✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
ای دلیل آیه امن یجیب


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ
ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ:ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ
ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ
ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .
ﻣﺮﮒ ﮔﻔﺖ :" ﺣﺘﻤﺎ ."
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ
ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ ..
ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ
ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ . ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ
ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ .
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻼﺵ
ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ …
ﮐﻼﻍ ﻭﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ . ﻃﻮﻃﯽ
ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ
ﺭﺿﺎﯼ ﺧﺪﺍ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭﮐﻼﻍ
ﺁﺯﺍﺩ …
ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺍﯼ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ
ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﻮﯼ!
ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﮕﻮ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍ؟

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است.
..
این دل انسان است
که او را سعادتمند و ثروتمند می کند.
….
انسان با آنچه که هست ثروتمند است
..
نه با آنچه که دارد.
..
آرامش
سهم کسانی است
که بی منت می بخشند
..
بی کینه می خندند
..
و در نهایت
با سخاوت محبتشان را اکرام می کنند…..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




تو را از شیر میگیرند تا بوی کودکیت را از یاد ببری …
و این اولین تجربه انسان است برای از دست دادن چیزی ک دوستش میدارد …
و بعدها یاد میگیری که خیلی چیزها را ک دوست داری از دست بدهی از عروسک هایت تا آدم های دور و برت …
تا پــــــــــــــــدر ،
مـــــــــــــــــادر ،
خـــــــــــــــــــواهر ،
بـــــــــــــــــــــــرادر ،
پــــــــــــــــدربزرگ ،
مـــــــــــــــــادربزرگ ،
هـــــــــــــــــــــــــــــــــمسر ،
فــــــــــــــــــــــــــرزند ،
رفـــــــــــــــــــــــــــــــــــیق ،
و عشق های فراموش نشدنی مثل فیلم ها …
همه ی زندگی صحنه های یک فیلم است ..
از هر سکانس و صحنه فیلم لذت ببرید ،
نگران آخر فیلم نباشید ، هر وقت فیلم تمام شد خودش مینویسد ..
پایان .

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




پیامبر(ص) فرمود:«کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است».(گنجینه جواهر )

و نیز فرمود:«هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند».(نهج الفصاحة)

در حدیث دیگری فرمود:«کسی که قبر والدین خود را در هر جمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده می شود و از نیکوکاران نوشته شود.(مستدرک الوسائل، ج 2)�

موضوعات: روایات  لینک ثابت




معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد بابک … پسرک خودش را جمع و جور کرد،سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت بله خانوم؟ معلم که از عصبانیت شقیقه هاش میزد،توی چشمان سیاه و مظلوم پسرک خیره شد و داد زد:چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس، دفترتو سیاه و پاره نکن؟ ها!؟ فردا مادرت رو میاری مدرسه میخام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم. پسرک چونه لرزونش رو جمع کرد… بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:خانوم… مادرم مریضه اما…بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که از گلوش خون نیاد…اونوقت میشه واسه خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه…اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یک دفتر بخره که من دفترای دادشم رو پاک نکنم و توش بنویسم… اونوقت قول میدم مشقامو… معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخاند و گفت بنشین بابک عزیزم… کاسه اشک چشم معلم که روی گونه اش خالی شد… روی تخته سیاه نوشت: زود قضاوت نکنید…
تا زمانیکه با کفشهای کسی راه نرفته ایم در مورد راه رفتنش قضاوت نکنیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺣـﻀـﺮﺕ ﻣـﻮﺳـﯽ ‏( ﻉ ‏) ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻃـﻮﺭ ﺳـﯿـﻨـﺎ ﺑـﻮﺩ، ﺩﺭ ﺑـﯿـﻦ ﺭﺍﻩ ﮐـﺴـﯽ ﺑﻪ . ﺣـﻀـﺮﺕ ﺍﻟـﺘـﻤـﺎﺱ
ﮐـﺮﺩ ﻭ ﮔـﻔـﺖ
ﻣـﻦ ﮔـﻨـﺎﻩ ﺑﺪﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ، ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﮐـﻪ ﺍﺯ ﻣــﻦ ﺑـﮕـﺬﺭﺩ؛ ﺳـﭙـﺲ ﮔـﻨـﺎﻫـﯽ ﮐـﻪ ﻣـﺮﺗـﮑـﺐ ﺷـﺪﻩ
ﺑـﻮﺩ ﺭﺍ ﺑــﻪ ﺣـﻀـﺮﺕ ﻣـﻮﺳـﯽ ﮔﻔﺖ …
ﺣـﻀـﺮﺕ ﺑـﻪ ﺧـﺪﺍﻭﻧـﺪ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺑـﻨـﺪﻩ ﺍﺯ ﺗـﻮ ﭘـﻮﺯﺵ ﻣـﯽ ﻃـﻠـﺒـﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺸـﻤﻮﻝ ﺭﺣﻤﺖ ﻭ
ﻣـﻐـﻔﺮﺗﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ !
ﺍﺯ ﺟـﺎﻧـﺐ ﺧـﺪﺍﻭﻧـﺪ ﺧـﻄـﺎﺏ ﺭﺳـﯿـﺪ ﮐـﻪ ﻣـﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑـﺨـﺸـﯿـﺪﻡ، ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑـﮕـﻮ ﮐـﻪ ﻣـﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﯾﮏ
ﮔـﻼﯾـﻪ ﺩﺍﺭﻡ، ﭼــﺮﺍ ﺍﯾــﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗـﻮ ﻣـﻄـﻠـﻊ ﺷﻮﯼ ﻭ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺗـﻮ ﺭﺍ ﺑـﺒـﯿـﻨـﺪ، ﺍﺯ
ﺗـﻮ ﺧـﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﺪ؟ !
ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﮑﺸﺪ …
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻏـﺎﻓـﺮﺍﻟﺬﻧﺐ ﻭ ﺭﺣـﻤﻪ ﻟﻠﻌﺎﻟﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻥِ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻨﺪ؛
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺃَﺳْﺘَـﻐْـﻔِﺮُ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺭَﺑِّـﯽ ﻭَ ﺃَﺗُﻮﺏُ ﺇِﻟَﯿْﻪ ﻭ ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ، ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﻏﻔﺎﺭﯾّﺖِ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘـﻨﺎﻩ ﻣﯽ
ﺑﺮﯼ، ﺣـﺘّـﯽ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ ﺃَﺳْﺘَـﻐْﻔِﺮُ ﺍﻟﻠَّﻪ؛
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﭘﺸﯿـﻤﺎﻥ ﻭ
ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺯﺩﻩ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺭﺣﻤﺖ ﻭ ﻏﻔﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ‏( ﻉ ‏) ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ:
ﻫـﯿـﭻ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮔـﻨـﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﭘﺸـﯿـﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑـﺎﺷﺪ، ﻣـﮕـﺮ ﺍﯾـﻨـﮑﻪ ﺧـﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﻗـﺒـﻞ ﺍﺯ ﺁﻧـﮑـﻪ ﺑـﮕﻮﯾـﺪ ﺃَﺳْـﺘَـﻐْـﻔِـﺮُ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺭَﺑِّـﯽ ﻭَ ﺃَﺗُـﻮﺏُ ﺇِﻟَـﯿْـﻪ ﻣﯽ ﺁﻣﺮﺯﺩ …
ﻣﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﯾﻢ !

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




در روستایی کشاورزی زندگی می کرد که پول زیادی را از پیرمردی قرض گرفته بود و باید هرچه زودتر به او پس می داد
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند
وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد
معامله ای پیشنهاد داد
او گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهیش را خواهد بخشد
دختر از شنیدن این حرف به وحشت افتاد
پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت:

اصلا یک کاری می کنیم
من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم
دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون آورد
اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود
و بدهی بخشیده می شود
و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند
و بدهی نیز بخشیده می شود
اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود

این گفت و گو در جلوی خانه ی کشاورز انجام شد
زمین آنجا پر از سنگریزه بود
پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت
دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد
که او دو سنگریزه ی سیاه از زمین برداشته است
ولی چیزی نگفت !
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون آورد

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟
چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند
2ـ هر دو سنگریزه را در آورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون آورده
با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد

لحظه ای به این شرایط فکر کنید
هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود
معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید
اگر شما بودید چه کار می کردید؟

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت
و به سرعت و بدون اینکه سنگریزه دیده شود
وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده
پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود

در همین لحظه دختر گفت:
آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم !
اما مهم نیست
اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است درآوریم
معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاده چه رنگی بوده است….

و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود
پس باید طبق قرار، سنگریزه ی گم شده سفید باشد
پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند
و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت
و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است
نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود

1ـ همیشه یک «راه حل» برای مشکلات پیچیده وجود دارد
2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه ی «خوب» به مسایل نگاه نمی کنیم
3ـ همه ی شما می توانید سرشار از «افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه» باشید!ً.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امام صادق علیه السّلام فرمود: « لازم است بر هر یک از شما که هنگام اظهار حاجت در پیشگاه خداوند بزرگ، با ستایش الهی آغاز کند و به تمجید پیامبر و آل او بپردازد و سپس به تقصیرها و گناهان خود اعتراف کند و پس از آن “حاجت” خود را در میان نهد. »
” پرورش روح، ج ۲، ص ۳۴۶٫ ”

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




دوست خوب من سلام؛

آيا هيچ وقت به طور جدي دقت کرده ايد که از صبح تا شب از چه واژه هايي استفاده مي کنيد و چه کلماتي را بر زبان مي آوريد؟ و آيا هرگز به اين توجه کرده ايد که واژه هايي که در طول روز استفاده مي کنيد بار معنايي مثبت يا منفي دارد؟

يکي از مباحث جدي و مهم روان شناسي امروز دنيا، نقش و تأثير واژه ها و کلام روي روحيه و رفتار و زندگي انسان است. در واقع تحقيقات نشان داده است که وقتي شما روزانه از کلمات و لغاتي استفاده مي کنيد که بار معنايي مثبت و سازنده اي دارد، از روحيه ، انگيزه و انرژي مثبت بهتر و بيشتري برخوردار مي شويد و اين قطعاً روي عملکردهاي شما و نتايجي که از آنها مي گيريد تأثير مثبت مي گذارد. در صورتي که به کارگيري واژه هاي مخرب و ويرانگر، مي تواند انرژي شما را تحليل ببرد، روحيه تان را تخريب کند و اثر منفي روي نوع عملکردها و نتايج زندگي تان بگذارد.
نق زدن، غر زدن، ناسپاسي، بدگويي از اين و آن، بيان مشکلات و غصه ها و ناراحتي ها و اظهار ضعف و ناتواني مي تواند روزهاي شما را بسيار کم انرژي کند و البته روزي تان را کاهش دهد.

اين در حالي است که سپاسگزاري، تحسين ديگران، تشکر از اطرافيان، بيان داشته ها و نعمت ها و اظهار توانايي قادر است لحظه هاي شما را سرشار از انرژي کند و به افزايش روزي تان منجر کند.

بنابراين اگر مي خواهيد روزهاي پرانرژي داشته باشيد بايد:
* به شدت مراقب سخن و کلام خود باشيد.
* در طول روز بسيار سپاسگزاري خدا کنيد.
* نعمت هايتان را به ياد و زبان بياوريد.
* نقاط قوت و ويژگي هاي مثبت اطرافيان را به آنها يادآوري کنيد.
* آنها را تحسين کنيد و از خوبي ها و محبت هايشان تشکر کنيد.
* نسبت به آينده، خوش بينانه و اميدوارانه صحبت کنيد.

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت




سید عبدالکریم کفاش شخصی بود که مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) قرار داشت و حضرت دائماً به او سر می زد. روزی حضرت به حجره کفاشی او تشریف آوردند در حالی که او مشغول کفاشی بود. پس از دقایقی حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم، کفش من نیاز به تعمیر دارد ، برایم پینه می زنی؟»
سید عرض کرد: آقاجان به صاحب این کفش که مشغول تعمیر آن هستم قول داده ام کفش را برایش حاضر کنم، البته اگر شما امر بفرمائید چون امر شما از هر امری واجب تر است، آن را کنار می گذارم و کفش شما را تعمیر می کنم. حضرت چیزی نگفتند و سید مشغول کارش شد.
پس از دقایقی مجدداً حضرت فرمودند: «سید عبدالکریم! کفش من نیاز به تعمیر دارد، برایم پینه می زنی!؟»
سید کفشی را که در دست داشت کنار گذاشت، بلند شد و دستانش را دور کمر مبارک حضرت حلقه زد و به مزاح گفت : قربانت گردم اگر یک بار دیگر بفرمایید "کفش مرا پینه می زنی" داد و فریاد می کنم آی مردم آن امام زمانی که دنبالش می گردید، پیش من است، بیایید زیارتش کنید !
حضرت لبخند زدند و فرمودند: «خواستیم امتحانت کنیم تا معلوم شود نسبت به قولی که داده ای چقدر مقید هستی.» (کتاب روزنه هایی از عالم غیب؛ آیت الله سید محسن خرازی

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر وتنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر وفرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم

خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.

درراه یکی از دوستانم به اسم
ابا نصر را دیدم و او را از فروش خانه باخبرساختم
پس دوتکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : برو و به خانواده ات بده .
به طرف خانه به راه افتادم
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .

گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
بخدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و درحالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه بر
می گشتم .
روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابو نصر را دیدم که ازخوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است !
گفتم: سبحان الله !
از کجا ای ابانصر؟

گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد . و همراهش ثروت فراونی است
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان رابی نیاز ساختم.
درثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آنرا هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند
و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند
گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد
سپس یکی یکی از از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت .
از شهوت های نفس مثل ریاء ، غرور ،
دوست داشتن تعریف و تمجید مردم
چیزی برایم باقی نماند و درآستانه هلاکت بودم که صدایی را شنیدم .
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده !
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
سپس آنرا در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را بخاطر کمکی که بهش کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت : نجات یافت .

…. بله دوستان من خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کارخیری را خالصانه برای الله تعالی انجام دهیم .

کتاب (وحی القلم)
تالیف/مصطفی صادق الراف

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




عمر به قیصر روم نامه نوشت که یا مسلمان شوید یا مهیای جنگ
قیصر در جواب عمر نوشت من به همراه این نامه چهار نماینده از چهار دین برای شما فرستادم یکی پیرو عیسی دیگری پیرو موسی ودیگری پیرو داوود و آن یک پیرو ابراهیم خلیل اگر توانستی آن نمایندگان را قانع کنی من شخصا مسلمان شده و کشورم را به شما تسلیم خواهم کرد
عمر با چهار نماینده رو برو شد هر چهارتا به اتفاق به عمر گفتند مژده دین شما را در کتب خود داریم و میدانیم که آخرین شریعت تمام کتب ما را میداند و معجزه از پیامبران ما نشان میدهد و ما اکنون منتظریم
عمر به مشاوران خود گفت من شش ماه تمام جان کندم که توانستم سوره بقره را حفظ کنم حال از کتاب اینها بخوانم؟ مشاوران به اتفاق گفتند آنها را به علی واگذار چرا که اگر نتواند انجام دهد رسوا میشود که علی توانایی انجام چهار معجزه و خواندن چهار کتاب آسمانی را ندارد
پس به این طریق آبروی علی میرود
پس عمر به دنبال مولای ما علی (ع)فرستاد اما علی ع فرمود هرکس بامن کاری دارد خودش می آید
اینجا عمر دوباره از مولای ما خواهش کرد پس مولا فرمود هرکس مرا بخواهد اینجا می آید
پس با اجبار عمر و مشاورانش و چهار نماینده به نخلستان رفتند مولا در حال آبیاری بود پس عمر جریان نمایندگان را به مولا گفت
مولا علی (ع) پیرو دین داوود را صدا زد او جلو آمد علی گفت زبور را باز کن صفحه فلان را پیدا کن و شروع کرد به خواندن زبور از حفظ آنهم به صوت داوود نبی
پیرو داوود از هوش رفت وی را به هوش آوردند
پس مولا بیل خود را از دسته جدا کرد و بیل را مانند خمیر در آورد و از آن زرهی بافت پس به پیرو داوود فرمود آیا قانع شدی او با احترام فراوان مرید علی شد
پس مولا پیرو موسی را فرا خواند و به وی گفت کتاب تورات را باز کن فلان صفحه را بیاور و شروع کرد از تورات چند صفحه خواند و دسته بیل خود را بر زمین انداخت پس چوب همچون عصای موسی به اژدها تبدیل شد که سخت به عمر غضب داشت عمر گفت ای ابا الحسن الامان پیرو موسی از هوش رفت پس مولا دست به اژدها برد و دوباره به حالت اولش برگشت و شد دسته بیل پس به پیرو موسی فرمود قانع شدی پیرو موسی فورا به مولا سجده کرد و گفت حقا که تو سرور جهانیانی
پس بفرمود آتشی فراوان ساختند حضرت به پیرو ابراهیم گفت فلان صفحه از کتاب خود را باز کن و از کتاب او چند صفحه خواند و قدم زنان وارد آتش شد عمر در پی او رفت اما دامنش آتش گرفت و فورا به عقب برگشت مولا از درون آتش صدازد که ای پیرو ابراهیم قانع شدی؟ او هم چون دیگران سر تعظیم فرود آورد پس به اتفاق وارد قبرستانی قدیمی شدند، حضرت امر کرد گوشه ای از قبرستان را کندند به اندازه زیادی گود شد پس بفرمود ای بنده خدا به اذن خدا بلند شو این علیست که تورا صدا میزند پس صدایی نیامد عمر گفت یا اباالحسن این دیگر از عهده تو خارج است نمیتوانی، پس از چندی هیکلی از زیر خاک سر برآورد و گفت لبیک یا سیدی، آن هیکل آنچنان بزرگ و وحشتناک بود که عمر از هوش رفت و خود را نجس کرد پس ازمولا پرسید ای سرور مومنان امری داشتید مولا فرمود خود را معرفی کن او گفت من در زمان نوح زندگی میکردم متاسفانه به نوح ایمان نیاوردم پس اینگونه تا بحال در عذاب گرفتار بودم من در دخمه ای عذاب میشدم شما مرا صدا زدید تا زنجیر از من گشودند طول کشید اما در راه شنیدم به برکت قدوم شما خدا مرا بخشیده پس مولا فرمود بجای خویش بازگرد و شکر بسیار کن پس او دوباره به زیر خاک رفت مولا به پیرو عیسی فرمود انجیل را باز کن فلان صفحه را بیاور و شروع کرد به خواندن انجیل از حفظ تمام چهار نماینده به مولا تعظیم کردند و مسلمان شدند و عمر نامه ای به نمایندگان داد که قیصر باید کشورت را تسلیم کنی پس پیکی از قیصر برگشت و گفت قیصر فرموده تو ارزش نامه نداری پس شفاهی جوابت میدهم زمانی که آن بزرگواری که آبیاری میکرد بر مسند حکومت نشست من هم کشورم را تسلیم میکنم …
جانم فدای امیرالمومنین علی"ع"

بحار الانوار ج10 صفحه 60
128 ح

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




خوبِ من ، هنر در فاصله هاست ..
زیاد نزدیک به هم می سوزیم
و زیاد دور از هم ، یخ می زنیم .
تونباید آنکسی باشی که من میخواهم
و من نباید آنکسی باشم که تو میخواهی.
کسی که تو از من می خواهی بسازی
یا کمبودهایت هستند یا آرزوهایت

من باید بهترین خودم باشم برای تو.. و تو باید بهترین خودت باشی برای من .. خوبِ من ، هنرٍِِ عشق در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش ، نادیده گرفتن کمبودها .. زندگی ست دیگر…
همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست ،
همه سازهایش کوک نیست ،

باید یاد گرفت با هر سازش رقصید ،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش،

اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن،

حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد،

به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند ،
به این سالها که به سرعت برق گذشتند،

به جوانی که رفت،
میانسالی که می رود،

حواست باشد به کوتاهی زندگی،

به زمستانی که رفت ،

بهاری که دارد تمام می شود کم کم
آرام آرام،

زندگی به همین آسانی می گذرد.

ابرهای آسمان زندگی گاهی می بارد و گاهی هم صاف است،

میگذرد، هر جور که باشی ….

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




خواستند یوسف را بکشند یوسف نمرد
خواستند آثارش را از بین ببرند ارزشش بالاتر رفت
خواستند او رابفروشند که برده شودپادشاه شد
خواستند محبتش از دل پدرخارج شود محبتش بیشتر شد
از نقشه های بشر ناراحت مشو
چرا که اراده خداوند بالای هر اراده ای است…

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




آروغ*

1- «نعناع» آروغ را تسكين مي‌دهد.

2- «عرق بهار نارنج» آروغ را تسكين مي‌دهد.

3- «زردآلو» آروغ را قطع مي‌كند.

 

آروغ ترش‌

1- «فلفل» آروغ ترش را برطرف مي‌سازد.

2- پيران با خوردن «فلفل سبز» آروغ ترش را از بين مي‌برند.

3- پخته «مهراي پياز» قدرت غذايي زيادي دارد. شكم را نرم مي‌كند و آروغ ترش را از بين مي‌برد.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, آ، ا  لینک ثابت




پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم …

نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط

آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط

میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط

کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید… فقط

حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط

صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط

پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط

حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط

سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط

گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




-
با اینکه سویا جایگزین مناسبی برای گوشت است و از لحاظ غذایی هم بسیار مفید و با ارزش است اما بیشتر خانواده ها از طعم ومزه آن خوششان نمی آید …

برای خوشمزه کردن سویا به نکته های زیر دقت کنید :

ابتدا سویا را در مفدار لازم آب گرم خیس کنید و یکی دو بار آب آن را عوض کنید . وقتی سویا نرم شد ، آن را در صافی بریزید تا آب آن کاملا گرفته شود سپس در ظرفی پیاز رنده شده را سرخ کنید و به آن ادویه نمک و رب گو جه فرنگی را اضافه کنید ، حالا سویا را داخل آن بریزید و تفت دهید ..

در این مرحله ۲ قاشق غذا خوری آبغوره را نیز به مواد اضافه کنید اندکی صبر کرده و یک استکان آب به این مخلوط اضافه کنید حالا درب ظرف را بگذارید تا با حرارت ملایم به مدت ۵ دقیقه بپزد . حالا سویای شما مزه دار شده است . آین را به ماکارونی یا خوراک می توانید اضافه کنید.

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




● مواد لازم برای تهیه میوه خشک:
▪ میوه دلخواه
▪ آب لیمو نصف لیوان
▪ آب نصف لیوان
▪ پارچه ململ

● طرز تهیه:
سینی توری را از فر خارج و فر را روی پایین ترین درجه تنظیم کنید. ..میوه ها را خوب بشویید و برش های تقریبا نازک بزنید. هر نوع ساقه، دانه را خارج کنید و میوه های توتی مانند انگور را نصف کنید. میوه های بزرگ تری مانند سیب و هلو را حلقه، حلقه برش بزنید. آب و آب لیمو را با هم مخلوط و میوه ها را به این مایه آغشته کنید تا اسید لیمو به حفظ طبیعی رنگ میوه کمک کند… سینی توری را با پارچه بپوشانید و میوه ها را بچینید. سینی را درون فر قرار دهید و در فر را کمی باز بگذارید تا هنگام خشک شدن بخار خارج شود. بگذارید میوه بین ۴ الی ۱۲ ساعت در فر بماند و هر چند بار سینی را بچرخانید. هنگام آماده شدن، میوه شکل خشک و یا چرمی مانند پیدا خواهد کرد…

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




قال الصادق جعفر بن محمد عليه السلام اذا كان يوم القيامة نشر الله تبارك و تعالي رحمته حتي يطمع ابليس في رحمته
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
((وقتي روز قيامت فرا مي رسد خداوند رحمت خود را آنقدر وسعت و گسترش مي دهد كه حتي شيطان نيز به رحمت او طمع مي نمايد.))
توجه به رحمت و تفضل حضرت باريتعالي شخص با ايمان را به نجات از عذاب قيامت اميدوار مي نمايد و به وي نويد عفو و بخشش مي دهد و توجه به عدل و دادگري خداوند، براي مومن واقعي موجب خوف از عذاب قيامت است و او را با اقتضاي لغزش ها و گناهاني كه دارد، دچار بيم و نگراني مي نمايد و اين هر دو حالت لازم است در ضمير افراد با ايمان باشد. يعني هم به رحمت خداوند اميدوار باشند و هم از عذاب او خائف باشند.
بسم الله الذي لا اءرجو الا فضله و لا اءخشي الا عدله ؛(1)
((به نام خداوندي كه جز به فضل او اميد ندارم و جز از عدل او ترسي ندارم .))
اگر افراد در روز جزا مورد غضب و عنايت خدا واقع شوند و مشمول عفو و بخشش حضرت حق قرار گيرند، به آساني از شدايد قيامت رهايي مي يابند و در بهشت جاودان مستقر مي گردند. زيرا در زمينه رحمت و راءفت الهي ممكن است با كوچكترين مستمسك ، از بزرگترين لغزش چشم پوشي گردد و كوه گناه به كاهي از عمل صالح بخشيده شود و گناهكار را از كيفر و مجازات معاف سازند.
در اين باره نمونه هاي بسياري در خلال روايات اولياي اسلام آمده است .
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
حوسب رجل ممن كان قبلكم فلم يوجد له من الخير شي ء الا اءنه كان يخالط الناس و كان موسرا و كان ياءمر غلمانه اءن يتجاوزوا عن المعسرين فقال الله عز و جل : نحن اءحق بذلك منه تجاوزوا عنه ؛(2)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده :
((مردي از امم گذشته كه داراي تمكن و ثروت بوده و در پيشگاه الهي مورد محاسبه قرار مي گيرد، در نامه عملش كار خوبي مشاهده نمي شود، جز آن كه در معاملات و معاشرت هاي خود با مردم رعايت حال افراد فقير و بي بضاعت را مي نمود و به غلامان خويش سفارش كرده بود كه اگر افرادي به من مديونند اما بي بضاعت و تهي دست هستند، از آنان مطالبه طلب ننماييد و از حسابشان چشم پوشي كنيد.
آنها از مال دنيا دستشان خالي است ، چيزي ندارند و نمي توانند بدهي خويش را بپردازند.))
خداوند مي فرمايد:
من به ارفاق نسبت به افراد تهي دست و بي بضاعت از او شايسته تر هستم و به فرشتگان و ماءمورين حساب مي فرمايد:
((از وي بگذريد.)) يعني هم اكنون اين شخص با دست خالي در موقف حساب قرار گرفته و چيزي از اعمال خوب ندارد، شايسته است كه مشمول عفو و بخشش قرار گيرد.
اگر خداوند اراده فرمايد با مردم بر اساس عدل و داد رفتار نمايد و تمام جزئيات كارهاي دوران عمر آنها را كه در پرونده اعمالشان ثبت شده با دقت مورد رسيدگي قرار دهد، هرگز از گرفتاري و عذاب رهايي نمي يابند و به فلاح و رستگاري نايل نمي گردند.
آيا مي شود يك انسان ، هر قدر هم از گفتار و رفتار خويش مراقبت شرعي نمايد، تمام عمر را بدون لغزش بگذراند و از عفو و بخشش الهي بي نياز باشد؟
قرآن شريف به اين پرسش پاسخ مي گويد:
و لولا فضل الله عليكم و رحمته ما زكا منكم من اءحد ابدا؛(3)
((اگر فضل و رحمت الهي شامل حالتان نشود، هيچ يك از شما به پاكي و رستگاري نائل نخواهيد شد.))(4)

1- صحيفه سجاديه ، دعاي يوم الاحد.
2- مجموعه ورام ، ج 1، ص 8.
3- سوره مباركه نور، آيه 21.
4- معاد از نظر روح و جسم ، ج 2، ص 326.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




اسلام ، دين علم و دانش است ، اسلام دين تعقل و تفكر است ، مكتب اسلام داراي فرهنگ انسان سازي است و هادي مردم به راه تعالي و تكامل است .
اسلام مي خواهد پيروانش دانا و بينا بار آيند و حداقل از معلومات ابتدايي و قدرت خواندن و نوشتن برخوردار باشند.
پيشواي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بين مردم بي سواد عصر جاهليت مبعوث به نبوت گرديد. مردمي كه از كتاب و درس و از خواندن و نوشتن بهره اي نداشتند و جز از افتخارات احمقانه و تعصبات جاهلانه سخن نمي گفتند.
در چنين محيط عقب افتاده و منحطي اولين آياتي كه از طرف باريتعالي به نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وحي شد، حاوي مطالبي پيرامون علم و قلم و هدايت كننده به مردم به خواندن و نوشتن بود:
بسم الله الرحمن الرحيم
اقراء باسم ربك الذي خلقَ خلق الانسان من علقَ اقراء و ربك الاكرمَ الذي علّم بالقلمَ علّم الانسان ما لم يعلمَ؛(1)
((بخوان به نام خداوند كريم تر از هر كريم . خداوندي كه با قلم تعليم داد و به آدمي آموخت آن را كه نمي دانست .))
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم براي آن كه از طفوليت كودكان مسلمين را به راه تحصيل علم سوق دهد و آنان را به درس خواندن ماءنوس سازد، به پدران فرمود:
((از حقوقي كه فرزندانتان به شما دارند، اين است كه به آنان كتابت را بياموزيد.))
و قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم :
مِن حق الولد علي والده ثلاثه يحسن اسمه و يعلمه الكتابة و يزوجه اذا بلغ ؛(2)
رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
((سه چيز از جمله حقوقي است كه فرزند به پدر دارد.
اول اين كه براي او اسم نيكو انتخاب نمايد.
دوم آنكه كتابت را به وي بياموزد.
و سوم اين كه موقعي كه بالغ شد، وسايل ازدواجش را فراهم آورد.))
به شرحي كه در كتب تاريخ آمده ، مسلمانان در جنگ بدر بر مشركين پيروز شدند و جمعي از آنان را به اسارت گرفتند و با خود به مدينه آوردند.
بنا بر اين شد كه هر اسيري مبلغي را فديه بدهد و آزاد شود و چون اسيران از نظر تمكن مالي متفاوت بودند، مقرر گرديد كه هر اسيري به قدر استطاعت خويش فديه بپردازد.
حداقل فديه ، هزار درهم بود و حداكثرش از چهارهزار درهم تجاوز نمي كرد. براي آن كه بدانيم خواندن و نوشتن اطفال مسلمين در نظر پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم تا چه حد ارزنده و مهم بود، به اين جمله كه عين عبارت ناسخ التواريخ است ، توجه نماييد.
((آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به اصحاب فرمود:
اسيران را نيكو بداريد و نيكويي كنيد و از مساكين فديه نخواهيد و حضرت صلي الله عليه و آله و سلم حكم فرمودند كه هر يك از آن مسكينان كه صنعت كتابت مي دانستند، ده تن از كودكان انصار را خط بياموزند و آنگاه آزاد شوند.))(3)
آيا چنين امري در دنيا سابقه دارد كه لشكر غالب ، از لشكر مغلوب ، ياد دادن ، خواندن و نوشتن را به عنوان غرامت جنگ بپذيرد و اسيران دشمن را آزاد نمايد؟ علم براي بشر كمال واقعي و برتري حقيقي است .
علم با جوهر ذات عالم ، آميخته است و در همه احوال با او هست .
اطلاعات و معلومات بشر در چهارده قرن قبل ، محدود بود و از اسرار نهفته جهان آفرينش آگاهي نداشت .
اولياي گرامي اسلام در همان زمان كلمه علم را درباره دانسته هاي محدود آن روز به كار برده و فوايد و آثارشان را ذكر نموده اند.(4)

1- سوره مباركه علق ، آيات ابتدايي .
2- مستدرك الوسايل ، ج 2، ص 625.
3- ناسخ التواريخ ، حالات رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ، چاپ قديم ، ص 125.
4- شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 3، ص 283.

موضوعات: حکایات منبر  لینک ثابت




1. مستحب است كه در شب جمعه ذكر

سبحان اللّه و اللّه اكبر و لا اله الااللّه را زياد بگويد.

2. بسيار صلوات فرستادن در اين شب از مستحبات است . روايت شده است كه صلوات فرستادن در شب جمعه ، برابر است با هزار حسنه و محو مى كند هزار گناه را و بالا مى برد هزار درجه را. امام صادق عليه السلام فرمودند:

چون عصر روز پنج شنبه مى شود، ملائكه از آسمان به زير مى آيند با قلمهاى طلا و صحيفه هاى نقره و به غير از صلوات بر محمد و آل محمد صل الله عليه و آله تا غروب جمعه چيزى نمى نويسند.

3. مستحب است كه انسان در آخر روز پنج شنبه استغفار كند به اين نحو:

استغفر اللّه الذى لا اله الا هو الحى القيوم و اتوب اليه توبة عبد خاضع مسكين مستكين لا يستطيع لنفسه صرفا و لا عدلا و لا ضرا و لا حيوة و لا موتا و لا نشورا و صلى اللّه على محمد و عترته الطيبين الطاهرين الخيار الابرار و سلم تسليما.

4. خواندن سوره هاى بنى اسرائيل ، كهف ، سه طس ، الم سجده ، يس ، ص ، احقاف ، واقعه ، حم سجده ، حم دخان ، طور، اقتربت ، جمعه در شب جمعه مستحب است . اگر فرصت ندارد، سوره واقعه و سوره هاى قبل از آن كه ذكر شدند را بخواند. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه :

هر كه در هر شب جمعه ، سوره بنى اسرائيل بخواند، نمى ميرد تا به خدمت حضرت قائم عليه السلام برسد و از اصحاب آن حضرت باشد.

5. مستحب است كه خواندن شعر در شب جمعه ترك شود.

6. مستحب است كه انسان در شب جمعه ، در حق مؤ منين زياد دعا كند.

7. مستحب است كه دعاهاى وارده را در شب جمعه بخواند. امام صادق عليه السلام فرمود:

هر كه در شب جمعه در سجده آخر نافله شام هفت مرتبه اين دعا را بخواند چون فارغ شود آمرزيده شده باشد و اگر در هر شب ، چنين كند بهتر است و دعا اين است :

اللهم انى اسئلك بوجهك الكريم و اسمك العظيم ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تغفرلى ذنبى العظيم .

دعاهاى ديگرى نيز وارد شده است كه در مفاتيح الجنان و كتب دعا موجود مى باشد.

8. خواندن دعاى كميل در شب جمعه نيز مستحب مى باشد.

9. سزاوار است كه دعاى

اللهم يا شاهد كل نجوى كه در شب عرفه خوانده مى شود، خوانده شود.

10. مستحب است كه انسان در شب جمعه ، ده مرتبه بگويد:

يا دائم الفضل على البرية يا باسط اليدين بالعطية يا صاحب المواهب السنية صل على محمد و آله خير الورى سجية واغفرلنا يا ذاالعلى فى هذه العشية

11. مستحب است كه انسان در شب جمعه ، انار تناول كند و در انار خود ديگرى را شريك نكند. همچنين سزاوار است كه دستمالى در زير آن پهن كرده تا دانه اش را ضبط كند، سپس از آن بخورد.

12. مستحب است كه انسان بين دو ركعت نافله صبح و فريضه صبح روز جمعه صد مرتبه بگويد:

سبحان ربى العظيم و بحمده استغفر اللّه ربى و اتوب اليه .

13. مستحب است كه در سحر و شب جمعه اين دعا خوانده شود:

اللهم صل على محمد و آله وهب لى الغداة … .

14. مستحب است كه چون صبح روز جمعه طالع مى شود، اين دعا را بخواند:

اصبحت فى ذمة اللّه و…

15. مستحب است كه پيش از نماز صبح جمعه سه مرتبه بگويد:

استغفر اللّه الذى لا اله الا هو الحى القيوم و اتوب اليه در روايت است هر كس اين را بخواند، گناهانش گر چه بيشتر از كف دريا باشد، آمرزيده مى شود.

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت





هندوانه از نظر طب قدیم ایران سرد و تر است . گرما را برطرف می كند و بهترین میوه تابستان است .
1)هندوانه مدر است و به پائین آوردن فشار خون كمك می كند.
2)هندوانه معده را تقویت می كند.
3)پوست سفید داخل هندوانه برای زخم گلو و دهان بسیار موثر است.
4)مغز تخمه هندوانه كرم های معده و روده را از بین می برد.
5)هندوانه برای ورم مثانه مفید است.
6)هندوانه بدن را تازه و شاداب می كند.
7)هندوانه برای اشخاص گرم مزاج بسیار خوب است.
8)آب هندوانه مخلوط با سكنجبین علاج كننده یرقان و دفع كننده سنگ كلیه است.
9)برای خنك كردن بدن در روزهای گرم تابستان هندوانه را با شكر بخورید.
10)برای برطرف كردن تب و اخلاط بدن هندوانه را با شیر خشت بخورید.
11)برای رفع خارش بدن هندوانه را با تمبر هندی بخورید.
12)هندوانه را باید همیشه بین دو غذا خورد یعنی تقریبا سه ساعت بعد از غذا و یكساعت قبل از غذا . زیرا اگر بلافاصله بعد از غذا خورده شود در هضم غذا اختلال ایجاد می كند همچنین نباید آنرا با میوه های دیگر مخلوط كرد زیرا تولید نفخ شكم می كند.
خواص هندوانه
در صد گرم هندوانه مواد زیر موجود است :
آب 92 گرم
پروتئین 0/5 گرم
مواد چربی 0/2 گرم
نشاسته 6 گرم
كلسیم 0/7 میلی گرم
فسفر 10 میلی گرم
آهن 0/5 میلی گرم
سدیم 1 گرم
پتاسیم 100 میلی گرم
ویتامین آ 600 میلی گرم
ویتامین ب 1 0/03 میلی گرم
ویتامین ب 2 0/3 میلی گرم
ویتامین ب 3 0/2 میلی گرم
ویتامین ث 8 میلی گرم
تخم هندوانه دارای حدود 30 درصد روغن است كه از نظر خواص شیمیایی مانند روغن بادام می باشد .
هندوانه از نظر طب قدیم ایران سرد و تر است . گرما را برطرف می كند و بهترین میوه تابستان است .
تزیین هندوانه
حدود ۴۴ درصد كالری هندوانه را قند تشكیل می دهد، اما قند آن طبیعی است و همانطور كه می دانیم قند دشمن بدن نیست. بلكه یك ماده غذایی حیاتی برای تأمین سوخت انرژی است و تنها منبع سوخت مغز است.علاوه بر قند و آب، هندوانه دارای ویتامین ث و مقدار كم و ناچیزی چربی اما بدون كلسترول است.
هندوانه دارای لیكوپین فتوشیمیایی است كه این ماده یكی از كاروتنوئیدهای رنگی جلوگیری كننده و جنگنده با بیماریهای است. هندوانه قرمز رنگ است چون دارای موادشیمیایی طبیعی به شكل رنگدانه های قرمز رنگ مثل گوجه فرنگی است. گوجه فرنگی پخته شده عالی ترین منبع لیكوپین است. لیكوپین از دیواره سلولی گیاهان آزاد می شود و توسط بدن مورد استفاده قرار می گیرد.علاوه بر تمام اینها، هندوانه بدون چربی و یك منبع غنی از ویتامین A - C - B۶ ویتامین است. مطالعات نشان می دهد، یك فنجان و نیم هندوانه دارای ۹ تا ۱۳ میلی گرم لیكوپین است و بطور متوسط لیكوپین موجود در هندوانه ۴۰ درصد بیشتر از لیكوپین موجود در گوجه فرنگی است. همانطور كه می دانیم لیكوپین از بدن در برابر ابتلا به بیماریهای قلبی، برخی انواع سرطانها مثل سرطان پروستات، ریه، سینه و مخاط رحم، محافظت به عمل می آورد و از بروز این بیماریهای خطرناك جلوگیری می كند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




بوی بد دهان، از آن مشکلاتی است که می‌تواند آن چنان باعث آزار انسان بشود که روابط اجتماعی او را مختل کند و حتی باعث گوشه‌نشینی و انزوای او شود.
مویز

ائمه معصومین (ع) و پیشوایان دینی ما را به یکسری امور سفارش کرده‌اند که می‌توانیم با رعایت آن‌ها دهانی خوشبو داشته باشیم:
پیامبر خدا (ص) : «مویز، چه نیکو خوراکی است! پِی را استحکام می‌بخشد، بیماری را از میان می‌بَرَد، خشم را فرو می‌نشانَد، پروردگار را خشنود می‌سازد، بلغم را می‌بَرَد، بوی دهان را خوش می‌سازد و رنگ را صفا می‌دهد 1».
امام صادق (ع) : «چه نیکو لقمه‌ای است پنیر! دهان را تَر و تازه می‌کند، بوی دهان را خوش می‌سازد، غذای پیشین را هضم می‌کند و غذا را مطبوع می‌سازد 2».
آن حضرت همچنین فرمود: «حَوْک (بادْروج)، سبزی پیامبران است. بدانید که در آن، هشت ویژگی است: هَضم‌کننده است؛ گرفتگی‌های عروق و مجاری را می‌گشاید؛ آروغ را خوش‌بو می‌سازد؛ دهان را بوی خوش می‌بخشد؛ اشتهاآور است 3».
* به نقل از ایّوب بن نوح، یکی از کسانی که با امام کاظم علیه‌السلام بر سرِ سفره‌ای حضور یافته بود، برایم نقل کرد که ایشان، بادروج خواست و فرمود: «دوست دارم غذا را با آن آغاز کنم. انسدادها را باز می‌کند، غذا را دوست‌داشتنی می‌سازد و … غذای خویش را با آن، پایان ده؛ زیرا آنچه را پیش‌تر بوده، گوارش می‌دهد و آنچه را پس از آن خواهد بود، دوست‌داشتنی می‌سازد، سنگینی را از میان می‌برد و بوی آروغ و بوی دهان را خوش می‌سازد 4».

* به نقل از فرات بن احنف: از امام صادق علیه‌السلام درباره تَرِه پرسیدند. فرمود: «بخور؛ چرا که در آن، چهار ویژگی است: بوی دهان را خوش می‌سازد 5».
امام علی (ع) نیز در حدیثی می‌فرمایند: «جویدن کُنْدُر، دندان‌ها را استحکام می‌دهد، بلغم را می‌راند و بوی بد دهان را می‌برد 6».
امام صادق (ع) همچنین فرمود: «چهار چیز است که دیده را جلا می‌دهد و سود دارد و زیانی نمی‌آورد 7».
درباره آن‌ها از او پرسیدند، فرمود: «آویشن و نمک که چون در بر هم قرار گیرند، بادها را از دل برون می‌رانند، انسداد را می‌گشایند، بلغم را می‌سوزانند، آب را در بدن به جریان درآورند، بوی دهان را خوش می‌سازند، معده را نرمی می‌دهند، بوهای بد را از دهان ببرند».

منابع:

1- الاختصاص، صفحه 124 عن أبی هند الداری، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 153، حدیث 11؛ تاریخ دمشق، جلد 21، صفحه 60، کنزالعمّال، جلد 10، صفحه 41، حدیث 28266 دانش نامه احادیث پزشکی: 1 / 382

2- الدروع الواقیة، صفحه 42 عن سماعة، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 105، حدیث 11 دانش نامه احادیث پزشکی: 1 / 382

3- الکافی، جلد 6، صفحه 364، حدیث 4، مکارم‌الأخلاق، جلد 1، صفحه 388، حدیث 1309، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 215، حدیث 13.

انظر تمام الحدیث فی ج 2، صفحه 198، حدیث 1513، دانش نامه احادیث پزشکی: 1 / 384.

4- الکافی، جلد 6، صفحه 364، حدیث 3، مکارم‌الأخلاق، جلد 1، صفحه 389، حدیث 1312، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 215، حدیث 14.

انظر تمام الحدیث فی ج 2، صفحه 198، حدیث 1514، دانش نامه احادیث پزشکی: 1 / 384.

5- الکافی، جلد 6، صفحه 365، حدیث 4، الخصال، صفحه 249، حدیث 114، المحاسن، جلد 2، صفحه 315، حدیث 2085، مکارم الأخلاق، جلد 1، صفحه 387، حدیث 1303 عن الإمام الباقر علیه‌السلام نحوه، بحارالأنوار، جلد 66، صفحه 200، حدیث 1. انظر تمام الحدیث فی: ج 2، ص 434، حدیث 1928، دانش نامه احادیث پزشکی: 1 / 386.

6- الخصال، صفحه 612، حدیث 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم‌السلام، تحف العقول، صفحه 101، مکارم‌الأخلاق، جلد 1، صفحه 423، حدیث 1441، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 443، حدیث 2 دانش نامه احادیث پزشکی: 1 / 386

7- مکارم الأخلاق، جلد 1، صفحه 416، حدیث 1410، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 198، حدیث 4. انظر تمام الحدیث فی: صفحه 332، حدیث 1756، دانش نامه احادیث پزشکی: 1 / 388

برگرفته شده از بخش تغذیه و آشپزی تبیان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




درروزگاران قدیم دختری که تازه ازدواج کرده بود با شوهرش سر موضوعی بحث کردن
دختر هم قهر کرد امد خانه پدرش واز شوهر خود شروع کرد به بد گفتن که پدر جان شوهر من چنینه وچنانه
پدر بعد از اینکه به حرفهای دخترش گوش کرد گفت باشه عزیز دل بابا با شوهرت صحبت میکنم

پدر دختر تمام مردهای فامیل که به دختر محرم بودنند را به خانه اش دعوت کرد وبه هر یک عبای داد
بعد به زنش گفت دختر را نیمه عریان کرده داخل اتاق بفرستتد
مادر دختر دستور شوهرش را اطاعت کرده دخترش را نیمه عریان به اتاق فرستاد
دختر تا وارد اتاق شد از خجالت سرخ شد وداشت نگاه می کرد پدرش عبایش را کنار زد گفت بیا زیر عبای من دختر نرفت برادرانش گفتند بیا زیر عبای ما اما نرفت خلاصه در ان جمع سریع رفت زیر عبای شوهرش پناه گرفت
بعد پدر دختر گفت دیدی دخترم محرمتر از شوهرت کسی نیست پس بهتر است بروی زندگی کنی او عیب های تو را بپوشاند تونیز عیب های شوهرت را بپوشان
او از خطای تو بگذرد تو از اشتباهات شوهرت چشم پوشی کن
آری دو نفری که باهم ازدواج مي کنند کاملِ کامل نیستند ولی می توانند همديگر را کامل کنند

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند.

شخصى نزدامام صادق(ع)رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟
امام صادق(ع)فرمودند:زيارت عاشورا را زياد بخوان.آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)را هنگام ورود به قبر روزى من کن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
…اگر خواستید قرائت زیارت عاشورا را ترویج کنید برای دیگران ارسال نمایید…
ﺁﯾﺎﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺩﺳﺘﺖ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ کنی ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ،ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﻭﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﯾﺶ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ، ﻭ ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺍﮔﺮﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺭﺍﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﭘﺲ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﮐﻮﺷﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺭﺩ.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




مردی داشت در جنگل‌های آفریقا قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت بیشتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی دارد به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که از گرسنگی تورفتگی شکمش کاملا به چشم می‌زد داشت به او نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود. سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه دارند از پایین چاه از طناب بالا می‌آیند و همزمان دارند طناب را می‌خورند و می‌بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان داشت طناب را تکان می‌داد تا موش‌ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب داشت با دیواره‌ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد. خوب که نگاه کرد دید کندوی عسلی در دیواره‌ی چاه قرار دارد و دستش که آغشته به عسل بود را لیسید و از شیرینی عسل لذت برد و شروع کرد به خوردن عسل و شیر و اژدها و موش‌ها را فراموش کرد که ناگهان از خواب پرید.
خواب ناراحت‌کننده‌ای ی بود و تصمیم گرفت تعبیر آن را بیابد و نزد عالمی رفت که تعبیر خواب می‌کرد و آن عالم به او گفت تفسیر خوابت خیلی ساده است:
شیری که دنبالت می‌کرد ملک الموت(عزراییل) بوده…
چاهی که در آن اژدها بود همان قبرت است…
طنابی که به آن آویزان بودی همان عمرت است…
و موش سفید و سیاهی که طناب را می‌خوردند همان شب و روز هستند که عمر تو را می‌گیرند…
مرد گفت ای شیخ پس جریان عسل چیست؟
گفت: عسل همان دنیاست که از لذت و شیرینی آن مرگ و حساب و کتاب را فراموش کرده‌ای…

بار الها از فتنه‌های دنیا به تو پناه می‌بریم

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




* عسل و سرکه : شست و شوی سینوسها
* شربت عسل و مرکبات:تسکین گلودرد وآنفولانزا
* عسل و آب پرتقال : ضد اضطراب
* عسل و لیمو : ضد سرماخوردگی
* دارچین و عسل : حال خوش ،کاهش دیابت
* زنجبیل و عسل : ضد معده درد
* عسل و میخک : ضد دندان درد
* عسل و سرکه سیب : ضد رفلاکس
* عسل و ماست : ضد آکنه و جوش
* عسل و آب نارگیل : استحکام عضلات
* عسل و لیمو ترش : دفع سموم
* عسل و زردچوبه : زخم های دهانی
* عسل و آب پرتقال :تقويت قلب، كم خوني
* عسل و آناناس : ترک سیگار
* عسل، برگ بو و کرفس : درد شکمی
* عسل و روغن کرچک : قطع سکسکه
* دهانشویه خانگی عسل و دارچین:رفع بوی بددهان
*عسل و اسطوخودوس :رفع سردردهای میگرینی
*عسل و کلم پخته : رفع قولنج
* عسل و شیر،پرتقال :زيبايي و شادابي پوست

هشدار :با تمام خواص معجزه اسای که در عسل دیده شده ،اگر عسل را با مایعات داغ مصرف کنید،بسیار سمی میشود ،و دادن عسل به کودکان زیر یکسال منجر به فلج کردن عضلات تنفسی کودک میشود .

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها  لینک ثابت




آیه سوره هود -«بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيرٌْ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَ مَا أَنَا عَلَيْكُم بحَِفِيظ» (هود/86) «اگر ايمان آورده ‏ايد، آنچه خدا باقى مى‏گذارد برايتان بهتر است. و من نگهبان شما نيستم.» شخصى از امام صادق علیه السلام پرسيد: آيا به قائم به (لفظ) اميرالمؤمنين سلام گفته مى‌شود؟ حضرت فرمود: نه اين اسمى است كه خدا به اين اسم امام على علیه السلام را ناميده است. كسى قبل از او به اين ناميده نشد و بعد از او نيز ناميده نمى شود، مگر كافر. گفتم: فداى شما بشوم! چگونه بر او سلام گفته مى‌شود؟ حضرت فرمود: مى‌گويند: «السَلامُ عَلَيكَ يا بَقِيَةَ اللّهِ». سپس حضرت اين آيه را خواند: (بَقيَةُ اللّه خيرٌ لَكُمْ اِن كُنتُم مُؤمِنين). (بحارالانوار، ج52، ص373، ح165) «بقية اللّه»؛ يعنى، هر شىء مفيد و نافعى كه از طرف خدا (به عنوان موهبت) براى آدمى ذخيره مى‌شود و مايه خير و سعادت و فلاح او مى‌گردد.

چون حضرت مهدى علیه السلام آخرين پيشوا و بزرگ ترين رهبر انقلابى است، پس يكى از روشن ترين مصاديق «بقية اللّه» مى‌باشد و از همه به اين لقب شايسته تر است.

چند نكته

1-    هر چيزى كه رنگ الهى پيدا كند، براى انسان خير و رستگارى به همراه دارد. جامعه نيز ـ كه شأنى از شئون زندگى انسانى است ـ علاوه بر قانون، نياز به مجرى و حاكم دارد. يك پيشواى، الهى، قطعاً سعادت آدمى را نيز در آن جامعه، به ارمغان مى‌آورد.

2-    بهترین نامها و القاب، آنهایی هستند که مفهوم درست و پشتوانه قرآنی و دینی دارند.

شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص 184. . كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 41،

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




#آدم "صاحب خانه" که داشته باشد، نمي تواند به در و ديوار ميخ زيادي بکوبد.
نمي تواند خانه را مال خودش کند. بايد اجاره ي خانه اش را هرماه بپردازد . . .
#آدم "صاحب کار" که داشته باشد، بايد حساب کارش را پس بدهد.
نمي تواند هر ساعتي دلش خواست برود و بيايد.
نمي تواند هرطور خواست کار کند . . .

#آدم "صاحب زمان" که داشته باشد . . صاحب زمان، يعني صاحب زمانهايي که تلف ميشود،
باگناه…
با بيخيالي…
يادمون باشد در برابر ثانيه هامون مسئوليم بايد يک روزي به صاحبشان جواب پس بدهيم… گفتم : خدا کند که بيايي.
*گفت : خدا کند که بخواهي*

** اللهم عجل لوليک الفرج**
* أَللَّهُــــــمَّ صَـلِّ عَلَى مُحَمَّـــدٍ وآلِ مُحَمَّـــدٍ وعَجِّــــلْ فَــرَجَهُــمْ *

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




-#اگر ديدي مردم از تو خوششان مي آيد؛ پس بدان آنها از نعمتي که خداوند به تو عطا کرده خوششان آمده؛ واز عيوبي که خداوند آنها را ستر کرده خبر ندارند؛ پس خدا را شکر کن و به خود مغرور نشو.

-# اگر مي خواهي خوشبخت باشي؛ خيلي به خاطرات گذشته توجه نکن؛ ودنبال کسي که به تو نمي انديشد ندو؛ چون کسي در فراق کسي نمي ميرد؛ پس خدا را بر نعمت فراموشي شکر کن.

-#انتظار نداشته باش که از ديگران بهتر باشي؛ ولي انتظار داشته باش تا از گذشته ي خودت بهتر باشي.

-#وقتي انديشه ها به انديشه ديگران مشغول مي شود؛ کوچک مي شود؛ ووقتي انديشه به خود تکيه مي کند بزرگ مي شود.!!

-# سکوت در مواقع سخت وطاقتفرسا احترام مي آورد، بر عکس کشمکش وجدال که موجب نفرت وکينه مي شود !!

-# مردي خوشتيپ وخوش هيکل جلو سقراط ايستاد وبه لباس و قيافه اش افتخار کرد؛ سقراط به او گفت: (حرف بزن تا ببينمت)…. پس مواظب حرفهايت باش که حرفهايت شخصيتت است. !!

-# از حکيمي پرسيدند:چرا از کسي که اذيتت مي کند انتقام نمي گيري؟ با خنده جواب داد: آيا حکيمانه است سگي را که گازت گرفته گاز بگيري؟!

-#با هر انساني آنطور رفتار کن که او مهمترين شخص در دنياست؛ نه بخاطر اينکه احساس خوشبختي خواهي کرد؛ ولي بخاطر اينکه تو دوستان بيشتري را بدست خواهي آورد؛ که همان احساس را با تو رد وبدل مي کنند !!

-# با انسانهاي مثبت معاشرت کن؛ چون آنها بر انديشه وعقل ورفتارت تأثير مي گذارند؛ وتو بصورت ناخودآگاه به انساني مثبت تبديل خواهي شد؛ وآنگاه شروع به تاثير بر ديگران خواهي کرد !!

-#اگر کسي با تندي تو را نصيحت کرد، سخنش را قطع نکن، واز ملاحظاتش استفاده کن؛ چون در پشت تندي اش محبت عميقي قرار دارد، مانند کسي نباش که ساعت زنگدار را مي شکند فقط بجرم اين که او را بيدار کرده است. !!

-#لبخند برايت نان نمي خرد..!! ولي برايت دلهايي را مي خرد.!" پس آفرين به ديني که لبخند را عبادتي قرار داده که بخاطر آن مأجور مي شويم

-#در باره من هر چه مي خواهي بگو؛ ولي به کتف چپت نگاه کن آنجا حق من محفوظ است؛ حال هر چه دلت خواست بگوي.

-#ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ .ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯿﺪ .ﺍﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﮔﺸﻮﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﺑﺴﺘﻨﺶ ﻧﯿﺴﺖ

-# ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻨﺪ ﺗﺎ ﻏﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﻮﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ
ﺗﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﮕﺮﺩﺩ.

-#ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﻓﻖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ : ” ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﺩ؟

-#ﺑﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﮔﺬﺷﺖ ،
ﺁﻧﭽﻪ ﺷﮑﺴﺖ ،
ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺸﺪ ،
ﺣﺴﺮﺕ ﻧﺨﻮﺭ ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﮔﺮ ﺁﺳﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﻤﯿﺸﺪ …
تعدادزیادی ازآدمهامایل به انجام کارهایی هستندکه دیگران انجامش میدهند؛
مایل به باورکردن چیزهایی هستندکه دیگران به آن باوردارند؛ مایل به پذیرش بی چون وچرای چیزهایی هستند که دیگران قبولش دارند.

وقتی خودت راهم صدابااکثریت میبینی, وقت آن است که بایدبنشینی وعمیقا فکرکنی.
دریک سالن نمایش,مردی بلندقد روبه روی پسربچه ای نشسته بود.ازبچه پرسید:
,,آیامیتوانی صحنه راببینی؟,,
پسربچه:,,نه,,
مرد:,,ناراحت نباش!فقط به من نگاه کن وهروقت که من خندیدم توهم بخند.,,

{اگرمیخواهیدبه جایی نرسید, دنباله روباشید.}
چه وقت باید احساس بزرگی کرد:

١-هر گاه از خوشبختی همه، "حتى" کسانی که دوستمان ندارند هم خوشحال شدیم.
٢-هر گاه برای تحقیر نشدن دیگران از حق خود گذشتیم.
٣ - هرگاه شادی را به کسانی که آن را از ما گرفته اند هدیه دادیم.
٤- هرگاه خوبی ما به علت نشان دادن بدی دیگران نبود.
٥- هرگاه کمتر رنجیدیم و بیشتر بخشیدیم.
٦- هرگاه به بهانه عشق از دوست داشتن دیگران غافل نشدیم.
٧- هرگاه اولین اندیشه ما برای رویارویی با دشمن انتقام نبود.
٨- هرگاه دانستیم عزیزخدا نخواهیم شد، مگر زمانی که وجودمان آرام بخش دیگران باشد.
٩- هرگاه بالاترین لذت ما شاد کردن دیگران بود.
١٠- هرگاه همه چیز بودیم و گفتیم: "هیچ نیستیم"
________
می گویند: روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.

شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟

مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟!

شمس پاسخ داد: بلی.

مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!

ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.

ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!

ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.

– با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.

– پس خودت برو و شراب خریداری کن.

- در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!

ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.

مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.

تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند.

آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.

هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به او اقتدا می کردند رسید.

در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور داشت فریاد زد: "ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است."

آن مرد این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد

. مرد ادامه داد: "این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!"

سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد.

زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند.

در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد زد: "ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند "

رقیب مولوی فریاد زد: "این سرکه نیست بلکه شراب است"

شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.

رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست های او را بوسیدند و متفرق شدند.

آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟

شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست، تو فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.

این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرودّ.
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ با هیچ مپیچ

دانی که پس از مرگ چه باقی ماند
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




- شیخ بزرگوار ابو جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی فقیه مصنف این کتاب گوید:
روزی که جنگ جمل بپا بود عربی برخاست و روی بامیر المؤمنین کرده و گفت: یا امیر المؤمنین تو قائل به یکتائی خدا هستی؟ مردم- از هر سو بر او تاختند که چه هنگام این سخن بود؟ مگر نه بینی که امیر المؤمنین پریشان خواطر است امیر المؤمنین فرمود: دست از او بردارید که خواسته این عرب همان است که ما بر سر آن با این مردم می جنگیم سپس فرمود: ای مرد عرب این گفتار: که خدا یکی است دو صورت اش بر خدا روا نیست و دو دیگر روا است اما آن دو که روا نیست:
1- کسی بگوید خدا یکی است و مقصودش یکی از لحاظ عدد- یک دانه- باشد زیرا آنچه دومی ندارد بشماره نیاید مگر نه بینی آن که گفت: خدا سومی از سه موجود است، کافر شد؟.
2- کسی بگوید: خدا یکی است و مقصودش نوعی از جنس باشد این هم روا نیست زیرا تشبیه خدا است و پروردگار ما والاتر و بالاتر از این است که شبیه و مانند داشته باشد، و اما آن دو که گفتنش روا است:
1- کسی گوید خدا یکی است یعنی بی مانند است آری خدای ما چنین است.
2- کسی گوید خدای عزّ و جلّ یکتا است و یگانه یعنی ترکیبی در ذاتش نیست و قابل پخش با جزاء نیست نه در خارج و نه در عقل و نه در خیال، آری خدای ما- عزّ و جلّ- چنین است.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت. همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران‌قیمت پذیرایی می‌کرد، بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می‌داد. همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می‌کرد، نزد دوستانش او را برای جلوه‌گری میبرد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.

واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت! او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود و مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می‌کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید؛ اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود؛ اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه‌ای که تمام کارهایش با او بود حس می‌کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.

روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم؛ اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد! بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.

اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: “من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده‌ام و انواع راحتی‌ها را برایت فراهم آورده‌ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می‌شوی تا تنها نمانم؟”
زن به سرعت گفت: “هرگز”؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد.
مرد با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: “من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟”
زن گفت: “البته که نه! زندگی در این جا بسیار خوب است. تازه من بعد از تو می‌خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم.” قلب مرد از این حرف یخ کرد.
مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: “تو همیشه به من کمک کرده‌ای. این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من باشی؟”
زن گفت: “این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتا می‌توانم تا گورستان همراه تو بیایم؛ اما در مرگ … متأسفم!”
گویی صاعقه‌ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: “من با تو می‌مانم، هر جا که بروی..” تاجر نگاهی کرد، همسر اولش بود که پوست و استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود. تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت: “باید آن روزهایی که می‌توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می‌بودم!”

در حقیقت همه ما چهار همسر داریم!
همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ، اول از همه او، تو را ترک می‌کند.
همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.
همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.
همسر اول که روح ماست. اغلب به آن بی‌توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست میکنیم؛ اما او ضامن توانمندی‌های ماست ولی ما ضعیف و تنها رهایش کرده‌ایم تا روزی که قرار است همراه باشد؛ اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




قايق تان شکست ؟ پاروی تان را آب برد؟ تورتان پاره شد؟ صيدتان دوباره به دريا برگشت ؟
غمت نباشد چون خدا با ماست!
هيچ وقت نگو از ماست که برماست
بگو خدا با ماست.

اگر قايقت شکست ، باشد !
دلت نشکند! دلی نشکنی.

اگر پارويت را آب برد ، باشد ! آبرويت را آب نبرد! آبرویی نبری.

اگر صيدت از دستت رفت ، باشد ! اميدت از دست نرود! و اميد کسی را نااميد نکنی.

امروز اگر تمام سرمايه ات از دستت رفت ، دستانت را که داری !
پس خدايت را شکر کن. دوباره شکر کن! بيا شکر کنيم که اگر کفشی به پا نداريم، پا که داريم راه برويم و اگر چیزی به دست نداريم دست که داريم دوباره به دست می آوريم.
دوباره می سازيم و دوباره به دست می آوريم.دوباره می خريم و دوباره می خنديم

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




براستی:

-اگرخداکفيل رزق است….. غصه چرا؟؟؟

-اگر رزق تقسيم شده است….. حرص چرا؟؟؟

-اگر دنيا فريبنده است….. اعتماد به آن چرا؟؟؟

-اگر بهشت حق است….. تظاهر به ايمان چرا؟؟؟

-اگر جهنم حق است….. اين همه ناحق چرا؟؟؟

-اگر حساب حق است….. جمع مال حرام چرا؟؟؟

-اگر قبر حق است….. ساختمانهاي مجلل چرا؟؟؟

-اگر قيامت حق است….. خيانت به مردم چرا؟؟؟

-اگر دشمن انسان شيطان است….. پيروي ازاو چرا؟؟؟

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




روز ﭼﻬﺎﺭﺷﻨﺒﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ :
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ !
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺻﻼ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﮐﺘﺒﯽ !
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﻫﻤﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ !
ﻫﺮ ﮐﺲ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﯿﺎﺩ ﺟﻠﻮ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ !
ﺍﺯ 50 ﻧﻔﺮ ﻓﻘﻂ 3 ﻧﻔﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ !!!
ﺑﻌﺪﺵ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺷﻤﺎ 10 ﻧﻤﺮﻩ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ !
ﻫﻤﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻧﻤﺮﻩ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺍﯾﻦ 3
ﻧﻔﺮ ﻫﻢ 20 ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻢ !
ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﺪﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ …
ﺩﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﻇﻠﻢ ﺭﻓﺘﯿﺪ …
" ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭﺱ ﻇﻠﻢ ﺳﺘﯿﺰﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ …"
* ﺩﺭﻭﺩ ﺑﺮ ﺭﻭﺍﻧﺶ *
ﻣﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻓﻘﻂ ﺍﯾﻨﻮ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﻢ ﮐﻪ …
.
.
.
ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ "ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ "، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺪﻭﻧﺴﺖ !
.
ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ "ﻗﻮﻳﺘﺮ " ﺑﻮﺩ، ﻛﻤﺘﺮ ﺯﻭﺭ ﻣﻴﮕﻔﺖ !
.
ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﻴﮕﻔﺖ "ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻡ "، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺴﺶ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩ !
.
ﺍﻭﻧﻲ ﺻﺪﺍﺵ ﺁﺭﻭﻣﺘﺮ ﺑﻮﺩ، ﺣﺮﻓﺎﺵ ﺑﺎ ﻧﻔﻮﺫﺗﺮﺑﻮﺩ !
.
ﺍﻭﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ " ﻃﻨﺰ"
ﻣﻴﮕﻔﺖ، ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺟﺪﻱ ﺗﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻴﻜﺮﺩ!!!!

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




****….1

وقتی به آیت الله خویی(ره) گفتند
چرا درس آیت الله خمینی از درس شما شلوغتر شده با اینکه درس شما قدیمی تر و مشهورتر است!!
یعنی خمینی چه کار کرده؟

ایشان یک جمله گفتند:

خمینی قیامت را باور دارد
نفس خمینی خدایی است

****…٢

آیت الله مشکینی(ره):
وقتی خرمشهر اشغال شد و به دست صدام افتاد، جلسه ای فوری سران کشور با امام تشکیل شد
در جلسه همه هول کرده بودن و هرکسی گزارشی خدمت امام میداد و دغدغه ای را مطرح میکرد

آقای هاشمی گفتند:
حرفها را اینجور مطرح نکنید.. استرس و اضطراب امام را زیاد میکنید

امام با انگشت، اشاره کردند به هاشمی
~ آقای هاشمی، بنده هیچگاه در زندگی ام اضطراب نداشته ام.. همه چیز دست خداست

****…٣

استاد قرایتی:

در روزهای فتنه ی بنی صدر که مردم شعار مرگ بر بهشتی میدادن
بنده و شهیدبهشتی خدمت امام رسیدیم
چند دقیقه قبل از سخنرانی امام در جماران بود
امام به شهید بهشتی گفتند چرا ناراحتی
شهید بهشتی سر را پایین انداختند و گفتند:
برایم سخت است که خودی ها و مردم ملتم شعار مرگ را نثارم کنند درحالی که شما از تلاش و نیتم و زحماتم برایشان آگاهید

امام فرمودند
بله آقای بهشتی
ولی اگر تمام مردمی که الان صدایشان را میشنوی در جماران همه روح منی خمینی میگویند
اگر همه مرگ بر خمینی بگویند ذره ای برایم تفاوتی ندارد

آقای قرایتی میگوید:اون روز به بزرگی امام بیشتر پی بردم که چقد غرق رضایت خداست
*****

١۴خرداد.. رحلت بزرگ مرد تاریخ تشیع بعد از غیبت.. بر دوستداران و مستضعفان جهان تسلیت باد

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




چقدر اجرای این احادیث برامون مهمه!!!

1- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
هر کس با یک زن نامحرم دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر به محشر وارد می‌شود و خداوند دستور می‌دهد که او را به آتش جهنم بیفکنند
و هر کس با یک زن نامحرم شوخی کند، در مقابل هر کلمه حرامی که به او گفته است، هزار سال حبس خواهد شد…

2- امام صادق علیه السلام:
رسول خدا فرمان داده بود که زن مسلمان با مردان نامحرم بیش از پنج کلمه – که آن هم در موضوعات ضروری باشد- سخن نگوید.

3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است هر کس آن را از خوف خدا ترک کند خداوند حلاوت ایمان را به او می‌چشاند.

4- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
در مورد زنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز در مورد زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




١-گريه ى امام زمان.
2-شکستن دل امام زمان.
3-سيلى به صورت امام زمان.
4-نااميدى امام زمان از ما.
5-عقب افتادن ظهور.
6-هلاکت ما.

کدام گناه ارزشش را دارد؟!

اللهم عجل لولیک الفرج ‌

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




چه حکایت عجیبیست !

تو‌ را بیابان نشین کرده ایم و بعد،شهر بدون تو را غرق در چراغهای رنگی میکنیم

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




یونس ابن یعقوب از امام صادق(ع) نقل کرده که امام فرمودند:
"هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن نرسد،ملعون و از رحمت خدا به دور است."
گفتم:واقعاً ملعون است؟! فرمودند: "بله"
امام وقتی سنگینی مطلب را بر من احساس کردند،فرمودند:
"ای یونس ،همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و چشم درد و مانند اینها بلا و آسیب برای بدن است،نه لزوماً مصیبت‌های بزرگ. زیرا مؤمن نزد خداوند بافضیلت‌تر و گرامی‌تر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و خداوند گناهان او را پاک ننماید، و لو به یک غم پنهانی در دل که او نفهمد این غم از کجا به وجود آمده است".
"به خدا قسم، وقتی یکی از شماها سکه‌ها را در کف دست خود می‌شمارد و متوجه کمبود آن شده و غصه‌دار می‌شود، سپس دوباره شمارش می‌کند و متوجه می‌شود درست است، همین غصه کوتاه و گذرا موجب آمرزش برخی گناهان اوست."
البحار/ج76 / الوسائل/ج 7

موضوعات: روایات  لینک ثابت




خاطرات : تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج)
حجة السلام قدس می گوید:
« روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.
روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.
روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:
« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.

از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟
استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند.

مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین )
آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




دلبرا درهوس ديدن رويت
دلم من تاب ندارد.،
نگهم خواب ندارد،
قلمم گوشه دفتر،
غزل ناب ندارد،
همه گويندبه انگشت اشاره،
مگراين عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
توکجايي گل نرگس زفراقت دل من تاب ندارد؟
اللهم عجل لوليک الفرج
میلاد باسعادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج)بر شما مبارکباد .

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به "ســيــنـــه" بي قرار است
هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است
همان مردي که جمعه آيد روزي … و اين پايان خوب انتظار است

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




ﺩﻟﻢ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …..
ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺩم
ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ" ﺩﺭﯾﺎ" ﻣﯽ ﺯﻧﺪ
ﻭﺑﻪ ﺧﻠﻖ ﺍﻟﻠﻪ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﻋﺎ ﮐﻨﻨﺪ !…..
ﺍﻧﻮﻗﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ
" ﺯﻣﺰﻣﻪ ﯼ ﺧﺪﺍﯾﺎ" ﮔﻔﺘﻦ ﺧﻠﻖ ﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ !!
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻋﺮﺵ ﻧﺮﺳﯿد،
ﻻﺍﻗﻞ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻠﻖ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺭﺳﺎ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺮﺷﯿﺎﻥ ﻭﻓﺮﺷﯿﺎﻥ ﺍﺯ
"" ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮔﻔﺘﻨش""ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ 
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻢ ﺍﻭﺭﺩﻩ ﺍﻡ !!!
ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﮕه ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺍﯾﺪ !!!
در اين شب عزيز براى يكديكر دعا كنيم.
ميلادقطب عالم امكان ،حضرت امام مهدى (عج) مبارك
 ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﺩﻋﺎ

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




دو چیز شما را تعریف میکند:
بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید . . .

تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛
یکی دیروز و یکی فردا .

دو شخـص به تـو می آمـوزد:
یکی آمـوزگـار، یکی روزگـار
اولی به قیمت جـانش، دومی به قیمت جـانت

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن

رابطه ها در دو حالت قشنگ ميشن:
اول پـيـدا كـردن شـبـاهت ها
دوم احترام گذاشتن به تفاوتها

همه يادشون ميمونه باهاشون چيكار كردى،
ولـى يادشون نميمونه براشون چـكار كردى.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است
پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت می خواهی
پرتابت که کنند ، آنجا می روی که آنان می خواهند
پس پرواز را بیاموز…!!!
پرنده ای که "پرواز" بلد نیست،
به "قفس" میگوید،
"تقدير"

********

برترین "معماری" من ،
ساختن "ذهن و دل" خویشتن است .
در گستره ی وسیع اندیشه ی خود ،
سازه ای باید ساخت ،
با ستونهایی برافراشته از افکارم …
و مصالح ، همه از جنس امید ،
و مراقب باشم ،
نقش "افکار غلط" در ذهنم ،
نقشه ی "تخریب بنیاد" من است .

********

ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻬﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﻓﺮﻭﺵ ﻧﮑﻨﯿﺪ
ﻓﺼﻠﺶ ﮐﻪ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻣﯿﺨﺮﻧﺪ!!!!!!!!

********

سرخ پوست پيری به کودکش گفت:
در وجود هرانسانی هميشه مبارزه ای جريان دارد مانندمبارزه دوگرگ
که يکی ازگرگها سمبل بديها مثل: حسد،غرور،شهوت، دروغ، تکبر و خودخواهی است ودیگری سمبل مهربانی،عشق،اميد وحقيقت.

کودک پرسيد:پدر! کدام گرگ پيروز ميشود؟
پدر لبخندی زد وگفت:
گرگی که تو به آن غذاميدهی…

************

یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی،

قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که:

می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی …

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




گلی گم کرده ام ای حیّ دادار
که دارد عطر روی آل اطهار
هوای وصل او دارم همه عمر
دم گورم، الهی همرهم دار
ره وصل گل روی مرادم
که راه‌مرگ مارا کرده هموار
در آورده دمارِ عمر ما را
که‌وصل روی او را دارم اصرار
سرآمد عمرم اَر آواره‌‌گی ها
ولی دارم هوای کوی دلدار
ألا ای مصــــــلحِ اولادِ آدم
رسی کی دادِ دلهای هوادار
گرامی گوهری گم کرده دارم
که او هم در دلم دارد سر کار
دوصد سال ار دهد عمرم همه درد
رود در ســـر مرا همــــواره مســـمار
هوای کوی او دارم مکرر
مگر در راه او گردم در آوار
رها کردی مرا آواره گردم
که گردد کم همی آمار و طومار
که عمری سائل کوی مرادم
مرادم، کی دهی سردار احرار
گره دارد امور اهل عالم
که سرها می رود محروم در دار
رسد کی دادرس، دادِ دلِ ما
عدو همواره می گردد طمع کار
الهی عالماً در راهِ اسلام
همه آماده اما کو علمدار
??الهم عجل لولیک الفرج ??

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




ذات هو گفت علي
حضرت هو گفت علي ،
نام عالي به خودش داد و به او گفت علي

مبتلا گفت دعا ،
گرم دعا گفت علي ،
توبه كرد آدم و هي رو به خدا گفت علي

آب و گل گفت علي ،
بحر خجل گفت علي ،
نوح رد شد ز خطر بس كه به دل گفت علي

با يقين گفت علي
سوي زمين گفت علي ،
اين خليل است كه در آتش كين گفت علي

آن وسط گفت علي ،
او نه غلط گفت علي ،
يوسف از بين زنان رفت فقط گفت علي

المي گفت علي ،
غرق غمي گفت علي ،
يونس اندر شكم حوت همي گفت علي

بحر و بر گفت علي ،
رمل و حجر گفت علي ،
كوه با ناقة صالح چقدر گفت علي

در فضا گفت علي ،
بين هوا گفت علي ،
خواست الياس كند طي سما گفت علي

سوزنش گفت علي ،
پيرهنش گفت علي ،
بافت ادريس لباسي ، به تنش گفت علي

هر كسي گفت علي ،
خوش نفسي گفت علي ،
صبرِايوب كم آورد و بسي گفت علي

لاله گون گفت علي ،
ذكر جنون گفت علي ،
سر يحياي پيمبر پر خون گفت علي

ناگهان گفت علي،
كفش كنان گفت علي ،
كيست موساست كه لكنت به زبان گفت ع ل ي

نگران گفت علي ،
ماند در آن گفت علي ـ
ردشد عيسي ز روي آب روان ـ گفت علي

مصطفي گفت علي ،
غار حرا گفت علي ،
شب معراج ، محمد به خدا گفت علي

ايليا گفت علي ،
كهف وَري گفت علي ،
من همانم كه خداوند مرا گفت علي

فاطمه گفت علي ،
پيش همه گفت علي ،
نه بترسد، كه بدون واهمه گفت علي

مجتبي گفت علي ،
سبزْ قبا گفت علي،
بين صفين امير الكرما گفت علي

كربلا گفت علي ،
خون خدا گفت علي ،
چيست نام پسران تو شها ؟ گفت علي

اكبرش گفت علي ،
گل پسرش گفت علي ،
رو و مو و ابرو و چشم و سرش گفت علي

هر نفس گفت علي ،
مست ز بس گفت علي ،
قاسم ابن حسن از پشت فرس گفت علي

چه يلي گفت علي ،
ابن ولي گفت علي ،
جنگ تا تنگ شد عباس علي گفت علي

آتشين گفت علي ،
زينب دين گفت علي ،
بر بلنداي فلك صبر، يقين گفت علي

شاپرك گفت علي ،
باغ فدك گفت علي ،
صدو ده بار نمكدان به نمك گفت علي

كم كمك گفت علي ،
خواست كمك گفت علي ،
مستجار آه زد و خورد ترك گفت علي

ناي و ني گفت علي ،
ساغر و مي گفت علي ،
مَردْ ،سلمان سپاهاني ِ جي گفت علي

خون فشان گفت علي ،
نعره كشان گفت علي ،
ذوالفقار عين تبر سينه دران ، گفت علي

پر توان گفت علي ،
تند و دوان گفت،
دُلْدُلِ شير خدا شيهه كشان گفت علي

روزها گفت علي ،
صبح و مسا گفت علي ،
شيعه افتاد زپا ، خواست ز جا گفت علي

گل ما گفت علي ،
حاصل ما گفت علي ،
خاكْ گِل،گِلْ گُلُ گلْ دِلْ ، دل ما گفت علي

جسم و تن گفت علي ،
عقل و بدن گفت علي ،
روح در موقع ايجاد شدن گفت علي

كاف ونون گفت علي ،
كن فيكون گفت علي ،
گلبول و رگ و اكسيژن و خون گفت علي

شاهدم گفت علي ،
معتقدم گفت علي ،
قلب و دهليز و دو بطن و كبدم گفت علي
حضرت عشق اسدالله الغالب علی بن ابی طالب روحی لک الفدا
یاعلی

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




شیخ عباس قمی درفوائدالرضويه میگه:یه كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(ع)،سرخس اون نقطه صفر مرزی است،یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود.

اومدند امام رو زیارت كردند،از مشهد خارج شدند،یه منزلیه مشهد اُطراق كردند،دارند برمیگردند سرخس،حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند

شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم،خسته ایم،بخنیدیم صفا كنیم

كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند،اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند،تو از این برگه ها گرفتی؟یكی میگفت:بله حضرت مرحمت كردند

فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم،حیدر قلی یه مرتبه گفت:چی گرفتید؟

گفتند مگه تو نداری؟گفت:نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند:امام رضا تويکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم،گفت:چیه این برگ سبزها،گفتند: امان از آتش جهنم،ما این رو میذاریم تو كفن مون،قیامت دیگه نمیسوزیم،جهنم نمیریم

چون از امام رضا گرفتیم،تا این رو گفتند،دل كه بشكند عرش خدا میشود،این پیرمرد یه دفعه دلش شكست،با خودش گفت:امام رضا از تو توقع نداشتم،بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم،كور بودم از قلم افتادم،به من اعتنا نشده

دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد،گفت:به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم،باید بگیرم،گفتند:آقا ما شوخی كردیم،ما هم نداریم،هرچه كردند،دیدند آروم نمیگیرد،خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،جلوش رو نتونستند بگیرند

شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده،یه برگه سبزم دستشه،نگاه كردند دیدندنوشته:
«اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا»

گفتند:این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی،گفت:چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد،گفت:نمیخواد زحمت بكشی،من برات برگه امان نامه آوردم،بگیر برو..

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




آقاجانمممممم
یاااا صاحب الزمان عج
بچه ها قد کشیدن، جوونا پیر شدن…..
آقا
مولا
ارباب
طاقتم برفت و امیدی نماند…
خسته ام از ندبه خوانی…
بیا که با تو زمزمه کنم زندگانی را، خدا را…
آقا جانم من هم دلم می خواهد بدانم راه و رسم عاشقی با خدا را…
دلم می خواهد در مدینه ی فاضله ی تو زندگی کنم…
دلم می خواهد به درب خانه ات بیایم
ببینمت و از دیدنت تمام وجودم غرق تماشایت شود…
با تو به حج روم، به کربلا، به نجف، به بقیع..
آقا من بدِ عالم، اما می خواهم که خوب باشم
منتظریم آقای خوبی ها…برگرد… آقا اجازه ؟! دست خودم نیست خسته ام
در درس عشق در صف آخر نشسته ام

یعنی نمیشود که ببینم سحر رسید ؟
درس غریب غیبت کبری به سر رسید؟… آقا اجازه ؟!؟ بغض گرفته گلویمان
آنقدر رد شدیم که رفت آبرویمان

استاد عشق ! صاحب عالم ! گل بهشت

باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت… سلامتی وتعجيل در فرج حضرت مهدی عج صلوات

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت





* تنها ترین امام زمین
مقتدای شهر

تنها، چه میکنی؟
تو کجایی؟ کجای شهر؟

وقتی کسی
برای تو تب هم نمی کند

دیگر نسوز
این همه آقا به پای شهر

تو گریه میکنی و
صدایت نمی رسد

گم می شود
صدای تو در خنده های شهر *
تهمت ریا و غیبت و
رزق حرام و قتل

ای وای من!!!
چه می کشی از ماجرای شهر

دلخوش نکن
به “ندبه”ی جمعه، خودت بیا

با این همه گناه
نگیرد دعای شهر!
اینجا کسی برای تو کاری نمی کند

فهمیده ام که
خسته ای از ادعای شهر
گاه از نبودنت مثلا گریه می کنند *
شرمنده ام!
از این همه کذب و ادای شهر

هر روز دیده می شوی
اما کسی تو را
نشناخت ای غریبه ترین آشِنای شهر

جمعه…
غروب…
گریه ی بی اختیار من…
آقا دلم گرفته شبیه هوای شهر . .

اللهم.عجل.لولیک.الفرج

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




میلاد باسعادت منجی عالم بشریت امام زمان(ع)بر منتظرانش خجسته و گرامی باد.

دیرسالیست زمین غرق گناه است بیا
آه،سیاره ی ما رو به تباه است بیا
آی خورشید جهان تاب کجا می تابی؟
آسمان سیطره ی سلطه ی ماه است بیا
قرن ما،قرن نگون بختی و نابینایی ست
راه این قرن پراز چاله و چاه است بیا
ناکسان از همه جا جاده به راهت زده اند
نذر ما نیز همان ندبه و آه است بیا
ماهمه منتظران شب موعود توایم
بغض نشکسته دراین شعر گواه است بیا
اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




عید شعبان

برخیز که حجت خدا می آید / رحمت ز حریم کبریا می آید
از گلشن عسگری گذر کن که سحر/ بوی گل نرگس از فضا می آید.
بر مهدی آن هاله نورش صلوات..برخال لب وجام ظهورش صلوات….بی پرده همه انس وملک میگویند..برسال ومه و وقت ظهورش صلوات
بر منتظران این خبر خوش برسانید / که امشب شب قدر است همه قدر بدانید
با نور نوشتند به پیشانی خورشید / ماهی که جهان منتظـرش بود درخشید
عید شعبان مبارک

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




دیشب سه غزل نذر تو کردم که بیایی
چشمم به ره عاطفه خشکید ؛ کجایی؟؟

با شِکوه ی من چهره ی آیینه ترک خورد
از سوی تو اما نه تبسم ؛ نه ندایی

از بس که در اندیشه ی تو شعله کشیدم
خاکستر حسرت شده ام ؛ نیست دوایی؟

آمار تپشهای دلم را به تو گفتم
پرونده شد اندوه من از درد جدایی

سوگند به آوای صمیمانه ی نامت
از عشق فقط قصد من و شعر شمایی

هر فصل دلم بی تو ببین رنگ خزان است
آغاز کن ای گل ! سفر سبز رهایی..

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




بگذار بمیرم که طرفدار نداری !
آقایی و ارباب ولی یار نداری !

جز نیمه شعبان که پراز جشن وسروراست!
تنهایی و در شهر خریدار نداری….!

الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




نگرانم که پس از مردن من برگردی……..
پای تابوت، سر بردن من، برگردی…
نکند منتظر مردن مایی، آقا….
منتظرهات،….
بمیرند،
می آیی آقا؟

من شب جمعه قرار تو دلم میخواهد…
صبح فرداش
کنار تو ، دلم میخواهد…
عرض کردیم
نبودی…
سحر طول کشید….
رفته بودی که بیایی!
چقدر طول کشید….

تـــولـــــدت مبـــــارڪ اقـــــا�

اللهم عجل لولیڪ الفرج….

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




اشعار میلاد امام زمان, شعر امام زمان

دل شود امشب شکوفا در زمین
می زند لبخند شادی بر زمین
آسمان ِ دل تبسم می کند
روی ماهت را تجسم می کند
ای مسیح آل پیغمبر سلام
انتهای سوره ی کوثر سلام
ای کتاب راز های مرتضی
یادگار حضرت خیرالنسا
ای صفات تو صفات انبیا
حاصل جمع ِ تمام اولیا
ای قدم هایت صراط المستقیم
حافظ آیات قرآن کریم
ای امام صالحان در روی خاک
اکفیانی اکفیان روحی فداک
السلام ای آفتاب پشت ابر
السلام ای اوج قله ، کوه صبر
السلام ای آخر هر دلخوشی
عاقب از غم تو ما را می کُشی
السلام ای فخر آدم در زمین
یادگار حضرت روح الامین
تو تمام چارده نور مبین
جلوه ی زیبای ربُ العالمین
تو حدیث ناب عترت در زمین
زاده حیدر امیر المومنین
تو همان نوری که از روز ازل
کرد خالق روی ماهت بی بدل
تو سرشت ناب از نسل علی
نور رب در جلوه ی تو منجلی
عمر تو تاریخ ساز عالم است
مبداء آن از رسول خاتم است
ترسم آخر من نبینم روی تو
صورت زهرائی و دلجوی تو
تو کجائی شیعه می خواند تو را
پس نمی گوئی جوابش را چرا
کی می آیی دل تمنایت کند
تا که روزی بوسه بر پایت کند
کی می آیی عقده از دل وا کنم
روضه خوانی پیش تو آقا کنم
کی می آیی کربلا را تاب نیست
در میان خیمه دیگر آب نیست
وای بر طفل رباب و اضطراب
خیمه خیمه جستوی جرعه آب
آب نَبوَد تا که سیرابش کند
جرعه ای نوشاند و خوابش کند
کربلا و یک بیابان اشک و آه
شیرخواره در میان قتلگاه
نام تو آمد در آنجا بر زبان
کی می آیی حضرت صاحب زمان
ای خوش آن روزی فرج برپا شود
با دو دست فاطمه امضا شود

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




دلم تنگ است یامهدی کجاماندی؟

بگوامشب نمازت راکجاخواندی؟

کناربارگاه مرتضی بودی؟

ویاکه زائرموسی الرضا بودی؟

بگودرمکه درحال دعاهستی ؟

ویامهمان شاه کربلا هستی؟

ویاهرنیمه شب دلتنگ وتنهایی..

عزاداربقیع وقبرزهرایی؟

دلم تنگ است یامهدی برای دیدنت هردم

حلالم کن اگریکدم توراآزرده ات کردم

دراین دنیاکه گردیده پراز نیرنگ ونامردی

دعایت میکنم هرشب که فردایش توبرگردی…

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




دلم گمگشته ای دارد که می جوید شبانگاهان ز هر کوی و ز هر برزن نشان بی نشانش را

دلم گمگشته ای دارد که در شبها به وقت خواب ,ز رنگ پرتو مهتاب می جوید نشانش را
دلم در سینه شد یعقوب در کنعان
ز هجر یوسف زهرا
و می گویم شاید آن کسانی که ندانستند راه از چاه و گم کردند یوسف را…
دگر باره ز مصری دور آوردند ,عطری از گل باغ محمد را
ولی نه!
خوش به حال حضرت یعقوب
که می دانست بوی عطر یوسف را
رسید آدینه ای دیگر چرا پس تو نمی آیی
بگو ای گوهر پنهان که از عالم چه می خواهی
مگر تو عدل می خواهی!؟
مگر تو داد می خواهی!؟
مگر در بین این ظلمت تو قلبی شاد می خواهی!؟

چرا پس تو نمی آیی؟
مگر جانا نمی دانی که دل در انتظار توست!؟
وگر در دهر پاییز است, به امید بهار توست

خدا داند که بعد از او
امید هر مسلمانی
و می دانی که بعد از او
به درد هجر درمانی

چرا ما را رها کردی؟
زخود مارا جدا کردی؟
مگر از ما بدی دیدی
که دیگر بر نمیگردی؟

آه, من را چه می گویم!؟
دلت از دست ما خون است می دانم
خطا و اشتباه ما
زحد افزون و بیرون است می دانم
ولی ما را پناهی نیست, می دانی؟
و در درگاه ایزد جز تو مارا تکیه گاهی نیست, می دانی؟

تمام عالم ما پر شده از ظلم و از کینه
شکسته سنگ های ظلم و نفرت هر چه آیینه
دل ما هم همان آیینه تاریست در سینه
که دارد از تباهی ها به رویش زخم دیرینه

بیا ای مرهم هر درد
کجایی اوج آدینه؟

بیا تا درد دل های مسلمانان دوا گردد
بیا تا ریزش خون های نا مردان روا گردد
بیا تا دشت ایمان با شمیمت با صفا گردد
بیا تا صوت تکبیرت به آه دل نوا گردد
بیا ای گوهر پنهان
بیا ای عشق بی پایان
بیا ای یار دیرینه
بیا ای اوج آدین

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




) ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ (!)

()ﺗﻮ ﺩﺭﺳﻮﺭﯾﻪ و عراق و یمن ﺷﺎﻫﺪ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ
)ﻭﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺷﺎﻫﺪ ﭘﺮﭘﺮ ﺷﺪﻥ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ …

)ﺗﻮ ﺷﺎﻫﺪﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗﯿﺮ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻫﺴﺘﯽ
ﻣﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﻭﺭﻭﺩ ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ و ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻫﺴﺘﻢ …

ﺁﺭﯼ ﻣﻦ ﺷﺎﻫﺪ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺩﯾﻦ ﻭﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭﻏﯿﺮﺕ ﻭﻋﻔﺖ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻢ…

(ﺗﻮ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﺸﯽ ﻭﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ و
) ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ

)ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺩﺭﺩﻧﺎﮐﺘﺮ ﺍﺳﺖ (!?)

)ﺟﺪﺍﺷﺪﻥ ﺳﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﯿﻌﻪ(!?)
( ﯾﺎ کنار کشیدن حجاب ﺍﺯﺳﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﯿﻌﻪ (!?)

)ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﺩﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺷﯿﻌﻪ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻥ

)ﺩﺭﮐﺸﻮﺭ ﺗﻮ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻧﻪ
و ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﻦ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ

ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ(!)
( ﺷﯿﻌﻪ ﺍﮔﺮ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻋﺰﺗﻤﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
) ﺑﺎﻻﺗﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮﺷﯿﻌﻪ ﺑﯽ ﺩﯾﻦ ﺷﻮﺩ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺧﻔﯿﻒ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …

☑ مولای مظلوم ما(!)
برقلب نازنین شما چه میگذرد از این کشتار شیعیان (!?)

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




میگفت دوست داشتم بدونم همسرم اسممو تو گوشیش چی سیو کرده…
.
رفتم سراغ گوشیش…
.
فکر میکنین اسمم تو گوشی شوهرم چی بود…؟ " د _ حسین " … !!!!!!
.
اسمم تو گوشی شوهرم
"د _ حسین" ذخیره شده بود …! .
یه ذره ناراحت شدم…!
.
آخه دنبال اسمی مثه:
.
نازم، گلم، خانومم و نازنینم میگشتم…!
.
تو دلم میگم:
آخه چرا این اسمو گذاشته؟!
نه اول اسمم "د" داره!
نه فامیلیم حسینیه!!!!
.
یهو یاد سلام دادن همسرم میفتم!
.
اکثر اوقات پشت تلفن بهم میگه:
.
"أَلْسَّلَامُ عَلَيْكَ يَابِنْتُ ألْحُسَيْنِ(ع)"
.
آخه من سیده هستم!
.
"د - حسین" یعنی :
.
دختر حسین علیه السلام" .
قلبم میفته!
.
چه اسم سنگینی گذاشته روم…!
.
گوشیمو از جیبم درمیارم!
.
اسم همسرم که تو گوشیم بود
پاک میکنم و بجاش میذارم….
.
"د - حسین"
.
یعنی:
.
"داماد حسین علیه السلام … "
.
.
خیلی جالبه نه؟؟؟
.
اشتراک اسمی من و همسرم شد
.
"د - حسین"…
.
تفاوت عاشقانه ها با هم یعنی این . . .
٠
٠
۰
ائمه(ع)هم گفتن و علم هم الان ثابت کرده
که اسم رو انسان خیلی تاثیر میذاره…
مواقعی که یه ذره از همسرم دلخورم و میخوام بهش پیامکی بدم که توش ناراحتیم نمایانگره!
.
با دیدن اسم "د - حسین" قلبم میگیره!!!
.
گاهی اشکام جاری میشه…!
.
به خودم میگم:
.
داری چیکار میکنی دختر حسین؟!
.
میخوای با داماد حسین بد صحبت کنی؟؟؟
.
پیامو پاک میکنم و دیگه هیچی نمینویسم…!
.
آدم باید به اسمی که واسه همسرش انتخاب میکنه معتقد باشه…!
.
مثلا اگه اسمشو میذاره
"گلم"،چرا باید کاری کنه تا گلش با حرفش پژمرده شه…
۰
۰
۰
چشم من در حسرت موی بلندت مانده چون…
دلبرم خیلی حجابش را رعایت میکند … !
.
ای به قربان حیایت خانوم
مرد اگر مرد بُوَد
لذت او عِفَت توست
چلچراغ نفسش چادر توست…
ای به قربان حجابت بانو
این را خوب بدان
همه ی عشق من از چادر توست . . .

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




ماه شعبان و علي الخصوص نيمه شعبان در اذهان محبّان اهل‌بيت (ع)، به عنوان ميلاد نجات بخش موعود معنا و مفهوم مى يابد. روز ميلاد بزرگ مردى كه انسانيت، ظهور او را به انتظار نشسته و عدالت براى پاى بوس قدمش لحظه شمارى مى كند.

ماه شعبان علاوه بر اينكه ماه خجسته ميلاد امام عصر(عج) است، فرصت معنوي مناسب و ارزشمندي براي راز و نياز با خالق هستي و نزديكي هرچه بهتر و بيشتر به معبود و كسب بركات الهي است و فضيلت‌هاى بسيارى براى عبادت و راز و نياز در شب و روز خجسته نيمه شعبان بر شمرده شده است تا جايي كه هم‌رديف و هم‌پاي شب‌هاي قدر قرار دارد.در حديثي كه در وسايل و بحار الانوار و مصباح المتهجد اشاره شده در خصوص فضيلت ماه شعبان آمده است: خداوند به ذات مقدس خود سوگند خورده است كه هركس را در اين ماه به او پناه برده و از او درخواست كند، از رحمت خود محروم ننمايد.

مهدويت در قرآن:
ريشه اصلي مهدويت ، قرآن است که درچند آيه، نابودي ستم را پيش بيني کرده و پيروزي پارسايان، صالحان ومستضعفان را نويد داده وفرجام کار را از آن پرهيزکاران دانسته و بشارت داده که در پايان جهان، نيکوکاران حاکم خواهند شد. در تفسير اين آيات، روايات فراواني از پيامبر وائمّه (ع) نقل شده است که بنا بر آنها ،حکومت امام مهدي (ع) درآخرالزمان همان حکومت مستضعفان وصالحان است که درقرآن، بشارت به آن داده شده است.خداوند درسيصد وشصت وپنج آيه که در هشتاد سوره آمده است، به صورت کلّي درباره مهدويت سخن گفته است . از باب نمونه، به دو آيه بسنده مي کنيم:
مامي خواهيم برمستضعفان زمين منت نهيم وآنان راپيشوايان ووارثان روي زمين قرار دهيم
(سوره قصص ، آيه 5)
در زبور بعد از ذکر(تورات) نوشتيم : بندگان شايسته ام وارث حکومت زمين خواهند شد.
(سوره انبياء ، آيه 105)

مهدويت در نهج البلاغه :
نهج البلاغه آينه اي ست که سيماي پر فروغ قائم آل محمّد(ع) در آن گرچه اندک، ولي پرجاذبه و نويدبخش تجلّي کرده است چنانکه امام علي(ع) در خطبه هاي 16، 93، 100، 103، 138، 150، 182و 187 و در حکمت هاي 209، 277، 147 به موضوع مهدويت و آخرالزمان اشاره کرده اند. ايشان در حکمت 147مي فرمايند :
بار خدايا چنين است که هرگز زمين ـ به لطف تو ـ از کسيکه با حجت و دليل بامر حق قيام کند و دين الهى را بر پا دارد خالى نخواهد ماند ، خواه ظاهر باشد و آشکار (مثل امامان يازده گانه معصوم) خواه در حال ترس و پنهانى ، تا دلائل الهى و مشعلهاى فروزان او از بين نرود. و آنها چند نفرند و کجايند؟ آنان بخدا سوگند تعدادشان اندک، اما از حيث مقام و منزلت نزد خدا بسى بزرگ و ارجمندند.
ادامه در حکمت 147…

اميدواريم كه خداوند به بركت مولود با عظمت شب نيمه شعبان به همه ما توفيق درك فضيلت هاى اين شب خجسته را عطا فرمايد و همه ما را از زمره ياوران و خدمتگزاران مولود اين شب قرار دهد.

اللهم عجل لوليک الفرج

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




ﺩﺭ ﺍﯾﻦ " ﻗـــــــــﺒﯿﻠــﻪ "
ﻧﺨﻞ ﺗﻨﺎﻭﺭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺴﺖ
ﻣﻘـــﺪﺍﺩ ﻫﺴــــــﺘــ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﺷــــﺘﺮ
ﻫـــــﻤــﯿﺸــﻪ ﻫــــﺴــــﺖ
ﺍﯾــــﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﮐﻮﻓــﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧـــــﻮﺍﺭﺝ ﻋﻠــــﻢ ﺷﻮﻧـــﺪ
ﺳﻠــــــــــﻤﺎﻥ ﻧــﻤﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﺑـــﺎﺫﺭ ﻫـﻤـــﯿﺸـــــــــﻪ ﻫﺴﺖ
ﺻـــﻒ ﺑـﺴﺘــــﻪ ﺍﻧـــــﺪ
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻕ
ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺸﮑﺸـــﺖ
" ﺳــــﺮ " ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﺴـــﺖ
ﺭﻭﺷﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻋﻤﺎﺭ ﻣﯿﺸﻮﯾﻢ
ﺩﺭ ﻋﺸﻘـــــ ﺳــــــﯿﺪ ﻋﻠﯽ
ﻫﻤﻪ ﺗﻤــﺎﺭ ﻣﯿﺸﻮﯾـﻢ ..

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




جوانی موبایلش رو کنار قرآن جا گذاشت و رفت بیرون از منزل وفرصتی برای گفتگو بین قرآن و‌موبایل فراهم شد..

موبایل:این اولین بار است که منو فراموش میکنه

قرآن : منو همیشه فراموش میکنه

موبایل: من همیشه با اون حرف میزنم ،اونم با من

قرآن:منم همیشه بااون حرف میزنم ولی گوش نمیده
موبایل:آخه من خاصیت پیام دادن و پیام گرفتن دارم..

قرآن:من کلا پیام و بشارت دارم وعده های زیبا دادم ولی بازم منو فراموش میکنه

موبایل:از من امواج و مطالب زیادی خارج میشه که ممکنه به عقل انسان ضرر بزنه ولی با این همه ضررباز هم منو ترک نمیکنه..

قرآن:من طبیب روحها و نفسها و جسم ها هستم با این همه درمان ،از من دوری میکنه

موبایل:از کیفیت من پیش دوستاش تعریف میکنه

قرآن:من بزرگترین مصدر کیفیت هستم ولی روش نمیشه از من پیش دوستاش تعریف کنه..

جوان از بیرون اومد که موبایلشو برداره

موبایل: با اجازه شما ،اومد منو ببره،من که گفتم بدون من نمیتونه زندگی کنه….

اللهم صل علی محمد
وآل محمدو عجل فرجهم�

قـــــضاوت با خودتـــان

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




- قانون جذب چگونه کار می کند شماره 4 در واقع قانون جذب یک قانون ثانوی است و قانون اصلی قانون ارتعاش است.به این صورت که هر چیزی که از انرژی ساخته شده باشد (البته به گفته فیزیکدانان بخش عظیمی از هستی را جسم تاریک تشکیل داده است که ماهیت آن هنوز مشخص نیست) مشابه خود را جذب می کند.هر چیزی در این دنیا دارای فرکانس مختص به خود است و وقتی انسان در مورد چیزهای مختلف اعم از پول، روابط خوب، سلامتی، فقر، روابط نابسمان، بیماری… تمرکز می کند همان ها را نیز جذب می کند و این از طریق ذهن و احساسات انسان امکان پذیر است.

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




آداب معنوى غسل

چيزى كه در مورد غسل ، در نزد عارفان مهمّ است ، اين است كه پيش از شروع غسل ، گناهان و دلهايشان را با آب خشوع و فروتنى ، و عيوب اعضا و جوارح خويش را با اشك چشم شستشو داده ، و با دستاويز اخلاص ، نيّت غسل توبه نموده ، و هنگام غسل به مقام اختصاص و برگزيدگى در نزد پروردگار داخل شوند.

اقسام غسلها

غسلها دوگونه اند: واجب و مستحبّ. و غسلهاى واجب بر مكلّفينِ زنده عبارت است از غسل جنابت ، و غسل مسّ ميّتِ آدمى بعد از سرد شدن به واسطه مرگ و پيش از غسل دادن آن . و غسلهاى واجب بر زنان نيز عبارت است از: غسل جنابت و همچنين غسل حيض و نفاس و استحاضه و غسل مسّ ميّت .

و غسلهاى مستحبّ بيست و هشت غسل ، و بلكه بيشتر از اين عدد است ، كه در روايات براى هر كدام از آنها فضيلت و ثواب خاصّى ذكر شده است .

و غسل اموات و مردگانى كه غسل دادنشان در شريعت سيّدالمُرسَلين (ص ) واجب است نيز از غسلهاى واجب مى باشد كه ما گزيده و اجمالى از مطالب مفصّل مربوط به آن را ذكر خواهيم نمود، تا كسانى كه خواهان عمل هستند بر معناى آن آگاهى پيدا كنند.

كيفيّت غسل

اگر كسى خواست غسل جنابت كند، در صورتى كه غسلش به خاطر انزال منى كه با جهش مى آيد باشد،

1 - واجب است كه ابتدا با بول كردن يا هرچيزى كه جانشين آن باشد، استبرا نمايد، و اين كار بر زنان واجب نيست .

2 - سپس هرجايى از بدنش را كه نجس شده شستشو دهد.

3 - مستحبّ است كه سه بار دستش را بشويد.

4 - مستحبّ است هنگام غسل كردن بگويد:

اءَللُّهمَّ، طَهِّرْنى ، وَ طَهِّرْ قَلْبى ، وَ اشْرَحْ صَدْرى ، وَ اءَجْرِ عَلى لِسانى ذِكْرَكَ وَ مِدْحَتَكَ وَ الثَّنآءَ عَلَيْكَ. اءَللُّهمَّ، اجْعَلْهُ لى طَهُوراً وَ شِفآءاً وَ نُوراً، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.

- خداوندا، مرا پاكيزه بگردان ، و قلبم را پاك نما، و سينه و دلم را بگشاى ، و ياد و مدح و ثنايت را بر زبانم جارى گردان ، خدايا، آن [يعنى غسل كردن ] را براى من مايه پاكيزگى و بهبودى و نور قرار ده ، براستى كه تو بر هر چيز توانا هستى .

5 - مستحبّ است پيش از غسل ، مضمضه و استنشاق نموده و آب در دهان و بينى اش بگرداند

6 - نيّت غسل را مى تواند هنگام مضمضه و شستن دهان ، و يا وقت شروع غسل بكند. و نيّت آن به اين صورت است كه : غسل جنابت مى كنم به خاطر واجب بودن آن ، تا به اين وسيله حالت جنابت رفع ، و هرچه با غسل كردن مباح مى گردد(55) برايم مباح و جايز گردد، در حالى كه بد منظورم عبادت خداوند سبحان از آن جهت كه شايسته عبادت است (56) مى باشد.

7 - خواست غسل را به صورت ارتماسى انجام دهد، كافى است تنها يك بار به گونه اى در آب فرو رود كه آب به تمام بدنش برسد.

8 - اگر خواست به صورت ترتيبى غسل كند، ابتدا سرش را تا بيخ گردن شستشو داده و آب را به بُنِ موهاى سرش مى رساند، و اگر ريش داشته باشد آب را به بُنِ موهاى آن نيز مى رساند، سپس سمت راست بدنش را از بالاى شانه راست تا پايين پاى راست شستشو داده ، و بعد سمت چپ بدنش را از بالاى شانه راست تا پايين پاى چپش مى شويد.

9 - مقدار آبى كه براى غسل كفايت مى كند، عبارت است از كمترين مقدارى كه بر اساس انجام غسل كه شرح داديم بر بدن جارى گردد، به گونه اى كه

غسل شرعى ناميده شود.

10 - و ترتيب غسل ، به ترتيبى كه ذكر نموديم واجب است ، ولى مُوالات و پى در پى انجام دادن اعمال غسل واجب نيست .

11 - كيفيّت تمام غسلها - خواه واجب باشد و خواه مستحبّ - به همين صورتى است كه ما از هنگام مضمضه و آب در بينى گرداندن تا آخر فراغت از غسل بيان نموديم .

12 - كيفيّت غسل كردن زن مانند غسل حيض و استحاضه مخصوص (57) و نفاس به همين صورت است ، و تنها فرق آن با غسل مردان اين است كه زن پيش از غسل نيازى به استبرا كردن ندارد.

غسلهاى مستحبّى

غسلهاى مستحبّى عبارتند از:

1- غسل توبه .

2 - غسل جمعه .

3 - غسل شب اوّل ماه رمضان .

4 - غسل تمام شبهاى فرد ماه رمضان ، كه افضل آنها غسلهاى شب نيمه و شب هفدهم ، و شب نوزدهم ، و شب بيست و يكم ، و شب بيست و سوّم ماه رمضان مى باشد، و درباره غسلهاى شب بيست و چهارم ، و شب بيست و پنجم ، و شب بيست و هفتم ، و شب بيست و نهم ، را نيز رواياتى وارد شده است .

5 - غسل شب عيد فطر.

6 - غسل روز عيد فطر.

7 - غسل روز عرفه ، نهم ذى الحجّة .

8 - غسل عيد قربان ، دهم ذى الحجّة .

9 - غسل روز غدير، هيجدم ذى الحجّة .

10 - غسل روز مباهله ، بيست و چهارم ذى الحجّة .

11 - غسل روز تولّد پيامبر اكرم (ص )، هفدهم ربيع الاوّل .

12 - غسل نماز خورشيد گرفتگى در صورتى كه تماماً گرفته شده باشد، و آن را عمداً ترك كرده باشد، در اين صورت بايد پس از غسل ، قضاى نماز را بجا آورد.

13 - غسل نماز حاجت .

14 - غسل نماز استخاره .

15 - غسل اِحرام .

16 - غسل داخل شدن در حَرَم .

17 - غسل وارد شدن در مسجد الحرام .

18 - غسل داخل شدن در كعبه .

19 - غسل داخل شدن در مدينه .

20 - غسل ورود به مسجد النّبىّ(ص ).

21 - غسل هنگام زيارت پيامبر اكرم - عَلَيْهِ اَكْمَلُ الصَّلاة - و هنگام زيارت مزار ائمّه اى كه از عترت و اهل بيت آن بزرگوار عَلَيْهِمْ اَفْضَلُ التَّحِيّات مى باشند.

22 - غسل برداشتن تربت از قبر و مزار امام حسين (ع ) بنابر بعضى از روايات .

[23 - ابن بابويه در جزء اوّل كتاب

مدينة العلم حديثى از امام صادق (ص ) پيرامون غسلها روايت نموده ، و غسل استخاره ، و

غسل نماز استسقاء و طلب باران و غسل زيارت را در آنجا ذكر كرده است .

24 - و در بعضى از احاديث ديگر نيز آمده كه : مولايمان حضرت علىّ(ع ) در شبهاى سرد غسل مى كردند تا براى نماز شب نشاط پيدا كنند.

و نيز در حديثى در كتاب

مدينة العلم آمده است كه :

غسل روز براى شب ، و غسل شب براى روز كفايت مى كند.

 

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




مستحبات وضو گرفتن 

:

1. مستحب است كه مصرف آب بيش از يك مد نباشد؛ (حدود 750 گرم )

2. مسواك كردن ؛ هر چند با انگشت باشد. بهتر است كه با شاخه سبز شاخه اى كه هنوز خشك نشده است ، مسواك نمود. (چوب ادراك )  چرا كه مسواك نمودن ، دهان را پاكيزه ، بلغم را برطرف و حافظه را زياد مى كند و باعث خشنودى حق تعالى است . گفته اند كه دو ركعت نماز بعد از مسواك زدن از هفتاد ركعت نماز به غير مسواك با فضيلت تر است.

3. اگر از ظرف وضو مى گيرد، آن را سمت راست خود قرار دهد و رو به قبله بنشيند.

4. وقتى نگاهش به آب افتاد اين دعا را بخواند:

الحمدلله الذى جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا ؛حمد و سپاس شايسته خدايى است كه آب را پاك كننده قرار داد و آن را نجس و ناپاك نساخت .

5. گفتن نام خدا ؛ (بسم اللّه و بالله ).

6. شستن دست ها قبل از شروع وضو  و گفتن :

اللهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين ؛

خدايا مرا از توبه كاران و از پاكيزه كنندگان قرار بده .

7. سه بار مضمضه كردن (گرداندن آب در دهان ). بهتر است كه آب را بيرون بريزد و بگويد:

اللهم لقنى حجتى يوم القاك و اطلق لسانى بذكرات ؛

خدايا دليلم را روزى كه ملاقات مى كنم تو را به دهانم گذار و زبانم را به ذكر خودت گويا كن !

8. سه بار استنشاق كردن ؛ يعنى آب در بينى كردن و بيرون ريختن و بگويد:

اللهم لاتحرم على ريح الجنة واجعلنى ممن يشم ريحها و روحها و طيبها؛ خدايا بوى بهشت را بر من حرام مكن و مرا از كسانى قرار بده كه بو، نسيم و عطر بهشت را مى بويند.

9. دو بار شستن صورت و دست ها.

10. هنگام شستن صورت بگويد:

اللهم بيض وجهى يوم تسود الوجوه و لاتسود وجهى يوم تبيض الوجوه خدايا مرا رو سفيد كن روزى كه صورت ها سياه مى شوند و سياه مكن رويم را روزى كه چهره ها سفيد مى شوند!

11- با دست راست يك كف آب بردارد و در كف دست چپ بريز و سپس ‍ روى دست راست بريزد و بگويد:

اللهم اعطنى كتابى بيمينى و الخلد فى الجنان ظهرى و لا تجعلها مغولة الى عنقى و اءعوذ الى عنقى و اءعوذ بك من مقطعات النيران ؛ خدايا نامه اعمالم را به دست چپم مده و آن را از پشتم نيز مده و آن را به گردنم نبند! پناه مى برم به تو از تكه هاى آتش !

13. مردها در شستن اول ، آب را بر پشت آرنج بريزند و در شستن دوم بر پيش آرنج قسمت داخلى بريزند؛ بر عكس زن ها.

14. مستحب است كه آب روى قسمت بالاى آرنج ريخته شود.

15. مستحب است كه آب را بر عضو بريزد، نه عضو را در آب فرو ببرد.

16. مستحب است كه هنگام شستن ، دست را بر اعضا بكشد؛ هر چند بدون كشيدن دست ، شسته شود.

17. مستحب است كه هنگام شستن صورت ، چشم ها را باز بگذارد.

18. مستحب است كه در موقع مسح سر بگويد:

اللهم غشنى رحمتك و بركاتك ؛ خدايا رحمت و بركاتت مرا فرا گيرد!

19. سزاوار است كه هنگام مسح پاها بگويد:

اللهم ثبتنى على الصراط يوم تزل الاقدام واجعل سعيى فيما يرضيك عنى يا ذاالجلال و الاكرام خدايا مرا بر صراط پا بر جا بدار؛ روزى كه پاها بلغزد و سعى و تلاش مرا در راهى قرار بده كه از من بپسندى اى صاحب جلال و اكرام !

20. مستحب است كه بعد از اتمام وضو، بگويد:

اللهم انى اسئلك تمام الوضوء و تمام الصلوة و تمام رضوانك و الجنه . الحمداللّه رب العالمينخدايا از تو درستى وضو و نماز و كمال رضوان و بهشت را مى خواهم . حمد براى خداست ؛ خدايى است كه پروردگار جهانيان است .

21. خواندن سوره قدر؛ سه مرتبه بعد از وضو.

22. استعمال بوى خوش.

مكروهات وضو

 

1. كمك گرفتن از ديگران در مقدمات قريبه وضو؛ مثل ريختن آب در دست وضو گيرنده .

2. وضو گرفتن در محل استنجا؛ مثلا در توالت .

3. وضو گرفتن از ظرفى كه طلاكوب يا نقره كوب است يا نقش صورت بر آن مى باشد.

همچنین وضو گرفتن با آب هاى زير مكروه مى باشد: 

الف ) آبى كه در آفتاب گرم شده باشد.

ب ) آبى كه در غسل واجب به كار رفته باشد.

ج ) آب متعفن و بد بو.

د) آب چاهى كه حيوانى در آن افتاده قبل از كشيدن آب چاه به مقدار معين .

ه ) آبى كه در آن مار يا عقرب يا قورباغه مرده باشد.

و) آب نيم خورده زن حائض .

ز) آب نيم خورده موش ، اسب ، قاطر، الاغ و حيوان نجاستخوار و مردارخوار، بلكه آب نيم خورده همه حيوانات حرام گوشت.

موضوعات: آداب زندگی - قانون جذب  لینک ثابت




مراسم ازدواج در عهد ساسانی:

از مجموع قوانین مدنى عهد ساسانیان، چنین بر مى آید كه مقررات مربوط با روابط خانواده زن، مرد، پدر و مادر و فرزندان، بسیار جامع تر از دوران هاى قبل بوده است .
ازدواج ساسانی:

در جامعه ایران ساسانیان، ریاست خانواده مانند گذشته با مرد بوده است، كه كذك خداى نام داشته است. با وجود آن كه در دوران ساسانیان زنان از نوعى آزادى هاى اجتماعى برخوردار بودند و حتى بعضى از آنان به مقام سلطنت نیز رسیده اند، ولى مرد عنصر برتر جامعه را تشكیل مى داد، و اولاد پسر، هم از نظر اقتصادى و هم از نظر اجتماعى داراى ارج بیشترى بوده است .
از نظر حفظ اصالت خون ، ازدواج با اقرباى نزدیك، خواهر و دختر معمول بوده است و به عنوان فر ایزدى تلقى مى گردیده است . مردان مى توانستند زنان متعدد اختیار كنند، ولى حقوق و موقعیت زنان در خانه یكسان نبوده است ، بدین معنى ، زنانى كه از طبقه ممتاز بوده اند عنوان پادشاه زن و یا كذك و بانوك داشته اند و شوهر ناگزیر بوده است كه تمام عمر از آنان نگاهدارى كند و معیشت شان را فراهم سازد.

زوجه هایى كه از طبقه پایین تر بوده اند، نسبت به زوجه ممتاز داراى وضع و موقعیت پست تر بوده اند و به آنان چاكرزن مى گفته اند.
تنها اولاد ذكور چاكرزن در خانواده پذیرفته مى شدند مرد مى توانسته است كه زن خود را بدون رضایت به دیگرى بسپارد.
زنانى كه از طبقه ممتاز بوده اند عنوان پادشاه زن و یا كذك و بانوك داشته اند و شوهر ناگزیر بوده است كه تمام عمر از آنان نگاهدارى كند و معیشت شان را فراهم سازد
در زمان ساسانیان ازدواج پنج قسم بود:

1 - پادشاه زن (زن ممتاز): ازدواج دختر باكره با رضایت والدین، در این ازدواج فرزندان در دنیا و عقبی از آن شوهر بودند.
2 - ایوك زن : ازدواج دختر باكره كه یكدانه والدین است، زن باید اولین فزرند خود را به عوض خود به والدنش واگذارد و از آن پس پادشاه زن شود .
3 - سذر زن: زن خوانده، اگر مرد جوان (لااقل در 15 سالگی) پیش از ازدواج بمیرد ، خویشان او دختری بیگانه را جهیزیه داده تا با مرد بیگانه ازدواج كند، چون این زن فرزند خانواده محسوب می گردد نیمی از فرزندان او متعلق به جوان متوفی خواهد بود و نیمی دیگر متعلق به شوهرش، خود زن نیز پس از مرگ متعلق به جوان مرده است .
4 - چغر زن یا چاكر زن یا زن چاكر: بیوه زنی است كه از نو شوهر كند، اگر از شوهر اول فرزندی نداشته باشد او مانند سذر زن است یعنی نیمی از فرزندان شوهر دوم او متعلق به شوهر اول و خود زن نیز پس از مرگ متعلق به شوهر اول است.
5 - خود سرای زن: یعنی زنی كه در حمایت خود است و بی رضایت والدین ازدواج كرده باشد، او از والدین ارث نمی برد مگر وقتی كه پسر ارشدش بزرگ شده و او را بار دیگر به ازدواج پدر خود به عنوان پادشاه زن در آورد .
هنگام تولد فرزند، پدر باید به شكرانه آن خیرات و مبرات دهد و جشن گرفته و ولیمه دهد و میزان آن با دختر یا پسر بودن فزرند تفاوت می كند، هنگام نام گذاری نباید نام های متعارف بت پرستان را بر فرزند بگذارند چون گناه است ، فرزند باید از چشم بد حفظ شود ، بر اساس باورشان فرزند پرتویی از پدر است و باید از او فرمان ببرد، پرورش دادن كودك وظیفه مادر است و اگر او نباشد وظیفه خواهر و دختر جوان پدر اوست. در این دوره شیربها نیز وجود داشت بنابراین این رسم، شوهر آینده زن مبلغی پول یا كالایی معادل آن مبلغ به والدین زن می‏داد لیكن بنابر (دینكرد) اگر پس از ازدواج معلوم می‏گردید زن ارزش مبلغ پرداخت شده را ندارد مثلا اگر زن نازا بود این پول می‏بایست به شوهر پس داده شود.

ازدواج و مقدمات آن در عهد ساسانی:

هر دختر یا پسر در خانواده ساسانی تا هنگامی که به سن خردمندی می رسید و توانایی اداره یک زندگی مشترک را داشت براساس تعالیم دینی اقدام به ازدواج می کرد. در انتخاب همسر در برخی از متون به برخی از معیارها و ویژگی های ظاهری اشاره شده است از جمله اینکه آن زنی بهتر (است) که از حیث اندیشه ، مرد دوست (باشد). افزون بر این، او را قامت میانه، سر (و) سرین (و) گردن موزون، و پایش کوتاه، و میان باریک، و زیرپای گودی دار، انگشتان بلند، ناخنش برفین، و گونه اش انارگون، و چشمش بادام گونه، و لب مرجانی، و ابرو طاقدیس (گرد ،کمانی) ، دندان سفید لطیف و خوشاب، و گیسو سیاه و براق (و) دراز باشد.
از نظر حفظ اصالت خون، ازدواج با اقرباى نزدیك مانند خواهر و دختر معمول بوده است و به عنوان فر ایزدى تلقى مى گردیده است. مردان مى توانستند زنان متعدد اختیار كنند، ولى حقوق و موقعیت زنان در خانه یكسان نبوده است
در این نوع ازدواج « قرار و ترتیب ازدواج را بزرگ خانواده داماد و سرپرست عروس (معمولاپدرش) می گذاشتند. همچنین برگزیدن شوهر برای دختران به پدر اختصاص داشت اگر پدر در قید حیات نبود شخص دیگر اجازه شوهر دادن دختر را داشت این حق نخست به مادر تعلق می گرفت و اگر مادر مرده بود متوجه یکی از اعمام یا خاله های دختر می شد. دختر خود مستقلا حق اختیار همسر نداشت از طرف دیگر پدر یا شخص دیگری که ولی دختر به شمار می رفت مکلف بود به مجرد رسیدن به سن بلوغ او را شوهر دهد. معمولا وصلت به وسیله یک نفر واسطه به عمل می آمد. مهر را معین می کردند سپس شوهر مبلغی به پدر آن دختر می پرداخت.

در شروط ضمن عقد تعهداتی را داماد و عروس می پذیرفت از جمله این که «زن در نیمی از دارایی خود حق تصرف را دارد و عروس می پذیرفت که در زندگانی از زنی و یگانگی و فرمانبرداری و ترس آگاهی در برابر شوهر، و نیز از ایرانی بودن و به دینی باز نگردد. داماد نیز تعهد می کند که او را به عنوان زن گرامی، به عنوان کدبانو استوار دارد و خوراک و پوشاک او را در آسایش فراهم گرداند، گواهان این قرارداد را امضاء می کردند.

پس از انتخاب دختر مناسب و گفتگوی والدین تعیین زمان و وقت عروسی فرا می رسید احتمالا در برپایی مراسم عروسی و جشن ازدواج سعی بر آن می شده است که این آغاز زندگی مشترک با مناسبت ها و جشن های سال تقارن و هم زمانی داشته باشد.

چنین به نظر می رسد که برگزاری مراسم عروسی در ایامی که زن دوران قاعدگی خود را طی می کرد به هیچ وجه صورت نمی گرفت و حتی آن را بد یمن می دانستند. با شروع مراسم ازدواج مطربان، خوانندگان و گروه نوازندگان با اجرای برنامه های متنوع از قبیل ترانه خوانی، آهنگ نوازی، تار، سه تار، نی، سرنا و… میهمانان را سرگرم می کردند. رقاصان با حرکات موزون و تماشایی خود و بند بازان با بند بازی در سرگرمی مردم نقش اساسی ایفا می کردند.

با پایان گرفتن مراسم ازدواج عروس، خانواده خود را ترک می کرد و تحت سرپرستی شوهرش قرار می گرفت. کابین عروس و جهیزی که با خود به خانه شوهر می آورد همواره از آن او بود .

برگرفته شده از سایت تبیان

منابع: 1- وبلاگ دانشرا / 2- گوناگون / 3-مزداپور ، کتایون ، حیات اجتماعی زن در تاریخ ایران / 4-هوار ، کلمان ، ایران و تمدن ایرانی ، ترجمه حسن انوشه / 5- کریستین سن ، آرتور ، ایران در زمان ساسانیان

موضوعات: گلچین  لینک ثابت




شیوانا به همراه چند تن از شاگردان از شهری عبور می کرد. در حین عبور متوجه شدند که با وجودی که افراد ثروتمند در شهر زیاد بودند اما تعداد افراد فقیر و نیازمند نیز در آن بسیار زیاد بود و تمام کوچه ها و محله های شهر پر از آدم های فقیری بود که در شرایط بسیار سختی زندگی می کردند. شیوانا به همراهانش گفت: «بیائید زودتر از این شهر برویم. بیماری و بلا به زودی این شهر را فرا خواهد گرفت!» همه با شتاب از شهر بیرون رفتند و چندین هفته بعد به دهکده شیوانا رسیدند. بلافاصله خبر رسید که بیماری سختی تمام آن شهر فقیرنشین را فرا گرفته و بسیاری افراد حتی ثروتمندان نیز از این بیماری جان سالم به در نبرده اند و آن شهر اکنون توسط سربازان در قرنطینه کامل قرار دارد. روز بعد یکی از شاگردان که در سفر همراه شیوانا بود از او پرسید: «آیا به خاطر بی عدالتی و بی اعتنایی ثروتمندان به اوضاع فقیران بود که این مصیبت و بلا بر مردم آن شهر نازل شد و شما برای همین به ما گفتید که از آنجا برویم!» شیوانا آهی کشید و گفت: «آنچه من دیدم آلودگی و عدم رعایت بهداشت و نداشتن آب شرب سالم و پاکیزه و غذای مناسب برای اهالی شهر بود. هر جا این چیزها باشد بیماری بلافاصله به آنجا خواهد آمد. مهم نیست تعداد ثروتمندان آن منطقه چقدر است و آنها چقدر به فقیران کمک می کنند. آلودگی بیماری می آورد و بیماری فقیر و غنی نمی شناسد. برای دیدن بسیاری از چیزها دیدگاه معرفتی لازم نیست. اگر چشم باز کنیم به راحتی می توانیم دیدنی ها را ببینیم.»

موضوعات: داستان  لینک ثابت




معلمی به یک پسر هفت ساله ریاضی درس می‌داد. یک روز که پسر پیش معلم آمده بود، معلم می‌خواست شمارش و جمع را به پسرک آموزش دهد. معلم از پسر پرسید: «اگر من یک سیب، با یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدهم، چند تا سیب داری؟» پسرک کمی فکر کرد و با اطمینان گفت: «چهار!» معلم که نگران شده بود انتظار یک جواب درست را داشت؛ سه. معلم با ناامیدی با خود فکر کرد: «شاید بچه درست گوش نکرده باشه.» او به پسر گفت: «پسرم، با دقت گوش کن. اگر من یک سیب با یک سیب دیگه و دوباره یک سیب دیگه به تو بدم، تو چند تا سیب داری؟» پسر ناامیدی را در چشمان معلم می‌دید. او این بار با انگشتانش حساب کرد. پسر سعی داشت جواب مورد نظر معلم را پیدا کند تا بلکه خوشحالی را در صورت او ببیند اما جواب باز هم چهار بود و این بار با شک و تردید جواب داد: «چهار.» یأس بر صورت معلم باقی ماند. او به خاطر آورد که پسرک توت فرنگی خیلی دوست دارد. با خودش فکر کرد شاید او سیب دوست ندارد و این باعث می‌شود نتواند در شمارش تمرکز کند. معلم با این فکر، مشتاق و هیجان زده از پسر پرسید: «اگر من یک توت فرنگی و یک توت فرنگی دیگه و یک توت فرنگی دیگه به تو بدم، چند تا توت فرنگی داری؟» پسر که خوشحالی را بر صورت معلم می‌دید و دوست داشت این خوشحالی ادامه یابد دوباره با انگشتانش حساب کرد و با لبخندی از روی شک و تردید گفت: «سه؟» معلم لبخند پیروزمندانه‌ای بر چهره داشت. او موفق شده بود. اما برای اطمینان، دوباره پرسید: «حالا اگه من یک سیب و یک سیب دیگه و یک سیب دیگه به تو بدم، چند تا سیب داری؟» پسر بدون مکث جواب داد: «چهار!» معلم مات و مبهوت مانده بود. با عصبانیت پرسید: «چرا چهار سیب؟» پسر با صدایی ضعیف و مردد گفت: «آخه من یک سیب هم تو کیفم دارم.» وقتی کسی جوابی به شما می‌دهد که متفاوت از آنچه می‌باشد که شما انتظار دارید، سریع نتیجه‌گیری نکنید که او اشتباه می‌کند. شاید ابعاد و زوایایی از موضوع وجود دارد که شما درباره آنها هنوز فکر نکرده‌اید یا شناخت ندارید.

موضوعات: داستان  لینک ثابت




 دکتر شریعتی :

 « کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود ، آن هم به سه دلیل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اینکه سیگار می کشید و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اینکه در آن سن و سال، زن داشت.

 چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه خودم زن داشتم ،سیگار می کشیدم و کچل شده بودم . »

  «پناه»
میبرم «به خدا»،

 از عـیبی که،
«امروز» در خود می بینم،

 و

«دیروز»
«دیگران را» به خاطر،
«هـمان عیـب» ملامت کرده ام.

 محتاط باشیم، در «سرزنش» و «قضاوت کردن دیگران».

 وقتی نه از «دیروز او» خبر داریم و نه از "فردای خودمان"

پیامبر اکرم (ص):هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




خشک شد این مزرعه، باران نمی آید چرا؟
جمعه هم آمد،ولی مهمان نمی آید چرا؟
شیخ همراه چراغش منتظر مانده هنوز
منتظر مانده ولی!انسان نمی اید چرا؟
سامری گوساله بازی میکند،موسی کجاست
ای خدا پس لوح ده فرمان،نمی آید چرا؟
یکه تازی میکند قوم ثمود ولوط وعاد
مانده ام من در جهان ،توفان نمی اید چرا؟
سوی چشمم کم شده از گریه های ندبه ام
یوسف گم گشته ی کنعان نمی اید چرا؟
من دعای عهد میخوانم به امید طلوع
آفتاب نیمه شعبان نمی آید چرا؟…….

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت


...


از شیعه های غیرتی نسل قنبرم…

کوری چشم …. زهراست مادرم…

دینم علیست قبله دیرینه ام علیست…

قلبی که میتپد وسط سینه ام علیست….

در شیعه علی نشان از سقیفه نیست…

غیر از علی به امکان خلیفه نیست…

میثم شدم که سر بدهم پای دارها…

خونم حلال غاطبه  ی ذوالفقارها…

میثم شدم که سر بدهم پای دلبرم…

هر جا علیست دار خودم را میاورم…

اللهم عجل لولیک الفرج مولا حجة ابن الحسن العسکری(عج)…


موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺑﺖ نعمتهایی ﮐﻪﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ

ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ تشکر ﮐﻨﺪ،ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ:

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼِ ﺧُﺮﺧُﺮِ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ،

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﺍﺳت!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦِ ﻇﺮﻓﻬﺎ ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ،

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻪ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﻡ ,

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﻛﻤﯽ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ,

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯼ ﻛﺎﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ,

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﺑﺸﻮﯾﻢ ﻭ ﭘﻨﺠﺮﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰﻛﻨﻢ,

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﻭﺭ ﺟﺎﯼ ﭘﺎﺭﮎ ﭘﯿﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ,

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻫﻢ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﻥ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍﯼِ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﻮﻡ,

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺗﻮﺍﻧﺎﺋﯽ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﻡ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﺴﺘﻨﯽ ﻭ ﺍﺗﻮ ﻛﺮﺩﻧﯽ ﺩﺍﺭﻡ,

ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﻡ!

• ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﻜﺮ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺯﻧﮓِ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﻮﻡ
,
ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ!

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




روزی دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه های دامن را گره زد و رفت!
درراه با پرودرگار سخن می گفت:
( ای گشاینده گره های ناگشوده، عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای )
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز!

آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟

نشست تا گندمها را از زمین جمع کند , درکمال ناباوری دید دانه ها روی ظرفی از طلا ریخته اند!

ندا آمد که:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یک: قضاوت دیگران تاثیری بر زندگی من ندارد.
دو: مردم وظیفه ندارند مرا درک کنند.
سه: من مسئول اصلاح یا تربیت کردن دیگران نیستم.
چهار: از کسی در برابر لطفی که به او می کنم توقعی ندارم وگرنه این لطف را در حق او نمی کنم.
پنج: کسانی که رفتار ناجوانمرادنه با من داشته اند توسط کائنات مجازات خواهند شد هرچند که من هرگز متوجه این نشوم.
شش: دنیا سخاوتمند تر از آن است که موفقیت کسی راه موفقیت مرا تنگ کند.
هفت: ملاک من رفتارشرافتمدانه و انسانی است نه مقابله به مثل.

*آرامش نصيب قلب مهربانتان*

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




امام صادق علیه السلام فرمودند:

مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إذا رَغِبَ، وَ إذا رَهِبَ، وَ إ ذَااشْتَهى، وإذا غَضِبَ وَ إذا رَضِىَ، حَرَّمَ اللّهُ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ؛

هر که در چهار موقع ، مالک نفس خود باشد: هنگام رفاه و توسعه زندگى ، هنگام سختى و تنگ دستى ، هنگام اشتها و آرزو و هنگام خشم و غضب ؛ خداوند متعال بر جسم او، آتش را حرام مى گرداند.

وسائل الشیعه : ج 15 ص 162 ح 8.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




وقتى پرچم حضرت عباس (ع) را همراه اسراء آوردن تو قصر يزيد ، يزيد تا پرچمو از دور ديد به احترام پرچم پا شد . وزيرش پرسيد يا أمير چرا تا پرچم علمدار حسين (ع) را ديديد پا شديد ؟؟؟؟؟؟
يزيد گفت! اى نفهم اين پرچمو ﻧﮕﺎﻩ كن همه جاش تكه تكه شده ولى فقط جاى دست عباس (ع) سالمه !!!!!!! اين علمدار تا آخرين لحظه اى كه جان در بدن داشته تا رمق آخر به برادرش وفادار بوده …..
قربون برادرى برم كه امان نامه را نديده رد كرد . شب آخر وقتى همه اومدن از بين دو انگشت امام حسين (ع) جايگاهشونو تو بهشت ببنين ، ﻧﮕﺎﻩ نكرد و رفت …… امام گفت عباسم تو جايگاهتو نمى بينى ؟؟؟؟؟
حضرت عباس(ع) گفت بهشت من شمائيد ……

السلامُ عَلَیکَ یا اباعَبْدِاللّه وَ عًلی الاَرواح الّتی حَلَت بِفنائک عَلَیکَ مّنی سلامُ اللّه ابداً" ما بَقیتُ وَ بَقیَ اَلیلِ وَ النهاروَ لا جَعَله َ اللّهَ آخِرَ اَلعَهدِ منی لزیارَتکُم اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
*
گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
*
گفتم: خب خسته شدم دیگه…
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53)
*
گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
*
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
*
گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
*
ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




(وقتی چترت خداست)
بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد.

(وقتی دلت با خداست)
بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند.

(وقتی توکلت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند.

(وقتی امیدت با خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند.

(وقتی یارت خداست)
بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند.

(همیشه با خدا بمان. )
چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست.

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




بارالها…
از كوی تو بیرون نشود
پای خیالم
نكند فرق به حالم ….
چه برانی،
چه بخوانی…
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی…
نه من آنم كه برنجم
نه تو آنی كه برانی..
نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد…
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
كس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز كن در كه جز این
خانه مرا نیست پناهی

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




"هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنكُم مَّن يَبْخَلُ وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُم
آری، شما همان گروهی هستید که برای انفاق در راه خدا دعوت می‌شوید، بعضی از شما بخل می‌ورزند؛ و هر کس بخل ورزد، نسبت به خود بخل کرده است؛ و خداوند بی‌نیاز است و شما همه نیازمندید؛ و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما می‌آورد پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق می‌کنند).(سوره محمّد 38)
توضيح آيه:اين آيه،هشداري به همه مسلمانان است که قدر اين نعمت و موهبت بزرگ را که خداوند آنها را پاسدار آيين پاکش قرار داده،بدانند؛ولي اين را هم بايد بدانند که هرگز اين بار بر زمين نمي ماند و اگر شما به اهميت جايگاهتان پي نبريد و اين رسالت عظيم ر ا ناديده بگيريد،خداوند قوم ديگري را برمي انگيزد و اين رسالت عظيم را بر دوش آنها مي افکند؛قومي که در ايثار و فداکاري و بذل جان و مال و انفاق در راه خدا به مراتب از شما برتر باشند.اکثر مفسّران نقل کرده اند که بعد از نزول اين آيه،جمعي از اصحاب پيامبر(ص) عرض کردند:اين گروهي که خداوند در اين آيه به آنها اشاره کرده،چه کساني هستند؟در اين هنگام ،سلمان نزديک پيامبر نشسته بود.پيامبر دست بر پاي سلمان_و طبق روايتي ،بر شانه او_زد و فرمود:"منظور ،اين مرد و قوم اوست.سوگند به آن کس که جانم به دست اوست،اگر ايمان به ستاره ثريّا بسته شده باشد،گروهي از مردان فارس ،آن را به چنگ مي آورند." حديثي از امام صادق(ع)نقل شده که مکمّل حديث پيش است.آن حضرت فرمود:"به خدا سوگند که خداوند به اين وعده خود وفا کرد و گروهي از غير عرب را که از آنها بهترند،جانشين آنها فرمود."
اگر با دقّت و خالي از هر گونه تعصّب به تاريخ اسلام و علوم اسلامي بنگريم و سهم عجم(غير عرب)و به ويژه ايرانيان را در ميدان هاي جهاد و مبارزه با دشمنان از يک سو و تدوين علوم اسلامي از سوي ديگر بنگربم،به واقعيت اين حديث پي خواهيم برد

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




اگه دخترخانم داری حتتتتما متن زیرروتاآخربخون
***
مﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺕﻫﺎﯼ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻟﻐﺎﺕ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻭ
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻧﻤﯽﺧﺮﻡ. ﺍﺯ ﺩوﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﻓﮑﺮ
ﻣﺰﺧﺮﻑ ﻣﺜﻞ “ﯾﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻦ ﻟﻐﺎﺕ ﻓﻼﻥ ﻣﺒﺤﺚ” ﺩﺭﮔﯿﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ .
ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﺮﻡ ﭘﺎﺭﮎ. ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﺑﺪﻭﺩ. ﺣﺘﯽ ﮔﺎﻫﯽ
ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﻮﺭﺩ . ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﺎ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﻫﻤﺴﻦ ﺧﻮﺩﺵ
ﮔﺮﮔﻢ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ . ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺗﻔﺮﯾﺤﺶ ﻭﻗﺖﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﻣﯽﺭﻭﯾﻢ ﭘﯿﮏ ﻧﯿﮏ ﮔﻞ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﻪ ﭘﺰ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﻄﺢ ﺯﺑﺎﻥ
ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻤﻮﻫﺎﯾﺶ . ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺧﻤﯿﺮ ﺑﺎﺯﯼ
ﻣﯽﺧﺮﻡ . ﺧﺎﻟﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺑﺎ ﺍﻭ. ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ
ﺩﮐﺘﺮ ﺑﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﺑﺴﺘﻨﯽﺍﺵ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪﺍﻡ ﮐﻨﺪ . ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺯ
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺕﻫﺎﯼ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﺳﺎﻟﻪ ﻧﻤﯽﺧﺮﻡ !
ﺩﺧﺘﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮ ﺑﺸﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻣﺶ ﮐﻼﺱ ﻧﻘﺎﺷﯽ.
درس خواندن ونمره اول شدن راهدف زندگی اش قرارنمیدهم .به اومی آموزم هدف نمونه بودن دراخلاق ومنش ورفتاراست.به جای اینکه ازاوبخواهم دردرسهایش بیست باشد ازاومیخواهم درحیا ونجابت وپاکی بهترین نمره راکسب کند.درمورد درس فقط به او میگویم برای گرفتن بهترین نمره درحد توانت تلاش کن تانه اینکه به نمره ی عالی برسی نه.که این اصل مهم رودرزندگی یادبگیری که خواستن توانستنه وهرچیز رومیتوانی باتلاش وکوشش بسیار به دست بیاری.
***
ﻣﻦ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﺪ.
ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ پیتزادرست کردن ﺭﺍ ﺑﻬ او ﯾﺎﺩ ﻣﯽﺩﻫﻢ تابا غذاهای بی خاصیت بیرون انس نگیرد.
***
ﺩﺳﺖ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺮﺥ ﺧﯿﺎﻃﯽﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ.ﻋﮑﺲ
ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ . ﻫﻤﯿﺸﻪ خندیدن وخنداندن را به او یاد میدهم ﻭ ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ که ﺭﺳﺎﻟﺖ
ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺩﺭ ﺷﺎﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﺭﺩ.
***
ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺷﺘﻪ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻧﺶ ﭘﯿﺶ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﻧﻤﯽﺑﺮﻡ. ﺑﻬﺶ ﺯﻣﺎﻥ
ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ. ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺗﺴﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺷﻤﺎﺭﻡ ﻭ
ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺗﻪ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭد.فقط به اومی آموزم که مقدس ترین شغل برای یک خانم خانه داریست.
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻭ ﺩﻭﺳﺖﻫﺎﯾﺶ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯽ
ﻣﯽﮔﯿﺮﻡ . ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖﻫﺎﯾﺶ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽﺷﻮﻡ . ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﺑﺎ ﻗﺸﺮ
ﺧﺎﺻﯽ
ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﯾﺎ ﺟﻨﺲ ﺧﺎﺻﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺭﺍ ﻗﺪﻏﻦ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ .اصلااو رابه مدارس غیرانتفاعی نمیفرستم تافقط بامرفهین بی دردآشنا شودو فقط درس بخواند.اورادرمدرسه ی عادی ثبت نام میکنم تاباهمه مدل آدم آشنا شود.داراو ندار.بی درد ودردمند.سالم وناسالم و….
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺭﺍ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﻬ او ﻣﯽﻓﻬﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺵ
ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﺩ.
***
ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ میﮕﺬﺍﺭﻡ *فاطمه*تا درحین جستجوی معنا وصاحب اسمش به ارزش واقعی یک زن و قداست وپاکی اش پی ببرد.به اینکه زن یک فرشته ی بهشتی است نه بازیچه ی دست انسانهاهرزه
***

ﻣﻦ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺷﺎﯾﺪ ﻧﺎﺑﻐﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﺸﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺑﯽ ﺷﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.آنقدربزرگ که حتی اگربه نان شبش هم محتاج باشد خودفروشی نکند. ﺩﺧﺘﺮﻡ ﮐﺴﯽ
ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﻗﺪﺭ ﺭﻧﮓﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ. ﺍﺭﺯﺵ ﺑﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ . ﻭ
ﺗﮏ ﺗﮏ ﺛﺎﻧﯿﻪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺭﯾﺰ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ ﺍﺯ
ﺧﻮﺩﺵ، ﻭﺟﻮﺩﺵ، ﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻝﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﺶ، ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ،
ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﺳﺖ ویک سپاسگذار واقعی نسبت به خالق مهربان وقدرتمندش است.

ﺩﺧﺘﺮﻡ
ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺣﺲ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻪ دوستان ونزدیکانش ﻣﯽﺩﻫﺪ . ﺩﺧﺘﺮﻡ
ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪو فقط سود می رساند.ازهمه چیزمهمتردخترم هیچگاه باطنازی وخوداراییش آرامش خانه وخانواده ای را به هم نخواهدزد
***
ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﮏ
ﺗﮏ ﺫﺭﻩﻫﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩﺵ “ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻥ” ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﻣﯽﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ
ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺱﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩﺍﻡ، ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﺗﺴﺖﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺯﺩﻩﺍﻡ، ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﻤﻪ ﻣﻘﺎﻟﻪﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻡ، ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﺑﯿﺖ
ﮐﺮﺩﻥ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﻣﯽﮐﻨﻢ …
ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﯿﺪﺍﺭﻡ وتمام تلاشم رابرای بهترین بودنت میکنم

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




بعضی ها میگن: ‌ � بابا دلت باید پاک باشه!

جواب از قرآن �

آنکس که تو را خلق کرده است ، اگر فقط دل پاک کافی بود
فقط میگفت :
[ آمنوا]
در حالیکه گفته :
[آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات]
یعنی هم دلت پاک باشد ، هم کارت درست باشد .

اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمی شود .
پوستش را هم بکاری سبز نمی‌شود . مغز و پوست باید با هم باشد .
هم دل ؛ هم عمل !!

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




وقتی ﮐﻪ میگوﻳﻨﺪ " علــــــــــی ‏(ﻉ) " ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ لعنت میکنیم مرﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ…
.
.
.
وقتی ﮐﻪ میگویند " حسیــــــــــن ‏(ﻉ) " ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ لعنت میکنیم ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ…
.
.
.
.
.
.
.
.

ﻭﺍی ﺑر ما اگر روزی ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ
" مهــــــــــدی ‏(ﻋﺞ ‏) " ﻏﺮﻳﺐ ﺑﻮﺩ…

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




بخونید حتمااااااااااا
این روزا خیلللللللی بکارمون میااااااد
.
.
اگر کسی در حالت سکته قرار گرفت قبل از حمل به بیمارستان، با سوزنی تمیز سر 10 انگشت او را زخمی کنید تا دو قطره خون بیاید و از لخته در مغز جلوگیری شود .

توصیه های یک پروفسور چینی:

یک سرنگ یا سوزن در خانه نگه دارید : یک روش غیر قراردادی و شگفت انگیز برای بهبود سکته. این متن را بخوانید شاید روزی توانستید به کسی کمک کنید.

متحیر کننده است. لطفا این متن را در دسترس بگذارید توصیه های بسیار خوبی هستند . چند دقیقه صرف مطالعه آن بکنید هرگز تصور نمی کنید که ممکن است زندگی یک نفر بستگی به شما داشته باشد.

پدر من بر اثر سکته فلج شد و سپس مرد. کاش من چیزی در باره این نوع کمک های اولیه می دانستم . هنگامی که حمله صورت می گیرد مویرگها به تدریج در مغز پاره می شوند.

هنگامی که سکته اتفاق می افتد، آرامش خود را حفظ کنید. مهم نیست قربانی کجاست . او را حرکت ندهید چون مویرگهایش پاره خواهند شد. برای جلوگیری از سقوط قربانی ، کمکش کنید تا بنشیند سپس می توانید

حجامت را شروع کنید. اگر در خانه یک سرنگ تزریقی داشته باشید خیلی عالی می شود. در غیر این صورت یک سوزن خیاطی یا یک سنجاق صاف هم خوب است.

1- سوزن یا سنجاق را روی آتش استریل کنید بعد با آن سر هر 10 انگشت مریض را خراش دهید.

2- این طب سوزنی نیست فقط یک خراش یک میلی متری است روی سر انگشتان.

3- خراش بدهید تا خون خارج شود.

4- اگر خون خارج نشد، با انگشت خودتان سر انگشت مریض را فشار دهید.
5- وقتی از هر 10 انگشت خون خارج شد چند دقیقه صبر کنید تا بیمار هشیاری خود را باز یابد.

6- اگر دهان قربانی کج شد لاله گوشهایش را آنقدر بکشید تا سرخ شوند.

7- بعد هر لاله گوش را دو بار بخراشید تا از هر کدام دو قطره خون خارج شود.

بعد از چند دقیقه قربانی باید هشیاری خود را بدست بیاورد. منتظر بمانید تا بیمار دوباره وضعیت طبیعی خود را بدون هر گونه علامت غیر عادی به دست بیاورد. سپس او را به بیمارستان برسانید. حرکت سریع آمبولانس در راه بیمارستان و افتادن در دست اندازها با عث پارگی مویرگها می شود.

من در باره نجات زندگی با حجامت از یک دکتر سنتی چینی به نام "ها بو تینگ" که در سون جیوک زندگی می کند آموختم. به علاوه من در این زمینه تجربه عملی دارم. پس می توانم بگویم که این روش صد در صد موثر است.
در سال 1979 من در کالج "فور گاپ " در " تای چونگ" تدریس می کردم .

یک روز بعد از ظهر مشغول تدریس بودم که ناگهان یک معلم دیگر نفس نفس زنان وارد کلاس شد و گفت : " خانم لیو عجله کن بیا ، سوپروایزر ما سکته کرده است." من فورا به طبقه سوم رفتم و دیدم آقای "چن فو تی ین" سوپروایزر ما همه علائم سکته را دارد: رنگ پریدگی، اختلال در تکلم و کج شدن دهان.

فوراً ا ز یکی از دانشجویان خواستم تا از داروخانه بیرون مدرسه یک سرنگ بخرد تا با آن سر انگشتان آقای چن را خراش بدهم. وقتی ازهمه ده انگشتش قطرات خون ( اندازه یک نخود) خارج شد، رنگ به چهره آقای چن و روح به چشمانش بازگشت . ولی دهانش هنوز کج مانده بود.

پس گوشهایش را کشیدم تا پر ا ز خون شدند وقتی کاملا سرخ شدند، لاله گوش راستش را دو بارخراش دادم تا دو قطره خون خارج شود. وقتی از هرلاله گوشش دو قطره خون خارج شد ، یک معجزه رخ داد.

در عرض 3-5 دقیقه شکل دهانش به حالت طبیعی خود برگشت و تکلمش هم روان و واضح شد. او را گذاشتیم تا یک مدت استراحت کند و یک فنجان چای داغ هم دادیم بعد کمکش کردیم تا از پله ها پایین برود.

او را به بیمارستان "وی واه" رساندیم. یک شب در بیمارستان بستری شد و روز بعد برای تدریس به مدرسه بازگشت . همه چیز به حالت نرمال در آمد.

به طور معمول قربانیان سکته از پارگی جبران ناپذیر مویرگها در راه بیمارستان رنج می برند. در نتیجه این گونه بیماران هرگز بهبود نمی یابند . ( ایرن لیو)

بنابراین ، سکته دومین علت مرگ است. اگر کسی خوش شانس باشد، زنده می ماند ولی ممکن است تا آخر عمر فلج بماند. این اتفاق وحشتناکی است که در زندگی می تواند رخ دهد.

اگر همه ما این روش حجامت را به خاطر داشته باشیم و به سرعت پروسه نجات زندگی را شروع کنیم قربانیان دوباره احیا شده و صد در صد حالت عادی خود را به دست خواهند آورد.

اگر ممکن است لطفاٌ این متن را پس از مطالعه به دیگران فوروارد کنید . شاید به نجات زندگی یک نفر کمک کند

موضوعات: سایر مطالب  لینک ثابت




سال هاي پيش در يکي از کلاس هايم که مشغول تدريس بودم دختر خانم جواني حضور داشت که بسيار افسرده و ناراحت بود. او احساس مي کرد در مقايسه با گروه هم سالان خود از زيبايي کافي برخوردار نيست و همين مسأله، اعتماد به نفس اش را به شدت کم کرده بود، انگيزه و دل و دماغ درس خواندن نداشت و آرامش و شادماني و سرزندگي را از او سلب کرده بود. او فکر مي کرد با اين شرايط هرگز نمي تواند شاد و پرانرژي باشد. در واقع او صرفاً با يک مقايسه ي ذهني بسيار ساده بين چهره و ظاهر خودش با ديگراني که به زعم او زيباتر از خودش بودند روزهاي زندگي اش را تلخ کرده بود.

توجه داشته باشيد که مقايسه يک دام بسيار مهلک و خطرناک است که هر کدام از ما انسان ها ممکن است در زمينه اي و به شکلي در آن گرفتار شده باشيم. به اين عبارات دقت کنيد:
« خوش به حال فلاني، چه خانه و زندگي و درآمد هنگفتي دارد!»
« خوش به حال فلاني، چه شوهر خوب و مهرباني دارد و چقدر مراقب همسرش است!»
« خوش به حال فلاني، چه پدر و مادر دلسوز و مهرباني دارد!»

اگر مي خواهيد روزهاي شاد و پرانرژي داشته باشيد هرگز نبايد داشته هاي خود را با ديگران مقايسه کنيد.
اول اينکه يادتان باشد شما در هر سطحي که باشيد، حتماً کساني هستند که از شما بهتر و بيشتر دارند.
دوم اينکه بسياري از کساني که شما افسوس زندگي شان را مي خوريد، خلاءها و کمبودهايي دارند که غالباً از آن بي خبريد.
سوم اينکه توجه داشته باشيد که چنين مقايسه هايي نه تنها نفعي برايتان ندارد بلکه شما را به رنج و اندوه دايمي و ناسپاسي مي برد. اگر واقعاً قصد مقايسه داريد، همانطور که پيامبر عزيزمان فرموده اند در امور مادي خود را با پايين تر از خود و در امور معنوي خود را بالاتر ا زخود مقايسه کنيد. در آن صورت خواهيد ديد که تا چه اندازه غرق در نعمتيد و تا چه حد خوشبخت و توانگريد.

مطمئن باشيد آن چيزي را که امروز داريد براي خيلي ها يک آرزوست، به عنوان نمونه شما اکنون به راحتي داريد اين متن را مي بينيد و مي خوانيد اما هستند افراد نابينايي که آرزوي يک لحظه زندگي کردن در شرايط شما را دارند.

با آرزوي روزهاي پرانرژي

موضوعات: روانشناسی  لینک ثابت




میلاد نور

مولا جان روزها را می گذرانیم بی آنکه ازشما خبری داشته باشیم هفته ها را سپری می کنیم بی آنکه شما را دیدهباشیم شبهای جمعه که می رسد اشتیاق دیدارتان را می کشیم که شاید این شب در سحرگاه صدای نازنین و دلربای شما رابشنویم و جان دوباره بگیریم …

پیشاپیش فرا رسیدم سالروز میلاد امام زمان (عج) را خدمت شما دوستان عزیز تبریک عرض می کنیم.

بریده شد نفسم در میان این زندان

به دامن چمن و لاله زار خواهم رفت

تمام جسم و وجودم فدای دیدارش

چو تشنه ای به دل چشمه سار خواهم رفت

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




حرف اشتباهیست كه ميگويند با هر كس بايد مثل خودش رفتار كرد..
اگر چنين بود از منيت و شخصیت هر كس چيزى باقى نميماند
هركس هر چه به سرت اورد فقط خودت باش..
اگر جواب هر جفايى بدى بود;
داستان زندگی ما خالى از ادم خوبه ها بود
اگر نميتوانى ادم خوبه زندگي كسى باشى
اگر براى ياد دادن تنها همان خوبى هايى كه خودت بلدى ناتوانت كردند..
اگر همان اندك مهربانيت را از بر نشدند..
اگر خوبى كردى و بدى ديدى..
كنار بكش!!! اما بد نشو.
زيرا اين تنها كاريست كه از دستت بر ميايد..
مهم نيست با تو چه كردند;تو قهرمان زندگی خودت بمان..
تو ادم خوبه ى زندگی خودت باش..
با وجدانت اسوده بخواب.
سرت را پيش خدايت بالا بگير.
و بخاطر ذاتت شكرش را بگو…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




. .

ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﺠﺎﺭﺵ ﮔﻔﺖ : ﻓﺮﺩﺍ ﺍﻋﺪﺍﻣﺖ ﻣﻴﮑﻨﻢ!

ﻧﺠﺎﺭ ﺁﻥ ﺷﺐ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ… ﻫﻤﺴﺮ ﻧﺠﺎﺭ ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺨﻮﺍﺏ ،
" ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﮔﺸﺎ ﻳﺶ ﺑﺴﻴﺎﺭ "
.

ﮐﻼﻡ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺑﺮ ﺩﻟﺶ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ، ﺻﺒﺢ ﺻﺪﺍﯼ ﭘﺎﯼ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ.. .

ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪﯼ، ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﻳﻐﺎ ﺑﺎﻭﺭﺕ ﮐﺮﺩﻡ!
.

ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻟﺮﺯﺍﻥ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﺯﻧﺠﻴﺮ ﮐﻨﻨﺪ،
.

ﺩﻭ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﺗﺎﺑﻮﺗﯽ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﺴﺎﺯﯼ!!
.

ﭼﻬﺮﻩ ﻧﺠﺎﺭ ﺑﺮﻗﯽ ﺯﺩ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ … .

ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
. " ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻮﺍﺏ , ﺯﻳﺮﺍ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻳﮑﺘﺎ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﮔﺸﺎﻳﺶ ﺑﺴﻴﺎﺭﻧﺪ "
. .

ﻓﮑﺮ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؛
. "ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﺒﺎﺭﮎ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﻣﺎﻟﮏ ﻭ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﮐﺎﺭﻫﺎﺳﺖ."

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




من چُنینم که می بینی و تو چنانی که می دانی..

با کردار زشتم، طالب بهشتم، با آن که نکِشتم و دانه ای نهشتم، جز آنکه حُبّ تو را به دل سرشتم.

الهی!

اگرپستم، بنده ی توهستم

دلم را به رحمت تو بسته ام، وحالا در انتظار کرمت نِشسته ام.

اگر ناقابلم، به درگاره تو سائلم و اگر بی حاصلم، به تقصیر و قصور خود قائلم و اگر جاهلم، به تو مایل و اگر منع نمایی به جاست و در این باب چون و چرا گفتنِ من خطا است.

امر، دست توست و جمیع مطالب پای بست تو است…

حلقه کوبِ باب کرمت و گدای در خانه ات..

حاجت دارد و به غیر از این درگاه، جایی سراغ ندارد و پیوسته تخم امید در مزرع دل می کارد ؛

تو میدانی و رحمت بی نهایتت…

موضوعات: مناجات  لینک ثابت




حضرت رضا(ع)فرموده اند:
۷ چيزبدون ۷ چيزديگرمسخره است:
۱-كسیكه به زبان استغفاركندودر دل پشيمان نباشد،خودرامسخره كرده.
۲-كسیكه توفيق ازخدابخواهدو كوشش نكند،خودرامسخره كرده.
۳- كسیكه بهشت خواهدوبرسختيها صبرننمايد،خودرامسخره كرده.
۴- كسیكه ازآتش بخداپناه برد واز لذت دنیادست نكشد،خودرامسخره كرده.
۵-كسیكه مرگ رايادكندو آماده آن نشود،خودرامسخره كرده.
۶-كسیكه خدارايادكندومشتاق ديدار اونباشد،خودرامسخره كرده.
۷-كسیكه درگناه اصرارورزد وبدون توبه ازخداطلب عفوو بخشش كند،خودرامسخره كرده است.
منبع: تحريرالمواعظ العددية.

موضوعات: روایات  لینک ثابت




.
پيشروي نيروهاي مقاومت مردمي يمن در استان هاي "شبوه" و"حضرموت"
تاریخ انتشار: 94/03/09 13:23
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1653769
سازمان ملل: بيش از هزار غيرنظامي در يمن کشته شده‌اند
تاریخ انتشار: 94/03/09 13:8
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1653661
سفارت عربستان در صنعا تسليم انصارالله شد
تاریخ انتشار: 94/03/09 13:4
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1653649
ادعاي روزنامه "الشرق الاوسط" درباره پيش نويس توافق ميان انصارالله و ائتلاف عربي
تاریخ انتشار: 94/03/09 13:0
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1653618
آغاز رسمي حمله دفاعي يمن به عربستان
تاریخ انتشار: 94/03/09 13:53
www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1653931
بمباران کنسولگري روسيه در شهر "عدن" يمن
تاریخ انتشار: 94/03/09 13:43

www.khorasannews.com/OnlineNews.aspx?newsid=1653855

موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت




این عکس محل تولد امیر المومنین علی علیه السلام را نشان میدهد و با بحرکت دراوردن انگشت روی تصویر ؛ اطراف کعبه را نیز تماشا کنید . لطفا با انگشت خود روی ادرس زیر ضربه بزنید:من کلی ذوق کردم شمام ببینیدخالی ازلطف نیست، التماس دعا

http://www.shutterksa.com/panorama/YemeniCorner/

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




.
ﺁﻗﺎ ! ﺗﻮ ﺭﺍ ‏« ﺁﻗﺎ‏» ﻣﺮﺍ ‏« ﻧﻮﮐﺮ ‏» ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﻭّﻝ ﻣﺮﺍ ﺁﺧﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺭﻭﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﻦ ﯾﻘﯿﻨﺎً ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻡ ﻣﺮﺍ ﻗﻨﺒﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ‏«ﺑﻬﺘﺮﺍﻥ ‏» ﺭﺍ ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺁﺭﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺣﺘﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﻨﺞ ﺗﻦ ﻫﻢ
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺧﻠﻘﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﺁﻭﺭﺗﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺍﻣّﺎ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ ﺑﯽ ﺳﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮏ ﺩﯾﺪﻩ … ﻧﻪ … ﭼﺮﺍﻍ ﺑﺮﺯﺥ ﻣﺎﺳﺖ
ﺍﺯ ﺑﺮﮐﺖ ﺗﻮ ﺍﺷﮏ ﺭﺍ ﮔﻮﻫﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺗﺮﺳﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﭼﻮﻥ ﺷﻨﯿﺪﻡ
ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺷﺎﻓﻊ ﻣﺤﺸﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻧﺪﺍﺭﺩ … ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ
ﻣﻦ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺟﺎﻥ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ …. ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
… ﺑﺪﮐﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻧﯿﻤﻪ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﺷﺪ
ﻟﻄﻒ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﻣﺲ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺟﻨﺴﻢ ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻃﻼ ﺷﺪ
ﺷﻐﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭّﻟﺶ ﺯﺭﮔﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﮔﻨﺒﺪ ﺷﻪ، ﭘﺮ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺟﺎﯼ ﺩﻭ ﭘﺮ، ﺑﺎﻝ ﻣﺮﺍ ﺷﻬﭙﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﺎﯼ ﺑﺎ ﺻﻔﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ
ﺁﻥ ﻗﻄﻌﻪ ﺭﺍ ﻋﺮﺵ ﻋﻠﯽ ﺍﮐﺒﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ! ﺿﺮﯾﺢ ﻧﻮ ﻣﺒﺎﺭﮎ
ﻃﺮﺡ ﺿﺮﯾﺤﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺫﻭﻕ ﺁﻭﺭ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺁﻗﺎ ﺿﺮﯾﺢ ﻗﺒﻠﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﭘﺲ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ؟
ﺁﯾﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ؟
ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺍﺷﮏ ﭼﺸﻢ ﺗﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
…. ﺳﻬﻢ ﺣﺴﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻏﺮﺑﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﻏﺮﺑﺖ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﺷﻬﯿﺪ ﮐﯿﻨﻪ ﯼ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﻗﺒﺮﺵ ﺷﺒﯿﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺯﻫﺮﺍ ﭼﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ ﻗﺒﺮ ﺍﻭ ‏« ﻣﺎﺩﺭ ‏» ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
ﺍﻭّﻝ ﻓﺪﺍﯾﯽ ﻭﻻﯾﺖ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺿﺮﺏ ﻣﯿﺦ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ
.

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




فیلم/ روحیه ی مثال زدنی شیعیان عربستان/ سجده شکر پدران شهدای دمام #فارس
farsnews.com/13940309000162

موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت




ای آل سعود ترک تازی نکنید

***

با غیرت ما این همه بازی نکنید

***

ما مردمان امیر فتح مکه است

***

پس لال شده زبان درازی نکنید

موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت




خورشید به گود آمده سرگرم قنوت است
این آل سعود است که در حال سقوط است

***
هستند شیاطین همه درگیر تبانی
ایران شده آماده ی یک جنگ جهانی

***
آماده شده لب بزند جام جنون را
صادر کند از نفت عرب بشکه ی خون را

***
بیزار ز جنگیم ولی مرد جهادیم
دادیم سرودست ولی باج ندادیم

***
ما با احدی نیز نداریم سرجنگ
لعنت به بلادی که شد آغازگر جنگ

***
ما هیچ زمان حمله نکردیم به جایی
ما مرد دفاعیم ولیکن چه دفاعی!

***
شمشیر عجم منتظر رخصت جنگ است
مکه بشود مرکز ایران چه قشنگ است

***

ما منتظر حمله ای از سوی حجازیم
تا بین بقیعش حرمی ناب بسازیم

***
"یا حیدر کرار" زند نقش به زودی
بر پرچم سبز عربستان سعودی

***
از روضه ی عباس شرف یاد گرفتیم
یک عمر از او یکسره امداد گرفتیم

***
ما غیر کفن بر تن خود جامه نداریم
ای شمر برو شوق امان نامه نداریم

***
با سرور و پیغمبرخود هم وطنی شد
هرکس که در این برهه اویس قرنی شد

***
مرشد به طرب ضرب بزن وقت حماسه ست
مداح بخوان وقت غم و سینه زنی شد

***
"درّ" نجف سینه ی ما از غم یاران خونین شد و مانند عقیق یمنی شد!
یا فاطمه گفتیم گذشتیم ز طوفان گفتیم "علی" ناشدنی هم شدنی شد

***
آماده ی آنیم بپوشیم کفن را
ایران که نمرده ست بگیرند بگیرند یمن را

***
هر شاه سعودی شده یک نوکر دربست
در پشت لباس عربی فتنه ی غرب ست

***
ننگی که به پیشانی شاهان سعودیست
زیر سر یک مشت مسلمان یهودیست

***
چشمان جهان در پی آن یکه سوار است
این عطر یمانیست که لبریز بهار است

***
از نام علی واله و مستیم همیشه
ای خاک یمن پشت تو هستیم همیشه!

موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت




هنيئأً لكم يا صاحب الزمان و يا أميرنا العطشان بولادة شبه رسول الله ، علي الأكبر�

….
باز هم شنبه و ….. باز هم بي صاحبي!!
چهارمين عيد اين ماه باعظمت هم از راه رسيد و…..هنوز دستان تهي تر از خاليِ اهاليِ ديارِ فراق ، در طلب يار مهجور ، به آسمان ، كشيده مانده و در انتظار اجابت است!
امروز قلبم مردّد مانده كف شادي بكوبد يا حلقه ي باب هزارسال، بسته مانده ي نبودن شما را؟؟؟

ارباب عزيز ما و ناخداي كشتي نجات بشر ، سيدنا حسين إبن علي عليهماالسلام ، امروز ، طعم پدر شدن ، مذاقشان را مالامال از عطر نبوي كرده….
آن هم چه فرزندي؟؟؟؟!! قرن هاست كه تمام عقول از توصيف كه هيچ، حتي درك يكي از شئوناتش عاجز مانده اند!!
مولودي كه بعد از آمدنش ، ضربان قلب مهربان پدرش شده بود تا……… سال ها گذشت و همان قلب مهربان به تپش افتاد……تپش وداع با كسي كه تعرض به ساحت مقدسش ، تَجَرّي به مقام پروردگار محسوب مي شد ،،،،،،،
ضربان اين قلب به شماره افتاده بود و علي عزيزش خرامان خرامان به آغوش الهي،رهسپار……
او رفت و دنيا براي قلب مهربان ارباب رئوفمان ، تنگ تر از زندان شده بود!! جان بود كه از كالبد جانش مفارقت كرد!.!

….كجا رفتيم؟!
بگذار برگرديم همين جاي تاريخ كه روزگار درازي ست امتداد غفلت ما بر عمر غيبت وليّ مهربانمان افزون كرده و ما بي خبران ، آسوده تر از هميشه در پي آذين ديوارهاي شهرمانيم براي جشن مولودش…
شرممان باد كه خود را ريزه خور خوان اميركريمي مي دانيم كه همه ساله مراسم ميلادش را بدون وجودش اقامه مي كنيم !!
نبودنش را از هميشه بيشتر حس مي كنيم….اما آن گونه كه بايسته است بودنش را نمي خواهيم!!!
آقاجانم
مهدي آل فاطمه
اي عزيزترين براي قلب هاي شكسته!!
دلهره دارم
اضطراب نيمه ي ماه به تمام جسمم رسوخ كرده … مي ترسم زبانم لال ، امسال هم ….

نه والله
خسته شديم
از خودمان و شِكوه مي بريم به امام مهربان از پدرمان
ببخش اين يتيمان گريزپاي را
دوستت دارند …. اما مبتلا به روزگار نبودنت شده اند
دعاي مان كن اي مستجاب الدعوة ترين !! تا بيش از اين در عرق شرم اين همه عصيان گري ، غرق نشويم
آقاجانم
عزيزتر از عزيزانم
ما نيمه ي شعبان بدون شمارا نمي خواهيم
كوچه پس كوچه هايي كه لياقت فرش راه شما شدن را ندارند،را چه به آذين و….
همان بِه كه سياه پوش غم بزرگ نداشتن شما بمانند!!
.
.
.
يا الله
شايد علي اكبر عليه السلام را به دردانه ي خلقتت حسين عليه السلام بخشيدي تا باب ورود ما بي آبروهاي عالم را گشوده باشي
ما نيز ، اين سبب نوراني را واسطه ي نياز به بارگاهت ميكنيم و تو را به حق اين مولود عزيز -كه جان همه ي عالم فداي خوشحالي پدرش در لحظه ي تولدش باد- قسم مي دهيم كه بيا و دست از تنبيه ما بي خبران بكش و امر ظهور منتقم كربلا را همين الساعة امضاء بفرما
اللهم صل علي محمدوآل محمدوعجل فرجهم والعن وأهلك أعدائهم

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




تصاویری از عملیات انتحاری نیروهای تکفیری در نزدیکی مسجد «امام حسین» در «دمام» عربستان / ندای لبیک یا حسین (ع) شیعیان عربستان
farsnews.com/13940308000537

موضوعات: طوفان جاهلیت  لینک ثابت
1 2 4 6