهند تثبیت بکنند، تأیید بکنند و برسند به حاجت خودشان بلاشک، ملتفت باشند بعد از آن طلب حاجت و نمازها و دعاها بروند به سجود و در سجود سعی کنند [به اندازه] بال مگسی چشم تر بشوند، این علامت این است که مطلب تمام شد.
بله چیزی که هست این است که عینک ما درست صاف نیست، ما نمی فهمیم، فرضاً ما از خدا خانه می خواهیم، اما خدا به مصلحت ما نمی داند، چه می کند؟ آیا باطل می کند دعای ما را؟ خیر بالاتر از خانه به ما می دهد؛ به ملک می فرماید: چند سال بر عمر این شخص بیفزا. این بیچاره خیال می کند این همه زحمت کشید، آخر اثری از خانه و دعای خودش ندید، دعایش مستجاب نشد، اما نمی داند بالاتر از استجابت این دعا را به او داده اند، ولی او نمی فهمد.
حسن ظن به خدا باید داشته باشیم، عینکت باید واسع و صاف باشد، کدورت نداشته باشد.
به خدا می سپاریم همه را در تثبیت این اصل اصیل که « مودّت ذی القربی » است با همه لوازمش تا آخر، که ثابت قدم باشیم. ان شاء الله.
« والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته »
ماخذ : کتاب به سوی محبوب و کتاب برگی از دفتر آفتاب

 

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




توصیه های آیت الله بهجت درباره غذا خوردن

یکی از توصیه های مرحوم آیت الله العظمی بهجت برای تندرستی این است که در غذا، اعتدال داشته باشیم و از افراط و تفریط بپرهیزیم. ایشان در این باره می گویند:

«اعتدال در غذا برای سلامتی مزاج خیلی مفید است. اگر انسان همیشه به نان خوردن عادت داشته باشد، بهتر است گاهی برنج بخورد؛ و اگر همیشه برنج می خورد، بهتر است گاهی نان و یا آش بخورد و تنوع در غذا داشته باشد.
شخصی دندانش درد می کرد، نزد طبیب رفت که آن را بکشد؛ طبیب گفت: «اگر سر درد گرفتی، سرت را هم می کشی؟! اعتدال معده، دندان درد را هم برطرف می کند.» و بالاخره آن آقا دندانش را نکشید.»(1)

عمل به طبّ مأثور از اهل بیت علیهم السلام

با توجّه به این که علم الهی معصومین علیهم السلام، محدود به امور معنوی نیست؛ قطعا اگر درباره مسائل طبّی و امور مربوط به تندرستی، توصیه ای داشته باشند، بهترین توصیه است. اگر روایتی از معصوم (علیه السلام) صادر شده باشد، شکی در صحّت آن نیست. هرچند بسیاری از معارف اهل بیت به دست ما نرسیده است، اما در میان همین مقداری که در دسترس ماست گنجینه های گران بهایی یافت می شود که عمل به آن نجات بخش است.

از توصیه های برخی از بزرگان، عمل به دستورات طبّی است که از ایشان (علیهم السلام) به دست ما رسیده است.

آیت الله العظمی بهجت در این باره می فرمایند:

«مرحوم مجلسی در یکی از مؤلَّفاتش نوشته است: «اگر انسان به طبّ مأثور از ائمّه اطهار علیهم السلام عمل کند، به بیماری مبتلا نمی شود؛ زیرا آن ها عالِم به خواصّ مأکولات و سبزی ها و چیزهای دیگر هستند.» بنده هم فی الجمله دیده ام شخصی به طبّ مأثور عمل کرد، حدود هشتاد سال داشت و مریض نشده بود. زمانی که ما در نجف بودیم و وبا زیاد شیوع داشت، ایشان به عیادت بیماران می رفت، با این حال به بیماری دچار نشد و فقط در اواخر عمر مرضش این بود که به نماز جماعت نمی آمد و به استراحت می پرداخت. البته برای کارهای دیگر بیرون می آمد و نمی دانم که آیا در وقت وفات مریض شد و یا خیر.» (2)

و درجایی دیگر می فرمایند:

«انسان می تواند با رعایت آداب شرعی و دستورهای دینی، از اطبّاء مستغنی شود. آقایی به فرزندانش تذکّر می داد: سفارش در فلان دفتر نوشته ام و آن این است که هر روز صبح، یک عدد سیب میل کنید، و کاری به دکترها نداشته باشید. آقایی که نود الی صد سال سن داشت، می گفت: هر صبح یک سیب رنده می کنند و من می خورم و می توانم از جا بلند شوم و در طول سال، در خانه سیب نگه می داریم.»(3)

در تأیید کلام بالای آیت الله العظمی بهجت(ره)، مطلبی را از شیخ محمدتقی بهلول (ره) نقل می کنیم:

«نسبت به بقیه مردم خیلی کمترمریض می شوم… به دود محتاج نیستم، خوراکم را از روی طب الرضا می خورم…
بگذارید تاریخش را برایتان خلاصه کنم؛ خلاصه اش این است که خلفای عباسیه از بس که به حیات خود پابند بودند که صحیح و سالم باشند، هر کدام در پایتخت خود یک دکتر اروپایی دائمی داشتند که هر وقت محتاج شدند به او مراجعه کنند. مأمون هم یک دکتر داشت. وقتی که امام رضا(علیه السلام) را ولیعهد خود کرد، یک روز در مجلس مأمون، امام رضا (علیه السلام) با آن دکتر روبه رو شدند. آن دکتر از ایشان پرسید: «جدّ شما با این‏که تصدیق طبابت کرده و گفته: «العلم علمان علم الابدان و علم الادیان» (4) پس چرا در طب کتابی ندارد؟ و خدایتان در قرآن چرا در باره طب چیزی نگفته؟» (5)
امام رضا (علیه السلام) جواب دادند: «خدای ما همه طب را در قرآن در یک کلمه گفته: کلوا و اشربوا و لا تسرفوا. (6) اگر کسی به این کلمه عمل کند، بیمار نمی شود و به طبیب هم احتیاج پیدا نمی کند. و جدم فرموده: المعدة بیت کل داع و الحِمیَة رأسُ کل دواء؛ (7) شکم مایه درد است و پرهیز مایه دوا.»
مأمون گفت: «خیلی خوب است که شما این را یک کمی بسط بیشتری بدهید.» امام رضا (علیه السلام) قبول کردند و رساله ای در طبابت نوشتند و به مأمون دادند و او منتشر کرد. این رساله به «رساله ی ذهبیّه» مشهور شد و شاید الآن هم در بعضی از کتاب فروشی های مشهد پیدا شود. من «رساله یذهبیه» امام رضا (علیه السلام) را از بر دارم و یک عمر است که به دستورات آن عمل می کنم، مخصوصاً دستوری را که حضرت درباره وعده های غذایی به مأمون دادند و از این بابت خیلی کم گرفتار مرض می شوم و حالم خوب است.»

هم غذا و هم دوا

آیت الله العظمی بهجت سه غذا را به عنوان موادّی که هم جنبه غذائیت دارند و هم دوا هستند، معرفی می کنند و در این باره می گویند:

«خرما، شیر، ماست، زیت (8)، جامع بین غذا و دواست؛ در بسیاری از موارد انسان به غذایی میل دارد، ولی مظنون است که مضرّ و موجب مرض و یا مُبطِئ (9) است.» (10)

خرما، علاج سرطان

آیت الله العظمی بهجت گفته اند:

«تعجب است که با این همه پیشرفت های علمی و طبّی هنوز نتوانسته اند سرطان را علاج و یا از آن جلوگیری کنند و یا این که بفهمند از چه حاصل می شود. می گویند: عراق و مناطقی که نخلستان دارد و خرماخیز است، مبتلایان به سرطان خیلی کم و نادر هستند. یکی از اطبّاء مدّعی بود که دارویی کشف کرده است که می تواند سرطان را درمان کند و گفته است که آن را از «قانون» شیخ ابن سینا برگرفته و عمده ی اجزای آن شیره خرماست.» (11)

ضرر غذای سرخ کرده

در بسیاری از اوقات، ممکن است برای غذاهایی که دوست داریم، خواصّی بتراشیم و از ضررهای آن غفلت کنیم؛ مانند غذاهای سرخ کردنی. گاهی هم برخی غذاها را با وجود این که خواص مفیدی دارند، به دلیل این که لذیذ نیستند، رها می کنیم. مرحوم آیت الله العظمی بهجت می گویند:

«ما غذاهای لذیذ را خوب و مفید و غذاهای غیر لذیذ را بد می دانیم در حالی که چه بسا غذاهایی که با روغن سرخ شده مضرّ باشند ولی غذای آب پز نظیر آب گوشت مفید باشد.» (12)

رعایت نظم در غذا خوردن و خوابیدن

از توصیه هایی که از معصومین و بزرگان به ما رسیده است، حفظ نظم در همه کارها و از جمله در خواب و خوراک است. شاید مشغله های روزانه، خیلی از وقت ها باعث بی نظمی در این امور شود.

آیت الله العظمی بهجت می فرمایند:

«اخلال در نظم خوردن غذاو هضم آن، و نیز اخلال در نظم خواب و دیگر کارها، موجب تأخیر تأثیر در آن ها است؛ لذا درباره رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، آمده است: «کانَ إدامُهُ الْجوعَ» (13)؛ جوع و گرسنگی، خوراک و غذای ایشان بود. …آری قرآن و عترت –علیهم السلام- دنیای ما را نیز تأمین کرده اند.» (14)

تا گرسنه نشدید نخورید، پیش از سیر شدن، از غذا دست بردارید

آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه:

«یکی از مصری ها نوشته است: یَجِبُ أنْ یَتَجَنّبَ المریضُ الدواءَ، کَما یَتَجَنّبُ مِن السّمّ (15)
… در روایات ما آمده است: تا گرسنه نشدید نخورید، و پیش از آن که سیر شوید از غذا دست بردارید.
شیخ الرئیس هم کلمه ای دارد که خیلی عجیب است. می گوید: الطّبُّ مجموعٌ فی هذه الکلمة: اجْعَلْ طعامَکَ کلَّ یومٍ مرّةً وَ احْذَرْ طعاما قبلَ هضمِ طعامٍ
[در هر روز، یک وعده غذا بخور و پیش از این که غذای اولی هضم شود، از خوردن غذا بپرهیز.]
یعنی: گرسنگی کشیدن بیشتر موجب صحّت است تا پرخوری و سیری.
…گویا معروف است که اگر کسی چهل ساله بشود و دوای صحّت خود را نیابد، [خیری در او نیست].
نقل شده است: وقتی مار چشمش نابینا می شود، از محلّی که زندگی می کرد به محلّی دیگر می رود و بینا می شود.
انسان اگر داء و دوای خود را تشخیص دهد، هیچ ضرری به او نمی رسد، و لا اقلّ من الاحتیاط (16)» (17)

درمان «دیابت»

درباره درمان بیماری قند (دیابت) پرسش هایی از مرحوم آیت الله العظمی بهجت شده است، که ایشان این پاسخ ها را (در سه جای مختلف) گفته اند:
«شاید باید زیاد به مسافرت بروی و ورزش کنی.»

در پاسخ جوانی که همین بیماری را داشت: «بین الطلوعین در هوای آزاد قدم بزنید.»

«هندوانه ابوجهل (حنظل) بخورید، البته بسیار کم، زیرا زهر است.» (18)

لذت طعام را روزه داران می دانند

اگر انسان طعم گرسنگی را بچشد، در این صورت است که غذا برای او بسیار لذیذ خواهد بود و قدر این نعمت های الهی را بهتر خواهد دانست. از جمله شخص روزه دار که افطار برایش بسیار لذّت بخش است، هم از نظر لذّت جسمی و هم معنوی؛ البته هنگام افطار و سحری خوردن، آن قدر شکمش را پر نکند که اصلا گرسنگی را احساس نکند.

آیت الله العظمی بهجت در این باره می فرماید:

«همچنین در روایت است که: لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَةٌ عِنْدَ لِقَاءِ رَبِّهِ (20)؛ [روزه دار دو خوشحالی دارد: یکی هنگام افطار و دیگری هنگام دیدار پروردگار.] البته این در صورتی است که در فطور و سحری، نخوردنِ در روز را تدارک نکند. دوازده روز از رمضان گذشته بود، روزه داری در مسجد کوفه می گفت: تا به حال گرسنه نشده ام، صوم هم برای او جوع آور نیست! با این که بعضی طالب چلو مرغ و غذاهای لذیذند، [اما] درباره مقدار خوردن در روایات آمده است «وقتی که گرسنه شدی بخور». اگر انسان گرسنه باشد نان خالی هم برای او لذیذ است، لذت طعام را صائمین می دانند.» (19)

ایشان در جایی دیگر می گویند:

«امتحان شده و مجرّب است در وقت افطار، نان و چای برای صائم از طیّباتی که دیگران می خورند، بیشتر لذّت دارد. آری قرآن و عترت –علیهم السلام- دنیای ما را نیز تأمین کرده اند.» (21)

روایت بالا که آیت الله العظمی بهجت بیان کردند، از امام صادق علیه السلام نقل شده است. مشابه روایت مذکور، حدیث قدسی هم داریم که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم و در حدیث دیگری امام سجاد علیه السلام از خداوند متعال نقل فرموده اند که: قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ وَ لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ حِینَ یُفْطِرُ وَ حِینَ یَلْقَی رَبَّهُ… (22)

مایعات، خواب آورند.

آیت الله العظمی بهجت درباره علاج بی خوابی گفته اند:

«خوردن مایعات و ماست و خیار، برای زود خوابیدن خوب است؛ البته شاید هضم خیار سنگین باشد ولی آب دوغ –هرچند یک لیوان در شب خورده شود- برای خواب مفید است.» (23)

البته ایشان توصیه های دیگری هم درباره علاج بی خوابی دارند، که ما فقط بخشی را که مربوط به خوردنی ها بود، آوردیم. (24)

پی نوشت ها:

1. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص338
2. پرسش های شما، پاسخ های آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص175و 176
3. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج3، ص238
4. بحار الانوار، ج1، ص220؛ بحار الانوار، ج30، ص414؛ بحار الانوار، ج62، ص122؛ کنز الفوائد، ج2، ص107
5. شیعه آنلاین
6. سوره اعراف/ آیه31
7. بحار الانوار، ج59، ص290؛ طب النبی، ص19
8. روغن زیتون
9. بهبودی از بیماری را به تأخیر بیاندازد.
10. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص146
11. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج3، ص158
12. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج2، ص248
13. نهج البلاغة/227؛ بحار الانوار، ج14، ص238
14. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص146
15. بیمار، همان گونه که از خوردن زهر اجتناب می کند، باید از خوردن دارو بپرهیزد.
16. حداقل باید احتیاط کند.
17. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج3، ص238
18. پرسش های شما، پاسخ های آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص175و 176 / گوهرهای حکیمانه، ص17
19. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص226
20. الکافی، ج4، ص65؛ من‏ لایحضره‏ الفقیه، ج2، ص76؛ وسائل‏ الشیعة، ج10، ص397 و ص403
21. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج1، ص146
22. من‏ لایحضره‏ الفقیه، ج2، ص75؛ وسائل‏ الشیعة، ج10، ص400؛ مستدرک‏ الوسائل، ج7، ص498
23. در محضر آیت الله العظمی بهجت، ج2، ص14
24. همان

موضوعات: کلام آیت الله بهجت  لینک ثابت




زخم‌هاي جلدي (زخم‌هاي پوستي)
1- براي معالجه جوش غرور و زخم‌هاي جلدي، «برگ بارهنگ» را له كرده و به صورت بماليد.
2- روغن قرمزي كه از گل «علف هزار چشم» مي‌گيرند، بهترين دارو براي درمان زخم‌هاي جلدي است.
3- «آب كدو»، «برگ گردو»، «آويشن»، «برگ بو»، «بنفشه»، «بيدمشك»، «جو»، «زيتون»، «گردو»، «ليمو»، «شلغم» و «گل هميشه بهار» مفيد مي‌باشند.
4- سوخته «آفتابگردان» جهت زخم‌هاي پوستي تجويز مي‌شود.
5- ضماد «برگ سدر» و شستشو با آن جهت بثورات جلدي و زخم‌هاي پوستي سودمند مي‌باشد.
6- يك مشت از برگ هاي «بارهنگ» را بشوييد. بكوبيد يا خرد كنيد. در داخل پارچه تميز و نازكي بر روي زخم ببنديد.
7- برگ هاي «كلم» را در آبي كه مقدار زيادي آب ليموي ترش تازه مخلوط كرده‌اند چند ساعت بخوابانيد. سپس آن را روي زخم‌ها بگذاريد و با نوار محكم در محل خود ثابت كنيد. اين عمل را روزي دوبار تكرار كنيد.

 

زخم سوختگي‌
1- با انواع «لوبياي پخته» مي‌توان ضماد خوبي براي معالجه تاول و زخم‌هاي سوختگي درست كرد.
2- ماليدن «روغن كنجد» براي زخم سوختگي نافع است.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- اگر «سدر» را خشك كرده و بعد آسياب نماييد، آرد آن جهت اسهال و زخم معده مفيد است.
2- مبتلايان به زخم معده كه نمي‌توانند ميوه‌ي خام بخورند، به آساني مي‌توانند «سيب» را رنده كرده، بدون پختن نوش‌جان نمايند. زيرا بر روي درخت با حرارت آفتاب به حد كافي پخته مي‌شود.
3- چنانچه آب ميوه‌ي «به» را در «روغن زيتون» ريخته و آن را غليظ نماييد، تنقيه‌ي آن جهت معلجه‌ي اسهال و زخم معده اثر معجزه‌آسا دارد.
4- عرق و اسانس «نعنا» ترشحات زياد معده را كم مي‌كند و مسكن درد و زخم معده و سوزش آن است.
5- تنقيه جوشانده چوب «سدر» جهت زخم معده و روده مفيد است.
6- مي‌توانيد كمي «ناردان» را با هم وزنش «برنج»، و «جو پوست كنده»، مخلوط كرده، در آب بجوشانيد. براي معالجه زخم معده مفيد مي‌باشد.
7- «مشك زميني» براي معالجه زخم معده مفيد مي‌باشد.
8- «اختر زغال» (زغال اخته) براي مبتلايان سودمند بوده و معده و روده‌ها را تقويت مي‌نمايد.
9- «علف هفت بند» داراي تانن زياد بوده و سرشار از سيليس مي‌باشد. به همين جهت در زخم معده و روده تجويز مي‌شود.
10- مهمترين خاصيت درماني «سيب زميني» كه شايان توجّه و تحسين است، معالجه زخم معده مي‌باشد. يب‌زميني به علّت داشتن دياستاز و آنزيمي مخصوص، زخم‌هاي معدي را التيام و فضولات خارجي معدي را كه غالباً سبب زخم هستند، همراه خود دفع مي‌نمايد.
11- «روغن كفري» (پوست شكوفه خرماي نر) كه پس از رسيدن با مواد وسط آن نيم‌كوب كرده، با مساوي آن «روغن زيتون» مخلوط نموده، سه چهار روز، روزي چندبار به هم زده و يكنواخت سازيد، داروي خوبي براي زخم معده و سردرد است.
12- «باقلا» براي مبتلايان غذاي خوبي است.
13- «تخمه كدو» براي مبتلايان نافع است.
14- زرده‌ي عسلي «تخم‌مرغ» مفيد است.
15- نوشيدن «عرق برگ بارهنگ» براي زخم معده و زخم‌هاي داخلي بسيار مفيد است.
16- «روغن كنجد» روي خمول (پرزها) معده را پوشانده، آن‌ها را چرب و نرم نگاه مي‌دارد. از اين رو جهت مبتلايان به زخم معده ارزش زيادي دارد.
17- ميوه «بلوط» براي دل پيچه و زخم معده و روده نافع است.
18- عصاره «شيرين بيان» همراه با «عسل» جهت مبتلايان به زخم معده بهترين اكسير است، زيرا از انبساط و انقباض معده جلوگيري كرده و اين آرامش جدار معده، سبب بهبود زخم مي‌شود.
19- از ميوه و برجستگي‌هاي روي ساقه «مورد» جهت معالجه زخم معده استفاده كنيد.
20- بو داده «برنج» جهت رفع زخم معده نتايج نيكو دارد. براي اين كار اگر برنج را به طوري بو دهيد كه رنگ آن سرخ و تيره و سياه نشود و نسوزد و بعد ده تا پانزده مثقال آن را صاف كرده ناشتا بياشاميد، سودمند مي‌باشد.
21- براي درمان زخم معده و روده، نوشيدن جوشانده گياه «دم اسب» معجزه است.
22- قسمت‌هاي مختلف گياه «شاهدانه» آرام كننده دردهاي معدي است.
23- اگر «انجير» و «عسل» را به نسبت مساوي با هم مخلوط نماييد، بسيار مفيد است.
24- ريشه «شيرين بيان» را شسته و بجوشانيد تا به صورت شيره در آيد. 50 گرم از اين شيره غليظ را با آب مخلوط كرده، قبل از هر وعده غذا يك يا دو جرعه بنوشيد.
25- دكتر چارمت استاد دانشگاه سانه فورت كاليفرنيا اظهار كرده كه بيش از يكصد نفر كه مبتلا به زخم معده بوده‌اند با تجويز مصرف يك ربع ليتر عصاره «كلم» جوشانده شده قبل از صبحانه، درمان نموده و گفته است بيماراني را كه كاملاً مأيوس بوده‌اند در مدّت 15 روز، بهبود بخشيده است، چون كلم داراي مقدار زيادي سولفور و يد است.
26- براي درمان زخم معده، مصرف «حبوبات»، «بقولات» و «سبزي‌ها» را افزايش دهيد.
27- «خارخاسك»، «رازيانه»، «سوسنبر»، «نعنا»، «كتان»، «كنگر»، «بابونه» و «گل هميشه بهار» مفيد مي‌باشند.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- چكاندن قطره آب «پياز» با «عسل» در چشم، جهت زخم چشم و ضعف بينايي تجويز شده است.
2- سرمه «كتيرا» با ادويه جهت زخم چشم مفيد است.
3- سرمه «سندروس» با «عسل» جهت زخم چشم مجرب است.
4- چكاندن عصاره «زيره» مفيد است.
5- از قطره‌هاي «زيره سبز» به تنهايي يا با «روغن زيتون» براي زخم چشم استفاده مي‌شود .

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- ميوه نارس و غير پيوندي «زالزالك» داراي طعم گس بوده، رطوبت معده را جمع و اسهال را درمان مي‌نمايد.
2- جويدن «دانه فلفل» همراه با مويز مفيد است.
3- اگر دانه «زيره» را با نمك بجويد و ميل نماييد، رطوبت معده را از بين مي‌برد.
4- «پنير» نمك زده و كهنه در صورتي كه فاسد نشده باشد، رطوبت معده را مي‌گيرد.
5- نوشيدن آب و خوردن «وشا» رطوبت معده را از بين مي‌برد.
6- چنانچه به مقدار كم روغن «شاهدانه» خورده شود، رطوبت معده را جمع مي‌كند.
7- به تجويز رطوبات دماغ عمل كنيد.
8- «سير وحشي و صحرايي» خشك كننده رطوبت معده مي‌باشد.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- خوردن «زنجبيل» با «ترب» خوب است.


2- مقداري «زنجبيل» كوبيده را با نفت بجوشانيد، مرحم آن را ضماد كنيد.


3- «سير وحشي و صحرايي» خشك كننده رطوبت مفاصل مي‌باشد.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها  لینک ثابت





1- پوست «ليموترش» سرشار از ويتامين‌هاي مختلف است و رقّت خون را از بين مي‌برد.
2- انواع «كرفس» به علّت داشتن «ويتامين C» از رقّت خون جلوگيري مي‌نمايند.
3- ميوه «تمشك» رقّت خون را درمان مي‌كند.
4- برگ‌ها و ساقه‌هاي «غازياقي» به علّت داشتن «ويتامين C» زياد براي رقّت خون مصرف مي‌شود.
5- «لوبيا» مثل تمام سبزي‌ها داراي «ويتامين‌C » بوده و از رقيق شدن خون جلوگيري مي‌كند.
6- «شلغم» از رقّت خون جلوگيري مي‌كند.
7- قسمت‌هاي مختلف گياه «منداب» به علّت داشتن «ويتامين C» زياد، جهت معالجه رقّت خون تجويز مي‌شود.
8- «برگ و گل لادن» ضد رقّت خون مي‌باشد.
9- برگ هاي «هزاربندك»، قابض بوده و رقّت خون را معالجه مي‌نمايد.
10- قسمت گوشتدار و ميوه‌سان «نسترن» داراي مقدار زيادي «ويتامين‌C » است. از رقت خون جلوگيري مي‌كند.
11- شيره تازه انواع «شير پنير» براي رقّت خون مفيد مي‌باشد.
12- «ليمو ترش»، «ليمو شيرين»، «آب ليمو» و ساير ميوه‌هاي ترش، «كاهو»، «سبزيجات خوراكي و خورشتي»، «كرفس» و «كاسني» مفيد مي‌باشند.

موضوعات: د-ر-ز, درمان های مختلف  لینک ثابت





1- ضماد مخلوطي از «كندر» و روغن، از ريزش مو جلوگيري مي‌كند.
2- «تره تيزك»، «تخم پيازچه» و «آب ليمو» مفيد مي‌باشند.
3- ضماد مخلوطي از «روغن گل سرخ» و «كندر» از ريزش مو جلوگيري مي‌كند.
4- جوشانده «سنا» مخلوط با «سركه» مفيد است.
5- يك نوع از «ويتامين B» به نام اسيد پانتوتيك در «گوجه فرنگي» مي‌باشد كه براي جلوگيري از ريزش مو بسيار مفيد است.
6- ضماد سوخته «سياه دانه» مخلوط با «موم روغن» و «حنا» براي جلوگيري از ريختن مو مفيد است.
7- نوشيدن مخلوطي از عصاره «كاهو»، «هويج» و «يونجه» بسيار نافع است.
8- «بلال» از ريزش مو جلوگيري مي‌نمايد.
9- «روغن كفري» (پوست شكوفه خرماي نر) كه پس از رسيدن با مواد وسط آن نيم‌كوب كرده با مساوي آن «روغن زيتون» مخلوط نموده، سه چهار روز، روزي چندبار آن را به هم زده و يكنواخت سازند داروي خوبي است كه ماليدن آن مقوي مو بوده و از ريزش آن جلوگيري مي‌كند.
10- چنانچه «برگ درخت بنه» را كوبيده و بر محّل ريزش مو بماليد، باعث روبيدن مو شده و مو را دراز نگاه مي‌دارد.
11- وجود گوگرد در «انجير» باعث زياد شدن مو شده، از ريزش آن جلوگيري مي‌نمايد.
12- اگر «ريشه‌ي گزنه» را در الكل شصت درجه خيس كنيد و آن را پانزده روز در آفتاب بگذاريد و بعد صاف كنيد، مايعي به دست مي‌آيد كه چنانچه سه قاشق آن را با آب مخلوط كرده، به سر بماليد، از ريزش مو جلوگيري مي‌نمايد.
13- ضماد «برگ سدر» و شستشو با آن جهت تقويت مو و جلوگيري از ريزش آن سودمند مي‌باشد.
14- «خرماي رسيده» از ريزش مو جلوگيري ميكند.
15- جوشانده برگ و لفافه سبز ميوه «گردو» از ريزش مو و طاسي جلوگيري مي‌كند.
16- شستشو با «حسن لبه» جهت تقويت مو و جلوگيري از ريزش آن نافع است.
17- ضماد «كنگر» از ريزش مو جلوگيري مي‌نمايد.
18- «پياز» به علّت داشتن گوگرد، موهاي سر و صورت را تقويت كرده و از ريزش آن‌ها جلوگيري مي‌نمايد. مقدار خوراك تا 5 گرم است.
19- «سير» براي جلوگيري از ريزش مو مفيد مي‌باشد.
20- ماليدن «آرد ثعلب» بر سر، مقوي مو بوده و از ريزش آن جلوگيري مي‌كند.
21- ماليدن عصاره برگ و ساقه «كاهو» بر سر، مانع ريزش مو مي‌باشد.
22- ضماد له شده گياه تازه «گل لادن» بر سر، پياز مو را تقويت كرده و از ريزش آن جلوگيري مي‌كند.
23- شستشوي سر با «ماست»، مو را تقويت مي‌كند و از ريزش آن مي‌كاهد.
24- استمرار خوردن «سير»، موجب ريختن موي سفيد و روييدن موي سياه است.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت




سرخ کردن پیاز و سبزیجات
ما در این روشها مقوی‌ترین غذاها را با بهترین روش های پخت ادغام كرده تا هم طعم را بهبود داده و هم از خواص مواد غذایی به گونه ای بهینه استفاده شود. همچنین از راههایی بسیار سریع و آسان برای آماده كردن غذاها استفاده می‌شود. در نتیجه شما سالم ترین آشپزی جهان را خواهید داشت .

ما آشپزی را برای شما با ارائه دستورات غذایی كه از غذاهای مقوی هر فصل تهیه می‌شوند، آسان كرده ایم. سپس روش های پختی مانند سرخ كردن سالم، سرخ كردن بدون روغن ،پختن با استفاده از عصاره ها که با آب محلول شده‌اند به جای روغن و سرخ كردن در فر را به عنوان راههایی برای پخت این غذاها لحاظ كرده ایم. این روش ها ،‌طعم طبیعی مواد غذایی را حفظ كرده بدون اینكه به خواص آنها آسیبی برسد.

متوجه خواهید شد كه در هیچ دستور پختی،‌ ما روغن را داغ نخواهیم كرد. تحقیقات علمی در سراسر جهان نشان داده اند كه روغن های داغ شده به طور جدی برای سلامتی مضر هستند . متدهای آشپزی سالم این امكان را برای شما فراهم می‌كنند كه مواد غذایی مقوی را پخته و به گونه ای كه طعم خوبی هم داشته باشند ، نهایت سود را از آنها ببرید .

اگر مواد غذایی را در زمان اوج عمل آوری آنها در فصلشان مصرف كنیم ، نه تنها خاصیت بیشتر بلكه طعم بسیار بهتری هم در این زمان دارند . استفاده از این متدهای آشپزی سریع و آسان كه طعم غذاهای فصلی را بهبود می‌بخشند ، به لذت بردن از فواید غذاهای خوشمزه و سالم كمک می‌كنند.

شیوه سرخ كردن سالم
سرخ كردن سالم ، ‌روش پختی است كه به شما اجازه می‌دهد طعم سبزیجات سرخ شده را داشته باشید بدون اینكه لازم باشد از روغن داغ شده استفاده كنید. در واقع به دلیل آگاهی از مضرات حرارت دادن روغن ، ما سعی می‌كنیم دستوراتی را تهیه كنیم كه در آنها نیازی به این كار نباشد . شما متوجه خواهید شد كه در دستوراتی هم كه از روغن استفاده می‌كنیم ، آن را در آخر اضافه می‌كنیم .

در این روش ما با پیاز شروع می‌كنیم ، چون پیاز از خود روغن آزاد می‌كند و می‌توان آن را بدون اضافه كردن روغن ، سرخ كرد. اضافه كردن مقدار كمی آب ، به پیاز اجازه می‌دهد كه شروع به روغن انداختن كند. زمانی كه پیاز روغن بیندازد ، آب نیز بخار شده است ، بنابراین شما طعم بهتری خواهید داشت. ما استفاده از یك ماهیتابه نچسب را برای این كار به شما پیشنهاد می‌كنیم . با این حال من دریافته ام كه اگر شما چنین ماهیتابه ای ندارید ، یك ماهیتابه ضدزنگ از جنس فولاد نیز می‌تواند مناسب باشد. شما فقط باید از حرارت كمتری استفاده كنید. اگر پیازهای شما شروع به چسبیدن به ماهیتابه كرد ، نگران نباشید .فقط همچنان هم بزنید . وقتی آب را به غذا اضافه كنید ، پیازهایی كه به ماهیتابه چسبیده اند ، جدا خواهند شد .این كار طعم بهتری هم به غذای شما خواهد داد . چنانچه به نظر رسید كه در حال سوختن هستند ، خیلی راحت فقط شعله را كم كنید و به پختن ادامه دهید .

چطور سبزیجات را سالم سرخ كنیم ؟
سرخ كردن غذای خود را با گرم كردن 1 قاشق سوپخوری عصاره های غذایی بر روی حرارتی ملایم ، در یك قابلمه نچسب شروع كنید .به محض اینكه عصاره شروع به جوشیدن كرد ، پیازها را اضافه كنید و مرتب به هم بزنید . بعد از 5 دقیقه وقتی پیاز ها پختند شما می‌توانید بقیه مواد مثل سیر یا زنجبیل تازه را اضافه كنید . وقتی این مواد با هم به مدت 1 دقیقه حرارت داده شدند، سبزیجات را اضافه كنید . این روش امكان داشتن سبزیجات سرخ شده و خوشمزه را بدون حرارت دادن روغن فراهم می‌كند.

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




 


یکی از لذت‌ بخش‌‌ترین میان‌وعده‌هایی که در تابستان طرفدارانش بیشتر هم می‌شود، بستنی است. در این مطلب می‌خواهیم کمی درباره‌ آن بیشتر بدانیم …


آیا تا به حال سردرد پس از خوردن بستنی را تجربه کرده‌اید؟

محققان به این نوع سردرد، « فریز مغزی » می‌گویند. وقتی خوراکی‌های سردی مانند بستنی یا آب بسیار سرد می‌خوریم، دمای سقف دهانمان که در حالت عادی گرم است به سرعت پایین می‌آید و باعث ایجاد اختلال در خون‌رسانی به این ناحیه و تحریک اعصابی می‌شود که باید خون را به مغز برسانند. با ایجاد اختلال در خون‌رسانی به مغز هم به وسیله تورم عروق اتفاق می‌افتد و به این ترتیب، اعصاب مغزی تحریک می‌شوند و سردرد به سراغمان می‌آید. اگر طرفدار بستنی هستید و نمی‌توانید سردردهای پس از آن را تحمل کنید، نگران نباشید. متخصصان دانشگاه میشیگان می‌گویند اگر خوراکی‌های سرد را آهسته بخورید و اجازه دهید بدنتان خود را با دمای آن‌ها وفق دهد، از این‌گونه سردردها خلاص خواهید شد. اگر دوست دارید اطلاعات کامل‌تر و جدیدتری در مورد بستنی به دست بیاورید، بد نیست این پرسش و پاسخ‌ها را با دقت بخوانید.


1 - چرا روی بعضی از بستنی‌ها یخ می‌بندد؟
گاهی وقتی بستنی را از فریزر و بسته‌بندی خارج می‌کنیم، بلورهای ریز یخ بر سطح آن می‌بینیم و نمی‌دانیم دلیل یخ زدن روی بستنی چیست. این مسئله نه ربطی به کیفیت پایین بستنی دارد و نه به زیاد ماندن آن داخل فریزر. تنها دلیل یخ زدن سطح بستنی این است که شما آن را مدتی بیرون از فریزر نگهداری کرده‌اید و پس از نرم و باز شدن یخ، دوباره آن را داخل فریزر گذاشته‌اید. برای پیشگیری از ایجاد چنین مشکلی باید بستنی را تا پیش از مصرف همواره در دمای بین 0 تا منفی 5 درجه سانتی‌گراد داخل فریزر نگه دارید.

2 - چرا برای تهیه بستنی‌های خانگی به نمک نیاز داریم؟
اگر اهل درست کردن دسرهای خانگی باشید، شاید این سۆال برایتان پیش بیاید. نمک، ماده‌ای سخت است و ترکیب آن با خامه باعث می‌شود مواد بستنی راحت‌تر سرما را جذب کند و داخل فریزر یخ ببندد.

 

3 - آیا کالری یک اسکوپ بستنی یخی میوه‌ای از یک اسکوپ بستنی خامه‌ای کمتر است؟
یک اسکوپ بستنی یخی یا بستنی ماستی حدود 120 کیلوکالری انرژی دارد و فاقد چربی‌های اشباع است، اما یک اسکوپ بستنی خامه‌ای دارای حداقل 145 کیلوکالری انرژی است که این انرژی با افزودن شکلات یا انواع مغزها به بستنی‌های خامه‌ای به مراتب بالاتر هم می‌رود.
از سوی دیگر یک اسکوپ بستنی خامه‌ای حدود 6 گرم چربی اشباع دارد، بنابراین مصرف این‌گونه بستنی‌ها به افراد دچار اضافه وزن یا کلسترول بالای خون توصیه نمی‌شود.

 

4 - چرا خوردن بستنی اعتیادآور است؟
بستنی‌خورهای حرفه‌ای می‌دانند مرتب و روزانه بستنی خوردن می‌تواند پس از مدتی برای فرد اعتیاد به بستنی ایجاد کند. محققان معتقدند شیرینی و چربی بستنی باعث جذب ذائقه‌های مختلف به آن می‌شود، حالا اگر فردی مدام بستنی بخورد، ذائقه‌اش به دریافت شیرینی و چربی بیشتر متمایل می‌شود و به این ترتیب، میل و حرص او به خوردن بستنی بیشتر و بیشتر خواهد شد. تنها راه رهایی از اعتیاد به بستنی، محدود کردن مصرف آن به 2 بار در هفته است.

 

5 - آیا بستنی‌های لایت از بستنی‌های معمولی سالم‌ترند؟
به تازگی بستنی‌هایی با عنوان « لایت » به بازار آمده‌اند و ادعا می‌شود از سایر بستنی‌ها سالم‌تر هستند. بد نیست بدانید چربی این بستنی‌ها حدود 50 درصد و کالری آن‌ها حدود 33 درصد کمتر از سایر بستنی‌هاست اما این دلیلی بر سالم‌تر بودن آن‌ها نیست.
به هر حال در تهیه بستنی‌های لایت هم از خامه استفاده شده است و خامه، هم انرژی دارد و هم چربی اشباع. متأسفانه بسیاری از افراد به دلیل اینکه فکر می‌کنند بستنی‌های لایت سالم‌تر هستند، تعداد یا حجم بیشتری از آن‌ها را در برنامه غذایی‌شان می‌گنجانند و به این ترتیب سالم‌تر که نمی‌مانند هیچ؛ دچار اضافه وزن و چربی بالای خون هم می‌شوند.

 

6 - بستنی ماستی چیست؟
بستنی ماستی به انواعی از بستنی‌ها گفته می‌شود که ویژگی‌های ماستی دارند. بیشتر بستنی‌هایی که ما در حال حاضر آن‌ها را مصرف می‌کنیم، تخمیری نیستند بلکه بلافاصله فرموله و سپس منجمد می‌شوند، اما بستنی می‌تواند تخمیری هم باشد.
در بستنی تخمیری، پایه فرآورده تخمیر می‌شود. حالا اگر در مخلوط این بستنی‌های تخمیری، از ماست که خودش شیر تخمیر شده با استارترهاست هم استفاده شود، به آن می‌گوییم بستنی ماستی! در واقع، پایه اولیه بستنی‌های ماستی همان شیر است که در روند تولید به آن استارترهایی که ماست تولید می‌کنند، می‌افزایند و دیگر مواد لازم برای مخلوط بستنی مانند شکر، چربی، مواد پایدارکننده و طعم‌دهنده‌ها را هم به آن اضافه می‌کنند.
بستنی ماستی جزو گروه لبنیات، البته با کمی تغییرات شیمیایی است که خواص بسیار مفید و فراوانی هم دارد. این بستنی، علاوه بر اینکه ترکیب‌های شیر را دارد، طی فرآیند تولید، غلیظ‌تر هم شده است و شاید بتوان تنها اشکال آن را کالری بالایش دانست.

 

7 - نان بستنی اکسید تیتانیوم دارد؟
نان بستنی از مخلوط آب، آرد، نمک، مقدار کمی روغن و… تهیه می‌شود. ارزش غذایی آن به مقدار کم به نسبت مواد تشکیل‌دهنده از نظر نشاسته و املاح شبیه ارزش غذایی نان است. از ترکیب این مواد، خمیری بسیار شل در مقایسه با خمیر نان به دست می‌آید. این خمیر داخل قالب‌های مستطیل شکل خیلی داغی که عمقشان بسیار کم است و به اشکال متفاوت لوزی، چهارخانه، خطوط مورب و… هستند، ریخته می‌شود. در اثر حرارت قالب، خمیر خود را می‌گیرد و می‌پزد و در نهایت نان‌هایی نازک و ترد و شکننده تهیه می‌شود. نان بستنی قیفی هم به این روش تهیه می‌شود فقط قالب‌ها به شکل قیف هستند. برای اینکه نان‌های بستنی، حالتی براق و درخشنده داشته باشند، به آن‌ها ماده‌ای به نام اکسید تیتانیوم می‌افزایند. این ماده انواع مختلفی دارد و به دو نوع «غذایی» و «صنعتی» در بازار موجود است. در نوع غذایی، ماده اکسید تیتانیوم کیفیت و درجه خلوص بالایی دارد و مواد سمی و فلزات در آن موجود نیست، اما نکته مهم این است که باید بر اساس استاندارد و حد قابل مشخص و مجاز، از این ماده استفاده شود.

 

از آنجا که برخی از نان‌های بستنی داخل کارگاه‌ها تهیه و توزیع می‌شوند، ممکن است از نوع صنعتی این ماده که کیفیت خوبی ندارد یا بیش از مقدار مشخص شده، استفاده شود. از سوی دیگر چون اکسید تیتانیوم فرآورده‌ای وارداتی است، امکان واردات آن از کشورهای غیرقابل اطمینان وجود دارد.

 

بیشتر کارخانه‌های مطمئن و معروف در تولید بستنی، نان بستنی را نیز خودشان تهیه می‌کنند. در این کارخانه‌ها بر روند تولید نان بستنی نظارت و کنترل انجام می‌شود اما روی کارگاه‌هایی که اقدام به تولید نان بستنی می‌کنند، نظارت و کنترلی وجود ندارد و از سوی دیگر به دلیل عدم نظارت و کنترل دقیق، برای تهیه نان بستنی از اکسید تیتانیوم غذایی یا صنعتی استفاده می‌شود. پس بستنی‌های نانی را از مکان‌های معتبر بخرید.

 

 

 

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




 

اگر فلفل بیش از اندازه به غذایتان زده اید و خیلی تند شده است ، (با توجه به طعم اصلی غذا) چند دقیقه قبل از آن كه غذا را از روی حرارت بردارید ، آب یك عدد لیمو ترش تازه را در آن بریزید و خوب هم بزنید.

به طرز قابل ملاحظه ای تندی غذا از بین خواهد رفت…

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




ماهی تازه دارای چشم‌های برجسته و براق و گوشت سفت است. اگر با انگشت روی پوست آن فشار وارد کنید، هیچ اثری نمی گذارد و گوشت فرو نمی رود…
زير گوش ماهی تازه کاملاً قرمز می باشد و به هیچ وجه بوی نا‌مطبوع نمی‌دهد. اگر ماهی مانده باشد، زیر گوش آن کبود شده و بوی زننده پیدا می‌کند…
ماهی نر دارای گوشت بیشتر و خوشمزه تری نسبت به ماهی ماده است. مثلاً سر ماهی سفید نر، دارای خال‌های سفید است که تنها علامت نر بودن آن می‌باشد…

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




 

تا کنون روش های زیادی برای باز کردن درب شیشه گفته شده ولی هیچکدام تا به حال این

روش را نگفته اند شما می توانید… یک چاقو با تیغه محکم بردارید ونوک آن را زیر درب

قوطی بیندازید و90 درجه یا کمتر آن را جهت حرکت عقربه های ساعت بچر خانید باید

صدای خارج شدن هوا از آن خارج شود حالا درب شیشه را به راحتی باز کنید امکان ندارد

که باز نشود…

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




گشنیز:

کاهنده قند خون
فشار و قند خون را کاهش داده،عطش و تهوع را رفع میکند و مسکن خوبی است.

تقویت کننده قلب،مغز و معده است.

ضداسپاسم ،معرق و محرک اشتهاست و بهترین داروی کبد وطحال.ج

وش های پوستی و دهانی ناشی از گرمی غذا را رفع میکند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




 

ﻛﺮﻓﺲ ﮔﯿﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﻋﻠﻔﯽ، ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ 20 ﺗﺎ 60 ﺳﺎﻧﺘﯽ ﻣﺘﺮ ﻛﻪ ﺳﺎﻗﻪ ﺍﯼ ﻣﻨﺸﻌﺐ ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﺮﮒ ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺷﻔﺎﺑﺨﺶ ﻭ ﺿﺨﯿﻢ ﻭ ﮔﻠﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﻛﻮﭼﻚ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺳﻔﯿﺪ ﯾﺎ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﺎﯾﻞ ﺑﻪ ﺳﺒﺰ ﺍﺳﺖ . ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻮﺭﺩ
ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺰﯼ ﻗﺴﻤﺘﻬﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﺭﯾﺸﻪ ﻭ ﺑﺮﮒ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ .
ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺩﺭ ﺳﯿﺴﺘﺎﻥ ، ﺧﻮﯼ ﻭ ﺑﻨﺪ ﻋﺒﺎﺱ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ .
ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻛﺮﻓﺲ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﻨﯿﺪ ، ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺰﯼ ﺧﻮﺭﺍﻙ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍ ﺳﺖ . ﻛﺮﻓﺲ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﻀﺮ ﺭﺍ ﺩﻓﻊ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ ﻛﺮﻓﺲ ﻛﻠﯿﻪ ﻭ ﻣﺜﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ . ﺍﺯ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺳﻨﮓ ﻛﻠﯿﻪ ﻭ ﻣﺜﺎﻧﻪ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﯿﻦ ﺍﺳﺖ .
ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺮﻓﺲ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻔﻮﻧﺖ ﻣﺠﺎﺭﯼ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺪ
ﺍﻭﺭﯾﻚ ﺑﺎﻻ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻠﯿﻪ ﻭ ﻣﺠﺎﺭﯼ ﺍﺩﺭﺍﺭ .
ﺗﺮﭘﯿﻦ ﻣﺎﺩﻩ ﻣﻌﻄﺮ ﻛﺮﻓﺲ ﻛﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺳﻨﮓ ﻛﻠﯿﻪ ﺩﺭ ﻣﺠﺎﺭﯼ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻭ ﯾﺎ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻣﯿﻜﺮﻭﺑﯽ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﺘﺎﺳﯿﻢ ﺩﺭ ﻏﺪﻩ ﻭ ﺗﻨﻪ ﺁﻥ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺭﺍ ﺗﺤﺮﯾﻚ ﻭ ﻛﻠﯿﻪ ﻭ ﻣﺜﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ . ﺑﯿﺶ ﺍﺯﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﻧﻘﺮﺳﯽ ﻣﻔﯿﺪ ﺍﺳﺖ .ﺯﯾﺮﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺳﯿﺪ ﺍﻭﺭﯾﻚ ﺑﺎ ﻏﻠﻈﺖ ﺑﺎﻻ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ . ﺭﻭﻏﻦ ﺍﺗﺮﯼ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺮﻓﺲ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ
ﺑﺎﻋﺚ ﮔﺸﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﻣﺠﺎﺭﯼ ﻛﻠﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻄﻮﺭﯾﻜﻪ ﺍﺳﯿﺪ ﺍﻭﺭﯾﻚ ﺑﻬﺘﺮ ﺩﻓﻊ ﻣﯿﮕﺮﺩﺩ . ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻣﯿﻜﺮﺑﯽ ﺿﻌﯿﻒ ﺩﺭﺭﻭﺩﻩ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺮﭘﯿﻦ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ .
ﻛﺮﻓﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺤﺮﯾﻚ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮ ﺭﻭﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﺎﯾﺮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺒﯿﻞ ﺩﺭﺍﺛﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻛﺮﻓﺲ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﻨﺪ.

ﻛﺮﻓﺲ ﺑﻮﯼ ﺑﺪ ﺩﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﯾﻚ ﻭﻋﺪﻩ ﻏﺬﺍ ﯼ ﻛﺮﻓﺲ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﯼ ﺑﺪ ﺩﻫﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ . ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﻣﻮﺍﺩﯼ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺪﻩ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﻌﻄﺮ ﻛﺮﻓﺲ
ﺗﺮﻛﯿﺐ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺑﺪ ﺩﻫﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ .
ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺑﺪ ﺩﻫﺎﻥ ﺭﻧﺞ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺮﺭﻭﺯ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻛﺮﻓﺲ ﻣﯿﻞ ﻛﻨﻨﺪ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﻛﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺩ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﻚ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻛﺮﺩ . ﺍﺯ ﻗﺪﯾﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺮﻓﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺑﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻋﻠﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺎ ﻛﻨﻮﻥ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻨﺪ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﯽ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻛﺮﻓﺲ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺟﻨﺴﯽ ﺁﻧﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﻛﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﻋﻠﻤﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ B6 ﻭ ﺍﺳﯿﺪ ﭘﺎﻧﺘﻮﺗﻨﯿﻚ ﺍﺛﺮ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﻌﺪﻧﯽ ﻣﻨﯿﺰﯾﻢ ﻭ ﻛﻠﺴﯿﻢ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﯿﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﯿﺮﻭ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻥ ﻭﺭﻟﻜﺲ ﻛﻤﻚ ﻣﯽ ﻛﻨﻨﺪ .
ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻛﺮﻓﺲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻠﯿﻦ  ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﺮ ﻛﻤﻚ ﺷﻮﺩ ، ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﯾﻚ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻛﺮﻓﺲ ﻣﺼﺮﻑ ﺷﻮﺩ . ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﺭﻭﺩﻩ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
( ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺼﺮﻑ ﻛﻨﯿﺪ )
ﻧﺴﺨﻪ : ﯾﻚ ﭘﺮﺱ ﻛﺮﻓﺲ
ﺑﻮﺗﻪ ﯾﻚ ﻛﺮﻓﺲ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺠﻮﺷﺎﻧﯿﺪ . ﭘﻮﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ . ﺑﻮﺗﻪ ﺭﺍ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﻧﺎﺯﻙ ﺑﺒﺮﯾﺪ . ﻭﺳﻂ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﻚ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﺟﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺩﺭﺁﺭﺩ ﻭ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻭ ﻓﻠﻔﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﻛﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﻏﻦ ﺩﺍﻍ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻛﻤﯽ ﺳﺮﺥ ﻛﻨﯿﺪ ﺑﺎ ﺳﺎﻻﺩ ﻛﺎﻫﻮ ﯾﺎ ﺳﺎﻻﺩ ﻓﺼﻞ ﻣﯿﻞ ﻛﻨﯿﺪ . ﻣﺤﻘﻘﯿﻦ ﺁﻣﺮﯾﻜﺎﯾﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺮﻓﺲ ﺟﺰﺀ ﺩﻩ ﻣﺎﺩﻩ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻛﻨﺪ .
ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺍﺹ ﻛﺮﻓﺲ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺯﯾﺮ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ :
ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻣﻌﺪﻩ
ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻋﺼﺎﺏ
ﺁﺏ ﻛﺮﻓﺲ ﺧﺎﻡ ﺩﺭ ﻣﺎﻥ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﺮﻓﺘﮕﯽ ﺻﺪﺍﺳﺖ .
ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻛﺮﻓﺲ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺭﺍ ﭘﺎﻙ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ ، ﺟﺬﺍﻡ ﻭ ﭘﯿﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻣﯽ ﻛﻨﺪ .
ﻛﺮﻓﺲ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺩﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩﻥ ﻓﺴﻔﺮ ﺯﯾﺎﺩ ، ﺩﺭ ﺍﺯﺩﯾﺎﺩ ﻫﻮﺵ ﻣﺆﺛﺮ ﺍﺳﺖ .
ﻛﺮﻓﺲ ﺩﺭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺆﺛﺮ ﺍﺳﺖ

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




تره :

کاهنده فشار و کلسترول خون

تره دو نوع دارد:برگ های یکی کوتاه و نازک و دیگری تره فرنگی با برگ های پهن و قوی
تره به دلیل پتاسیم بالایی که دارد ادرار آور خوبی بوده و سموم را دفع و از فشار و کلسترول بد خون می کاهد.منیزیم آن از بروز سرطان روده و پروستات جلوگیری کرده و اگر به همراه غذا میل شود سوءهاضمه را درمان کرده،از سوزش معده کاسته و یبوست دایمی و بواسیر را بهبود می بخشد.

ناراحتی های طحال را برطرف کرده و برای نقرس و درد مفاصل مفید است،تره هر چقدر ظریف تر و جوان تر باشد قابلیت هضم بهتری داشته و مواد مغذی آن بهتر جذب میشود(قابل توجه کسانیکه میگن سبزی خوردن نفاخ هست رعایت این نکته مانع نفخ میشه)

تربچه

تربچه با سلول های سرطانی می جنگد

انواع ترب سفید،سیاه و قرمز وجود دارد.
ترب طبیعت گرم دارد به دلیل دارا بودن مواد گوگرددار خاصیت ضدعفونی کنندگی فراوانی دارد.
ویتامین C فراوان آن در رفع بیماری های دهان و پیوره موثر است و از پوسیدگی دندان ها می کاهد.این ویتامین در برگ تربجه چندین برابر بیشتر است و اگر به همراه غذا خورده شود،به جذب آهن کمک میکند.

به دلیل دارا بودن ید برای بیماران مبتلا به گواتر مفید است و با تنظیم سوخت و ساز بدن ،گردش خون را بهبود می بخشد و برای دفع سنگ کلیه و کیسه صفرا مفید است.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




چه زود دیر می شود !
در باز شد ،
بر پا ،
بر جا …

درس اول :
بابا آب داد ،
ما سیراب شدیم !
بابا نان داد ،
ما سیر شدیم !
اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند ،
در سبد مهربانی شان …
و کوکب خانوم چقدر مهمان نواز بود !
و چقدر ،
همه منتظر آمدن حسنک بودند …

کوچه پس کوچه های کودکی را ،
به سرعت طی کردیم ،
و در زندگی گم شدیم ،
همه زیبایی ها رنگ باخت !
و در زمانه ی سنگ و سیمان ،
قلب هایمان یخ زد !

نگاهمان سرد شد ،
و دستانمان خسته ،
دیگر باران با ترانه نمی بارد !
و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ،
زرد شدیم ،
پژمردیم ،
و خشکزار زندگیمان ،
تشنه آب شد …

سال هاست ،
وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم ،
جز رد پایی ،
از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم ،
و در ذهنمان ،
جز همهمه زنگ تفریح ،
صدایی نیست …!!!

و امروز ،
چقدر دلتنگ ،
آن ” روز ها ” اییم !
و هرگز ،
نفهمیدیم ،
چرا برای” بزرگ شدن “،
این همه بی تاب بودیم …!!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




استاد رائفى پور:

براى امام زمان دعا کنيد..دعا تاثير داره.
بعضيا ميگن مگه امام زمانو خدا نگهدارش نيست پس چرا دعا کنيم حتما سرکاريه ديگه..
نه مگه امام حسن و امام حسين.ع. تب نکردند؟
حضرت على .ع. تو جنگ خيبر اون قدر سرش درد گرفته بود که چشمانشون رو بسته بودن….
دوم اينکه هر چى دارى جمع کن براى امام زمانت خرج کن.
يعنى هر چيزى که براى امامان ديگه خرج ميکنى بايد x برابرشو براى امام زمان خرج كنى…xگذاشتم که هر کس به اندازه توانش براى امام زمان کار کنه…
تو قيامت از چهار چيز سوال ميکنن که من دوتاشو ميگم.
اولى عمرته چيکارش کردى؟
دومى مالته

روايته پيامبر 10درهم به ابوذر و مقداد و سلمان داد فرمود بريد خرج کنيد فرداش يه سپر گذاشت تو آفتاب گفت کفشاتون رو در بياريد، بريد روى اين سپر وايسيد بگيد چى کار کرديد.
ابوذر رفت همينجورى که داشت ميسوخت گفت اينکارو کردم اون کارو کردم مثلا نون خريدم و اينا تا آخرش پاهاش سوخت.مقدادم همينطور…
ميگن سلمان رفت گفت يه گدا سر راهم بود همشو دادمش به اون اومد پايين.
پيامبر فرمود اينجورى باشيد روز قيامت ازتون اينجورى سوال ميکنن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اولین نوع حمله ی شیطان “وحی” می باشد. همانطور که ما وحی الهی داریم وحی شیطانی هم داریم.
قلب انسان دو تا گیرنده رادیو دارد.صوت شیطان به طور دائم همیشه هست، مشکل از ماست که گیرنده ی رادیو را روی صوت شیطان تنظیم میکنیم.
شاید بپرسید چرا من به گناه می افتم؟ چون گیرنده ی تو دارد رادیو ابلیس میگیرد، رادیو ابلیس را گرفتی بعد میگویی چرا من به گناه افتادم! خب بیا رادیو اللّه را بگیر.
اصلا داستان از اینجا شروع می شود که گیرنده رادیو روی صدای ابلیس تنظیم می شود.
من بارها در سخنرانی پرسیدم، در این دویست سال گذشته کشورمان توسط کدام کشور تجزیه شد، نفتمان به غارت رفت، امیر کبیر کشته شد…کشور آسیب بسیار دید؟ در جواب همه می گویند انگلیس، ولی باز هم بی بی سی نگاه میکنند!
داستان همین است می دانیم شیطان بد است، اما گیرنده مان روی شیطان تنظیم می کنیم.
پس نگویید عجیب هست چون در عمل می بینیم اجرا می شود! در این شک نداریم صلاحمان را نمی خواهد اما باز هم گوش می کنیم!

پس مشکل از ماست که دائم دوست داریم رادیو ابلیس بگیریم. قرآن یک جایی میگوید “اولیاء” یعنی دوست شیطان هستید، ولایتش را پذیرفتید حالا در ظاهر بگویی نه اینطور نیست.
وحی در واقع یعنی یک ارتباط سریع و پنهانی که در یک لحظه به دل و ذهنت می افتد.
اینجا باید خود شناس باشی، بگویی این حرف مال من نیست.
خانه ی رفیقم رفتم به ناموسش چپ نگاه کنم! بابا من مرام و معرفت دارم… فکرش به ذهنت آمده اما قبول داری این حرف مال شما نیست، اینجا تشخیص بده برای شیطان هست بدان موج گیرنده ی رادیو روی اتومات بوده چرخیده رفته صدای ابلیس گرفته است.
ما متوجه می شویم گاهی یکسری از افکاری که به سراغمان می آید مال ما نیست، در این مواقع سریع یک ذکر بگویید، صلوات بفرستید که اینها اثر دارد.
سریع باید برویم پناهنده ی سیاسی بشویم، پناه به درگاه الهی حق تعالی ببریم. خدایا من به درگاه تو پناه آوردم من میترسم بدون کمک تو نمی توانم جلوی شیطان بایستم، بجز تو کسی را ندارم.

 

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





دعوای خلقت بر سر خلیفةالله است. این که ابلیس نمی پذیرد و سر باز می زند از پذیرش خلیفةالله، این مَشی و رویه توسط پیروان شیطان حالا چه شیاطین جنی و چه شیاطین انسی کماکان در دنیا ادامه پیدا کرد.
شما می بینید در قرآن خدا می خواهد برکت را به آل ابراهیم بدهد و خود قرآن می فرماید { أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا/نساء/۵۴} این ها حسادت می کنند بر این که چرا خدا از فضل خودش به آل ابراهیم بیشتر داده.
این حسادت همیشه بوده و بشر می گوید من خودم برای مدیریت دنیا گزینه های دیگری دارم.
سالها این دعوا وجود داشت، چه در بنی اسرائیل چه در بنی اسماعیل، نهایتاً منجر به این شد که خداوند متعال ولی خودش را بگیرد.
در بنی اسرائیل حضرت عیسی (ع) و در بنی اسماعیل آقا صاحب الزمان (عج) را.
ببینید مشکل دنیا الان حقیقتا مدیریت است، شاید یک عده فکر کنند ما در دنیا با کمبود غذا مواجه هستیم، به هیچ وجه اینطور نیست. طبق آماری که در مراکز معتبر در دنیا نشر پیدا می کند، این که نزدیک به یک سوم غذای دنیا دور ریخته می شود و بشر نمی تواند مدیریت کند.
نه این که نمی تواند مدیریت کند از این جهت که الزاما ابراز ندارد کشتی، قطار، هواپیما ندارد غذا را جا به جا کند. سرد خانه ندارد غذا را سالم نگه دارد!
از قضا همه ی این ها را هم دارد در واقع نمی خواهد مدیریت کند!
آمارهای جهانی می گوید الان نیمی از کودکان جهان گرسنه اند این فاجعه است.
مدیریت امروز دنیا واقعا به چالش کشیدنی است، یک طرف دنیا آنقدر می خورد قند و چربی و هزار جور بیماری می گیرد بخاطر همین می میرد، یک طرف دنیا دقیقا در اثر سوء تغذیه می میرد.
الگوی هلند در تولید غذا اگر داده شود به کشورهای دیگر می گویند ۳۰ تا ۴۵ میلیارد نفر و می توان غذا داد.
مگر جمعیت کره ی زمین چقدر است؟ ۷میلیارد.
دنیا مدیر ندارد به همین صراحتی که عرض می کنم.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




امام نسبت به مسئله محرم و نامحرم و برخورد با نامحرم، بسیار مقید بودند. من حدوداً ۱۱ سال داشتم و هنوز چادر چیت سر می‌كردم. آقای اشراقی (داماد اول امام) ما را دعوت كرده بودند و من همراه ایشان به مهمانی رفتم. آقای اشراقی باغچه‌ای داشتند كه در وسط آن معبری بود و آنجا دو سه تا صندلی گذاشته بودند كه در آنها امام و آقای اشراقی روی صندلی نشسته‌اند. آن روز كسی در را باز كرد و خود آقای اشراقی به استقبال آمدند. ما به خاطر قضیه نامحرم بودن، جلوی شوهر خواهرها نمی‌امدیم. من یكه خوردم و از امام پرسیدیم: «سلام بكنم؟» امام گفتند: «واجب نیست». من چون خجالت می‌كشیدم با آقای اشراقی روبه‌رو بشوم و سلام نكنم، از مسیر خارج شدم و رفتم میان علف‌ها و گیاهان باغچه و از آن معبر نرفتم تا با ایشان روبه‌رو نشوم…
خاطره ای از دختر امام روح الله..

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




رسول خدا صلی الله علیه واله در مسجد بودند ناگهان موجودی عجیب وارد مسجد شدهمه اصحاب نشسته بودند وازترس فرارکردند.


رسول خداصلی الله علیه واله فرمود:
نترسید مقصودش منم
عرض کرد :اصحاب شما ازمن ترسیدن خودم را معرفی کنم ؟
فرمود:خودت رامعرفی کن
عرض کرد:من حام بن حیم بن لامس بن ابلیس هستم ازطایفه اجنه واز دسته شیاطین هستم.
ازهبوط آدم تا الان که شما امدید درک کردم الان برای سوالی خدمت رسیدم.


فرمود:بپرس
عرض کرد:پدرما ابلیس قسم خورد که نگذارد آدم واولادش بندگی خدا کنندوبه مادستورداد آنهارااذیت کنیم.
ماوقتی ادم رااذیت میکردیم یک آقایی می آمد وبه ما غضب میکرد وازترس جرات نمیکردیم سمت آدم بیایم.
باخودمان گفتیم پیامبربعدی است
شیث پیامبرشد وآقانبود تا شیث را اذیت کردیم آن آقابازامد باخودمان گفتیم پیامبربعدی ست.
سام نبی امد آن آقا بازهم آمد واورایاری کرد
■ازهبوط آدم تا کنون که شما خاتم الانبیا علیهماسلام هستید وآن آقا ناصر۱۲۴هزار پیامبرعلیهماسلام بوده است وایمان داریم بعد ازشما پیامبری نیست.
آمدم به پرسم آن آقاکیست؟
فرمود:اگراورا ببینی میشناسی؟
عرض کرد:مگرمیشود از هبوط آدم تا کنون اورادیدم .
امیرالمومنین علیه السلام درکنار رسول خداصلی الله علیه واله نشسته بود وسربه زانو نهاده بود
سرمبارک حضرت مولا علیه السلام را بالا اورد وفرمود:
●ببین خودش است.
فریادی زد وگفت:
ولله ناصرتمام انبیا علیهما سلام همین اقا بود.
یارسول الله صلی الله علیه وآله اوکیست:
فرمود:
پسرعم من ،وصی من،وزیرم، یعسوب الدین، قائدالغرمحجلین، امام کونین، ولی متقین، حبیب صادقین، امیرالمومنین، اسدالله الغالب ،غالب کل غالب ،مظهرالعجا ئب، علی بن ابیطالب علیه السلام است.

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




از آقا می پرسیم چرا بی توجهی ب خانواده ب همسر…

می پرسیم چرا بجای همسرت ..دنبال کسی دیگری برای درد و دل کردن هستی..

چرا سکونت و آرامشت را با هرکس تقسیم میکنی در حالی ک فقط باید با همسرت و محرمت باشی..

..می پرسیم شما ک مذهبی هستی شما ک متدین هستی ظاهرا چرا با هرکس گرم میگیری و دلت را سفره ی اغیار میکنی…

.

و می شنویم چون خانه برایم فضای گرمی نیست..چون در خانه ام غریبم…چون همسرم مایه ی آرامش جانم نیست…

.

صریح بگویم این یک توجیه شیطانی ست باشد خانم یا آقای شما اصلا خوب نیست این یک بحث است اما دلیل نمی شود..

مثل این است ک بگویی غذا نداشتم رفتم سر سطل زباله !..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یادتان هست؟…(واقعا شعر زیباییه حتما بخونید)

یادتان هست همه عین برادر بودند؟
تاجر و کارگر انگار برابر بودند…

یادتان هست چه شوری همه جا برپا بود؟
عجم و ترک و لر و کرد و عرب آنجابود…؟

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند…؟
سینه چاک سخن پیر جماران بودند…؟

یادتان هست که میگفت اگر پُرباریم…
همه را از نمک ماه محرم داریم…؟

یادتان هست که ازحیله دشمن میگفت…
یادتان هست که ازپیله دشمن میگفت…؟

گفت دلداری دشمن دلتان را نبرد…
مثل طوفان زده ها، حاصلتان را نبرد…!

جنگ، جنگ است فقط رنگ عوض میگردد…
نقشه ها درپی هرجنگ عوض میگردد…

جنگ آنروز اگر موشکی و سرکش بود…
آتش فتنه امروز، پر از ترکش بود…!

“جنگ امروز، به دنبال اصول دین است…”
این همان زخم قدیمیست، ببین چرکین است…!

چشم واکن اخوی، خوب ببین یارکجاست…
نخل بسیار، ولی میثم تمارکجاست…؟

اَیْنَ عمار کجایید جوانان وطن…؟
اَیْنَ عمار بیایید جوانان وطن…

ما محال است که از بیعتمان برگردیم…
تاکه مثل پسر فاطمه بی سر گردیم…!

بعداز شام سیه بال، سحر می آید…
{ یوسف گم شده، دارد ز سفر می آید…}

یادتان هست که مدیون شهیدان هستیم…؟
اهل جمهوری اسلامی ایران هستیم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




البته به شرط آنکه مرد.. مرد..و زن.. زن باشد…..

مردان واقعی
پسرانی را می بینم هر لحظه
سرگردان و بی مقصد
آواره در کوچه ها
یا سوار بر ماشین ها
چشم هایی از هوس متلاشی
و افکاری پوچ و هیچ
کاغذ و خودکار بدست و گاهی
دهانی آماده برای تیکه پرانی


بدان….
نه موهایی در هم آویخته…
و نه قدی بلند…
ونه لباس های برند…
آنچه تورا برایم مرد می کند…
مردآنگی توست….


من زنآنگی ام را از سر راه نیاورده ام
که به هوس های تو بسپارم
تو از زن چه می فهمی؟
عروسکی خوش آب و رنگ
برای چند صباحی بازی؟
نیش هایت همیشه باز است
و دهنت بوی گند دود می دهد
هرچه بخواهی از آن بیرون می اندازی


حرف های درشت،حرف های زشت
تو از مردانگی چه می دانی؟
در این میان مردانی را می شناسم
که کنارشان آرامش میابی
مردانی که تورا برحسب زیبایی ظاهر نمی سنجند
قلبت را در میابند و با صدایشان خوشبختی را طنین انداز می کنند
ته ریش کمی دارند،چشم هایشان درخشان است
فایل موسیقی هایشان،پر از نوایِ مداحی ارباب است
و زمزمه ی لبهایشان لبیک یا زینب
اینان با عشق،قنوت نماز را می گویندو
با قلب دخترآن بازی نمی کنند
اینان بر خدا توکل می کنند
تا عشقشان را با یک نفر به اشتراک بگذارند


و من هم میدانم یکی هست
در این کره خاکی
تا حوایش شوم
او آدم است و
از جنس من نیست
اما روحش به وسعت من است
خدارو شکر زمین گرد است
اینقدر دور زمین می گردم
تا پیدایش کنم


دختر جنگجو و آرزوگر ما امروز
برای یافتن نیمه گمشده اش
اینچنین زنده است
نه برای دیدن لآت های خیابان
من به این برابری رسیدم که
زن و مرد برآبر نیستند!!!


در واژه احساس زن ، سروری می کند
و در واژه استقامت،مرد پادشاهی
البته به شرط آنکه
مرد مرد و زن زن باشد…...

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




چهار متر پارچه بیش نیست……..!!!

.
چهار متر پارچه بیش نیست !!! ولى سانت به سانتش مظهر حیا و عفاف است… .
.
وجب به وجبش درس آزادگى میدهد از هر چه رنگ تعلق دارد

براى نپوشیدنش هزاران دلیل عقلى و غیر عقلى میتوان آورد … براى خراب کردنش هزاران داستان و قصه نیز میتوان گفت… هزار بهانه کودکانه براى دور زدن خودت وجود دارد!! مى گویند چادر پوشیدن قائده و آداب دارد… ولی من مى گویم همه اش حرف است…
عاشقش که شدى, استاد تمام قائده و آدابش مى شویى .
.
عاشقش که شدى دیگر هزار دلیل عقلى برایت بهانه ایى است کودکانه !!! .
.
دیگر خارش سر
دست و پا گیر بودن
تغییر رنگ دادن
خاکى و کثیف شدنش
و……
برایت سر سوزنى مهم نیست …
.
وقتى زیبایى هایت را براى بازدید عموم به نمایش گذاشتى !.
.
اولیاى تو شیطان است وطاغوت .

وچقدر بد معمارى کرده ایی حیایت را… .
♡مثل کسانی که غیراز خدا برای خود سرپرست و یاور برگرفته اند در سستی وبی نفعی آن چه بدان اعتماد کرده اند مثل عنکبوت است که خانه ای بر خود برگرفته وبی شک سست ترین خانه ها خانه عنکبوت است اگر می دانستند.♡ چه مثال رسا وجالبی و چه تشبیه گویا ودقیقی؟!.
.
.

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




پرسش: با توجه به اینکه در کتابی خواندم که حضرت حق لوحی را به پیامبر اسلام (ص) دادند که سرنوشت کل ائمه را در آن بیان کرده بودند و طبق ترجمه لوح شرح داده شده بود که زمان ظهور حضرت مهدی (عج) به گونه ای می شود که سرهای مسلمانان بریده می شود و مسلمانان سوخته و به دار آویخته می شوند و طبق اینکه الان همچنین اتفاقی نمی افتد یعنی اگر در جمعی بگویید که شیعه هستید کسی به جرم اینکه شیعه هستید سرتان را نمی برد ، پس چطور ممکن است با دعای ما ظهور حضرت مهدی (عج) نزدیک شود .

پاسخ: در مورد رواياتي كه پيرامون جنگها و كشتار‌هاي مربوط به آخر الزمان و ظهور وارد شده، توجه به چند نكته راهگشا است:
الف. سند برخي از اين روايات اشكال دارد و راويان آنها در مواردي اشخاصي دروغگو بوده‌اند لذا چنين روايت‌هايي قابل پذيرش نيست.
ب. تشديد ظلم و ستم در برهه اي از زمان طبيعي بوده و هم سابقه تاريخي دارد. وقتي به فرعون گفتند: از بني اسرائيل فرزندي به دنيا مي‌آيد كه پادشاهي و حكومت تو را از بين مي‌برد؛ او ظلم و ستم بر بني اسرائيل را شدت بخشيد و حتي به دستور او زنان حامله را شكم دريدند و بچه‌ها را (جنين‌ها) از شكم مادران خارج كرده و كشتند.
در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است كه بيش از بيست هزار زن حامله را شكم دريدند. خداوند در قرآن به فشار فراوان فرعون در آن روزگار اشاره كرده و بي حرمت شدن زنان و سر بريدن فرزندان را يادآور مي‌شود. چنين رفتاري از كساني كه خداوند را به طور كلي فراموش كرده و فقط به فكر دنيا و منافع آن هستند، دور از ذهن و واقعيت نيست!! بنابراين شدت يافتن ظلم در روزگار نزديك ظهور قابل پيش بيني است.
ج. با نگاه به طول تاريخ شيعه به دوره‌هايي بر مي‌خوريم كه فشار بر شيعيان بسيار فراوان بود. آنان به جرم شيعه بودن تحت شكنجه و آزار بودند و حتي برخي از بزرگان شيعه، فقط جهت عقيده و مرام تشيع به شهادت مي‌رسيدند. برخورد معاويه و حجاج در صدر اسلام و آل سعود(در اوايل قدرت يافتن) و صدام، از جمله مواردي است كه نيازي به اثبات ندارد. كتاب‌هاي تاريخي مملو از ثبت چنين وقايع دلخراش است. شهيد اول صاحب لمعه و شهيد ثاني شارح لمعه، فقط به علت شيعه بودن به شهادت رسيدند. از اين رو، امامان ما راه تقيه را پيش گرفتند و براي حفظ مكتب تشيع و جان شيعيان در بسياري از موارد، سكوت كردند و به شيعيان دستور تقيه دادند.
وضعيت فعلي عراق ـ حتي پس از صدام ـ خود شاهد ديگري بر اين ادعا است. بسياري از كشتار‌ها مربوط به شيعيان مظلوم عراق است كه تنها جرمشان آن است كه پيرو مكتب شيعه‌اند. بنابراين كشتن اشخاص (به جرم شيعه بودن) در همين دنياي كنوني امر بعيدي نيست.
د. هر چند امامان معصوم(ع) برخي از وقايع ظهور را پيشگويي كرده و خبر داده‌اند؛ اما، ما را با امر «بداء» نيز آگاه كرده و اختيار انسان را در تغيير سرنوشت و امور خود يادآور شده‌اند. قرآن كريم در آيه يازدهم سوره رعد مي‌فرمايد:«خدا تغيير نمي‌دهد آنچه مربوط به قومي است مگر آنكه خود انسان‌ها تغيير دهند». بنابراين نوع رفتار و اختيار انسان در چگونگي حوادث مربوط به آنها مؤثر است.
بر اين اساس مي‌توان منتظر امر ظهور بود و براي فرج امام عصر(عج) دست به دعا برداشت و براي زمينه سازي ظهورش تلاش كرد. حركت اختياري انسان‌ها در امر ظهور دخالت تمام دارد و مي‌توان با حركت‌هاي صحيح و ثبات قدم، در صراط مستقيم شاهد تعجيل در فرج آن بزرگوار بود. حضرت مهدي(عج) خود در برنامه‌اي براي شيخ مفيد به اين شرط مهم اشاره كرده، مي‌فرمايد:«اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنان را در طاعتش ياري دهد ـ در وفاي پيماني كه از ايشان گرفته شده اجتماع كنند و مصمم باشند؛ البته نعمت ديدار به تاخير نمي‌افتد و سعادت ملاقات ما براي آنان با معرفت كامل و راستين نسبت به ما تعجيل مي‌گردد.(بحار الانوار، ج53، ص176) پس مي‌شود ظهور را درك كرد و برخي از اين گونه حوادث نيز رخ ندهد.

 

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.

شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه می کرد.

سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر می رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.

آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.

پروانه به راحتی از آن خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.

آن شخص بازهم به تماشای پروانه نشست چون انتظار داشت که بالهایش باز و گسترده و محکم شوند و از بدن او محافظت کنند.

اما چنین اتفاقی نیفتاد!

در واقع پروانه بقیه عمرش را می خزید و هرگز نتوانست پرواز کند.

چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست این بود که :

محدودیت پیله و تلاش برای خروج از سوراخ آن راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه قرار داده بود تا بتواند بعد از خروج از پیله پرواز کند.

اگر خداوند اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم و به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 دانشجویی می گفت : یکی از استادان مرد ما ساعت دخترانه می بسته و این باعث خنده دانشجویان می شد تا اینکه ……… برامون مشخص شد اون ساعت تنها دخترش بود که طی سانحه ای اونو از دست داده بود،
دلهایی هستند که درد می کشند اما دم نمی زنند. همیشه سکوت شخص ، دلیل بر عدم قدرت او بر جواب دادنش نیست……. خیلی ها هستند که سکوت می کنند تا کسی را جریحه دار نکنند.
خیلی ها هم هنگام عصبانیت سکوت اختیار می کنند تا کسی را از دست ندهند.
و می ماند سکوت بزرگ……. اون هم سکوت شماست ، تا خودت و رفتارت را ترقی دهی، هیچکس تو این دنیا از فشارهای زندگی در امان نخواهد بود .
پس سپاس :

کسانی را که قبل از پوزش ، ما را معذور میدانند

و سپاس :

کسانی را که حال ما را درک میکنند ، قبل از اینکه ما آنرا شرح دهیم

و سپاس : کسانی را که با همه عیبهایمان ما را دوست دارند

موضوعات: داستان  لینک ثابت





( بهلول ابن عمر ) کنیه اش ( ابوذهب ) بود ، از اخبار چنین بر می آید که او عالم و فاضل و عاقل و امامی المذهب بوده و علت اینکه خود را به دیوانگی زده این است که : هارون الرشید از او خواست که قضاوت بغداد را قبول کند و چون او نخواست این مسئولیت را در دولت و حکومت هارون قبول کند ، به جهت خلاصی خود از این بن بست خود را به دیوانگی زد چنانچه وقتی به هارون گفتند : بهلول دیوانه شده است ، هارون گفت : او دیوانه نیست ، بلکه به این وسیله دینش را برداشته و فرار کرده است .
و از بهلول کلمات و سخنان پرفائده ای نقل شده است که بعضی از آنها را برای استفاده نقل می کنیم .
روزی هارون به بهلول گفت : دوست داری خلیفه باشی ؟ بهلول گفت : نه به جهت اینکه من مرگ سه خلیفه را دیده ام ولی یک خلیفه مرگ دو بهلول را ندیده است .
هنگامی که هارون از حج بیت الله الحرام برمی گشت در بین راه سه مرتبه بهلول او را با صدای بلند به اسم صدا زد و گفت : یا هارون یا هارون یا هارون . هارون پرسید این صدای کیست ؟ گفتند : بهلول است ، هارون برگشت و خطاب به بهلول کرده گفت : هیچ می دانی من کیستم ؟ بهلول گفت : بلی می دانم تو آن کسی هستی که اگر در مشرق به کسی ظلم و ستمی شده باشد و تو در مغرب باشی روز قیامت خداوند از تو مؤ اخذه و سؤ ال خواهد کرد و تو باید جوابگویش باشی هارون از شنیدن این کلام گریه کرد .
آنگاه از او پرسید : آیا حاجتی داری که برآورم ، بهلول گفت : آری می خواهم گناهان مرا بیامرزی و مرا وارد بهشت کنی . هارون گفت : این کار در اختیار من نیست ولی من می توانم دین تو را ادا کنم .
بهلول گفت : دین با دین ادا نگردد تو آنچه داری مال مردم است آیا خیال کردی خدا مرا فراموش می کند و روزیم را نمی دهد که تو به من بدهی ! ؟
روزی بهلول وارد قصر هارون شد و یکسره رفت روی مسند و متکائی که مخصوص هارون بود نشست غلامها و خدمتگزاران چون این را دیدند به او حمله کرده و کشیدند و از آن مکان خارج نمودند ، چون هارون از اندرون خارج شده و به قصر وارد شد دید بهلول در گوشه ای نشسته و گریه می کند چون علت گریه او را پرسید : گفتند : چون در جای مخصوص خلیفه نشسته بود ما او را از آنجا بیرون کردیم .
هارون خطاب به بهلول کرده و گفت : گریه مکن ، بهلول گفت : ای هارون من به حال خود گریه نمی کنم که مرا اذیت کرده اند بلکه به حال تو گریه می کنم چون دیدم من یک لحظه نشستم در جائی که جای من نبود اینگونه مورد غضب و تنبیه و توهین قرار گرفته ام پس تو که یک عمری در این مکان که جای تو نیست و حق دیگری است و جای کسانی است که باید با عدل و انصاف با رعیت رفتار کنند و حق سایرین را بالسویه تقسیم کنند که تو چنین نیستی پس با تو چه خواهند کرد در روز دادخواهی و روز حساب .

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت





( محمد بن احمد بن عبداللّه بن قضاعه ) مکنی به ( ابو عبداللّه ) صفوانی ، از اولاد ( صفوان بن مهران جمال ) از اصحاب ( امام صادق ) علیه السلام از حُفّاظ بزرگ و دارای دانشی بسیار و مردی زبان آور بود . گویند او نه می خواند و نه می نوشت ، او دارای کتابهائی است که از حفظ املا می کرد ، از جمله کتب او کتاب الکشف والحجة وکتاب انس العالم ، وکتاب یوم و لیله و . . . می باشد .
نجاشی نوشته است او در نزد سلطان جایگاهی بزرگ داشته است علت آن هم این بود که وی با قاضی موصل در حضور ابن حمدان ( سیف الدوله حمدانی ) حکمران شیعه موصل پیرامون امامت مناظره می کرد و کار به جائی رسید که به قاضی گفت : حاضر هستی با من درباره حقانیت خود مباهله کنی ؟ قاضی به وی مهلت فردا را داد و چون فردا حضور یافتند دست خود را در دست قاضی نهاد و مباهله کردند و برخاستند و رفتند ، قاضی هر روز در دربار سیف الدوله حضور می یافت ولی پس از آن روز دیگر نیامد ، امیر سیف الدوله گفت : ببینید چه شده که قاضی نیامده است ؟
فرستاده رفت و برگشت و گفت : از همان لحظه که از جای مباهله برخاسته است تب کرده و همان دستی که برای مباهله با صفوانی دراز کرده و رم کرده و سیاه شد ، و فردای آن روز در گذشته است . این موضوع باعث شد که ابوعبداللّه صفوانی در نزد پادشاه عصر مقام و منزلتی یابد .

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت





مرحوم ( حاج ملا احمد نراقی ) رحمه الله حاکم ظالمی را از کاشان اخراج کرد که قبلاً نیز چندین حاکم ظالم را بیرون کرده بود .
سلطان حاجی را احضار نمود و در مجلس با او تغیّر نمود و گفت : شما در اوضاع سلطنت اخلال می نمائید و حاکم را اخراج می کنید و . . .
حاج ملا احمد در این هنگام آستین بالا زده و هر دو دست به آسمان بلند کرد و چشمهایش پر از اشک شد ، عرض کرد : خدایا این سلطان ظالم حاکمی ظالم را بر مردم قرار داد و من رفع ستم نمودم و این ظالم بر من متغیر است و چون خواست نفرین کند ( فتحعلی شاه ) بی اختیار از جای برخاست و دستهای حاجی را گرفت و به پائین آورد و معذرت خواست و او را راضی کرد و به خواست او حاکمی بهتر برای کاشان معین ساخت.

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت






( سرجان ملکم ) انگلیسی که با ماءموریت سیاسی عازم ایران شده است در کتاب خود نوشته است : علمای ملت که عبارت از قضات و مجتهدین هستند ، همیشه مرجع رعایای بی دست و پا و حامی فقرا و ضعفا و بیچارگانند اعاظم این طایفه به حدی محترمند که از سلاطین کمتر بیم دارند و هر وقت مخالف شریعت و عدالت حادث شود خلق رجوع به ایشان و احکام ایشان می کنند و احکام عموماً جاری است ، تا وقتی که وضع مملکت اقتضای آلات حرب نکند .
ملکم با اشاره به اینکه بعد از نادرشاه علما نه منصبی دارند و نه آن را می پذیرند ، می نویسد : اما به جهت فرط فضیلت وزهد و صلاحیتی که در ایشان است اهالی هر شهر که مجتهدی در آن سکنی دارد بالطبع و الاتفاق به ایشان رجوع کرده مجتهدین را هادی راه نجات و حامی از ظلم بغات و طغات می دانند و چنان در تعظیم و تجلیل ایشان مبالغه می نمایند که جبارترین سلاطین نیز مجبور است که در این امر متابعت خلق را نموده از روی اعتقاد یا تکلّف مجتهد را رعایت و احترام کند .

و در ادامه سخنانش با اشاره به احترام شاهان نسبت به مجتهدین می نویسد : لکن فایده اهالی ایران از این طایفه همین نیست که گاهگاهی در احکام عدالت از ایشان استعانت جویند بلکه شریعت را اعتبار است به سبب صلاحیتی که در نفس امنای شرعست و پادشاه را یارای آن نیست که ردّ احکام ایشان کنند . . . خانه ایشان پناهگاه مظلومان است و بعضی اوقات شهری را به واسطه وجود شخصی از این طبقه بخشیده و معاف داشته اند .

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




پرسش: وضعيت ايرانِ قبل از ظهور و نقش آن در ظهور حضرت چيست؟

پاسخ: با توجه به روايات مي‌توان شرايط ايران را تا حدودي اين گونه ترسيم كرد: “دانش و معارف دين اسلام و مكتب تشيع، از ايران و قم، به جهانيان صادر مي‌شود. لذا موقعيت علمي ايران ممتاز است و اصلي ترين مركز دين اهل بيت(ع) خواهد بود. در روايتي از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده است: “به زودي، كوفه، از مؤمنان خالي مي‌گردد و دانش مانند ماري كه در سوراخش پنهان مي‌شود، از آن شهر رخت برمي‌بندد؛ سپس علم ظاهر مي‌شود در شهري به نام قم؛ آن شهر معدن علم و فضل مي‌گردد(و از آنجا به ساير شهر‌ها پخش مي‌شود) به گونه‌اي كه باقي نمي‌ماند در زمين جاهلي نسبت به دين، حتي زنان در خانه‌ها. اين قضيه نزديك ظهور قائم(ع) واقع مي‌شود … علم، از قم به ساير شهر‌ها در شرق و غرب پخش مي‌شود و حجت بر جهانيان تمام مي‌شود به گونه‌اي كه در تمام زمين، فردي پيدا نمي‌شود كه دين و علم به او نرسيده باشد. بعد از آن قائم، قيام مي‌كند و سبب انتقام خدا و غضب او بر بندگان(ظالم و معاند) مي‌شود؛ زيرا، خداوند انتقام (و عذاب) بر بندگان روا نمي‌دارد، مگر وقتي كه حجت را انكار كنند"(بحار الانوار، ج 57و60، ص213). خيزش و جنبشي بزرگ براي دعوت مردم به طرف دين، در ايران روي مي‌دهد. از امام كاظم(ع) نقل شده است: “مردي از اهل قم، مردم را به سوي حق دعوت مي‌كند. گروهي، دور او اجتماع مي‌كنند كه مانند پاره‌هاي آهن‌اند و باد‌هاي تند(حوادث) نمي‌تواند آنها را از جاي بركند. از جنگ خسته نمي‌شوند و كناره‌گيري نمي‌كنند و بر خدا توكل مي‌كنند. سر انجام، پيروزي براي متقين و پرهيزكاران است".(بحار، ج60، ص216، ح37).


گويا اين حركت، همان حركتي است كه از امام باقر نقل شده است: “گويا مي‌بينم گروهي از مشرق زمين خروج مي‌كنند و طالب حق هستند، اما به آنان پاسخ داده نمي‌شود. مجدداً برخواسته‌ي خود تاكيد مي‌كنند ولي جواب نمي‌شنوند. پس چون چنين ديدند، شمشير‌ها را به دوش مي‌كشند، در مقابل دشمن مي‌ايستند تا حق به آنها داده مي‌شود، اما اين بار قبول نمي‌كنند بلكه قيام مي‌كنند و نمي‌دهند آن را (پرچم قيام را) مگر به صاحب شما(اما زمان(ع))".(بحار الانوار، ج52، ص243، ح116). خروج سيد حسني و خراساني را كه در روايات به آنها اشاره شده، مي‌توان در اين باره دانست. بنابراين، موقعيت اجتماعي آن روز ايران حركت به سوي حق طلبي و دعوت به آمادگي براي ظهور است.


در بستر اين جامعه نيز ياران حضرت شكل مي‌گيرند. در حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است: “قم را قم ناميدند، چون اهل او، اجتماع مي‌كنند با قائم آل محمد(ص) و با او قيام مي‌كنند و او را ياري مي‌كنند".(بحار الانوار، ج 57و 60، ص216، ح38). در رواياتي كه به نام ياران و شهر‌ها اشاره دارد، شهر‌هاي متعددي از ايران ذكر شده است. خلاصه آن كه ايران، مركز صدور دين و معارف اهل بيت است و زمينه‌سازي براي ظهور مي‌كند.


در برخي از روايات اهل بيت(ع) به حضور فعال عجم در سپاه و ارتش مخصوص امام مهدي(ع) اشاره شده است. البته مقصود از عجم ملت‌هاي غير عرب است، ولي به احتمال زياد بيشترين مصداق آن در عصر ظهور، ايرانيان خواهند بود به ويژه كه مركز ثقل شيعه در ايران است.مجموعه روايات وارده در مورد ايرانيان نشان مي‌دهد كه اين گروه زمينه‌سازان حكومت حضرت مهدي(ع) در جهان هستند و بيشترين تأثير را در روند استقرار حكومت آن خورشيد عالم‌تاب دارند و در حقيقت حضرت مهدي(ع) به همراه ياران از جمله ايرانيان با دشمنان به مبارزه برمي‌خيزد.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




 

پرسش: وجود دجال و شرح صفات ظاهري او در کتب با معيار هاي امروزي نمي سازد و نياز به شرح و تفسير دارد و آيا دجال مصداق يک موضوع است خير ؟


پاسخ: دجال، از ريشه «دجل» به معناي «دروغگو و حيله‌گر» است. اصل داستان دجال، در كتاب‌هاي مقدس مسيحيان آمده است(رساله يوحنا، باب2، آيه 18 و 22). در انجيل اين واژه بارها به كار رفته و از كساني كه منكر حضرت مسيح بوده و يا « پدر و پسر» را انكار كنند، به عنوان دجال ياد شده است. به همين جهت، در ترجمه‌ي انگليسي كتاب‌هاي مقدس مسيحي، واژه آنتي كريست(Antik Chirst) يعني ضد مسيح به كار رفته است.


در روايات زيادي از اهل سنت خروج دجال از نشانه‌هاي برپايي قيامت دانسته شده است(سنن ترمذي، ج4، ص507 تا 519؛ سنن ابي داوود، ج4، ص115؛ صحيح مسلم، ج 18، ص46 تا 81).
روايات اسلامي درباره دجال و توصيفات آن، همين روايات اهل سنت است اما در كتب روايي شيعه تنها دو روايت درباره خروج دجال، به عنوان يكي از علائم ظهور حضرت مهدي(ع) آمده است(كمال الدين، صدوق، ص525، 526) كه هيچ كدام از اين دو روايت، از نظر سند معتبر و قابل قبول نيست. بنابراين، از نظر منابع شيعي، دليل معتبري بر اين كه خروج دجال يكي از علائم ظهور باشد، وجود ندارد، اما در عين حال، با توجه به روايات زيادي كه در منابع اهل سنت آمده است، احتمال اين كه اصل قضيه دجال به طور اجمال، صحت داشته باشد، وجود دارد و امر ممكني است. لكن به فرض اين كه اصل قضيه‌ي دجال صحت داشته باشد اما بدون ترديد بسياري از ويژگي‌هايي كه براي آن بيان شده است، به نظر مي‌رسد افسانه‌هايي بيش نيست. بنابراين اصل قضيه دجال را به عنوان امري محتمل و ممكن بعيد نيست بپذيريم. حال به فرض پذيرش اين سؤال مطرح است كه مقصود از دجال چيست؟


دو احتمال اساسي در اين زمينه وجود دارد:
1. با توجه به معاني لغوي دجال، مقصود از آن نام شخصي معين نباشد، بلكه هر كسي كه با ادعاهاي پوچ و بي اساس و با تمسك به انواع اسباب حيله‌گري و نيرنگ، در صدد فريب مردم باشد، دجال است. بر اين اساس، دجال‌ها متعدد خواهند بود. وجود رواياتي كه در آن سخن از دجال‌هاي متعدد رفته است، اين احتمال را تقويت مي‌كند. مانند «قال رسول الله: يكون قبل خروج الدجال نيف علي سبعين دجالا؛ پيش از خروج دجال، بيش از هفتاد دجال، خروج خواهند كرد.» (كنز العمال، ج14، ص200) بنابراين احتمال، در حقيقت و قضيه دجال نشانه‌ي اين مطلب است كه در آستانه انقلاب امام مهدي(ع) افراد فريب كار و حيله‌گري براي نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلي همه تلاش خود را به كار مي‌گيرند و با تزوير و حيله‌گري، مردم را نسبت به اصالت تحقق انقلاب جهاني منجي، دل سرد و يا دو دل مي‌كنند.
اين كه در همين روايات تأكيد شده است: «هر پيامبري، امت خويش را از خطر دجال بر حذر داشته است». خود تأييدي ديگر بر همين احتمال است كه مقصود از دجال، هر شخص حيله‌گر و دروغگويي است كه قبل از خروج حضرت مهدي(ع) در صدد فريب مردم است.
2. دجال، كنايه از كفر جهاني و سيطره‌ي فرهنگ مادي بر همه جهان باشد. استكبار، با ظاهري فريبنده و با قدرت مادي و صنعتي و فني عظيمي كه در اختيار دارد، سعي مي‌كند مردم را فريب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فريبنده خود كند. بر اين اساس، اين كه پيامبران امت‌هاي خود را از فتنه دجال بيم داده‌اند «ما بعث الله نبيا الا و قد انذر قومه الدجال… ؛ هيچ پيامبري مبعوث نشد، مگر آن كه قوم‌اش را از فتنه دجال بر حذر داشت(بحار الانوار، ج52، ص205) به اين معنا است كه آنان را از افتادن به دام ماديت و ورطه‌ي حاكميت طاغوت و استكبار جهاني بر حذر داشته‌اند. پس احتمال مي‌رود، منظور از دجال با آن شرايط و اوصافي كه در اين روايات براي او شمرده شده، همان استكبار جهاني باشد. در اوصاف دجال گفته شده «كوهي از طعام و شهري از آب، به همراه دارد». اين كنايه از امكانات عظيم و گسترده‌اي است كه استكبار در اختيار دارد.
براي آگاهي بيشتر به كتاب چشم به راه مهدي، مركز انتشارات دفتر تبليغات قم، جمعي از نويسندگان ص289 و دادگستر جهان، ابراهيم اميني، مراجعه شود.

 

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: فتنه هايي که در آخر الزمان شيعيان را تهديد مي کند نام برده و راه مقابله با آنها چيست ؟

پاسخ:

به صورت فهرست وار به برخي از موارد اشاره مي‌شود:
ـ جهل و عدم شناخت مناسب نسبت به: وجود مقدس امام و نقش او، آموزه‌هاي دين(كه باعث كم رنگ شدن دين در زندگي مردم مي‌شود)، وضعيت نا بهنجار كنوني، آموزه‌هاي مهدويت(همچون مفهوم انتظار)؛
ـ تحجر و مقدس گرايي خشك و بدون توجه به عمق و روح دين؛
ـ تجاوز به جوامع اسلامي و شيعي و كشتار آنان ؛
ـ گسترش فساد و تباهي از يك طرف، و ايجاد شك و ترديد نسبت به ظهور امام موعود از طرف ديگر، و به تمسخر گرفتن انتظار و ظهور از طرف آخر؛
بر عاشقان امام عصر(ع) و منتظران ظهورش لازم است در چند زمينه فعاليت داشته باشند:
الف. بالابردن فهم و شناخت نسبت به امام و امامت، مفاهيم و آموزه‌هاي دين، مباحث مهدويت و مفاهيمي كه در رابطه با اين موضوع است؛
ب. وحدت كلمه در سايه رهبري ولي فقيه كه طبق بيان پيشوايان دين ـ از جمله امام زمان(ع) ـ همه وظيفه دارند به او رجوع كنند.
ج. عمل به وظايف دين، كسب تقوا، دوري از فساد و جلوگيري از آن، امر به معروف و نهي از منكر؛
د. حضور فعال و آگاهانه تحت مديريت ولي فقيه در صحنه‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي؛
هـ‌. ايجاد روحيه نشاط و تلاش در خود و جامعه و حركت به سوي سازندگي و زمينه سازي براي ظهور.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: سیمای آخرالزمان چگونه است ؟

پاسخ: ج س  درباره وضع جهان در آخر الزمان ـ به خصوص قبل از ظهور امام زمان(ع) ـ روايات بسياري وارد شده است. بعضي از آن خصوصيات چنين است:


1. وضع حكومت‌ها؛ حكومت‌ها استبدادي و افراد فاسد و ظالم‌اند و حكومت‌هاي ضعيف و زودگذر و متزلزل در رأس امور قرار دارند.


2. وضع دين؛ از اسلام و قرآن، فقط اسمي مي‌ماند و مساجد، زيبا، اما بدون جمعيت است و عالمان دين، افرادي بد و فتنه گرند، و مردم از دين خارج مي‌شوند.


3. وضع اخلاق؛ عواطف انساني ضعيف شمرده مي‌شود و ترحم به هم وجود ندارد و انواع فساد‌هاي اخلاقي، به طور علني در جامعه انجام مي‌شود(بدون نهي و جلوگيري).


4. وضع امنيت؛ ترس و اضطراب فراگير و راه‌ها نا امن است و جنايت‌هاي هولناك صورت مي‌گيرد. مردم، آرزوي مرگ مي‌كنند و مرگ‌هاي ناگهاني و زلزله و جنگ و فتنه و بيماري و مرگ زياد مي‌شود.


5. وضع اقتصاد؛ باران و محصولات كشاورزي كم مي‌گردد و رود‌ها و چشمه‌ها خشك مي‌شوند و گراني و فقر و گرسنگي و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا مي‌كند.


البته در كنار همه اين مشكلات، عده‌اي به وظيفه شرعي خود عمل مي‌كنند و علم اسلام و انسانيت را بر پا مي‌دارند و زمينه ظهور را فراهم مي‌كنند. در آن زمان، ايران ـ به خصوص شهر مقدس قم ـ‌ پايگاه شيعيان و محل اميد مردم خواهد بود. بنابراين، چنين نيست كه همه، در ظلم و فساد فرو رفته باشند، بلكه عده‌اي، با زحمات فراوان، خود را حفظ مي‌كنند و فروغ اميد را در دل مردم روشن نگه مي‌دارند.
بنابراين چون دوران غيبت امام زمان(ع) در روايات، آخر الزمان ناميده شده است، مي‌توان گفت: ما در آخر الزمان هستيم؛ مخصوصاً كه بعضي از علايم ياد شده، در زمان ما وجود دارد. اما اگر منظور از آخر الزمان فقط چند سال قبل از ظهور حضرت باشد، چون وقت ظهور مشخص نيست، نمي‌توان گفت، كه ما ، در آخر الزمان هستيم يا نه.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: زمان آخر الزمان و رويدادهاي ان به ترتيب کدامند ؟

پاسخ: الف. ترسيم کامل و درست دوران ظهور، چندان امکان پذير نيست، اما به صورت خلاصه، ميتوان گفت، پس از آنکه شرايط و زمينههاي ظهور، مانند تعداد مناسب ياران و آمادگي مردم براي پذيرش حضرت فراهم گشت امام(ع) در مکه ظاهر ميشود و با معرفي خود ظهور منجي را اعلام ميدارد. اين در زماني است که قدرت طلبان و سودجويان، به خاطر منافع مادي خود به ظلم و فساد دامن زدهاند و جنگها و خونريزيهاي متعددي را ايجاد ميکنند که نتيجه آن چيزي جز عقب ماندگي و شيوع بيماريها و فقر اکثريت و کم رنگ شدن حقايق و مظاهر دين نيست.
البته بايد توجه داشت که در چنين وضع اسفباري، انسانهاي پاک و وارستهاي پيدا ميشوند که با تمام تلاش و کوشش خود، سعي در آگاهيدادن به مردم و زمينه سازي براي ظهور دارند. در روايات از زمينه سازي مردم ايران اشاره به ميان آمده است و اين که علم و معارف دين، در قم ظاهر ميشود و از آنجا به دنيا پخش ميشود.
با ظهور حضرت در مکه و تجمع ياران سيصد و سيزده نفري بر گرد او و بيعت با آن بزرگوار، همه نگاهها، چه دوستان و چه دشمنان، به سمت مکه دوخته ميشود. لشکري از سفياني که براي مقابله با حضرت به سمت مکه به راه افتاده در سرزمين بيداء به زمين فرو ميرود. در همين حال ياران امام نيز به سمت مکه حرکت ميکنند تا جمعيتي بالغ بر ده هزار نفر شکل ميگيرد و در اين هنگام، خروج صورت ميگيرد. امام مهدي(ع) با ياران خود چه از افراد بشر و چه از ملائکه پس از تسلط بر مکه و اصلاحات در آن، از جمله کوتاه کردن دست افرادي که به بيت المال تجاوز کردهاند، به طرف مدينه و سپس عراق حرکت ميکند و در اين سير، ياران و دوستان ديگري نيز به جمع لشکر حضرت اضافه ميشوند.
در عراق، با دو مشکل روبه رو ميشود:

1. گروهي به ظاهر ديندار مقابل ايشان قرار ميگيرند. وقتي نصايح حضرت و موعظهي ايشان در دل آنان اثر نميگذارد، کار به جنگ ميکشد و همه آنان کشته ميشوند.

2. با لشکر سفياني مقابله ميکند. اين در زماني است که حضرت کوفه را نيز به تصرف خود در آورده است. گفت و گوها و اندرزهاي حضرت، در دل چون سنگ آنان نيز اثر نميگذارد و جنگ شعله ور ميشود که منجر به هلاکت سفياني و ياران او ميشود.
نا گفته نماند سفياني فردي از تبار بني اميه است که حدود يک سال قبل در حدود سوريه سر به طغيان ميگذارد و بخشهايي از سرزمين اسلامي، مانند سوريه و اردن و عراق را تحت حکومت خود در ميآورد.
پس از تسلط بر عراق، دو برنامه ديگر در دستور کار حضرت قرار ميگيرد:

1. اعزام ياران به نقاط مختلف جهان براي گسترش حاکميت عدل الهي؛

2. برخورد با مسيحيان و يهوديان. نزول حضرت عيسي(ع) و نماز خواندن ايشان پشت سر امام مهدي(ع) را در اين باره، بايد ارزيابي کرد. در مورد چگونگي برخورد حضرت مهدي(ع) با مسيحيان و يهوديان، به صورت شفاف و روشن روايات معتبري نداريم، ولي از مجموع روايات استفاده ميشود که در طي مدت نه چندان طولاني، آنان تسليم ميشوند و دين اسلام سراسر عالم را فرا ميگيرد.


ب. هر چند اصل رجعت مورد پذيرش شيعه مي‌باشد و اعتقاد به آن بر اساس آيات و روايات است؛ ولي جزئيات اين مسأله چندان شفاف و روشن نيست. از جمله آنها رجعت ائمه معصومين(ع) است. در روايات تصريح روشني به رجعت امام حسين(ع) شده است، اما در مورد رجعت ساير ائمه و ويژگي‌هاي آن، مطلب به طور دقيق و روشن نيست.


ج. مناسب است سيماي دوران ظهور را به صورت خلاصه مرور ميکنيم:
مقدمه: هدف از آفرينش مجموعه بزرگ هستي، كمال و نزديكي هر چه بيشتر انسان‌ به منبع همه كمالات يعني خداوند مي‌باشد و نيل به اين آرمان بزرگ نيازمند ابزار و وسايلي است كه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) در پي فراهم آوردن اسباب تقرب به سوي خداوند متعال و برداشتن موانع از اين مسير است.
و با توجه به اينكه انسان موجودي است تركيب يافته از جسم و جان، بنابراين رسيدن به كمال لازمه، همان عدالت است كه ضامن سلامت رشد انسان در سير مادي و معنوي است و اهداف حكومت حضرت مهدي(ع) نيز در دو محور رشد معنوي و اجراي عدالت و گسترش آن قابل طرح است.
امام حسين(ع) مي‌فرمايند: اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را طولاني كند تا مردي از فرزندان من قيام كند و زمين را از عدل و داد پر كند پس از آنكه از ستم آكنده شده باشد. اين چنين از پيامبر اكرم(ص) شنيدم.
امام كاظم(ع) در تفسير آيه شريفه: ” اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ"(حديد/17) فرموده‌اند: مقصود اين نيست كه زمين را از باران زنده مي‌كند بلكه خداوند مرداني را بر مي‌انگيزد كه عدالت را زنده مي‌كنند پس به سبب جان گرفتن عدل در جامعه، زمين زنده مي‌شود.
اما با توجه به روايات فراواني كه درباره دوران حكومت حضرت مهدي(ع) موجود است، برنامه‌هاي حكومتي حضرت را در سه محور مي‌توان خلاصه كرد:


1. برنامه فرهنگي 2. برنامه اقتصادي؛ 3. برنامه‌هاي اجتماعي.


1. برنامه فرهنگي:
در انجام برنامه فرهنگي، مهمترين محوري اين برنامه عبارتند از:


الف. احياي كتاب و سنت:
امام علي(ع) مي‌فرمايند: در روزگاري كه هواي نفس حكومت مي‌كند(امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند) و هدايت و رستگاري را جايگزين هواي نفس مي‌سازد و در عصري كه نظر اشخاص بر قرآن مقدم شده، افكار را متوجه قرآن مي‌گرداند و آن را حاكم بر جامعه مي‌سازد.


ب. گسترش معرفت و اخلاق:
امام باقر(ع) مي‌فرمايد: زماني كه قائم ما قيام مي‌كند دست خود را بر سر بندگان خواهد نهاد و عقل‌هاي ايشان را جمع كرده و اخلاق آنها را به كمال خواهد رساند.


ج. رشد دانش بشر به طور چشمگير و بي سابقه:
امام باقر(ع) فرموده‌اند: در زمان امام مهدي(ع) به شما حكمت و دانش داده مي‌شود تا آن جا كه زن در درون خانه‌اش مطابق كتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت(رفتار) مي‌كند.
مي‌دانيم كه رفتار صحيح ريشه در علم و دانش گسترده دارد كه اين روايت شريف حكايت از آگاهي و شناخت عميق از آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) دارد.


د. مبارزه با بدعت‌ها:
بدعت به معناي داخل كردن انديشه و آراي شخصي در دين و دينداري است. آنچه از تمايلات شخصي و هواهاي نفساني وارد دين شده، حضرت مهدي(ع) با آن مبارزه مي‌كنند.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: هيچ بدعتي را وا نگذارد مگر اينكه آن را از ريشه بركند و از هيچ سنتي (پيامبر) نمي‌گذرد مگر اينكه آن را برپا خواهد داشت.
2. برنامه‌هاي اقتصادي:
برنامه‌هاي اقتصادي در حكومت حضرت مهدي(ع) به صورت مطلوبي تدوين شده تا اولا امر توليد سامان يابد و از منابع طبيعي بهره برداي شود و ثانيا ثروت بدست آمده به شكل عادلانه بين همه طبقات توزيع گردد.
موارد اقتصادي دوران حاكميت حضرت:


الف. بهره‌وري از منابع طبيعي:
در زمان حضرت مهدي(ع) و به بركت حكومت ايشان آسمان سخاوتمندانه مي‌بارد و زمين بي دريغ ثمر مي‌دهد.
امام علي(ع) فرمودند: و چون قائم ما قيام كند آسمان باران مي‌ريزد و زمين گياه بيرون مي‌آورد.
امام باقر(ع) فرمودند: تمام گنج‌هاي زمين براي او آشكار مي‌گردد.


ب. توزيع عادلانه ثروت:
از عوامل اقتصاد بيمار، انباشته شدن ثروت در نزد گروه خاصي است. در دوران حكومت عدل مهدوي اموال و ثروت بيت المال به طور مساوي بين مردم تقسيم مي‌شود. امام باقر(ع) مي‌فرمايند: وقتي قائم خاندان پيامبر قيام كند،(اموال را) به طور مساوي تقسيم مي‌كند و در ميان خلق به عدالت رفتار مي‌كند.
و همچنين فرمودند: امام مهدي(ع) ميان مردم به مساوات رفتار مي‌كند به گونه‌اي كه كسي پيدا نشود كه نيازمند زكات باشد.


ج. عمران و آبادي:
در حكومت حضرت مهدي(ع) توليد و توزيع به گونه‌اي ساماندهي مي‌شود كه همه جا به نعمت و آباداني مي‌رسد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: در تمام زمين هيچ ويرانه‌اي نمي‌ماند جز اينكه آباد مي‌گردد.


3. برنامه‌هاي اجتماعي:
در حكومت عدالت گستر حضرت مهدي(ع) برنامه‌هايي بر اساس تعاليم قرآن و عترت(ع) اجرا مي‌شود كه به سبب اجراي آنها محيط زندگي زمينه‌اي براي رشد و تعالي افراد خواهد بود. در اين زمينه روايات فراواني رسيده است. كه به پاره‌اي از آنها اشاره مي‌كنيم.


الف. احياء و گسترش امر به معروف و نهي از منكر:
در حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) فريضه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده به اجرا گذاشته خواهد شد.
امام باقر(ع) مي‌فرمايند: مهدي(ع) و ياران او، امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند.


ب. مبارزه با فساد و رذائل اخلاقي:
حضرت مهدي(ع) در عمل به مبارزه با فساد و تباهي و زشتي مي‌پردازد، چنانچه در دعاي شريف ندبه مي‌خوانيم: “اين قاطع حبائل الكذب و الافتراء اين طامس آثار الزيغ و الاهواء …؛ كجاست آن كه ريسمان‌هاي دروغ و افتراء را ريشه كن خواهد كرد. كجاست آن كه آثار گمراهي و هواي و هوس را نابود خواهد ساخت".


ج. عدالت قضايي:
اوست كه قسط و عدل را در سطح جامعه حاكم مي‌كند و همه عالم را پر از عدالت و دادگري مي‌كند.
امام رضا(ع) فرمودند: وقتي او قيام كند زمين به نور پروردگارش روشن گردد و آن حضرت ترازوي عدالت را در ميان خلق نهد. پس (چنان عدالت را جاري كند كه) هيچ كس بر ديگري ظلم و ستم روا ندارد.
مناسب است در پايان به يكي از تحولات چشمگير زمان حضرت مهدي(ع) كه همانا بهداشت طبيعت و بهداشت روان است اشاره‌اي گذرا داشته باشيم. زيرا يكي از مشكلات جامعه بيش از ظهور امام زمان(ع) وضع تأسف بار بهداشت طبيعت و روان است كه در نتيجه بيماري‌هاي واگير و مشكلات رواني زيادي جامعه بشريت را فرا مي‌گيرد. بيماري‌‌هايي مانند جذام، طاعون، وبا، فلج، سكته، سرطان و صدها بيماري خطرناك ديگر. اين اوضاع دلخراش و دردناك در اثر آلودگي محيط زيست و در نتيجه به كارگيري سلاح‌هاي شيميايي. اتمي و ميكربي پديد مي‌آيد.
امام سجاد(ع) در اين باره مي‌فرمايند: هنگامي كه قائم(ع) ما قيام كند خداوند عزوجل بيماري و بلا را از شيعيان ما دور مي‌سازد…
امام صادق(ع) مي‌فرمايند: هنگامي كه حضرت قائم(ع) قيام كند خداوند بيماري‌ها را از مؤمنان دور مي‌سازد و تندرستي را به آنان باز مي‌گرداند.
به اميد روزي كه بتوانيم آن دوران نوراني و سراسر معنوي را درك كنيم.
د. اصطلاح “آخر الزمان” در گفتار‌هاي اديان آسماني مطرح شده است و مراد از آن روز پاياني عمر دنيا (معناي لغوي) نيست؛ بلكه مراد از آن دوره زماني خاص است كه به نحوي معناي آخر بودن را دارد. اصطلاح آخر الزمان به سه دوره اطلاق شده است:


1. دوره پيامبر خاتم(ص) كه دوران پيامبر اسلام تا قيامت را شامل مي‌شود. در اين صورت آخر الزمان، يعني، بعد از آن بزرگوار پيامبر و شريعت ديگري نخواهد آمد و دوره آخرين شريعت است.
2. دوره غيبت و سال‌هاي قبل از ظهور؛ آخر الزمان طبق اين معنا پايان دوره ظلم‌ها و فساد‌ها و حكومت‌هاي غير الهي است و با ظهور، همه مظاهر شرك و ظلم و فساد از بين مي‌رود.
3.دوران ظهور؛ يعني زمان تشكيل دولت عدل الهي و اين حاكميت تا آخر عمر دنيا برقرار مي‌ماند و ديگر از بين نمي‌رود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




مثالی که خودم احساس کردم شبیه به این مفهوم میتونه باشه:

 

وقتی که یک کودک براتون یک سیب میاره و اون سیب ممکنه نشسته باشه و به احتمال زیاد در ظرفی نیست و بدون کارد و چنگال هست …

 

اما ما انتظارمون از کودک به اندازه همینه و تشویق هم میشه به خاطر این عملش…

 

اما اگه یک فرد بالغ این کار رو انجام بده ناراحت میشیم و میگیم کارش اشتباهه و حتی بی احترامی محسوب میشه …

 

بنابراین کارهاییی که ما انجام میدیم ممکنه حسنه باشه اما برای نزدیکان خداوند و امامان این طور نیست…

 

سخنانی از امام خمینی (ره):

 

در معرفت بعض مراتب و در درجات توکل است …

 

و چون مرتبه ایمان به حد طمانینه و اطمینان رسید تزلزل و اضطراب به کلی ساقط شود و دل سکونت به حق و تصرف حق پیدا کند و تا انسان در این حدود است در مقام کثرت واقع است و از برای غیر حق تصرفی قائل است.

پس چون از این مقام گذشت ، به نور معرفت جلوه ای از جلوات توحید فعلی را دریابد و تصرف دیگر موجودات را ساقط کند و چشم دلش از دیگر موجودات به کلی کور شود و به کلی حق جل و علا روشن شود.

 

و چون از این مقام گذشت به مشاهده حضوریه جلوه توحید را شهود کند و علل توکل را دریابد زیرا که توکل اثبات امور است برای خود ، و وکیل خواستن حق است در اموری که راجع به خود است .

 

پس در این مقام ترک توکل گوید و امور را به حق راجع کند و توکیل و توکل و وکالت را نقص و شرک انگارد که ( حسنات الابرار سیئات المقربین).

 

در جاییی دیگر فرموده اند: برای هر یک از صفات نفسانیه چه ملکات حسنه و چه ملکات سیئه ، مراتبی است بسیار کثیر . بسا باشد که یک مرتبه از اتصاف به آن در حسنات و تنزیه آن در سیئات از مختصات عرفا بالله یا اولیا خدا باشد و سایر مردم بر حسب مقامی که دارند آن صفت برای دسته اول نقص است و برای آنها نقص نباشد بلکه به یک معنی کمال هم باشد

 

  منابع : کتاب چهل حدیث و جنود عقل و جهل  

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




یک بحث جالب در دانشگاه……

دختره یکهو وسط صحبتهاش بایکی جوش آورد و دم پله های سِلف دانشگاه میخواست مقنعه ش رو دربیاره!
هی داد میزد و حرف میزد!
داد میزدا ! داد هم نه! دااااااااااااااااااااد!! گوش کردم بین حرفاش اینا روفهمیدم:
من آزادی مطلق میخوام….
دوست دارم هر کاری که دلم خواست بکنم…. هر جور دلم خواست زندگی کنم…
هر رنگی دلم خواست…..
هر مدل لباسی دلم خواست…. اصلا دلم میخواد همینجا مقنعه م رو در بیارم….
(یهویی درآورد!) دوست دارم همینجا هر کاری دلم خواست بکنم…
بسه دیگه! چرا نمیذارین آزاد باشم؟
بعد زد زیر گریه….البته خیلی کم! هیشکی جرات نمیکرد نزدیکش بشه،حتی دخترا ، رفتم جلو،سلام کردم،جوابم رو نداد؛ مقنعه ش رو از روی زمین برداشتم ودادم بهش و گفتم:
میدونم خیلی زمان خوبی واسه حرف زدن نیست… ولی چند تا سوال میپرسم، اگه منطقی نبود، من خودم همینجا همه لباسهام رو در میارم!
چشاش گرد شد! سرش رو آورد بالا و من رو نگاه کرد …

صفحات: 1 · 2

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, حجاب  لینک ثابت




هرچه روح تو عظیم تر باشد


اشتباهات دیگران را کوچک تر میبینی


هرچه بزرگوارتر باشی کمتر به دیگران نیازمندی


هرچه کمتر نیازمند باشی کمتر از آنان دلگیر میشوی


هرچه کمتر دلگیر شوی کمتر آسیب میبینی


هرچه کمتر آسیب بینی راحت تر میبخشی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چه زیبا گفت ملاصدرا:
خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود
و به قدر نیاز تو فرود می‌آید، و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،
و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می‌شود،
و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود…
امید می‌شود ناامیدان را.
راه می‌شود گم‌گشتگان را.
نور می‌شود در تاریکی ماندگان را.
عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را…
خداوند همه چیز می‌شود همه کس را.
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاک،
و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار…
و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه‌یی خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند و بر بند تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد، و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند
و “در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند”
مگر از زندگی چه می‌خواهید،
که در خدایی خدا یافت نمی‌شود؟؟؟

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت





‫1. چه خوردني ها و نوشيدني ها و ميوه هايي در قرآن آمده است؟

انار، انجير، پياز، خرماي تازه، خيار چنبر، زيتون، سبزي خوردن، سير، ‫عدس، كدو، گوشت، ماهي، موز، ميوه و نان در قرآن آمده است.

‫2. از انار در كجا ياد شده است؟

از انار (رمان) 3 بار در سوره هاي انعام و رحمن ياد شده است.

‫3. از انجير چند بار در قرآن ياد شده است؟

از انجير(تين) يكبار در سوره تين نام برده شده است.

‫4. از انگور چند بار در قرآن ياد شده است؟

11بار در سورههاي بقره، انعام، رعد، نحل، كهف و … ياد شده است.

5. به پيار در كجا اشاره شده است؟

از پياز( بصل) در سوره بقره آيه 61 ياد شده است.

6. از خرماي تازه جند بار ياد شده است؟

از خرماي تازه(رطب) در سوره مريم آيه 25 ياد شده است.

7. از خيار چنبر در كجا ياد شده است؟

از خيار چنبر در سوره بقره آيه 61 ياد شده است.(قثائ ًا)

‫8. زيتون چند بار در قرآن آمده است؟

از زيتون 6 بار در سوره هاي انعام، نور و … ياد شده است.
و یکبار بصورت غیر مستقیم

9. از سبزي خوردن در كجا ياد شده است؟

از سبزي خوردن يكبار در سوره بقره آيه 61 ياد شده است.(بقل)

10. از سير در كجا ذكري به ميان آمده است؟

از سير يكبار در آيه 61 سوره بقره ياد شده است.

‫11. از عدس جند بار نام برده شده است؟

از عدس يكبار در سوره بقره آيه 61 ياد شده است.

12. از عسل در در كجا ياد شده است؟

از عسل 2 بار در سوره هاي نحل و محمد ياد شده است.

13. از كدو دركجا ذكري به ميان آمده است؟

از كدو يكبار در سوره صافات آيه 146 ياد شده است.

14. از گوشت در كجا ياد شده است؟

(لحم) 12 بار در سوره هاي بقره، مائده، انعام، نحل ياد شده است.

‫15. از ماهي در كجا ياد شده است؟

(حوت)5 بار در سورههاي اعراف، كهف، صافات، قلم ياد شده است.

16. از موز در كجا ياد شده است؟

از موز يكبار در سوره واقعه آيه 29 ياد شده است

17. از ميوه در قرآن كجا ياد شده است؟

از ميوه 14 بار در سوره هاي مومنون، يس، ص، و … ياد شده است.

18. از نان چند بار در قرآن ياد شده است؟

از نان يكبار در سوره يوسف آيه 32 ياد شده است.

19. نام ميوه اي كه سوره اي در قرآن بنام اوست كدام است؟

سوره تين و به معناي انجير است.

‫20. خداوند در قرآن به چه ميوه هايي قسم ياد كرده است؟

خداوند به انجير و زيتون در سوره تين قسم ياد نموده است.

21. بهترين نوشيدني كه در قرآن از آن نام برده شده چيست؟

شير می باشد كه در آيه 61 سوره نحل به آن اشاره شده است.

22. بهترين خوردني كه در قرآن از آن نام برده شده چيست؟

عسل می باشد كه در آيه 69 سوره نحل به آن اشاره شده است.

‫23. در كدام يك از آيه هاي قرآن نام پنج نوع خوردني آمده است.؟ ‫

در آيه 60 سوره بقره به پنج خوردني (تره، پياز، خيار، عدس و سير) ‫اشاره شده است.

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت





آموزگار سر کلاس گفت:
کشتی مسافران را بر عرشه داشت؛
در حال گردش و سیاحت بودند.
قصد تفریح داشتند.
امّا، همه چیز همیشه بر وفق مراد آدمی نیست!
کشتی با حادثه روبرو شد و نزدیک به غرق شدن و به زیر آب فرو رفتن!
روی عرشه زن و شوهری بودند .
هراسان به سوی قایق نجات دویدند،امّا وقتی رسیدند،
فهمیدند که فقط برای یک نفر دیگر جا مانده است!
در آن لحظه، مرد همسرش را پشت سر گذاشت و خودش به درون قایق نجات پرید.
زن، مبهوت، بر عرشۀ کشتی باقی ماند!
کشتی در حال فرو رفتن بود.
زن، در حالی که سعی می‌کرد،
در میان غرّش امواج دریا،
صدای خود را به گوش همسرش برساند، فریاد زد و کلامی بر زبان راند.”

آموزگار دم فرو بست و دیگر هیچ نگفت.
از شاگردان پرسید:
به نظر شما زن چه گفت؟؟؟
هر کسی چیزی گفت.
بیشتر دانش‌آموزان حدس زدند که زن گفت:
“بیزارم از تو! چقدر کور بودم و تو را نمی‌شناختم!”
آموزگار از جوابها راضی نبود.
ناگاه متوجّه شد پسرکی در تمام این مدّت سکوت اختیار کرده
و هیچ سخن نمی‌گوید!
از او خواست که جواب گوید.
و اگر مطلبی به ذهنش می رسد بیان کند.
پسرک اندکی خاموش ماند و سپس گفت:
خانم معلّم، بر این باورم که زن فریاد زده است که
“مراقب فرزندمان باش!”

آموزگار در شگفت ماند و پرسید:
“مگر تو قبلاً این داستان را شنیده بودی؟ “
پسرک سرش را تکان داده گفت:
“خیر؛ امّا مادر من هم قبل از آن که از بیماری جان به جان‌آفرین تسلیم کند،به پدرم همین را گفت.”

آموزگار با ندایی حزین گفت:
“آری! پاسخ تو درست است.”
بعد، ادامه داد:
کشتی به زیر آب فرو رفت.
مرد به خانه رسید و دخترشان را به تنهایی بزرگ کرد و پرورش داد. سال‌ها گذشت.
مرد به همسرش در آن عالم پیوست!
روزی دخترشان، هنگامی که به مرتّب کردن اوراق و آنچه که از پدرش باقی مانده مشغول بود،
دفتر خاطرات پدر را یافت!
دریافت که قبل از آن که پدر و مادرش به مسافرت دریایی بروند،
معلوم شده بود که مادرش به بیماری بی‌درمانی دچار شده بود که دیگر زندگی او چندان به درازا نمی‌کشید!
در آن لحظۀ حسّاس،پس در حقیقت پدر از تنها فرصت زنده مانده برای پرورش دخترشان سود جُسته بود!
پدر در دفتر خاطراتش نوشته بود:
«چقدر مشتاق بودم که با تو در اعماق اقیانوس جای بگيرم ، امّا به خاطر دخترمان، گذاشتم که تو به تنهایی به اعماق آبهای دریا بروی.»
داستان خاتمه یافت.
کلاس در خاموشی فرو رفت.
آموزگار می‌دانست که دانش‌آموزانش درس اخلاقی این داستان را دریافته اند.

در ورای هر کاری،
هر فریادی،
هر سخنی،
پیچیدگی‌ بسیاری وجود دارد
که درک آنها مشکل است.
به این علّت است که هرگز نباید سطحی بیاندیشیم و دیگران را بدون آن که ابتدا آنها را درک کرده باشیم، مورد داوری خود قرار دهیم.
کسی که مایل است صورت حساب را پرداخت کند، بدان علّت نیست که جیبی مملو از پول دارد، بلکه دوستی و رفاقت را بیش از پول ارج می‌نهد.
کسانی که در محلّ کار، ابتکار عمل را به دست می‌گیرند، نه بدان علّت است که احمقند، بلکه چون مفهوم مسئولیت را نیک می‌دانند!
کسانی که بعد از هر جنگ و دعوایی زبان به پوزش باز می‌کنندو از در اعتذار وارد می‌شوند،نه بدان علّت است که خود را مدیون شما می‌دانند؛ بلکه از آن روی است که شما را دوست واقعی خود می‌دانند.
کسانی که برای شما متنی را می‌فرستند، نه بدان سبب است که کار بهتری ندارند که انجام دهند، بلکه از آن روی است که مهر شما را در دل و جان دارند!
یک روز، همۀ ما از یکدیگر جدا خواهیم شد!
دلمان برای گفتگوهای خویش دربارۀ همه چیز و هیچ چیز تنگ خواهد شد!
رؤیاهای خویش را به یاد خواهیم آورد.
روزها و ماه‌ها و سالها از پی هم خواهد گذشت ،تا بدانجا که دیگر هیچ تماسی برقرار نخواهد بود.
یک روز فرزندان ما نگاهی به این عکس‌های ما خواهند افکند و خواهند پرسید:
“اینها کی اند؟”
و ما با اشکی پنهان، در چشم لبخندی خواهیم زد زیرا سخنی بس مؤثّر قلب ما را متأثّر می‌سازد؛ پس خواهیم گفت:
“اینها همان کسانند که من بهترین روزهای زندگی‌ام را با آنها گذرانده‌ام.”

موضوعات: داستان  لینک ثابت




نوکر نرود به کربلا پس چه کند ؟!
خود را نرساند به شما پس چه کند؟!


قلبش به کرمخانه ارباب خوش است
گر رو نزند به اشنا پس چه کند ؟!


دارو ز شفاخانه تربت خواهد
جامانده زکربلا شفا پس چه کند؟!


خاک قدمت بهشت ،با بودن تو
ماندیم بهشت را خدا پس چه کند؟!


دامن مکش از دست گدایان درت
بی لطف شما بگو گدا پس چه کند؟!


ارباب شدی که روبه هرکس نزنم
بنده نکند توراصدا… پس چه کند…؟!

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




حجة السلام قدس می گوید:
« روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.
از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند.
مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین )
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت




گوش دِه یک لحظه بر من بدحجاب
پوشش تو،بوده مُزد انقلاب؟

 

میکنی بر پای خود شلوار تنگ
این،جوابت بوده بر مردان ِ جنگ؟

 

موی خود کردی برون از روسری؟
میکنی با ناز و عشوه دلبری؟

 

گشته ای مانند یک ضرب المثل؟
میکنی از چه دماغت را عمل؟

 

در خیالت دختری تک میشوی؟
بهر نامحرم،عروسک میشوی؟

 

داده ام خون،غرق آسایش شوی
در خیابان غرق آرایش شوی؟

 

داده ام خون،دل شود قاموستان
تا بماند در امان،ناموستان

 

لحظه ای پس گوش کن بر پند ِ من
کن حیا از خون و از سربند من…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی, حجاب  لینک ثابت




پسر: من اساسا معتقدم ازدواج مانعی برای پیشرفت بشره.


دختر: من هم فکر می‌کنم ازدواج فردیت بشر را مورد هدف قرار داده.


پسر: به راستی که مسئولیت و تعهد آدم رو فرسوده می‌کنه.


دختر: کاملا درسته … آثار زیانباری هم برای لطافت پوست به همراه داره.


پسر: این همه هزینه برای عروسی …


دختر: جهیزیه رو بگو.


پسر: هزار تا خرجِ الکیِ دیگه. که چی بشه؟


دختر: هیچی


پسر: تازه بعدش خانواده‌ها می‌افتن به جون هم.


دختر: آخ گفتی! توقع‌ها، حرف درآوردن‌ها، خاله‌زنک بازی‌ها …


پسر: همه رو باید راضی نگه داری وگرنه روزگارت رو سیاه می‌کنن.


دختر: وای دیوونه کننده است.


پسر: تازه خود ازدواج هم فقط تا شیش ماه جذابیت داره.


دختر: کلا سقف یکی از عوامل جداییه.


پسر: سقف مطالبات؟


دختر: نه، سقف خونه.


پسر: چطور؟


دختر: تا وقتی خونه باباتی جون میدی که با عشقت بری زیر یه سقف، وقتی با عشقت میری زیر یه سقف، جون میدی که برگردی خونه بابات.


پسر: مردها هم سقف رویاهاشون هی میره بالاتر!


دختر: حالا این هیچی … اینایی که به عشق بچه‌دار شدن ازدواج می‌کنن، وای خدا.


پسر:‌ها ها‌ها .


دختر: یعنی واقعا ازدواج می‌کنن که تکثیر بشن؟


پسر: حماقت محضه.


دختر: اصلا نمی‌فهمم این بچه چی داره!


پسر: به سختی به دنیا میاد و به سختی بزرگ میشه ولی در نهایت به راحتی نادیده‌ات می‌گیره.


دختر: واقعا … راستی، بیژن و عاطفه هم طلاق گرفتن.


پسر: کدوم بیژن و عاطفه!؟


دختر: بچه‌های ورودی 88 مهندسی شیمی دیگه. همون‌هایی که سال اول دانشگاه ازدواج کرده بودن.


پسر: برای چی؟


دختر: عاطفه بعد از یه سال فهمید بیژن با یکی دیگه‌ میره سانفرانسیسکو ولی چون خود عاطفه هم شیش ماه بود با یکی دیگه می‌رفت سانفرانسیسکو چیزی نگفت تا سفرشون زهرمار نشه. اما بعد از یه مدت دوتاشون فهمیدن و سورپرایز شدن و کلی فان شد!


پسر: خب پس چرا طلاق گرفتن؟


دختر: دیگه تعدادشون زیاد شده بود، نمی‌گنجیدن!


پسر: اینم آخر و عاقبت ازدواج‌های امروزی. بهنام هم زنش رو طلاق داد. میدونی؟


دختر: بهنام؟ بهنام شریف؟


پسر: آره.


دختر: اون دیگه چرا؟‌


پسر: دو سال دختره رو خونه باباش نگه داشت. آخر دختره قاطی کرد و گفت طلاق میخوام.


دختر: خب یه خونه اجاره می‌‌کرد.


پسر: پول پیش نداشت، بدبخت بود.


دختر: اصلا همه بدبختی انسان از ازدواج شروع شد. اگه آدم و حوا از اون اول دوست معمولی بودن الان این وضع ما نبود.


پسر: ای داد از این ازدواج … از این سنت منسوخ … از این گرداب نابودگر … مریم!


دختر: بله؟


پسر: با من ازدواج می کنی؟
دختر: جدی؟


پسر: آره.
دختر: باشه.


پسر: بسیار خب.
دختر: فقط یه چیزی .


پسر: چی؟
دختر: چند تا بچه داشته باشیم؟


پسر: چهار تا خوبه؟
دختر: پنج تا بهتر نیست؟


پسر: هر چی تو بگی.
دختر: اوکی، بای.
پسر: بای.

موضوعات: ازدواج و رازهای طلایی همسرداری  لینک ثابت




 

جمهوری دموکرات کنگو، زیمبابوه و مالاوی به ترتیب بعنوان فقیرترین کشورهای جهان شناخته شدند.

به گزارش افکارنیوز، پایگاه خبری «الافریکا» اعلام کرد: براساس داده های صندوق بین المللی پول که با معیارهای سرانه تولید ناخالص داخلی، قدرت خرید و نرخ تورم در میان کشورهای مختلف بررسی گردید، جمهوری دموکرات کنگو، زیمبابوه و مالاوی به ترتیب بعنوان فقیرترین کشورهای جهان شناخته شدند.

در همین حال جمهوری دموکرات کنگو بعنوان فقیرترین کشور جهان شناخته شد و درآمد سالانه هر کنگویی ۳۹۴ دلار و ۲۵ سنت در سال است و بعد از آن کشورهای زیمبابوه با ۹۰ درصد بیکاری و درآمد سالانه هر شخص در حدود ۵۸۹ دلار و ۲۵ سنت و کشور مالاوی با درآمد ۸۹۳ دلار در سال برای هر شخص به ترتیب در جایگاه دوم و سوم قرار گرفتند.

این در حالی است که این کشورها از منابع معدنی گرانبهایی همچون طلا، پلاتیوم و الماس برخوردار هستند.
ه, 25 تیر 1394 11:42 نوشته شده توسط ندای هفتکل بازدید: 40

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




شاهی:

محرک فعالیت کلیه ها
دارای ویتامین های A,C و آنتی اکسیدان های قوی بوده و برای رفع رادیکال های مضر بدن مفید است.پایین آورنده قندخون بوده و لکه های قهوه ای و کک و مک ناشی از تماس مستقیم با نور خورشید را رفع میکند.
شاهی چربی و کلسترول بد خون را کاهش میدهد،محرک فعالیت کلیه ها بوده و دافع سنگ کیسه صفرا،مثانه و کلیه است و فوق العاده برای دردهای مفصلی و نقرس مفید است.

 

ترخون:

جانشین مناسب نمک
بوی تند آن موجب مهار رشد میکروب های پوست و کاهش بوی بد بدن می شود.
مصرف آن برای بیماران قلبی،افراد مبتلا به فشار خون مناسب است.
این سبزی اعصاب را تقویت کرده و به هضم غذاهای پرچرب کمک میکند و یک آرامبخش ملایم است.ترخون سم زدای خوبی است و موجب تسکین درد و رفع مشکلات قاعدگی از جمله تهوع و ضعف می شود.
این سبزی قدرت دفاعی بدن را بالا برده و از شدت بیماری های ویروسی می کاهد.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





نعناع

در درمان سوءهاضمه ،بی اشتهایی،نفخ،تهوع و حتی برای دفع سنگ کلیه نقش دارد.نعناع حاوی منتول است که از التهاب مفاصل جلوگیری کرده و باکتری های دهانی که مسیول ایجاد پلاک های دندانی میشود را از بین میبرد.

 

ریحان

ریحان:آرامبخش و خواب آور

ضدیبوست،ضدتشنج،رفع کننده سردردهای عصبی (میگرن)و سرگیجه است و برای رفع بی خوابی های اضطرابی موثر بوده و مسکن خوبی به شما میرود.
ریحان ،شیر مادران شیرده را زیاد میکند و برای رفع التهاب کلیه مفید است.این سبزی نفاخ نیست و اسپاسم های معده را برطرف میکند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




جعفری :خون ساز و قاعده آور


سرشار از آهن ،کلسیم و فسفر است.عادت ماهانه را تنظیم و خون را تصفیه می کند،همچنین رورها را ضدعفونی میکند.


برای افراد کم خون و بچه هایی که روند رشد ضعیفی دارند توصیه میشود.


این سبزی بادشکن خوبی است و درد و پیچش شکم را رفع میکند.جعفری بیماری های کبدی،تنگی نفس و علایم یایسگی زودرس را رفع کرده و جویدن آن به رفع بوی بد دهان و گازهای تخمیری معده کمک میکند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





_1 ﭘﯿﺎﺯ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺁﻭﺭﯼ ﻗﻮﯼ ﺍﺳﺖ . ﺧﺎﻡ ﻭ ﭘﺨﺘﻪ ﺁﻥ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ﺩﺭ ﻗﺪﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺣﺘﺒﺎﺱ ﺍﺩﺭﺍﺭﯼ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺴﻞ ﻣﯽ ﺟﻮﺷﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﺪ


_2 ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﮔﺎﺯ ﻣﻌﺪﻩ ﺍﺯ ﺗﻨﺘﻮﺭ ﭘﯿﺎﺯ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩ . ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥ 10 ﺗﺎ 15 ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﺮﺩ .


_3 ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﺩﺭﺩ ﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﯽ ، ﺷﺮﺑﺖ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭ ﺍﺳﺖ . ﺷﺮﺑﺖ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﺪﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ :
100 ﮔﺮﻡ ﭘﯿﺎﺯ ﺧﺎﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ 400 ﮔﺮﻡ ﺁﺏ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﻭ ﺑﭙﺰﯾﺪ ﺗﺎ ﻟﻪ ﺷﻮﺩ ، ﺳﭙﺲ 400 ﮔﺮﻡ ﻗﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺣﻞ ﺷﻮﺩﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺻﺎﻑ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ ﻭ ﻣﯿﻞ ﮐﻨﯿﺪ .


_4 ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﭘﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﻧﺴﻮﻟﯿﻦ ﮔﯿﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻗﻨﺪ ﺧﻮﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ. ﺑﯿﻤﺎﺭﺍﻥ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﻗﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﻨﺪ .


_5 ﺍﮔﺮ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﻟﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺷﮑﻢ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺒﺎﺱ ﺍﺩﺭﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ ﺭﺍﻩ ﺍﺩﺭﺍ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .


_6 ﺍﮔﺮ ﭘﯿﺎﺯ ﻟﻪ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ ﻣﺴﮑﻦ ﻣﯿﮕﺮﻥ ﺍﺳﺖ.


_7 ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻼﺝ ﺑﻮﺍﺳﯿﺮ ﯾﮏ ﭘﯿﺎﺯ ﻧﯿﻢ ﭘﺨﺘﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺑﻮﺍﺳﯿﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ ، ﺍﺛﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ .


_8 ﭘﯿﺎﺯ ﻧﯿﻢ ﭘﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺧﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﻣﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ .


_9 ﺍﺯ ﺟﻮﺷﺎﻧﺪﻩ ﭘﯿﺎﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺎﻧﺴﻤﺎﻥ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﭼﺮﮐﯽ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .


10 _ ﺍﮔﺮ ﭘﻨﺒﻪ ﺍﯼ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﺏ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﯿﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻭ ﺻﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .


_11 ﭘﯿﺎﺯ ﺧﺎﻡ ﻣﺤﺮﮎ ﻗﻠﺐ ﺍﺳﺖ .


_12 ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘﯿﺎﺯ ﺧﺎﻡ ﺗﺮﺷﺢ ﺻﻔﺮﺍ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .


_13 ﭘﯿﺎﺯ ﺑﺎﮐﺘﺮﯼ ﮐﺶ ﺍﺳﺖ .


_14 ﭘﯿﺎﺯ ﻣﺤﺮﮎ ﻭ ﻧﺮﻡ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺁﺏ ﭘﺰ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ .


_15 ﭘﯿﺎﺯ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺟﻨﺴﯽ ﺍﺳﺖ .


_16 ﭘﯿﺎﺯ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﻬﺎﻝ ﺧﻮﻧﯽ ﺍﺳﺖ .


_17 ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺳﻔﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺁﺏ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻏﺬﺍ ﻧﺎﻥ ﻭ ﭘﯿﺎﺯ ﻣﯿﻞ
ﮐﻨﯿﺪ .


_18 ﭘﯿﺎﺯ ﺳﻨﮓ ﮐﻠﯿﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ .


_19 ﭘﯿﺎﺯ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﻠﯿﻦ ﺍﺳﺖ .


_20 ﺍﮔﺮ ﭘﯿﺎﺯ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﮐﻪ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﯾﺮﻗﺎﻥ ﺍﺳﺖ ، ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﻫﺎﺿﻤﻪ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺷﺘﻬﺎ
ﻣﻔﯿﺪ ﺍﺳﺖ

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





 طعم دار کردن آبی که گوشت را در آن می خوابانید، گوشت در مرحله پخت طعم خوبی پیدا می کند.

_ خواباندن گوشت قرمز یا سفید در آب نمک باعث می شود رطوبت را به خود بکشد و هنگام پخت خشک نشود.

_ با طعم دار کردن آبی که گوشت را در آن می خوابانید، گوشت در مرحله پخت طعم خوبی پیدا می کند.

مواد :
یک لیوان آب، یک قاشق غذاخوری نمک، یک قاشق غذاخوری شکر، یک عدد برگ بو و یک چهارم قاشق فلفل سیاه را بجوشانید و پس از خنک شدن گوشت را در آن بخوابانید.

افزودن پوست مرکبات، شنبلیله، فلفل، گیاهان تازه و ادویه مانند زیره، گشنیز، انیسون و دارچین نیز می تواند گوشت را طعم دار کند.

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




 

اگر تمایل داشته باشید کباب را در منزل تهیه کنید، از سلامت آن مطمئن هستید، معمولا برای تهیه کباب سیخی از گوشت گوسفند با چربی بیشتر (قلوه گاه) استفاده می شود.
بهتر است نمک را در مراحل آخر به کباب اضافه کنید.

گوشت را دوبار چرخ کنید تا کاملا بافت آن له شود و هنگامی که ورز می دهید چسبندگی لازم را داشته باشد.

برای اضافه کردن پیاز ابتدا آب آن را بگیرید و سپس به گوشت اضافه کنید.

گوشت را خوب مشت بزنید و کمی از آن را داخل دست بگیرید و روی سیخ بگذارید.

اگر گوشت شما چسبندگی لازم را داشته باشد از روی سیخ نمی افتد.

اگر بین آماده کردن سیخ ها و پختن آن فاصله ای می افتد بهتر است سیخ های کباب را در جای سرد قرار دهید. قبل از پختن کباب از سرخ بودن ذغال ها مطمئن شوید و کمی نان تازه کنار خود داشته باشید تا هرز گاهی روغن سیخ ها را بگیرید.

 

 

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




روش پخت سبزی جات

شاید متخصصان تغذیه بر سر بعضی مسائل اختلاف نظر داشته باشند، اما همه آن‌ها در رابطه با یک نکته با یکدیگر هم عقیده‌اند: سبزیجات مصرف کنید. سبزیجات یکی از سالم‌ترین و مفید‌ترین مواد غذایی هستند. سبزیجات سرشار از ویتامین، مواد معدنی و سایر مواد مغذی می‌باشند که برای عملکرد مناسب و سیستم ایمنی بدن ضروری هستند. هرچه افراد سبزیجات بیشتری مصرف کنند، احتمال ابتلای آن‌ها به انواع بیماری‌ها از جمله بیماری‌های قلبی، دیابت نوع ۲، و برخی انواع سرطان کاهش می‌یابد. چرا با وجود همه این توصیه‌ها، باز هم بسیاری از ما حداقل میزان پیشنهادی سبزیجات را مصرف نمی‌کنیم؟ شاید یکی از علل آن آشنا نبودن ما با روش پخت سبزیجات است…

معمولاً پخت سبزیجات از نظر بسیاری از ما کاری پیچیده و دشوار است. برای پخت سبزیجات هر روشی مناسب است به غیر از سرخ کردن. معمولاً متخصصان تغذیه با هر روشی که باعث شود شما سبزیجات بیشتری مصرف کنید موافق‌اند. با به کارگیری روش‌های جدید، شما کاری می‌کنید که نه تنها خودتان، بلکه سایر اعضای خانواده نیز میل بیشتری به خوردن سبزیجات پیدا کنند.

پختن سبزیجات در آب جوش

پختن سبزیجات در آب جوش یکی از ساده‌ترین راه‌های پخت آن است، برای حفظ مواد مغذی بهتر است از حداقل آب ممکن استفاده کنید تا مواد مغذی به ویژه ویتامین‌های آن دور ریخته نشوند. اگر می‌خواهید مزه سبزیجات از بین نرود و له نشوند، تا زمانی که آب کاملا به نقطه جوش برسد صبر کنید. سپس سبزیجات (مانند کلم بروکلی و لوبیا سبز) را در آن بریزید و پس از مدت کوتاهی از آب خارج کنید. اگر عجله‌ای ندارید و می‌خواهید سبزیجات نرم شوند، قبل از اینکه آب به نقطه جوش برسد آن‌ها را در آب بریزید و دما را کاهش دهید. این تکنیک معمولاً برای پخت سبزیجات سخت مانند نخود، لوبیا سبز، سیب زمینی، شلغم و سایر سبزیجات ریشه‌ای که برای نرم شدن احتیاج به زمان زیادی دارند به کار می‌رود. ..
نکته: اضافه کردن کمی نمک به آب جوش باعث افزایش مزه سبزیجات می‌شود، اما در استفاده از نمک زیاده روی نکنید. سبزیجات نباید شور شوند. فراموش نکنید که نمک زیاد باعث افزایش فشارخون می‌شود.

پختن سبزیجات در فر

پختن سبزیجاتی مانند پیاز، کدو و مارچوبه در فر بسیار ساده است. فقط کافی است آن‌ها را خرد کرده، در سینی فر قرار داده و کمی روغن گیاهی روی آن‌ها بریزید. دمای بالای فر باعث می‌شود گوشت و سبزیجات خیلی زود بپزند و قند آن‌ها بر سطحشان جمع شود. درنتیجه سبزیجات مزه‌ای شیرین به خود می‌گیرند. پختن سبزیجات در فر نه تنها ویتامین‌ها و املاح سبزیجات را حفظ می‌کند، بلکه طعم آن‌ها نیز، که ممکن است هنگام پختن در آب جوش از بین برود، حفظ می‌شود. نکته: می‌توانید در کنار سبزیجات گوشت یا مرغ را نیز در فر بپزید و به عنوان یک وعده کامل سرو کنید. استفاده از انواع ادویه‌ها و سیر نیز برای طعم دار کردن غذا بسیار مناسب است.

کباب کردن سبزیجات

وقتی هوا گرم است، کباب کردن سبزیجات در بیرون از خانه راه مناسبی برای پختن آن هاست. مانند پختن سبزیجات در فر، کباب کردن آن‌ها نیز طعم و مواد مغذی آن‌ها را حفظ می‌کند. سبزیجاتی مانند ذرت، فلفل دلمه‌ای، کدو، پیاز و سیب زمینی را می‌توان به راحتی کباب کرد. نکته: در ماه‌های سرد سال می‌توانید سبزیجات را روی شعله گاز خانگی کباب کنید. برای این کار از سیخ یا توری مخصوص کباب استفاده کنید. ..

بخارپز کردن سبزیجات

بخارپز کردن سبزیجات یکی از سالم‌ترین راه‌های پخت آن هاست. با این روش شما می‌توانید بدون اینکه لازم باشد سبزیجات را درون آب قرار دهید آن‌ها را بپزید. به همین دلیل با این روش ویتامین‌های موجود در آن‌ها بیشتر حفظ می‌شوند. اگر شما قصد دارید وزن خود را کاهش دهید، این روش برای شما بسیار مناسب است، زیرا برای بخارپز کردن سبزیجات هیچ نیازی به وجود روغن نیست. بهترین گزینه‌ها برای بخارپز کردن عبارتند از کلم بروکلی، هویج، گل کلم، لوبیا سبز، اسفناج، و سایر سبزیجات مشابه.

تهیه سس سبزیجات

با استفاده از سبزیجات می‌توان سس‌های گوناگونی تهیه کرد. با کمی فلفل دلمه‌ای، روغن زیتون، فندق، بادام و سرکه می‌توان یک سس بسیار خوشمزه تهیه کرده و در کنار گوشت یا ماهی از آن استفاده نمود. همچنین می‌توانید با کمی روغن زیتون، فندق و پنیر پارمزان سس ایتالیایی درست کنید و به همراه سالاد مصرف کنید.
نکته: می‌توانید با خرید یک غذاساز، انواع سبزیجات را با یکدیگر مخلوط کرده و سس‌های خوشمزه‌ای برای سرو در کنار غذای اصلی تهیه کنید. ..

سرخ کردن سبزیجات

یک راه سریع برای پخت سبزیجات، سرخ کردن آن‌ها در روغن است. توجه داشته باشید که روغن باید کم باشد. از این روش برای پختن سبزیجات نرم مانند فلفل دلمه‌ای، پیاز و قارچ استفاده می‌شود.

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





1- اگر در مورد آب پز کردن تخم مرغ شک دارید که آیا پخته است یا نه ویا به عبارتی سفت شده است ، کافیست آنرا به چرخانید اگر تخم مرغ چرخید پخته است ولی اگر از این کار شانه خالی کرد نپخته است…

2- هنگام پختن خاگینه یا املت برای هر تخم مرغ یک قاشق چایخوری آرد اضافه کنید ، تخم مرغ پف کرده ومنظره دلچسبی را پیدا می کند…..

3- اگر سفیده تخم مرغ به هردلیلی زیاد در خانه دارید میتوانید آنرا داخل ظروف پلاستیکی در دار در فریزر نگاه داری تا مورد استفاده مجدد قرار گیرد…

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




معمولا وقتی کوکو سیب زمینی وکتلت و بادنجان و… سرخ میکنیم کلی روغن مصرف میشه..حالا این راه رو امتحان کنید…وقتی دارین مثلا کوکوسیب زمینی درس میکنین دستتونو آغشته به سرکه و به دو طرف کوکو بزنیدو در روغن داغ بندازید..مطمئن باشید نه تنها مزه اش تغییر نمیکنه بلکه نصف روغنی که همیشه مصرف میکردین هم صرفه جویی میشه…
اگر هم میخواهین همبرگر یا کتلت شما آبدار بشه دو طرفشو با آب آغشته کنید ..

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





اگر غذای شما بیش از حد بوی سیر گرفته است می توانید چند برگ جعفری را درون یک صافی چای قرار داده و داخل غذایتان بیاندازید، بوی اضافی سیر گرفته خواهد شد و پس از آن جعفری را از درون غذا در آورید…

اگر برنجی که پخته اید طعم و بوی سوختگی گرفت، یک تکه نان سفید تازه روی برنج قرار داده در ظرف را ببندید، ظرف چند دقیقه بوی سوختگی از بین خواهد رفت…

اگر غذای شیرین پخته اید ولی غذای شما بیش از اندازه شیرین شده است، کمی نمک یا یک قاشق سرکه به آن اضافه کنید، شیرینی اضافه گرفته خواهد شد…

اگر غذایتان شور شده است کارهای زیر می تواند شوری را از بین ببرد:
۱) اگر غذای شما دارای سیب زمینی است برای از بین بردن شوری غذا سیب زمینی های پخته شده داخل غذا را بیرون آورده و دوباره سیب زمینی جدید در آن بریزید، سیب زمینی های جدید شوری را بخود خواهد گرفت و از سیب زمینی های قبلی در غذای دیگر می توانید استفاده کنید…

۲) اگر غذای شما فاقد سیب زمینی است باز هم می توانید چند سیب زمینی داخل غذای شور شده بریزید و سپس آنها را قبل از سرو غذا خارج کنید…

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت





( محقق سبزواری ) در حالات ( شیخ ابوالحسن نوری ) گفته است : او منزوی و گوشه نشین بود و اگر منکری را می دید از آن جلوگیری می کرد و اگر چه بیم کشتن در آن باشد . روزی برای وضو و طهارت کنار دجله رفت زورقی دید که در آن سی خم سر به مهر بود که به آنها نوشته بود لطف شیخ ، بسیار تعجب کرد از ملاح پرسید در این خمها چه باشد ؟ ملاح گفت : فضولی نکن در این خمها شراب است که به جهت تشریفات مجلس خلیفه آورده اند ، شیخ چوبی که در زورق بود برداشت و همه آن خمها را شکست . ملاح به داد و فریاد آمد و ماءمورین را خبر کرد ، شیخ را گرفتند و نزد ( معتضد ) که خلیفه ای بسیار بیرحم و شمشیرش همیشه پیش از سخنش بود بردند ، مردم بغداد از بردن شیخ غمناک شدند . معتضد به شیخ بانگ زد : ( تو به چه جراءت و به امر کی این گستاخی را کردی ؟ )
شیخ گفت : ( من به امر خداوند این کار را کردم و به امر آنکه ترا پادشاهی داده آقای پادشاه این گونه اعمال رعیت را وادار به ارتکاب این گونه منکرات می کند و گناه آنها نیز به حساب تو نوشته شود و رعیت در صلاح و فساد پیرو تو هستند بنابراین هم به تو و هم به رعیت دلسوزی کردم و غرضی جز خشنودی خدا را نداشتم ) .
معتضد از سخنان او خوشحال شده به گریه آمد و گفت : تو سزاوار بدین کاری و در این کار آزادی .

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت





آورده اند که ( هشام بن عبدالملک ) برای انجام مناسک حج روانه مکه شد امر کرد : یکی از صحابه را پیش من بیاورید . گفتند : از صحابه کسی زنده نمانده است .
گفت : از تابعین و پیروان آنها اگر کسی هست بیاورید ، ( طاوس یمانی ) را خبر کردند ، وقتی طاووس به حضور رسید کفش خود را در کنار بساط خلیفه کند و به امارت به او سلام نکرد ، و به کنیه و القاب او را خطاب نکرد و روبروی او نشست و بطور عادی گفت : هشام حالت چطور است ؟
هشام از رفتار او بسیار خشمناک شد و گفت : به چه جراءت با من چنین رفتار کردی ؟ طاووس گفت : مگر چه کردم ؟
هشام گفت : کفشت را در کنار بساط من کندی و مرا امیرالمؤ منین نگفتی و به کنیه خطاب نکردی و بطور عادی روبروی من نشسته احوال پرسی کردی .
طاووس گفت : در هر روزی چند مرتبه در پیشگاه خداوند کفش می کنم به من خشم نمی کند . اما ترا امیر المؤ منین خطاب نکردم چون نخواستم دروغ بگویم چون همه مؤ منین به امیر بودن تو راضی نیستند که من تو را امیر المؤ منین گویم ، اما به کنیه نام بردن ، چون دیدم خداوند در قرآن دوستانش را با نام خوانده چون داود ، موسی ، عیسی ، ابراهیم ، محمد . . . ولی دشمنش را با کنیه نام برده چون ( تبّت یدا ابی لهب ) اما اینکه من در مقابل تو نشستم و نایستادم چون از امیرالمؤ منین علی علیه السلام روایت کرده اند که : هرگاه بخواهی بدانی که اهل دوزخ کیانند نگاه کن به اشخاصی که خود نشسته اند و گروهی در اطراف ایشان ایستاده اند .
هشام گفت : مرا موعظه کن . گفت : در دوزخ مارها و عقربهائی میباشند مانند کوه . امیری را که با رعیت به عدالت رفتار نکند می گزند .
طاووس بعد از این سخنان پندآمیز برخاست و رفت .

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت






( سید نعمت اللّه جزائری ) گوید : مرحوم مقدس اردبیلی برای کمک به سیدی به شاه طهماسب نامه ای توصیه نوشت و او را در آن نامه بردار خطاب کرد ، شاه دستور داد نامه را بعد از مرگش در کفنش بگذارند که در موقع سؤ ال با نکیر و منکر به همین لقب برادری مقدس احتجاج نماید .
و نیز به خاطر یکی از مقصرین که از ترس عقوبت شاه عباس به حرم مطهر ( امیر المؤ منین علیه السلام ) پناه برده بود نامه ای به شاه عباس بدین مضمون نوشت ( بانی ملک عاریت عباس بداند اگر چه این مرد اول ظالم بوده اکنون مظلوم مینماید چنانچه از تقصیر او بگذری شاید حق تعالی از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد ) .
کتبه بنده شاه ولایت احمد اردبیلی .
جواب شاه : به عرض می رساند عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته به تقدیم رسانید امید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنند .

کتب کلب آستان علی عباس
آری در اثر توازن علم وعمل میتوان باعلی درجات مراتب سیر و سلوک رسیده و از میوه های علمی و عرفانی بهره برد در حدیث است : من علم و عمل بما علم ورثة اللّه علم ما لم یعلم .

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت






( خواجه نصیر ) وامثال ( نصیر ) وقتی در این دستگاهها وارد می شدند نمی رفتند وزارت کنند می رفتند آنها را آدم کنند نمی رفتند که تحت نفوذ آنها قرار بگیرند ، می خواستند آنها را مهار کنند .
خواجه نصیر وقتی که دنبال ( هلاکو ) رفت خدمت بسیار ارزنده ای کرد؛ چرا که شرکت او برای مهار کردن ( هلاکو ) و برای کسب قدرت برای خدمت به عالم اسلام بود .
امثال او مانند مرحوم ( مجلسی ) که در دستگاه صفویه رفتند صفویه را به میان مدرسه و به سوی علم و دانش کشیدند اینها تا اندازه ای که توانستند کار کردند مقصود این است که انسان درست کنیم آنان می گفتند که جنگ کنیم برای کشورگشایی اما سربازان اسلام می گفتند جنگ می کنیم اگر کشته بشویم به نفع ماست واگر بکشیم نیز به نفع ماست .

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت





در اینجا خوانندگان محترم را به شنیدن سخنان بسیار مهم ( امام خمینی رحمه الله علیه ) در این مورد جلب می کنم : ( در امور سیاسی در این صد و چند سال اخیر که نزدیک به زمان ماست و یا مقداری پیشتر برویم می بینیم طایفه ای از علما از مقاماتی گذشته اند و به بعضی از سلاطین متصل شده اند با این که می دیدند مردم با سلاطین مخالفند ولی برای ترویج دیانت ، برای ترویج تشیع اسلامی ، برای ترویج مذهب به سلاطین متصل شدند و آنان را به ترویج مدهب تشیّیع وادار کردند . آنها آخوند درباری نبودند این اشتباهی است که بعضی از نویسندگان ما ( اشاره به دکتر علی شریعتی است ) می کنند ، این آقایان اهداف سیاسی داشتند ، اغراض دینی داشتند . به محض این که به گوش کسی خورد مرحوم ( مجلسی ) رضوان اللّه علیه ( محقق کرکی ) رضوان اللّه علیه ( شیخ بهائی ) رضوان اللّه علیه با آنها رابطه داشتند به سراغ آنها می رفتند نباید خیال کنند که این آقایان برای کسب جاه و عزت احتیاج به سلاطین داشتند و می رفتند تا سلطان حسین یا شاه عباس به آنها عنایتی بکنند این حرفها در کار نبوده است اینها گذشت کرده اند مجاهده نفسانی کردند تا بدین وسیله و به دست آنان مذهب را ترویج نمایند ، در محیطی که وقتی از سب حضرت امیر علیه السلام جلوگیری شد در یکی از بلاد ایران تا شش ماه مهلت خواستند که سب بکنند ، در چنین محیطی که سب حضرت امیر علیه السلام رایج بوده واز مذهب تشیع خبری نبوده این آقایان با مجاهده خودشان را پیش مردم طوری کردند که در آن عصر به آنان اشکال داشتند البته از باب نفهمی . در زمان ائمه علیه السلام هم بوده اند از افرادی که برای خدمت به شیعه متصل می شدند به بعضی از مقامات ، مانند علی بن یقطین ، این درباری شدن نیست آدم سازی است  ) .
از حضرت باقر روایت است : من مشی الی سلطان جائر فامره بتقوی اللّه ووعظه وخوفه کان له مثل اجر الثقلین من الجن والانس و مثل اجورهم .
( کسی که نزد سلطان ظالم رفته و او را دعوت به تقوای الهی کرده و موعظه کند و از قیامت بترساند برای همچون فردی پاداش جن و انس خواهد بود

 

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت