✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
خدایا قمار زندگی را لحظه لحظه باختم


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻡ ﻭﻟﯽ، ﺩﻝ ﺯ ﻫﻮﺱ ﺭﻫﺎ ﻧﺸﺪ
ﺷﻮﻕ ﮔﻨﺎﻩ ﮐﻢ ﻧﮕﺸﺖ، ﻧﯿﺖﻣﺎﻥ، ﺧﺪﺍ ﻧﺸﺪ

ﺗﺸﻨﮕﯽ ﻭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ، ﺣﺎﺻﻞ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﺲ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺭﻧﺞ ﻣﺎﯾﻪﯼ ، ﻣﻌﺮﻓﺖ ﻭ ﺻﻔﺎ ﻧﺸﺪ
ﻫﺮﻃﺮﻓﯽ ﮐﻪ ﺑﻨﮕﺮﯼ، ﻣﺠﻠﺲ ﻭ ﻣﺤﻔﻞ ﺩﻋﺎﺳﺖ

ﺗﯿﺮﻩﺩﻟﯽ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﮐﺎﺳﺘﻪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻧﺸﺪ؟
ﻣﺎﻝ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﯽﺧﻮﺭﯾﻢ، ﻇﻠﻢ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ
ﺷﮑﻮﻩﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﺧﺪﺍ، ﺣﺎﺟﺘﻤﺎﻥ ﺭﻭﺍ ﻧﺸﺪ

ﺭﻭﺯﻩ ﮔﺸﻮﺩﻩ ﺷﯿﺦ ﺑﺎ، ﻧﺎﻥِ ﺟﻮ ﻭ ﻧﻤﮏ، ﻭﻟﯽ
ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﺭﯾﺎ ﮐﺴﯽ، ﭘﯿﺮﻭ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﻧﺸﺪ
ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪﯼ ﺳﺤﺮ، ﺫﮐﺮ ﻭ، ﻧﻤﺎﺯِ ﺷﻔﻊ ﻭ ﻭﺗﺮ

ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪﯼ ﻧﺒﺮﺩ، ﻣﻨﺠﯽ ﻭ ﺭﻫﻨﻤﺎ ﻧﺸﺪ
ﺩﺭ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﭼﻪ ﺳﻔﺮﻩﻫﺎ، ﭘﻬﻦ ﮐﻨﯿﻢ ﻣﺎ، ﮐﺰ ﺁﻥ
ﺳﻬﻢ ﻓﻘﯿﺮ ﻭ ﺑﯿﻨﻮﺍ، ﻟﻘﻤﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻧﺸﺪ
ﺑﺮﺳﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﯽﻧﻬﻢ، ﺩﺭ ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺁﻥ ﮐﺘﺎﺏ

ﮐﺎﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﻣﻌﻨﯽﺍﺵ، ﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﺁﺷﻨﺎ ﻧﺸﺪ
ﻣﻌﺼﯿﺖ ﻭ ﮔﻨﺎﻩﻣﺎﻥ، ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩ ﮐﻬﻨﻪ ﺑﺎ ، ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ، ﺩﻭﺍ ﻧﺸﺪ
ای دوست ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻼﻡ ﻫﻢ، ﺑﮕﺬﺭ ﻭ ﺧﺘﻢ ﮐﻦ ﺳﺨﻦ

ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﺑﻪ ﭘﻨﺪ ﮐَﺲ، ﻣﺆﻣﻦ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﻧﺸﺪ ,
توسل هر قدر کم می شود سر می رود بالا
دعا از چشم باران خیز بهتر می رود بالا
به حکم تجربه ثابت شده بر من اگر روزی
گناهم کم شود ایمان و باور می رود بالا
یقین جسمی هرآنچه بیشتر تر شد،رساناتر
دعا معمولا از یک دیده تر می رود بالا
اگر دست گدایی را بگیرم سوی مؤلايم
ببینم در عوض آن دست دیگر می رود بالا
مناجات خدا را مدح مولا میکند خوش تر
تصور کن کبوتر با کبوتر می رود بالا
دو ساعت پیش در مسجد علی را دیده اما باز
به شوق دیدن رویش پیمبر میرود بالا
اگر چه دور پیغمبر فراوانی اصحابست
فقط از این میان دستان حیدر می رود بالا
نشسته بغض دیرینه هزاران سال در سینه
به من هم حق دهید اینجا صدا گر می رود بالا :
یقینا اولین بیعت از ابلیس است وقتی که
به غیر مرتضی فردی ز منبر می رود بالا
نمی آید شبیه مرتضی حالا طبیعی است
اگر نرخ گلاب شهر قمصر می رود بالا
چه فرقی میکند اصلا که عبدم یا که آقایم
از این خانه گهی فردی چو قنبر می رود بالا

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




حال من خوبست،اما خوب را معنا نکن
انتظار دیدن محبوب را معنا نکن

در دلم شور نگاهت حکمرانی می کند
وای از این دلشوره ها،آشوب را معنا نکن!

صبر من سر آمد و جانم به لب،اما بمان
من صبوری می کنم،ایوب را معنا نکن

اشک٬ زانو می زند بر گونه های پنجره
بغض سنگین منِ مغلوب را معنا نکن

می روم از یاد،اما یاد تو در خاطرم
عشق های خالص و مرغوب را معنا نکن

ای به قربان دو چشمی که تو را گم کرده است
یوسفِ گم گشتهٔ یعقوب را معنا نکن…!!
باز هم شب شد و من ماندم و تکرار غزل
قلمی دست من افتاد به اصرار غزل

مبحث هندسه و یک ورق کاغذ و بعد
محور عشق من و چرخش پرگار غزل

یک جنون در دل من رقص کنان می کوبد
سر احساس مرا بر در و دیوار غزل

دوستت دارم و انگار مرا می سنجند
لحظه ها،ثانیه ها،باز به معیار غزل

چشم تو یاد من افتاد خودت می دانی
که کساد است در این مرحله بازار غزل

غرق روحانیت عشق تو هستم اکنون
چون که نزدیک شده لحظه ی افطار غزل

جمله ی آخر شعرم چه قشنگ است قلم
رج به رج نقش تو را بافته بر دار غزل!

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




دو سه شب مانده که با گریه مباهات کنم
به حسینیه بیایم و مناجات کنم

دو سه شب مانده ابوحمزه بخوانم یارب
از سر خوف و رجا با تو ملاقات کنم

کاش آدم بشوم… محض رضای دل تو
پی عصیان نروم ، بلکه مراعات کنم

رمضان آمد و گشت و من بیچاره فقط
باید اظهار پشیمانی از عادات کنم

مطمئنم وسط روضه مرا می بخشی
یادی از زخم سر مادر سادات کنم

بی نوایم به علی نان و نوایم بدهید
روسیاهم نظری کرده بهایم بدهید

آرزویم همه این است مقرب باشم
میشود که دوسه تا جام بلایم بدهید

سگ اصحاب علی هستم و در خانه ی او
میشود با کرم فاطمه جایم بدهید؟؟

به هوای سفری سوی نجف میمیرم
پر پرواز به ایوان طلایم بدهید

باب رفتن به نجف از گذر کرببلاست
به حسین بن علی حال بکایم بدهید

نذر کردم پدر و مادر خود را ببرم
دو سه تا تذکره ی کرببلایم بدهید

عرفه….لطمه زنان…شارع بین الحرمین
رخصت هروله در سعی و صفایم بدهید

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




نرفتم کربلا اما
شنیدم عالمی داره
منو مهمون کنه هرکی
از اون تربت کمی داره
سلام ارباب خوب من
دلم تنگه برای تو
برای گریه و مستی
میون روضه های تو
فقط از اشک تو روضت
اگه من آبرو دارم
بیا و کربلایی کن
که منم آرزو دارم
گرفتار غمت هستم
به گیسویت اسیرم کن
تو رو جون حبیب آقا
میون روضه پیرم کن
حسین ای جان شیرینم
حسین ای یار دیرینم
دوعالم را زکف دادم
فقط روی تورا بینم
چرا هرکی حرم رفته
نمیخواسته که بر گرده
چرا مجنون شده هرکی
اذون صبحو گوش کرده
میگن فرقی نداره که
غریب یا آشنا باشی
میگن مهمون آقایی
اگر پایین پا باشی…

 

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




شعری که حضرت آقا از آن به “غوغا” تعبیر کردند

خبر، آمیخته با بغض گلوگیر شده‌ست
سیل دلشوره و آشوب، سرازیر شده‌ست
سرِ دین، طعمه‌ی سرنیزه‌ی تکفیر شده‌ست

هر که در مدح علی(ع) شعر جدید آورده‌ست
گویی از معرکه‌ها نعش شهید آورده‌ست

روضه‌ی مشک رسیده‌‌ست به بی‌آبی‌ها
خون حق می‌چکد از ابروی محرابی‌ها
باز هم حرمله… سرجوخه‌ی وهابی‌ها

کوچه پس‌کوچه‌ی آینده، به خون تر شده است
باز بوزینه‌ی کابوس، به منبر شده‌ است

خط و ربط عرب ای کاش که کاشی گردند
تا حرم، همسفر «قافله‌باشی» گردند
لاشه‌خواران سقیفه، متلاشی گردند

می‌زند قهقهه، «القارعه» بر خامی‌شان
خون دین می‌چکد از «دولت اسلامی»شان

بنویسید: تب ناخلفی‌ها ممنوع!
هدف آزاد شده، بی‌هدفی‌ها ممنوع!
در دل «عرش»، ورود سلفی‌ها ممنوع!

«عرش» یک روضه‌ی فاش است که داغ و گیراست
«عرش»… گفتیم که نام دگرِ سامرّاست

شرق، در فتنه‌ی اصحاب شمال افتاده‌ست
بر رخ غرب، از این حادثه خال افتاده‌ست
وا شده مشت و از این چفیه، عقال افتاده‌ست!

گویی از هرچه که زشتی‌ست، کفی هم کافی‌ست!
جهت خشم خدا، یک سلفی هم کافی‌ست!

تا «بهار عربی» روی علف باز کند
جبهه در شام و عراق از سه طرف باز کند
وای اگر دست کجی پا به «نجف» باز کند!

عاشق شیر خدا، وارث شمشیر خداست
سینه‌ی «سنی و شیعه» سپر شیر خداست

لختِ خونِ جگر ماست به روی لبشان
کوره‌ی دوزخیان، گوشه‌نشین تبشان
لهجه‌ی عبری و لحن عربی، مکتب‌شان

«نیل» را تا به «فرات»، آنچه که بود، آتش زد
شک مکن؟ ما همه را «مکر یهود» آتش زد

بی‌جگرها جگر حمزه به دندان گیرند
انتقام اُحُد و بدر ز طفلان گیرند
چه تقاصی ز لب قاری قرآن گیرند

بیشتر زان که از این قوم، بدی می‌جوشد
از زمین غیرت «حجر بن عدی» می‌جوشد!

گره، انگار نه انگار به کار افتاده
سایه‌ی سرکش ما گردنِ دار افتاده
چشم بی‌غیرت اگر سمت «مزار» افتاده

صاعقه در نفسِ ابری خود کاشته‌ایم
به سر هر مژه‌ای یک قمه برداشته‌ایم

سنگ تکفیر به آئینه‌ی مذهب؟ هیهات!
ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟ هیهات!
دست خولی طرف معجر زینب؟ هیهات!

ما نمک خورده‌ی عشقیم، به زینب سوگند
پاسبانان دمشقیم، به زینب سوگند

داس تکفیر، گل از ریشه بچیند؟ هرگز!
کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟ هرگز!
مرتضی همسر خود کشته ببیند؟ هرگز!

پایتان گر طرف «کرب و بلا» باز شود
آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود

خوش‌خیالی است مرامی که اجاقش کور است
مفتیِ نفتیِ این حرمله‌گان، مزدور است
قصه حنجره و تیرِ سه‌پر مشهور است

خار در چشم سعودی شده «بیداریِ ما»
باز کابوس یهودی شده «بیداریِ ما»

رگ «بیداریِ ما» شد شریانی که زدند
بشنوی (بر دُهُل «جنگ جهانی» که زدند)
پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند

بذر غیرت،
سر خاک شهدا می‌کاریم
پاسخ شیعه همین است که:
صاحب داریم

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

“نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی”

غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی

دلم یک بار بویش را زیارت کرد… این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی

نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد

دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟

از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!

از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی

به طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو

همه شب رام رامی گفت و من الله اللهی

هلال نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی

اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی

اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها

یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت




یه سحر بریم پیش امام رضا

یه سحر بریم به سمت کربلا

بشه روزیمون بازم سر بذاریم

روی شش گوشه ی ارباب باوفا

یه سحر بریم با اشک و شور و شین

بشینیم میون بین الحرمین

دور صحن با صفاش طواف کنیم

تا نفس داریم بگیم حسین حسین

راهی شیم با اشک و آه و زمزمه

سمت مرقد امیر علقمه

اونجا که شبای جمعه می پیچه

پای سرداب بوی یاس فاطمه

اونجا نوکریمونو نشون بدیم

دلمونو دست روضه خون بدیم

اگه افتاد نگامون به قتلگاه

روی تل زینبیه جون بدیم

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت





در امتحان بندگی اش اشتباه کرد

برگ سپید دفتر دل را سیاه کرد

حتی به راز عطر خوش سیب پی نبرد

در محضر امام زمان هم گناه کرد

بیچاره آن کسی که جوانی خویش را

در راه سرکشی و معاصی تباه کرد

امثال ما مسبب این روضه ها شدند

یک عمر مرتضی سر خود را به چاه کرد

کو رزق گریه؟ دخل دلم خاک می خورد

این کسب را چگونه شود رو به راه کرد؟

با این همه گناه قیامت نمی شود

در چشم های حضرت زهرا نگاه کرد

موضوعات: شعر ادبی اهل بیت(ع)  لینک ثابت