✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
اشعار میلاد امام زمان, شعر امام زمان


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



گاهی «تکلیف» تو به دست نزدن به یک دوست داشتنی تعلق گرفته است که باید اطاعت کنی و گاهی «تقدیر» تو، به نداشتن یک دوست داشتنی تعلق گرفته است که باید رضایت داشته باشی. این اطاعت و رضایت؛ همان مبارزه با نفس را شکل میدهد که موضوع اصلی زندگی بشر است.


حضرت علی علی(ع) فرمودند: رشد نفس در مخالفت با اوست (تحف العقول/ص91)
و در روایت دیگری میفرماید: رشد انسان در مخالفت با شهوت است (تحف العقول /214)


همچنین از امام جواد(ع) نقل شده است که میفرماید: هرگز حقیقتِ ایمان را به کمال نمى رساند، مگر آنکه دینش را بر هوس خود ترجیح دهد، و هرگز به هلاکت نمىافتد، مگر زمانى که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد (کشف الغمه/ج2/ص348).

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت




ما برای این آفریده شدهایم که در خودمان تغییر و تفاوت ایجاد کنیم و از آن در جهت تولید ارزش افزوده کمک بگیریم. انسان تنها موجودی است که برای ایجاد ارزش افزوده توانمند شده است.

مثلاً در حیات مادی خودش از گیاهان خشک و بلااستفاده، برخی صنایع دستی مانند سبد را درست میکند، که نوعی تولید ارزش افزوده است.
ارزش افزوده وقتی تولید میشود که انسان بر خلاف میل و دوستداشتنیهایش عمل کند/ارزش افزوده در مبارزه با نفس ایجاد میشود

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت




امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «مخالفت با هوای نفس نظام دین را شکل میدهد (غررالحکم/حدیث32)‏
و در جای دیگر میفرمایند: «رأس دین مخالفت با هوای نفس است (غررالحکم/حدیث35)


پیامبر گرامی اسلام(ص) میفرمایند: بر یکی از دربهای دوزخ الهی نوشته شده است:

«از هوای نفس پیروی نکن، هوای نفس ایمان را از بین می برد (الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین(ع)/ص177)
لبته مبارزه با هوای نفس سخت است. در حدیث قدسی چنین آمده است که: مردم یکبار میمیرند ولی مؤمن به خاطر مبارزه با نفس و مخالفت با هوای نفسش روزی هفتاد بار میمیرد؛(میزان الحکمه/روایت 2916)‏
.

 

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت




معمولاً در پاسخ به این سؤال که «تفاوت انسان با حیوان چیست؟» به اینکه انسان دارای عقل، آگاهی و اراده و اختیار است، اشاره میشود.آگاهی و اراده، دو مفهوم بسیار مشهور در حیات انسان هستند.

ولی در این میان مفهوم دیگری وجود دارد که غریب مانده است و اگر این مفهوم نباشد، آگاهی و اختیار هم فایده نخواهند داشت و آن «جهاد اکبر» است.
میتوان گفت آزادی انتخاب و اختیار انسان، در صورتی که تمایلات انسان مطرح نباشد، مضحک و بیمعنا است. این تمایلات و گرایشهای انسان است که نسبت او را با چیزی که میخواهد انتخاب کند، تعیین میکند.

و انتخاب انسان وقتی ارزشمند است که علیه آن چیزی که دوست دارد، انتخاب کرده باشد. و الّا انتخاب او، تفاوتی با حیوانات را رقم نخواهد زد.

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت




پرسش: لقبهاي حضرت مهدي (ع) را بنويسيد .

پاسخ: نام، كنيه و القاب
نام و كنيه(اسمى است كه با لفظ «اب» يا «ام» شروع مى‏شود مانند: اباعبداللّه و امّ البنين.) امام زمان(ع) همان نام و كنيه پيامبر اسلام(ص) است و در برخى از روايات از بردن نام ايشان تا هنگام ظهور، نهى شده است.
لقب‏هاى مشهور آن حضرت عبارتند از: مهدى، قائم، منتظَر، بقيةالله، حجّت، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولىّ‏عصر كه معروف‏ترين آن‏ها «مهدى» است.
هر يك از اين لقب‏ها، بيانگر پيام ويژه‏اى درباره آن بزرگوار است.
آن امام خوبى‏ها را «مهدى» گفته‏اند زيرا كه هدايت شده‏اى است كه مردم را به سوى حق مى‏خواند و «قائم» خوانده‏اند چون براى حق، قيام خواهد كرد و »منتظَر« ناميده‏اند زيرا كه همگان در انتظار مقدم اويند و «بقيةاللّه» لقب داده‏اند چرا كه باقيمانده حجت‏هاى خدا و آخرين ذخيره الهى است.
«حجّت» به معنى گواه خدا بر خلق و «خلف صالح» به معنى جانشين شايسته براى اولياء خداست. او «منصور» است چون از سوى پروردگار يارى مى‏شود و «صاحب الأمر» است چون امر ايجاد حكومت عدل الهى به عهده اوست. «صاحب الزمان و ولىّ عصر» نيز به معنى آنست كه او حاكم و فرمانرواى يگانه زمان است.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: علت نيامدن نام حضرت در قران ؟

پاسخ: پيرامون امام زمان(ع) و ظهور او اختلاف و ابهامي نيست. مسلمانان اعم از شيعه و عامه (اهل سنت) ظهور جهاني او را پذيرفتهاند. او را از فرزندان پيامبر(ص) و فاطمه زهرا(س) ميدانند.
پيرامون آن وجود مقدس نقاط مشترک فراواني ميان دو فرقه اصلي مسلمانان وجود دارد. آنچه محل اختلاف است وجود حضرت مهدي(ع) است. شيعيان معتقدند او فرزند امام حسن عسکري(ع) است که در سال 255 هـ.ق به دنيا آمده و زنده است. عامه دو گروه شدند. اکثريت آنان معتقد به ولادت آن بزرگوار نيستند بلکه ميگويند ايشان در آخر الزمان و نزديک ظهور به دنيا ميآيد. گروه کمي از آنان مانند شيعه معتقد به ولادت و حيات امام مهدي(ع) هستند. البته سؤال ميتواند به گونهاي ديگر مطرح شود: چرا نام امام علي(ع) و اهل بيت در قرآن ذکر نشده است که پاسخ به آن مجالي ديگر ميطلبد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا وقتی کلمه قائم می آید باید بلند شویم ؟

پاسخ: وجود دو روايت، دليل چنين كاري است كه يكي، قول امام و ديگري، فعل امام است. امام صادق(ع) فرموده است: «فليقم و ليطلب من الله تعجيل فرجه؛ پس بايستد و از خدا تعجيل فرج را طلب كند»(منتخب الاثر، ص641).
درباره امام رضا(ع) نقل شده است: «وضع الرضا يده علي رأسه و تواضع قائماً و دعي له بالفرج؛ امام رضا(ع) دستش را بر روي سرش قرار داد و متواضعانه ايستاد و براي فرج او دعا كرد»(منتخب الاثر، ص640).
از اين دو روايت، معلوم مي‌شود هنگام برده شدن نام امام زمان(ع) بايد برخاست و براي حضرت دعا كرد. البته در روايت اول برخاستن را ويژه زماني مي‌داند كه لقب قائم ذكر شود و فقط بلند شدن و دعا كردن را مي‌رساند. اما روايت دوم، لقب خاص را نمي‌رساند، بلكه هرگاه يادي از امام شود، بايد برخاست و دعا كرد و نيز علاوه بر اين در روايت دوم دست روي سر نهادن نيز بيان شده است.
امام صادق(ع) سبب اين كار را فرموده است: «زيرا غيبت ايشان طولاني است و چون رأفت امام به كساني كه دوستش دارند، زياد است، هركس او را به اين لقب ـ كه اشاره به دولت ايشان دارد و حسرت بر غربت ايشان را مي‌رساند ـ ياد كند، امام به او نظر مي‌كند و از جمله چيز‌هايي كه نشان تعظيم است، برخاستن بنده هنگام نگاه كردن مولا به او است.(منتخب الاثر، ص641).
از اين روايت معلوم مي‌شود، برخاستن، نشان تعظيم و احترام و بزرگ شمردن امام است و در مورد روايت دوم نيز هر چند كلام امام نيست، اما برداشت راوي ـ به عنوان كسي كه حاضر در مجلس است ـ همين تواضع است. راوي مي‌گويد: «وتواضع قائماً» يعني براي تواضع، امام به پا خاست. پس براي بزرگ شمردن امام و كوچك انگاشتن خود، چنين عملي انجام مي‌شود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا نام بردن اسم اصلي حضرت حرام است و فلسفه نوشتن ان به صورت (م ح م د ) چيست ؟

پاسخ: حضرت مهدي(ع) همنام با پيامبر(ص) و هم لقب با آن وجود شريف است. نام آن حضرت، محمد و لقب او ابوالقاسم است. در بعضي احاديث معتبر، تصريح به اين نام در مجالس عمومي منع شده است.(ترجمه، مكيال المكارم، ج2،ص188)
پيامبر(ص) مي‌فرمايد: «لا يسمه باسمه ظاهراً قبل قيامه الا كافر به»؛«در آشكارا نام او را تا قبل از قيام او، جز كافر به او نمي‌برد».(مستدرك الوسايل، ج12، ص285)
امام باقر(ع) نيز فرموده است: «لا يسمي حتي يظهر امره»؛«نام او نبايد برده شود تا اينكه امر (قيام) او آشكار شود».(كافي، ج1، ص525)
امام رضا(ع) نقل شده است: «لا يسمي باسمه بعد غيبة احد حتي يراه و يعلن باسمه فليسمه كل الخلق»؛«كسي نام او را پس از غيبت او نبرد تا زماني كه او را ببيند و نامش آشكار شود و تمام مردم نام او را ببرند».(مستدرك، ج12، ص285)
امام حسن عسكري(ع) مي‌فرمايد: «لا يحل لاحد ان يسميه و يكنيه بكنيته الي ان يظهر الله دولته و سلطنته»؛« براي هيچ كس حلال نيست كه نام و كنيه او را ببرد تا وقتي كه خدا دولت و حكومتش را آشكار سازد.(مستدرك، ج12،ص285).
بر اساس اين دسته از روايات ـ كه نام بردن آن حضرت تا زمان ظهور منع شده است ـ بسياري از عالمان شيعه تصريح و تلفظ نام شريف آن حضرت را حرام دانسته‌اند. و لذا براي اينكه اين نام تلفظ نشود در نوشته‌ها به صورت «م‌ح‌م‌د» مي‌نويسند اگر چه نوشتن به صورت «محمد» حرام نيست.
البته برخي از عالمان شيعه (مانند خواجه نصير طوسي) تلفظ نام اصلي را هم جايز دانسته‌اند و از زمان شيخ بهايي به بعد در اين مسأله بين عالمان شيعه اختلاف نظر و رأي پديد آمد.(مكيال المكارم، ج2، ص190).
گروهي از عالمان شيعه(مانند شيخ مفيد، شيخ صدوق، علامه طبرسي، محقق داماد، مرحوم مجلسي و محدث نوري و …) به زبان آوردن نام اصلي حضرت را حرام دانسته‌اند.
گروه ديگر از عالمان شيعه (مانند شيخ انصاري و شيخ حر عاملي و …) ذكر نام اصلي حضرت مهدي(ع) را حرام ندانسته و روايات منع را مربوط به زمان غيبت صغري مي‌دانند كه جان آن حضرت از طرف حكومت وقت در خطر بوده‌است. اين گروه در تاييد نظر خود، روايات و زيارات را كه نام اصلي حضرت مهدي(ع) تصريح شده است ذكر مي‌كنند:
شيخ صدوق از زبان يكي از ياران امام حسن عسكري(ع) نقل مي‌كند: «ان ابا محمد بعث الي بعض من سماه لي بشاة مذبوحه و قال هذه عقيقة ابني محمد»؛«امام براي يكي از كساني كه نامش را براي من ذكر كرد گوسفند سر بريده‌اي فرستاد و فرمود اين عقيقه فرزندم محمد است»(كمال الدين ج2، ص334).
از آنجا كه بيشتر «روايات منع» نام بردن را تا زمان ظهور ممنوع شمرده‌اند؛ لذا بسياري از عالمان شيعه ذكر و تلفظ نام شريف حضرت مهدي(ع) را سزاوار نمي‌دانند و مي‌فرمايند: بهتر است تصريح به نام اصلي آن وجود شريف نشود».
برخي نيز معتقدند: حرمت ذكر نام حضرت در جايي است كه مخالفان و دشمنان اهل بي و امام زمان(ع) حضور دارند.
گفتني است تلفظ نام و كنيه مخصوص حضرت مهدي(ع) در اين موارد بدون اشكال است:
1. در نوشته‌ها: حتي كساني كه ذكر نام محمد را حرام مي‌دانند، نوشتن آن در كتاب‌ها را حرام ندانسته‌اند.
2. به صورت اشاره و رمز: مي‌توان گفت نام آن حضرت مانند نام رسول خدا و كنيه او مانند كنيه رسول خدا است و نيز مي‌توان به صورت رمز ـ م ح م د ـ تلفظ نمود.
3. در دعا و مناجات در غير مجالس عمومي؛
4. ذكر نام آن حضرت به صورت پنهاني و در قلب.
(ترجمه مكيال المكارم، ج2، ص188)

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا نام ان حضرت قائم است ؟

پاسخ: نام گذاري امام زمان(ع) به قائم را مي‌توان چنين بيان كرد:
1. رسول خدا اين نام را براي حضرت مهدي(ع) به كار بردند: «من انكر القائم من ولدي في زمان غيبته مات ميتة جاهلية»؛«هر كس «قائم» از فرزندان مرا در زمان غيبت او انكار كند، مرگ او مانند مرگ جاهليت خواهد بود».(منتخب الاثر، ص625).
2. نام قائم از سوي ائمه(ع) براي حضرت مهدي(ع) به كار برده شده است:
از امام صادق(ع) تعبير «القائم المنتظر» ؛ از امام باقر(ع) تعبير «قائم»، و از امام صادق(ع) تعبير «القائم المهدي» نيز آمده است.
3. نام گذاري توسط خداوند با تعبير «بهذا القائم انتقم منهم».
امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «پس از شهادت امام حسين(ع)و واقعه عاشورا ملائكه آسمان آرامش نداشتند و خدا به آنها وحي نمود كه آرام باشيد، به عزت و جلالم قسم كه انتقام آنها را خواهم گرفت و سپس امامان از فرزندان حسين(ع) را به آنها نشان داد ويكي از آنها را كه ايستاده و در حال نماز بود، نشان داد و فرمود: به اين شخص قائم، انتقام خواهم گرفت.
نكته قابل توجه اينكه انتقام الهي به صورت برپايي عدل در تمام جهان به دست حضرت مهدي(ع) و برقراري حكومت صالحان و شكست ظالمان به حقيقت خواهد پيوست و اين خود جلوه‌اي از رحمت بي منتها و كامل خداوند است كه شامل جهانيان خواهد شد.
همچنين به او قائم مي‌گويند: زيرا قيام به حق مي‌كند و حاكميت عدل الهي را در جهان برقرار سازد.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا به امام مهدي قائم و اباصالح مي گويند؟


پاسخ: به او قائم مي‌گويند، زيرا به امر خدا قيام به حق مي‌كند و جهان را از شرك و ظلم مي‌رهاند. اينكه چرا به او اباصالح مي‌گويند چند قول بيان شده است:
الف. در زمان ظهور و حاكميت او، همه جا را صلح و دوستي مي‌گيرد و او پدر صلح مي‌باشد.


ب. در قرآن آينده زمين براي صالحان(انبياء/105) رقم خورده است و او چون امام و به تعبير دين صالحان است، لذا “ابا صالح” مي‌گويند.
ج. زيرا او فرياد رس درماندگان و نيازمندان است. در برخي تعابير آمده است كه در موقع گرفتاري از لفظ يا ابا صالح مدد بگيريد، مشكل شما حل مي‌شود.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: اسامي حضرت را نام ببريد ؟

پاسخ: كنيه داراي اسمى است كه با لفظ “اب” يا “ام” شروع مى‏شود مانند: اباعبداللّه و امّ البنين. امام زمان(ع) همان نام و كنيه پيامبر اسلام(ص) است و در برخى از روايات از بردن نام ايشان تا هنگام ظهور، نهى شده است.
لقب‏هاى مشهور آن حضرت عبارتند از: مهدى، قائم، منتظَر، بقيةالله، حجّت، خلف صالح، منصور، صاحب الامر، صاحب الزمان و ولىّ‏عصر كه معروف‏ترين آن‏ها “مهدى” است.


هر يك از اين لقب‏ها، بيانگر پيام ويژه‏اى درباره آن بزرگوار است.
آن امام خوبى‏ها را “مهدى” گفته‏اند زيرا كه هدايت شده‏اى است كه مردم را به سوى حق مى‏خواند و “قائم” خوانده‏اند چون براى حق، قيام خواهد كرد و “منتظَر” ناميده‏اند زيرا كه همگان در انتظار مقدم اويند و “بقيةاللّه” لقب داده‏اند چرا كه باقيمانده حجت‏هاى خدا و آخرين ذخيره الهى است.
“حجّت” به معنى گواه خدا بر خلق و “خلف صالح” به معنى جانشين شايسته براى اولياء خداست. او “منصور” است چون از سوى پروردگار يارى مى‏شود و “صاحب الأمر” است چون امر ايجاد حكومت عدل الهى به عهده اوست. “صاحب الزمان و ولىّ عصر” نيز به معنى آنست كه او حاكم و فرمانرواى يگانه زمان است.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: اثبات لقب صاحب الزمان

پاسخ: يکي از نامها و لقبهاي حضرت مهدي(ع) لقب “صاحب الزمان” است. اين نام اشاره به يکي از مقامهاي آن حضرت در دين و شريعت و جايگاه خاص آن وجود شريف دارد. در اين مقال به طور اختصار اين نام و مفهوم آن را از دو ديدگاه بررسي ميکنيم.
يک. از نظر کلام اسلامي در مذهب شيعه اثني عشري:
دانشمندان علم کلام عقيده دارند خداوند در هر زمان، ولايت، رهبري و هدايت جامعه به سوي شريعت و سعادت را بر عهده انسانهاي برتر و کامل در آن زمان گذاشته است. اين انسانها از هر گونه خطا و اشتباه محفوظ و مصون ميباشند. آنان در مقام ولايت و امامت، از ناحيه خداوند، انسانها و جوامع زمان خويش را مديريت ميکنند. اگر “صاحب الزمان” در معناي کلامي صاحب و داراي اختيار براي مديريت و تدبير امور جامعه اسلامي معنا شود، اين مقام مخصوص پيامبر و امامان معصوم(ع) پس از آن حضرت خواهد بود و پس از يازدهمين امام، اين مقام مخصوص حضرت مهدي(عج) خواهد بود و اين همان ولايت تشريعي و مقام امامت در هر زمان است که در مذهب شيعه اثبات شده است. اين معنا در نامهاي ولي عصر(ع)، امام عصر، امام زمان، صاحب الامر نيز اراده شده است.
دو. از نظر فلسفه و عرفان شيعه:
در عرفان شيعه ـ که برگرفته از معارف اهل بيت(ع) است ـ خداوند داراي ولايت کلي بر عالم وجود و آفرينش است، يعني، هر گونه هدايت به سوي تکامل وجودي با اراده الهي انجام ميشود و اين اراده از راه انتقال و افاضه تنزيلي(مقوله به تشکيک) و درجه به درجه اعمال ميگردد. و انسان کامل در هر زمان، واسطه فيض براي رساندن نعمتهاي مادي و معنوي به ديگر موجودات است. از نظر تکامل وجودي و دريافت فيض الهي، پيامبر اسلام در رتبه پس از خداوند قرار دارد و پس از او امامان معصوم(ع) نسبت به زمان خويش اعمال هدايت تشريعي و تکويني دارند. مقام هدايت باطني موجودات از نظر تشريعي و تکويني را ولايت تشريعي و تکويني مينامند و يکي از معاني “صاحب” داراي اختيار و ولايت و قدرت تصرف معنوي است.
بر اساس اينکه “صاحب الزمان” به معناي داراي اختيار و قدرت تعرف و هدايت در عصر و زمان خويش بر موجودات باشد، اين ولايت باطني شامل تشريع و تکوين ميشود، يعني، حرکت تکاملي موجودات از بعد معنوي و مادي توسط اراده امام است که به اذن خدا انجام ميشود و مراد از تکوين بعد مادي موجودات و امور مربوط به ماده است و از آنجا که زمان عبارت از حرکت ماده و مقدار حرکت ماده است، لذا اين بعد مادي موجودات نيز مانند ساير ابعاد انها، تحت تصرف و اراده امام و واسطه فيض الهي خواهد بود. پس به اين معنا امام داراي قدرت تصرف بر ابعاد موجودات(از جمله بعد زمان) ميباشد و معناي صاحب الزمان روشن ميگردد. البته اين هدايت و ولايت، بر اساس نظم بسيار دقيق در نظام آفرينش صورت ميگيرد.
گفتني است وقتي سخن از ولايت تکويني و قدرت تصرف امام بر موجودات ميشود منظور اين نيست که يک انسان به عنوان انسان و از بعد مادي ميتواند در زمان تغيير کوني ايجاد کند تا اين اشکال يش آيد که “اين دور منطقي و باطل است” و انسان ماده و تحت قوانين ماده، نميتواند از تحت قوانين ماده خارج شود و بر زمان( که خود مادي است) تصرف و تغيير ايجاد کند!؟ بلکه مراد تصرف انسان از نظر معنوي و ماوراء الطبيعه بر ماده و طبيعت است؛ زيرا انسان داراي دو بعد مادي و معنوي (غير مادي) است و بعد غير مادي حاکم بر بعد مادي او است. پس ميتواند قدرت تصرف بر ماده را دارا باشد.
در فلسفه عقلي اثبات شده که ماوراي طبيعت، حاکم بر طبيعت است. پس معناي صاحب الزمان براي حضرت مهدي(ع) يعني او داراي قدرت هدايت باطني و ولايت تشريعي و تکويني است.
نتيجه آنکه نام صاحب الزمان،صاحب الامر، ولي عصر، امام زمان، امام عصر در ديدگاه کلام و عرفان شيعي، معناي خاص خود را دارد. در علم کلام شيعي به معناي صاحب اختيار در تدبير و رهبري جامعه اسلامي و بيان و حفظ شريعت است.
و در عرفان به معنا کسي که داراي اختيار و قدرت معنوي براي دريافت فيض و رساندن فيض به موجودات است؛ اعم از آنکه اين فيض و رحمت، نعمتي تشريعي براي هدايت و تکامل معنوي باشد يا نعمتي تکويني براي هدايت تکويني و حرکت به سوي کمال مادي.(ر.ک: عصاره خلقت، جوادي آملي؛ امامت ـ رباني گلپايگاني؛ هدايت در قرآن، جوادي آملي).

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: آيا نام امام مهدي در قرآن آمده است؟

پاسخ: خير نام ايشان در قرآن نيامده است؛ علت اين را ما نمي‌دانيم. البته برخي از بزرگان گفته‌اند شايد يكي از علت‌ها اين باشد كه اگر نام حضرت در قرآن ذكر مي‌شد، دشمنان قرآن را تحريف كرده‌ و تغيير مي‌دادند

و ما ديگر نمي‌توانستيم به درستي از قرآن استفاده كنيم. خداوند براي آنكه قرآن دچار دست‌كاري و تغيير نشود، نام ائمه(ع) را در قرآن ذكر نكرد. البته آيات متعددي از قرآن مربوط به امام زمان(ع) است؛ از جمله آيه 105 سوره انبياء، آيه 55 سوره نور و آيه 33 سوره توبه.

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت




پرسش: چرا يک انسان غير مسلمان که بدون معرفت است حضرت را مي بيند ولي ما که انقدر دوست داريم خير؟ من در يک مجله خواندم يک زن امريکايي و يک نفر ديگر حضرت ديدند و به آنها فرمودند جمکران بياييد ؟ چرا ما نه ؟

پاسخ: ديدن امام زمان(ع) به اراده ما نيست تا هر وقت بخواهيم آن حضرت را ببينيم، بلكه مي‌توان ديدار كنندگان را به دو دسته تقسم نمود: عده‌اي لايق ديدار مي‌شوند و برخي مورد لطف آن حضرت قرار مي‌گيرند تا هدايت شوند. دسته اول بسيار زحمت مي‌كشند و خود را به امام نزديك مي‌سازند تا بتوانند از خاصان و مقربان آن امام شوند؛ يعني از نظر ديني و اخلاقي به درجات بالاي معرفت و معنويت مي‌رسند (مانند سيد بحر العلوم كه دفعات زيادي به ديدار امام زمان(ع) نائل گشت و با آن حضرت ملآقات نمود).
البته در همين گروه افرادي هستند كه با وجود رسيدن به درجات معنوي، باز هم موفق به ديدار نمي‌شوند(مانند شيخ مفيد كه حتي مورد عنايت و تمجيد امام زمان(ع) قرار گرفت اما ديدن آن حضرت از طرف او ثابت نشده است).
اين خود دليل روشني است كه ديدن امام زمان(ع) ملاك برتري و امتياز نيست. بلكه موضوع اصلي رضايت امام است. بايد كاري كرد كه آن حضرت از ما راضي شوند. و به عنوان شيعه واقعي به ما افتخار كنند.
شيخ مفيد با انجام وظايف ديني خود و تلاش در راه گسترش علوم اهل بيت(ع) رضايت امام زمان را كسب نمود تا آنجا كه آن حضرت در نامه او را عبد صالح، راستگو و دوست مخلص در دين خطاب نمود و مورد عنايت قرار داد.
ديدن امام عصر(ع) براي اين دسته توفيقي بسيار ارزشمند است. اين گروه به «احساس حضور امام» مي‌رسند. اگر به حج مي‌روند به اميد استشمام بوي گل نرگس در گلستان عرفات نفس مي‌كشند و اعتقاد يقيني دارند كه زير نگاه روح بخش امامشان قرار دارند، اگر چه خود از ديدن او محروم باشند. به ياد دارند كه آن وجود شريف به ابو محمد نصيبي (ابو محمد حسين بن وجناي نصيبي) فرمود: «در اين 54 مرتبه كه حج گزاردي، من با تو و در كنار تو بودم». او 54 مرتبه به قصد ديدار حضرت مهدي(ع) حج آمد و در آخرين سفر پس از اصرار فراوان و اظهار عشق و انابه موفق به ديدار گشت.
نائب دوم امام زمان(ع) ـ محمد بن عثمان عمري ـ فرمود: آخرين بار كه آن نور محمدي را ديدم، در كنار بيت خدا، دست به دعا برداشت و از خدا وعده ظهور را مي‌طلبيد.
پس عاشق ديدار نيز به امام خويش اقتدا كرده و دعا و تلاش براي نزديكي ظهور آن حضرت را در رأس اعمال و عبادت‌هاي خويش قرار دهد تا مصداق شيعه حقيقي و ياور واقعي امام زمان(ع) قرار گيرد.
علي بن مهزيار اهوازي بيست بار به قصد ديدن امام زمان(ع) به حج رفت و پس از آن موفق به ديدار يار گرديد.
علامه سيد محسن امين عاملي ـ كه جايگاه بسيار بلند در بين دانشمندان شيعه دارد ـ از لبنان براي حج آمد و هفت سال به قصد ديدار امام زمان(ع) در مكه سرانجام با ديده اشك آلود پرده كعبه را گرفت و از فراق يار ناليد تا اين توفيق نصيب او هم گرديد. در تمام اين موارد پس از اراده و خواست امام زمان(ع) ديدار حاصل شده است. پس آنچه مهم و اساسي است، احساس حضور و ياد امام در تمامي لحظات زندگي و تلاش براي جلب رضايت آن حضرت است. همينكه آرزوي ديدار آن ماه هاشمي را داشته باشيم، براي اثبات عشق به ولايت كافي است.
اگر روزي نيم نگاهي كند و نقاب غيبت براي لحظه‌اي كنار زند و خورشيد جمال خويش را به ديده و دل تاريك ما بتاباند؛ زهي سعادت براي ما است كه از اين درياي لطف او دور نيست و اگر تا واپسين لحظه عمر هم در هجر خود بسوزاند، زهي سعادت در اين كه سوختن به هجر شمع ولايت و طواف به گرد كعبه عشق مهدوي، حجي مقبول و كامل است و به هر كدام كه اراده فرمايد نه امتيازي به خواست ما كه عنايتي از جانب او است.
اما دسته دوم كه شامل گرفتاران در مشكلات، گناهكاران پشيمان، انسان‌هاي غير مسلمان كه احيانا مورد عنايت قرار گرفته و به ديدار امام زمان(ع) نائل مي‌شوند و هدايت مي‌گردندو … .
همه داراي پيام‌هاي خاصي مي‌باشند، مانند: عنايت حضرت به همه انسان‌ها، حتي غير مسلمانان كه بيانگر لطف و رحمت بي پايان و فراگير ائمه(ع) است. محبت و لطف حضرت به دوستان نيز به اين معنا است كه ما شما را به ياد داريم و كار‌هاي شما را مي‌نگريم و حضور شما را مي‌خواهيم.
بنابراين، اين گونه ديدار‌ها، براي آن است كه پيام‌هاي حضرت به صورت غير مستقيم به گوش مردم برسد و آنان امام مهربان خود را بشناسند و دريابند كه او ناظر در مشكلات فريادرس است.
گفتني است وقوع ديدار همراه با شناخت حضرت، بنابر مصلحت است، يعني، ممكن است انسان بارها خدمت حضرت رسيده ؛ ولي او را نشناخته باشد. زيرا شناختن حضرت به مصلحت نبوده است. بنابراين بايد دانست حضرت همه را مورد توجه قرار مي‌دهد؛ ولي آنچه را دوست دارند آن است كه ما واقعا در مسير عبوديت الهي گام برداريم، وظايف ديني خود را انجام دهيم، و براي تحققق امر ظهور تلاش و زمينه سازي كنيم.

 

موضوعات: پرسمان انتظار و مهدویت  لینک ثابت


...


و چون موسی به وعده گاه آمد عرض کرد:

پروردگارا ! ” خود را به من بنمای ” تا تو را تماشا کنم .

معشوق فرمود : ” هرگز مرا نخواهی دید “؛

لیکن به کوه نگاه کن پس اگر بر جای خود قرار گرفت به زودی مرا خواهی دید. پس پروردگارش آن را متلاشی ساخت و موسی مدهوش بر زمین افتاد…

* ” أرنی ” : خودت را به من نشان بده

*” لن ترانی ” : هرگز مرا نخواهی دید

سعدی : چو رسی به کوه سینا ” أرِنی”

مگو و بگذر که نیرزد این تمنا به جواب ” لن ترانی “

حافظ: چو رسی به طور سینا ” أرِنی ” بگو و بگذر تو صدای دوست بشنو، نه جواب ” لن ترانی “

مولانا:

” أرنی ” کسی بگوید که تو را ندیده باشد تو که با منی همیشه چه ” تری ” چه ” لن ترانی ” �

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





اما حق چشمت برتو آنست كه برگرداني آنرا از چيزي كه خداوند ترا از ديدن آن منع نموده است و بيجهت بهر طرف و هر چيز نظر نكني ؛ مگر در جائي كه موجـب پند و عبرتي باشد يا سبب بصيرت و بيداري گردد و يا علمي از آن استفاده شود زيرا چشم دروازهء پند و عبرت گرفتن است .

متن عربی:
و أما حق بصرك فغضه عما لا يحل لك و ترك ابتذاله إلا لموضع عبرة تستقبل بهــا بصرا أو تستفيد بها علما فإن البصر باب الإعتبار

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





اما حق گوش بر تو آنست كه منزه وپاك كني از اينكه راهي بهسوي قلب تو باشد مگر براي شنيدن مطالب خوب و مفيدي كه در قلب تو خيري ايجاد نمايد ؛ يا آنكه سبب كسب خلق نيكي گردد ؛ زيرا گوش دروازهء سخن به سوي قلب است و موجـــب انتقال انواع و اقسام معاني به قلب ميباشد با تمــام خوبيها يا بديهاي كه در آن وجود دارد و قوت و قدرتي نيست مگر قوت و قدرت پروردگار .

متن عربی:
و أما حق السمع فتنزيهه عن أن تجعله طريقا إلى قلبك إلا لفوهة كريمة تحدث فــى قلبك خيراأو تكسب خلقا كريما فإنه باب الكلام إلى القلب يؤدى إليه ضروب المعانى على ما فيها من خير او شر و لاقوة الا بالله .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت





اما حق زبانت بر تو آنست كه از فحشا و منكرات دورش نگهداري و به گفتـن كلمات خوب و نافع عادتش دهي و وادارش كني كه با ادب وخوب سخن گويد و از زياد گفتن و بيخود چرخيدن در دهان منعش نمائي تا سكوت را رعايت كند مگر در جائي كه نياز به تكلم باشد و نفعي براي دنيا و آخرت داشته باشد و نگزاري سخني كه فائده و نفعي ندارد و جز ضرر و زيان حاصلي در آن متصور نيست؛ از دهان تو خارج شــود بعد از آنكه عقل و نقل بر مضر بودن و بد بودن آن دلالت دارد ؛ زيرا كه زينت عاقل به عقلش در خوبي گفتار و درست سخن گفتن است و حول و قوه اي نيست مگر به حول و قوه خداوند بزرگ .

متن عربی:
و اما حـق اللسان فاكـرامه عـن الخنى و تعويـده على الخيـر و حمله على الادب و اجمامه إلا لموضع الحاجة و المنفعة للدين و الدنيا و اعفائـه عـن الفضـول الشنعة القليلة الفائدة التى لا يؤمن ضررها مع قلة عائدتها و بعد شاهد العقل و الدليل عليه و تزين العاقل بعقله حسن سيرته فى لسانه و لا قوة الا بالله العلى العظيم .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

گفته اند اسبی به بیماری گرفتار آمد و پشت دروازه شهر بیفتاد. صاحب اسب او را رها کرده و به داخل شهر شد مردم به او گفتند اسبت از چه بابت به این روزگار پرنکبت بیفتاد و مرد گفت از آنجایی که غمخواران نازنینی همچون شما نداشت و مجبور بود دائم برای من بار حمل کند.
یکی گفت براستی چنین است من هم مانند اسب تو شده ام. مردم به هیکل نحیف او نظری انداختند و او گفت زن و فرزندانم تا توان داشتم و بار می کشیدم در کنارم بودند و امروز من هم مانند اسب این مرد تنهایم و لحظه رفتنم را انتظار می کشم.
می گویند آن مرد نحیف هر روز کاسه ایی آب از لب جوی برداشته و برای اسب نحیف تر از خود می برد. ودر کنار اسب می نشست و راز دل می گفت. چند روز که گذشت اسب بر روی پای ایستاد و همراه پیرمرد به بازار شد.
صاحب اسب و مردم متعجب شدند. او را گفتند چطور برخواست. پیرمرد خنده ایی کرد و گفت از آنجایی که دوستی همچون من یافت که تنهایش نگذاشتم و در روز سختی کنارش بودم. اندیشمند یگانه کشورمان حکیم ارد بزرگ می گوید: دوستی و مهر، امید می آفریند و امید زندگی ست.
می گویند: از آن پس پیر مرد و اسب هر روز کام رهگذران تشنه را سیراب می کردند و دیگر مرگ را هم انتظار نمی کشیدند.

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ :
ﻓِﻰ ﺍﻻﻧﺴﺎﻥِ ﻣُﻀﻐَﺔٌ ﺍِﺫﺍ ﻫﻰَ ﺳَﻠِﻤَﺖ ﻭَ ﺻَﺤَّﺖ ﺳَﻠِﻢَ ﺑِﻬﺎ ﺳﺎﺋﺮُ ﺍﻟﺠَﺴَﺪِ، ﻓَﺎﺫﺍ ﺳَﻘِﻤَﺖ ﺳَﻘِﻢَ ﺑِﻬﺎ ﺳﺎﺋﺮُ ﺍﻟﺠَﺴَﺪِ ﻭَ ﻓَﺴَﺪَ، ﻭَ ﻫِﻰَ ﺍﻟﻘَﻠﺐُ؛


ﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺎﺭﻩ ﮔﻮﺷﺘﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻋﻀﺎﻯ ﺑﺪﻧﺶ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﻮﺩ، ﺩﻳﮕﺮ
ﺍﻋﻀﺎﻯ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻭ ﻓﺎﺳﺪ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻥ ﭘﺎﺭﻩ ﮔﻮﺷﺖ، ﻗﻠﺐ ﺍﺳﺖ .


ﺧﺼﺎﻝ ﺝ1، ﺹ 31

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟…
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را …
*** مـادر***
صدا کنی

 

موضوعات: حکایات جالب و شنیدنی  لینک ثابت




 

1-امیرالمومنین (علیه السلام)فرمودند:هر کس چیزی را دوست بدارد،همواره نام او را بر زبان جاری می کند.(بحار الانوار157:53)

سعی کنیم در هر جایی که هستیم و در هر حالتی که هستیم چه ایستاده ،نشسته، خوابیده…و با بهتر از آن بیاییم تصمیم بگیریم هر موقع که خواستیم از جا بلند شویم همیشه ذکر یا صاحب الزمان در سر زبانمان باشد.

2-امام صادق(ع): …(در زمان غیبتش )دیدگان مومنان بر او بسیار گریان است.(بحار الانوار281:52)

اگر محبی از محبوب خویش دور بیفتد و به هجران او گرفتار شود بی قرار خواهد شد گریه سر خواهد داد وبه دنبال او خواهد گشت.سعی کنیم در مجالسی که از امام زمان یاد می کنند شرکت کنیم .

3-از میان زیارت های امام زمان به چند زیارت بیشتر اهتمام بورزیم:

یکی آل یاسین که خود آقا فرموده اند هر وقت می خواهید به ما توسل کنید و با من سخن بگویید این زیارت رو بخوانیم .دوم زیارت جامعه کبیره که حداقل هفته ای یک بار بخوانیم و سوم زیارت عاشورا بنیابتش بخوانیم.

4-با القائات شیطان مبارزه کنید:

امام زمان از پدر مهربان تر و از مادر دلسوز تر واز برادر به ما نزدیک تر است.شیطان در صدد ایجاد فاصله میان ما و امام و القای این فاصله است.نگویید -ما کجا و امام زمان کجا؟…ما رو سیاهیم…گناه کاریم/

5-با امامان حرف بزنیم:

حرف هایی که با نزدیک ترین افراد به خویش نمی توانیم مطرح کنیم به راحتی و بدون خجالت با امام خویش مطرح سازید.مشکلات مربوط به ازدواج تحصیل شغل مسکن بیکاری دنیا آخرت…

6-به نیابت از امام زمان…:

هر کارخیری که می خواهیم بکنیم به نیابت از امام زمان و تعجیل در فرج انجام دهیم.صلوات،ختم قرآن ، زیارت امامان معصوم ، صدقه و حتی خواندن سه بار سوره توحید که ثواب ختم قرآن رو دارد

7-موفقیت های برای شیعیان رو از او بخواهید:

هر دعایی که داریم از امام زمان بخواهیم.اما بیشتر دعاهایمان در مورد موفقیت های شیعیان در سرتاسر دنیا باشد

8- رنگ امام زمان:

اتاق ها و در دیوار منزل محل کسب کار ،بک گراند گوشی و کامپیوتر را با نام ،تصاویر گرافیکی،احادیث در مورد امام زمان مزین کنیم.

9-مجلس عزای فاطمه(س)

یکی از میانبرترین و مجرب ترین راه ها برای تقرب به امام زمان شرکت در مجالس حضرت زهراولعن قاتلین است.یک پسر حتما در مجلس مادرش شرکت می کند.

10-مسجد جمکران

هر موقع کارتان لنگ شد به یاد مسجد جمکران بیفتید و به آنجا بروید.رفتن به این مسجد قسمت هرکسی نمی شود.

11- کار فرهنگی

-اگر خود قادر به تالیف کتاب نیستید و یا سرمایه ای قابل توجه برای هزینه کردن در راه امام ندارید حداقل با زبان خویش مبلغ زیبایی های امام زمان و ظهورش باشید.سعی کنید تبلیغات منفی در مورد امام زمان را خنثی کنید.

12-نصرت مالی:

نصرت مالی امام زمان از وظایفی است که تقریبا به فراموشی سپرده شده.اگر یقین داریم که هر نعمتی به ما می رسد از ناحیه آن امام است و به واسطه ی آن گرامی است،نباید در خرج کردن برای آن حضرت اندک تردیدی به خرج دهیم.امام صادق(ع):یک درهم خرج کردن در راه حج از یک میلیون درهم در غیر از آن بهتر است.ویک درهم که به امام برسد بهتر ازخرج كردن یک میلیون درهم برای غير امام است.

13-نماز امام زمان:

سعی کنیم حداقل هفته ای یک بار برای سلامتی و تعجیل در فرج آن امام هدیه کنید.یادمان باشد که نماز امام زمان فقط مختص مسجد مقدس جمکران نیست.بلکه در هر زمان و مکانی می توان آن را به جای آورد.

14-اذکار:

روزی صد مرتبه ذکر شریف لاحول ولا قوه الا بالله در رفع و غم موثر است.به نیابت از امام زمان وجهت رفع هموم ایشان این ذکر را بگویید.

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




زندگی زیباست چشمی بازکن
گردشی درکوچه باغ راز کن

هرکه عشقش درتماشانقش بست
عینک بدبینی خود راشکست

علت عاشق زعلت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرارخداست

من میان جسمها جان دیده ام
دردرا افکنده درمان دیده ام

دیده ام برشاخه احساسها
می تپد دل در شمیم یاسها

زندگی موسیقی گنجشکهاست
زندگی باغ تماشای خداست

گرتورانوریقین پیداشود
می تواند زشت هم زیبا شود

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




عشق یعنی تو دل شب آروم زمزمه کنی “الهی العفو”
-عشق یعنی چشماتو ببندی و به “امام زمانت” فکر کنی
-عشق یعنی شب که همه خوابن تو آروم سر سجاده “اشک” بریزی
-عشق یعنی اعتراف کنی “خدایا چقدر ازت دورم” منو بکش سمت خودت
-عشق یعنی بغضت رو با یاد رفیق “شهیدت” بشکونی
-عشق یعنی یاد “شهرضا” و کلی “حسرت”
-عشق یعنی یاد “کربلا” “قتلگاه” “سه ساله ی حسین”
-عشق یعنی یه خیابون به اسم “بین الحرمین”
-عشق یعنی یه “امام رضا” که دلت عجیب هوای مشهدشو کرده
-عشق یعنی یاد “غروب شلمچه”
-عشق یعنی “حسرت یه زیارت عاشقانه”
-عشق یعنی “مزار یه شهید گمنام”
-عشق یعنی “جزیره ی مجنون”
-عشق یعنی “سه راه شهادت”
-عشق یعنی “خدای مهربون”
-عشق یعنی “دل شکسته”
-عشق یعنی “آرزوی شهادت”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بخوان دعای فرج را که یار برگردد

بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد

بخوان دعای فرج را اگر که می خواهی

حدیث غیبت یار تو مختصر گردد

بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب

وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد

بخوان دعای فرج را کنار پردۀ اشک

که دانه دانۀ اشکت دُر و گوهر گردد

بخوان دعای فرج را که یار می آید

اگر دلت ز رَهِ اشتباه برگردد

بخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کن

که دست لطف خدا با تو همسفر گردد

بخوان دعای فرج را که رد نخواهد شد

اگر که ناله و اشک تو بیشتر گردد

بخوان دعای فرج را که حل مشکل هاست

اگر که چشم و دل تو خدا نگر گردد

بخوان دعای فرج را، ولی بدون عمل

گمان مکن که دعای تو کارگر گردد

بخوان دعای فرج را خدا کند آید

که روضه خوان غریبی و میخ در گردد

دوباره جمعه و ندبه دوباره باید گفت

بخوان دعای فرج را که یار برگردد

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




سه مصیبت که قطعا بر ما وارد می شود و پند نمی گیریم:

شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود.
امام فرمود: بيچاره فرزند آدم هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود.

مصيبت اول اينكه، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست .

دوم : هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس ‍ بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند.

سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است .
گفته شد، آن چيست ؟

امام فرمود: هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم .

بحار الانوار: ج 78، ص 160.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻤﻊ ﺟﻤﻊ ﻫﺎﺷﻤﯿﻮﻥ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻩ ﺑﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﯿﻮﻥ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮ ﺣﯿﺪﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﻣﯿﺮ ﻟﺸﮑﺮ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺣﯿﺪﺭﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭘﯿﮑﺎﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺳﻘﺎ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﺎﻩ ﺑﯿﺖ ﺷﻌﺮ ﺍﯾﺜﺎﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺮ ﻭ ﺳﻘﺎ ﻭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﺭ ﻣﺼﺒﺎﺡ ﻫﺪﺍﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﯼ ﺭﺍﻩ ﻭﻻﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﯿﺮﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧُﺮﺩﺳﺎﻟﯽ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﻣﻮﻟﯽ ﺍﻟﻤﻮﺍﻟﯽ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﯾﻨﻪ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺳﮑﯿﻨﻪ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺳﺖ، ﺩﺳﺖ ﺣﯽّ ﺩﺍﻭﺭ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﻥ ﺛﺎﺭﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻈﻬﺮ ﮐﻞ ﺣﻘﺎﯾﻖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺏ ﺣﺎﺟﺎﺕ ﺧﻼﯾﻖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻻﻟﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺻﺤﺮﺍ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻌﻠﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺭﯾﺎ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﻨﮕﺮ ﻓُﻠﮏ ﻭﻻﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺟﻠﻮﻩ ﺍﯼ ﺗﺎ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺑﯽ ﺳﺮ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﯼ ﺻﺪ ﭘﺎﺭﻩ ﭘﯿﮑﺮ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﺏ، ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻋﻈﻢ
ﻋﺒﺎﺱ ﯾﻌﻨﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺴﻢ
ﺍﺭﺙ ﺍﺩﺏ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻡ ﺍﻟﺒﻨﯿﻦ ﺩﺍﺷﺖ
ﺍﺭﺙ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺍﺯ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﺩﺍﺷﺖ
ﻋﺒﺪ ﺧﺪﺍ ﺍﺑﻦ ﻭ ﺍﺥ ﻭ ﻋﻢّ ﻭﻟﯽ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﯼ ﻋﻠﯽ ﭘﺸﺖ ﺣﺴﯿﻦ ﺍﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻮﺩ
ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺻﺪ ﻟﺸﮕﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺁﺧﺮ ﺩﻋﺎﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺗﺶ ﺗﺎﺏ ﻭ ﺗﺒﺶ ﺑﻮﺩ
ﺁﺏ ﺑﻘﺎ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺩﺍﻍ ﻟﺒﺶ ﺑﻮﺩ

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




نسل امروز به راه شهداء محتاجند
شهداء! قشر مسلمان به شما محتاجند

مرد آن است که با درد بسازد مردم!
دردمندان خدا کِیْ به دوا محتاجند؟

دست از دامن آلوده دنیا بکشید؛
اهل تقوا نشدن ها، به ریا محتاجند

موج میگفت به ساحل وسط اقیانوس،
ناخداهای تلاطم به خدا محتاجند

عمروعاصی نشوی طبل به دستت ندهند!
باز با حیله ی سر نیزه،شکستت ندهند!

عمروعاصی نشوی؛ پشت امامت خالیست
بی علی دست تو فردای قیامت، خالیست

با علی باش! که ده ضربه دیگر مانده
این علی دوستی از مالک اشتر مانده

با غلامی علی منصب شاهی؛ هیچ است
پیش ماه رخ دلدار سیاهی؛ هیچ است

طعنه خوردیم که خوردیم، دگر برگردیم
ولی از معرکه ما، سینه سپر برگردیم

زود آماده شو پاشو، نکند دیر شویم
مرد تدبیر! بیا مردم تدبیر شویم

قد اسلام بلند است، تو کوتاه نیا
روی خون شهدا راه نرو، راه نیا

یادتان هست! همه عین برادر بودند
تاجر و کارگر انگار؛ برابر بودند

یادتان هست، چه شوری همه جا بر پا بود
عجم و ترک و لر و کرد و عرب، آنجا بود

یادتان هست همه گوش به فرمان بودند،
سینه چاک سخن پیر جماران بودند!

یادتان هست که می گفت: اگر پر باریم؛
همه را از نمک ماه محرم داریم

یادتان هست که از حیله دشمن می گفت،
یادتان هست که از پیله دشمن می گفت،

گفت دلداری دشمن، دلتان را نبرد!
مثل طوفان زده ها حاصلتان را نبرد!

جنگ؛ جنگ است، فقط رنگ عوض می گردد
نقشه ها در پی هر جنگ،عوض می گردد

جنگ آنروز اگر موشکی و سرکش بود،
آتش فتنه ی امروز پر از ترکش بود

جنگ امروز بدنبال اصول دین است!
این همان زخم قدیمی است، ببین چرکین است؟!

چشم وا کن اخوی، خوب ببین یار کجاست؟!
نخل بسیار ولی میثم تمار کجاست؟

أیْنَ عَمار؟ کجائید جوانان وطن؟
أیْنَ عَمار؟ بیائید جوانان وطن؟

ما محال است که از بیعتمان برگردیم،
تا که مثل پسر فاطمه بی سر گردیم!

بعد از این شام سیه بار، سحر می آید…
یوسف گمشده دارد ز سفر می آید…

یادمان هست! که مدیون شهیدان هستیم
اهل جمهوری اسلامی ایران، هستیم

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




 

طبق حدیث (لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لماخلقتک و لولافاطمه لما خلقتکما)که حدیث قدسی می باشد .آیا مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از پیامبر صلوات الله عليه و علی علیه السلام بیشتر است؟
فاطمه زهرا سلام الله علیها سرور زنان، و دریای بیکران دانش ،آینه کمال ،نمونه عینی خلوص در بندگی ،جلوه تمام وکمال اسماء الله، وتجلی لطف بیکران خداوند است.
زهرای اطهرسلام الله علیها دارای مقامی است که برای احدی غیر از حضرات معصومین علیهم السلام قابل درک نیست، و آن مقام شامخ عصمت و ولایت کلیه است.
در کتاب فاطمه بهجة قلب المصطفى آمده است:
(عن الله تبارك وتعالى :یا احمد لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لماخلقتک و لولافاطمه لما خلقتکما)
معنی:خداوند تبارك وتعالى به پیامبر فرمود:از احمد اگر تو نبودی افلاک را نمی کردم و اگر على نبود، تورا خلق نمی کردم واگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم.
توجیه این حدیث قدسی این است که حکمت آفرینش ،رسیدن فیض و رحمت کامل به موجودات است. و تنها انسان کامل است که شایستگی در یافت کامل ترین فیض الهی را دارد.
از آنجایی که وجود مقدس فاطمه سلام الله علیها سر چشمه و منشاء وجود یازده امام معصوم علیهم السلام است، در این حدیث قدسی محور قرار گرفته است،
یعنی اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نبود، هدف از خلقت که وجود انسان کامل و خلیفه حجت الهی روی زمین تا ابد است حاصل نمی شد و این به معنی برتری حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نمی باشد.
بلکه بدین معنی است که ادامه انوار مقدس معصومین علیهم السلام به وسیله دختر گرامی پیامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم است.
به عبارت دیگر:هدف آفرینش ،انوار پاک چهارده معصوم علیهم السلام است وهمه این بزرگواران نفس و نور واحد هستند،چنان که در آیه مباهله (آیه 61سوره آل عمران)خدا از علی علیه السلام به عنوان نفس نبی صلى الله عليه وآله وسلم یاد کرده است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : (خداوند من ،علی ،فاطمه، حسن و حسین را از یک نور آفرید)
لیکن چون فاطمه واسطه فیض یازده اختر آسمان ولایت و امامت است
خدا خطاب به حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم فرمود :
اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی کردم .
زیرا آن جریان نور مقدس پیامبر از طریق فاطمه ادامه یافته و تا قیام قیامت بر قرار و ثابت است . همان گونه که به لحاظ این که فاطمه سلام الله علیها وحدت بخش انوار پاک و مرکز دایره وجود است در حدیث کسا محور پنج تن علیهم السلام واقع شده است :
هم فاطمه وابوها و بعلها و بنوها

فاطمه بهجة قلب المصطفى ص9 به نقل از کشف اللئالی،صاحب بن عبدالوهاب بن العرندس
بحارالأنوار ج27 ص131 حدیث122
مفاتيح الجنان، حدیث کسا

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

امام جعفر صادق عليه‎‏السلام فرمودند: مـرد ثروتمندى بـا لباسهايى نـو و پـاكيزه خدمت پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم آمد و كنار آن حضرت نشست. پس از او مردى درويش با جامه‏‌هاى ژوليده و چركين وارد شد و پهلوى آن مرد نشست. مرد توانگر جامه خود را از زير ران او كشيد و جمع كرد.
پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم به او فرمود: ترسيدى كه چيزى از فقر او به تو رسد؟ عرض كرد: نه. فرمود: ترسيدى از دارايى تو چيزى به او رسد؟ عرض كرد: نه. فرمود: ترسيدى لباست را كثيف‏ كند؟ عرض كرد: نه. فرمود: پس چرا اين كار را كردى؟
عرض كرد: اى پيامبر خدا! من همدمى (شيطانى) دارم كه هر كار زشتى را در نظرم زيبا جلوه مى‌‏دهد و هر كار خوبى را برايم زشت نمايش مى‏‌دهد.
اكنون نصف مال خود را به اين مرد بخشيدم. پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم به آن مرد تهيدست فرمود: تو مى‏‌پذيرى؟ عرض كرد: نه. مرد ثروتمند به او گفت: چرا؟ گفت: مى‏‌ترسم حالتى كه به تو راه يافت، به من هم راه يابد!.

متن حدیث:

الإمامُ الصّادقُ عليه‌‏السلام:
جاءَ رجُلٌ مُوسِرٌ إلى رسولِ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم نَقِيُّ الثَّوبِ فَجَلَسَ إلى رسولِ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم ، فجاءَ رَجُلٌ مُعسِرٌ دَرِنُ الثَّوبِ فَجَلَسَ إلى جَنبِ المُوسِرِ ، فَقَبَضَ المُوسِرُ ثيابَهُ مِن تَحتِ فَخِذَيهِ ، فقالَ لَهُ رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : أخِفتَ أن يَمَسَّكَ مِن فَقرِهِ شَيءٌ ؟! قالَ : لا ، قالَ : فَخِفتَ أن يُصيبَهُ مِن غِناكَ شَيءٌ ؟! قالَ : لا ، قالَ : فَخِفتَ أن يُوَسِّخَ ثِيابَكَ ؟! قالَ : لا ، قالَ : فما حَمَلَكَ على ما صَنَعتَ ؟ فقالَ : يا رسولَ اللّه ، إنَّ لي قَرينا يُزَيِّنُ لي كُلَّ قَبيحٍ ، ويُقَبِّحُ لي كُلَّ حَسَنٍ ، وقد جَعَلتُ لَهُ نِصفَ مالي ! فقالَ رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم للمُعسِرِ : أتَقبَلُ ؟ قالَ: لا، فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و لِمَ؟! قالَ: أخافُ أن يَدخُلَني ما دَخَلَكَ!

« اصول كافي، جلد 2، صفحه 262، حدیث 11

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




پاهای ما نیز اغلب اسیر باورهای شکننده اند

فیل‌بانان تنها با درك یك نكته و به شیوه‌ای بسیار ساده، فیل‌های عظیم‌الجثه را كنترل می‌كنند.

وقتی فیل هنوز بچه فیل است، یك پایش را با طناب محكمی به تنة درختی می‌بندند. بچه فیل، هرچه تقلا می‌كند، نمی‌تواند خودش را آزاد كند. اندك اندك بچه فیل با این تصور عادت می‌كند كه تنة درخت از او نیرومند‌تر است.

هنگامی كه بچه فیل بزرگ می‌شود و قدرت شگرفی می‌یابد، تنها كافی است ریسمانی نازك به دور پای فیل گره زده شود و به یك نهال كوچك بسته شود. جالب اینكه فیل هیچ تلاشی برای آزاد كردن خودش نمی‌كند.

پاهای ما نیز اغلب اسیر باورهای شكننده‌اند، اما از آنجا كه در گذشته به قدرت تنة درخت عادت كرده‌ایم، شهامت مبارزه را نداریم. بی‌آن كه بدانیم تنها یك عمل متهورانه ساده برای دست یافتن ما به موفقیت كافی است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قطاری که به مقصد خدا می رفت در ایستگاه دنیا توقف کرد و پیامبر رو به جهانیان کرد و گفت :

مقصد ما خداست ، کیست که با ما سفر کند ؟

کیست که رنج و عشق رو با هم بخواهد ؟

کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن ؟

قرن ها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند ، از جهان تا خدا هزاران ایستگاه بود .

در هر ایستگاه که قطار می ایستاد ، کسی کم می شد ، قطار می گذشت و سبک می شد ،

زیرا سبکی قانون راه خداست .

قطاری که به مقصد خدا می رفت ، به ایستگاه بهشت رسید ، پیامبر گفت :

اینجا بهشت است ، مسافران بهشتی پیاده شوند ، اما اینجا ایستگاه آخر نیست

مسافرانی که پیاده شدند بهشتی شدند ، اما اندکی باز هم ماندند ، قطار دوباره راه افتاد و بهشت جا ماند

آنگاه خدا رو به مسافرانش کرد و گفت

درود بر شما ، راز من همین بود ، آن که مرا میخواهد ، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد …

و آن هنگام که قطار به ایستگاه آخر رسید دیگر نه قطاری بود و نه مسافری ………

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: گالری تصاویر  لینک ثابت




موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




موضوعات: حجاب, گالری تصاویر  لینک ثابت




مردی مقابل پور سینا ایستاد و گفت: ای خردمند، به من بگو آیا من هم همانند پدرم در تهی دستی و فقر می میرم ؟ پورسینا تبسمی کرد و گفت: اگر خودت نخواهی، خیر به آن روی نمی شوی. مرد گفت گویند هر بار ما آینه پدران خویشیم و بر آن راه خواهیم بود.
پور سینا گفت پدر من دارای مال و ثروت فراوان بود اما کسی جز مردم شهرمان او را نمی شناخت. حال من ثروت ندارم اما شهرت بسیار دارم. هر یک مسیر جدا را طی کرده ایم. چرا فکر می کنی همواره باید راه رفته را باز طی کنیم.
مرد نفسی راحت کشید و گفت: همسایه ام چنین گفت. اگر مرا دلداری نمی دادید قالب تهی می کردم.
پورسینا خندید و در حالی که از او دور می شد گفت احتمالا ترس را از پدر به ارث برده ایی و مرد با خنده می گفت آری آری…
متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید: گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است.
این سخن اندیشمند کشورمان نشان می دهد تکرار تاریخ ممکن نیست. حتی در رویدادهای مشابه، باز هم کمال و افق بلندتری را می شود دید.

 

موضوعات: حکایات تاریخی  لینک ثابت




 

ای کاش بدانم که قبولت شده ام یانه
اربعین زاعر کرببلایت شده ام یانه

ای کاش بدانی که دلم بهرحرم لک زده است
هرشب غم دوری به دلم سرزده است

کفتران حرمت فخرفروشند به عالم ارباب
که همه عمر، درحال سپری درون حرمند

من هنوزم به دنبال دیدن شش گوش شما
در پی شفاعت آن دو دست قلمم

به یا اخایی که عباس گفت درلحظه آخرقسم
به جان حضرت زهرا مادرتان هم قسم

به دل غم دیده زینب کبری قسم
تو رو جان رباب، ارباب بیارم به حرم

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت


...


حدیث  از امام حسن علیه السلام :

النَّاسَ سَمِعُوا قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الْأَرْضُ بَرَكَتَهَا، وَ لَمَا اخْتَلَفَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ سَيْفَانِ، وَ لَأَكَلُوهَا خَضْرَاءَ خَضِرَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ .
اگر مردم سخن خدا و پيامبرش را مى‏ شنيدند، آسمان بارانش را و زمين بركتش را به آنان مى‏ بخشيد و هرگز در اين امّت، اختلاف و زد و خورد پيش نمى ‏آمد و همه از نعمت سر سبز دنيا تا روز قيامت، برخوردار مى‏ شدند.

امالى(طوسى) ص 566، ح 1174

موضوعات: روایات  لینک ثابت





✔هویج خام رامانند آدامس بجویدواسترس را ازخود دورکنید.
.
✔فلفل دلمه ای به دلیل داشتن اسیدفولیک برای جلوگیری از گرفتن رگ موثراست.

✔ سرکه در رفع جرم دندان والتهاب لثه موثر است.

✔قارچ بخوریدزیرا،عامل پایین آورنده ی چربی خون است.

✔کدوسبز آسم را درمان می کند.

✔اگرسرفه می کنیدوگلو درد دارید به سراغ لیموترش بروید.

✔ سیب زمینی تقویت کننده قلب،محکم کننده لثه،مسکن درد زخم معده است.

✔ پیازخطرابتلابه سرطان راکاهش می دهد.

✔ گل گاوزبان باعث کاهش تب دربیماری های سرخک،آبله وکهیرمی شود.

✔ گردو ازلخته شدن خون جلوگیری می کند.

✔ پیازجه باعث کاهش قندخون وکلسترول بالا می شود.

✔ بامیه بهترین دارو دیابت است.

✔ ویتامینCموجوددرجعفری افزایش جذب آهن می شود.

✔ اگر سیاه دانه راکوبیده وباکمی سکنجبین میل کنید تب را برطرف می کند.

✔ پونه اشتهاآور بوده وباعث سهولت هضم وبه درمان معده کمک میکند.

✔کلم بروکلی،به دلیل داشتن کلیسم فراوان باعث تقویت استخوان ها می شود.

✔ انگورخون سازبوده وبه تصفیه خون نیزکمک میکند.

✔هل تقویت کننده قلب بوده وسرماخوردگی رامعالجه می کند.

✔ لوبیاچشم بلبلی کم چرب و بدون کلسترول وحاوی سدیم است

✔مصرف زغال اخته باعث کاهش چربی شکمی وکاهش کلسترول می شود.

✔نخودفرنگی منبعی از فولیک اسیدو ویتامینB۶است.

✔ گشنیز تشنگی رابرطرف می کندوبرای دهان ودندان بسیارمفیداست.

✔کنجدبرای رفع ناراحتی کیسه صفرا مفیداست.

✔ گوجه فرنگی بدن را دربرابر امراض وبیماری های عفونی حفظ می کند.

✔ شنبلیله حاوی مقادیری زیادی آن،فسفر و ویتامینDمی باشد.

✔ خوردن موز خطرمرگ دراثرسکته مغزی راکاهش می دهد.
✔ پسته دارای کلسیم و فولات بوده وبه افرادی که درمعرض پوکی استخوان هستندتوصیه می شود.

✔ بادام غنی ترین منبع غیرحیوانی کلسیم است.

✔ شکلات برای سلامت قلب مفیدبوده ومانع لخته شدن خون میشود

✔افرادمبتلابه بیماری های کلیوی وکیسه صفرا بادمجان مصرف کنند.

✔روغن کنجد برای رفع تنگی نفس،سرفه خشک وزخم ریه مفیداست.

✔اسفناج بهترین دارو برای کسانی که مبتلابه کم خونی هستند.

✔ کشک ضدعفونی کننده ی دستگاه هاضمه(معده و روده)می باشد.

✔ مصرف تره تازه برای رفع چاقی وتسکین دردمفاصل مفیداست.

✔پودر رزماری تقویت کننده بدن،سردرد را رفع کرده و گردش خون را تحریک می کند.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت




هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی
رو که از درونشون خبر نداری نخور.!!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است …؛
هر قلبی دردی دارد …؛
فقط نحوه ابراز آن فرق دارد …؛
بعضی ها؛ آن را در چشمانشان پنهان
می کنند…؛ بعضی هادرلبخندشان..!!!
خنده را معنی به سر مستی مکن؛
آنکه می خندد غمش بی انتهاست…؛
نه سفیدی بیانگر زیبایی است و نه سیاهی نشانه زشتی…؛
کفن سفید؛ اما ترساننده است؛
و کعبه سیاه؛ اما محبوب و
دوست داشتنی است…؛
انسان به اخلاقش هست؛
نه به مظهرش …؛
قبل از اینکه سرت را بالا ببری
و نداشته هایت را به پیش خدا
گلایه کنی …؛
نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش …؛
انسان بزرگ نمی شود جز به وسیله فکرش ….؛

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

دختر بی حجابی بودم…..
کلا اعتقادی به حجاب نداشتم……به محرم و نا محرم.به حجاب ….

برام بی اهمیت بود…….. سفت و سختم پای خواستم بودم.

اصلا علاقه ای به چادر نداشتم. حس میکردم بی کلاس و بی پرستیژ میشم.

کل تفریحاتمون تو مهمونی و دور همی و خرید و اینجور چیزا خلاصه میشد..

کاری نداشتم آرایشم مناسبه یانه….

مشهد زیاد قسمتم میشد ….میرفتم حرم..

یه چادر الکی سر میکردم و زیارت و بعد تو مرکز خریدا می چرخیدم

یادم میرفت اصل قضیه چیه .. .

نزدیک روز پدر بود روز ولادت حضرت علی (ع) قرار شد خانوادگی بریم ترکیه

کلی برنامه ریزی کردیم که همه شهراش رو بریم

یه هفته مونده بود به سفر

نمیدونم چرا..ولی یهو به دلم افتاد

پیش خودم گفتم

اگه بهت بگن جای ترکیه برو کربلا میری؟

کلی واسه سفرم برنامه ریزی کرده بودم خرید و تفریحو..

تو دلم گفتم اگه بگن برو کربلا میرم!

آخه یه دوست امام حسینی پیدا کرده بودم که از کربلا زیاد میگفت بهم

یهو تلفن خونمون زنگ خورد داداشم گفت:

ساناز یه کاروان داره میره کربلا یه هفته دیگه

گفتن جای خالی داره؛میری؟

هنگ بودم پشت تلفن …..بخدا گریم گرفت

گفتم حتما…معلومه که میرم

به مامان و بابا و خواهرم گفتم:

من ترکیه نمیام …..میخوام برم کربلا!

مادربزرگم حدود 87 سالش بودو قسمتش نشده بود.گفتم میبرمش با ویلچر..

من باید برم کربلا!

باید! ……به دلم افتاده……

خواهرم گفت نمیام و ترکیه مو کنسل نمیکنم.

گفتم هرکی میخواد بره ترکیه بره.من میرم کربلا

پدر و مادرم وقتی اشتیاق مو دیدن همراهیم کردن

خواهرمم دید اینجوریه گفت بعدش میریم ترکیه

در عرض۶ روز راهی کربلا شدم…

نمیدونستم چجور جاییه،کلی لباس و کفش و وسایل خوب بردم.

میگفتم یه روز اینو میپوشم یه روز اونو

وقتی رفتم….

کدوم مد؟کدوم تیپ؟ .

روز ولادت امام علی (ع) نجف

ولادت امام جواد الائمه (ع) کاظمین

نیمه رجب کربلا

پنجشنبه شب کربلا

خدای من کجا بودم…با ویلچر مادربزرگم همه جا رفتیم.سفر سختی بود..روزی ۵،۶ بار میرفتم حرم امام حسین.

روزی۳،۴ساعت بیشتر نمیخوابیدم

همش بی دلیل گریه گریه…

اصن نمیدونم چه حالی بود…

من فقط گریه میکردم

یه حاج آقایی تو کاروانمون بود

بهش گفتم حاج آقا من دختر بی حجابی بودم..ساز می زدم…الان از همه چی افتادم…

گفت :من حاضرم قسم جلاله بخورم تو نظر کرده امام حسینی…

آقا اینو که گفت من گریه گریه…

گفتم از آقام امام حسین حجاب میخوام

زیر قبه امام حسین نماز خوندم…اول واسه اون دوستی که منو کنجکاو و کربلایی کرد..

دوم واسه اینکه بهم اراده بده با حجاب شم.

هی درگیر بودم

انتخاب سختی بود

واقعا حجاب برام سخت بود

اما روز آخر دیگه تصمیم گرفتم برگردم ایران چادرمو زمین نذارم

گفتم یا امام حسین به عشق تو چادری شدم…حس میکنم خودت با دستای خودت

چادر سرم کردی

از نجف چادر خریدم و ایران که اومدم اون چادرو سرکردم

الان دیگه توبه کردم.هر روز سر نمازم از امام حسینم میخوام منو تو این راه ثابت قدم نگه داره

کربلا بودم ازحرم حضرت عباس اومدم بیرون که برم حرم امام حسین

یه جوونی بهم برگه داد گفت پنجشنبه مهمون حضرت عباسین

کلی گریه کردم ازخوشحالی

رفتم حرم امام حسین

تا ۳ شب اونجا بودم

روبروی ضریح آقا نشسته بودم کیفم کنارم بود

بلند شدم برم…رسیدم جلوی دردیدم کیفم نیست

کیفمو دزدیدن ……پولش مهم نبود

میدونی چی عذابم داد؟

اینکه اون برگه توکیفم بود

ازحرم تاهتل گریه میکردم.ضجه میزدم …..همه بهم نگاه میکردن

مامانم گفت پولت رفت فدای سرت.گریه نداره؛

گفتم مامان اون برگه شام توکیف بود

تا ۵ صبح گریه کردم و گفتم یا امام حسین میدونم

بی لیاقت بودم که اون برگه رو ازم گرفتین

ساعت ۵ صبح پا شدم رفتم رستوران هتل صبحانه بخوریم که بریم ۲ روز نجف و برگردیم

یهو دیدم یه خانم اومد گفت کیفت رودر حرم امام حسین آویزون بوده

بیا این کیفت………..کیفو باز کردم
هیچی تو کیفم نبود……….،جز اون برگه..

هممون گاهی همینجور غافلگیر میشیم.

ان شاءالله غافلگیریه بعدی فرج حضرت باشند

اللهم عجل لولیک الفرج
خواستم عاشقیـــــــــــَـم پیش خودم بـاشد و تو ..!

گـــریه هایم…چه کنم دست مرا رو کردند ………..!

خــــــادمـــان تـو نـگـفـتـنـد برای تـو مگــــــــــــر .. !؟

چـقدر اشـکـــــــــــ که از صحن تــو جــــــــارو کردند…
حسین جان!!!

روزی که شود ” اِذَا السَّمٰاء ُانْفَطَرَت “

وانگه که شود ” اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت “

من دامن تو بگیرم اندر ” سُئِلَتْ “

گویم صَنَما ” بِاَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت “

عشق تو مرا ” اَلَسْتُ مِنْکُمْ بِبَعید “

هجر تو مرا ” اِنَّ عَذٰابی لَشَدید “

بر کنج لبت نوشته ” یُحیِی و زَیُمِیت “

مَنْ مٰاتَ مِنَ الْعِشقِ فَقَد مٰاتَ شَهیدالتماس دعا

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




پدرم یاد به من داد حسینی باشم
نوکرش باشم و پابستِ اباعبداللّه


به یلِ امّ بنین حضرت عباس قسَم
هست، هستیِ من از هستِ اباعبداللّه


هرکجا حور و مَلَک بود که جنّت نَبُوَد
جنّت آنجاست که بِنشَسته اباعبداللّه


بارها گفته ام و بار دِگر می گویم
نوکرم نوکرِ در بَستِ اباعبداللّه


موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




برای او که ” یــَخرُجُ فَیَملَأُ الأرضَ قِسطاً و عَدلاً “

از پرتوی حُسنت به جمال نازم کن
با تبســـم زلبت رفـــع نـیــازم کن


جز صوتِ تــو آرام نباشــد من را
من گم شده‌ام دمــی صدایم کن


از فـرط گنـاه همه جا طرد شـدم
در کوی خودت به لطف ذی مکانم کن


من عبد سیـه روی توام ای صــنما
بین عــشاق جهان مرا نــشانم کن


ذکر لب من باز به بی راهه برفتست
با نغمه‌ی دلربایِ دل خوش بیانم کن


در مرتــبه و مـقامـــت ای دوســـت
قاصــر شــده ام تو هم زبانـــم کن


چون مـِی بـخورم به آسمانم بـبرند
با لــطف و نــگاهِ خود بیـا چنـانم کن


سرگشته شدم در این سرایِ محزون
رُخ بِنــما با رویِ مـَهت خوش‌ حالم کن


پشت پا زدم به اعـــمال جـهان، بیــا
برای نوکـری به درگـهت انــتصابم کــن

1 ـ ” قیام می‌کنـد و زمیـن را پر از عدل و داد می‌نماید” (متن و ترجمه کمال الدین و تمام النعمة ـ ج2 ـ باب 37 )
2 ـ ذی : صاحب
منبع :شور شیرین

موضوعات: ادبیات انتظار  لینک ثابت




از امام صادق علیه السلام پرسیدند آقاجان:
اگر شیعه ای از شما گنه کار باشد موقع عذاب وسوزاندن آن مومن در آن دنیا باعث خوشحالی دشمنان شما میشود وآبروی شما می رود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: ما در همین دنیا به شیعیان کمک می کنیم که توبه کنند.
 گفتند آقاجان اگه گناهاش زیاد بود چی ؟
 امام صادق علیه السلام فرمودند:موقع جان دادن عزراییل بر او سخت میگیریدتا گناهانش پاک شود.
گفتند آقاجان اگرگناهانش خیلی بیشتر از اینها باشد چه میشود؟
آقا فرمودند آنقدر در برزخ نگاه داشته میشودتا بخشیده شود.
گفتند یابن رسول الله اگر باز هم گناهانش بیشتر از این حرفها بود آن وقت چه میشود.
راوی میگویددر این لحظه دیدم امام صادق علیه السلام عصبانی شدند و دو زانو نشستند و فرمودند؛ به کوری چشم دشمنان دستش را می گیریم و وارد بهشت میکنیم.

بحارالانوار جلد 93 صحفه 373

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




امام صادق علیه السلام :

به خدا قسم سه چيز حق است: هيچ ثروتى بر اثر پرداخت صدقه و زكات كم نشد، در حق هيچ كس ستمى نشد كه بتواند تلافى كند، اما خويشتندارى نمود مگر اين كه خداوند بجاى آن به او عزت بخشيد و هيچ بنده اى درِ خواهشى را به روى خود نگشود مگر اين كه درى از فقر به رويش باز شد.


ثَلاثَةٌ اُقسِمُ بِاللّه ِ أَنَّهَا الحَقُّ ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ و َلا زَكاةٍ وَ لا ظُلِمَ أَحَدٌ بِظَلامَةٍ فَقَدَرَ أَن يُكافِئَ بِها فَكَظَمَها إِلاّ أَبدَ لَهُ اللّه ُ مَكانَها عِزّا و َلا فَتَحَ عَبدٌ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسأَلَةٍ إِلاّ فُتِحَ عَلَيهِ بابُ فَقرٍ؛
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 75، ص209، ح79

 

موضوعات: روایات  لینک ثابت




از کنار گلزار شهدا عبور میکردم

به عکس هایشان نگاه میکردم

چادرم را محکمتر گرفتم و زیر لب گفتم:

دشمن قلبتان را نشانه گرفت و اسلحه تان را بر زمین انداخت…

من به حرمت خون شما تا زنده ام نمیگذارم افکارم را نشانه بگیرد و حجابم را بر زمین اندازد…

 

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




برایم دلیل و مدرک بیهوده نیاور…

من هم میدانم بدون چادر هم می توان با حــجـــاب بود…

اما من با تو فـــــــــــرق دارم…

دوست ندارم به خوب ها قانع شوم…

من بـــرتــــریــــن ها را انتخاب میکنم…

وقتی دخترک سآپــورت پوش شهر چشمهــا را بــﮧ دنبال خود مــی کشاند

چـــــــــــــــادرمــ را عاشقانـه تر مــی پوشم

چــــــــــــــــادر یعنی

اهــــــــــــــــــای نامحـــــــــرم برای دستهایم نقشه نکش این دستها فقط برای گرفتن دستان یک نفرند

بـــــــــــــرای بدنم نقشه نکش

به انـــــــــــــدامم نگاه نکن

طرز فکــــــــــــــــــرم را نگاه کن

آرامشم را نظــــــــــــــــــاره کن

چــــــــــــــــــادر یَعنـﮯ

من آرامش میخواهـــــــــــــم

اما نه فقط برای خـــــــــــــودم

بدان این سیاهی چــــــــــــــــــادر برای تو هم آرامش می آورد…

همین خودخواه نبودن است که چــــــــــــــــــادرم را با عشق مییوشم

چَـــــــــــــــــــــــادر یعنی…

آهای چشم چـــــــــــران…

به من که میرسی سرت را پایین بگیر

از من چیزی جز یک سیاهی تمام قد نمیبینی

برای تو و آن چشم های هیزت چیزی به غیر از وقار ندارم

پس چشمانت را ببند

میدانی؟

شاید این سیاهی چشمت را بزند و نتوانی عروسک های به حراج گذاشته را ببینی

پس چشمانت را به حوالی من که میرسی ببند…

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




چادر مشکی است اما
دنیای دختران چادری صورتی است !
دنیایی پر از شادی و نشاط و خنده
پر از رفاقت های ناب و صمیمی
پر از دخترانه های قشنگی که
-البته برای هرکسی خرجش نمیکنند-
چادر مشکی است اما
قلب دختران چادری سبز است !
قلبی که پر از
دوست داشتنی هایی است
که خوب اند و خدایی
پر از دوست داشتن پدر های مهربان،
مادر های عزیز
و برادر های غیرتی شان است ،
قلبی که
دوست داشتنِ مرد هایِ رهگذرِ
ساعتی و روزی و ماهی
جایی در آن ندارد !
چادر مشکی است اما
فکر دختران چادری آبی است ..
آبی مثل آسمانِ آبی بهاری
آرام و زیبا و بزرگ
خالی از بوق های ماشین های هرزه
خالی از صداهای روح خراش
آهنگ های تند و تو خالی
خالی از حرف های بچه گانه
پشت این و آن
دنیای دختران چادری
پر است از رنگ های شاد و زیبا
که آنها را مدیون وقار و سنگینی
سیاهی چادرشان هستند .

موضوعات: حجاب  لینک ثابت




امام صادق عليه‏السلام :

اِنَّ الشَّيطانَ لَيَطمَعُ فى عالِمٍ بِغَيرِ اَدَبٍ اَكثَرُ مِن طَمَعِهِ فى عالِمٍ بِاَدَبٍ ، فَتَاَدَّبوا وَ اِلاّ فَاَنتُم اَعرابٌ ؛

شيطان ، در عالِمِ بى‏بهره از ادب بيشتر طمع مى‏كند تا عالِمِ برخوردار از ادب .

پس ادب داشته باشيد وگرنه شما، بيابانى (فاقد تمدّن) هستيد.

 

(أعلام الدین فی صفات المؤمنین،ص96)

موضوعات: روایات  لینک ثابت




 

امام صادق خطاب به فرزندش حضرت مهدی علیهماالسلام:
آقای من! غیبت تو خواب از چشمان من گرفته…!

سدير صيرفي گويد: من و مفضل بن عمر و ابان بن تغلب بر مولايمان امام صادق عليه السلام وارد شديم و ديديم كه بر خاك نشسته و مانند مادر فرزند مرده جگر سوخته اي مي گريست و اندوه تا وجناتش رسيده و گونه هايش دگرگون شده و
ميفرمايد:
« سيدي! غَيبتُكَ نَفَت رُقادي و ضَيَّقَت عَلَّيَ مِهادي و ابتزَّت مني راحةَ فوادي، سيدي! غَيبتُكَ اوصلت مصابي بفجايع الابد و فقدُ الواحد بعد الواحد يُفني الجمعَ و العدد فما اُحِسُّ بدَمعَةٍ ترقي من عيني و انين يفتر من صدري عن دوارج الرزايا و سوالف البلايا الا مَثَّلَ لِعيني عن عواير اعظمها و افظعها و بواقي اشَدِّها و انكرها و نوائب مخلوطة بغضبك و نوازل معجونة بسختك. » «

مولاي من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسايش قلبم را از من سلب نموده است. مولاي من! غيبت تو اندوه مرا به فجايع ابدي پيوند داده و فقدان يكي پس از ديگري جمع و شمار را نابود كرده است. من ديگر احساس نمي كنم اشكي را كه از ديدگانم بر گريبانم روان است و ناله اي را كه از مصائب و بلاياي گذشته از سينه ام سر مي كشد، جز آنچه را كه در برابر ديدگانم مجسم است و از همه گرفتاري ها بزرگتر و جانگدازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملايماتي كه با غضب تو در آميخته و مصائبي كه با خشم تو عجين شده است. »

سدير گويد چون امام صادق عليه السلام را در چنين حالي ديديم كه از شدت وله عقل از سرمان پريد و قلبمان چاك چاك گرديد و گفتيم: اي فرزند بهترين خلايق! چشمانتان گريان مباد! از چه حادثه اي اشكتان روان است؟

امام صادق عليه السلام نفس عميقي كشيد كه بر اثر آن درونش برآمد و هراسش افزون شد و فرمود: واي بر شما امروز در كتاب جفر مي نگريستم – همان كتابي كه خداوند آن را به محمد صلي الله عليه و آله و ائمه پس از او عليهم السلام اختصاص داده – و در فصولي از آن مي نگريستم ، ميلاد قائم ما و غيبتش و تاخير كردن و طول عمرش و بلواي مومنان در آن زمان و پيدايش شكوك در قلوب آنها به واسطه طول غيبت و مرتد شدن آنها از دينشان و بركندن رشته اسلام از گردنهايشان كه خداي تعالي فرموده « و كل الانسان الزمناه طائره في عنقه» كه مقصود از آن ولايت است و پس از آن كه در آن فصول نگريستم ، رقتي مرا گرفت و اندوه بر من مستولي شد.

كمال الدين / ج2 / باب 33

 

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





ﻣﻔﻀّﻞ ﺑﺎ ﻓﺸﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ،ﻓﻘﺮ ﻭﺗﻨﮓ ﺩﺳﺘﯽ ، ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻗﺮﺽ ﻭ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ،ﺩﺭﻣﺤﻀﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ)ﻟﺐ ﺑﻪ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮔﺸﻮﺩ ﻭﺑﯿﭽﺎﺭﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻮﺑﻪ ﻣﻮﺗﺸﺮﯾﺢ ﮐﺮﺩ “ﻓﻼ‌ﻥ ﻣﺒﻠﻎ ﻗﺮﺽ ﺩﺍﺭﻡ،ﻓﻼ‌ﻥ ﻣﺸﮑﻞ ﺩﺍﺭﻡ ،ﻣﺘﺤﯿّﺮﻡ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ…."ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﮐﻼ‌ﻣﺶ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ(ﻉ) ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ . ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ)ﺑﻪ ﮐﻨﯿﺰﺵ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﺷﺮﺍﻓﯽ ﮐﻪ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﯼ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ،ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﻣﻔﻀّﻞ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ،ﻣﻔﻀّﻞ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ(ﻉ) ﺧﻄﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: “ﺁﻗﺎ ﻣﻘﺼﻮﺩﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻋﺎ ﺑﻮﺩ.”
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ :"ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﺩﻋﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ،ﺍﻣّﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻥ؛ ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺸﺮﯾﺢ ﻧﮑﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﺛﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯼ ﻭﺍﺯ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺷﮑﺴﺖ ﯾﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼ،ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻫﺎ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ ﻭﺷﺨﺼﯿّﺖ ﻭﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ.

ﺷﻬﯿﺪ ﻣﻄﻬﺮﯼ،ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍﺳﺘﺎﻥ ﺹ17 .ﻭ ﺭﺣﻤﺘﯽ ،ﻣﺤﻤﺪ،ﮔﻨﺠﯿﻨﻪ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺝ1ﺹ112

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت




امام صادق(ع) پرسش‌هاي زير را از طبيب هندي پرسيدند:
چرا جمجمة سر چند قطعه است؟
چرا موي سر بالاي آن است؟
چرا پيشاني مو ندارد؟
چرا در پيشاني، خطوط و چين وجود دارد؟
چرا ابرو بالاي چشم است؟
چرا دو چشم، مانند بادام است؟
چرا بيني ميان چشم‌هاست؟
چرا سوراخ بيني در زير آن است؟
چرا لب و سبيل بالاي دهان است؟
چرا مردان ريش دارند؟
چرا دندان پيشين، تيزتر و دندان آسياب، پهن و دندان بادام شكن، بلند است؟
چرا كف دست‌ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکّه است و در جاي خود حركت مي‌كند؟
چرا کبد (جگر) خميده است؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مي‌گردند؟
چرا گام‌هاي پا ميان تهي است؟
طبيب هندي در پاسخ به تمامي پرسش‌هاي بالا گفت: نمي‌دانم.
امام فرمود: من علّت اينها را مي‌دانم. طبيب گفت: بيان كن.

امام فرمود:
 جمجمه به دليل اينکه ميان تهي است، از چند قطعه، آفريده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ويران مي‌شد، بنابراين چون چند قطعه است، ديرتر مي‌شكند.

 مو در قسمت بالاي سر است، چون از ريشة آن روغن به مغز مي‌رسد و از سر موها كه سوراخ است، بخارها بيرون مي‌رود و سرما و گرمايي كه به مغز وارد مي‌شود، دفع مي‌شود.

 پيشاني مو ندارد، براي آنكه روشنايي به چشم برسد.

 خطّ و چين پيشاني نيز عرقي را كه از سر مي‌ريزد، نگه مي‌دارد تا وارد چشم‌ها نشود و انسان بتواند آن را پاك كند، مانند رودخانه‌ها كه آب‌هاي روي زمين را نگهداري مي‌كنند.

 ابروها بالاي دو چشم قرار دارند تا نور به اندازة کافي به آنها برسد. اي طبيب، نمي‌بيني وقتي شدّت نور زياد است، دست خود را بالاي چشم‌ها مي‌گيري تا روشني به مقدار کافي به چشم‌هايت برسد و از زيادي آن پيشگيري كند؟!

 بيني بين دو چشم قرار دارد تا روشنايي را بين آنها به طور مساوي تقسيم كند.

 چشم‌ها شکل بادام هستند تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد. اگر چشم چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن به درستي وارد نمي‌شد و دوا به همه جاي آن نمي‌رسيد و بيماري چشم درمان نمي‌شد.

 خداوند سوارخ بيني را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن پايين بيايد و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بيني در بالا بود، نه فضولات از آن پايين مي‌آمد و نه بوي چيزي را در مي‌يافت.

 سبيل و لب را بالاي دهان آفريد، تا فضولاتي را كه از مغز پايين مي‌آيد، نگه دارد و خوراك و آشاميدني به آن آلوده نگردد و آدمي بتواند آنها را از آلودگي پاک کند.

براي مردان محاسن (ريش) را آفريد تا نيازي به پوشاندن سر نداشته باشند و مرد و زن از يكديگر مشخّص شوند.

دندان‌هاي پيشين را تيز آفريد تا گزيدن آسان گردد و دندان‌هاي آسياب را براي خرد كردن غذا پهن آفريد، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندان‌هاي آسياب را مانند ستوني كه در بنا به كار مي‌رود، استوار كند.

 دو كف دست را بي‌مو آفريد تا لمس كردن با آنها صورت گيرد. اگر کف دست مو داشت، وقتي انسان به چيزي دست مي‌کشيد به خوبي آن را حس نمي‌کرد.

مو و ناخن را بي جان آفريد، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زيباست. اگر جان داشتند، بريدن آنها همراه با درد زيادي بود.

 قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باريك قرار داد تا در ريه‌ها در آيد و از باد زدن، ريه خنك شود.

 كبد را خميده آفريد تا شكم را سنگين كند و آن را فشار دهد تا بخارهاي آن بيرون رود.

 خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد تا انسان به جهت پيش روي خود راه رود و به همين علّت حركات وي ميانه است و اگر چنين نبود، در راه رفتن مي‌افتاد.

 پا را از سمت زير و دو سوي آن، ميان باريك ساخت، براي آنكه اگر همة پا بر روي زمين قرار مي‌گرفت، مانند سنگ آسياب سنگين مي‌شد. سنگ آسياب چون بر سر گردي خود باشد، كودكي آن را بر مي‌گرداند و هر گاه بر روي زمين بيفتد، مردي قوي به سختي مي‌تواند آن را بلند كند.»

آن طبيب هندي گفت: اينها را از كجا آموخته‌اي؟ امام(ع) فرمود: «از پدرانم و ايشان از پيامبر(ص) و او از جبرئيل، امين وحي و او از پروردگار كه مصالح همة اجسام را مي‌داند.» طبيب هندى كه چنين شخصيت علمى را در عمرش نديده بود، به فكر فرو رفت. آنگاه در حالى كه محو تماشاى سيماى امام بود، چنين لب به سخن گشود:

- تصديق مى كنم و شهادت مى دهم كه جز خداى يگانه، خدايى نيست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاكنون كسى را در طب، عالم تر از تو نديده ام…
اللهم صل علی محمدوآل محمدو اعجل فرجهم

منبع: طب الصادق، تحقيق علامه عسكرى، ص 21، به نقل از بحارالانوار، ج 14، ص 478

موضوعات: مکتب امام صادق(ع)  لینک ثابت





سلام دوستان. یک روز عده ای از دانشمندان داخل و خارج از کشور با مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)نشست داشتن. مثل بقیه ی جلسات روال ادامه داشته با این تفاوت که متناسب با اون ایام دقایقی مداحی و روضه خوانی هم صورت میگیرد. پس از این دیدار یکی از دانشمندان غیر مسلمان(احتمالا مسیحی)مسلمان میشه. علت رو که ازش سوال میکنن،میگه دیدم وقتی روضه میخوندن رهبرتون با یک دستمال اشک چشمشو پاک کرد و با یک دیگه آب بینیش رو.
م رهبر شما تحصیلات حوزوی داره و تحصیلاتی در حوزه ی علوم پزشکی نداشته.
شما پیرو دینی هستید که 1400سال پیش دستوری بهتون داده که امروز ما تو علممون بهش رسیدیم که اشک چشم و آب بینی نباید با مخلوط شن. (محیط چشم استریله و…).
ببینید به نظر من هدف حضرت آقا اصلا این نبوده که فلان کس این رفتار منو ببینه و عوض بشه، اما وقتی به دستورات خدا اعتماد داره و حتی مستحبات رو هم خیلی قشنگ اجرا میکنه ،ناخود آگاه تاثیرش رو میذاره.
اگه همه ی ما فکر کنیم که همیشه زیر ذره بین هستیم و تک تک رفتارهامون میتونه به اسلام نسبت داده بشه، احتمالا از خیلی از رفتارامون خجالت میکشیم.
به نظر من کار فرهنگی انجام دادن اصلا به این نیست که شیپور به دست بگیریم و بگیم که ما داریم کار فرهنگی انجام میدیم. اگه هر کدوممون تو رفتارمون دقت کنیم و به این فکر کنیم که اگه یه غیر مسلمون که چیزی از اسلام نمیدونه ،این رفتارمونو ببینه به اسلام خوشبین میشه یا بدبین؟
اما صادق (ع) میفرمایند:«کونو لنا زینا و لا تکونو علینا شینا»زینت خاندان ما باشید ومایه ی زشتی ما نباشید. من خودم وقتی از خیابون رد میشم به این فکر میکنم که اولسن تصویری که از من تو ذهن مردم میمونه پوشش و چادر منه. همین باعث میشه پشت چراغ قرمز بایستم حتی اگه ماشینی نباشه و عجله داشته باشم. فرهنگ اینجوریم معنی میشه و دفاع فرهنگی همیشه نیاز به ابزار و وسیله نداره. اگه یه کم تو رفتارامون تجدید نظر کنیم ،دیگه کسی نمیگه
همه ی چادریا…
همه ی ایرانیا…
همه ی مسلمونا….
تو روخدابه این چیزا فکر کنید
در نگاه اول نگین شعاره. اسلام برای همه کارای ما برنامه داره حتی برای ناخن گرفتن و…
پس بیاید به این فکر کنیم که رفتارامون میتونه جاذبه یا دافعه ای باشه برای اسلام.

موضوعات: رهبرم  لینک ثابت




 

دانشجوبود…
دنبال عشق و حال،
خیلی مقید نبود،
یعنی اهل خیلی کارها هم بود،
تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی…
از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…
قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن…
از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…

وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…
بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن،
آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…
من چندبار خواستم سلام بگم…
منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…
امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…
درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…
یه لحظه تو دلم گفتم:
حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…
تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!
تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!
خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…
تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،
وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،
کارامو سروسامون دادم،
تغییر کردم،مدتی گذشت…
یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،
از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،
چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،
اما به هرحال قبول کردن…
اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم…
اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،
تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن…
“حمید…حمید…حاج آقا باشماست”
نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…
آهسته در گوشم گفتن:
“یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…”

این داستان رو آیت الله احدی نقل کردند.

ترک هرگناه==
نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام…

ترک هرگناه==
برداشتن یک قدم در مسیر ظهور..

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

صاحب دلی برای اقامۀ نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران او را شناختند و خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و آن ها را پند گوید. او نیز پذیرفت.

نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مردِ صاحب دل برخاست و بر پلۀ نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آنگاه خطاب به جماعت گفت:"مردم! هرکس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مُرد، برخیزد.”

کسی برنخاست.

گفت:"حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد.”

باز کسی برنخاست!

سری به نشانۀ تاسف تکان داد و گفت:"شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید، اما برای رفتن نیز آماده نیستید!”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





برخی می‏پرسند عبارت «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ» که پس از صلوات بر محمد و آل محمد (ص) فرستاده می‏شود، آیا در احادیث معصومان(ع) وارد شده و مَنصوص است و یا از چیزهایی است که علاقه ‏مندان و ارادتمندان به آقا امام زمان(عج)، خودشان، پس از صلوات، آن را اضافه کرده‏ اند؟
در پاسخ به این پرسش، به حدیث زیر توجه کنید که امام صادق علیه السلام می‏ فرمایند:
.
«مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم؛
هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمی‏رود مگر آن که قائم آل محمد (ص) را درک می‏ کند.

بحار الانوار ج 53 ص176

موضوعات: امام زمان (عج)  لینک ثابت




فقيري سه عدد پرتقال خريد…اولي رو پوست كند خراب بود
دومي رو پوست كند اونم خراب بود
بلند شد لامپ رو خاموش كرد و سومي رو خورد.
گاهي وقتا بايد خودمون را به نديدن و نفهميدن بزنيم تا بتونيم زندگى كنيم…! وقتى گرسنه اى،يه لقمه نون خوشبختيه..
وقتى تشنه اى،يه قطره آب خوشبختيه
وقتى خوابت مياد،يه چرت كوچيك خوشبختيه…
خوشبختى يه مشتى از لحظاته…يه مشت از نقطه هاى ريز،كه وقتى كنار هم قرار مى گيرن،يه خط رو ميسازن به اسم زندگى…

قدرخوشبختى هاتونو بدونيد…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





نامه شهید غواص به دخترش .
متن ادبی شهید حجت‌الاسلام محمد شیخ شعاعی خطاب به دخترش، از جمله یادگارهای این
شهید بزرگوار است که پس از 29 سال احراز هویت شد.
.
خانواده این شهید عزیز ساکن قم هستند و پس از مراسم تشییع و وداع با پیکر مطهر شهید در قم در روز جمعه 16 مرداد، پیکر این شهر برای تدفین به کرمان منتقل می‌شود.
.
وی متولد 1334 در کرمان است و در سال 65 در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیده است.
.
.
متن ادبی شهید شیخ شعاعی خطاب به والدین و فرزندش چنین است:

پیامی به همسر گرامی و والدین ارجمندم
به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفته‌ام
نگویید از سفر باز خواهم گشت
نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد
به دخترم واقعیت را بگویید،
بگویید بخاطر آزادی تو
هزاران خمپاره دشمن
سینۀ پدرت را نشانه رفته‌اند
بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش
پریشان شده است
بگویید موشک‌های دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دست‌های پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه
حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر
خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر
و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده‌اند
اما ایمان پدرت در تمام جبهه‌ها می‌جنگد
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشگی از استعمار در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده‌اند
چرا مادر دیگر نخواهد خندید
چرا گونه‌های مادر بزرگش همیشه خیس است
چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند
و چرا پدرش به خانه بر نمی‌گردد
بگذارید دخترم به‌جای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد
به‌جای ترانه، فریاد را بیاموزد
و به‌جای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد
به دخترم دروغ نگویید
نمی‌خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهان‌خواران باشد
به دخترم واقعیت را بگویید
می‌خواهم دخترم دشمن را بشناسد
امپریالیسم را بشناسد
استعمار را بشناسد
به دخترم بگویید من شهید شدم
بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد
سلام مرا به دخترم برسانید
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند،
.
شهیدان زنده‌اند الله اکبر
بخون غلطیده‌اند الله اکبر

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت





اما حق پدرت بر تو آنست كه بداني او اصل و ريشه توست؛ و تو فرع و شاخه او هستي؛ و اگر او نبود تو نبودي ؛ پس هر وقت در خودت چيزي مي بيني كه موجـب پيدا شدن غرور در تو مي گردد ؛ متوجه باش كه پدرت اصل و اساس آن نعمت است و خداوند را به خاطر اين نعمت بزرگ ستايش كن و از او تشكر كن به اندازهء نعمتي كـه به تو ارزاني نموده است و قوتي نيست مگر به قوت خداوند متعال .

متن عربی:
وأما حق أبيك فتعلـم أنـه أصلك و أنـك فرعـه و أنـك لولاه لم تكـن ؛ فمهما رأيت فى نفسك مما يعجبك؛ فاعلم أن أباك أصل النعمة عليك فيه واحمدلله و اشكره على قـدر ذلك ولا قوة الا بالله .

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




ســــــــــلام بر تو ای بانویی که
حجاب واست سنگینه و باورش نداری!

کمی با تو حرف دارم!

میدانم بیزار از حجاب نیستی!
چون یقین دارم عفت در فطرت هر بانویی ست
و اگر هر فطرتی بیدار باشد،شیفته ی حجاب است

من میدانم که بیزاری ما از بدحجابان؛ آنانند که وجود خود را بازیچه ی نگاه آلوده ی دیگران قرار دادند بخاطر نوع حجابشان است نه بخاطر تو

من می دانم که تو اگر اهمیت و فلسفه ی حجاب را بدانی، به حجابت از من هم پایبندتر خواهی بود!

من می دانم که اگر در فرهنگ سالمی که حکم اکسیژن را دارد، نفس کشیده بودی،ریه های عفافت غبار نمی گرفت

من می دانم که اگر عمق نقشه ها و اهداف دشمنانمان و تلاش شبانه روزی شان را برای تاراج حیای من و تو بانوی ایرانی می دانستی، مشتی محکم بر دهانشان می کوبیدی

من مطمئنم که تو برای اسطوره ها و قهرمانان سرزمینت ارزش قائلی

برای شهدایی که رفتند و جان دادند تا من و تو بمانیم و یک وجب از خاک کشورمان کم نشود
من مطمئنم آرمان خیلی از آن قهرمانان که در راه دین و وطن خون دادند را نمیدانی
خیلی از آنها من و تو را به حجاب و چادر سفارش کردند

موضوعات: حجاب  لینک ثابت





برای رهایی از مورچه
پوست خیار را در مکان خروج و لانه مورچه ها بگذارید

برای دستیابی به قطعات یخ بلوری…..
آب را قبل از گذاشتن در فریزر بجوشانید

برای جدا کردن آدامس از لباس
آنرا به مدت یکساعت در فریزر قرار دهید

برای سفید کردن لباسها
لباس هارا در آب جوشیده همراه با چند ورقه لیمو به مدت ده دقیقه قرار دهید سپس آبکشی کنید

برای از بین بردن بوی کلم
چند تکه نان روی غذا قرار دهید بوی کلم ازبین میرود

برای ازبین بردن بوی ماهی از دستانتان
کمی سرکه سیب روی دستان بریزید

 

برای فهمیدن سالم بودن قارچ
روی آن کمی نمک بپاشید اگر رنگ آن سیاه شد قارچ سالم است ولی اگر زرد شد قارچ فاسد و سمی شده

برای باز شدن مرغ فریز شده
آنرا درظرفی مخلوط از آب سرد ونمک قرار دهید

برای ازبین بردن جوهر خودکار از لباس
روی جوهر کمی خمیردندان قراردهید؛ بگذارید تا خشک شود سپس مثل همیشه بشویید

برای جلوگیری از سر رفتن شیر
ظرفی که شیر را درون آن میخواهید بجوشانید قبل از ریختن شیر با آب خنک درون یخچال بشویید و بعد شیر بجوشانید

برای رهایی از پشه مخصوصا شبها
چند برگ نعناع  تازه را اطراف تشک و تخت قرار دهید

برای رهایی از موش های موزی
فلفل سیاه را در محل عبور و مرور موشها بپاشید آنها از آنجا فرار خواهند کرد

 

برای فهمیدن تازه بودن ماهی
آنهارا در آب سرد قرار دهید اگر روی سطح آب آمدند سالم و تازه میباشند

 

 

موضوعات: نکات آشپزی و خانه داری  لینک ثابت




نشسته ام بنویسم برایتان آقا
نشسته ام بنویسم فقط تو را دارم
نشسته ام بنویسم مرا حرم ببرید
که غیر کرببلا من مگر کجا دارم؟
نشسته ام بنویسم برای این دل تنگ
دوباره خاطره هایی که از شما دارم
کنار قتلگه ات روضه،گریه ، یادت هست
اللهم الرزقنا کربلا

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت





کتمان ارتباط کتب آسمانی


[۲:۱۴۶] الذین ءاتینهم الکتب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم وان فریقا منهم لیکتمون الحق وهم یعلمون
[۲:۱۴۷] الحق من ربک فلا تکونن من الممترین
[۲:۱۴۶] کسانی که کتاب آسمانی دریافت کردند، حقیقت را در این می شناسند، همان طور که فرزندان خود را می شناسند. با این همه، برخی از آنها دانسته حقیقت را کتمان می کنند.
[۲:۱۴۷] این حقیقتی است از جانب پروردگارت؛ هیچ شکی به خود راه نده.
همانطور که در کتاب مقدس ذکر شده است پیامبر سلیمان نامه ای به ملکه سبا نوشت و آن نامه را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرد . در جواب این نامه ملکه سبا ۶۶۶ قطعه الماس هدیه برای سلیمان آورد. ارتباط عمیقی بین کتابهای آسمانی بوسیله عدد ۶۶۶ ایجاد شده است.هیچ شکی باقی نمیماند که قرآن از طرف خداست و تایید کننده کتابهای آسمانی پیشین است. پس بیاید مقدار ابجد شروع نامه سلیمان را هم حساب کنیم عدد ۷۸۶ بدست میاید (مقدار ابجد بسم الله الرحمن الرحیم). (یک بسم الله در آیه ۲۷:۳۰ ذکر شده است که مربوط به نامه سلیمان است)
آیه ۲:۱۴۷ در مورد کتمان ارتباط کتب آسمانی با قرآن بحث میکند اگر مقدار ابجد این آیه را حساب کنیم عدد ۱۹۴۹ بدست میاید.
حالا اگر دو عدد بالایی را با هم جمع کنیم عدد ۲۷۳۵ بدست میاید. که همان شماره سوره و آیه ای است که در مورد هدیه ملکه سبا به سلیمان صحبت میکند.به طور خیلی واضحی از ارتباط قرآن با کتابهای آسمانی دیگر صحبت میکند. خدای توانا به اندازه ای که دل مارا قانع کند نشانه باقی گذارده است. مثل روز روشن است که قرآن تصدیق کننده کتابهای پیشین است و نمیتوان آن را انکار کرد.
۱۹۴۹+۷۸۶=۲۷۳۵
[۲۷:۳۵] وانی مرسلة الیهم بهدیة فناظرة بم یرجع المرسلون
[۲۷:۳۵] “من هدیه ای برای آنها می فرستم؛ تا ببینیم رسولان با چه بازمی گردند.
حالا اگر شماره سوره و آیه هدیه را کنار هم قرار دهیم و آن را با مقدار هدیه فرستاده شده (۶۶۶ که در کتاب مقدس اشاره شده است) جمع کنیم عدد ۳۴۰۱ بدست میاید که خود بخش پذیر بر ۱۹ است.
۲۷۳۵+۶۶۶=۳۴۰۱
۳۴۰۱=۱۷۹*۱۹

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت





متاسفانه آن چیزی که پیامبر محمد آورد با آنچیزی که مسلمانان در حال حاضر دارند زمین تا آسمان فرق میکند. محمد رسول خدا منبعی غیر از قرآن نیاورد اما مسلمانان در حال حاضر کتابهای مقدس دیگری دارند که از آن پیروی میکنند کتابهای حدیث چیزی جز حدث و گمان نیست.بیش از یک میلیون حدیث در کتابهای حدیث از پیامبر محمد نقل شده است که طی محاسبه ساده ای محمد رسول خدا در طول ۲۳ سال هر روز ۱۲۰ حدیث میگفته است. و این نوعی توهین به پیامبر خداست زیرا که محمد رسول خدا نعوذ بالله از نظر پیروان کتابهای حدیث دیوانه و وراج است !!!
[۱۰:۳۶] وما یتبع اکثرهم الا ظنا ان الظن لا یغنی من الحق شیءا ان الله علیم بما یفعلون
[۱۰:۳۶] اکثرشان جز از حدسیات پیروی نمی کنند و حدس و گمان جایگزین حقیقت نمی شود. خدا از آنچه مى کنند، کاملا آگاه است.
مقدار ابجد آیه بالا مساوی ۵۵۰۸ است.
تعداد حروف آن هم ۶۰ است.
اگر دو عدد بالایی را با هم جمع کنیم عدد ۶۱۷۴ بدست میاید.
۵۵۰۸+۶۰=۶۱۷۴
۶۱۷۴=۱۹*۳۶۰
۶۶۶ هم نماینده قرآن است.
اگر سه عدد بالایی را با هم جمع کنیم ۶۲۳۴ بدست میاید که همان تعداد آیه های شمارششده قرآن است.
۵۵۰۸+۶۰+۶۶۶=۶۲۳۴
و این نشان میدهد آن چیزی که پیامبر محمد برای هدایت ما آورد ۶۲۳۴ آیه قرآن است و کتابهای حدیث چیزی جز حدث و گمان نیست.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت





۶۶۶ عدد مهمی برای جامعه مسیحیت است.این عدد چهار بار در کتاب مقدس ذکر شده است که در یک مورد آن عدد را از طرف دجال میدانند.در کتاب مقدس نشانه آمدن دجال ظهور این عدد است . این عدد چهار مورد در کتاب مقدس تکرار شده است. اما در قرن ۲۰ ثابت شد که عدد ۶۶۶ همان قرآن است. شیطان در طول تاریخ معنای آن را عوض کرده است. بطوریکه عدد ۶۶۶ در جامعه مسیحیت نشانه بدیمنی است. اما این عدد نشانه همان قرآن بزرگ است. چیزی که جامعه مسیحیت منتظرشند تا آنان را نجات دهد همان ۶۶۶ یا قرآن کریم است اما خود آن را نمیفهمند و شیطان مورد را برای آنان خلط کرده است.
شماره گذاریهای آیات قرآن هم از طرف خدای یکتا انجام شده است و این دل آدم را آرامش میبخشد که واقعا کتاب قرآن از طرف خداست.در این مورد بیایید آیه ۶۶:۶ را مورد بررسی قرار دهیم. این آیه شاید ربطی به عدد ۶۶۶ و قرآن داشته باشد.
مقدار ارزش ابجدی آیه ۶۶:۶ را محاسبه کنیم عدد ۵۸۷۳ بدست میاید.(جهت محاسبه ارزش ابجدی آیات از فایل ۶۶۶ استفاده شود زیرا که در winQT2 همزه در کلمه “ءامنوا” نوشته نشده است)
[۶۶:۶] یأیها الذین ءامنوا قوا أنفسکم وأهلیکم نارا وقودها الناس والحجارة علیها ملئکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما أمرهم ویفعلون ما یؤمرون
حالا این عدد را از تعداد آیات شمارششده قرآن (۶۲۳۴) کم میکنیم.عدد ۳۶۱ بدست میاید که مساوی ۱۹*۱۹ است.
۶۲۳۴-۵۸۷۳ =۳۶۱
۳۶۱ = ۱۹*۱۹

این خود نشانه ای دیگر از ربط قرآن و عدد ۶۶۶ و عدد ۱۹ است.

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت





همانطور که میدانیم قرآن در شب ۲۷ ماه رمضان بر آخرین پیامبر خدا محمد نازل شد.
ارزش حروف ابجد کلمه محمد ۹۲ است.
رمضان ماه نهم است.
[۹۷:۱] إنا أنزلنه فی لیلة القدر
[۹۷:۲] وما أدریک ما لیلة القدر
[۹۷:۳] لیلة القدر خیر من ألف شهر
[۹۷:۴] تنزل الملئکة والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر
[۹۷:۵] سلم هی حتى مطلع الفجر
ارزش ابجدی کل سوره ۹۷ (سوره قدر ) هم ۶۷۳۱ است.
حالا چهار عدد بالایی را با هم جمع میکنیم عدد ۶۸۵۹ بدست میاید.
۹۲ + ۲۷ + ۹ + ۶۷۳۱ = ۶۸۵۹
۶۸۵۹=۱۹*۱۹*۱۹ !!!
در اینجا ایمان میاوریم که ۱۹ رازی از رازهای پروردگار یکتاست.
اما عدد ۶۸۵۹ از اعداد مهم دیگر است که آن را از طریقی دیگر بررسی میکنیم
۶۸۵۹=۶۳۴۶+۱۹*۲۷
این نشان میدهد که قرآنی که در ۲۷ رمضان نازل شده است و سرتاسر آن را ۱۹ فراگرفته است شامل کلا ۶۳۴۶ آیه میباشد.و این یعنی سوره توبه ۱۲۷ آیه است نه ۱۲۹٫

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




۵ آیه اول سوره ۹۶ اولین آیاتی بودند که بر محمد رسول خدا نازل شدند.
تعداد آیات شماره گذاری شده قرآن ۶۲۳۴ است. تعداد آیات شماره گذاری نشده (تعداد بسم الله الرحمن الرحیم) قرآن ۱۱۲ است .که جمعا ۶۳۴۶ آیه میشود. اولین آیاتی که بر پیامبر محمد نازل شد پنج آیه اول سوره ۹۶ بود. بیایید مقدار حروف ابجد این آیات را محاسبه کنیم.
[۹۶:۱] اقرا باسم ربک الذی خلق
[۹۶:۲] خلق الانسن من علق
[۹۶:۳] اقرا وربک الاکرم
[۹۶:۴] الذی علم بالقلم
[۹۶:۵] علم الانسن ما لم یعلم
مقدار ابجد آیه یک =۲۰۹۸
مقدار ابجد آیه دو =۱۲۱۲
مقدار ابجد آیه سه =۸۲۲
مقدار ابجد آیه چهار =۱۰۸۴
مقدار ابجد آیه پنج =۵۹۳
شماره سوره =۹۶
با توجه به اینکه یکی از مهمترین اسامی خداوند الرحمن است و الرحمن است که قرآن را نازل نموده است .
مقدار ابجد الرحمن =۳۲۹
شش عدد بالایی را باهم جمع کنیم عدد ۶۲۳۴ بدست میاید که همان تعداد آیه های واقعی قرآن است.
۲۰۹۸+۱۲۱۲+۸۲۲+۱۰۸۴+۵۹۳+۹۶+۳۲۹=۶۲۳۴
خدای قادر توانا به این طریق از طریق ۵ آیه نخست نازل شده هم تعداد واقعی آیات قرآن را بر ما روشن ساخته است. و این خود مشخص میسازد که تعداد واقعی آیات سوره توبه ۱۲۷ است نه ۱۲۹٫
به این طریق از طریق آخرین آیات و اولین آیات نازل شده تعداد واقعی آیه های قرآن بر ما روشن شد.
جدول حروف ابجد بر طبق زیر است:
الف یا همزه =۱
ب=۲
ج=۳
د=۴
ه=۵
و=۶
ز=۷
ح=۸
ط=۹
ی=۱۰
ک=۲۰
ل=۳۰
م=۴۰
ن=۵۰
س=۶۰
ع=۷۰
ف=۸۰
ص=۹۰
ق=۱۰۰
ر=۲۰۰
ش=۳۰۰
ت=۴۰۰
ث=۵۰۰
خ=۶۰۰
ذ=۷۰۰
ض=۸۰۰
ظ=۹۰۰
غ=۱۰۰۰

 

موضوعات: معجزات علمی و ریاضی قرآن  لینک ثابت




 

امام صادق عليه السلام ـ در توصيف مؤمنان كامل -

هُمُ البَرَرَةُ بِالإِخوانِ في حالِ اليُسرِ وَ العُسرِ ، المُؤثِرونَ عَلى أنفُسِهِم في حالِ العُسرِ ، كَذلِكَ وَصَفَهُمُ اللّه ُ فَقالَ : «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» ، فازوا وَ اللّه ِ و أفلَحوا

آنان ، كسانى اند كه در آسايش و سختى به برادرانْ نيكى مى كنند ،

و در هنگام تنگ دستى ، ايثار مى كنند .

اين گونه ، خداوند ، ايشان را توصيف كرده و فرموده است :

«و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ،

هرچند خودشان نيازمند باشند .

و آنها كه از آزمندىِ نفس خويش ، مصون بمانند ،

آنان ، همان رستگاران اند» .

به خدا سوگند كه اينان ، كامياب و رستگار شدند

الاُصول الستّة عشر : ٦

موضوعات: روایات  لینک ثابت





آیا پاداش زیارت قبر امام رضا(علیه السلام) بیشتر از پاداش زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) است؟

پاسخ

ائمه ی اطهار(علیه السلام)، هر کدام در شرایط خاصی زندگی می‌کردند و بر اساس همان شرایط، رویکردهای خود را تنظیم می‌کردند و تمامشان نور واحدی بودند،

اما همان‌گونه که پیرامون برتری هر یک از ائمه بر دیگری گفت‌وگوهایی شده است، در مورد برتری زیارت قبر برخی ائمه بر دیگر امامان نیز بحث‌هایی وجود دارد که به نظر می‌رسد این برتری‌ها نیز معلول شرایط زمانی بوده‌ است.

در همین راستا، روایات بسیاری در فضیلت زیارت قبر امام رضا(علیه السلام) نقل شده است که برخی از آنها نشانگر برتری این زیارت بر زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) است.

على بن مهزیار نقل می‌کند؛ از امام جواد(علیه السلام) پرسیدم:

فدایت شوم زیارت امام رضا(علیه السلام) افضل است، یا زیارت امام حسین(علیه السلام)؟

آن‌حضرت فرمود:

زیارت پدرم افضل است؛ زیرا امام حسین(علیه السلام) را هر گروهى از مردم زیارت می‌کنند، ولى پدرم را زیارت نمی‌کند، مگر شیعیان خاص و خالص ما.

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




 

متن کامل پرسش

کسی که نماز استیجاری قبول می‌کند، چه چیزهایی از نماز را حتما باید بخواند؟ مثلا آیا لازم است برای نماز اذان بگوید، یا سه بار تسبیحات اربعه را گفته و یا باید قنوت را بخواند؟ در مجموع انجام چه مقداری از مستحبات، در نماز استیجاری واجب است، رعایت شود؟

پاسخ

هر گاه در نماز استیجاری کیفیت خاصى برای نماز شرط نشده و شکل خاصی که اطلاق عقد اجاره، به آن انصراف پیدا کند هم وجود نداشته باشد، بر اجیر لازم است که نماز را با مستحباتى که انجام آن متعارف است بجا آورد، ولى واجب نیست که براى هر نمازى اذان بگوید.[1]

[1]. ر. ک: امام خمینی، توضیح المسائل (محشّی)، گردآورنده: بنی‌هاشمی خمینی، سید محمدحسین، ج‌1، ص 839، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1424ق.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





متن کامل پرسش
فقها خیلی به «بنای عقلاء» استناد می‌کنند. بنای عقلاء چه جایگاهی در فقه دارد؟

پاسخ
یکی از ادله‌ای که اندیشمندان فقه و اصول در استنباط احکام و اثبات قواعد از آن بهره می‌گیرند، «بنای عقلاء» است.
تعریف بنای عقلاء
بناى عقلاء عبارت است از روش عموم مردم در گفت‌وگو و معاملات و روابط اجتماعى آنان. به گرایش عمومى و عرف عام «بناى عقلاء» گفته می‌شود.[1]
مقدار دلالت بنای عقلاء
بنای عقلاء هم در اثبات حکم شرعی کلی واقعی – که در علم فقه از آن بحث می‌شود – استفاده می‌شود، خواه در حکم تکلیفی؛ مثل اباحه تصرف در مال غیر با رضایت مالک، اگرچه به زبان بیان نکند و خواه در حکم وضعی؛ مانند ضمان در باب اتلاف، و هم در اثبات حکم شرعی ظاهری – که در علم اصول فقه از آن بحث می‌شود – به کار می‌رود؛ مثل حجیت ظواهر و خبر واحد ثقه.
بنای عقلاء در تنقیح موضوعات هم به کار می‌رود، و آن هم به دو شکل صورت می‌گیرد:
الف. گاهی بنای عقلاء جهت تنقیح موضوع حکم شرعی به کار می‌رود.
ب. و گاهی فهم ما را از دلیل شرعی، روشن و منقح می‌نماید.[2]
جایگاه بنای عقلاء در استنباط احکام فقهی
می‌توان یکى از ادله فقهی را بناى عقلاء دانست. البته در فقه کمتر به این دلیل توجه شده است؛ زیرا ایشان با ‌وجود روایات، خود را بی‌نیاز از بناى عقلاء دانسته‌اند. اما از آن‌جایى که استناد به بناى عقلاء در بسیارى از فروع که بر این قاعده متفرع می‌گردند، تأثیر دارد لذا ضرورى است به بناى عقلاء نیز استناد شود،[3] چنانچه بسیارى از قواعد فقه مانند: قاعده «ما یضمن و ما لا یضمن»، قاعده «اصالة الصحة» و … نیز مستند به بناى عقلاء می‌باشند. بناى عقلاء در استنباط احکام نقش بسیار مؤثرى را ایفاء می‌کند.
بدیهى است که مقصود از بناى عقلاء هر گونه بنایى است که با روش‌هاى عقلایى سازگارى داشته باشد، ولی چنانچه اگر عقلاء اعمالى را انجام دهند که با اصول عقلانى هماهنگ نباشد یا با اصول عدالت سازگارى نداشته باشد، نمی‌توان آن‌را داخل در حوزه بناى عقلاء دانست.



[1]. ولایى، عیسى، فرهنگ تشریحى اصطلاحات اصول، ص 127، تهران، نشر نی‏، چاپ ششم، 1387ش؛ ر.ک: «سیره مستمره، سیره متشرعه، بنای عقلا و عرف»، سؤال 10339.
[2]. اسدی، حسن، بناء عقلاء و جایگاه آن در ادله احکام، مجله تخصصی فقه و مبانی حقوق واحد، ص 121 – 122.
[3]. مرعشى‌ شوشترى، سید محمد حسن، دیدگاه‌هاى نو در حقوق، ج ‌2، ص 164، تهران، نشر میزان‌، چاپ دوم‌، 1427ق‌.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





آیا امام زمان(عج) همه ساله در حج‏ حضور می‌یابند؟

پاسخ
بر اساس روایات؛ حضرت مهدى(عج) به عنوان امام زنده و غایب، هر سال در موسم حج حضور می‌یابد؛ مانند دیگر مسلمانان مناسک حج را به جاى می‌آورد؛ مردم را می‌بیند؛ اما آنان ‏او را نمی‌شناسند.
امام صادق(ع): «مردم، امام خود را، نمی‌یابند. وى در موسم (مراسم حج) حضور پیدا می‌کند. وى آنان را می‌بیند، ولى آنان وى را نمی‌بینند».[1]
محمّد بن عثمان عَمرى - یکى از نوّاب خاصّ امام زمان(ع) در غیبت صغرا - می‌گوید: «به خدا سوگند، صاحب الأمر(عج)، همه ساله در موسم حج حضور می‌یابد. او مردم را می‌بیند و می‌شناسد و مردم هم او را می‌بینند، ولى او را نمی‌شناسند».[2]
با این وجود در مواردی ادعا شده است؛ برخی شیعیان، به زیارت حضرتشان در این ایام موفّق شدند که اگرچه امکان چنین ملاقات محدودی را نمی‌توان انکار کرد، اما یکایک موارد ادعا شده را نیز نمی‌توان قطعی دانست.
به هر حال، نقل‌هایی در این زمینه وجود دارد که به یک مورد آن اشاره می‌کنیم:
على بن ابراهیم فَدَکى از أودى روایت می‌کند: من در حال طواف بودم، شوط ششم را تمام کرده، خواستم دور هفتم را آغاز کنم که ناگهان حلقه‌اى را در سمت راست کعبه دیدم و جوانى خوش‌سیما و خوش‌بو و هیبت‌دار را دیدم که با تمام هیبتش از مردم دوری نمی‌گزید! من زیباتر از کلام و شیرین‌تر از منطق و خوش‌نماتر از نشستن او ندیده بودم، رفتم با او سخن گویم، مردم مرا راندند، پس از بعضى ایشان پرسیدم: این شخصیت کیست؟!
گفتند: فرزند رسول خدا است، هرسال یک روز براى خواصّش ظاهر می‌شود و با آنها صحبت می‌کند.
گفتم: اى آقاى من! نیازمند راهنمایى هستم، مرا راهنمایى کن! خدا تو را راهنما شود! پس یک ریگ به من داد و من برگشتم. یکى از هم‌نشینانش از من پرسید: فرزند رسول خدا به تو چه داد؟!
گفتم: یک «ریگ»، دستم را باز کردم دیدم قطعه‌اى از طلا است!
پس به راهم ادامه دادم ناگه او خود را به من رسانید و فرمود: «[با طلا شدن ریگ] حجّت براى تو ثابت شد و حقّ آشکار گردید و کورى از تو برطرف شد! آیا مرا می‌شناسى؟»
گفتم: خدایا! نه.
فرمود: «منم مهدى، منم قائم زمان، منم آن‌کس که زمین را از عدالت پُر می‌نمایم، بعد از پُر شدنش با ظلم و ستم؛ زیرا زمین از حجّت الهى خالى نمی‌ماند….».[3]



[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏2، ص 150، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ‏1429ق.
[2]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج ‏2، ص 520، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. طوسی، محمد بن حسن‏، کتاب الغیبة، محقق، تهرانی، عباد الله، ناصح، علی احمد، ص 253 – 254، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اول، 1411ق.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




 

اصالة الصحة چیست و مصادیق آن را بیان کنید؟

پاسخ اجمالی

اصالة الصحة یکی از قواعد و اصول فقهی است که در فقه آثار زیادی دارد. بر طبق این قاعده؛ عمل انسان مسلمان -در مورادی که اطمینان به فساد و باطل بودن آن نباشد- بر صحت حمل می شود، و هر گونه شک یا احتمالی که به هر دلیل دربارۀ فاسد بودن عمل مسلمان پیش آید، را دفع می کند. بر حجیت این قاعده به قرآن، روایات، سیرۀ مسلمانان، اجماع و عقل استناد شده است.

پاسخ تفصیلی

تعریف و تبیین

اصالة الصحة یکی از قواعد و اصول فقهی است که در فقه آثار زیادی دارد. بر طبق این قاعده؛ عمل انسان مسلمان -در مورادی که اطمینان به فساد و باطل بودن آن نباشد- بر صحت حمل می شود، و هر گونه شک یا احتمالی که به هر دلیل دربارۀ فاسد بودن عمل مسلمان پیش آید، را دفع می کند.

از مصادیق این قاعده؛ یکی از اصول و قواعد مهم فقهی است که از آن به قاعدۀ ” اصالت صحت در عبادات و معاملات “یاد می شود.

مدرک این قاعده

دلائل این قاعده را می توان در چند بخش بیان کرد:

1. قرآن

خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ..»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است.

کسانی که به این آیه استدلال کرده اند گفته اند: قرآن در این آیه مردم را به دوری کردن از سوء ظن فرمان داده که نتیجۀ آن؛ حکم به صحت در افعال شخص مسلمان است.

2. روایات

از جمله روایاتی که می تواند دلیل این قاعده باشد، روایت امام علی (ع) است: “کار برادر مؤمن خود را بر بهترین وجه آن حمل کن".[1]

در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است: “هر گاه، مؤمنی، برادر مؤمنش را به امری متهم کند(بدون تحقیق و با سوء ظن) همان گونه که نمک در آب ذوب می شود، ایمان در قلبش ذوب می شود".[2]

3. اجماع

بر این قاعده و حجیت آن ادعای اجماع -اجماع قولی و اجماع فعلی- شده است.[3]

4. سیره

شیخ انصاری در این باره می گوید: سیرۀ مسلمانان در طول تاریخ اسلام مبنی بر این است که اعمال یکدیگر را بر صحت حمل کرده و اثر آن را در عبادات و معاملات جاری می کردند، و گمان نمی کنم شخصی بتواند این مطلب را رد کند.[4]

5. عقل

عقل مستقل حکم می کند که اگر این اصل و قاعده در میان مردم اجرا نشود، موجب اختلال در نظام و زندگی مردم می شود.[5] با توجه به این دلیل، می توان این قاعدۀ را نسبت به هر انسانی (حتی غیر مسلمانان) جاری کرد، به این گونه که عقلاء نیز در مواردی که مشغول به عملی می شوند آن را صحیح انجام می دهند، پس اگر شک کردیم که عملی صحیح است یا فاسد، به دلیل این قاعده می توان به صحت آن حکم کرد.[6]

گفتنی است که اگر این قاعده بخواهد دربارۀ غیر مسلمان جاری شود، باید صحت کارش را در محدودۀ اعتقادات و دینی که دارد تفسیر کرد؛ یعنی وقتی در حرمت خوردنی هایی؛ مانند گوشت شک کردیم که آیا به درستی ذبح شده است یا نه؟ نمی توان با تمسک به این قاعده، به صحت عمل غیر مسلمان حکم کرد؛ زیرا آنان چنین شیوه ای را که مسلمانان در ذبح به کار می برند، انجام نمی دهند. بله در برخی از امور، مانند کارهای فنی، خدمات اداری و… که برای مسلمانان انجام می دهند می توان با توجه به این قاعده، حکم به صحت اعمال آنان داد.

تطبیقات و مصادیق این قاعده

همان طور که گفته شد؛ این قاعده از موضوعات بسیار شایع در فقه است که کاربرد های فراوانی دارد. در این جا به دو نمونه از آنها اشاره می شود.

الف. اگر شک شود نمازی که بر میت خوانده شده، صحیح است یا نه؟ و در صورتی که صحیح نباشد باید دوباره خوانده شود، با وجود چنین شکی، نماز شخصی را که بر میت نماز خوانده است، حمل بر صحت می کنیم که در این صورت لازم نیست نماز میت اعاده شود.[7]

ب. در قربانی حج، اگر کسی که نتواند قربانی کند، برای عمل قربانی، شخصی را نائب بگیرد که به جای او ذبح کند، و شک کرد که آیا نائب توانسته به درستی قربانی کند یا نه؟ اصالة الصحة را جاری کرده و لازم نیست مجدداً قربانی کند.[8]

[1] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 362، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق.

[2] همان، ج2، ص 361.

[3] گلپایگانی، محمد رضا، القواعد الفقهیة، ج2، ص 318 ، بی تا، بی جا.

[4] انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ج2، ص 720، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی تا.

[5] همان.

[6] مولفان، القواعد الفقهیة، ص 105، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1421ق.

[7] خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج 1، ص 54، دارالعلم، قم، 1409ق.

[8] همان، ج 1، ص 447.

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




فرق بین سیره مستمرّه، سیره عقلا، بنای عقلا، سیره متشرعین و عرف عام و خاص چیست؟

پاسخ
برای درک دقیق فرق بین این اصطلاحات؛ به طور مختصر تعریف هر یک از آنها بیان می‌شود.
1. سیره: سیره به معناى روش، طریقه، هیئت، حالت، عرف و عادت است. به عبارت دیگر؛ سیره؛ یعنى چیزى که برخاسته از فطرت و عقل سلیم بوده و در میان مردم رواج پیدا کرده و مورد قبول عموم مردم قرار گرفته است.[1]
2. سیره مستمرّه همان سیره است که برای مدت طولانی به آن عمل شده باشد.
3. سیره عقلا: عادت عقلى عقلا بر انجام یا ترک کارى سیره عقلا، و به معناى روش و شیوه مستمرّ عملى همه عقلاى عالم بر انجام یا ترک عملى است.
توضیح این‌که: عقلاى عالم، با این‌که در زمان‌ها و مکان‌هاى مختلف زندگى می‌کنند و داراى دین، مذهب و فرهنگ متفاوت می‌باشند، در مواردى بدون توافق قبلى، عملى یکسان را به طور مستمرّ انجام می‌دهند؛ براى مثال، همه آنها ظواهر کلام را حجت دانسته و به آن تمسک می‌نمایند و یا همه عقلا در چیزهایى که علم و تخصّصى درباره آنها ندارند به خُبره و متخصّص رجوع می‌کنند؛ چنان‌که مریض به پزشک و جاهل به عالم رجوع می‌کند.[2]
سیره عقلا سه کاربرد دارد:
یک. گاهى سیره عقلایى موضوع حکم شرعى را تبیین می‌نماید؛
دو. گاهى سیره عقلایى ظهور الفاظ را روشن نموده و در کشف مراد متکلم، چه شارع و چه غیر آن، دخالت می‌کند؛
سه. گاهى سیره عقلایى سبب استنباط حکم شرعى می‌گردد، و آن در جایى است که در مسئله، نصى وجود نداشته باشد.[3]
4. بنای عقلا: همان سیره عقلا است.[4] اما بنابر دیدگاه شهید صدر؛ اصطلاح «بنای عقلا» تنها شامل عمل و سلوک و روش عقلا نیست، بلکه شامل «مرتکزات عقلایی»؛ یعنی آن احکام عقلایی که در ژرفای ادراک و فطرت خردمندان وجود دارد، هرچند بر طریق آن سلوک و روش عملی ندارند، نیز می‌شود.[5]
5. سیره متشرّعین: سیره متشرّعه، به معناى استمرار روش و شیوه مستمر عملى میان پیروان دین، مذهب و یا گروهى خاص بر انجام عملى و یا ترک آن است، مانند: اتفاق متشرعه بر حجیت خبر ثقه‏. بنابر این، در صورتى که همه مسلمانان و یا پیروان مذهب خاصى از مسلمانان، مثل امامیه، بناى عملى بر انجام و یا ترک کارى داشته باشند، به آن، سیره مسلمین و یا سیره متشرّعه، گفته می‌شود.[6]
6. عرف: هر گفتار، یا رفتار، یا ترک گفتار و رفتارى که مردم آن‌را بشناسند و بر اساس آن عمل کنند، عرف نام دارد.[7] عرف تقسیمات متعددى دارد از جمله: عرف عام، عرف خاص، عرف عملى، عرف قولى، عرف صحیح و عرف فاسد.
عرف عام: عرف عام یا همان بناى عقلا عبارت است از چیزى که میان اغلب مردم در جوامع مختلف، از اقوام مختلف و در زمان‌هاى مختلف رواج داشته و بسیارى از امور عمومى اجتماع بر آن استوار است؛ مانند رجوع جاهل به عالم.[8]
عرف خاص: عرف خاص عرفى را گویند که در میان گروه خاصى که عاملى خاص آنها را جمع کرده رواج دارد؛ مانند پوشیدن لباس سفید توسط کادر پزشکی.
بنابر این، با توجه به آنچه در تعاریف بالا آمد؛ بنای عقلا همان سیره عقلا است و فرق بین موارد مختلف روشن شد.

[1]. ملکى اصفهانى، مجتبى‏، فرهنگ اصطلاحات اصول‏، ج 1، ص 349، نشر عالمه، قم، 1379ش.
[2]. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى‏، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 495، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی‏، قم، 1389ش.
[3]. همان.
[4]. جمعی از مولفین، اصطلاح نامه اصول فقه، ص 100، دفتر تبلیغات اسلامی‏، قم، 1387 ش.
[5]. ر.ک: صدر، سید محمد باقر، بحوث ‏فی ‏علم ‏الأصول، ج 4، ص 234، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی، قم، 1417ق.
[6]. فرهنگ نامه اصول فقه، ص 496.
[7]. فرهنگ اصطلاحات اصول، ج 1، ص 386.
[8]. همان، ص 387.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




شکرگزاری خداوند از بندگان به چه معناست و آشنایی با این صفت پروردگار، چه نقشی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد؟

پاسخ

«شاکر» و «شکور» از ریشه «شکر» از صفات خداوند، در کنار ده‌ها صفت دیگر؛ مانند «غفور»، «صبور» و… است.
ابن منظور در معنای شکر می‌گوید؛ شکر، شناخت احسان و نشر آن است که در وصف خدا و بنده هر دو آمده است.[1] در وصف خداوند؛ مانند «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ».[2] «وَ اللَّهُ شَکُورٌ حَلِیمٌ».[3] در بنده مانند وصف حضرت نوح(ع): «إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً».[4]
بنابر این، شکور صیغه مبالغه است؛ یعنی بسیار تشکر کننده.
شکر از خدا به معنای پاداش عمل صالح بنده است. و خداوند از این جهت شاکر و شکور است:[5] «وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ».[6] «وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ».[7]

منظور از شکرگزارى خداوند آن است که وی به مقدارى که بندگان در مسیر طاعت او گام برمی‌دارند، آنها را مشمول مواهب و الطاف خویش می‌سازد، و از آنها تشکر و سپاس‌گزارى می‌کند، و از فضل خود بیش از آنچه استحقاق دارند بر آنها می‌افزاید: «فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ یَزیدُهُمْ مِنْ فَضْلِه».[8]
خداوند منّان در آیه‌ای دیگر در همین ارتباط می‌فرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُم»؛[9] اگر از نعمت‌های الهی شکرگزاری کنید او هم آن نعمت‌ها را زیاد خواهد نمود.
گفتنی است؛ براساس آیه شریفه: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»؛[10] آیا جزاى نیکى جز نیکى است؟! خداوندی که قدیم الاحسان است، و همه خیرات از سوی او سرچشمه می‌گیرد؛ کسی بر او حقی ندارد تا از او انتظار شکر و سپاس داشته باشد، اما در عین حال، پروردگار بخشنده و بخشایش‌گر اعمال نیک بندگان خود را نوعی احسان در حق خویش تلقی می‌کند، آن‌گاه پاداش اعمال آنها را شکر می‌نامد و می‌فرماید: «این پاداش شما است، و سعى و تلاش شما مورد قدردانى است».[11]
بدیهی است که شناخت این صفت(شکور) انسان را وامی‌دارد تا در زندگی خویش در راه خدا سعی و تلاش کنند؛ آنچه را که خداوند از دستورات و قوانین - اعم از فردی و اجتماعی - برای انسان مقرر نموده، در راه احیا و نشر آن تلاش کند؛ چرا که می‌داند سعی و تلاش وی در این دنیا بدون نتیجه و پاداش نخواهد ماند؛ در قبال پای‌بندی به این قوانین پاداشی در پیشگاه پروردگار خواهد داشت و خداوند از او قدردانی و تشکر خواهد نمود، و در روز حساب و پاداش می‌فرماید: «إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُورا».[12]

[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏4، ص 423، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. فاطر: 34.
[3]. تغابن: 17.
[4]. اسراء: 3.
[5]. لسان العرب، ج‏4، ص: 423
[6]. بقره: 158.
[7]. فاطر: 30.
[8]. نساء، 173. امّا آنها که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پاداششان را به طور کامل خواهد داد و از فضل و بخشش خود، بر آنها خواهد افزود.
[9]. ابراهیم، 7.
[10]. الرحمن، 60.
[11]. انسان، 22.
[12]. همان.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





متن کامل پرسش

در روایات چه وظایفی بر عهده شخص عاقل و خردمند گذاشته شده است؟ (روایاتی که با لفظ عاقل یا عقلاء آمده است)

پاسخ

در روایات، اهمیت بسیاری برای عقل به عنوان برترین مزیت بیان شده است. نیز برتری عاقل بر جاهل و نشانه‌های زیادی برای عاقل آمده است.[1] اینک به طور اختصار به برخی از مزایا و آثار عقل و نشانه‌های عاقل و وظایف او با استناد به کتاب غرر الحکم - که سخنان امام علی(ع) را گردآورده است - اشاره خواهیم کرد.

اهمیت عقل
1. ارزش آدمى به عقل و زیرکى او است؛[2] یعنى در نظر حقیقت‌‌بین آدمیّت به عقل و زیرکى است، نه به صورت و جثّه خاصّ، پس هر کس عقل او بیشتر باشد آدمیّت او بیشتر، و هر کس عقل او کمتر باشد آدمیّت او کمتر است.[3]
2. عقل رسولى است از جانب حق تعالى،[4] چنان‌که پیغمبران و رسولان در ظاهر فرستاده شده‌‏اند از براى تبلیغ شرایع و احکام و تعلیم به بندگان، عقل نیز در باطن فرستاده شده و داده شده از براى آن مطلب‏.[5]
3. عقل و خرد دوستى بریده شده است؛[6] یعنى دوستى است که اکثر مردم خود را از او ببرند و دورى کنند و تابع او نشوند.[7]
4. عقل و خرد محکم‌ترین اساسى براى بناى کارها است.[8]
5. خرد شمشیری است برّنده، که به آن در هر باب قطع و فصل حقّ از باطل می‌توان کرد.[9]
6. عقل و خرد جامه نوی است که کهنه نمی‌شود؛[10] یعنى به منزله جامه نو که باعث زینت فرد است، یا این‌که کهنه نمی‌شود، بلکه روز بروز تازه‌‏تر و زیباتر می‌شود.[11]
7. عقل و خرد بالا رونده به سوى علّیّین موضعی در آسمان هفتم است.[12]
8. عقل سردار لشکر پروردگار است، و هوا و خواهش کشنده لشکر شیطان، و نفس کشیده شونده میانه ایشان، پس هر یک از ایشان غالب شوند نفس خواهد بود در جایگاه آن.[13]

ادامه »

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




آیا زنی به نام شهربانو همسر امام حسین (ع) بوده است؟ و آیا همین خانم، مادرِ امام سجاد (ع) می‌باشد؟

متن کامل پرسش

آیا زنی به نام شهربانو همسر حضرت بوده است؟ و آیا همین خانم، مادرِ امام سجاد (ع) می‌باشد، که امام سجاد از جانب مادرایرانی است و در نتیجه امامان بعد از وی نیز از جانب مادر ایرانی هستند و این موضوع در گرایش ایرانیان به تشیع نقش ایفا نموده است؟

پاسخ اجمالی

اما در مقام پاسخ می گوییم که حضرت شهربانو در کتب روایی و مقاتل مورد اشاره واقع شده است:
مثلا مرحوم شیخ مفید می‌فرماید: أمه شاه زنان بنت یزدجرد بن شهریار بن کسری «و یقال: إن اسم‌ها شهربانو»؛ مادر امام سجاد، دختر یزد گرد، شهربانو است.

درباره اصل جریان می‌توان گفت، از جمله رخدادهای تاریخی است که در بسیاری از منابع روایی و تاریخی دیرینه ثبت شده است و از شهرتی برخوردار است که با قرائن و شواهد جانبی به شکل‌گیری آن اطمینان حاصل می‌گردد. بسیاری از مورخان و محدثان شیعه و سنی اصل جریان را نگاشته‌اند که به برخی از دیرینه‌ترین و معتبرترین آنها به ترتیب تاریخ اشاره می‌شود.

مانند نصر بن مزاحم، (در گذشت 212) و محمد بن سعد، (درگذشت 230) و قاضی نعمان، (درگذشت 263) و یعقوبی، (درگذشت 282) و محمد بن حسن صفار، (درگذشت 290) و طبری، (درگذشت 310) و ابن اَبی ثلج بغدادی، (درگذشت 325) و کلینی، (درگذشت 329) و حسن بن محمد، (درگذشت 378) و صدوق، (درگذشت 381) و مفید، (درگذشت 413) و محمد بن جریر رستم‌طبری امامی، (درگذشت در قرن پنجم) و فتال نیشابوری، (درگذشت 508) وزمخشری، (درگذشت 528) و علامه طبرسی (امین الاسلام)، (درگذشت 548) و ابن‌شهرآشوب، (درگذشت 588) و سبط ابن جوزی، (درگذشت 666) و ابن خلکان (درگذشت 681) و ابوالفتح اربیلی، (درگذشت 693) و علامه حلی، (درگذشت 726) و شهید اول (شهادت 786) و ابن صباغ مالکی، (درگذشت 855)،
نویسندگان و محققان قرن هشتم به بعد نیز به همین منوال اصل جریان را ثبت و آن را پذیرفته‌اند.

ادامه »

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




آیا پناه بردن امام حسین (ع) به قمر بنی هاشم (ع) از تحریفات عاشوراست؟

پاسخ

از جمله مواردی که به عنوان دروغ، توهم شده این است که برخی افراد قلیلی می‌گویند: یکی از مواردی که افسانه به شمار می‌رود جریان پناه بردن امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) است که در رؤیای مرحوم شیخ ازری آمده است.[1]
پاسخ: مرحوم شیخ مهدی مازندرانی در کتاب «معالی السبطین» این جریان رانقل کرده است که این شاعر گرانقدر در مدح حضرت عباس شعری سروده که یکی از ابیات آن شعر، این است:
یوم أبوالفضل استجار به الهدی … * … والشمس من کدر العجاج لثامها[2]
همچنین صاحب کتاب چهره درخشان قمر بنی هاشم - که بسیاری از علما به ایشان و کتب او عنایت دارند - نقل می‌کند که یکی از القاب حضرت عباس المستجار می‌باشد؛
در ادامه می‌فرماید: مرحوم ازری زمانی که در قصیده خود این مصرع را گفت: یوم ابوالفضل استجار به الهدی (روزی که امام حسین (ع) به حضرت عباس پناه برد) صحت آن را در نظر بعید شمرده و با خود گفت که شاید مقبول حضور امام حسین (ع) نباشد؛ لذا بیت را تمام نکرد شب در عالم رؤیا دید که حضرت امام حسین (ع) به او می‌فرماید: آنچه گفته‌ای صحیح است، من به برادرم ابوالفضل العباس (ع) ملتجی شدم و آنگاه مصرع باقی را خودحضرت فرمود: «و الشمس من کدر العجاج لثامها»[3]
مرحوم محلاتی نیز در کتاب «فرسان الهیجاء» به این جریان اشاره می‌کند.[4]
اما اینکه شبهه شده که در شأن امام معصوم نیست که به حضرت عباس (ع) پناه ببرد، عرض می‌کنیم که چه اشکالی دارد که امام به قمر بنی هاشم پناه آورده باشند؛ موارد زیادی در تاریخ وجود دارد که وجود مبارک معصومین (ع) از کسانی که در رتبه و مقام و منزلت، از آنها پایین‌تر بوده‌اند طلب کمک و یا طلب دعا می‌کردند.
به عنوان مثال، امام حسین (ع) در شب عاشورا از جمله وصیت‌هایی که به خواهرشان حضرت زینب (س) کردند این بود که فرمودند: «یا اختاه لاتنسینی فی نافلة اللیل» خواهرم در نماز شبت مرا فراموش نکن.[5]
همچنین در شب عاشورا وقتی که شمر و عده‌ای از دشمنان به سمت خیمه‌های امام حسین (ع) آمدند، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمودند: برادرم، جانم فدای تو سوار بر اسب شو و ببین آنها چه کار دارند، سپس حضرت فرمودند از آنها مهلتی بگیر تا امشب را مشغول عبادت باشیم زیرا که من نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم.
«یا عباس ارکب بنفسی أنت یا أخی حتی تلقاهم و تقول لهم ما لکم؟…. فإن استطعت أن تؤخرهم إلی الغدوة و تدفعهم عنا العشیة لعلنا نصلی لربنا اللیلة و ندعوه و نستغفره فهو یعلم أنی قد أحب الصلاة له و تلاوة کتابه و الدعاء و الاستغفار[6]»
برخی از علما بیان کرده‌اند که شعر مرحوم ازری به این جریان (بنفسی انت) اشاره دارد؛ در حقیقت، این شعر که بالاتر از این نیست که وجود نازنین سید و سالار شهیدان که معصوم و امام الکونین می‌باشد به شخصی بفرماید: (جانم به فدایت).
قمر بنی هاشم (ع) چون علمدار و پرچمدار لشگر امام حسین (ع) و از شجاعت خاصی برخوردار بود و امید و آرزوی همه اهل بیت امام حسین (ع) و در حقیقت بازوی امام بود، و امام حسین (ع) نیز روی او حساب خاصی باز کرده بود چنانچه یکی از اسرار ازدواج امیرالمؤمنین (ع) با حضرت ام البنین (س) نیز همین بود که از این ازدواج کسی به دنیا بیاید تا امام حسین (ع) را در روز عاشورا کمک کند.
لذا وقتی حضرت عباس (ع) می‌دید که همه برای امام حسین (ع)، جانفشانی می‌کنند چند بار از امام حسین (ع) تقاضا کرد که او هم به میدان برود. اما، چون او پناه لشگر بود و وجود او مایه قوت قلب همه بود، حضرت به او اجازه نمی‌داد.
همچنین یکی دیگر از قرائنی که دلالت می‌کند بر اینکه حضرت عباس (ع) ملجأ و پناه برای امام حسین (ع) در روز عاشورا بود، این است که وقتی امام حسین (ع) با صحنه دلخراش شهادت قمر بنی هاشم (ع)، مواجه شد دستان مبارک خود را به کمر گرفتند و فرمودند: «الان انکسر ظهری و قلت حیلتی …» یعنی در این لحظه کمرم شکست و بی چاره شدم. سپس با صدای بلند در وسط میدان گریه کردند.
اگر در همین عبارت خوب دقت شود انسان به وضوح می‌یابد که وجود نازنین حضرت عباس (ع) به منزله ملجأ و بازو و چاره امام حسین (ع) بوده که امام در لحظه شهادت او می‌فرماید: دیگر بی چاره شدم.


[1]. عاشورا پژوهی، صحتی سردرودی، ص 84.
[2]. معالی السبطین، ج 1، ص 269.
[3]. چهره درخشان قمربنی هاشم، رقم 190.
[4]. فرسان الهیجاء، ج 1، ص 190.
[5]. العیون العبری ص 218؛ ادب الطف ج 1 ص 242؛ اعلام النساء، ص 510؛ موسوعة الامام الحسین ع ، ج 10 ص 638.
[6]. الإرشاد، ج 2، ص 89؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 315؛ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 56؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 249؛ مقتل ابومخنف، ص 105؛ عبرات المصطفین فی مقتل الحسین ع ، ج 1، ص 441؛ حماسه حسینی، ص 260.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت





آیا محتوای مناظره نقل شده از علامه امینی مورد تایید شما می باشد ؟ چرا که اهل سنت در پاسخ گفته اند این داستان جعلی است و برای جعلی بودن آن دلایلی را آورده اند ؛‌ لطفا دلایل مطرح شده آنها را هم بررسی کنید .

متن کامل پرسش

لطفا نظر خود را درباره این مناظره و پاسخ اهل سنت به آن بدهید .

یک شبـهه از سوی شیعه و پاسخ به آن

متـن شبـهه:

استدلال علامه امینی و سوالی که بی جواب ماند
**************************************
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود 70 الی 80 نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد
اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد. ضمناً تمام حضار درجلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید . علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید . همه قبول کردند . سپس علامه امینی فرمود : قال رسول الله (صلوات الله علیه ) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه : هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند

سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم ، بعد از کل جمع پرسید :
آیا فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت … ؟
اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه ( سلام الله علیها ) چه کسی بود ؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود می گفتند اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه ( سلام الله علیها ) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری ( از سرشناس ترین علمای اهل سنت ) گفته : ماتت و هی ساخطه علیهما - فاطمه ( سلام الله علیها ) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر غضبناک بود “و چون مجبور می شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب (علیه السلام ) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.

پاسـخ اهل سنـت

اولا در مورد روایتی که وارد کرده است ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ
” ﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭ ﻟﻢ ﯾﻌﺮﻑ ﺇﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻣﺎﺕ ﻣﯿﺘﺔ ﺟﺎﻫﻠﯿﺔ “
” ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺳﺪ ﺑﺮ ﻣﺮﮒ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ “

ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺍﺻﻠﯿﺘﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﺷﯿﺦ ﺍﻟﺒﺎﻧﯽ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﺿﻌﯿﻔﺔ ﻭ ﻣﻮﺿﻮﻋﺔ ﺯﯾﺮ ﺍﺭﻗﺎﻡ 350 ﻭ 2069 ﺩﺭﺝ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ،

ﻭ ﺍﺑﻦ ﺗﯿﻤﯿﻪ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﮔﻔﺖ:
” ﻭﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﻗﺎﻟﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻫﮑﺬﺍ، ﻭﺇﻧﻤﺎ ﺍﻟﻤﻌﺮﻭﻑ ﻣﺎ ﺭﻭﯼ ﻣﺴﻠﻢ ﺃﻥ ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﻗﺎﻝ: ﺳﻤﻌﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﯾﻘﻮﻝ : ” ﻣﻦ ﺧﻠﻊ ﯾﺪﺍً ﻣﻦ ﻃﺎﻋﺔ، ﻟﻘﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﯾﻮﻡ ﺍﻟﻘﯿﺎﻣﺔ ﻭﻻ ﺣﺠﺔ ﻟﻪ، ﻭﻣﻦ ﻣﺎﺕ ﻭﻟﯿﺲ ﻓﯽ ﻋﻨﻘﻪ ﺑﯿﻌﺔ، ﻣﺎﺕ ﻣﯿﺘﺔ ﺟﺎﻫﻠﯿﺔ “
ﯾﻌﻨﯽ: ” ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺁﻧﺮﺍ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﻠﮑﻪ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻧﺰﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺴﻠﻢ ﺁﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ” ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﻃﺎﻋﺖ ‏( ﺍﻣﯿﺮ ﻭ ﯾﺎ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺍﺵ ) ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ، ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺣﺠﺖ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻧﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﻌﺖ ‏( ﺑﺎ ﺍﻣﯿﺮ ﻭ ﯾﺎ ﺧﻠﯿﻔﻪ ) ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺮ ﻣﺮﮒ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ “

ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺫﻫﺒﯽ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ” ﻣﺨﺘﺼﺮ ﻣﻨﻬﺎﺝ ﺍﻟﺴﻨﺔ ” ﺻﻔﺤﻪ 28 ﺍﯾﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺭﺍ ﺗﺎﯾﯿﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
این متن فقط یک داستان ساختگی بود که جهت ایجاد شبهه ساخته شده است.

دلایل ساختگی بودن داستان:

۱. علامه امینی را کجا دعوت کردند علمای اهل سنت؟ محل زندگی ایشون تبریز و نجف بوده است که اینقدر سنی اون هم از نوع عالم و اونم عالم مسلط به علم حدیث ندارد.

۲. گفته تمام حضار حافظ حدیث بودند و بیشتر از صدهزار حدیث حفظ داشتند: اولا این نصاب صد هزار رو از کجا آورد؟ و اگر چنین علمایی آن هم در عصر حاضر وجود داشته اند اونم هفتاد یا هشتاد نفر یکجا به ما معرفی کنند تا پیششان برویم.
چون امام بخاری طبق یک روایت شصت هزار حدیث حفظ داشت و این باعث شده بود سرآمد علمای عصر خودش باشد.
۳. علامه شرط می کند بر معبر بودن یا عدم اعتبار حدیث اقرار کنند، و بعد حدیث من لم یعرف … را می خواند و بعد همگی اقرار بر تایید آن می کنند.

۴. از همینجا میشه به ساختگی بودن داستان پی برد، زیرا اگر آنها حافظ و عالم حدیث بودند چرا از سند حدیث و حکم آن بی اطلاع بودند؟؟؟؟

۵. و بعد سراغ داستان فاطمه رضی الله عنها می رود.
می گوید فاطمه اگر امام زمانش را می شناخت کی بود؟
و بعد می گوید حضار یکی یکی جلسه را ترک کردند.

چقدر داستان بچه گانه ای است.
زیرا نویسنده ابتدای داستان را فراموش کرده است که علامه امینی میهمان و اون علماء میزبان هستند حال چطوری میزبان خانه خودش را ترک می کند؟؟؟
و در ادامه سراغ همان چیزی می رود که شبهه را برای آن ساخته است و می گوید اگر نمی شناخته که کافر فوت کرده و اگر هم می شناخته است پس او طبق حدیث بخاری “ماتت و هی ساخطة علیهما”

باز هم بی سوادی نویسنده و سوء استفاده از عدم آگاهی مخاطب
زیرا:
اولا چنین حدیثی با این الفاظ در صحیح بخاری وجود ندارد.
و این یک دروغ محض است.

دوما گفته “علیهما” یعنی بر آن دو نفر خشمناك بود؛ سوال اینست آن دو نفر چه کسانی بودند؟ چون در ترجمه می گوید ابوبکر.

سوما لازم است به این شبهه (ماجرای فاطمه و ابوبکر) که شیعه همیشه بر آن دامن میزند پاسخ داده شود:
حدیث چنین است:
ﻟﯿﺚ ﺑﻦ ﻋﻘﯿﻞ، ﺍﺯ ﺍﺑﻦ ﺷﻬﺎﺏ، ﺍﺯ ﻋﺮﻭﻩ، ﺍﺯ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺎﯾﺸﻪ
ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﮐﺮﻡ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺷﺨﺼﯽ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺻﺪﯾﻖ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺍﺙ ﺍﻭ ﺍﺯ ﻓﯽﺀ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﺪﯾـﻨﻪ - ﻓﺪﮎ ﻭ ﺧﻤﺲ ﺑﺎﻗﯿﻤﺎﻧﺪﻩ ﺧﯿﺒﺮ - ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﺪ . ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﮔﻔﺖ : ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ‏” ﻣﺎ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺟﺎ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺻﺪﻗﻪ ﺍﺳﺖ ‏” . ﻭ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ! ﻣﻦ ﺻﺪﻗﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺣﺎﻟﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﻤﯽﺩﻫﻢ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻣﺎﻝ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﻫﺪ، ﺍﺳﺘﮑﺎﻑ ﻭﺭﺯﯾﺪ .
منابع: ‏( ﺑﺨﺎﺭﯼ، 5/20 ﻭ ﻣﺴﻠﻢ،3/1381 .1382- ) ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ.

در متن عربی حدیث آمده است: “هجرته فلم تکلمه حتی توفیت”
یعنی اورا رها کرد و با او سخن نگفت تا اینکه وفات کرد.

از این قسمت از حدیث شیعه استدلال می گیرد بر اینکه فاطمه تا پایان عمر با ابوبکر سخن نگفته است.
در حالیکه قضیه چنین نیست و فاطمه در مورد قضیه فدک تا پایان عُمر با ابوبکر سخن نگفته است.

جالب است ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﺻﺤﯿﺢ ﺧﻮﺩ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺁﻥ چیزی آمده است که مدعیان تشیع ادعا می کنند؛ ﯾﻌﻨﯽ چنین آمده است که ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺃﺑﻮﺑﮑﺮ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺸﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺭﺍﺿﯽ ﮔﺸﺖ؛ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ‏” ﺇﺑﻦ ﻣﯿﺜﻢ ﺑﺤﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺩﻧﺒﻠﯽ ﺷﯿﻌﯽ ‏” ﺩﺭ ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ :
‏” ﺃﺑﻮﺑﮑﺮ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﮔﻔﺖ : ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭﺕ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ، ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻓﺪﮎ ﻣﺎﯾﺤﺘﺎﺝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺑﻘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ، ﺳﭙﺲ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺃﺑﻮﺑﮑﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﺪ ‏” .
منبع: ‏( ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﺔ، ﺇﺑﻦ ﻣﯿﺜﻢ ﺑﺤﺮﺍﻧﯽ، ﺝ 5، ﺹ 107 )

ﺷﺎﺭﺣﺎﻥ ﺷﯿﻌﯽ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ :
‏ ” ﺃﺑﻮﺑﮑﺮ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻭ ﺳﻮﺩ ﺁﻥ ﻓﺪﮎ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﮐﻔﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﻭﺑﺎﻗﯿﻤﺎﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪﺍﻥ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﻋﻤﺮ ﻭﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ‏” .
منابع: ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ، ﺷﺮﺡ ﺇﺑﻦ ﺃﺑﯽ ﺍﻟﺤﺪﯾﺪ، ﺝ -4 ﺇﺑﻦ ﻣﯿﺜﻢ ﺑﺤﺮﺍﻧﯽ، ﺝ5، ﺹ -107 ﺷﺮﺡ ﻓﯿﺾ ﺍﻹﺳﻼﻡ، ﺟﺰﺀ 5، ﺹ -969 ﺷﺮﺡ ﺩﻧﺒﻠﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ‏” ﺍﻟﺪﺭﺓ ﺍﻟﻨﺠﻔﯿﺔ ‏"، ﺹ332

پاسخ ما به جوابهای داده شده

در پاسخ به شبهه مطرح شده نکات ذیل تقدیم می شود

ادامه »

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




آیا ابوبکر سه روز در غار ثور دست و پایش را در سوراخ‌های غار می‌گذاشت تا جان پیامبر خدا(ص) را حفظ کند؟

پاسخ
برخی منابع نسبتاً متأخر اهل سنت،[1] چنین ماجرایی را در مورد داستان غار نقل کرده‌اند:
در دوران خلافت عمر، گروهى در صدد اثبات برتری او بر ابوبکر بودند که عمر خطاب به آنان گفت: سوگند به خدا که یک شب و روز از زندگى ابوبکر به مراتب برتر از اعمال تمام خانواده عمر است. سپس گفت: آن شب، شبى بود که پیامبر(ص) از دست مردم مکه گریخت و ابوبکر هم به دنبال آن‌حضرت حرکت می‌کرد؛ گاهى در جلو، گاهی از پشت سر و گاه در سمت چپ و راست پیامبر(ص) حرکت می‌کرد. پیامبر فرمود: «چرا چنین می‌کنى و هدفت چیست؟» گفت: گاه به فکر این می‌افتم که در جلو کمین نکرده باشند و گاه می‌ترسم که از دنبال سرمان تعقیب شویم یا در چپ و راست ما باشند. بر جان شما می‌ترسم و چنین می‌کنم.
پیامبر(ص) روى سر پنجه پاهاى خود حرکت می‌کرد؛ زیرا پاهایش زخم گردیده بود و توان حرکت نداشت، وقتی ابوبکر متوجه شد، آن‌حضرت را بر دوش کشید و به سرعت راه افتاد تا به دهانه غار رسیدند و آن‌جا ابوبکر، پیامبر را سوگند داد که داخل غار نشود تا اول او وارد شود و اگر خطرى باشد متوجه او گردد، وارد غار شد و چیزى در آن ندید. آن‌گاه پیامبر را به دوش گرفت و وارد غار کرد، و در غار متوجه سوراخى شد که چند افعى و مار در آن بودند، ابوبکر از ترس این‌که مبادا آنها خارج شده و آزارى به پیامبر برسانند پاشنه پاى خود را در سوراخ نهاد. مارها خود را به پاشنه او می‌کوفتند و ابوبکر می‌گریست و پیامبر می‌فرمود: «نترس خدا با ماست» تا آن‌جا که خداوند متعال آرامش و طمأنینه به ابوبکر عنایت فرمود[2] و …».
پیرامون این نقل، باید به این نکات توجه داشت:
1. پیرامون اصل این روایت و نیز افراد موجود در سند‌های آن، در میان خود اهل سنت نیز بحث‌هایی وجود دارد که نتیجه‌اش آن است که چنین روایتی حتی بر مبنای اهل سنت ضعیف بوده و چندان قابل پذیرش نیست.[3]
2. صحاح سته و دیگر منابع اولیه روایی و تاریخی اهل سنت - که از ذکر کوچک‌ترین فضیلتی برای خلفا نیز چشم‌پوشی نمی‌کنند - کوچک‌ترین اشاره‌ای به این ماجرا نداشته و تنها در کتب قرن چهارم به بعد است که می‌توان ردپایی از آن یافت. این امر، اعتماد به این نقل را بسیار تضعیف می‌کند.
3. در شأن نزول آیه «لا تحزن إن الله معنا»[4] که در روایت فوق بدان استناد شده، بیشتر نقل‌هایی که از اهل سنت وجود دارد نشانگر آن است که این حزن ابوبکر جهت ترس از مشرکان مکه بوده و نه ترس از مارها و افعی‌ها![5]
4. علاوه بر اینها؛ اشکالات دیگری نیز بر این نقل وجود دارد که برخی از محققان بدان‌ها پرداخته‌اند[6] و این مختصر مجال ذکر آنها نیست.



[1]. ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، محقق، معروف، بشار عوّاد، ج 1، ص 321، دارالغرب الإسلامی، چاپ اول، 2003م؛ بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 2، ص 477، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 241، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[2]. اشاره به آیه 40 سوره توبه: «در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود می‌گفت: “غم مخور، خدا با ماست!” در این موقع، خداوند سکینه [و آرامش] خود را بر او فرستاد و با لشکرهایى که مشاهده نمی‌کردید، او را تقویت نمود».
[3]. ر. ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب‏، ج 8، ص 65 - 67، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‏، چاپ اول، 1416ق.
[4]. توبه، 40.
[5]. ر. ک: 30156؛ دلالت نداشتن آیه غار بر فضیلت ابوبکر
[6]. ر. ک: الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، ج 8، ص، 68 - 69.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




بزرگ‌ترین دشمن ایدئولوژیک اسلام، آمریکا است، یا انگلیس، یا وهابیان و سلفیان؟

پاسخ

در ارتباط با پرسش مطرح شده، وقتی به قرآن کریم مراجعه می‌‌کنیم، می‌بینیم که هر کدام از دشمنان را می‌‌توان از جنبه خاصی خطرناک‌‌تر از دیگری دانست.

به عنوان نمونه، در طول تاریخ، عکس العمل‌‌هاى یهود، نصارا و مشرکان در برابر مسلمانان، در مقایسه با یکدیگر، متفاوت بوده است. گاهى یهودی‌‌ها، دشمنىِ بیشترى از خود آشکار کرده‌‏اند و گاهى مسیحیان دست به جنگ‌‌هاى سختى با مسلمانان زده‌‏اند؛ مانند جنگ‌‌هاى صلیبى. به هر حال مخالفت‌‌ها و دشمنى‏‌هاى مخالفان اسلام در مقام سنجش با یکدیگر متفاوت بوده است.

قرآن کریم عداوت و دشمنی یهودیان را نسبت به مسلمانان شدیدتر از مسیحیان اعلام می‌‌نماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُون»؛ به طور مسلّم، دشمن‌‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت، و نزدیک‌‌ترین دوستان به مؤمنان را کسانى مى‌‏یابى که مى‏‌گویند ما نصارا هستیم. این بدان جهت است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبّر نمى‌‏‌ورزند.

تاریخ اسلام به خوبى گواه این حقیقت است؛ زیرا در بسیارى از صحنه‌‏هاى نبردهاى ضد اسلامى، قوم یهود به طور مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتند و از هر گونه کار شکنى و دشمنى خوددارى نمى‌‏کردند. افراد بسیار کمى از آنها به اسلام گرویدند، در حالى‌‌که در نبردهای اولیه اسلامى، کمتر مسلمانان را مواجه با مسیحیان مى‌‏بینیم. نیز افراد زیادى از آنها را مشاهده مى‏‌کنیم که به صفوف مسلمانان پیوستند. سپس قرآن دلیل این تفاوت روحیه و خط مشى اجتماعى را طى چند جمله بیان کرده، مى‌فرماید: مسیحیان معاصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) امتیازاتى داشتند که در یهود نبود؛ مانند:

1.در میان آنها جمعى دانشمند بودند که به اندازه دانشمندان دنیاپرست یهود در کتمان حقیقت کوشش نداشتند: «ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ»؛ نیز در میان آنها جمعى تارک دنیا بودند که درست در نقطه مقابل حریصان یهود گام برمى‌‏داشتند، هر چند گرفتار انحرافاتى بودند ولى باز در سطحى بالاتر از یهود قرار داشتند: «و رهبانا».

ادامه »

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




درد روده‌
1- خوردن مرتب دانه‌هاي «تخم كتان»، هر روز نيم مثقال جهت تسكين درد روده سودمند مي‌باشد.


2- «برنج» بهترين غذا براي بيماران مبتلا به درد روده است.


3- اگر «پسته كوهي» (فستق) با پوست نازكي كه روي مغز آن است خورده شود، مفيد مي‌باشد.


4- خوردن پخته «مارچوبه» رافع درد روده‌ها مي‌باشد.

 

موضوعات: د-ر-ز, درمان های مختلف  لینک ثابت





1- جوشانده «سي‌سبز» مسكن است.
2- دانه‌هاي كوبيده «سياه دانه»، مخلوط با «عسل» جهت تسكين درد رحم و پس درد زايمان داده مي‌شود.
3- حمول گرد كوبيده «زعفران» درد رحم را تسكين مي‌دهد.
4- شيافي كه با پودر «چوبك» ساخته شود، مسكن درد رحم بوده، زايمان را آسان مي‌نمايد.
5- حمول برگ خشك كوبيده «خرزهره» جهت درد رحم مفيد مي‌باشد.
6- «ريوند» درد رحم را تسكين مي‌دهد.
7- دم كرده «سي‌سبز» براي درد رحم نافع است.
8- دم كرده «حشا» براي تسكين درد رحم بسيار نافع است

موضوعات: د-ر-ز, درمان های مختلف  لینک ثابت




درد دندان‌
1- مضمضه «زيره سياه» و «سركه» مخلوط با «مرزه» بسيار نافع است و جويدن تخم مرزه براي دفع درد دندان مفيد است.
2- «سير» را ريز ريز كنيد و در كره تازه بپزيد. ضماد خوبي است.
3- ضماد تركيبي از «مرزه» و «زيره» پخته شده در «سركه»، مخلوط با «بابونه» بسيار مفيد است.
4- جويدن و مضمضه «گل سرخ» مفيد است.
5- مضمضه آب بيخ «پوست انار» مفيد است.
6- پودر نرم «فلفل» براي ناراحتي‌هاي دندان كرم خورده مفيد است.
7- غرغره «آب انگور» مفيد است.
8- چون هفت گرم «زردچوبه» را با همين مقدار «انيسون» در يك ليتر شراب خيس نماييد، مضمضه كردن اين محلول مسكن درد دندان مي‌باشد.
9- مضمضه و نوشيدن آب خيسانده سبز تازه «نخود» جهت از بين رفتن درد دندان نافع است.
10- اگر «زيره» را با «سركه» جوشانيده و آب آن را مضمضه نماييد، درد دندان را ساكت مي‌كند.
11- خوردن آب «برگ چغندر» جهت دندان درد مفيد است.
12- مضمضه جوشانده «زيره» درد دندان را ساكت مي‌كند.
13- مضمضه جوشانده «زردچوبه» جهت درد دندان مفيد است.
14- بخور بذر «تره» با «موم» و «قطران»، درد دندان را تسكين مي‌دهد و پوسيدگي آن را راكد مي‌كند.
15- ماليدن «فلفل» به لثه، درد دندان را ساكت مي‌كند.
16- مضمضه جوشانده «سياه دانه» در «سركه» جهت تسكين درد دندان و محكم شدن دندان سود بسيار دارد.
17- جويدن ساقه و «برگ «نعناع»» درد دندان را از بين مي‌برد.
18- مضمضه با آب ريشه «آفتابگردان» درد دندان را تسكين مي‌دهد.
19- غرغره و مضمضه آب فشرده خام «كدو» مخلوط با كمي آب ليمو جهت درد دندان مفيد مي‌باشد.
20- براي تسكين درد دندان كمي آب «پياز» را با پنبه آغشته و آن را در حفره دندان كرم خورده بگذاريد.
21- «بابا آدم» براي دندان درد مفيد مي‌باشد.
22- مضمضه جوشانده «مازريون»، مخصوصاً نوع سياه آن مسكن درد دندان است.
23- براي تسكين درد دندان دم كرده «ريشه انار» بسيار مؤثر است.
24- مضمضه دم كرده «زيره سبز» براي تسكين درد دندان مفيد است .
25- «ريوند» و «تخم كدو» براي معالجه درد دندان نافع مي‌باشند.

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- شستن چشم با آب پخته‌ي «بابونه» نافع است.
2- ضماد كوبيده‌ي «برگ كاسني» سود بخش مي‌باشد.
3- در موقعي كه «درخت انگور» را هرس ميكنند، آبي از سرشاخه‌هاي آن بيرون مي‌آيد كه به اشك مو معروف است. مايعي است بي‌رنگ و زلال كه براي معالجه چشم درد به كار مي‌رود.
4- «بادنجان» درد چشم را كه علّت سودايي نداشته باشد برطرف مي‌كند.
5- سرمه خاك اره نرم «آبنوس» مفيد مي‌باشد.
6- ضماد «خار مرار» بر روي پلك چشم، درد چشم را تسكين مي‌دهد.
7- چون ميوه «آش انگور» را بكوبند و آب آن را گرفته، صاف كرده، خشك نمايند و در موقع لزوم مقدار يك گرم آن را با سفيده تخم‌مرغ و شيره سوده در چشم بچكانند، جهت درد چشم نافع است.
8- چكاندن عصاره «زيره» مفيد است.
9- ضماد گوشت «خربزه» مفيد است.
10- كوبيده «برگ جعفري» را ضماد كنيد.
11- 800 گرم «بنفشه» تازه را بجوشانيد و صاف كنيد. سپس مخلوط با 3 كيلو قند بپزيد و شربت تهيه كنيد. اگر بنفشه تازه ميسر نشد بنفشه خشك را به مدّت زيادتري بجوشانيد.
12- ضماد «سيب» براي تسكين درد چشم نافع است.

 

موضوعات: د-ر-ز, درمان های مختلف  لینک ثابت




درد پهلو
1- «آلبالوي تلخ» مفيد مي‌باشد.
2- خوردن «كرفس» مفيد است.
3- «بادنجان» مسكن است.
4- ماليدن «حنا» با «موم» و «روغن گل سرخ» سود فراوان دارد.
5- «سنا» تجويز مي‌شود.
6- خوردن يك مثقال عصاره‌ي ريشه‌ي «جنطييانا» جهت تسكين مفيد است.
7- آشاميدن جوشانده بيخ خارهاي دارويي با شكر مفيد است.
8- خوردن «سريش» مفيد است.
9- آب نيم گرم «به» را ضماد كنيد، مفيد است.
10- مقدار شصت تا يكصد گرم از ريشه «سنبل‌الطيب» خشك را در يك ليتر آب جوش بخيسانيد. صاف و شيرين سازيد. روزانه در سه وعده قبل از غذا بنوشيد.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- اگر برگ سرخ رنگ «چغندر» را خام با «سركه» و «خردل» بخوريد، مفيد است.
2- اگر «آلبالوي تلخ» را همراه با «عسل» ميل نمييد، مفيد است.
3- «كرفس» مسكن است.
4- خوردن «بذر مخلصه» تجويز مي‌شود.
5- ضماد پخته و ساييده «برگ خرزهره» سودمند است.
6- هشت گرم «كبات» را كوبيده، نرم كرده و با هموزن آن شكر قاووت نماييد و پس از خوردن روي آن آب سرد يا شربت بنوشيد، توليد اسهال كرده، معده را پاك و درد پشت را تسكين مي‌دهد.
7- دو كيلو «انجير» را در 5 ليتر آب بجوشانيد تا به حدود يك كيلو تقليل پيدا كند. سپس دو كيلو نخود سفيد را در پنج ليتر آب بجوشانيد تا به حدود يك و نيم ليتر تقليل يابد. حال مقدار يك و نيم كيلو «عسل» بر روي اين دو بريزيد. مقداري جزئي «دارچين» قولخون، «قرنفل» و «سنبل الطيب» و حدود يك مثقال زعفران را در كيسه‌اي كوچك بريزيد. آن را با كيسه بداخل اين مجموع بيندازيد. همه را بجوشانيد تا به قوام آيد. در هر روز در حدود 25 گرم از آن بخوريد.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت





1- «مغز گردو» را با «زيره» سياه كرماني نرم ساييده، با «عسل» مخلوط كنيد و در حمام به خود بماليد.
2- ضماد «زيره» مفيد است.
3- حدود دوازده گرم برگ خشك يا تعدادي برگ تازه «سوسنبر» را در ميان يك لگنچه پر از آب جوش بريزيد يك ربع بماند تا حدي كه از لحاظ گرما قابل تحمل شود. سپس پاهاي خود را در ميان آن قرار دهيد و ماساژ دهيد.
4- در اغلب منازل چيني فرآورده‌هاي «سوژا»ي شور به انواع مختلفه خميري يا مايع تهيه مي‌شود و براي معالجه درد پا مصرف مي‌شود.

 

موضوعات: درمان طبیعی بیماریها, د-ر-ز  لینک ثابت




در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که خداوند متعال فرموده است: «خداوند عزّ و جلّ مى فرماید:

به عزّت و جلال و عظمت و شکوه و بلندى جایگاهم سوگند که هیچ بنده مؤمنى در چیزى از امور دنیا خواست مرا بر خواست خودش مقدّم ندارد، مگر اینکه به او غناى نفْس بخشم و همّ و غمش را مصروف آخرت سازم و و آسمان ها و زمین را ضامن روزى او قرار دهم و از پس تجارت هر تاجرى هواى او را داشته باشم (کافی/ج2/ ص137)

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت





موضوعاتی مانند دوری از حسادت، تکبّر، تنبلی، حرص، حسرت، صداقت داشتن، مهربان بودن و… .

خط عملیاتی ما، مبارزه با نفس است. میزان ارزش هر کسی به میزان اهتمامی است که در جهاد با نفس دارد. میزان آلودگی و سیاهی هر کسی هم مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد. اگر کسی در جهاد با نفس ناموفق باشد، در بدیهایی مانند حسادت، تکبّر، حرص و…، خود را نشان میدهد.

و اگر کسی در جهاد با نفس موفق باشد، مقداری از این موفقیت در نماز اول وقت، مقداری در مهربانی با دیگران، و مقداری در سایر خوبیها تجلی میکند.
رسول خدا(ص) میفرماید: «دشمنترین دشمنان تو، نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار دارد “

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت





انتخاب بین علاقه ها، یعنی کنار گذاشتن یک علاقه به نفع علاقۀ دیگر؛ و این یعنی مبارزه با نفس/ «مبارزه با نفس» جزء لاینفک حیات انسان است و الّا یا حیوان بود یا فرشته
واقعیت حیات انسان به او میگوید: ای انسان! تو برای بودن و زندگی کردن مجبوری با خودت(علاقه ها و خواسته هایت) مبارزه کنی. هیچ انسانی نمیتواند به همه خواستههای خودش برسد و مجبور است برای زندگی کردن خواستههایی را قربانی کند. بهترین انتخاب و دادن بهترین قربانی، شادابترین روحیه را برای تو به ارمغان خواهد آورد.
انسانیت انسان به مبارزه با هوای نفس است و اگر انسان با برنامۀ دین مبارزه با هوای نفس نکند، در جایی دیگر قطعاً مبارزه با هوای نفس خواهد کرد ولی لجنمال و مغبون میشود. اگر کسی به جا مبارزه با هوای نفس نکند، بی جا مبارزه با هوای نفس خواهد کرد.

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت




جهاد در راه خدا، کار مهم و باعظمتی است که یکی از اتفاقاتی که در آن میافتد، شهادت در راه خداست و فضای بسیار عاشقانهای هم دارد؛

اما وقتی پیامبر اکرم(ص) از چنین جهادی برگشته بودند، از فضیلت دفاع مقدس همراه با شهادت و جانبازی و ایثاری که در آن وجود داشت، تعبیر به جهاد اصغر فرمودند و بعد فرمودند حالا به سراغ جهاد اکبر برویم.

نخ تسبیح فضائل دین و نظم آن و موضوع اصلی جهاد با نفس است…

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت





آیا از فواید بسیار زیاد آب اطلاعی دارید؟آب دارای چه فوایدی می باشد؟اکسیژن از طریق خون به عضلات منتقل می شود. در صورت اکسیژن از طریق خون به عضلات منتقل می شود. در صورت نرسیدن اکسیژن به خون، عضلات اسیدلاکتیک ترشح می کنند که گرفتگی عضلانی به وجود می آورد. آب کافی یعنی تامین اکسیژن خون.

مصرف منظم آب به مغز کمک می کند تا دمای بدن را کنترل کند. برای حفظ رطوبت چشم ها، بینی و دهان، بدن به آب نیاز دارد. آب علاوه بر نرمی مفاصل، از اعضای بدن محافظت می کند.

از کل وزن بدن 60 درصد آن از آب تشکیل شده است که هر روز مقداری از آن از طریق عرق کردن، ادرار و نفس کشیدن از دست می رود. اگر چه مصرف روزی ۸ لیوان آب توصیه شده است اما در واقع مقدار آب مورد نیاز بدن به عوامل مختلف از جمله جنسیت، سن، فعالیت بدنی، آب و هوا، ابتلا به بیماری و … ارتباط دارد.

یک فرد سالم و فعال با یک رژیم غذایی سالم می تواند آب مورد نیاز بدن را تامین کند.

نکات زیر درباره نوشیدن آب خواندنی است:

* قبل از احساس تشنگی، آب بخورید.

* به هنگام فعالیت بدنی آب را قبل از فعالیت، در حین آن و پس از ورزش کردن بخورید.

* آب را به نوشیدنی های دیگر ترجیح دهید.
* آب بدن را از طریق میوه هایی مانند گوجه فرنگی، هندوانه، طالبی، کرفس و خیار تامین کنید. خوب است بدانید که زمان دقیق مصرف آب اهمیت زیادی دارد و حداکثر تاثیر را روی بدن خواهد گذاشت.

* مصرف ۲ لیوان آب، ناشتا، اعضای داخلی بدن را فعال می کند.

* مصرف یک لیوان آب نیم ساعت قبل از هر وعده غذایی، به هضم غذا کمک می کند.

* خوردن یک لیوان آب قبل از حمام به کاهش فشار خون کمک می کند.

* برای جلوگیری از سکته مغزی یا حمله قلبی، قبل از خواب یک لیوان آب بخورید.

۱۰ خاصیت مهم مصرف آب عبارتند از:

* سلامت پوست: رطوبت پوست مانع پیری می شود و پوست سالم تر می ماند.

* سردرد: ۷۵ درصد مغز هر فرد از آب تشکیل شده است. بنابراین کمبود آب بدن، باعث سردرد می شود.

* کمر درد: این ناراحتی بر اثر کمبود مایعات در بدن به وجود می آید. دیسک های موجود در قسمت کمر هر انسان پر از مایعات است و مانند کمک فنر عمل می کند، فعالیت بدنی منظم و میزان کافی مایعات، دیسک ها را آب رسانی کرده و به آن ها اجازه می دهد تا قسمت فوقانی بدن را حمایت کنند.
معمولا مایع درون دیسک در تحمل ۷۵ درصد وزن بدن نقش دارد در حالی که خود اسکلت دیسک تنها در تحمل ۲۵ درصد وزن بدن نقش دارد. افت مایعات، اسکلت را مجبور می کند وزن بیشتری را تحمل کند و در نتیجه درد و ناراحتی به وجود می آید.

* کاهش عفونت: سیستم لنفاوی موجود در بدن وظیفه دفع ضایعات را دارد. این سیستم قبل از ورود سموم به جریان خون، آن ها را می شکند. آب ناکافی در سیستم لنفاوی در بدن اختلال ایجاد می کند و در نتیجه مقاومت بدن را در مقابل عفونت های خطرناک کاهش می دهد.

* تمرکز: آب می تواند سموم موجود در بعضی از فرآورده های غذایی مانند افزودنی ها و مواد نگه دارنده را از کبد دفع کند و باعث فعال تر شدن فرد و افزایش تمرکز می شود.

* آرتروز: آب در نرم کردن مفاصل بین استخوان ها نقش اساسی دارد. کمبود آب، سایش بین سطح غضروف ها را افزایش می دهد و در نتیجه باعث درد و ورم مفاصل می شود.

* بوی دهان: بوی نامطبوع دهان نشانه بارز کمبود آب بدن است. آب دهان در از بین بردن باکتری های موجود در دهان و آب رسانی به زبان نقش موثری دارد.

* گرفتگی عضلات: اکسیژن از طریق خون به عضلات منتقل می شود. در صورت نرسیدن اکسیژن به خون، عضلات اسیدلاکتیک ترشح می کنند که گرفتگی عضلانی به وجود می آورد. آب کافی یعنی تامین اکسیژن خون.

*درمان آسم: آسم، مشکل قوه هاضمه و حالت تهوع صبحگاهی را با مصرف آب کافی پیش گیری و یا درمان کنید.

* فشار خون بالا: تقریبا ۸۵ درصد حجم خون از آب تشکیل شده است. بنابراین حجم خون با مصرف آب ارتباط تنگاتنگی دارد. به محض افت حجم خون، مویرگ های کم تر فعال بسته می‌شود تا قسمت های فعال تر به خون کافی دسترسی داشته باشند. با بسته شدن رگ ها، به عضلات فشار وارد می آید و مصرف آب می تواند فشار وارد بر عضلات را تسکین دهد.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





در پوست موز خواص بسیاری نهفته است.خاکستر آن برای بند آوردن خونریزی مفید است.اگر پوست موزرا بسوزانید و گرد سوخته انرا بر محل زخم بریزید به التیام و خشکیدن زخم کمک میکند و برای جلوگیری از خونریزی مفید است.

*از خاکستر بالا میتوان در درمان ترک پا هم استفاده نمود.

* تسکین دهنده خارش میباشد برای این منظور باید موز پوست کنده را نرم کوبید و با مقدار مساوی سرکه و آبلیمو مخلوط نموده و بر محل خارش بمالید.

* برگ های له شده آن به صورت ضماد برای رساندن دمل ها موثر است.

*ضماد برگ درخت موز را برای جلوگیری از تاول زدن در محل سوختگی با آتش قرار دهید.

* ریشه درخت موز مقوی و ضد تب است .

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





سفره های ایرانی با سبزی خوردن سبز می شود. سبزی ها نه تنها سفره را زیبا می کنند و باعث تحریک اشتها می شوند, بلکه با دارا بودن انواع ویتامین ها و مواد معدنی برای سلامت هم بسیار مفید هستند. به طوری که کارشناسان تغذیه مصرف روزانه 3 تا 5 “سروینگ” سبزیجات را به افراد توصیه می کنند.

نقش سبزی در سفره هفت سین
هر سروینگ معادل یک لیوان سبزیجات خام یا نصف لیوان سبزیجات پخته است.

ریحان : ریحان منبع خوبی از ویتامینA , بتاکاروتن, ویتامین B6 و منیزیم به شمار می رود. 5 برگ ریحان کمتر از 1 کالری انرژی دارد ودر عین حال, حاوی بیش از 96 واحد بین المللی ویتامین آ , 3/85 میلی گرم کلسیم, 11/5 میلی گرم پتاسیم به اضافه مقادیر کمتری از ویتامینC و دیگر ویتامین ها, مواد معدنی, پروتئین وفیبر است.

علاوه بر این, ریحان حاوی فلاونوئید ها و آنتی اکسیدان ها هم هست و به همین دلیل در پیشگیری از بروز سرطان نقش دارد. ریحان گیاهی ضد اسپاسم, اشتها آور, خلط آور(جهت درمان سرفه), ضد نفخ و ضد تهوع است. همچنین باعث تحریک ترشح شیر در مادران شیرده می شود و در از بین بردن کرم های روده ای و در درمان کرامپ معده, ورم معده, یبوست و التهاب روده هم کاربرد دارد. ریحان بر روی سیستم عصبی تاثیر می گذارد و در درمان تحریک های عصبی, خستگی, افسردگی, اضطراب و بی خوابی نقش قابل توجهی دارد. شاید این نکته را هم بدانید که به منظور کاهش خارش و التهاب ناشی از نیش حشرات, می توانید ریحان تازه را به محل آسیب دیده گی بمالید. هنگام خرید ریحان دقت کنید که برگ های ریحان سبز و درخشان بوده و فاقد هر گونه لکه قهوه ای باشد.

شما می توانید از ریحان به صورت تازه, فریز شده ویا خشک در غذا هایی چون سوپ, خوراک ماهی, املت, سس خوراک پاستا, پیتزا و یا به همراه دیگر سبزی ها به عنوان سبزی خوردن استفاده کنید. همچنین می توانید ریحان تازه را به سالادها, سرکه و روغن زیتون اضافه کنید تا از طعم مطلوب آن در انواع خوردنی ها لذت ببرید.ولی حتما به این نکته توجه داشته باشید که اگر می خواهید ریحان را به غذای در حال پخت اضافه کنید, در انتهای پخت این کار را انجام دهید تا طعم و بوی ریحان در غذا باقی بماند و در حین پخت از بین نرود.

تره :برگ های تره حاوی مقادیر زیادی ویتامینA ,C و مواد معدنی همچون آهن است. همچنین در تره ماده ای وجود دارد که قادر است ویتامینB را به صورت فعال آن تبدیل کند. تره خواص ضد سرطانی دارد و تا حدی قادر است بیماری آسم را تسکین دهد. همچنین تره در جلوگیری از بروز بیماری های قلبی نقش دارد و برای بهبود بواسیر هم به کار می رود. در ضمن با افزودن تره به غذا هایی مثل گوشت و ماهی می توان بوی بد آنها را کاهش داد.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت






پسته تازه ،در حال حاضر یکی از خوراکی های فصل می باشد، آیا می دانید این خوراکی خوشمزه دارای چه فوایدی می باشد؟

گنجاندن پسته در رژیم غذایی می‌تواند از خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی ـ عروقی و تنگ شدن شریان‌های قلبی به علت رسوبات خونی جلوگیری كند و كلسترول خون را نیز كاهش دهد.

تحقیقات جدید نشان می‌دهد داوطلبانی كه مدت یك ماه مرتبا 28 گرم پسته در روز مصرف كرده‌اند، میزان كلسترول خون آنها 8 ‌/‌ 4 درصد كاهش یافته‌است.با مصرف پسته سطح كلسترول بد لیپوپروتئین با غلظت كم تا 11‌/6 درصد كاهش می‌یابد.

پژوهش‌ها نشان می‌دهد كه پسته، سطح كلسترول بد را در بدن كاهش می‌دهد و در ضریب لیپوپروتئین هم تغییراتی مفید صورت می‌دهد. محققان می‌گویند پسته دارای مقادیر زیادی ماده گیاهی ضداكسیدانت لوتئین است كه معمولا در سبزیجات پربرگ و تیره رنگ موجود است.

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





پرتقال:
اکسیر جوانی را در پرتقال جستجو کنید. پرتقال به سبب داشتن مواد معدنی مانند کلسیم و فسفر، برای کودکان اشتهاآور بوده و باعث رشد و نمو آنان می شود و در فعالیت سوخت و ساز سلول های بدنشان موثر است. پرتقال سرشار از ویتامین C است. املاح آن از رقیق شدن خون جلوگیری می‌کند. برای آرامش اعصاب و تقویت ذهن موثر است. هم‌چنین ضد افسردگی و رنج روحی می‌باشد. مصرف پرتقال از خستگی فکری و جسمی جلوگیری می‌کند و باعث تقویت حافظه می‌گردد.

زردآلو:
زردآلو بهترین خوراک اعصاب است. توصیه می‌شود کسانی که اهل مطالعه و تفکر هستند از این میوه استفاده کنند. این میوه بیشتر از سایر میوه‌ها حاوی ویتامین A است و همین امر باعث تقویت بینایی چشم ها می‌شود. طول عمر سلول‌ها را زیاد کرده و توانایی فعالیت را افزایش می‌دهد؛ در نتیجه موجب افزایش طول عمر می‌گرد.
زردآلو برای ورزشکاران، اشخاص کم‌خون، افراد خسته و کسانی که از شدت کار فرسوده شده‌اند، زنان باردار و کسانی که دوره‌ی نقاهت را می‌گذرانند توصیه و تجویز می‌شود.
هم‌چنین این میوه به علت دارا بودن گروه ویتامین‌های B، برای درمان بیماری‌های عصبی و روحی و روانی، خمودگی، بی‌خوابی و خستگی شدید، گیجی و فراموشی مفید است.
زردآلو آرام بخش اعصاب و نشاط انگیز است. زرد‌آلو اعصاب را تقویت می‌کند و برای کسانی که کار فکری انجام می‌‌دهند توصیه می‌گردد.

خرما:

خرما یکی از میوه‌هایی است که مقدار فسفر و کلسیم آن به مقدار فسفر و کلسیمی است که به طور طبیعی در بدن ما وجود دارد. فسفر خرما سلول‌های عصبی را سرزنده نگه می‌‌دارد، و این ماده‌ی حیاتی، درمان موثری برای تمام کمبودهای بدن و تقویت کننده‌ی اعمال فکری و مغز می‌باشد.

شاه‌توت:
شاه‌توت خستگی فکری را بر طرف می‌کند و برای بچه‌ها و دانش‌آموزان و دانشجویان در دوران امتحان مفید است. در ضمن کمبود املاح معدنی و ویتامین‌های A و C با مصرف آن جبران می‌گردد.
موز:
موز یک میوه‌ی مغذی است که طبیعت آن معتدل و ملین بوده، مقوی و چاق کننده است. موز، سرشار از پتاسیم است و نیز حاوی ویتامین‌های A، C، B و 80 درصد قند و املاح معدنی مفید برای بدن است؛ خون ساز بوده و بدن را قوی می‌کند.موز لاغری غیرطبیعی را از بین می‌برد.
موز دارای فلزاتی مانند آهن، فسفر ، منیزیم، پتاسیم، سدیم و روی می‌باشد. موز برای کسانی که کار فکری انجام می‌دهند (محصل‌ها، دانش‌جویان و محققان) و نیز برای کسانی که کار بدنی انجام می‌‌دهند (ورزشکاران) بسیار مفید اس

 

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت