✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
سعودیه و دستهای پنهان دیگر


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




سوال اگر حجاب مانع مزاحمت ها است چرا قشر زنان با حجاب نیز در امان نیستند؟
جواب حجاب عامل مزاحمت برای آنها نیست.بی حجابی دختران وزنان کم حیا است که مزاحمت ها را به سوی این دسته از زنان ودختران باحجاب نیز روانه میکند.
 نکته دیگر نوع متلک ها که به بی حجابان میشود با نوع متلک به باحجابها فرق می کند. به بی حجابان به قصدبهره برداری غیر اخلاقی است وامیدوارند که این کنایه به عنوان یک پیام محبت آمیز تلقی شود وراهی برای گفتگو وارتباط های بعدی هموار شود.
ولی برای خانمهای با حجاب به قصدتشدید فشار بر روحیه است،متلک هادریچه تخلیه روانی آنها است.می خواهند او را از حجاب دور کنند،این متلک ها نوعی عقده تکانی است.نباید چندان از آن اندوهگین شد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

  فکر گناه زشت است و انسان را از قرب الهی دور می کند.

  عبدالله بن موسی بن جعفر(علیه السلام) از پدر بزرگوارش پرسید: آیا دو فرشته ای که خداوند بر هر انسانی گماشته هنگامی که فردی اراده گناه یا عمل صالحی بکند آنها را از اراده و قصد انسان با خبر می گرداند؟ امام فرمودند: آیا بوی مدفوع با بوی عطر یکی است؟ گفتم: نه
فرمود: به راستی وقتی بنده ای قصد کار خوب می کند نفس او خوشبو می شود و از نفسش عطر بیرون می آید و زمانی که قصد گناه کند از نفسش بوی بد و گند درآید و چون آن کار را بکند زبانش قلم آن فرشته می شود و با آب دهان آن گناهکار، کار را برای او ثبت می کند. [1]

✅ انسان باید فکر گناه را از خود دور کند. و آن را مساله ای بی اهمیت نشمارد. حضرت على(علیه السلام) می فرماید: کسى که در مورد گناهان زیاد فکر کند، گناهان او را به سوى خود مى کشند.[2] همچنین ایشان می فرمایند: فرو رفتن و تفکّر در مورد چیزى، سرآغاز وجود و پیدایش آن چیز است.[3]
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
1. الكافی، ج‏۲، ص: ۴۲۹.
2. غررالحکم، ص ۶۲۳.
3. غررالحکم، ص ۳۶۲.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدایا…
بیاموز به من…..
که لحظه ها در گذرند….
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست…..
که میگذرد….اگر در سختی ام…
اگر دلتنگم….
و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی….
به من آگاهی بده تا پذیرا باشم هر لحظه ایی را که میگذرد….
و نشانم بده راه را….
تا سهم خود را به انجام برسانم….
از نیروی بی پایانت بی نصیبم مگذار ….
تا بپیمایم راههای دشوار زندگی را که با حضور تو ممکن میشود…..
نگرانیهایم را بدست تو میسپارم…..
و قدم میگذارم در راهی که تو میخوانی ام…..
و هرچه در این مسیر برایم مهیا کرده ای را با آغوش باز میپذیرم….
هر لحظه با یاد تو خواهد گذشت…
چه سخت و چه آسان…
چه تلخ و چه شیرین…
که با حضور تو همه لحظه هایم به عشق مبدل میشوند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





زن نمی دانست که چه بکند ؟

خلق و خوی شوهرش او را به تنگ آورده بود ، همیشه می گفت و می خندید ، با بچه ها خوش و بش می کرد ،

ولی مدتی بود با کوچکترین مسئله عصبانی می شد و داد و فریاد می کرد !!!
زن روزی به نزد راهبی رفت تا از او کمک بگیرد ، او در کوهستان زندگی می کرد ، زن از راهب معجونی خواست تا شاید چاره ای کارش شود !
راهب نگاهی به زن کرد و گفت : چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است
ببر کوهستان !! آن حیوان بسیار وحشی است !! و هر وقت تار مویی از سبیل ببر وحشی را آوردی برایت معجونی می سازم تا شوهرت با تو مهربان شود …. زن با ناامیدی به خانه اش برگشت .

غذایی را آماده کرد و روانه ی کوهستان شد ، خود را به نزدیکی غار رساند ، از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد .. آن شب ببر بیرون نیامد !.

چندین شب به همین منوال گذشت هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد ، بلاخره ببر وحشی غرش کنان از غار بیرون آمد و ایستاد و به اطراف نگاه کرد !.

هر شب که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند ….
چهار ماه طول کشید تا ببر به واسطه ی بوی غذا به زن نزدیک شد ، و آرام آرام شروع به خوردن کرد . مدتی گذشت ….
طوری بود که ببر بر سر راه زن می ایستاد و منتظر می ماند زن خود را به ببر نزدیک تر میکرد و سر او را نوازش می کرد و به ملایمت به او غذا می داد ….
هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی ، ترس و وحشتی در میان نبود و بر خلاف دشواری و سختی راه هر شب آن زن برای ببر غذا می برد و سر او را در دامن خود می گذاشت ، دست نوازش بر مویش می کشید ….!!!!

…بلاخره یک شب زن با ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند ، و شادمان نزد آن راهب رفت …. فکر می کنید آن راهب چه کرد ؟؟؟

نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود ..
زن ، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید . راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت :

آیا “مرد تو ” از آن ببر کوهستان بدتر است ؟؟ تو نیرویی داری که از وجود آن بی خبری !!

با صبر و حوصله ، عشق و محبت توانستی آن حیوان را رام کنی !!! مهار خشم شوهرت در دستان توست ، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دور ساز ..
دکترامیرعلی بابایی :
ﺯﻧﺎﻥ ، ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ :
- ﻣﻘﺎﻭﻡ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯿﮑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ
ﺭﺍ ﺩﻭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ.
- ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺯﻭﺩ ﺑﺎﻭﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﻭﻏﯽ
ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ .
- ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﻫﺎﻧﺘﯽ ﺭﺍ
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ.
اما ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻧﺪ :
- ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ .
- ﻣﺸﮑﻼﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺍﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ.
- ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.
- ﺯﯾﺮﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﻭﺭﺯﻧﺪ.
ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﮕﯿﺮ .. .
- ﺗﻤﺎﻡ ﺯﯾﺒﺎﯾﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ ﺑﺎﻧﻮ ….. .
- ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ !
- ﺍﯾﻦ، ﮐﻢ ﻣﻘﺎﻣﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ….
- ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﯽ ﻣﻨﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ. ..
- ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ. …
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯽ ﺳﻨﮕﯽ .
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻓﺎﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ …. .
ﺗﻮ ! - ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻮﯼ … .
ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ
- ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ. ….
- ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﺳﺖ

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آیت الله خوشوقت

آدم که عصبانی می­­ شود نه خدا سرش میشود، نه دین و نه عقل؛ هر کاری که دلش بخواهد می­کند.

بعد که عقلش سر جایش آمد پشیمان می­ شود.در حالت غضب نه باید حرف زد و نه باید کاری کرد.

چون حرف بزنیم گناه می­کنیم و اگر کاری هم بکنیم گناه می‌شود. وقتی غضب از بین رفت آن وقت آدم باید آرام حرفش را بزند.

در حال غضب هیچ کاری نباید کرد. چون غضب پرده ضخیمی مقابل عقل و دین و خداست. آدم در آن حال نمی­فهمد که خدا چه گفته است، عقل چه گفته است؛ آن چیزی که می­خواهد را می­ گوید، آن هم دیگر پدرِ آن ذخائر معنوی را در می­ آورد!

لذا در حال غضب فقط سکوت توصیه شده است؛ هیچ حرفی هم نباید بزنیم، محلی هم که در آنجا عصبانی شده­ایم را ترک کنیم؛ آرام که گرفتیم بعد بیاییم و حرف بزنیم.

ولی در آن حالِ غضب اگر یکی به دو کردیم، حتماً در آن گناه خواهد بود : فحش، بی ­حرمتی، تهمت و… در آن است. آدم تا خلاص نشود و راحت نشود، رها نمی­ کند! هر چیز از دستش بر بیاید! تیر، تفنگ، چوب، سنگ، همه را در آن جا مصرف می­کند. غضب این­ طور است، جلوی عقل و دین را می­گیرد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آیت‌الله‌ العظمی بهجت رحمة الله علیه:

بابا با خدا بساز کار را درست می‌کند. چرا در خلوت و جلوت (آشکارا) دلت هر چه می‌خواهد می‌کنی. مگر [خدا]

نمی‌فرماید:
《مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا‏.》

  به‌سوی محبوب، ص۱۰۲

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خداست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است…

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :

پیش از اینها فكر می كردم خدا

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

سوگند به روز وقتی نور میگیرد و به شب وقتی آرام میگیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام
ضحی ۱تا ۳

افسوس که هرکس را فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به مسخره گرفتی
یس ۳۰

و از تمام پیامهایم روی برگرداندی
انعام ۴

و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام
انبیا ۸۷

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری
یونس ۲۴

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
حج ۷۳

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من شک داشتی
احزاب ۱۰

تا زمین با آن وسعت بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری ، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن
توبه ۱۱۸

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حکیم بزرگ ژاپنی روی شن ها نشسته و در حال مراقبه بود…
مردی به او نزدیک شد و گفت: مرا به شاگردی بپذیر!
حکیم با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد.
حکیم گفت: برو یک سال بعد بیا!
یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند.
حکیم نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا!
سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم!
و از حکیم خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
حکیم، خطی بلند کنار آن خط کشید و گفت: حالا کوتاه شد!
این حکایت، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد: نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست. با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند.
به دیگران کاری نداشته باش؛ کار خودت را درست انجام بده.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آیت_الله_جوادی_آملی

**امامهمترین،اصلی ترین،عمیق ترین و اریق ترین وظیفۀ زن،مادرشدن است.
جامعه را زن تربیت میکند.
این هفت سالی که کودک دراختیار اوست ازهردانشکده ای قویتر است.درطی این هفت سال وقتی زن نمازمیخواند،همین که این بچه به زبان می آید،اورا کنارسجّاده اش میگذاردو یک مُهربرایش می گذاردو اونمازخوان تربیت میشود.
**درشهرهایی از ایران می بینیدکه اصلاً خانه سالمندان مطرح نیست.خودتان هم برای بسیاری ازاین شهرهایاروستاهاهستید.
در آن شهرهایی که سنّتی فکرمیکنند اصلاً چنین چیزی مطرح نیست.
یکی ازسادات بزرگوارسنّ فراوانی داشت؛مسجد،حسینیه وحمام ساخته است.یک وقت نزدمن گِله کردکه من هرچه میخواهم ازاینها کمک بگیرم که خانۀ سالمندان بسازم به من نمیدهند.
گفتم ازاین مردم تقدیر وتشکر کن.بگو احسنت به شماکه حاضر نیستیدخانۀ سالمندان داشته باشید.
مگر کسی پدرومادرخودش راخانۀ سالمندان میگذارد؟!
**این قصّه رابارها برای دوستان هم گفته ام که در یکی ازشهرها که اسمش رانمیبرم،کسی به سنّ تقریباًشصت سال رسیده بود؛بعدازنماز آمد ویک استکان آب دست اوبودکه شمالب بزنید؛برای مادرم که مریض است.
از کجا آمده ای؟ازفلان شهر.
خب چنین آدمی که سنّش نزدیک شصت است خب مادرش هم نزدیک نوداست.او حاضرنیست مادرش را به خانه سالمندان بدهد.چرا؟برای این که هفت سال درس عاطفه خوانده است.
**وقتی مهدکودک باز شدوعاطفه کم شدواین بچه عاطفۀ پدری ومادری و وِداد ومحبّت این ها را نچشید؛همین که پدر ومادر،سالمندشدند،آن هاراتحویل خانۀ سالمندان میدهد.اوعاطفه نچشیده است.عاطفه راکه انسان درحوزه ودانشگاه نمیچشد.
عاطفه وقتش همان هفت سال است.اینکه میبینید ازمادرکتک میخورد،بازبه مادرپناهنده میشود،این«فَفِرُّوْاإِلَی اللَّهِ»رابه مانشان میدهد.
مگرمیشودآدم پدر ومادرش رابدهدخانه سالمندان؟!
بله متأسفانه آن شهرهایی که عاطفه کم است وزندگی،ماشینی است،این کاررامیکنند.
**اما«إِمَّایبْلُغَنَّ عِندَک الْکبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کلاَهُمَا فَلَاتَقُل لَهُمَا أُفٍّ وَلاَتَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَهُمَاقَوْلاً کرِیماً ٭ وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ»
پرپهن کن وپذیرایی کن!این زندگی برای مادرهاست.
پروراندن جوان متدین ازمهم ترین کارهایی است که نه ازحوزه برمی آید نه ازدانشگاه.یک جوان مهد کودکی راحوزه ودانشگاه شاید بتوانند بپرورندشایدهم نتوانند؛
امایک جوان تربیت شده که هفت سال دردامان مادرنمازگزاربزرگ شودوهرجابرودراه صحیح راطی میکندازعهدۀ حوزه ودانشگاه برنمی آید.البته حوزه ودانشگاه کمک می کنند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA yle="font-family: ‘Arial’,’sans-serif’; mso-ascii-font-family: Calibri; mso-ascii-theme-font: minor-latin; mso-hansi-font-family: Calibri; mso-hansi-theme-font: minor-latin;” lang="FA">

 

 

 

  امام حسن عسکری علیه السلام

 

 

 

  

 

 

 

 عَلاماتُ المُؤْمِنِ خمْس:

 

 

 

 صَلاةُ الْخَمْسِین

 

 

 

 وَ زِیارَةُ الْأرْبِعَینِ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیمِینِ

 

 

 

 وَ تَعفیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 

 

 

 

 

 

 

 نشانه‌های مؤمن پنج چیز است:

 

 

 

 پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله)

 

 

 

 زیارت اربعین

 

 

 

 انگشتر به دست راست کردن

 

 

 

 یشانی را در سجده بر خاک گذاردن

 

 

 

 بسم‌الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن

 

 

 

 

 

 

 

 وسایل الشیعه/ج10/ص375

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت






عباس صفوي در شهر اصفهان از همسر خود سخت عصباني شده و خشمگين مي‌شود، در پي غضب او، دخترش از خانه خارج شده و شب برنمي‌گردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه مي‌رسد، بر ناموس خود كه از زيبائي خيره كننده‌اي بهره داشت سخت به وحشت مي‌افتد، ماموران تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولي او را نمى‌يابند.

دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب مي‌شود و از اتفاق به در حجره محمدباقر استرآبادي كه طلبه‌اي جوان و فاضل بود مي‌رود، در حجره را مي‌زند، محمدباقر در را باز مي‌كند، دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او مي‌گويد از بزرگ زادگان شهرم و خانواده‌ام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كني ترا به سياست سختي دچار مي‌كنم . طلبه جوان از ترس او را جا مي‌دهد، دختر غذا مي‌طلبد، طلبه مي‌گويد جز نان خشك و ماست چيزي ندارم، مي‌گويد بياور . غذا مي‌خورد و مي‌خوابد.
 
وسوسه به طلبه جوان حمله مي‌كند، ولي او با پناه بردن به حق دفع وسوسه مي‌كند، آتش غريزه شعله مي‌كشد، او آتش غريزه را با گرفتن تك تك انگشتانش به روي آتش چراغ خاموش مي‌كند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه مي‌افتد، احتمال بودن دختر را در آنجا نمي‌دادند، ولى دختر از حجره بيرون آمد، چون او را يافتند با صاحب حجره به عالي قاپو منتقل كردند .

عباس صفوي از محمدباقر سئوال مي‌كند ديشب، در برخورد با اين چهره زيبا چه كردي؟ وي انگشتان سوخته را نشان مي‌دهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم مي‌گيرد، چون از سلامت فرزندش مطلع مي‌شود، بسيار خوشحال مي‌شود، به دختر پيشنهاد ازدواج با آن طلبه را مي‌دهد، دختر نيز که از شدت پاكي آن جوانمرد بهت زده بود، قبول مي‌كند. بزرگان را مي‌خوانند و عقد دختر را براى طلبه فقير مازندراني مي‌بندند و از آن به بعد است كه او مشهور به ميرداماد مي‌شود و چيزي نمي‌گذرد كه اعلم علماي عصر گشته و شاگرداني بس بزرگ هم چون ملا صدراي شيرازي صاحب اسفار و كتب علمي ديگر تربيت مي‌كند .

منبع:
عرفان اسلامي (شرح جامع مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه)، جلد 8 ، حسين انصاريان

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




روزی پیامبر اکرم به خانه حضرت زهرا آمدند . حضرت علی و حسنین (صلوات الله علیهم اجمعین) هم در خانه حضور داشتند .
پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه میوه ای از میوه های بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیه اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :
پدر جان به جبرائیل بگوئید از خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواسته حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق خرمای بهشتی را آورده و در حجره حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت.
پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای سوم را در دهان جگر گوشه خود حضرت زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.
خرمای چهارم را هم در دهان حضرت علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای ششم را برداشتند، ایستادند و در دهان حضرت علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.
در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما یک خرما دادید اما به علی سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم خطاب به دختر خود فرمودند:فاطمه جان وقتی خرما در دهان حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که جبرائیل و مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».
فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم.اما وقتی خرما در دهان علی نهادم شنیدم که خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان.به احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود:« یا رسول الله بعزت و جلالم قسم اگر تا صبح قیامت خرما در دهان علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم نوش جانت ، گوارای وجودت».
 

جلاءالعیون علامه مجلسی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

توده های تخمدانی شوخی بردار نیست
وقتی بیماری با مشکل رحم به مطب متخصص زنان مراجعه می کند، پزشک برای اطمینان بیشتر سونوگرافی درخواست می کند. این ابزار تشخیصی گاه یافته هایی را به طور تصادفی می یابد. از شایع ترین این یافته ها کیست های تخمدانی است. گرچه کیست های تخمدان در اغلب مواقع بی خطرند، ولی گاهی بدخیم هستند و کشف بموقع آنها جان بیمار را نجات می دهد.

معمولا در جواب سونوگرافی نوع کیست و ماهیت آن مشخص می شود. البته سونوگرافی باید سریال باشد، زیرا بزرگ شدن کیست ممکن است مشکلاتی برای بیمار به وجود آورد. بزرگ شدن کیست، روی تخمدان سنگینی می کند و به جابه جا شدن یا پیچ خوردن آن (تورشن) می انجامد که بسیار دردناک و خطرناک است و در صورت بروز این مشکل حتما بیمار باید جراحی شود.
کیست فانکشنال
گاهی کیست های عملکردی، فانکشنال یا فیزیولوژیک که بی خطر هم هستند، غیرطبیعی شناخته می شوند و بیمار بدون دلیل جراحی می شود در صورتی که درمان بسیاری از کیست های خوش خیم، درمان انتظاری است.

کیست فولیکولی
کیست فولیکولی روی سطح تخمدان رشد کرده و به بیش از سه سانتی متر می رسد.
دیواره آن اغلب نازک بوده و به شش تا هشت سانتی متر هم می رسد. معمولا بعد از دو ماه هم خودبه خود از بین می رود، ولی می توان برای از بین بردنش از داروهای ضد بارداری نیز استفاده کرد.
کیست جسم زرد
این کیست اندازه بزرگ تری دارد و به سه تا ده سانتی متر هم می رسد. یکی از مشکلات کیست جسم زرد خونریزی است. خونریزی به جمع شدن لخته منجر می شود. باقی ماندن طولانی لخته، گاه نیاز به لاپاراسکوپی را ضروری می کند. بیمارانی که هپارین یا وارفارین مصرف می کنند و مشکلات انعقادی دارند، بیشتر ممکن است دچار پارگی و خونریزی ناشی از آن شوند.
کیست تکالوتئینی
کیست تکالوتئینی در بارداری های چند قلویی یا مولار بیشتر ظاهر می شود و با برطرف شدن عامل ایجادکننده کیست نیز بتدریج از بین می رود. این کیست هم رشد سریعی دارد و ممکن است بسیار بزرگ باشد.
اندومتریوز
آندومتریوز وجود بافت رحم در جایی غیر از حفره رحمی است. یکی از مناطقی که ممکن است بافت رحم در آن رشد کند، تخمدان است. محتویات این کیست ها در اصطلاح شکلاتی و از مشکلات عمده آن چسبندگی بین بافت هاست. آندومتریوز حاوی لخته و خون است و در سونوگرافی گاه با یک بدخیمی اشتباه گرفته می شود. اغلب دوطرفه و درمان نیز جراحی است. این کیست در تخمدان نشان دهنده آن است که بیماری، آندومتریوز پیشرفته است. برای درمان هم اگر بیمار دیگر خواهان باروری نباشد، بهترین راه برداشتن تخمدان ها و رحم است.

پلی کیستیک
همان طور که از نامش پیداست، در این سندرم تعداد زیادی کیست روی تخمدان وجود دارد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آفت اول :
اگر مبتلا به شهوت شدى

 راه حل :
در نمازت تجديد نظر كن
حتما دچار سهل انگارى
در نماز شده اى

به دليل آيه

(فخلف من بعدهم خلف
اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات…
سوره مریم،آیه 59،ص309).

آفت دوم:
اگر احساس بدبختى
وعدم توفيق كردى

 راه حل :
در رابطه با مادرت
تجديد نظر كن

به دليل آيه
(وبرا بوالدتى ولم يجعلنى جبارا شقيا…سوره مریم،آیه 32، ص307).

آفت سوم:
اگر احساس تنگى
وسخت شدن زندگى كردى

 راه حل :
رابطه ات را با قرآن درست كن

به دليل -آيه

(ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا…سوره طه آیه 124، ص320).

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





در یخچال را باز می کند و پارچ آب را بر می دارد. لیوان را پر از آب می کند، اما به محض نوشیدن اولین جرعه، از نوشیدن ادامه آب منصرف می شود و می گوید: « این دیگر چه طعم بدی است!». اگر شما هم تا به حال در چنین وضعیتی قرار گرفته اید، توجه داشته باشید که پیشگیری بهتر از درمان است، بنابراین در وهله اول باید از ایجاد بوی نامطلوب در یخچال جلوگیری کنید و قدم اول برای رسیدن به این امر، رسیدگی و تمیز کردن مرتب قفسه ها و مواد داخل یخچال است.

سعی کنید هر روز یک بار به تمام قفسه های یخچال سر بزنید و تاریخ مصرف مواد درون یخچال را کنترل کنید. موادی را که تاریخ انقضایشان نزدیک است یا در آستانه خراب شدن است خارج و زودتر مصرف کنید.

اگر ذره ای از مواد غذایی به دیواره های یخچال چسبیده باشد، سریع آن را تمیز کنید. با این حال و با رعایت نکته های ذکر شده، باز هم ممکن است یخچال بعد از مدتی بوی نامطبوع بگیرد. برای برطرف شدن این بو و تمیزی یخچال تان چند گام به شما پیشنهاد می کنیم.

گام اول :
یخچال را خاموش کنید و از برق بکشید.

گام دوم :
همه مواد را از یخچال خارج کنید و اگر موادی دارید که سریع خراب می شود، در فریزر بگذارید. قفسه ها و کشوها را بیرون بیاورید و همه آن ها را با محلول آب گرم و جوش شیرین بشویید و بگذارید خشک شود. دیواره ها و همه قسمت های داخلی یخچال را نیز با همین محلول یا با ترکیب آب و سرکه سفید، شست و شو دهید و با حوله ای نرم خشک کنید.

گام سوم :
شیارها و لاستیک های در یخچال را از قلم نیندازید! اگر ماده غذایی به دیواره های یخچال چسبیده و جدا نمی شود، مرطوبش کنید تا به راحتی جدا شود.

گام چهارم :
راحت ترین راه برای حذف بوی نامطبوع در یخچال، این است که مقداری جوش شیرین یا قهوه آسیاب شده را درون ظرفی بدون در بریزید و درون یخچال تان بگذارید تا بوی مواد غذایی را از یخچال تان رفع کند یا مقداری قهوه و تکه ای زغال را در یک کیسه توری بریزید و گوشه یخچال آویزان کنید. یک راه دیگر هم استفاده از وانیل است. مقداری وانیل را درون پارچه مرطوبی بریزید و درون یخچال بگذارید تا بوی خوش وانیل، در یخچال تان بپیچد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




2جمله از مرحوم حضرت آیت الله محمّدتقی بهجت :

اگر کسی أهلیّت داشته باشد
یعنی طالب معرفت باشد و در طلب ، جدیّت و خلوص داشته باشد ، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود!

تمام نقص بشر ،
در اثر پیروی نفس و دوری از تعالیم و متابعت انبیاء (علیهم السلام) است.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





بـ ـانـو!
آن زمان كه
جلوي آيينه مي نشيني براي دل خودت !
چهره مي آرايي براي دل خودت !
مو پريشان ميكني براي دل خودت !
لباسهاي تنگ و بدن نما … براي دل خودت !
و قدم در خيابان ميگذاري آنهم براي دل خودت !
اگر مجالي يافتي…
نيم نگاهي هم به دل پسر همسايه بينداز …
حالي از چشمان آن مردرهگذر بپرس!
تاملي هم بكن به حال و روز آن پسركِ نوجوان !
و چه بسيار دلهايي كه بخاطر دلِ تو بانو؛ مي لرزند و …
و چه بسيار ذهن هايي كه بخاطر دلِ تو بانو؛ كج مي روند ….
و دل تو سالهاست كه دارد ويران ميكند
دلها و فكر ها و زندگي ها را ….
و اين تضاد را پاياني نيست كه

تو مگويي :

براي دل خودم تيپ ميزنم اونگاه نكند!

و او ميگويد:

براي دل خودم نگاه ميكنم او تيپ نزند!
و اينجاست كه عدالت نمايان ميشود!
عدالت

همان مفهمومي كه مي گويد هرچيزي سر جاي خودش!
و اين يعني
بـانو نجيب باش و باحيا
آقـا سر به زير باش و با غيرت !
هر چيزي سر جاي خودش!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ستایش خدایی را که من او را می خوانم و او اجابت میکند
هرچند هنگامی که او مرا می خواند کندی و کاهلی میکنم…

ستایش خدایی را که چون از او چیزی درخواست کنم به من عطا میکند
هر چند هنگامی که او از من قرض میخواهد من بخل می ورزم…

ستایش خدای را که برای هر حاجتی هر گاه او را خواستم ندا خواهم کرد
و هر وقتی برای راز و نیاز با او خلوت توانم کرد
و بدون هیچ واسطه وشفیع حاجتم را روا می سازد….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دکتر الهی قمشه ای:
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ چقدﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻬﻢ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﻫﺴﺘﯽ؟
ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﺮﺍﻏﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﯼ !
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮﺱ ﮐﻨﯽ، ﻧﻪ ﻫﺮﮔﺰ .
ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﯼ ﺳﺮﺍﻍ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ.ﺩﺭ ﺍین صورت ﯾﺎ ﺩﻟﺘﻨﮕﺖ می شوند ﻭ ﯾﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ می کنند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

گوش هایم را می گیرم! چشم هایم را می بندم! و زبانم را گاز می گیرم! ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدر دردناک است فهمیدن…!!!
خوش بحال عروسک آویزان به آینه ماشین،
تمام پستی بلندی زندگیش را فقط میرقصد…!!!
کاش زندگی از آخر به اول بود..
پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم ودر،
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!
آنها که موهای صاف دارند
فر می‌زنند
و آنها كه موی فر دارند
موی‌شان را صاف می‌كنند

عده‌ای آرزو دارند خارج بروند
و آنها كه خارج هستند برای وطن دلشان لك زده و ترانه‌ها می‌سُرايند

مجردها می‌خواهند ازدواج کنند
متأهل‌ها می‌خواهند مجرد باشند…

عده‌ای با قرص و دارو از بارداری جلوگيری می‌كنند
و عده‌ای ديگر با قرص و دارو میخواهند باردار شوند…

لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ چاق بشوند
و چاق‌ها همواره حسرت لاغری را می‌كشند

شاغلان از شغلشان می‌نالند
بیکارها دنبال همان شغلند

فقرا حسرت ثروتمندان را می‌خورند
ثروتمندان دغدغه‌ی نداشتن صفا و خون‌گرمیِ فقرا دارند…

افراد مشهور از چشم مردم قایم می‌شوند مردم عادی می‌خواهند مشهور شده و دیده شوند

سیاه‌پوستان دوست دارند سفیدپوست شوند و سفیدپوستان خود را برنزه می‌کنند…

و هیچ‌کس نمی‌داند تنها فرمول خوشحالی این است:

“قدر داشته‌هایت را بدان
و از آنها لذت ببر”

قانونهای ذهنی می‌گویند خوشبختی یعنی “رضایت”

مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر،

مهم این است که از همانی که داری راضی باشى

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گاهی ……

انقدر دلم هوای شما را میکند

که شک میکنم

به اینکه این دل مال من است

یا “شما"…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زندگی رانخواهیم فهمیداگرازهمه گل های سرخ دنیا متنفرباشیم فقط چون درکودکی وقتی خواستیم گل سرخی بچینیم خاری دردستمان فرورفته است؟

زندگی رانخواهیم فهمیداگردیگرآرزوکردن ورویا دیدن راازیادببریم وجرات زندگی بهترداشتن راازلب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطرکه درگذشته یک یاچندتااز آرزوهایمان اجابت نشدند.

زندگی رانخواهیم فهمیداگر عزیزی رابرای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطرکه دریک لحظه خطایی ازاوسرزدوحرکت اشتباهی انجام داد.

زندگی راهرگزنخواهیم فهمید اگردیگردرس ومشق رارهاکنیم وبه سراغ کتاب نرویم فقط چون دریک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم ونتوانستیم یک سال قبول شویم.

زندگی را هرگزنخواهیم فهمید اگردست ازتلاش وکوشش برداریم فقط به این دلیل که یکبار درزندگی سماجت وپیگیری ما بی نتیجه ماند.

زندگی را بفهمیم.

زندگی زیباست

اگر زیبا بنگریم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

در احوالات شیخ جعفر مجتهدی(قدس سره) آمده:

یک روز که مشغول تلاوت قرآن بودم به این آیه برخورد نمودم که : « کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحَابَ الْیَمِینِ »
به فکر افتادم که اصحاب یمین چه کسانی هستند که در روز قیامت همه در گرو اعمالشان می باشند الا آنها؟هر چه جستجو کرده و مراجعه نمودم متوجه این مطلب نشدم.

تا اینکه نجف خدمت حضرت مولا امیرالمومنین علی علیه السلام رسیدم و به آقا عرض کردم مولای من اصحاب یمین چه کسانی هستند که در گرو عملشان نمی باشند؟

حضرت در عالم مکاشفه فرمودند:
شیخ جعفر شما که اهل حساب و عدد هستید چطور کلمه یمین را “حساب"نکردید؟

هنگامی که کلمه یمین را “حساب” کردم متوجه شدم حاصل آن میشود عدد ۱۱۰. در آن موقع فهمیدم که کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
یعنی فردای قیامت همه گرفتار حساب و کتاب اعمالشان هستند مگر شیعیان و پیروان امیر المومنین که به عنایت و شفاعت حضرت مولا حساب و کتابی بر آنها نیست.

منبع: لاله ای از ملکوت

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خدایا …..
قسم به لحظه ای که دلم را می شکنند و جز تو مرهمی نیست…
قسم به لحظه ای که مرا می فروشند و جز تو خریداری نیست…
قسم به لحظه ای که تنهایم می گذارند و جز تو همراهی نیست…
قسم به لحظه ای که دوستم ندارند و عاشقی جز تو نیست…
من دوستت دارم ……
بارالها مرهمم باش، خریدارم باش، یارم باش، عاشقم باش…
که کسی جز تو دلسوزم نیست !!.
روزتان سرشار از عشق الهی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مرحوم حضرت آیت الله سیّد عبدالکریم کشمیری:

دائم در خدمت خدا باشید.

وقتی که اراده و عمل للّه شد ، فنای عبد تحقّق می پذیرد.

با خدا رفیق شوید ،
نه اینکه او رفیق است ، بلکه شفیق هم می باشد.

قلب حرم خداست
پس در حرم خدا ، غیر خدا را ساکن نکنید.

کسی که حقایق را واقعاً دیده باشد ، به مسائل صوری دل نمی بندد.

انسان در معرض بلا و امتحان است.
فقط باید به خدا پناه ببرد.

تا سالک به توحید نرسد و فقط حقّ را به شهود نبیند ، به زحمت می افتد.

با خدا دوست شوید
(یا خیر حبیب و محبوب).

وقتی عبد فانی فی الله می شود که کارهایش برای خدا شود و خودیّت خود را نبین

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


امیر مومنان (علیه السلام):
بهترین شفاعت آن است که میان دو نفر در ازدواج میانجیگری کنی تا خدا آن دو را گرد هم آورد.
(الکافی،ج5،ص331)
رسول خدا(صل الله و علیه و آله و سلم):
هرکس در کار ازدواج دو نفر اقدام کند و خدا نیز آن دو را گرد هم آورد،خدا در برابر هر قدمی که وی در این راه برداشته و هر سخنی که گفته ثواب یک سال عبادت می دهد.
(جامع الاخبار،ص102)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎن ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ
ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﻱ ﻛﺮﺩ ……
ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ!!!
ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ …….
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ
ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !!
ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﻴکﻪ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ
ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ …
ﻭﻟﻲ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩﻱ ،
ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻲ!!!
ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!!
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ می فرمایند :
ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﺪﺍست روزی آن……..
ماهيان ازآشوب دريا به خدا شكايت بردند،درياآرام شد وآنهاصيد تور صيادان شدند!!!!
آشوبهاي زندگي حكمت خداست.ازخدا،دل آرام بخواهيم،نه درياي آرام!!!
دلتون همیشه آرام

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دکتر الهی قمشه ای:
دعوا کن ، ولی با کاغذت ، اگر از کسی ناراحتی یک کاغذ بردار و یک مداد هر چه خواستی به او بگویی روی کاغذ بنویس خواستی هم داد بکشی ، تنها سایز کلماتت را بزرگ کن نه صدایت را . آرام که شدی برگرد و کاغذت را نگاه کن. آنوقت خودت قضاوت کن . حالا میتوانی تمام خشم نوشته هایت را با پاک کن عزیزت پاک کنی . دلی را هم نشکانده ای و وجدانت را هم نیازرده ای …
خرجش همان مداد و پاک کن بود، نه بغض و پشیمانی .
گاهی میتوان از کوره خشم پخته بیرون امد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قال َحُسَیْنِ بن علی علیه السلام:
مَنْ لَبِسَ ثَوْباً یُشْهِرُهُ کَساهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْباً مِنَ النّارِ.
فرمود: هرکس لباس شهرت - و انگشت نما از هر جهت - بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسى از آتش مى پوشاند.

کافى: ج 6، ص 445، ح 4.
علائم قیامت که زیاد شاهدشان هستیم!!

قـالَ النّبِيّ صلي الله عليه و آله: اِنَّ مِنْ اَشْراطِ القِيامَةِ اِضاعَةُ الصَّلاةِ وَ اتِّباعُ الشَّهَواتِ وَالْمَيْلُ مَعَ الاَهْواءِ وَ تَعْظيمُ الْمالِ وَ بَيْعُ الدُّنيا بِالدّينِ، فَعِنْدَها يُذابُ قَلْبُ المُؤمِنِ فِى‏جَوفِهِ كَما يُذابُ الْمِلْحُ فِى الماءِ مِمّا يَرى مِنَ الْمُنْكَرِ فَلا يَسْتَطيعُ اَنْ يُغَيِّرَهُ.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در سخنرانى خويش در حجّه‏ الوداع، فرمود:
از نشانه‏ هاى فرا رسيدن و نزديک شدن قيامت، تباه ساختن نماز، پيروى از شهوت ها، تمايل به هوس ها، بزرگداشت ثروت و فروختن دين به دنياست. در آن شرايط، همچنان كه نمک در آب حل مى ‏شود، قلب مؤمن در درونش آب مى‏شود، به خاطر منكراتى كه مى‏ بيند و توانِ تغيير دادن ندارد.
وسائل الشيعه، ج 11 ص 276

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یکی از عارفان بزرگ گوید :خواهان استقامت باش نه خواهان کرامت ! چه که نفس تو خواهان کرامت است ولی خداوند از تو خواهان استقامت است .

معنی استقامت همواره بودن بی تلوّن است و هرکس از مقام تلوّن به هیئت تمکین رسد ، مقام استقامت او درست گردد و این استقامت هم در کار و هم در خوی باید باشد . در کار آن است که ظاهر بر موافقت داری و باطن در مخالفت ، و در خوی آن است که جفا شنوی و عذر دهی ، و اگر آزار بینی شکر کنی .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گاهي چه دلگير ميشوي از خدا و گاهي چه بي اندازه دلت برايش تنگ ميشود؛
گاهي از حکمتش شاکي و گاهي راضي؛
گاهي مشکوک و گاهي مجذوب عدالتش ميشوي؛
گاهي از رگ گردن به تو نزديکتر و گاهي دور ميشود از تو؛
گاهي قدرتش در لبخند تو جاري ميشود و گاهي در گريه ات؛
خدا همان خداست،
کاش اينقدر ما گاهي به گاهي نميشديم!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 دوازده ویژگی یک"سخن خوب"ازديدگاه قرآن کریم؛

 ۱. آگاهانه باشد.
“لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ”

 ۲. نرم باشد.
“قَوْلاً لَّيِّناً” زبانمان تیغ نداشته باشد.

 ۳.حرفی که می زنیم خودمان هم عمل کنیم."لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ”

 ۴.منصفانه باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا”

 ۵.حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِيدًا” منطقی حرف بزنیم.

 ۶.ساده حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا” پیچیده حرف زدن هنر نیست.
“روان حرف بزنیم”

 ۷.کلام رسا باشد.” قَوْلاً بَلِیغًا”

 ۸.زیبا باشد."قولوللناس حسنا”

 ۹.بهترین کلمات را انتخاب کنیم.
“یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن”

 ۱۰.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد.
“و قولوا لهم قولا معروفا”

 ۱۱.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم. “قولاً كريماً”

 ۱۲.کمک کنیم تا درجامعه حرف های پاک باب شود.
“هدوا الی الطّیب من القول"…..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ به فرزندش گفت :
ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ. امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ!

1) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ!

2) اﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ!

3) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ!

ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ.
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪر ، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﺪ…ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﭘﺲ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ!

ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﻋﻠﺘش را ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ:
“ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ!”
ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ…

و میخواست ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺩ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﻮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﻮﺩ!
ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

1.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﺎﺭﺩ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﺮ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪ!
ﺍﻣﺎ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻻﺗﺮﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﻣﯿﮑﻨﺪ!

2.ﺍﻧﺴــﺎﻧﻬﺎﻯ ﺑــﺰﺭﮒ، ﺩﻭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧـــﺪ!
ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻰ ﮐﺸـــﺪ ﻭ ﭘﻨﻬـﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭ ﺁﺷﮑـﺎﺭ ﺍﺳﺖ!

3.ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺑﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻭ ﺁﻫﻮ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻫﻮﻫﺎ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ!
ﭼﻮﻥ:
ﺷﯿﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺁﻫﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ!
ﭘﺲ:
“ﻫﺪﻑ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ”

4.ﻧﻌﺮﻩ ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﺮﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺭﯾﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ!

5.ﯾﮏ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺷﻤﻊ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﻮﺭﺵ ﮐﺎﺳﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ!

6. ﻣﺸﮑﻞ ﻓﮑﺮ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ!

7. کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود، دستی توی دست بود!

8. شیر هم که باشی…
جلو جماعت گاو کم میاری!

9. اگر تمام شب را در حسرت خورشید گریه کنی فقط خود را از لذت دیدار ستاره ها محروم کرده ای

10.و اما اخر اینکه خدایا حرف دل هیچ کس رو بغض نکن
یادمان باشد
با شکستن پای دیگران، ما بهتر راه نخواهیم رفت . . .

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آیت الله خوشوقت

به نام خدا با عرض سلام و احترام .
.

افکار بدی به تازگی مرا اذیت میکند.به خصوص سر نماز که هر چه می خواهم حضور قلب پیدا کنم دوباره این فکر به سراغم میآید.گاهی اوقات می گویم نکند من کافر بشوم و از این دست افکار .آیا می شود کسی سعی بر درست کردن اعمال خودداشته باشد. ومرقب اعمالش باشد بسیار هم به یاد مرگ باشد. از خدا هم بسیار بترسد. و به خاطر افکار بد کافر باشد؟آیا خدا با خطورات ذهنی هم انسان را بازخوست میکند؟در ضمن به خاطر خوابهایی که گهگاه میبینم که در آن مرگم به تعویق افتاده است بسیار به فکر مرگم.لحظه به لحظه و بسیار از اعمالم و دنیای پس از مرگ می ترسم.چه کنم؟ لطفا راهنماییم نمایید. اللهم صل علی محمد وآل محمد
.
.
حجت الاسلام و المسلمين جاودان فرمودند:
.
.
سلام علیکم و رحمة الله متشکرم
.
.
این افکار بد مربوط به گذشته آدمی است . اگر گذشته پاک بشود ، و مافات جبران بشود دیگر اینگونه افکار وجود نخواهد داشت . البته این افکار باعث کفر نیست و از این جهت نترسید و باز خواست ندارد مگر اینکه خود آدمی به اختیار خود آن را دنبال کند ، اما اگر به راه و رسم درست ادامه بدهید و بکوشید گذشته جبران بشود مشکل حل خواهد شد. نیاز به حوصله و صبر دارد بایکروز و دو روز کار به جائی نمی رسد. .
.

ترس از مرگ اگر آدمی را از کار باز ندارد خوبست اگر از کار باز دارد مریضی است ، باید معالجه بشود. اما کار یاد مرگ این است که عشق به دنیا را تخفیف می دهد و حب دنیا رأس همۀ گناهان است ، و از بین رفتن این حب و کم شدن آن یک سعادت است.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم

به نام خدا

یکروز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره ) شدم ،سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خدا حافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال …..
تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن ،نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته “نجف”
پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم

خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم …
اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت ….

فلانی شما بورو نجف ! پروازت تغییر کرده !

خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتمو وارد هواپیما شدم …

بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری …

مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن ، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت :

دو نفر باید پیاده شن !!!

پرسیدیم چرا ؟

گفت : از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف ….
حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست ،کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه !

وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد .

خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن

اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن !

از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن .

هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف ….

منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم …

نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل نشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه !

برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت …
اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست و برخواست کردن ….

پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره !!!

رفتم پیش خلبان و گفتم …

کاپتان حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم ،کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم

خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت :
شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده ؟! باشه برید صداشون کنید بیان

خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم :
شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید ؟!

گفت بله !
گفتم : سریع زنگ بزن ببین کجان خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان …

اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن )

همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیر مرد با غرور و خوشحال دارن میان …

پیرزن جلوی ما که رسید گفت : فکر کردید کار ما دست شماست ؟! فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید ….

چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم

گفتم مادر خداروشکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید !

گفت : آخه شما بودید میرفتید ؟ با چه رویی بر میگشتیم خونه !
((حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد))

اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه…

پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم رفت

تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت :
مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید ؟!
عرض کردیم آقا نشد ! نبردنمون !
فرمود پاشید خیالتون راحت برید کربلا !!!!

میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم

“تا یار که را خواهد و میلش به که باشد “.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

تفاوت سکه و ايده در اين است که اگر من يک سکه و شما نيز يک سکه داشته باشيد و سکه هايمان را با هم جابجا کنيم، باز هر کدام از ما يک سکه خواهيم داشت. اما اگر شما يک ايده و من يک ايده داشته باشم و آنها را با هم مبادله کنيم، هر کدام داراي دو ايده خواهيم بود.
جهان و محيط اطرافمان مدام در حال تغيير است. بيشتر از توجه به سكه هاي ديگران، به ايده ها و افكارشان توجه كن ‎

الوين تافلر

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

۱ . اگر قصد راهنمایی و تربیت کسی را دارید، در قدم اول از گفتار نرم و با محبت بهره گیرید; حتی اگر مخاطب شما فرعون سرکش یا سران لجوج کفار جاهلی باشند; (طه/۴۴ و شعرا/۲۱۵) .

۲ . گفتارو رفتار آدمی در هر زمان و مکان، در حافظه الهی محفوظ است ; مراقب باشید; (لقمان/۱۶ و کهف/۳۰) .

۳- نسبت به انسان های اطرافت، احساس مسئولیت کن و آنها را از کارهای بد بازدار و به کارهای خوب تشویق کن . این لازمه استحکام یک پیکر است و بنی آدم اعضای یکدیگرند; (لقمان/۱۷) .

۴- در رفتارهای اجتماعی دقت کن! مبادا با غرور رویت را از دیگران برگردانی یا مثل متبکران راه بروی ; مبادا تندرو و کندرو شوی ; میانه روی، بهترین روش است ; مراقب باش صدایت را بر سر کسی بلند نکنی و خلاصه در یک کلام، آدم باش ; (لقمان/۱۸و۱۹) .

۵. قرآن کریم به شدت با پیروی از جمع (خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو) و حرکت به دنبال اکثریت، مخالف است . قرآن می گوید: اگر بخواهی از اکثریت مردم فقط به این خاطر که اکثریت هستند، پیروی کنی، بدون شک از راه خدا دور می شوی ; همیشه با چشمان باز تصمیم بگیر; (انعام/۱۱۶ و اسراء/۳۶) .

۶ . امانت داری یکی از ارزشمندترین ارزش های قرآنی است . حضرت موسی (ع) را به خاطر امانتداری و قدرتش، در خانه حضرت شعیب پناه دادند; (قصص/۲۶) و حضرت یوسف را به خاطر امانتداری وعلمش، بر خزانه مصر نشاندند; (یوسف/۵۵) و حتی رسول خدا (ص) که از سوی خداوند برگزیده شد، مشهور به امانتداری و به محمد امین معروف بود .

۷ . اگر می خواهید مخاطبان به سوی شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازید! روح خشک و سنگین و بی لطافت، هیچ گاه در امر تربیت موفق نمی شود . مهربانی، دلسوزی و رقت قلب را در خود بپرورید تا مردم بی آن که شما متوجه شوید، در اطراف شما جمع گردند; (آل عمران/۱۵۹) .

۸ . آیا دوست دارید که دشمن خود را به یک دوست تبدیل کنید؟ به هر بدی که در حق شما کرد، با خوبی پاسخ گویید . این را قرآن تجویز می کند; آیه ۳۴ سوره فصلت را بخوانید .
 اِعـــــجازُ الْــــــقُرآن الکَریــــــمْ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مولانا…مهدی جان..!

سلام ..آقا…
ازحال ما اگربپرسی،
..خوب نیستیم..
این بغض غربتت،
نیامدنت،
عجیب در گلو می لغزد..

آقا جان…
ازاباء گرانقدرتان ،آموخته ایم ،که “ارض"،شمایید..
همان “ارض"؛
که با جاذبه ی او،
درعالم رهاوحیران نیستیم،
آرام بخش ماست..
“جعل لکم الارض قرارا”

همان ارض که همه ی قوت وقوتمان ازاوست،
رزق وروزیمان..
“یرزقکم ،
من السموات والارض..”

هرجا برویم،
هرجای عالم که باشیم،
از ارض،
..جدانیستیم ..
“منها خلقناکم،
..وفیها نعیدکم،
…ومنها،نخرجکم..”

ذره ای به او می دهیم،
برایمان ،
سبزش میکند..
دانه ای ناچیزمی دهیم..
رشدش می دهد،
باغ وگلستانش می کند..
ولی..
زشتی هایمان را،
که تحویلش می دهیم ؛
بی سروصدا،
همه را،می پوشاند..
محوشان میکند…

همه ی عمر ،
بارمان وزحمت مان،
به دوش اوست…
“لکم فی الارض،
..مستقر..”
بی آنکه ازاو،
..یادی کنیم…
تشکری،سپاسی..

آقا جان..
قرار بود درزمین پخش شویم ،
برای اطاعت شما،
برای طلب فضل ازشما،
برای بندگی..
“فانتشروا،
.. فی الارض..
وابتغوا من فضل الله..
واذکروا الله کثیرا”
نه اینکه درگوشه گوشه ی زمین،
درکنار شما،
درحضور شما،
جای پای زشت معصیت وگناه،بگذاریم…
و…بگذریم…

..افسوس..

مولانا…مهدی جان…!
“حال"مان خوب نیست…
به دلهایمان که خیره میشویم،
غصه مان می گیرد…
ازاینهمه کوتاهی وتقصیر،
اینهمه جهالت وظلم..

اینها رابه حساب کوچکیمان بگذار..
وبه بزرگیت ،
..ببخش…
.."یا وهاب"..!
نگاه تو،
خوبمان می کند..
“یا..فتاح"..!

..آقا..
خدا،
پشت وپناهت…

این…
السبب المتصل،
بین الارض والسماء..

استادبروجردي.(کلاس امام زمان شناسی)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ابوعثمان ازسلمان فارسی (ره) نقل می کند که :

  زیردرختی نزد پیامبر (صل الله علیه و آله) نشسته بودم حضرت شاخه خشک درخت راگرفت و تکان داد ، بااین تکان تمام برگ های درخت فروریخت.
  سپس فرمود: ای سلمان سوال نکردی چرا این کار را انجام دادم ! عرض کردم : منظورتان از این کار چه بود ؟حضرت فرمود : وقتی مسلمان وضویش را به خوبی گرفت سپس نمازهای پنج‌گانه را به جا آورد گناهان او فرو می ریزد همچنان که برگ های این درخت فرو ریخت.

  من لایحضرالفقیه ، ج 4 ، ص 33

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بزرگی را گفتند راز همیشه شاد بودنت چیست؟
گفت:
دل بر انچه نمی ماند نمی بندم؛
فردا یک راز است نگرانش نیستم؛
دیروز یک خاطره بود حسرتش را نمیخورم؛
و امروز یک هدیه است قدرش را میدانم؛

از فشار زندگی نمیترسم چون میدانم که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکند…
میدانم خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هست…
ما اولین بار است که بندگی میکنیم ولی او قرنهاست که خدایی میکند…
پس به او اعتماد دارم…
برای داشتن اینچنین خدایی همیشه شادم…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

گلاب قطره قطره به دست مي‌آيد، آن هم با چه زحمتي!
گلچين‌ها اول صبح كه مي‌شود به باغ مي‌روند و با چيدن گل‌ها چه خارها كه تحمل مي‌كنند، و بعد هم آن‌ها را به ديگ پر از آب ريخته و مي‌جوشانند. آب‌ها بخار شده، و بخار‌ها قطره قطره مي‌شوند، و قطره‌ها در ظرف‌هاي بزرگ جمع مي‌شوند، و تازه يك ديگ گلاب به دست مي‌آيد. اما همين ديگ گلاب كه محصول ساعت‌ها تلاش و كوشش است. با يك چشم بر هم زدن مي‌توان لگد كرد و همه را زير دست و پا ريخت. حالا اگر شما جاي گلابگير باشي چه حالي پيدا مي‌كني؟
عزيز من! جان من! آبرو مثل گلاب است و به قول قديمي‌ها مثقال مثقال جمع مي‌شود يعني يك شبه به دست نمي‌آيد، بلكه آن‌قدر بايد در زندگي خود گل بكاري تا چند قطره آبرو به دست آوري. اما ببين بعضي‌ها چه دلي دارند، همين آبرو را يك شبه، يك باره، و با يك حرف همه را مي‌ريزند.
قبول كن كه سخت است.
به همين خاطر است كه خدا روي آبروي مردم سخت حساس است.
تا جايي كه اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود:
«مَن تَتَبّعَ عَورات الناسِ كَشَفَ اللهُ عَورَتهَ»
يعني هر كس در زندگي مردم سَرَك بكشد و عيب و ايراد آن‌ها را دنبال كند، خداوند عيب و ايراد او را فاش و بر ملا مي‌سازد.
و در حقيقت با اين كار خداوند مي‌خواهد به آدمي بفهماند كه آبروي مردم ريختن خيلي تلخ است و تا نچشي نمي‌فهمي، پس بچش!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




عارفی را پرسیدند:

از اینجا تا خدا چه مقدار “راه” است؟
فرمود: “یک قدم”

 گفتند:این یک قدم کدام است؟
فرمود: “پا بگذار روی خودت”

 اعوذُ.باللهِ.مِن نَفسی

خداخواهی یعنی ترک خودخواهی.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بارالها
آفتاب تابانت امروز نيز برآمد از پشت پنجره نگاهم
تا فروزان كند جانم با فروغ زندگى
تا باقى روز در برد و باخت، سپاسگزار تاريكى هايى باشم،
كه نويد روشنى ست…

پروردگارا
سپاس از صبح امروز، كه باز هم و باز هم،
سلامت عزيزانم، قشنگترين هديه ى زندگى به من است
و دل انگيزترين نغمه است، شنيدن صدای نفسهايشان
بر حرير زندگى و اين همه را سپاس و باقى هيچ…

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




 

چگونه براي نماز شب بيدار بشويم؟

1) در طول روز مراقب چشم و زبانتان باشيد تا گناهي نكنيد. (تا توفيق اللهی از تو گرفته نشود).

امام صادق (ع) فرمود:
كسي كه مرتكب گناهي شود از نماز شب محروم ميگردد و به درستي كه نفوذ اثر كار ناپسند در انجام دهنده آن از نفوذ چاقو در گوشت سريعتر است».

2) شبها غذای سبک و مختصري بخوريد.

حضرت امير المؤمنين علي (ع) فرمودند: «در سه چيز با سه چيز طمع مكن:
1- در بيداري شب با پرخوردن.
2- در نور صورت با خوابيدن در جميع شب.
3- در امان ماندن در دنيا با همنشيني با فاسقان و فاجران».

3) در طول روز، تقوا پيشه کنيم، از گناهان صغيره و کبيره پرهيز کنيم، تا توفيق بلند شدن براي نماز شب را بيابيم.

4) هنگام خوابيدن با وضو باشيم، از تلاوت قرآن، دعا و تسبيحات حضرت زهرا (س) و خواندن آية الكرسي و سوره توحيد غافل نشويم و از خدا و ائمه اطهار (ع) بخواهيم به ما توفيق بيدار شدن را بدهد.

5) سعي كنيد تمام كارهايتان را قبل از خواب انجام داده باشيد و زود بخوابيد. قبل از خواب حتماً با وضو باشيد. و در رختخواب خود، از خداوند مهربان بخواهيد كه توفيق بيدار شدن براي نماز شب را به شما عنايت كند.

6) سعي كند شب، مخصوصاً شبهاي تابستان كه كوتاه است، زودتر بخوابد و يا در روز كمي استراحت نمايد تا در شب بتواند راحتر براي نماز برخيزد. بهتر است رو به قبله بخوابيد و به صورت روي زمين نخوابيد.
امام صادق (ع) فرمود:
كسي را كه ديديد به صورت روي زمين خوابيده، بيدارش كنيد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

دعای هشتم، دعای پناه بردن به حضرت حق از یک فهرست بلند و بسیار مهم و حساس از آفات خطرناکی است که پیش روی انسان قرار دارد و ابتلای به هر یک از آنها آسیب‌های جدی دارد و سعادت‌سوز است.
در این فهرست به دو آسیب فوق‌العاده خطرناک می‌رسیم:
1. استصغار المعصیه 2. استکبار الطاعه
بخش عمده‌ای از طراحی شیطان برای زمین‌گیر کردن انسان، از طریق این دو است: اول کوچک‌نمایی گناه و دوم بزرگ‌نمایی طاعت

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

میخ

یكی بود یكی نبود، یك بچه كوچیك بداخلاقی بود. پدرش به او یك كیسه پر از میخ و یك چكش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یك میخ به دیوار روبرو بكوب.

روز اول پسرك مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ی بعد كه پسرك توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی كه به دیوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصبانی شدن خودش را كنترل كند تا آنكه میخها را در دیوار سخت بكوبد.

بالأخره به این ترتیب روزی رسید كه پسرك دیگر عادت عصبانی شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری كرد. پدر به او پیشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزی كه عصبانی نشود، یكی از میخهایی را كه در طول مدت گذشته به دیوار كوبیده بوده است را از دیوار بیرون بكشد.
الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ یعنی : همان ها كه در توانگرى و تنگدستى‏، انفاق مى‏كنند؛ و خشم خود را فرو مى‏برند؛ و از خطاى مردم درمى‏گذرند؛ و خدا نیكوكاران را دوست دارد

روزها گذشت تا بالأخره یك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری كه میخها بر روی آن كوبیده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی كه در دیوار به وجود آورده ای نگاه كن !! این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود. پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است كه بر دیوار دل طرف مقابل می كوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یك زخم فیزكی به همان بدی یك زخم زبانی است. دوست ها واقعاً جواهر های كمیابی هستند ، آنها می توانند تو را بخندانند و تو را تشویق به دستیابی به موفقیت نمایند ، بنابراین شایسته نیست تو با خشم و عصبانیت خود آنان را برنجانی.

و اینچنین است که می گویند روزی از روزها مولایمان حضرت زین العباد که درود خدا پیوسته بر او باد ، اراده فرمود که وضو بسازد ، کنیزکی با فراست که در سرای مولا بود ابریقی بدست گرفت تا برای آن حضرت آب آورد ، در آن هنگام ابریق از دست آن کنیزک افتاد و به سر مبارک آن نازنین امام اصابت کرد ، مجروح شده و خون جاری گشت ، کنیزک با فراست بلادرنگ این آیت قرآنی را بر زبان جاری ساخت «جزء 4 سوره آل عمران آیه 134 الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ یعنی : همان ها كه در توانگرى و تنگدستى‏، انفاق مى‏كنند؛ و خشم خود را فرو مى‏برند؛ و از خطاى مردم درمى‏گذرند؛ و خدا نیكوكاران را دوست دارد»

تا کنیزک چنین نیکو بر زبان راند ، امام علیه السلام نه تنها از خطای او در گذشت ، بلکه فرمود برو که تو را در راه خدا آزاد کردم.

من مواعظ النبی صلى الله علیه و آله و سلّم: “و قال رجلٌ اَوْصِنى، فقال صلى الله علیه و آله و سلّم: لاتَغضَب، ثم أعادَ علیه، فقال: لاتَغضَب، ثمّ قال: لیس الشّدید بِالصّرَعَةِ، انّما الشدیدُ الذی یَملكُ نفسه عند الغضبِ.” یعنی از جمله پندهای پیامبر گرامی"صلی الله علیه و آله” آورده اند که مردی به آن حضرت عرض کرد : به من سفارشی کن، فرمود: خشم مکن، باز درخواست خود را تکرار کرد حضرت فرمود : خشم مکن.

سپس فرمودند: پهلوانی، به زمین زدن حریف نیست بلکه پهلوانی آنست که انسان هنگام خشم خوددار باشد (تحف العقول، ص 47).

 

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت





حکایت اینگونه آغاز میشود که دو دوست قدیمی در حال عبور از بیابانی بودند. در حین سفر این دو سر موضوع کوچکی بحث میکنند و کار به جایی میرسد که یکی کنترل خشم خودش را از دست میدهد و سیلی محکمی به صورت دیگری میزند. دوست دوم که از شدت ضربه و درد سیلی شوکه شده بود بدون اینکه حرفی بزند روی شنهای بیابان نوشت:« امروز بهترین دوست زندگیم سیلی محکمی به صورتم زد.»آنها به راه خود ادامه دادند تا اینکه به درياچه ای رسیدند. تصمیم گرفتند در آب کمی شنا کنند تا هم از حرارت و گرمای کویر خلاص شوند و هم اتفاق پیش آمده را فراموش کنند. همچنانکه مشغول شنا بودند ناگهان همان دوستی که سیلی خورده بود حس کرد گرفتار باتلاق شده و گل و لای وی را به سمت پایین میکشد. شروع به داد و فریاد کرد و خلاصه دوستش وی را با هزار زحمت از آن مخمصه نجات داد. مرد که خود را از مرگ حتمی نجاتیافته دید، فوری مشغول شد و روی سنگ کنار آب به زحمت حک کرد:« امروز بهترین دوست زندگیم مرا از مرگ قطعی نجات داد. » دوستی که او را نجات داده بود وقتی حرارت و تلاش وی را برای حک کردن این مطلب دید با شگفتی پرسید:« وقتی به تو سیلی زدم روی شن نوشتی و حال که تو را نجات دادم روی سنگ حک میکنی؟»مرد پاسخ داد:
« وقتی دوستی تو را آزار میدهد آن را روی شن بنویس تا با وزش نسیم بخشش و عفو آرام و آهسته از قلبت پاک شود. ولی وقتی کسی در حق تو کار خوبی انجام داد، باید آنرا در سنگ حک کنی تا هیچ چیز قادر به محو کردن آن نباشد و همیشه خود را مدیون لطف و بدانی.»
« یاد بگیریم آسیبها و رنجشها را در شن بنویسیم تا فراموش شود و خوبی و لطف دیگران را در سنگ حک کنیم تا هیچ گاه فراموش نشود.
ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مراقبت یعنی کشیک نفس کشیدن

علامه طباطبائی(ره) می فرمود: «در شب و روز زمانی را برای حسابرسی خود قرار بدهید و ببینید که این بیست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشید، همانطور که یک بازرگان، یک کاسب، دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب می کند، شما ببینید در شبانه روزی که بر شما گذشته چه چیزی اندوخته اید، چه گفته اید، یک یک رفتار و گفتارتان را حساب برسید، از نادرستی ها استغفار کنید و سعی کنید تکرار نشود و برای آنچه شایسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشید، تا به تدریج برای شما تخلق به اخلاق ربوبی ملکه بشود.»

آیت الله استاد حسن زاده آملی می فرماید:

یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که: «ما کاری مهم تر از خودسازی نداریم.» البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ:ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ….
ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ … ﮐﻪ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﺳﺮ ﺁﻥ ﺳﻔﺮﻩ ی ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔﻠﯽ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﮔﻔﺖ :
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﻪیﺧﺴﺘﮕﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﻬﺎ ، ﺳﺮ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ :
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺭﻓﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ …..!
ﮔﻮﺷﻪ ﺗﯿﺮﻩ آن ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺩ
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله !!!


در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.

گناهان یک هفته او اینها بود :

شنبه : بدون وضو خوابیدم .
یکشنبه : خنده بلند در جمع .
دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .
سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .
چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .
پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .
جمعه : تکمیل نکردن 1000 صلوات و بسنده به 700 صلوات .

راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد :
دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم…

ما چی؟؟؟؟؟؟
کجای کاریم؟؟؟!!!!حرفامون شده رساله توجیه المسائل!!

۱_غيبت…تو روشم ميگم
۲_تهمت…همه ميگن
۳_دروغ…مصلحتي
۴_رشوه…شيريني
۵_ماهواره…شبکه هاي علمي
۶_مال حرام …پيش سه هزار ميليارد هیچه!
۷_ربا…همه ميخورن ديگه
۸_نگاه به نامحرم…يه نظر حلاله
۹_موسيقي حرام….ارامش بخش
۱۰_مجلس حرام… يه شب که هزار شب نميشه
۱۱_بخل…اگه خدا ميخواست بهش ميداد

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

چشم زخم حق است و در قرآن ذکر شده…
خونه ها پر شده از بیماریها و مشکلات…طلاق،مرگ و میر…و دلیل اون خود ماییم،
تعجب نکنید…
خواهران و برادرانم….
نیازی نیست دیگران بدونند که آیا من در زندگی مشترکم با همسر خود خوشبختم یا نه!
نیازی نیست از غذا یا نوشیدنی خود عکس بگیریم آن را برای گروهها بفرستیم(حتی اگر همسرمون یه دونه شکلات واسمون میاره. از اون عکس میگیریم و می‌فرستیم گروه و زیرش مینویسیم ای تاج سرم…ازت ممنونم)

برادرم…خواهرم..،
شاید دختری مجردی دم بخت باشد و به خاطر شرایط زندگی خواستگار نداره…شاید پسری وضعیت مالی مناسب فعلا برای ازدواج نداره…حواسمونو جمع کنیم کسی آه نکشه…
که آه یه انسان دلشکسته عرش و به صدا درمیاره

نیازی نیست مردم بدونن کجا رفتی و از کجا داری میای
جزییات زندگی ما واسه دیگران مشخص شده!
دنیای مجازی واسه این ساخته نشده که ما بیاییم شرایط زندگیمون رو به رخ دیگران بکشیم…
چون هر مردی وسعش نمیرسه به زنش هدیه بده….خواهرم مراقب باش
هرکسی توانایی اینو نداره که مسافرت بره…
هرکسی نمیتونه به رستوران بره و هر ماه یه ست لباس بخره….
یه خانوم میاد جهیزیه 70،80میلیونی دخترش رو فیلم میگره میزاره توی دنیای مجازی که چشم همه درآد….
هیچ فکر کردید شاید دختری پدر نداره…یا پدر داره و مادر نداره که واسه جهیزیه اش سنگ تموم بزاره…
یا شاید پدری دستش به دهنش نمیرسه….
میخاییم به کی فخر بفروشیم با این کارامون…خدا عالمه….فقر فرهنگی داریم شاید….
خواهران و برادرانم…
ما اهمیت توکل بر خدا رو انکار نمیکنیم…
رازهای زندگی و خونتون رو پیش خودتون نگه دارید…

میاییم توی گروهها جوک میزاریم…
دوست دخترم زنگ زده بیا خونمون من تنهام…
و هزاران پست مشابه دیگر که داریم با زبون بی زبونی به نوجوونا و جوونا میگیم که این کارا عیب نیست…
کم کم داریم. با این جوکها نشون میدیم که عفت و عصمت دختر یه مسئله بی ارزشه که هر پسری از راه برسه دخترامون باید خودشونو در اختیارش قرار بدن..،
حواسمون باشه که توی گروهها دخترای کم سن و سال هم هستن که شاید فکر کنن دنیای بیرون از فضای مجازی هم باید اونطوری باشن

کسی داشت راه میرفت،پایش به سکه ای خورد…
فکر کرد طلا است،نور کافی هم نبود،
کاغذی را آتش زد که ببیند چه بوده…
دید یک سکه 50تومانی است…
بعد متوجه شد کاغذی که آتش زده دو هزار تومانی بوده است
گفت:
چی را برای چی آتش زدم!
واقعا این زندگی غالب ما انسانهاست…
ما چیزهای بزرگ را برای چیزهای بسیار کوچک آتش میزنیم…
و خودمان هم خبر نداریم؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


 

امام حسین علیه السلام:

مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ و َکَلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ.

هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.

الامالی (صدوق) ، ص201 -مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ، ج12 ، ص209


موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

يك مشت سوزن، سنجاق، تيغ، ميخ، اگر توي يك نايلون بريزي غير از اين است كه سوراخ سوراخ مي‌شود؟
باور كن حسادت مثل همان سوزن و تيغ است اول خودت را از پا در مي‌آورد.
به همين خاطر بود كه اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
«صِحَّةُ الجَسَدِ مِن قِلَّةِ الحَسَدِ»
سلامتي تن در كم كردن حسادت است.
هر چه حسادت كمتر تن هم سالم‌تر. مثل دو كفه ترازو؛ هر چه آن كفه پايين‌تر آن كفه بالاتر

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




منزل هولناک برزخ

و از منازله هولناک پس از مرگ ، برزخ است که حق تعالى درباره آن در سوره مؤ منون آیه 100 مى فرماید: لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلَّا إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ یعنی شاید من در آنچه وانهاده‏ام کار نیکى انجام دهم‏. نه چنین است‏، این سخنى است که او گوینده آن است و پشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد.

و حضرت صادق (علیه السلام) در بخش از یک حدیث فرمود: به خدا سوگند که بر شما از برزخ مى ترسم . راوى گفت : چیست برزخ ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت .

از لب اللباب قطب راوندى نقل شده که در خبر است که مردگان در هر شب جمعه از ماه رمضان مى آیند پس هر یک از ایشان به آواز گریان فریاد مى زند: اى فرزندان من اى خویشان ! با خیرات خود به ما محبت کنید خدا شما را رحمت کند، ما را به خاطر بیاورید و ما را فراموشمان مکنید بر غربت ما رحم کنید ما در زندان تنگ و تاریک مانده ایم به ما رحم کنید و دعا و صدقه از ما دریغ نکنید شاید پیش از آنکه شما مثل ما شوید به شما رحم فرماید، اى بندگان خدا! سخن ما را بشنوید و ما را فراموش مکنید این ثروتى که در دست شما است روزى در دست ما بود، ما آنها را در راه خدا خرج نکردیم ، پس آنها براى ما وبال شد و منفعت براى دیگران . به ما مهربانى کنید ولو به یک درهم یا قرص نانى یا پاره اى از چیزى . پس فریاد مى کنند: چقدر نزدیک است که بر جانهای خود گریه کنید و به شما نفعى ندهد چنانکه ما گریه مى کنیم و سودى براى ما ندارد؛ پس کوشش کنید پیش از آن که مثل ما شوید.

حضرت صادق (علیه السلام) در بخشی از یک حدیث فرمود: به خدا سوگند که بر شما از برزخ مى ترسم . راوى گفت : چیست برزخ ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت

و در جامع الاخبار نقل شده که بعضى از صحابه پیامبر از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: براى مردگان خود هدیه فرستید؛ ارواح مؤ منین هر جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزلهاى خود مى آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد مى کند: اى اهل من و اى پدر من و مادر من و خویشان خود را صدا مى زنند که با خیرات و یا قرص نانى یا جامه اى بر ما مهربانى کنید که خداوند شما را از جامه بهشت بپوشاند پس رسول خدا گریست و ما هم گریه کردیم سپس فرمود اینها برادران دینى شمایند که زیر خاک پوسیده شده اند که همه آنها در ناز و نعمت بودند پس بر عذاب خود ندا مى کنند و مى گویند: واى بر ما؛ اگر به آنچه که در دست ما بود انفاق مى کردیم در رضاى خداوند، به شما محتاج نبودیم پس با حسرت و پشیمانى بر مى گردند و فریاد مى کنند: صدقه مردگان را زود بفرستید.

و نیز در آن کتاب از آن حضرت مروى است که فرمود: هر صدقه که براى مرده ای بدهید آنرا ملکى در طبقى از نور قرار مى دهد که شعاع آن درخشان است و مى رسد به هفت آسمان پس بر لب قبر، مى ایستد و فریاد مى کند: السلام علیکم یا اهل القبور، اهل شما این هدیه را به سوى شما فرستادند. پس میت مى گرید و آن را داخل در قبر خود مى کند و بدان خوابگاهش فراخ مى شود. پس فرمود: آگاه شوید هر کس با صدقه به مرده مهربانى کند براى او اجر و ثواب بزرگ منظور شود.

و حکایت شده که یکی از امرای خراسان را در خواب دیدند که مى گفت : براى من آنچه را که نزد سگان خود مى اندازید بفرستید چون به آن محتاجم .

علامه مجلسى (رحمه الله علیه ) در کتاب زادالمعاد فرمود: وارثان نباید مردگان را فراموش کنند زیرا که دست ایشان از اعمال خیر کوتاه گردیده و به فرزندان و خویشان و برادران مؤ من امیدوارند و به احسان ایشان چشم به راهند خصوصا در دعا کردن در نماز شب و بعد از نمازهاى فریضه و در مشاهد مشرفه پدر و مادر را افزون از دیگران باید دعا کرد و اعمال خیر براى ایشان به عمل آورد.

و در خبر است که بسا فرزندى که در حال حیات پدر و مادر عاق ایشان باشد و بعد از فوت ایشان نیکوکار گردد به سبب اعمال خیرى که براى ایشان به عمل آورد و مورد عفو خداوند قرار خواهد گرفت .

و در حدیث صحیح منقولست که حضرت صادق (علیه السلام) در هر شب از براى فرزند خود و در هر روز براى پدر و مادر خود دو رکعت نماز برپا می داشتند و در رکعت اول سوره قدر و در رکعت دوم سوره کوثر را مى خواندند.

و به سند صحیح از حضرت صادق (علیه السلام) منقول است که بسا باشد که مرده در تنگى و شدتى بوده باشد و حق تعالى به او وسعت دهد و تنگى را از او بردارد، پس به او مى گویند که این خوشحالى که به تو روى آورد به سبب نمازیست که فلان برادر مؤ من براى تو خواند راوى پرسید: دو مرده را در دو رکعت نماز شریک مى توانم کرد؟ فرمود: بلى .

و فرمود که میت به خاطر دعا و استغفارى که براى او مى کنند شاد مى شود چنانچه زنده به خاطر هدیه اى که براى او مى برند شاد مى شود و فرمود: که در قبر مرده ، نماز و روزه و حج و تصدق و سایر اعمال خیر و دعا داخل مى شود، و ثواب آن اعمال براى کسى که بپا داشته و براى مرده هر دو نوشته مى شود.

و در حدیث دیگر فرمود: که هر که از مسلمانان براى مرده ای عمل صالح و کرداری نیک انجام دهد خدا ثواب او را چند برابر گرداند و مرده از آن عمل سود برد.

و در روایتى وارد شده است که هر گاه شخصى به نیت مرده ای تصدقى بکند حق تعالى جبرائیل را امر مى فرماید که با

هفتاد هزار ملک به نزد قبر او روند و هر یک طبقى از نعمتهاى الهیه در دست دارند و به او مى گویند: السلام علیک اى دوست خدا، این هدیه فلان مؤ من است براى تو پس قبر او روشن مى شود و حق تعالى هزار شهر در بهشت به او کرامت فرماید و هزار حورى به او تزویج فرماید و هزار حله و جامه زینتی به او پوشاند و هزار حاجت او را روا کند.

مرحوم محدث قمی مى گوید: شایسته است که چند حکایت سودمند از خوابهاى صادقانه در اینجا نقل کنم ، حکایت سودبخش از رویاهای صادقه و مبادا که اعتنایى ننمایى به آنها و مبادا به آنها توجهى نکنى و خیال کنى که آنها خوابى از خوابهاى پریشان یا افسانه اى است که براى کودکان نقل مى کنند، بلکه خوب در آنها بنگر که هوش از سر رباید و خار از چشمان .

فسانه ها همه خواب آورد فسانه من ز چشم ، خواب رباید فسانه عجبى است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




همیشه به یاد خدا بودن یعنی چه؟ یعنی تسبیح به دست بگیرد و در ماه رجب هزار قل هو الله که وارد شده را بگوید؟ در ماه رجب اختصاصا هزار تا وارد شده. اگر آدم بیشتر هم انجام دهد تا ده هزار تا جا دارد. هر شب، شب ها ذکر لااله الا الله وارد است. مغرب که می گذرد تسبیح من دستم است و لا اله الا الله می گویم. این خیلی خوب است. بله این هم هست. این ذکر خداست. ..
بعد امام فرمودند که اما مقصود من این نیست. مقصودم این است که به هر کاری برخورد کرد مراقب باشد که گناه درونش نباشد. خب اگر غیر گناه باشد، دیگر انجام می دهد. گناه باشد انجام نمی دهد. گناه نباشد، انجام می دهد. خب این مرتبه پایین است. مرتبه اول است. آدم مراقب گناه است.
. نمی شود من مومن باشم و راحت دروغ بگویم. نمی شود. می نشینم و به سادگی آبروی یک نفری را می برم. درمورد فلانی یک اطلاعاتی دارم. حالا یک مرحله بدترش این است که آدم یک چیزهایی که نیست را می گوید. نه این هرچه هست و به چشم خودش دیده را می گوید. این نمی شود. با ایمان نمی سازد. ببینید با ایمان نمی سازد. من راحت می نشینم و یک نفری را می شورم و می رود.

آبرویش را می بریم. نمی شود. حالا. ببینید حداقل و حداقل و مرتبه اول از این ایمان این است که من به طور جدی مراقب گناه باشم. هرکاری پیش آمد مراقب باشم گناه نکنم. اگر گناه نبود، خب عیب ندارد. غذا حرام نیست. مال مردم نیست. نجس نیست. می خورم. یک مرتبه بالاترش باز هم همین هست که من خدا را یاد می کنم. خدا را یاد می کنم یعنی چه؟ امام باز معنا فرمود. اینجا یک مرتبه بالاتر را فرمود. فرمود که مراقب معصیت خدا است یا مراقب طاعت خداست. معصیت است یا طاعت است. آنجا نمی گفت طاعت. گیر طاعت نبود. همین که معصیت نبود انجام می داد. حالا نه. اگر معصیت است نمی کند. اگر طاعت باشد می کند. اینجا خدمت به خلق است می کنم. نیست، نمی کنم. هرچه برای خودم سود دارد، باشد. من کاری می کنم که خدمت باشد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

امام صادق علیه السلام:

مومن یاری کردنش خوب و پسندیده و روزى اش سبک و کم است، تدبیرش براى زندگى نیکوست و از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نمى شود.

وسائل الشیعه/باب جهاد با نفس/ح48

مومن عاقل است، فرد عاقل برای خوراک و زندگی اش برنامه دارد. با هر کسی نشست و برخاست نمی کند و یک اشتباه را دوبار تکرار نمی کند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




زمين كربلا پنج درجه دارد.
درجه اوّل - از آب و خاك است مثل باقى زمين ها و اراضى كه درخت و گياه در آن ميرويد و زراعت ميشود.
درجه دوّم - مقام فيض و رحمت است ، كه از اين خاك مقدّس بواسطه قبول نمودن آن خضوع و انكسار را، در عالم تكليف تكوينى ، بنا به حديث ( و لا من ارض و لا مإ الّا عوقب لترك التواضع ) كه چنان فضيلت و رحمت در آن تربت پاك قرار فرموده اند كه همه عوالم امكان از آن تربت اقدس بهره و فيض ميبرند، بلكه فضائل و مناقب آن زمين مقدّس برترى دارد بر تربت مراقد همه ائمّه اطهار عليه السلام به مرقد انور حضرت محمّد (ص ) زيرا كه چند فضيلت در تربت حضرت سيّد الشّهدأ عليه السلام هست كه در تربت هيچ پيغمبرى و وصّى او نيست و در تربت هاى سائر ائمّه عليه السلام نيز نيست .
درجه سوّم - كربلا محل اندوه و محنت است و هر يك از مقرّبين درگاه الهى و انبياء و اؤ لياء و اوصيّاء در وقت ورود به آن زمين فيض نزديك مى شود مهموم و اندوهگين مى باشند چنانكه حضرت صادق عليه السلام در خصوص زائرين آن مظلوم مى فرمايد: كه زائر بايد تشنه و گرسنه و ژوليده مو و خاك آلوده و گريان و مهموم باشد.
تأ سّيا له و للمستشهدين بكربلا و اهل بيته المظلومين المهمومين .
درجه چهارم - كربلا نعيم جنّات است ، زيرا كه همه بهشت را خداوند متعال از نور مقدّس و منوّر مدفون كربلا، خامس آل عبا عليه السلام خلق نموده است ، و حضرت امام صادق عليه السلام در خصوص ترك كنندگان زيارت آن سرور فرموده است :
مَن تَرَكَ زيارَة الحسين عليه السلام و هو يزعم شيعة فليس هو الشيعة و ان كان من اهل الجنّة هو ضيفان اهل الجنّة .
ترجمه : امام صادق عليه السلام فرمودند: هر كس ترك كند زيارت امام حسين عليه السلام را و در حالى كه خيال كند از شيعيان ماست ، بلكه او شيعه ما نيست و اگر هم وارد بهشت شود، ميهمان اهل بهشت خواهد بود، ( نه صاحب خانه ).
رسول خدا (ص ) مى فرمايد:
اِنّى اَشِمُ رائِحَة الجَنَّة مِن الحسين عليه السلام ،
يعنى ، همانا از حسين عليه السلام بوى بهشت را استشمام مى كنم .
پس بر طالبين بهشت لازم است كه داخل كربلاى ظاهرى شوند و او از باب خاصّه آن كه عبارت از بكاء و اقامه مجالس عزا بشود تا در يوم النّشور به مقام قرب و مصاحبت آن بزرگوار در جناب النّعيم باشد.
درجه پنجم : رضوان اللّه يعنى مكان خوشنودى كه فوق همه نعمتها و راحتها و فيضهاست زيرا كه تربت پاك بنا بخضوع كه در عالم تكوين قبول نمود داراى نور الانوار همه انوار شده و خداوند عالم آن تربت طاهره را كه باعث ضياء و روشنائى همه فرموده و مكان و مقام پيامبران اولوالعزم در بهشت عنبر سرشت در تربت كربلا خواهد شد، و همين خاك كربلا است كه در مقام فخر و مباهات فرياد مى نمايد:
اِنّاارض اللّه المقدّسة المباركة .
من همان زمين مقدّس و مبارك خدا هستم . با اعتقاد پاك دفن شده گان آن خاك از بيم و هراس يوم الحساب آسوده و مطمئن شده و بدون حساب داخل بهشت و ساكن حُسن المأ ب ميشوند.
بلكه بر روايت حضرت صادق عليه السلام حتى هر خر و اشترى كه در كربلا بميرد به بهشت مى رود.
زيارت ملائكه از كربلا
در كتاب كامل الزيارة روايت شده است كه حق تعالى امر فرمود، به ملائكه كه زيارت كنند موضع دفن حضرت سيّدالشّهداء عليه السلام را هزار سال پيش از شهادت آن بزرگوار، و همچنين روايت شده است كه در وقت هر نماز از نمازهاى پنجگانه هفتاد هزار ملائك به زيارت آن سرور مشرّف ميشوند و تا روز قيامت نوبت زيارت به ايشان ميسّر نمى شود.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





گله هارابگذار!
ناله هارابس كن!
روزگارگوش ندارد كه تو هي شِكوه كني!
زندگي چشم ندارد كه ببيند اخم دلتنگِ تو را…
فرصتي نيست كه صرف گله وناله شود!
تابجنبيم تمام است تمام!!
مهرديدي كه به برهم زدن چشم گذشت….
ياهمين سال جديد!!
بازكم مانده به عيد!!
اين شتاب عمراست …
من وتوباورمان نيست كه نيست!!
***زندگي گاه به كام است و بس است؛
زندگي گاه به نام است و كم است؛
زندگي گاه به دام است و غم است؛
چه به كام و
چه به نام و
چه به دام…
زندگي معركه همت ماست…زندگي ميگذرد…

زندگي گاه به نان است و كفايت بكند؛
زندگي گاه به جان است و جفايت بكند‌؛
زندگي گاه به آن است و رهايت بكند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن…
زندگي صحنه بي تابي ماست…زندگي ميگذرد…

زندگي گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگي گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگي گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز…
زندگي لحظه بيداري ماست…زندگي ميگذرد…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

1. ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﮐﺪﻭﯼ ﺭﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ . ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﻫﺶ ﭼﺮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﮑﻢ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺷﮑﻢ ﻋﺎﻟﯿﻪ . ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﺪ ﺑﻬﺶ ﻧﻌﻨﺎ ﯾﺎ ﺷﻮﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﻨﯿﺪ،
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﻊ ﺳﺮﺩﯼ . ﻃﻌﻤﺶ ﻫﻢ ﻣﺜﻠﻪ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺧﯿﺎﺭﻩ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﺒﺎﺷﯿﻦ .

2. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭼﺎﯼ ﺳﺒﺰ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ . ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﺪ ﯾﮏ ﺗﯿﮑﻪ ﭼﻮﺏ ﺩﺍﺭﭼﯿﻦ ﻫﻢ ﺑﻨﺪﺍﺯﯾﻦ ﺗﻮﯼ ﻟﯿﻮﺍﻧﺘﻮﻥ .ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﺎﺯ ﺑﺪﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺒﺮﻩ .

3. ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﻭﻋﺪﻩ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺷﮑﻼﺕ ﺗﻠﺦ ﺑﺎﻻﯼ %65 ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ .ﺑﺎﻋﺚ ﭼﺮﺑﯽ ﺳﻮﺯﯼ ﻣﯿﺸﻪ .

4. ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺳﯿﺐ ﺑﺎ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ .ﺍﺷﺘﻬﺎﺗﻮﻥ ﮐﻢ ﻣﯿﺸﻪ .

5. ﺷﺐ ﻫﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﯾﮏ ﻗﺎﺷﻖ ﻋﺴﻞ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ . ﭼﺮﺑﯽ ﺳﻮﺯﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻩ،

6. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺎﺳﺖ ﮐﻢ ﭼﺮﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ. ﻟﺒﻨﯿﺎﺕ ﮐﻢ ﭼﺮﺏ ﺑﺎﻋﺚ ﻻﻏﺮﯼ ﻣﯿﺸﻪ .

7. ﺻﺒﺢ ﺯﻭﺩ ﯾﮏ ﻗﺎﺷﻖ ﭼﺎﯾﺨﻮﺭﯼ ﺩﺍﺭﭼﯿﻦ ﺭﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻗﺎﺷﻖ ﻣﺮﺑﺎﺧﻮﺭﯼ ﻋﺴﻞ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ مخلوط کنید ﻭ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ .

8. ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻮﻩ ﺟﺎﺕ ﻭ ﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮشﻧﮑﻨﯿﺪ،

9. ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﻭ ﺣﺠﻤﺸﻮﻧﻮ ﮐﻢ ﮐﻨﯿﺪ .

10. ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻏﺬﺍﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﯾﺎ ﻗﺎﺷﻖ ﻣﺮﺑﺎ ﺧﻮﺭﯼ ﻣﯿﻞ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺠﻮﯾﺪ ﻭﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ،

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟

من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟

گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است

خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟

عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند

من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟

تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم؟

راستی، این همه بیمار نباشم چه کنم؟

چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر

عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟

ابرویت تیغ مصری ست که جان می طلبد

به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟

خواستم نام مرا هم بنویسند همین

سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟

من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا

فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟

علی اکبر لطیفیان

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




آدم های خوب سر راهم بگذار …
حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه هجوم غم یا نا امیدی یا پریشانی
بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود
کلامش،
نگاهش ،
حتی نوشته اش
آرامش و شادی و امید بپاشد به زندگیت
فقط از دست خود خدا بر می آمده که آن آدم را
برای آن لحظه خاص سر راه زندگی ما بگذارد….
شاید یکی دیگر از دعاهای روزانه هم بتواند این باشد که خدایا:
من را هم از واسطه های خوب کردن حال بنده هایت قرار بده…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




در حیرتم از خلقت آب …
اگر با درخت همنشین شود آن را شکوفا میکند

اگر با آتش تماس بگیرد آنرا خاموش میکند

اگر با ناپاکی ها برخورد کند آنرا تمیز میکند

اگر با آرد هم آغوش شود آنرا اماده طبخ میکند

اگر با خورشید متفق شود رنگین کمان ایجاد می شود

ولی اگر تنها بماند رفته رفته گند آب می گردد

دل ما نیز بسان آب است وقتی با دیگران است زنده و تاثیر پذیر است و در تنهایی مرده وگرفته است…

پس بیاییم با،باهم بودن دلهایمان را زنده و سرحال نگهداریم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

از کاسبی پرسیدند:
چگونه دراین کوچه پرت و بی عابرکسب روزی میکنی؟
گفت:آن خدایی که فرشته مرگش
مرا در هرسوراخی که باشم پیدامیکند
چگونه فرشته روزیش مراگم میکند

پسری بااخلاق ونیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود
پدردخترگفت:
توفقیری ودخترم طاقت رنج وسختی ندارد,پس من به تودخترنمیدهم
پسری پولدار,امابدکردار به خواستگاری همان دختر میرود
پدردخترباازدواج موافقت میکندودر مورد اخلاق پسرمیگوید:
انشاءالله خدا اوراهدایت میکند
دخترگفت:
پدرجان
مگر خدایی که هدایت میکند
باخدایی که روزی میدهدفرق دارد؟

  گفت:آری مردی که دارایی اش تنها دوگوسفند بود
یکی را شب برایم ذبح کرد
ازطعم جگرش تعریف کردم
صبح فرداجگر گوسفند دوم را نیزبرایم
کباب کرد
گفتند:توچه کردی؟
گفت:
پانصدگوسفندبه اوهدیه دادم
گفتند پس توبخشنده تری
گفت:نه.چون او هرچه داشت به من داد،امامن اندکی ازآنچه داشتم به اودادم

 عارفی راگفتند:
خداوند راچگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواندمچم رابگیرد امادستم رامیگیرد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ایت الله خوشوقت (استاد اخلاق)

س1: در برخورد با گدایان خیابانی که گاهی چند بار هم در روز پیش می­آید و انسان نمی­داند اینها واقعاً فقیر هستند چه کار کنیم ؟

ج: لازم نیست به آنها کمک کنی، مگر آن جایی که خطر آبروریزی باشد آنوقت مجبور هستی کمک کنی. مثلاً اگر پول ندهی فحش می­دهد این­جوری. چون فرموده­اند: « خَيْرُ مَا بَذَلْتَ‏ مِنْ‏ مَالِكَ‏ مَا وَقَيْتَ‏ بِهِ عِرْضَكَ »[1] یعنی بهترین پولی که خرج می­کنی آن است که در راه حفظ آبرو است. بعضی ها بدزبان هستند، بد دهان هستند، فحش می­دهند. نقل می­کنند در زمان مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء رحمه الله هم فقیر زیاد بود، سر نماز می­آمدند تَکَدِّی می­کردند. یک روز یک گدایی آمد؛ مردم کمک کرده بودند دیگر به این گدا چیزی نرسید، آن گدا آب دهان به محاسن شیخ انداخت. شیخ راه افتاد در صفوف نماز و گفت: هر کسی آبروی من را می خواهد کمک کند. پول جمع کرد به او داد. موارد آبرو استثناء است، امّا در حال عادی چیزی ندهید. اگر به اینها بدهید آن­وقت دیگران هم تشویق می­شوند که بیایند گدایی کنند و این حرفه را انتخاب می­کنند، اما اگر خطر آبروریزی بود چاره ای نیست، به اندازه حفظ آبرو به این روایت عمل کنیم « خَيْرُ مَا بَذَلْتَ‏…».

س2: گاهی انسان را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می­دهند که یک کمکی بکنید؟

ج: نه، منظور این است که به شما توهین نشود. همین، اگر به شما بناست توهین شود پول به او بده او را لال کند، إقطَع لِسانَه.

س3: گاهی او توهین نمی­کند ولی اطرافیان که می­بینند قضاوت بد می­کنند می­گویند مثلاً چرا روحانی به او کمک نکرد؟

ج: اگر دیدی یک همچنین موردی هم هست آن را هم چیزی بده، چون اینها هم نظر بد به شما بکنند مصداق همان است.

منبع : کتاب بحارالأنوار جلد43 ص 358

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




توکل چه کلمه زیبایی ست
“تو” و “کل"…
وقتی “تو” ، “کل” را داری ..
به چه می اندیشی؟؟
ناراحت چه هستی ؟؟
وقتی با کلْ ، هستی..
با کل دنیا ..
با کل جهان هستی..
دلت قرص باشد..
چه زیباست “توکل"!!

توکل یعنی : اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگيرد.
تنها خداوندست که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





شاد بودن آن قدر هم سخت نیست .
توصیه های زیر به شما کمک می کنند تا شادتر زندگی کنید:

۱- از چیزهای بسیار ساده هم می توان لذت برد و شاد شد. دیدن یک منظره زیبا، یک فیلم قشنگ یا یک دوست خوب هم می تواند انسان را شاد کند.

۲- بهترین حالت را در خودتان و در شرایط
موجود اطراف تان پیدا کنید . هیچ کس همه چیز ندارد و هرکس اندوهی دارد که با شادی زندگی آمیخته است . هنر آن است که در شرایط سخت بخندیم.

۳- شما نمی توانید همه را از خود خرسند و خشنود کنید ، پس اجازه ندهید انتقادها شما را نگران کنند.

۴- اجازه ندهید دیگران معیارهایتان را تعیین کنند، خودتان باشید و به چیزی که نیستید، تظاهر نکنید.

۵- کارهای سودمندی که از انجام آنها لذت می برید بیشتر و بیشتر کنید.

۶- نفرت و حسادت را از خودتان دور کنید ، چرا که این دو ، دشمن روح شما هستند، روح شما را اندوهگین می کنند و هیچ اتفاق خوشی هم برایتان نمی افتد.

۷- علایق و دلبستگی های زیادی داشته باشید . اگر مسافرت دوست دارید و نمی توانید بروید ، سینما را امتحان کنید . کتاب های جدید بخوانید ، به پارک بروید یا ورزش و پیاده روی کنید.

۸- گذشته را در گذشته رها کنید ،و تنها از آن پند بگیرید و به خاطرداشته باشید در صورتی که مشکلی پیش آمد، همیشه به یافتن راه حل آن فکر کنیم نه به خود مشکل.

۹- خودتان را به کارهای گوناگون سرگرم و مشغول کنید. کسی که سرش گرم باشد فرصتی برای غصه خوردن ندارد!

زندگی ،
شادبودن ،
خندیدن ،
لذت ،
لذت بردن از زندگی ،
افکار ،

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ایت الله بهجت

 

همچنین وی می گوید:
« روزی آقا فرمودند: در منطقه جاسب قم گروهی از کشاورزان در زمان گذشته با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج علیهم السلام مشرف می شوند و هنگام مراجعت و وارد شدن در محدوده جاسب پیرمردی از اهل محل را می بیند که در گرمای روز کوله باری از علف به دوش کشیده و با مشقت بسیار به خانه می رود، مسافرین مشهد مقدس که او را می بینند زبان به شماتت و سرزنش می گشایند که: پیرمرد، زحمت دنیا را ول کن نیستی، آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد مقدس سفر کن. و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ می کنند.
پیرمرد خسته و پاک دل زبان می گشاید و می گوید: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟ می گویند: پیرمرد، این چه حرفی است که می زنی مگر آقا زنده است سلام ما را جواب بدهد؟!
پیرمرد می گوید: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.

آنان می گویند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی می گوید: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد مقدس می کند و می گوید:« ألسلام علیک یا امام هشتم » و همه با کمال صراحت می شنوند که به آن پیرمرد به نام خطاب می شود که: علیکم السلام آقای فلانی »
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان می شوند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند. »

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





1- پيامبر صلى الله عليه و آله:

مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لا صيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَ لَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛
هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.

(بحارالأنوار، ج75، ص 258، ح53)
———————-
2-امام صادق عليه السلام:

اَلغيبَةُ أَن تَقولَ فى أَخيكَ ما سَتَرَهُ اللّه عَلَيهِ وَ أَمَّا المرُ الظّاهِرُ فيهِ مِثلُ الحِدَّةِ وَ العَجَلَةِ فَلا؛

غيبت آن است كه درباره برادرت چيزى بگويى كه خداوند آن را پوشيده نگه داشته است، اما (گفتن) خصلتهاى آشكارى چون تندخويى و شتابزدگى غيبت نيست.

(بحارالأنوار، ج75، ص246، ح7)
———————-
3- امام صادق عليه السلام:

إِذا جاهَرَ الفاسِقُ بِفِسقِهِ فَلا حُرمَةَ لَهُ وَ لا غيبَةَ؛
هرگاه شخص فاسق و گنهكار آشكارا گناه كند، نه حرمتى دارد و نه غيبتى.

(بحارالأنوار، ج75، ص253، ح32)
———————-
4- امام على عليه السلام :

اَلسامِعُ لِلغيبَةِ كَالمُغتابِ؛

شنونده غيبت، مانند غيبت كننده است.

(غررالحكم، ج1، ص 307، ح1171)
———————-
5- پيامبر صلى الله عليه و آله:

كَفّارَةُ الاِغتيابِ أَن تَستَغفِرَ لِمَنِ اغتَبتَهُ؛

كفّاره غيبت اين است كه براى شخصى كه از او غيبت كرده اى، آمرزش بطلبى.

(امالى طوسى، ص 192)
———————-
6- پيامبر صلى الله عليه و آله:

إِذا وُقِعَ فِى الرَّجُلِ و َأَنتَ فى مَلأٍ، فَكُن لِلرَّجُلِ ناصِرا و َلِلقَومِ زاجِرا وَقَمُ عَنهُم؛

اگر در ميان جمعى بودى و از كسى غيبت شد، او را يارى كن و آن جمع را از غيبت كردن بازدار و از ميانشان برخيز و برو.

(كنزالعمال، ج3، ص586، ح8028)
———————-
7-پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلغيبَةُ اَسرَعُ فى دينِ الرَّجُلِ المُسلِمِ مِنَ الكِلَةِ فى جَوفِهِ؛

غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.

(كافى، ج2، ص357، ح1)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پيامبر صلى الله عليه و آله:

أَتَدرونَ مَا الغيبَةُ؟ قالوا: اَللّه وَرَسولُهُ أَعلَمُ، قالَ: ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يَكرَهُ قيلَ: أَرَأَيتَ إِن كانَ فى أَخى ما أَقولُ؟ قالَ: إِن كانَ فيهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتُهُ وَإِن لَم يَكُن فيهِ ما تَقولُ فَقَد بَهَتَّهُ؛
آيا مى دانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و پيامبر او بهتر مى دانند. فرمودند: اين كه از برادرت چيزى بگويى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى گويم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه مى گويى در او باشد، غيبتش كرده اى و اگر آنچه مى گويى در او نباشد، به او تهمت زده اى.

(الترغيب و الترهيب، ج3، ص515، ح31)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ:ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ….
ﻧﻪ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻩ ﺑﺎﺭ … ﮐﻪ ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﺳﺮ ﺁﻥ ﺳﻔﺮﻩ ی ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﯾﺘﯿﻢ ﺍﺳﺖ
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮔﻠﯽ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﮔﻔﺖ :
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﻪیﺧﺴﺘﮕﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﻬﺎ ، ﺳﺮ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ :
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ “
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺭﻓﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ …..!
ﮔﻮﺷﻪ ﺗﯿﺮﻩ آن ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺯﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺩ
” ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖ ….

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

١_ چیزی که سرنوشت انسان را می سازد “استعدادهایش” نیست ، “انتخابهایش” است …

٢_ برای زیبا زندگی نکردن، کوتاهی عمر را بهانه نکن؛ عمر کوتاه نیست، ما کوتاهی می کنیم…

٣_ هنگامی که کسی آگاهانه تو را نمی فهمد خودت را برای توجیه او خسته نکن …

۴_ بر آنچه گذشت، آنچه شکست آنچه نشد، آنچه ریخت، حسرت نخور، زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد…

۵_ تحمل کردن آدمهایی که ادعای منطقی بودن دارند سخت تر از تحمل آدمهای بی منطق است…

۶_ موانع آن چیزهای وحشتناکی هستند که وقتی چشممان را از روی هدف بر می‌داریم به نظرمان میرسند!

٧_ اگر میخواهی دروغی نشنوی، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن…

٨_ به خاطر داشته باش هرگاه به قله رسیدی همزمان در کنار دره ای عمیق ایستاده اى…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

غلامی کنار پادشاهی نشسته بود

پادشاه خوابش می آمد، اما هرگاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند. مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید: «اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟»

غلام گفت:«خداوند مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.»

جوامع الحکایات

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پیر مرد تهی دست ، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد . از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود ، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در …
همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای . پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت ، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:


من تو را کی گفتم ای یار عزیز / کاین کره بگشای و گندم را بریز / آن گره را چون نیارستی گشود / این گره بگشوندنت دیگر چه بود


پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است . پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود .

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ؛
ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ !…
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺸﻜﻨﺪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﻛﻠﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﯽ ﻛﻨﻨﺪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﺕ ﻛﻨﻨﺪ …
ﻭﻗﺘﯽ ﻳﺎﺭﺕ ﺧﺪﺍﺳﺖ،
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻨﺪ
ﻧﺎﺭﻓﻴﻖ ﺷﻮﻧﺪ …
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﻤﺎﻥ .
ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ ..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند، میفشرد و به درد میاورد
امامن همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد
ماندن در کار نیست
گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم
نمی اندیشم
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی،
زندگی چقدر آسان است…
زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد،،،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ…
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ
قصد داشتم دست اتفاق را بگيرم؟؟ تا نيفتد ! اما امروز فهميدم که اتفاق خواهد افتاد،
اين ما هستيم که نبايد با او بیفتیم

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن
تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن

چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم
در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن

نه مقبلم نه کمیتم نه محتشم اما
به سوز شاعری محتشم حلالم کن

همه امید من این چشم های دریایی است
میان گریه شبی باز هم حلالم کن

تو از سلاله ی زهرای مهربان هستی
به حق فاطمه ی بی حرم حلالم کن

مرا به خیل گناهم نگیر آقا جان
تو را به چادر زهرا قسم حلالم کن

به مشک پاره ی عباس و چشم پر خونش
تو را به حق دو دست قلم حلالم کن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




چهارچیز آمد نشان ابلهی
با تو گویم تا بیابی آگهی
عیب خود را ابله نه بیند در جهان
باشد اندر جستن عیب کسان
تخم بخل اندر دل خود کاشتن
وانگه امید سخاوت داشتن
هر که خلق از خلق او خشنود نیست
هیچ قدرش بر در معبود نیست
هر که او را پیشه بدخویی بود
کار او پیوسته بدرویی بود
خوی بد بر تن بلای جان بود
مردم بدخو نه از انسان بود
بخل شاخی از درخت دوزخست
وان بخیلک از سگان مسلخست
روی جنت را کجا بیند بخیل
پشه افتاده اندر پای پیل
باش از بخل بخیلان برکران
تا نباشی از شمار ابلهان

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت