✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
علی کیست؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 

...


#بهشت

ماهی کوچک دچار آبی بی کران بود. آرزویش همه این بود که به دریا برسد.
و هزار و یک گره آن را باز کند و چه سخت است وقتی که ماهی کوچک عاشق شود.عاشق دریایی بزرگ. ماهی همیشه و همه جا دنبال دریا می گشت اما پیدایش نمی کرد.
هر روز و هر شب می رفت اما به در یا نمی رسید.کجا بود این دریای مرموز گمشده پنهان که هر چه بیشتر می گشت، گم تر می شد و هر چه که می رفت دورتر.
ماهی مدام می گریست، از دوری و از دلتنگی. و در اشک و دلتنگی اش غوطه می خورد.همیشه با خود می گفت:اینجا سرزمین اشک هاست. عاشقانی که پیش از من گریسته اند چون هیچ وقت دریا را ندیدند و فکرمی کردند شاید جایی دور از این قطره های شور حزن انگیز در یا منتظر است.
ماهی یک عمر گریست و دراشک های خود غرق شد و مرد، اما هیچ وقت نفهمید که دریا همان بود که عمری در آن غوطه می خورد.
قصه که به اینجا رسید آدم گفت:ماهی در آب بود و نمی دانست شاید آدمی هم با خداست و نمی داند. و شاید آن دوری که عمری از آن دم زدیم، تنها یک اشتباه باشد.
آن وقت لبخند زد. خوشبختی از راه رسید و بهشت همان دم برپا شد.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#مادربزرگ_هميشه_ميگفت:
درد تن يك جا نمی ماند! كليه میزند به كمر، كمر ميزند به پا، پا ميزند به قلب، ميگفت درد هی توی تنت تقسيم ميشود.
اما درد روح، قُلمبه ميشود يك جا امانت را ميبرد!

هركسی هم كه از راه برسد و بپرسد چه مرگت است؟! فقط ميشود دستت را روی زانو و كمرت بگذاری و ناله كنی كه تير ميكشد.

درد روح را نميشود نشان كسی داد…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




فلانی پسر زاس…..
اولین فرزندش پسر است
پسر پسرقند عسل

فلانی زایمان کرد….شکم اولش است؟….دختر؟….وای دختر؟‌

وهیچ کس ندانست دختری که دیگران برای ورودش به این دنیا از واژه ی(وای)استفاده کردند

یار و یاور مادر است,اولین خمیدگی کمر پدر به چشم دختر می آید,دختر غم خوار برادر است,دختر چین و چروک های اطراف چشم مادر را از بر کرده

مادر امروز یک چین,بر گوشه ی چشمان معصومت اضافه شده است

ترس از جدایی از پدر,دوری از مادر,غم برادر وجود یک دختر را هزاران بار میلرزاند

دختر بودن کار دشواریست,اینک درک میکنی

چرا برای اولین بار برای وجود پر مهرت(وای)گفتند

چون همه می دانند که ای(وای)تحمل این همه غصه برای تو کمی بزرگ است

دختر که داشته باشی
انگار خودت را با دست خودت پرورش می دهی …

انگار مادری را از کودکی تجربه می کنی …

دختر است،
از کودکی آفریده شده برای مادری،

آن هنگام که عاشقانه موهای عروسکش را شانه می زند

و قربان صدقه های مادرانه اش را نثار عروسکش می کند،

لالایی برایش می خواند و به رویش می خندد …

دختر است،
آفریده شده تا از کودکی از عزیزانش مراقبت کند،

آن هنگام که خسته از مشغله های روزانه کنارت می نشیند

و دست هایت را با دست های کوچکش نوازش می کند …
وقتی حتی نه پدر و نه همسر دردت را نمی فهمند،
به چشم هایت خیره می شود و می گوید: مامان چرا خوشحال نیستی؟!

دختر که داشته باشی باید غمت را پنهان کنی،

بغضت را فرو بری و بخندی،

راحت با غمت می شکند …

او مادر آینده است باید یاد بگیرد صبور و آرام باشد ..

هنوز بر این باورم خداوند زنی را که دوست داشته باشد تاج مادری بر سرش می گذارد،

ولی …
آن هنگام که عاشق زنی باشد به او دختر هدیه می دهد …

تقدیم به همه ی دختران ودختر دارها

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

✳️مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی - قدّس سره - بارها برای طلاب می فرمودند:
 علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المؤمنین (علیه السلام) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند.

♻️پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی (علیه السلام) را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟

 عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.
 حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.

 عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
 حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها برود…
 

موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت





قصابی بود که هنگام کار با ساتور دستش را بریده بود و خون زیادی از زخمش می چکید . همسایه ها جمع شدند و او را نزد حکیم باشی که دکتر شهرشان بود بردند . حکیم بعد از ضد عفونی زخم میخواست آن را ببندد که متوجه شد لای زخم قصاب استخوان کوچکی مانده است . می خواست آن را بیرون بکشد اما پشیمان شد و با همان حالت زخم دست قصاب را بست و به او گفت : زخمت خیلی عمیق است و باید یک روز در میان نزد من بیایی تا زخمت را پانسمان کنم. از آن روز به بعد کار قصاب درآمد . هر روز مقداری گوشت با خود میبرد و با مبلغی به حکیم باشی میداد و حکیم هم همان کار همیشگی را می کرد اما زخم قصاب خوب نشد که نشد .

مدتی به همین منوال گذشت تا اینکه روزی حکیم برای مداوای بیماری از شهر خارج شد و چند روزی به سفر رفت و از آنجایی که پسرش طبابت را از او یاد گرفته بود به جای او بیماران را مداوا می کرد . آن روز هم طبق معمول همیشه قصاب نزد حکیم رفت و حکیم باشی دست او را مداوا کرد و پس از ضد عفونی می خواست پانسمان کند که متوجه استخوان لای زخم شد و آن را بیرون کشید و زخم را بست و به قصاب گفت : به زودی زخمت بهبود پیدا میکند .

دو روز بعد قصاب خوشحال نزد پسر حکیم آمد و به او گفت : تو بهتر از پدرت مداوا می کنی . زخم من امروز خیلی بهتر است . پسر حکیم هم بار دیگر زخم را ضدعفونی کرد و بست و به قصاب گفت : از فردا نیازی نیست که نزد من بیایی.
چند روزی گذشت و حکیم از سفر برگشت . وقتی همسرش سفره را پهن کرد متوجه شد که غذایش گوشت ندارد و فقط بادمجان و کدو در آن است . با تعجب گفت : این غذا چرا گوشت ندارد؟ همسرش گفت تو که رفتی پسرمان هم گوشتی نخریده . حکیم با تعجب از پسر سوال کرد : مگر قصاب نزد تو نیامد ؟ پسر حکیم با خوشحالی گفت : چرا پدر آمد و من زخمش را بستم و استخوانی که لای آن مانده بود را بیرون کشیدم . مطمئن باشید کارم را خوب انجام داده‌ام .

حکیم آهی کشید و روی دستش زد و گفت : از قدیم گفته بودند : نکرده کار ، نبر به کار . پس بگو از امشب غذای ما گوشت ندارد. من خودم استخوان را لای زخم گذاشته بودم تا قصاب هر روز نزد من آمده و مقداری گوشت برایمان بیاورد .
از آن روز به بعد درباره ی کسی که جلوی پیشرفت کارها را بگیرد یا دائم اشکال تراشی کند می گویند: استخوان لای زخم می گذارد

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 وقتی عزت نفس داری…..
کينه نمی ورزی،
همه را به یک اندازه دوست داری،
خجالت نمی کشی،
خود را باور داری،
خشمگین نمی شوی و همیشه مهربان هستی…!

انسان صاحب عزت نفس….
حرص نمي خورد،
همه چيز را کافی مي داند،
حسد نمی ورزد و خود را لايق می داند…!

کسی که عزت نفس دارد….
نيازی به رقص و پايکوبی و تظاهر به خوشی ندارد،
زيرا شادکامی را درون خويش می جويد ومی يابد…!

عزت نفس باعث می شود….
برای بزرگداشت خود احتياج به تحقير ديگران نداشته باشید، زيرا خوب می دانید که هر انسان تحفه الهی است..


 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


 #محبت


مردی جوان پریشان و آشفته نزد شیوانا آمد و با حالتی زار و به هم ریخته گفت: “به هر کسی محبت می‌کنم جوابم را با گستاخی و بی‌احترامی می‌دهد و از مهربانی من سوء استفاده می‌کند و نمک می‌خورد و نمکدان می‌شکند. شما بگویید چه کنم! آیا طریق مهر و محبت را رها سازم و همچون خود آنها بی‌رحم و خودپرست شوم و به فکر منافع خودم باشم؟!”

شیوانا با لبخند گفت: “وقتی کسی به دیگری محبت می‌کند و در حق انسان‌های اطراف خودش مهربانی و شفقت به خرج می‌دهد این کار را فقط به خاطر آن‌ها انجام نمی‌دهد بلکه اولین فردی که از این عمل مهربانانه نفع می‌برد خود شخص است که احساسی آرامبخش و متعالی وجودش را فرا می‌گیرد و برکت و شادی و عشق در وجود و زندگی او گسترش می‌یابد.

اگر آن‌ها جواب محبت را با فریب و دغل می‌دهند و از مهربانی تو سوء استفاده می‌کنند، تو هرگز نباید فضای پاک و آرام و باصفای دل خود را به خاطر افرادی این چنینی تیره و تار کنی. هرچه اطراف تو را فریب و نیرنگ بیشتر فرا گرفت، تو به خاطر خودت و به خاطر آرامش و تعالی روح و روان خودت عاشق‌تر بمان و چراغ مهربانی را در دل خود خاموش نکن.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




️ألسَّلاَمُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَةَ المَعصُومِه بِنتِ مُوسَی بنِ جَعفَر..


تب باران گرفته چشمانم
مست باران ترانه می خوانم
بنویسید عبد معصومه
بنویسید غرق بارانم
بنویسید شیعه ی مولا
نوکری از تبار سلمانم
گاه پای ضریح معصومه
گاه پای ضریح سلطانم
و به لطف کرامت بی بی
سر این سفره باز مهمانم
من اگر بی قرار می چرخم
مست طعم لذید سوهانم

شب لبخند آسمانی هاست
شب بانوی مهربانی هاست

شده ام بار، بار معصومه
میثم روی دار معصومه
بی صدا حرف می زند امشب
نوکری از تبار معصومه
شوق بالای سر به سر دارم
شده ام بی قرار معصومه
در سرم فکر و ذکر دیگر نیست
تا که هستم کنار معصومه
و به قم اعتبار بخشیده
به خدا اعتبار معصومه
ماند حسرت به دل، به سر نرسید
عاقبت انتظار معصومه

به سرم هست شور معصومه
غرق نورم به نور معصومه

*ربنا بعد ربنا* آمد
نور، توحید، اهدنا آمد
همنشین فرشته های خدا
سفره دار ستاره ها آمد
با قدم های او بهشت آمد
با نفس های او خدا آمد
آسمان غرق نور سلطان شد
خواهر حضرت رضا آمد
هر کسی رفت سمت بیت النور
از در خانه مبتلا آمد
مفتخر شد به منصب شاهی
در این خانه هر گدا آمد

در این خانه نوکری خوب است
با فقیران برابری خوب است

سحر آورده، کوثر آورده
نفحاتی معطر آورده
به میان رواق آینه ها
چلچراغی منور آورده
از حوالی کوچه های خدا
بوی موسی بن جعفر آورده
نذر دیدار با امام رضا
چند تایی کبوتر آورده
شده از ریشه های چادر او
حاجت هر کسی بر آورده
و خدا هم به قم، نه معصومه
بلکه زهرای دیگر آورده

به نفس های قم کرم دادند
و به زهرای آن حرم دادند

هست بال و پر ولی الله
اول و آخر ولی الله
هست هم عمه ی ولی الله
هست هم خواهر ولی الله
هست زهرای دیگر این قوم
هست او دختر ولی الله
تاج روی سر پدر، دختر
هست تاج سر ولی الله
مادری کرده او برای رضا
بوده پس مادر ولی الله
همه ی عمر غرق برکت را
بوده در محضر ولی الله

درس خوانده به پای این منبر
پدر او فدای این دختر



موضوعات: بانوی کرامت  لینک ثابت




 

 آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :

 

 روایت داریم روز قیامت که میشه نامه عمل رو دست آدم میدن.

 

 خوش به حال اون کسی که

نامه عملش که میدن اگه گناهی هم از دستش در رفته کرده یه استغفار هم زیرش نوشته باشه ، پشیمان شده استغفار کرده…

 

  کسی که زیاد استغفار کنه چهار خاصیت داره

 

اول《 رهایی از غم و غصه》

 

مَن اَکثَر الاستغفار جَعلُ الله مِن کلِ هَمٍّ فرجاً

▪️کسی که زیاد استغفار کند چهار چیز بدست می آورد؛

 

خدا غم و غصه را از دل و جان او بر می دارد؛ گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم و غصه کرده ام؛ و استغفار که می کنم؛ حالم خوب می شود شما هم این مطلب را امتحان کنید.

 

دوم  《احساس امنیت》

 

وَ مِن کُلِ خوفٍ اَمناً

انسان از خبرهای هولناک می ترسد مثلا؛ می گویند زلزله ای در راه هست ؛

یا آمریکا می خواهد به ایران حمله کند و … اینجا استغفار کن؛

 

 که آن ترس و خوف را برطرف می کند و هیچ اتفاقی هم نمی افتد ؛ آمریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند.

 

❤️سوم《نجات از تنگنا های زندگی》

 

▪️و مِن کُلِ ضِیقٍ مَخرَجاً

اگر در زندگی به بن بست خورده ای و مشکلاتت زیاد شده است استغفار کن؛

ازدواج کرده ای و صاحبخانه جوابت کرده؛ هرچی می گردی جا پیدا نمی کنی؟!

 

❤️ برو استغفار کن، خدا به دل یکی می اندازد تا مشکل تو را حل کند و …

پس اگر در مشکلات و گرفتاری ها هستی و حاجتی داری استغفار کن! البته؛ شرایط استغفار را هم رعایت کن.

 

 چهارم 《زیاد شدن روزی》

 

▪️وَ یَرزقُهُ مِن حیثُ لا یَحتَسِبُ

اگر استغفار کنی ؛ خداوند روزی تو را از محلی که گمان نداری می فرستد  ؛

مثلا شمای طلبه هم مباحثه خوب نداری اگر اهل استغفار باشی خدا یک هم بحث خوب به شما می دهد ؛

 

 زن خوب نصیبت می شود؛ همسفر خوب پیدا می کنی و … !

این را هم بدانیم که منظور از رزق تنها مال و ثروت دنیا نیست؛ فقط پول نیست!

 

 بلکه رزق شامل امور معنوی هم می شود، رفیق خوب رزق است؛ همسفر خوب رزق است.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

️ آیت‌ الله #جاودان:

 

اوّلین عاملِ بهم‌ریختگیِ #حضور_قلب چشمِ ماست.

 

چشمی که همه چیز را می‌بیند، هر شخص، زن و مَرد، هر عکس، هر فیلم، نمی‌تواند نمازِ خوبی بخواند.

 

اگر بتوانید چشمِ خودتان را کنترل کُنید، انشاءاللّٰه نمازتان بهتر می‌شود.

 

اگر بتوانید چیزهایی که خدای متعال راضی نیست نگاه نکُنید، البته به‌طورِ جدّی می‌توانید نمازِ بهتری داشته باشید. نمازِ عصاره و خلاصه شد‌ی رفتار و اعمالِ روزِ ماست.

 

اگر تمامِ رفتار و اعمالِ آدمی با حساب و کتاب باشد، نمازش درست خواهد شد.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

#خواص_سوره_ها

 

 ابو بصیر راوی معروف - می گوید:

پیشوای ششم (علیه السلام) فرمود: هر کس سوره #توحید را تلاوت کند، گویا ثلث قرآن، ثلث تورات، ثلث انجیل و ثلث زبور را تلاوت کرده است.۱

 

⏹در کتاب معانی الاخبار آمده است:

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به اصحابش فرمود: آیا شما ناتوان هستید در هر شب ثلث قرآن را تلاوت کنید؟ اصحاب گفتند: مگر کسی چنین توانایی را دارد؟ رسول خدا فرمود: سوره #توحید ثلث قرآن است.۲

 

۰۱تفسیر درالمنثور، ج 6، ص 413.

۰۲معانی الاخبار، ص 191.

 

‏ برگرفته از کتاب فضایل و خواص سوره های قرآن کریم؛علی اکبر آشتیانی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

1..ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﮔﺮﮒ ﻣﯿﺮﻭﯼ ﺳﮕﺖ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻫﺖ ﺑﺒﺮ ..

 

2..ﻗﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﻓﺘﺢ ﺷﻮﺩ؛ ﺑﯽ ﺷﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻔﺮﯾﺤﮕﺎﻩ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ !

ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﺵ..

 

3..ﮔﺎﻫﯽ ﻟﺐ ﻫﺎﯼ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ

ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﯾﺎﻥ”ﺩﺭﺩ”ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ..

 

4..“ﭘﺎﯼِ “ﻣﻌﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﻭﺳﻂ

“ﺩﺳﺖِ “ﺧﯿﻠﯿﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﯿﺸﻪ. .

 

5..ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺮﻑ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ

ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺘﺎﻥ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ

ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ..

 

6..ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺗﺎ ﺑﮕﯿﺮﻧﺖ..

ﺍﮔﻪ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻧﺖ !

 

7..ﻣﺮﺩ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺩﯾﺪﻡ

ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺸﻮﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ :

ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ..

 

8..ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﯾﺎﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩ،

ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ

،ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﻤﺎﻗﺖ!

 

9..ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻧﻘﺸﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ

ﻧﻪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻧﻘﺶ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ..

 

10.“ﺯﻣﺎﻥ” ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻪ “ﺯﺑﺎﻥ” ..

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بعضی روز قیامت می آیند،

می بینند یک چیز بزرگی را آوردند و به یکی دادند

 

اینکه عملش کم بود داشت بدبختی هایش را ضجه میزد!

 

یک چیز آوردند و گذاشتند داخل ترازو

هر چه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد!

 

اینقدر سنگین بود!!

گفت: پروردگارا!به عمرم عملی را که مناسب باشد

به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من شود..!

این چیست؟! فرمود:

 

یک حاجت بود تو از ما خواستی و ما ندادیم!

 

تو مدام میخواستی،ما طاقچه بالا گذاشتیم

 

حالا این بزرگ شده و به این شکل در آمده….

 

 

“عارف بالله حاج اسماعیل دولابی”

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 

 آیت الله قاضی می گوید:

 

 « گاهی طلبکار به در منزل می آید و در خانه چیزی نیست تا بدهم. از هر طرفی در فشارم، ولی در نماز به برکت خود خدا مثل این که نه زن دارم و نه بچه و نه قرضی؛ مشغول نماز که می شوم آهنگ افلاک را می شنوم. از خدا خواسته ام که این سماع را از من برندارد. » 

 

 از آیت الله نجابت نقل شده که: « این تازه احوالات ایشان در اواسط راه و بدایات بوده، والا در نهایات که بسیار برتر است. » و او نه تنها از دنیا و مردم آن منقطع است که از آخرت هم چشم پوشیده و به شاگردان خود نیز می گوید: « در حال نماز یا ذکر و عبادت در برابر زیبای مطلق و جمال جمیل الهی هر چه دیدید و شنیدید، شما را مشغول نکند و مبادا به بهانه بهشت از بهشت آفرین غافل شوید. »

 

 و شاگردی چون علامه در این سیره توحیدی پرورش می یابد که می گوید: « روزی من در مسجد کوفه نشسته بودم و مشغول ذکر بودم. در آن بین یک حوریه بهشتی از طرف راست من آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت و برای من آورده بود و خود را به من ارائه می نمود. همین که خواستم به او توجه کنم، ناگهان یاد حرف استاد افتادم و لذا چشم پوشیده و توجهی نکردم. آن حوریه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را تعارف کرد. من نیز توجهی ننمودم و روی خود را برگرداندم و آن حوریه رنجیده شد و رفت. »

 

 از مرحوم سید هاشم رضوی نیز نقل شده است: « ایشان فرزندی داشتند که خیلی مورد علاقه شان بود و با حادثه برق گرفتگی از دنیا رفت. در آن روزهای غم انگیز به خدمتشان شرف یاب شدم تا عرض تسلیتی کرده باشم. اولاً فرمودند:آن بچه تا الان نزد من بود شما که آمدید او رفت. و سپس در خلال عرض تسلیت فرمودند: تمام همّ و غمّ دنیا در نزد ما تا اول الله اکبر نماز است. »

 

 می فرمود: « دو سه روز است در این فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم چه بکنیم؟! » 

به او می گویند: تو و اینهمه اهل و عیا ل و خرج زیاد و بی پولی؟ می گوید: « این حال را دوست دارم. در مقابل آن غنای مطلق باید فقیرترین باشم، وقتی پول ندارم احساس نیاز بیشتری به خدا می کنم و التفاتم به خدا بیشتر می شود و در آن حال با خود می اندیشم آیا این لذایذی که از نماز نصیبم می شود، در برزخ هم نصیبم می شود. » 

 

 شبی تمام در سجده ًحسن حسن ً می گوید و وقتی از او می پرسند که چرا چنین می گویید، پاسخ می دهد: « خداوند به من فرزندی داده است که دیدم خیلی تسلیم است من هم گفتم در سجده حسن حسن بگویم تا خدا به من هم مثل او سلم بدهد. » تنها چیزی که می تواند از اسرار نماز برای دیگران بگوید این است

 

 « اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان می ماند. »

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




صدقه_ بلای آسمانی را دفع می کند

 

 #حضرت_ صادق_ (علیه السلام)_ فرمود: مردی یهودی از محلی که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با اصحاب تشریف داشتند گذشت گفت (السام علیک) آنجناب پاسخ داد (علیک) بر تو باد. اصحاب عرض کردند این مرد گفت مرگ بر شما باد. فرمود من هم گفتم بر تو باد. سپس فرمود پشت این شخص را ماری سیاه خواهد گزید و می میرد.

 یهودی به راه خود رفت، پشته بزرگی هیزم جمع آوری نموده طولی نکشید که بازگشت. وقتی خواست از محل پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بگذرد به او فرمود پشته ات را زمین بگذار. هیزم را بر زمین نهاد. دیدند مار سیاهی چوبی را به دندان گرفته. از او سؤال فرمود امروز چه کردی؟ عرض کرد کاری نکردم. هیزم را که جمع نمودم دو گرده نان داشتم یکی را خوردم و دیگری را به مستمندی صدقه دادم. فرمود با همان صدقه جلوگیری از مرگش شد الصدقة تدفع میتة السوء عن الانسان صدقه مرگ ناگهان و ناروا را از انسان برمی گرداند.

 

فروع کافی، ج ء 4، ص 5.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بدن رابه لرزه درمياوردوتجلي عظمت ذات سبحان است .

 

 

 خداوند ميفرمايند:

 

 

ای فرزند آدم تو را در شکم مادرت قرار دادم و صورتت را پوشاندم تا اینکه از رحم متنفر نگردي

 

 صورتت را به سمت پشت مادرت قرار دادم تا بوي غذا و معده تو را نيازارد!

 

برایت متکا در سمت راست و چپ قرار دادم که در راست کبد و در سمت چپ طحال ميباشد تا بيارامي.

 

 بر تو در شکم مادر نشست و برخواست را آموزش دادم.

 

آیا کسی غیر از من را تواناي چنین کاری هست؟؟

 

وقتی مدت حمل به پایان رسيد و مراحل آفرينشت تکمیل گرديد.

 

بر فرشته مامور بر ارحام امر کردم که تو را از رحم خارج و با نرمش بالهایش به دنيا وارد کند.

 

دندانی که چیزی را ريز کند نداشتي!!

 

دستی که بگيرد و قبض کند نداشتي!!

 

 قدم و گامي برای سعی و رفتن نداشتي!!

 

از دو رگ نازک(پستانها)در سينه مادرت طعامي بصورت شيرخالص که در زمستان گرم و در تابستان سرد باشد برايت غذا قرار دادم

مهر و محبتت بر قلب پدر و مادرت قرار دادم تا تو را سير نميکردند خود سير نميشدند.

 

 و تا تو را نمي آسودند خود استراحت نمیکردند!

 

اما وقتی پشتت قوت گرفت و بازوانت پرتوان شد به مبارزه من قیام نمودی در خلوت نافرمانی من کردی و از من حيا ننمودي!!!

 

اما باز هم و با همين صورت: اگر بخواني مرا اجابتت کنم.

 

 و اگر از من بخواهی و سؤالم کنی بدهمت و برآورده کنم!!!

 

 اگر بسويم بازآیی ميپذيرمت!!! 

 

شگفتا از تو اي فرزند آدم هنگامیکه متولد شدي در گوشت اذان گفتند بدون نماز؛ و هنگام مرگت نماز بر تو اقامه شد بدون اذان !!!

 

شگفتا بر تو اي فرزندآدم هنگام تولد ندانستي چه کسی تو را از شکم مادر خارج گردانيد و هنگام مرگ ندانستی چه کسی تو را بر قبر وارد نمود!

 

 شگفتا اي ابن آدم هنگام تولد غسل و نظافت شدی و هنگام مرگ نيز غسلت دادند و نظافتت کردند!

 

شگفتا از تو اي فرزندآدم هنگام تولد بر شادي و مسرت اطرافيانت آگاه نبودی و هنگام مرگ برسوگ و شیون و گریه واندوهشان!

 

 عجبا از تو اي فرزندآدم در شکم مادر در مکان تنگ و تاریک بودی و بعد از مرگ دوباره در مکان تنگ و تاریک قرار ميگيري

 

 

عجبا اي فرزندآدم وقت تولد با پارچه پیچانده شدی تا به پوشانندت و وقت مرگ باز با پارچه می پيچانندت تا پوشانده شوی

 

 شگفتا بر تو اي فرزندآدم وقتی متولد ميگردي و بزرگ میشوی ازمدارکت و مهارتهايت مردم جویا ميشوند و وقتي بمیری ملائکه از کردار و اعمال صالحت خواهند پرسيد

 

 پس برای آخرتت چه مهيا و آماده کرده اي!!!

 

 

 بجاست که از صمیم قلب بگوئیم:

 

 اشهدان لااله الاالله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علی ولی الله 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول به ﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ …

 

 ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ …

 

 ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ  گُل  ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی (ع) آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان…

 

 وقتی ازدواج کردم،وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت…

 

 خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد…

از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ

 ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ

 

 ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ…

 

 پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است:

زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید…

 

 وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد…

 

 ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ اگر _ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ

 

 به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است:

چه فرزند خوبی است دختر،

پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی (ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)

 

ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.

ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ! ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم!

 

 من ریحانه ام

جایگاهم فراتر از این حرفهاست

 

 من یک زنم …

خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!

 

 من یک زنم…

خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن حتی بخشی از حج ات ناقص است.

 

 من یک زنم….

خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی، جایی که یک زن، هاجر در آن دفن است.

 

 من یک زنم…

و خالقم گفته باید هفت بار

پا در جای پای یک زن، هاجر بگذاری، و آنقدر سعی کنی

تا خدایت تو را بپذیرد.

 

 من زنم….

بهشت زیر پای مادر است…

روح انسان از درون من به او دمیده میشود…

 

هر روز پاسداری من از کودکم، ثوابی عظیم دارد.

اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد، و به من خدمتی کند، برای او برابر با هزار سال عبادت است..

 

سرشت و صفات انسانها از شیر من است…

 

 عفت من

سرمایه الهی من است.

 

من چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم!!!

 

من همان زنم

که نجابتم

قیمتم را از یک دنیا بالاتر میبرد.

 

 من عاشق سوره کوثرم… سوره ای كه گواهی ميدهد نسل پيامبر نسلی است كه از سلاله ي یک زن است……..

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 در زمان #پیغمبر_ اکرم _(صلی الله علیه و آله و سلم)، طفلی بسیار خرما می خورد. هر چه او را نصیحت می کردند که زیاد خوردن خرما ضرر دارد، فایده نداشت. مادرش تصمیم گرفت او را به نزد پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیاورد تا او را نصیحت کند. وقتی او را به حضور پیغمبر آورد. از پیغمبر خواست تا به طفل بفرماید که خرما نخورد، اما آن حضرت فرمود: امروز بروید و او را فردا دوباره بیاورید.

 روز دیگر زن به همراه فرزندش خدمت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر شد. حضرت به کودک فرمود که خرما نخورد. در این هنگام زن، که نتوانست کنجکاوی و تعجب خود را مخفی کند، از ایشان سوال کرد: یا رسول الله، چرا دیروز به او نفرمودید خرما نخورد؟.

حضرت فرمود: دیروز وقتی این کودک را حاضر کردید، خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصیحت می کردم، تاثیری نداشت.صد حکایت تربیتی.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حجت الاسلام عالی: درهای رحمت خداوند در این مجالس باز است

 

امام حسین علیه‌السلام در عاشورا عبادتی کردند که باعث شد تمام درهای رحمت عالم باز شود. عبادتی بود در قالب بلا که امام حسین علیه‌السلام باب رحمة الله الواسعه نام گرفت. در هر مجلسی که برای امام میگیریم در های رحمت باز است و امام خود دست های نیاز را می گیرد شبیه حدیث کسا، که در این نشست امام علی علیه‌السلام از پیامبرصلی‌الله‌علیه‌وآله سوالی پرسید که: اگر این داستان در مجلسی از مجالس شیعیان و دوستان ما بازگو شود چه اتفاقی می افتد؟ فرمودند: رحمت نازل می شود و ملائک در آنجا حاضر می شوند و برای حاضرین در مجلس استغفار می کنند. منبع: وارث

 

♦️هیئت بیت الحسین(ع)، آذر 93♦️

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پرسش جالب شهید مطهری از مردان طالب همسر دوم!

 

در فقه اسلامی می‌گویند: «اگر بیم داری که استعمال آب برای بدنت زیان دارد وضو نگیر»، «اگر بیم داری که روزه برایت زیان دارد روزه نگیر». این دو دستور در فقه اسلامی رسیده است. شما افراد بسیاری را می‌بینید که می‌پرسند: می‌ترسم آب برایم زیان داشته باشد، وضو بگیرم یا نگیرم؟ می‌ترسم روزه برایم ضرر داشته باشد، روزه بگیرم یا نگیرم؟ البته این پرسشها پرسشهای درستی است. چنین اشخاصی نباید وضو بسازند و نباید روزه بگیرند.

 

ولی نصّ قرآن کریم است که «اگر بیم دارید که نتوانید میان زنان خود به عدالت رفتار کنید، یک زن بیشتر نگیرید». با این حال آیا شما در عمر از یک نفر شنیده‌اید که بگوید: می‌خواهم زن دوم بگیرم اما بیم دارم که رعایت عدالت و مساوات میان آنها نکنم، بگیرم یا نگیرم؟ من که نشنیده‌ام. حتماً شما هم نشنیده‌اید.

 

سهل است، مردم ما با علم و تصمیم اینکه به عدالت رفتار نکنند زنان متعدد می‌گیرند و این کار را به نام اسلام و زیر سرپوش اسلامی انجام می‌دهند. اینها هستند که با عمل ناهنجار خود اسلام را بدنام می‌کنند.

 

استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص35

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ثروت پدری

 

مرد ثروتمندي 8 فرزند داشت كه همواره نگران آنها بود چون آنها به خاطر ثروت پدري تن به كار و تلاش نمي دادند. يك روز مرد ثروتمند فكري به سرش زد …

 

فردا صبح هركدام از پسرها و دخترهايش كه مي خواستند از وسط باغشان عبور كنند چشمشان به تخته سنگ بزرگي افتاد كه راه عبور و مرور آنها را سخت كرده بود اما آنها كه نمي دانستند مرد ثروتمند از پنجره اتاقش دارد به آنها نگاه ميكند بدون اينكه به خودشان زحمت بدهند كه لااقل سنگ را از سر راه بقيه اعضا خانواده بردارند از كنار تخته سنگ گذ شتند و رفتند. خورشيد كم‌كم داشت غروب ميكرد و مرد ثروتمند از ديدن آن صحنه ها سخت متاثر شده بود كه ناگهان متوجه شد پيرمرد خدمتكار در حاليكه وسايل زيادي در دست داشت همين كه به تخته سنگ رسيد وسايلش را به روي زمين گذاشت و به هر سختي بود تخته سنگ را برداشت و آن را از سر راه دور كرد و … كه در همان لحظه چشمش به يك كيسه پر از صد دلاري افتاد. پيرمرد به درون كيسه نگاه كرد تا صاحبش را پيدا كند كه يادداشتي را وسط بسته هاي صد دلاري ديد كه در آن نوشته شده بود:” هر سد و مانعي كه سر راهتان باشد ميتواند مسير زندگيتان را تغيير دهد به شرط آنكه سعي كنيد آن مانع را از سر راهتان برداريد!"… پير مرد خوشحال بود اما مرد ثروتمند به حال فرزندانش اشك مي ريخت!

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

امام هادی علیه السلام فرموده اند:

 

 

 

 ألعِتابُ مِفتاحُ الثِّقالِ وَ العِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ

 

خشم و خشونت ، کلید گرانباری است و لکن خشم از کینه توزی بهتر است.

 

(بحارالانوار، ج75، ص 370)

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


 

 فضل بن زبير مي‏گويد: نزد «سدي» نشسته بودم که مردي وارد شد و کنار ما نشست، يک لحظه متوجه شديم که بدنش بوي «صمغ»( صمغ، شيره‏اي است که از بعضي درختان مانند صنوبر گرفته مي‏شود.

 

  مي‏دهد. «سدي» به او گفت «صمغ» مي‏فروشي؟ او گفت: خير! «سدي» گفت: اين بو براي چيست؟ آن مرد گفت: من در لشکر عمر بن سعد بودم و فقط در لشکر ميخ چادر مي‏فروختم. بعد از روز عاشورا، رسول خدا صلي الله عليه و آله را در خواب ديدم و در کنار آن حضرت، حضرت علي عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام نيز حضور داشتند و ديدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله به اصحاب امام حسين عليه السلام آب مي دهد. من هم در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله تقاضاي آب کردم؛ ولي آن حضرت از آب دادن به من خودداري کردند و فرمودند: آيا تو نبودي که به دشمنان ما کمک کردي؟ گفتم يا رسول الله! من فقط ميخ مي‏فروختم، در همين حال رسول خدا صلي الله عليه و آله به حضرت علي عليه‏السلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ  بخوران

 حضرت علي عليه‏السلام هم جامي به من دادند و من از آن خوردم، وقتي که بيدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بيرون مي‏آمد، سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولي بوي آن باقي ماند. «سدي» به او گفت: نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نيز بنوش؛ يعني هر چه دوست داري بخور، براي اين که هرگز فکر نمي‏کنم بهشت را مشاهده کني. ( مدينةالمعاجز، ج 4، ص 87. )

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید

 

ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ .

ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،
که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد !
ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ
ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد
فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.

ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدنﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑه ﺨﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ .
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪنکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند:
ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ .
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و….
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید .

ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می شود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ .

ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ
ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ !
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید:
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ
ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ …

ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست
ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست

هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور
هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

#قدرت_ایمان

مردی ماهیگیر از صبح تا عصر مشغول ماهیگیری بود ولی نتوانست حتی یک ماهی بگیرد، و هر بار هم با نام خداوند قلاب را به طرف دریا می انداخت، عصر که با نومیدی وسایل را جمع میکرد، ماهیگیر دیگری از راه رسید در کنار وی قلاب را انداخته و گفت، به نام شیطان. چندی نگذشت و ماهی بزرگی را صید کرد. مرد در ایمانش به شک افتاد. شب در خواب مردی به سراغ وی آمد، و او را ندا زد، “ماهی را که این فرد کافر صید کرد ما برایش فرستادیم تو در ایمان خود شک نکن که با صید نکردن قصد آزمایش ایمان تو را داشتیم"، باغ بهشتی را به او نشان دادند و گفتند این است پاداش توکل و صبر و ایمان تو و بعد آتشی را نشانش دادند و گفتند این است سزای این مرد کافر که به شیطان توکل کرده بود.
و من تمام اینها را از پروردگار بی همتا برای شما آرزو میکنم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




(برطرف شدن تاریکی از ملائکه بواسطه نور حضرت زهرا(ع))
میگویند: روزی حضرت رسول(ص) در مسجد نشسته بود ناگهان عباس عموی آن حضرت داخل شد و سلام کرد و حضرت جواب او فرمود و به او مرحبا گفت.
عباس گفت: به چه سبب علی بن ابیطالب بر ما فضیلت یافته است و حال آنکه اصل ما یکی است؟
حضرت فرمود: ای عمو حق تعالی من و علی را آفرید در وقتی که نه آسمانی بود و نه زمینی نه بهشتی بود و نه دوزخی و نه لوحی بود و نه قلمی
وقتی حق تعالی خواست که ما را بیافریند به کلمه ای تکلم نمود و از آن نوری بوجود آمد سپس کلمه دیگری فرمود و از آن وحی بوجود آمد سپس آن نور را به آن روح ممزوج گرداند و من و علی را از آن نور و روح بوجود آورد سپس بوسیله نور من عرش را بوجود آورد و من از عرش بزرگتر هستم.
بوسیله نور علی آسمان ها را بوجود آورد پس علی از آسمان ها جلیل تر و بزرگتر است بوسیله نور حسن آفتاب را و بوسیله نور حسین نور ماه را بوجود آورد پس ایشان از آفتاب و ماه بزرگتر هستند.
پس ملائکه تسبیح حق تعالی میکردند و می‌گفتند: سبوح قدوس، چه بسیار گرامی اند این نور ها نزد حق تعالی.
وقتی حق تعالی خواست که ملائکه را امتحان کند بر آنها ابر تاریکی فرستاد و آن ابر چنان ملائکه را فرو گرفت که آنها یکدیگر را نمیدیدند.
ملائکه گفتند: ای خداوند ما و ای سید و بزرگ ما از روزی که ما را آفریده بودی تا به حال چنین حالتی مشاهده نکرده بودیم پس از تو به حق این نور در خواست میکنیم که ظلمت را از ما دور گردانی.
پس حق تعالی نور حضرت فاطمه(ع) را مانند قندیلی بر کنار عرش آویخت و از نور آن اسمانهای هفت گانه و زمینها روشن گردید و به این سبب فاطمه(ع) را زهرا نامیدند.
پس ملائکه تسبیح و تقدیس حق تعالی کردند و حق تعالی فرمود: به عزت و جلالم سوگند که ثواب تسبیح و تقدیس شما را تا روز قیامت برای محبان این زن و پدر و شوهر و فرزندان او قرار دادم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




من ناشکرم، تو ناشکری، او بابت همان لقمه نان شکر میکند،

ما ناشکریم، شما نا شکرید، آنها با تمام سادگی چقدر خوشبختند

من وبلاگ دارم، تو وبلاگ داری، او حسرت کار با کامپیوتر دارد،

ما وبلاگ داریم، شما وبلاگ دارید، آنها فقط غم دارند

من میخندم، تو میخندی، او گریه میکند،

ما میخندیم، شما میخندید، آنها به زور لبخند میزنند

من میخوانم، تو میخوانی، او سواد ندارد،

ما میخوانیم، شما میخوانید، آنها کتاب ندارند…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ملاک خوب زندگی کردن پول نیست یک جزی ایت که باید تلاش کرد خوب زندگی کردن را بیاموزیم آینده زمان حال است که میگذرد، گذشت حال می شود گذشته….. همواره خوب باشیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




اگه گناه کردی نگو من دیگه درست بشو نیستم نه خدا میبخشد و رحمتش بی منتها حتما می بخشه
اما خدایی اگه میگیم خدا ببخش تلاش بکنیم به گناه نیوفتیم باز.
حتی اگه شده کوچ کنیم یا ترجیح دهیم که کار خوب و پردرامدت را رها کنی و چوپان شوی حلال باشد مهم است .
مرد فقیری از سر کار برگشت یک نان در دستش ناراحت که نتوانست بیشتر تهیه کند فرزندی داشت که در حیات خانه منتظر بابا بود وقتی بابا اومد تو خونه دید ناراحته و نگاه به نان دستش میکند دست پدر را بوسید بابا ناراحت نباش این نان حلال است از تاج پادشاهی بالاتر است تاج بندگی…

بله عزیزان نان حلال در خون زندگیتان جریان پبدا میکند. گناه نکردن دل را از سیاهی پاک میکند انوقت در و دیوار و دنیا در فلسفه شما طور دیگری است ناراحتی کمتر. اما تلاش و کار باید کرد برای معیشت پاک.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...



‍ یکی از عرفا می فرمودند : بهترین نماز آن است که تو در آن حضور نداشته باشی.
چنان زخویش تهی گشتم و زجانان پر
که گر زپوست درآیم تمام خود اویم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




????#حدیث
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بپرهیزید از آزردن پدر و مادر، زیرا بوی بهشت از مسافت هزار ساله شنیده شود، ولی عاق والدین آن را نشنود.

????ایاکم و عقوق الوالدین فان ریح الجنة توجد من مسیرة الف عام و لا یجدها عاق
(باب العقوق،ح 6)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





داستانک زنی در نکاح فرزندش‏


در زمان خلافت عمر، جوانی به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد و ناله سر می‏داد که:
خدایا بین من و مادرم حکم کن.
عمر از او پرسید:

مگر مادرت چه کرده است؟ چرا درباره او شکایت می‏کنی؟
جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده.. اکنون که بزرگ شده‏ام و خوب و بد را تشخیص می‏دهم، مرا طرد کرده و می‏گوید تو فرزند من نیستی! حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم.
عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت احضارش چیست، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.
عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.
جوان گفته‏های خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است.

عمر به زن گفت:
شما در جواب چه می‏گویید؟
زن پاسخ داد: خدا را شاهد می‏گیرم و به پیغمبر سوگند یاد می‏کنم که این پسر را نمی‏شناسم. او با چنین ادعایی می‏خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بی‏آبرو سازد. من زنی از خاندان قریشم و تابحال شوهر نکرده‏ام و هنوز هم باکره‏ام.
در چنین حالتی چگونه ممکن او فرزند من باشد؟!

عمر پرسید: آیا شاهد داری؟
زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.
آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ می‏گوید و نیز گواهی دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است.
عمر دستور داد که پسر را زندانی کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفتری مجازات گردد.
مأموران در حالی که پسر را به سوی زندان می‏بردند، با حضرت علی علیه‏السلام برخورد نمودند. پسر فریاد زد:
یا علی! به دادم برس، زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد. حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت: من دستور زندان داده بودم. برای چه او را آوردید؟

گفتند: علی علیه‏السلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده‏ایم که با دستور علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام مخالفت نکنید.

در این وقت حضرت علی علیه‏السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند. او را آوردند. آنگاه حضرت به پسر فرمود: ادعای خود را بیان کن.
جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.
علی علیه‏السلام رو به عمر کرد و گفت:

آیا مایلی من درباره این دو نفر قضاوت کنم؟
عمر گفت: سبحان الله! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده‏ام که فرمود:
علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام از همه شما داناتر است.
حضرت به زن فرمود: درباره ادعای خود شاهد داری؟

گفت: بلی! چهل شاهد دارم که همگی حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهی دادند.علی علیه‏السلام فرمود: طبق رضای خداوند حکم می‏کنم. همان حکمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من آموخته است.
سپس به زن فرمود: آیا در کارهای خود سرپرست و صاحب اختیار داری؟

زن پاسخ داد: بلی!
این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند. آنگاه حضرت به برادران زن فرمود:

آیا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختیار می‏دهید؟
گفتند: بلی! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.
حضرت فرمود: به شهادت خدای بزرگ و به شهادت تمامی مردم که در این وقت در مجلس حاضرند این زن را به عقد ازدواج این پسر در آورده‏ام و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را می‏پردازم. (البته عقد صورت ظاهری داشت).حضرت فرمود: به شهادت خدای بزرگ و به شهادت تمامی مردم که در این وقت در مجلس حاضرند این زن را به عقد ازدواج این پسر در آوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را می‏پردازم. (البته عقد صورت ظاهری داشت).

سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن.
قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت.

فرمود: این پولها را بگیر و در دامان زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما بر نگرد مگر آنکه آثار عروسی در تو باشد، یعنی غسل کرده برگردی.

پسر از جای خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت:
برخیز! برویم.
در این هنگام زن فریاد زد «ألنار! ألنار!» (آتش! آتش!)
ای پسر عموی پیغمبر آیا می‏خواهی مرا همسر پسرم قرار دهی؟!
به خدا قسم! این جوان فرزند من است. برادرانم مرا به شخصی شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده‏ای بود. این پسر را من از او آورده‏ام. وقتی بچه بزرگ شد به من گفتند:
فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملی را انجام دادم ولی اکنون اعتراف می‏کنم که او فرزند من است. دلم از مهر و علاقه او لبریز است.
مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.
عمر گفت: «واعمراه، لولا علی لهلک عمر»- «اگر علی نبود من هلاک شده بودم.»

منبع:قضاوت های امام علی علیه السلام

موضوعات: قضاوت های امام علی علیه السلام  لینک ثابت





زندگي زمانى سخت شد
كه كاسه گدايي ، دست گرفتيم و
محتاج اين و ان شديم تا قدري نشاط
اندكي شادي و جرعه اي ارامش به ان بريزند
ديوانه وار اين جا و انجا دويديم تا با انجام كارى شاد و ارام شويم
غافل از ان كه ????????????????????????

انها كه قرار است به ما شادى ببخشند همان هايي هستند كه مثل خود ما گداى ارامشند گداى شاديند و بيقرار براى پيدا كردن گمشده خود

كافيست فقط طبيعت خود را زندگي كنيم
طبيعتي كه سرشار از عشق و ارامش است
ما به عنوان انسان منبعي از عشق و ارامش و شادي را در درون خودمان داريم
منبعي كه هميشه هست و اين ماييم كه بايد. “اجازه دهيم ” تا چيزي در بيرون از ما ابزار شود براى جارى كردن اين گنج درون ….

اجازه بده تا انرژي از درون تو به بيرون جاري شود اين يعنى “بخشش”

جارى كن ????????
لبخند ، كلام شيرين ، تشويق ، شور ، هيجان ، اميد ، دست ياري ، ارامش ،
نگاه مسرت بخش ، شوق ، حضور

خام امدي به اين دنيا ، و اين تويي كه تصميم بگيري پخته بروي و يا همچنان خام
عام امدي و اين تويي كه اراده كني خاص بروي يا عام

همين لحظه تصميم بگير ، دستهايت را مشت كن ، اراده كن ، حركت كن .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





عاشق و معشوقِ مجازی به دنبال معنایی والاتر از لذت مادی نیستند بلکه برای آنها عریانیِ بدن اهمیتی بیشتر از کشفِ شگفتِ چراییِ به وجود آمدنِ انسان دارد! لاجرم آنها به طور دیوانه کننده ای تکراری، زنده بودن را طی می کنند و مدام باید لفظ “دوستت دارم” را بدون این که ریشه ای عمیق در وجودشان داشته باشد تکرار کنند.
عاشق و معشوق مجازی پس از فروکش کردن حرارت اولیه ای که موجب رسیدنشان به یکدیگر شد، به نوعی خود را گرفتار زندانی از کلمات کلیشه ای می یابند و نیز رفتارهایی که مدام باید نقش بازی بکنند تا در نگاه یکدیگر مانند شیفتگان اسطوره ای به نظر بیایند.
آنها مجبورند حتی در اجتماعات نیز خود را مستحیلِ هم معرفی بکنند و با حرکاتی که به عادت تبدیل شده اند دست در آغوش یکدیگر بیاندازند تا از دید همگان دلباختگانی تمام عیار دیده بشوند. آنها مجبورند که اینگونه خود را نشان بدهند چرا که غیر از نقش بیرونی، حرفی از درون برای گفتن ندارند.
این در حالیست که عاشقان حقیقی نیازی به تأیید دیگران برای وجود عشقشان ندارند؛ آنها به درجه ای رسیده اند که عشق را با تمام وجود درک بکنند و کسی که معنای وجود خود را بداند و به این درجه برسد که جسم را تنها وسیله ای برای حضور در این دنیا تعریف بکند، کسی که در تلاش برای پربار کردن نفس روحانی باشد، چگونه می تواند وجود عشق را منوط به تأیید دیگرانی بداند که در هر لحظه شکل و منش شان تغییر می کند؟ عاشق و معشوق می دانند که نباید تنهایی یکدیگر را بخاطر ترس از نبودن در کنار هم، به هم بزنند؛ آنها به واسطه ی تربیتی که از درون خود داشته اند، به شخصیت و آزادی هم احترام می گذارند، پس نمی توانند خود را زندانی صرف امیال جنسی بکنند پس در اینجاست که آزادی را نیز در پرتو نگرش عمیقشان بدست می آورند 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 گلی برای مادرم

 

 مردی مقابل گل فروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد.

 

 مرد نزدیک رفت و از او پرسید: دختر خوب چرا گریه میکنی؟ختر در حالی که گریه میکرد، گفت: میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی..فقط 75 سنت دارم، درحالی که گل رز 2 دلار میشود.

مرد لبخند زد و گفت: با من بیا، من برای تو یک شاخه گل رز قشنگ میخرم.

 
 وقتی از گلفروشی خارج میشدند، مرد به دختر گفت:مادرت کجاست؟
میخواهی ترا برسانم؟دختر دست مرد را گرفت و گفت: آنجا و به طرف قبرستان اشاره کرد.

مرد او را به قبرستان برد و دختر روی یک قبر تازه نشست و گل را آنجا گذاشت.

مرد دلش گرفت و طاقت نیاورد، به گل فروشی برگشت ، دسته گل را گرفت و 200 مایل رانندگی کرد تا خودش دسته گل را به مادرش بدهد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





#دقت_نظر

روزی شیوانا به همراه مریدانش درجاده ای خارج شهر راه می سپردند. ناگهان شیوانا متوقف شد و از شاگردان عذر خواست و به کنار جاده دوید.سپس شاخه محکم و قطوری را از روی زمین برداشت و آن را پوست کند و با آن عصای محکمی ساخت. سپس به جمع مریدان بازگشت و به راه رفتن خود ادامه داد.ساعتی بعد آنها به دخترکی معلول رسیدند که عصایی نداشت و خودش را با زحمت روی زمین می کشید. شیوانا عصای دست ساخته اش را به دخترک معلول داد و دختر توانست به کمک عصا راحت تر گام بردارد.مریدان وقتی این صحنه را دیدند با توجه به سابقه ای که از شیوانا داشتند در مقابل او خودشان را روی زمین انداختند و از این حرکت شیوانا به عنوان کرامت یاد کردند و از او به عنوان یک آینده بین و پیشگو درخواست برکت کردند.
شیوانا با خشم بر سرشان فریادزد : برخیزید! ساده اندیشان! اگر شما هم چشم سرتان را باز می کردید و به جای ولگردی در عالم هپروت به سطح جاده خیره می شدید می توانستنید رد پای لنگ یک معلول را درسطح خاکی جاده ببینیدتفاوت من با شما این است که من فقط حواسم را جمع دنیای طبیعی می کنم و از آن درس می گیرم . اما شما غافل از عظمت و شکوه و واقعیت طبیعت به ماوراءالطبیعه توجه دارید و از دیدن بدیهی ترین پیام ها در سطح جاده زندگی خود را محروم ساخته اید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شخصی یك قوچ داشت، ریسمانی به گردن آن بسته بود و دنبال خود می‌كشید. دزدی بر سر راه كمین كرد و در یك لحظه، ریسمان را از دست مرد ربود و گوسفند را دزدید و برد. صاحب قوچ، هاج و واج مانده بود. پس از آن، همه جا دنبال قوچ خود می‌گشت، تا به سر چاهی رسید، دید مردی بر سر چاه نشسته و گریه می‌كند و فریاد می‌زند: ای داد! ای فریاد! بیچاره شدم بد بخت شدم. صاحب گوسفند پرسید: چه شده كه چنین ناله می‌كنی ؟ مرد گفت : یك كیسة طلا داشتم در این چاه افتاد. اگر بتوانی آن را بیرون بیاوری، 20% آن را به تو پاداش می‌دهم. مرد با خود گفت: بیست سكه، قیمت ده قوچ است، اگر دزد قوچم را برد، اما روزی من بیشتر شد. لباسها را از تن در آورد و داخل چاه رفت. مردی كه بر سر چاه بود همان دزدی بود كه قوچ را برده بود. بلافاصله لباسهای صاحب قوچ را برداشت و برد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

یکی از شاگردان شیوانا فردی بسیار تمیز و مرتب بود. لباس‌هایش بسیار تمیز و بدون چین و چروک بود و کفش‌هایش همیشه از تازگی برق می‌زد. یک روز شیوانا با تعجب دید که این شاگرد فوق العاده تمیز دارد روی کفش‌های خود خاک می‌ریزد تا برق آنها را از بین ببرد و لباس‌هایش را به هم می ریزد تا شکل و ظاهری ژولیده و به هم ریخته پیدا کند.
شیوانا با تعجب نزدیک او رفت و پرسید:” چه می کنی؟ از تو بعید است که این بلا را بر سر لباس و کفش و ظاهر خود بیاوری؟”
شاگرد با نگاه شرم زده گفت:” امروز در بازار راه می رفتم، چند نفر از رهگذران با صدای بلند در حالی که مرا مسخره می کردند گفتند این آدم را نگاه کنید که شاگرد معمولی مدرسه شیوانا بیشتر نیست اما مثل پادشاهان لباس می‌پوشد و مواظب تمیزی لباس و جامه خود است. به همین دلیل تصمیم گرفتم شکل ظاهر خودم را شبیه بقیه کثیف و به هم ریخته سازم تا دیگر کسی چنین حرفی به من نزند!”


شیوانا با لبخند گفت:” تو چرا به آنها نگفتی که در واقع یک پادشاه و سلطان گرانقدر و بی نظیر هستی که برای مدتی افتخار دادی و به مدرسه شیوانا آمده‌ای.”
شاگرد جوان با حیرت گفت:” من پادشاه کجا هستم!؟”
شیوانا پاسخ داد:” تو پادشاه و حاکم سرزمین وجود خودت هستی. می‌توانی بر بدن و روح و ذهن خودت حکم برانی و آن را همان گونه گه می‌پسندی آرایش کنی و رشد دهی. هیچ غریبه‌ای نمی تواند بدون اجازه تو ایجناب سلطان، به ذهن و روان تو وارد شود. چگونه یک پادشاه بزرگ مثل تو به آن رهگذرهای ساده اندیش اجازه داده است بی اجازه وارد ذهنش شوند و آرامش او را برهم زنند؟ برخیز و سریع بدون آنکه کسی متوجه شود دوباره بهترین و تمیزترین جامه‌ای که در توان داری بر اندام این پادشاه بی رقیب بیارای و با افتخار به زیباترین شکلی که در توان داری در کوی و برزن قدر گذار.”
“مدرسه شیوانا به داشتن این گونه شاگردان است که افتخار می کند و به خود می بالد.”

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#فرماندهمی گویند مرد جاهلی یک کشتی به ارث برد. با اینکه از دریا و دریانوردی و مکانیک چیزی نمی فهمید، به این فکر افتاد که فرمانده کشتی شود و روی آب های بیکران اقیانوس به حرکت در آید. هنگامی که ملوانان، کشتی را آماده ی حرکت می ساختند، خود او چون مهارتی در این کارها نداشت، دخالتی نکرد؛ اما پس از این که کشتی وارد دریای وسیع شد، کشتیبانی به نظرش بسیار آسان آمد. وقتی در عرشه، مشغول گردش بود، مردی را دید که چرخی سنگین را گاه به این طرف و گاه به ان طرف می چرخاند، پرسید:« این مرد در اینجا چه می کند؟» جواب دادند:« سکاندار است و کشتی را در جهتی معین هدایت می کند.» گفت:« چه حماقتی! من که فایده ای در این کار نمی بینم. در برابر ما به جز آب چیز دیگری نیست و خود بادبان ها کشتی را پیش می برند. وقتی به ساحل نزدیک شویم یا ببینیم که کشتی دیگری به سوی ما می آید، می توانیم از سکان استفاده کنیم. همه ی بادبان ها را برافرازید و کشتی را برای حرکت آزاد بگذارید.» فرمان او را اطاعت کردند؛ اما کشتی غرق شد و آنهایی که زنده ماندند، این مرد ننادان را که تصور می کرد کشتی بدون فرمانده می تواند حرکت کند، هرگز از یاد نبرند.


حتما خواهید گفت که این حادثه، افسانه ای بیش نیست؛ حق دارید! و حتما می پرسید که آیا ممکن است فردی از نوع بشر، اینگونه نادان باشد؟ و حال آنکه متاسفانه چنین جنونی در اغلب انسان ها وجود دارد. یک دقیقه فکر کنید: آیا شما وارث متاعی که قیمت آن هزاران بار گران تر از یک کشتی است، یعنی وارث زندگی و فهم و هوش خود نیستید؟ این فهم و هوش را در چه جهتی هدایت می کنید؟ آن را به حال خود می گذارید؟ آیا واقعا فرمانده کشتی خود هستید و این قدرت را در خود می بیند که کشتی وجودتان را به ساحل آرامش و صفا و موفقیت و سعادت و ثروت برسانید؟ تفکر انسان در این دنیا سکان دار روزی است و روزی شما در پس فکری است که بر می گزینی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




به تاريخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:
تاريخ تولد- تاريخ مرگ؛


آنها فقط با يك خط فاصله از هم جدا شده اند، همين خط فاصله كوچك نشان دهنده تمام مدتي است كه ما روي كره زمين زندگي كرده ايم.

ما فقط به اندازه يك ” خط فاصله” زندگي مي كنيم و ارزش اين خط كوچك را تنها كساني مي دانند كه به ما عشق ورزيده اند…

آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتي كه باقي مي گذاريم نيست،
بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است.

بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم،
بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم،
دير تر عصباني شويم،
بيشتر قدرداني كنيم،
كمتر كينه توزي كنيم،
بيشتر احترام بگذاريم،
بيشتر لبخند بزنيم
و به ياد داشته باشيم كه اين ” خط فاصله” خيلی كوتاه است..!

#تلنگر

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هیچ وقت باکسی بیشتر از جنبه اش رفاقت نکن، درد دل نکن، شوخی نکن
“حرمت ها شکسته می شود”

هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن، محبت نکن، لطف نکن
“تبدیل به وظیفه می شود”

هیچ وقت ازکسی بیشتر از جنبه اش خوبی نخواه، کمک نگیر، انتظار نداشته باش
“تبدیل به منت می شود”

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




خيلي قشنگه

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺍﮔﻪ ﺑِﺸﮑﻨﻪ، ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼَﺴﺒﯽ نِمیشه ﺩُﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ، مثلِ.. “دل آدما”


ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺍﮔﻪ ﺑِﺮﯾﺰﻩ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧِﻤﯿﺸﻪ جَمعش ﮐﺮﺩ،
ﻣﺜﻞِ… “آبرو”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑُﺨﻮﺭﯼ،ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑِﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ، مثلِ… “مال بچه یتیم”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗَﺪﺭﺷﻮ ﻧِﻤﯿﺪﻭﻧﯽ،
مثلِ…."پدر و مادر”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺗَﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍد، ﻣﺜﻞِ… “گذشته”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پوﻟﯽ ﻧِﻤﯿﺸﻪ ﺧَﺮﯾﺪ، ﻣﺜﻞِ…"ﻣُﺤﺒﺖ”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ…
ﺭﻭ ﻧَﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩَﺳﺖ ﺩﺍﺩ، ﻣﺜﻞِ…"دوستِ ﻭﺍﻗِﻌﯽ”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺭﻭ ﻧِﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺗَﺤﻤﻞ ﮐﻨﻢ،
ﻣﺜﻞِ…"ﺁﺩﻣﺎﯼِ ﭼﺎپلوﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕو”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﻫَﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ، اﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ،
ﻣﺜﻞِ…"ﺧَﻨﺪﯾﺪن”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﮔِﺮﻭﻧﻪ، ﻣﺜﻞِ…."تاوان”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ تَلخه، ﻣﺜﻞِ…."ﺣَﻘﯿﻘﺖ”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺳَﺨﺘﻪ، مثلِ…."ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺯِﺷﺘﻪ، ﻣﺜﻞ..ِ.."ﺧﯿﺎﻧﺖ”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍَﺭﺯﺷﻪ، ﻣﺜﻞِ…."ﻋِﺸﻖ”

ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ..
ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﺜﻞِ…."ﺍِﺷﺘﺒاه”

یه چیزی..
هَمیشه هَوامون رو داره،

مثلِ…."خداااا

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پيامبر صلی الله علیه و آله:

درهای رحمت آسمان در چهار وقت گشوده می‏شود:
1- موقع بارش باران.
2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‏نگرد.
3- هنگام گشوده شدن در کعبه.
4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.

جامع الاخبار (شعیری) ص ۱۰۱

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی می کرد.
چاهی داشت پر از آب زلال؛ زندگیش به راحتی می گذشت، با وجود اینکه در چنین منطقه ای زندگی می کرد.
بقیه ی اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند، اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد. صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود؛ اما می ترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید.
چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد. از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگریزه ای را داخل چاه انداخت. کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگریزه ها چاه به مشکلی بر نمی خورد.
مدتی گذشت و کار هر روزه مرد، بازی با چاه بود؛ تا اینکه سنگریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد.
دیگر نه صدایی از چاه شنیده می شد و نه آبی در کار بود.

 

مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها
به شکست بزرگی ختم خواهد شد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





#مفاسد_اجتماعی


امام علي عليه السّلام:

فَسادُ الاَْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ وَ صَلاحُ الاَْخْلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ وَ الْخَلْقُ اَشْكالٌ فَكُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ؛


معاشرت با نابخردان، اخلاق را فاسد و رقابت با عقلا اخلاق را اصلاح مى نمايد و مردم متفاوتند، و هر كس بر حسب طينت خود رفتار مى كند.


بحارالأنوار، ج 78، ص 82 ، ح 78.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





 داستانک


عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید. کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند. جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود. کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟

 

اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟ جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد از چشم عقاب چگونه زیستن مهم است نه چقدر زیستن.

 

زندگی ما انسانها هم باید مثل عقاب باشد، مهم نیست چقدر زنده ایم مهم این است به بهترین شکل زندگی کنیم.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

ای داننده ی رازها، ای شنونده ی آوازها، ای بيننده ی نمازها

ای شناسنده نام‌ها، ای رساننده گام‌ها
ای مطلع بر حقايق، ای مهربان بر خلايق

عذرهای ما بپذير که تو غنی و ما فقير
و بر عيب‌های ما مگير که تو قویّ و ما حقير.

الهی دستم گير که دست‌آويز ندارم
و عذرم بپذير که پای گريز ند

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




فرق_آرامش_با_آسایش

آسایش یک امر بیرونی و
آرامش یک پدیده ی درونیه

مردم ممکنه خیلی تو آسایش باشند
اما معدود افرادی هستن که درآرامش زندگی میکنن

آسایش یعنی راحتی در زندگی که با امکانات و ثروت خوب و زیاد به دست میاد هرچی دلشون بخواد میخرن هر کجا خواستن میرن و …
آرامش رو کسانی دارن که از درون سالم و سلامتند شاید بی چیز باشن امادلشون خوشه به اونچه دارن راضین چه خوب میشد که ما در عین آسایش، آرامشم همرامون بود!

آرامش+آسایش=خوشبختی

☘ 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 تلاش و کوشش

حکیم ژاپنی در ساحلی روی شنها نشسته و در حال مراقبه بود. مردی به او نزدیک شد و گفت مرا به شاگردی بپذیر!
حکیم نگاه عمیقی به او کرد و سپس با انگشت خود خط راستی روی شنها کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست مقداری از خط را پاک کرد. حکیم نپذیرفت و به او گفت برو و سال بعد دوباره همینجا بیا!
مرد رفت و یک سال بعد دوباره آمد، حکیم دوباره خطی کشید و گفت حال کوتاهش کن!
مرد اینبار مقدار بیشتری از خط را با آستین لباسش پوشاند. حکیم بازهم نپذیرفت و گفت برو و یک سال بعد دوباره بیا!
سال بعد باز حکیم خطی کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند.
مرد این بار گفت: نمیدانم و خواهش کرد حکیم خود پاسخ را بگوید.
حکیم خطی بلند کنار خط قبلی کشید و گفت حالا آن خط کوتاه شد!!
این حکایت، فرهنگ ژاپنی ها را نشان میدهد؛ نیازی به دشمنی و خصومت با دیگران نیست! با رشد و پیشرفت هست که رقیبان شکست میخورند؛ به دیگران کاری نداشته باش، تو نهایت سعی و تلاش خودت را بکن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




شما این دو موردو رعایت میکنین یا نه
.
.


استادن پناهیان:در مواجهه با تهدیدهای فضای مجازی دو اقدام لازمه

 یکی آنکه تقوا را رعایت کنیم تا آلودگی‌های این فضا نَفَس ما را نگیرد؛

????چون یکی از خصوصیات این فضا گسترش هرزگی است.

و دیگر اینکه نظم و زمان‌بندی استفاده از این ابزار و حضور در فضای مجازی را نباید فراموش کنیم.

 زیرا یکی از خصوصیات این فضا هدررفتن و بی‌نظمی در زمان است و به دلیل آنکه هر لحظه در اختیار ماست، می‌تواند از سر کنجکاوی یا به هر دلیل دیگری نظم زندگی ما را بهم بزند.
.
.
در تکمیل حرف حاج آقا
خب حالا نگاه کنین بنیم رعایت میشه یا نه…

تقوا که همه ادعا داریم که ما ادمهای باتقوایی هستیم

 

ولی بی نظمیم و اصلا برنامه نداریم و گاها فضا مجازی از حرف مادر و خانوادش مهمتره و کسی که اینچنین، نه برنامه داره و نه حرف خانوادش براش مهمه تقواش ایراد نداره؟!……….

این جمله رو کاری به مذهبی و غیر مذهبی ندارم…کلیه

بسیار بسیار کاری بی اخلاقی هستش که دوستت اقوام خانوادت اومده باشن پیشت

و تو محل نزاری و سرت هی تو گوشی باشه…

این من شدیدا میگم که کامل بی اخلاقی هستش

همش فضا مجازی که نمیشه دو کلام بشین با مادرت حرف بزن آخه مگه چی میشه همش تو فضا مجازی بود حالا به هر بهانه ایی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هرگز در زندگی
اين دو را ابراز نكنيد…
اول آنچه نيستيد
دوم همه آنچه هستيد.

هميشه يادمان باشد
كه نگفته ها را ميتوان گفت
ولی گفته ها را نميتوان
پس گرفت.

چه سنگ را به كوزه بزنی و
چه كوزه را به سنگ.
شكست با كوزه است

با آدم هايی كه تكليفشون
با خودشون روشن نيست
دوست نشين…

چون شما رو هم
بلاتكليف ميكنن.

آدم ها را از آنچه درباره
ديگران ميگويند
بهتر ميتوان شناخت…

تا از آنچه درباره
خود ميگوی 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

آیت الله مجتهدی تهرانی *ره*

????خاک پای پدر و مادر باشید????

مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند :

“خدایا من از این فرزندم نمی گذرم”

یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید…

〽️حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی…

???? پدر حاج شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح الجنان، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود، مسئله میگفت.

پدر حاج شیخ عباس نمی دانست که مفاتیح الجنان را پسرش نوشته است. حاج شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید،

????ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که «بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه میگوید! بیا و بنشین و بفهم! »

 

حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:« پدر جان، دعا کن بفهمم…» ،

???? نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی همه آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: « پدر جان، دعا کن بفهمم…»

 

پدرتان گاهی اعصابش ناراحت است و بدخلقی میکند، شما برو دست او را ببوس و عذرخواهی کن، ولو او مقصر است. با این کار، عجیب خیرات و مبراتی به شما میرسد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




امام صادق علیه السلام:

⚜قَضاءُ حاجَهِ الْمُؤْمِنِ أفْضَلُ مِنْ ألْفِ حَجَّه مُتَقَبَّله بِمَناسِكِها، وَ عِتْقِ ألْفِ رَقَبَه لِوَجْهِ اللهِ، وَ حِمْلانِ ألْفِ فَرَس فى سَبیلِ اللهِ بِسَرْجِها وَ لَحْمِها.

????برآوردن حوائج و نیازمندى هاى مؤمن از هزار حجّ مقبول و آزادى هزار بنده و فرستادن هزار اسب مجهّز در راه خدا، بالاتر و والاتر است.

أمالى الصدوق: ص 197

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 آثار دهگانه قرائت سوره یس:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین فرمودند: ای علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر است: هر که آن را قرائت کند:

1) اگر گرسنه باشد سیرگردد؛

2) اگر تشنه باشد، سیراب گردد؛

3) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد؛

4) اگر عزب باشد، ازدواج کند؛

5) اگر ترسان باشد، امنیت یابد؛

6) اگر مریض باشد، عافیت یابد؛

7) اگر زندانی باشد، نجات یابد؛

8) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود؛

9) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا بر او آسان گیرد؛

10) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کن

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#اخلاص_امام_علی (علیه السلام)


1ـ ابن شهرآشوب گوید: وقتی امیر مؤمنان(ع) بر عمرو بن عبدود دست یافت او را ضربت نزد و نکشت، او به علی(ع) دشنام داد و حذیفه پاسخش داد، پیامبر(ص) فرمود: ای حذیفه ساکت باش، خود علی سبب درنگش را خواهد گفت. آنگاه علی(ع) عمرو را از پای در آورد. چون به حضور رسول خدا(ص) رسید پیامبر سبب را پرسید، علی(ع) عرضه داشت: او به مادرم دشنام داد و آب دهان به صورتم افکند، من ترسیدم که برای تشفی خاطرم گردن او را بزنم، از این رو او را رها کردم، چون خشمم فرو نشست او را برای خدا کشتم. (1)

2ـ علامه مجلسی(ره) گوید: صبحگاهی رسول خدا(ص) به مسجد آمد و مسجد از جمعیت پر بود، پیامبر فرمود: امروز کدامین شما برای رضای خدا از مال خود انفاق کرده است؟ همه ساکت ماندند، علی(ع) گفت: من از خانه بیرون آمدم و دیناری داشتم که می ‏خواستم با آن مقداری آرد بخرم، مقداد بن اسود را دیدم و چون اثر گرسنگی را در چهره او مشاهده کردم دینار خود را به او دادم. رسول خدا(ص) فرمود: (رحمت خدا بر تو) واجب شد.
مرد دیگری برخاست و گفت: من امروز بیش از علی انفاق کرده‏ ام، مخارج سفر مرد و زنی را که قصد سفر داشتند و خرجی نداشتند هزار درهم پرداختم. پیامبر(ص) ساکت ماند. حاضران گفتند : ای رسول خدا، چرا به علی فرمود: «رحمت خدا بر تو واجب شد» و به این مرد با آنکه بیشتر صدقه داده بود نفرمودی؟ رسول خدا(ص) فرمود: مگر ندیده ‏اید که گاه پادشاهی خادم خود را که هدیه ناچیزی برایش آورده مقام و موقعیتی نیکو می‏ بخشد و از سوی خادم دیگرش هدیه بزرگی آورده می ‏شود ولی آن را پس می‏ دهد و فرستنده را به چیزی نمی‏ گیرد؟ گفتند: چرا، فرمود : در این مورد هم چنین است، رفیق شما علی دیناری را در حال طاعت و انقیاد خدا و رفع نیاز فقیری مؤمن بخشید ولی آن رفیق دیگرتان آنچه داد همه را برای معاندت و دشمنی با برادر رسول خدا داد و می‏ خواست بر علی بن ابیطالب برتری جوید، خداوند هم عمل او را تباه ساخت و آن را وبال گردن او گردانید. آگاه باشید که اگر با این نیت از فرش تا عرش را سیم و زر به صدقه می‏ داد جز دوری از رحمت خدا و نزدیکی به خشم خدا و در آمدن در قهر الهی برای خود نمی ‏افزود. (2)

3ـ علی(ع) فرمود: گروهی خدا را از روی رغبت پرستیدند و این عبادت تاجران است. گروهی خدا را از روی ترس و بیم پرستیدند و این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را از روی شکر و سپاسگزاری پرستیدند و این عبادت آزادگان است. (3)

4ـ و فرمود: خدایا، من تور را از بیم عذاب و طمع در ثوابت نپرستیدم، بلکه تو را شایسته بندگی دیدم و پرستیدم. (4)

5ـ و فرمود: دنیا همه ‏اش نادانی است جز مکانهای علم، و علم همه ‏اش حجت است جز آنچه بدان عمل شود، و علم همه ‏اش ریا و خود نمایی است جز آنچه خالص (برای خدا) باشد، و اخلاص هم در راه خطر است تا بنده بنگرد که عاقبتش چه می‏ شود. (5)

پی‏نوشت‏ها:
1)مستدرک الوسائل 3/220 به نقل از مناقب.
2)بحار الانوار 41/ 18
3)نهج البلاغه، خطبه .237
4)بحار الانوار 41/ 14
5)سفینة البحار 1/401 ماده خطر.

#حیدر
#یا_علی_مددی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مرد بسیار ثروتمندی که ازحکیمی دل خوشی نداشت
با خدمتکارانش در بیرون شهر با حکیم
و تعدادی از شاگردانش روبه رو شد.
مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت :
تصمیم گرفته ام پول خودم را هدر دهم
و برایت سنگ قبری گران قیمت تهیه کنم .
بگو جنس این سنگ از چه باشد و روی آن چه بنویسم
تا هر کس بالای آن قبر بایستد
و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خنده اش بگیرد!
حکیم خنده ای کرد و پاسخ داد :
اگرخودت هم بالای سنگ قبرمی ایستی .
سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب کن و روی آن هیچ چیز ننویس!
بگذار مردمی که بالای آن می ایستند تصویر خودشان را ببینند
و اگر هم آمرزشی طلب می کنند نصیب خودشان شود.
مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود
برای اینکه جلوی اطرافیانش کم نیاورد با تمسخر گفت :
اما همه که برای دعای آمرزش بالای سنگ قبر نمی ایستند ؟
و حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه همیشگی اش گفت :
آنها آیینه ای بیش نخواهند دید.
نکته
آیینه چو بنمود نقش تور است
خودشکن آیینه شکستن خطاست

✨ @dastanssara

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





به هر حال یک روز باید تمام برنامه ها(تلگرام..باهم…بیتالک…و…)را پاک کنی
و بروی سراغ زندگی ات
سراغ تنهایی های تحمیل شده به خانواده ات
حرف های تا گلو بالا آمده همسرت
دلشکستگی های ریز و درشت محبوبت
و کار های ناتمام به تعویق انداخته ات…
یک روز باید ترک عادت کنی
گوشی لعنتی ات را خاموش کنی
و بخوابی
و بخندی
و زندگی کنی….
یک روز که کاش خیلی دیر نباشد
باید این درد دل های چند خطی را
دوستت دارم های استیکری را
تبریک های بی هیجان توو خالی را
قهر و آشتی های بی پایه تکراری را
تمامش کنی
و یک جور دیگری آدم خوب های زندگی ات را درک کنی….
باید یک روز تمام گروه های مجازی را ه قصد آغوشی واقعی ترک کنی

پس که چه بهتر هرچه زودتر باشد

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





زندگی را با چیزهای بسیار ساده،پر باید کرد. ساده ها سطحی نیستند.
خرید چند سیب ترش می تواند به عمق فلسفه ملاصدرا باشد. مشکل ما این نیست که برای شیرین کردن زندگی،معجزه نمی کنیم،مشکل ما این است که همان قدر که ویران می کنیم،نمی سازیم، همان قدر که کهنه می کنیم،تازگی نمی بخشیم،همان قدر که دور می شویم،باز نمی گردیم،همان قدر که آلوده می کنیم،پاک نمی کنیم،همان قدر که تعهدات و پیمان های نخستین خود را فراموش می کنیم،آن ها را به یاد نمی آوریم،همان قدر که از رونق می اندازیم،رونق نمی بخشیم. مشکل این است که از همه رویاهای خوش آغاز دور می شویم و این دور شدن به معنای قبول سلطه ی بی رحمانه ی زمان است

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





دیدگاه گور خری

از گورخری پرسیدم : تو سفیدی، راه راه سیاه داری؛ یا اینکه سیاهی، راه راه سفید داری؟ گورخر به جای جواب دادن پرسید:
تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چندتا عادت خوب داری؟
ساکتی بعضی وقت ها شلوغ می کنی، یا شیطونی و بعضی وقتها ساکت میشی؟
ذاتا خوشحالی بعضی روزها ناراحتی، یا ذاتا افسرده ای و بعضی روزها خوشحالی؟
لباس هات تمیزن فقط پیراهنت کثیفه، یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟!
و من دیگه هیچ وقت از گورخرها در باره ی راه راهاشون چیزی نپرسیدم!
“شل سیلور استاین”


دیدگاه گور خری یعنی آدمها را مجموعه ای از ویژگیهای بد و خوب بدانیم.
هیچکس بد مطلق و یا خوب مطلق نیست

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




لطفا تا آخر بخونید شاید سوال شماهم باشه؟

چرا ائمه اطهار(ع) فرمودند که «ما از عالم برزخ برای شما بیمناکیم»؟ «ما نگران عالم برزخ هستیم»؟! «ولی در قیامت شفاعت و کمک ما به شما شیعیان و مؤمنان می رسد»؟!


مگر در عالم برزخ چه موانعی برای حمایت و کمک ائمه اطهار(ع) از دوستانشان وجود دارد؟

روایاتی از ائمه نقل شده که دلالت بر عدم وجود شفاعت در عالم برزخ می کند مثل :عَمرو بن‌ یزید میگوید:

به‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه‌السّلام‌ عرض‌ کردم‌: من‌ شنیدم‌ که‌ شما می‌گفتید: تمام‌ شیعیان‌ ما با هر کرداری‌ که‌ دارند در بهشت‌ هستند».
حضرت‌ فرمود: این‌ قول‌ تو را تصدیق‌ میکنم‌، سوگند به‌ خداکه‌ همه‌ در بهشتند.

عرض‌ کردم‌: فدایت‌ شوم‌! گناهان‌، بسیار و بزرگ‌ اند.

حضرت‌ فرمود: امّا در قیامت‌ پس‌ همه شما در بهشتید بواسطه شفاعت‌ پیامبرِ مُطاع‌ یا به‌ شفاعت‌ وصیّ آن‌ پیامبر ؛ ولیکن‌ من‌ از برزخ‌ شما نگرانم‌ و در هراس‌ می‌باشم‌.

عرض‌ کردم‌: برزخ‌ چیست‌؟

فرمود: برزخ‌ عبارت‌ است‌ از عالم‌ قبر از وقتی‌ که‌ انسان‌ می‌میرد تا زمانی‌ که‌ قیامت‌ بر پا میشود».
(فروع‌ کافی ‌، ج‌ 1، ص‌ 66)
درتفسیر این گونه احادیث دو دیدگاه در بین مفسرین وجود دارد.

1-دیدگاه برخی مفسرین مثل علامه طباطبائی که شفاعت را مخصوص قیامت دانسته و آنهم آخرین موقف از مواقف قیامت که یا گنه کار به وسیله شفاعت مشمول آمرزش گشته و اصلا داخل آتش نمی شود و یا اینکه بعد از داخل شدن در آتش ،به وسیله شفاعت نجات می یابند .

2- در مقابل ، روایات دیگری است که بر حضور پیامبر و ائمه(ع) دربرخی مواقع مثل لحظه جان دادن ،شب اول قبر ، وقت سوال نکیر و منکر دلالت می کند. در مقام جمع بین این دو دسته از روایات می توان گفت

.شفاعت به عنوان یک قاعده کلی مربوط به قیامت و بعد از حسابرسی کامل می باشد که تمامی مومنین در انتظار شفاعت به سر میبرند و پیامبر ،ائمه اطهار و سایر شافعین به اذن الهی هر که را که بخواهند شفاعت می کنند ولکن در #برزخ شفاعت یک جریان کلی نبوده و به صورت #محدود برای #عده_ای #خاص می باشد.

و یا اینکه روایات #نافیه شفاعت مربوط به مرحله خاصی از برزخ باشد .
آیت الله مکارم در این باره می فرماید: ممکن است این روایات ناظر به مرحله خاصی از برزخ باشد یا اینکه اگر راه نجاتی برای بعضی در سایه مجاورت با اولیاء الله و مانند آن صورت گیرد جنبه استثنائی و محدود خواهد داشت.و شامل همه کسانی که لایق شفاعتند نمی شود.(پیام قرآن ،ج 6،ص 530) .

علامه طباطبائی در مقام توجیه، اینگونه موارد را از قبیل شفاعت ندانسته بلکه از قبیل تصرف و حکومت الهیه ای میداند که خدا به ائمه اعطاء نموده است .(تفسیر المیزان ،ج 1،ذیل آیه 48) .

عجیب اینکه ایشان هنگامی که سخن، از حقیقت شفاعت می گویند ، آنرا چنان توسعه داده که هر گونه تاثیر اسباب را در عالم تکوین و تشریع مشمول شفاعت می شمرد ولی در اینجا کمک و اعانت اولیاء الله را به گروهی از مومنان برای نجات آنها از مشکلات برزخ و قبر ،مصداق شفاعت نمی دانند.

به هر حال آنچه از مجموعه آیات و روایات به دست می آید این است که شفاعت به معنای وسیع کلمه در هر #سه_عالم (دنیا ، برزخ و آخرت) صورت می پذیرد. هر چند محل اصلی شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و برای نجات از آتش دوزخ است .(پیام قرآن ، ج 6، ص526).

و بر فرض هم این نحوه از وساطت ائمه به قول علامه از قبیل تصرف و و حکومت الهیه باشد ، باز در نتیجه چیزی #جز شفاعت نیست حال به هر نامی خوانده شود.
نمونه هائی از شفاعت در دنیا

در داستان حضرت یوسف فرزندان از پدر خواستند در پیشگاه خدا برای آنان استغفار کند و حضرت یعقوب نیز پذیرفت.و این چیزی جز شفاعت نیست.

و نیز گروهی از مردم در همین دنیا به خاطر شفاعت پیامبران و اولیاء الله از عذاب دنیوی نجات یافته اند و این چیزی جز شفاعت نیست.

در مورد جهان برزخ نیز روایات بسیاری داریم که اعمال نیک آدمی همچون نماز ،روزه و #ولایت و امثال آن یا حضور اولیاء الله سبب #تخفیف آلام و مجازاتها می گردد.و یا دفن انسان مومنی در یک گورستان که دارای حسنات مهمی است سبب تخفیف مجازات گنهکاران آن گورستان می شود. 

بنابراین #شفاعت محدود به عالم خاصی نبوده و همه عوالم #سه گانه را در بر می گیرد. ولی #محل_اصلی آن #قیامت و در آستانه #عذاب الهی است.(همان منبع سابق).
و شاید دلیل نگرانی ائمه نیز همین محدودیت دایره شفاعت در غیر آخرت است.

توضیحات:
#من باور دارم اهل بیت شفیع اند و سعی میکنم خودم به شفاعت شدنم کمک کنم.شیعه باید از گناه دور بشه.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





مرد بسیار ثروتمندی که ازحکیمی دل خوشی نداشت
با خدمتکارانش در بیرون شهر با حکیم
و تعدادی از شاگردانش روبه رو شد.
مرد ثروتمند با حالتی پر از غرور و تکبر به حکیم گفت :
تصمیم گرفته ام پول خودم را هدر دهم
و برایت سنگ قبری گران قیمت تهیه کنم .
بگو جنس این سنگ از چه باشد و روی آن چه بنویسم
تا هر کس بالای آن قبر بایستد
و برای تو آرامش طلب کند شاد شود و خنده اش بگیرد!
حکیم خنده ای کرد و پاسخ داد :
اگرخودت هم بالای سنگ قبرمی ایستی .
سنگ قبر مرا از جنس آیینه انتخاب کن و روی آن هیچ چیز ننویس!
بگذار مردمی که بالای آن می ایستند تصویر خودشان را ببینند
و اگر هم آمرزشی طلب می کنند نصیب خودشان شود.
مرد ثروتمند که حسابی جا خورده بود
برای اینکه جلوی اطرافیانش کم نیاورد با تمسخر گفت :
اما همه که برای دعای آمرزش بالای سنگ قبر نمی ایستند ؟
و حکیم با همان تبسم گرم و صمیمانه همیشگی اش گفت :
آنها آیینه ای بیش نخواهند دید.
نکته
آیینه چو بنمود نقش تور است
خودشکن آیینه شکستن خطاست 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





“نگاه مثبت”

مردی نابینا زیر درختی نشسته بود، پادشاهی نزد او آمد، ادای احترام کرد و گفت:قربان، از چه راهی میتوان به پایتخت رفت؟» پس از او وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت:آقا، راهی که به پایتخت می رود کدام است؟‌ سپس مردی عادی نزد نابینا آمد، ضربه ای به سر او زد و پرسید:‌‌ احمق،‌راهی که به پایتخت می رود کدامست؟ هنگامی که همه آنها مرد نابینا را ترک کردند، او شروع به خندیدن کرد. مرد دیگری که کنار نابینا نشسته بود، از او پرسید:‌برای چه می خندی؟ نابینا پاسخ داد:اولین مردی که از من سوال کرد، پادشاه بود. مرد دوم نخست وزیر او بود و مرد سوم فقط یک نگهبان ساده بود. مرد با تعجب از نابینا پرسید:چگونه متوجه شدی؟ مگر تو نابینا نیستی؟ نابینا پاسخ داد: «‌رفتار آنها. پادشاه از بزرگی خود اطمینان داشت و به همین دلیل ادای احترام کرد. ولی نگهبان به قدری از حقارت خود رنج می برد که حتی مرا کتک زد. او باید با سختی و مشکلات فراوان زندگی کرده باشد.»

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...



✨نور نماز و معرفت نسبت به پروردگار و باز شدن درب بهشت
اولین کسانی باشید که وارد بهشت گفتگو با خدا شوید ✨

آثار و فوائد خواندن نماز اول وقت

امام صادق(علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: «الصلوةُ تستحبُّ فی اَوَّلِ الأَوقاتِ»،خواندن نماز در اول وقت و در اولین فرصت، کاری مستحب و پاداش افزاست.(بحارالانوار، ج 80، ص 13) همچنین از آن حضرت نقل شده که نماز اول وقت، «خشنودی کردگار» را به همراه دارد.

برآورده شدن خواسته‌ها از دیگر اثرات و برکات خواندن نماز اول وقت است، چنانچه حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسکری(علیه السلام) روایت می‌کند که فرمود: «خداوند متعال با حضرت موسی(علیه السلام) تکلم کرد، حضرت موسی(علیه السلام) فرمود: خدای من! کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود: حاجت و درخواستش را به او عطا می‌کنم و بهشتم را برایش مباح می‌گردانم.»


(بحارالانوار، جلد82، صفحه 20th 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





” تلنگر “

در زندگی از چیزهای زیادی می ترسیدم و نگران بودم تا اینکه آنهارا تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم.

❌از تنهایی می ترسیدم!
➕یاد گرفتم خود را دوست بدارم.

❌از شکست می ترسیدم!
➕یاد گرفتم تلاش نکردن یعنی شکست.

❌از نفرت می ترسیدم!
➕یاد گرفتم به هر حال هر کسی نظری دارد.

❌از درد می ترسیدم!
➕یاد گرفتم درد کشیدن برای رشد روح لازم است.

❌از سرنوشت می ترسیدم
➕یاد گرفتم من توان تغییر آن را دارم.

❌از گذشته می ترسیدم!
➕فهمیدم گذشته توان آسیب رساندن به من را ندارد.

❌و در آخر از تغییر می ترسیدم،
➕تا اینکه یاد گرفتم حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند و تغییر آنها را زیبا کرد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...



قوی کسی است که,
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی…
سوختن را همه بلدند!!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن… دنیا منت هیچکس را نمیکشد…
یکی رفت و، یکی موند و، یکی از غصه هاش خوندو یکی برد و، یکی باخت و، یکی با قسمتش ساختو یکی رنجید، “"یکی بخشید"” یکی از آبروش ترسید یکی بد شد، یکی رد شد، یکی پابند مقصد شد
تو اما باش، “""خدا اینجاست…!!

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





????مقام معظم رهبرے
حضرت امام خامنه ای :


اگر دیدید که همسرتان یک نقطه عیبے دارد
هیچ انسانے بی عیب نیست و مجبورید او را تحمل کنید ، تحمل کنید ;
که او هم همزمان دارد یک عیبے از شما را تحمل مے کند.
آدم عیب خودش را که نمیفهمد.
پس بنا را بگذارید بر تحمل ،
اگر چنانچه قابل اصلاح بود ، اصلاحش کنید.
اگر دیدید کارے نمی شود کرد با اوبسازید.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





پیامبر اکرم(ص) فرمودند: جبرئیل آنقدر درباره همسر به من سفارش نمود که گمان کردم طلاق دادن زن جایز نیست مگر آن که آشکارا زنا کند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر مردی که سیلی به صورت همسرش بزند، خداوند روز قیامت به مأمور آتش جهنم فرمان می‌دهد در قبال هر سیلی هفتاد سیلی آتشین به او بزند.

امام صادق(ع) فرمودند: هر مردی که بیش از سه بار همسرش را کتک بزند [این به جواز کتک زدن کمتر از سه بار نیست] خداوند او را در روز قیامت نزد خلایق به گونه ای رسوا گرداند که همگان رسوا شدن او را ببینند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر زنی می‌خواهد حق خداوند را به جای آورد باید ابتدا حق شوهرش را ادا کند.

امام صادق(ع) فرمودند: هر زنی در خانه شوهرش چیزی را به قصد خدمت جا به جا کند، خداوند به او نظر رحمت می‌افکند و هرکس که خدا به رحمت به او نظر افکند هرگز عذابش نخواهد کرد.

 

 فرمودند: اگر زنی با زبانش شوهر آزاری کند تا زمانی که شوهر را راضی نکرده، خداوند هیچ عمل نیکی را از او نمی‌پذیرد و خداوند را ملاقات می‌کند در حالی که بر او خشمگین است.

امام صادق(ع) فرمودند: هر زنی که به شوهرش بگوید: «من از زندگی با تو خیری ندیده‌ام» با همین جمله تمام کارهای نیکش از بین خواهد رفت.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: اگر زنی در زندگی مشترک صبور باشد، با خوشی و نا خوشی شوهرش بسازد و از او اطاعت نماید، خداوند او را با همسر ایوب(ع) محشور خواهد کرد.

پیامبر اکرم(ص)فرمودند: روز قیامت بهترین کسی که نزد خداوند برای زن شفاعت می‌کند و باعث نجاتش خواهد شد، شوهر اوست.

امام باقر(ع) فرمودند: زن شوهردار سزاوار نیست خود را بدون آرایش گذارد اگرچه با یک گردنبند باشد شایسته او نیست که دستش ولو با اندکی حنا بدون زینت باشد هر چند او زن پیر و کهن سال باشد.

امام باقر(ع) فرمودند: زن آزاد است به هر شکلی که می‌تواند خود را برای شوهرش آرایش کند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: بهترین زنان مسلمان زنی است که خود را برای شوهرش آرایش و زینت کند و زیبایی خود را از غیر شوهرش پنهان دارد.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




.. استاد فاطمی نیا:
این همه دراینترنت وکتابها میگردی دنبال اینکه آقای قاضی چی گفته آقای بهجت چی گفته، این همه این در و آن در میزنی،چی شد آخر ؟
تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی !! هنوز قلبت بلد نیست خوبیها رو حس کنه، نیکی ها رو دریافت کنه و فقط اشکال و ایرادها رو زود چشمت می بینه، نگاهت را کنترل نمکنی، خانم حجابت را حاضر نیستی کامل کنی، میخوای بشی” سالک “بنده خدا ؟! قدم اول ترک معصیت است، به اندازه خودت، نمیگم معصوم بشی ولی تلاش کن.
در خانواده خوب رفتار کنید که همسرانتان مشتاق شما باشند، اخلاقیاتتون رو روش کار کنید و اصلاح کنید، عاق والدین انسان را صد فرسخ عقب میاندازد…
خود ملا حسین قلی همدانی(ره) از قبر بیرون بیاد و بشه مرشدت، ولی عاق والدین باشی، یا ترک معصیت نکرده باشی، به جایی نمیرسی، حواست باشه.
نگاه نامحرم تیری است که انسان را به زمین میزند و سخت بشود که بلند شوی.
اگر اول و قبل از هر چیز، معصیتت را ترک نکنی، بقیه کارهایت بیهوده است.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


آیت الله شاه آبادی (ره)

برای جلوگیری از شرّ نفس و شیطان ، دوام بر وضو را سفارش می‌فرمودند و می‌گفتند: وضو به منزله‌ی لباس جُندی است (لباسی که مجاهد به هنگام جهاد در میدان رزم می پوشد).و اگر در حالی که وضو دارد از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است؛ چنانکه در روایت از پيامبر(ص) آمده: اگر مى توانى دائم الوضو باشى ، چنين باش؛ زيرا ملك الموت هرگاه جان بنده را بگيرد و او وضو داشته باشد، برايش شهادت نوشته می شود.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بازی کردن فوتبال حرام است!

هدیه دادن گل به دیگران حرام است!

بستن کمربند ایمنی حرام است!

شستن گوشت قبل از پختن آن حرام است!

خلوت کردن پدر با دخترش حرام است!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

 

  دوست عزیز! این فتاوا متعلق به آیت الله مکارم شیرازی نیستند!!

 

  این فتاوا همگی از سوی مفتی های وهابی صادر شده اند و هیچ کدام جوک نیستند. این ها عین واقعیت اند.

 

 اما چرا با ما کاری کردند که با دیدن این فتاوای عجیب و مسخره، به یاد یک مرجع تقلید شیعه بیفتیم؟!

 دلیل این همه جوک که برای آیت الله مکارم می سازند چیست؟!

 

  حواسمان را از اصل ماجرا پرت کردند… دشمنان اهل بیت چقدر لذت می برند با دیدن این کارهای ما… ما که به جای خندیدن به این فتاوای واقعی و مضحک وهابیت پلید، به جوک های ساختگی علیه یک عالم بزرگوار شیعه می خندیم.

 

  و اما چرا آیت آلله مکارم شیرازی به عنوان سوژه ی این بازی خطرناک انتخاب شد؟!

 

  چون ایشان در طول عمر پر برکتش بارها و بارها در مباحث مفصلی به نقد وهابیت پرداخته اند و با دلایل روشن و محکم مبانی وهابیت را رد کردند.

 

 در سخنرانی های مختلف مکررا درباره خطر تفکر وهابیت به جوانان هشدار داده اند و در این باره روشنگری کرده اند.

 

  در باره پدیده شوم وهابیت کتاب نوشته اند.

 

 

  بارها به صورت رسمی علمای وهابی را به مناظره در یکی از شبکه های بین المللی - با پخش زنده - دعوت کرده اند.

و طرف مقابل که مطمئن بود توان مقابله علمی با این دانشمند فرهیخته را ندارد حاضر به مناظره نشد تا رسوا نشود…

 

  دلیل این همه دشمنی را فهمیدید؟! ما به جوک هایی می خندیم که در آن یک مرجع عظیم الشان شیعه مورد تمسخر قرار می گیرد … آن هم با فتواهای خنده دار و حرام کردن همه چیز… در حالی که این وهابیت است که همه چیز را حرام می کند… و این شخصیتی همچون آیت الله مکارم است که دربرابر این همه بدعت و جهالت می ایستد.

 

 شان مرجعیت شیعه را کم می کنند که اگر یک روز فتوایی شبیه به تحریم تنباکو صادر شد همه به آن بخندیم.

 

  و طراح این نقشه های پلید همان کسانی هستند که زیارت قبر پیامبران و امامان را حرام می دانند.

همان هایی که کشتار شیعیان علی علیه السلام را راه رسیدن به بهشت می دانند…

 

همان هایی که آیت الله العظمی مکارم شیرازی فرمود تعالیمشان منشا ایجاد گروه های تکفیری و جنایتکاری هم چون داعش است.

 

همان هایی که دستشان به خون مردم مظلوم یمن آلوده است…

 

 بیایید قبل از خندیدن هایمان کمی به ریشه ی ماجرا فکر کنیم…

 

التماس تامل …

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




گاهی دلم هیچ چیز نمی خواهد

جز گپ ریز ریز با مادرم

هی من حرف بزنم

هی او چای تازه دم بریزد…

هی چای ام سرد بشود

هی دلم گرم…

آنجا که چای ات سرد می شود

و دلت گرم

“خانه مادر است”

 

موضوعات: گلچین  لینک ثابت


...


امام علي عليه السّلام فرمودند:

الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ) وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ؛

دو كلمه از قرآن «زهد» را تفسير كند. خداوند فرمايد: «تا بر آنچه از دست داده ايد تأسّف مخوريد، و بدانچه دست يافته ايد شادمان نگرديد». و آن كه بر گذشته تأسّف نخورَد و بر آنچه دست يافته شادمان نگردد زاهد كامل است.

[نهج البلاغه، حکمت 431]

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هرگز زنت را تحقیر نکن. چون بار بیماری اش را سالها باید به دوش بکشی.

هرگز به زنت بی اعتنایی نکن. چون سالها باید بی توجهی اش را تحمل کنی.

هرگز به زنت پرخاش نکن. چون سالها سکوت مرگبارش را باید طاقت بیاوری.

هرگز از محبت به روح او غافل نباش. چون سالها باید در بستری سرد بخوابی.

هرگز او را مقابل دیگران کوچک مکن. چون به بزرگی یاد کردن از تو را فراموش میکند.

هرگز نقص هایش را بازگو نکن. چون از تو در نهان متنفر خواهد شد.

هرگز انتقاد و شکایت او را مسخره نکن. چون از تو برای همیشه ناامید میشود.

هرگز به رویاهایش نخند. اگر نمیتوانی براورده شان کنی. چون یا افسرده میشود و اگر شهامت داشته باشد خودکشی میکند.

هرگز زنت را اسیر خانه و فرزند نکن. چون اینگونه او را بیصدا کشته ای و فقط قانون تو را مجرم نمیداند.

خود را با زنت برابر بدان. در همه چیز. وگرنه فرقی با یک زندانبان نخواهی داشت.

 

موضوعات: خانواده و زندگی  لینک ثابت




‍ مقام امام صادق(ع) در كربلاء

در کنار مقام صاحب الزمان(عج) در کربلا پلی بر روی نهر حسینیه قرار دارد که با عبور از آن وارد بازاری می‌شوید که در انتهای آن با فاصله حدود 30 متر از نهر، زيارتگاهی وجود دارد که به مقام امام صادق(ع) معروف است.


نقل شده است در یکی از سفرهایی که حضرت امام صادق(ع) به زیارت امام حسین(ع) می‌آمدند به صورت ناشناس مهمان صاحب این باغ می‌شوند ولی صاحب باغ امام را می‌شناسند و باغ پر از درختان نخلشان را به ایشان هدیه می‌کنند.


گفته می‌شود امام صادق(ع) هرگاه برای زيارت جدشان به کربلا تشريف می‌آوردند، در اين باغ اقامت می‌نمودند و پس از غسل در آب فرات، به زيارت می‌رفتند.


این باغ در سال 1991 توسط صدام به طور کامل تخریب شد ولی اکنون دوباره در همان جا ساختمانی ساخته شده که محل زیارت دوستداران آن حضرت(ع) است

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




تلنگر

زنان نیمه‌لخت در خیابان‌های تهران

تصور کنید ۳۰ سال پیش و در دهه شصت خانمی را در خیابان می‌دیدید که یک مانتو به تن دارد که هیچ دکمه‌ای ندارد و شلوار لی پوشیده و در کمال تعجب تکه‌هایی از آن شلوار هم نباشد یعنی قیچی شده باشد نه از فقر که از عمد.

سال‌ها پیش مرحوم حسین قندی یکی از اساتید روزنامه‌نگاری می‌گفت روزی در روزنامه کیهان به این نتیجه رسیدیم که لوگوی کیهان که به نستعلیق نوشته شده خیلی شکم دارد و باید از آن وضعیت دربیاید اما اقتضای کار حرفه‌ای ایجاب می‌کرد که به یک‌باره لوگو را تغییر ندهیم و این کار را در فاصله چند ماه و آرام آرام انجام دادیم و هیچ یک از مخاطبان هم متوجه این تغییر نشد چرا که این تغییر یک دفعه‌ای و به یک‌باره انجام نشده بود.

این جمله استاد فقید این روزها عجیب تداعی کننده شرایط حجاب در کشور است. تصور کنید 30 سال پیش و در دهه شصت خانمی را در خیابان می‌دیدید که یک مانتو به تن دارد که هیچ دکمه‌ای ندارد و شلوار لی پوشیده و در کمال تعجب تکه‌هایی از آن شلوار هم نباشد یعنی قیچی شده باشد نه از فقر که از عمد و البته شالی هم به سر داشته باشد که اگر نباشد بهتر است شکی نیست که که مردم آن زمان سریع به پلیس زنگ می‌زدند که زنی مجنون در کوچه پسکوچه‌های این شهر در حال قدم زدن است، بیم آن می‌رود که به کسی آسیب برسد.

… و طولی نمی‌کشید که یک آمبولانس آژیرکشان می‌آمد و دخترک به ظاهر مجنون را زیر نظر پلیس با خود می‌برد. این جملات را حتماً آن‌ها که دهه شصت را تجربه کرده‌اند، باور می‌کنند. حتی 20 سال پیش هم اگر با این سر و وضع کسی در خیابان انقلاب ظاهر می‌شد در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن بود عده‌ای فکر کنند که حتماً دوربین مخفی است و شاید سرک می‌کشیدند که دوربین مخفی را هم پیدا کنند و حتماً عده‌ای از خانم‌ها زیر لب غر و لند کنان بر سرعت قدم‌هایشان می‌افزودند تا از این تصاویر فاصله بگیرند و در عجب بودند که اتفاقی افتاده و یا مثلاً این خانم حتماً … است.

… اما 10 سال پیش. حتماً این تصاویر با چشمانی خیره و البته آمیخته به نکوهش تا آنجا که تصویر محو شود ادامه داشت. شاید کمی آن طرف‌تر رگ‌های گردن یکی از اهالی محل هم باد کرده بود و داد می‌زد آقا این کوچه چند تا شهید داده اسم این کوچه، کوچه شهداست شما را به خدا حرمت نگه دارید. … و اما امروز برخی بی‌اعتنا از کنار این تصاویر رد می‌شوند، برخی کمی آن‌طرف‌تر در حال عکس گرفتن از این صحنه هستند کسی چه می‌داند شاید می‌خواهند به عنوان مد جدید از آن الگوبرداری کنند. پسرک جوانی هم لبخند به لب، چند عکس می‌گیرد و طولی نمی‌کشد که به سرعت برق و باد این تصاویر در شبکه‌ای اجتماعی دست به دست می‌چرخد.

کمی این‌طرف‌تر اما مردی جا افتاده می‌خواهد جلو برود تذکر بدهد اما می‌ترسد که یکی از شهروندان معترض او شود و بگوید آقا به تو چه ارتباطی دارد و کسی چه می‌داند شاید قمه‌ای زیر آستینی مخفی باشد تا گلوی معترض را بشکافد و فردا تیتر روزنامه‌ها بشود که آمر به معروف بر اثر اصابت ضربات قمه جان خود را از دست داد.

چه شده؟ این همه تغییر در 30 سال حکایت از چه دارد؟ کدام برنامه‌ریز به خود جسارت داده که برای حجاب دختران و زنان این مملکت این‌طور طراحی کند که در یک فاصله زمانی، آن‌ها را این‌گونه به خیابان‌ها بفرستد؟ مردم ما چه تغییری کرده‌اند که این همه تغییر رفتار را از خود نشان می‌دهند. کدام روان‌شناس، جامعه‌شناس و یا آسیب‌شناسی این همه تغییر را به راحتی تفسیر می‌کند و از کنار آن می‌گذرد؟

حتم داریم که این مانکن‌های نیمه عریان که بی‌مهابا در سطح شهر قدم می‌زنند، ثمره تئوری آنانی است که بدون حساسیت زایی و در کمال خونسردی گام به گام نظریه خود را پیاده کردند تا در سایه غفلت دولت‌ها و سر به هوایی وزارت‌خانه‌های مختلف این مرز و بوم و شوراهای مختلفی که حتماً اعضای آن هم حقوق‌های ناچیزی می‌گیرند، حساسیت‌زدایی کنند. امروز کار به جایی برسد که دختران گول خورده اینطور لخت و عور در انظار عمومی ظاهر شود تا هر کدام انگشت اتهام را به روی یکدیگر نشانه رویم و تازه به پلیس خرده بگیریم که آقا چرا برخورد نمی‌کنید که البته پلیس هم در این ماجرا آن‌قدر بی‌تقصیر نیست لااقل به اندازه دیگران هم نباشد سهمی در این نابسامانی دارد.

… و شاید دوباره دست روی دست بگذاریم و از کنار این تصاویر مضحک بگذریم.

 حسن ضابطی ــ روان‌شناس

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




پیامبر صلی الله علیه واله روزی به امام حسین فرمودند: #درود بر تو ای #زینت آسمان ها و زمین ها

ابی ابن کعب پرسید؟ ای رسول خدا! آیا غیر از شما کسی دیگری میتواند زینت آسمان ها و زمین باشد؟؟

پیامبر صلی الله علیه واله فرمود:” ای ابی! #قسم به کسی که مرا به پیامبری #مبعوث کرد، #مقام حسین بن علی در آسمان ها #برتر از زمین است. خداوند در یمین عرش نوشته است: حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.”

سپس پیامبر، حسین را گرفت و فرمود:

“ای مردم! این حسین بن علی است او را #بشناسید و بر خود و دیگران، #ترجیح دهید؛ همانطور که خداوند او را برتری داده است.”

تمام پیامبران، ملائکه و بندگان شایسته خداوند حسین علیه السلام را ستایش کرده اند.


 خصائص الحسینیة

 


 کتاب خصائص الحسینیه مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

*ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ*
ﺍﻭّﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﺩﻭّﻡ ﺑﻪ ﺷﻪ ﻧﺠﻒ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﮑﻨﯿﻢ*
ﺭُﺧﺴﺎﺭ ﻋﻠﯽ ﺷﯿﺮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ


*ﺯﻫﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﯿﻢ ﮐﺠﺎ ﺗﺮﺑﺖ ﺍﻭﺳﺖ*
ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﺴﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺳﻼﻡ*
ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺩﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﻥ ﺧﻔﺘﻪ*
ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ ﮐﺮﺑﻼ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﮔﻔﺘﻢ ﺯ ﺣﺴﯿﻦ ﭼﻮﻥ ﻧﮕﻮﯾﻢ ﺳﺠﺎﺩ*
ﺁﻥ ﭘﺎﮎ ﺍﻣﺎﻡ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﭘﺲ ﺑﺎﻗﺮ ﻋﻠﻢ ﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ*
ﺩﺭﯾﺎﯼ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﺻﺎﺩﻕ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﯿﻌﻪ ﺑﻮﺩ*
ﺁﻥ ﺣﻨﺠﺮﮤ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺿﯿﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﮐﺎﻇﻢ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ*
ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﺑﻪ ﭘﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﺭﻭ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﺸﻬﺪ ﺍﻟﺮﺿﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺑﮕﻮ*
ﺩﺭ ﻃﻮﺱ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﻟﻐﺮﺑﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﯾﺎﺩ ﺁﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺗﻘﯽِ ﺻﺎﺣﺐ ﺟﻮﺩ*
ﻫﻢ ﻫﺎﺩﯼ ﻭ ﻋﺴﮑﺮﯼّ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﺣﺎﻻ ﺗﻮ ﺑﯿﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﺮﺳﯿﻢ*
ﺁﻥ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻭ ﻧﻮﺭ ﻫُﺪﯼ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ

*ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﻋﺮﺵ ﮐﺒﺮﯾﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ*
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﺍ ﺻﻠﻮﺍﺕ


  الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
تعبیر قشنگیه…..!

خداوند همه چیز را جفت آفرید :
به جز
بینی
دهان
قلب را،
میدانی چرا؟

چون باید برای خودت…
یک “هم نفس “
یک “هم زبان “
یک “هم دل “
پیدا کنی….

کسی که برایت آرامش بیاورد
مستحق ستایش است…..
انسان ها را در زیستن بشناس….
نه در گفتن…..

” در گفتن همه آراسته اند “


خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند…
و رفتنش چیزی از آن کم …!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود
نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا ببخشیم
آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ؛
دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس !
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم
 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 
#امام_خامنه_ای

زن و شوهر باید راز هم را حفظ کنند.
زن نباید راز شوهر را پیش کسی
بازگو کند ، مرد هم مثلا نرود پیش رفقایش در باشگاه یا مثلا فلان
مهمانی و… راز همسرش را بازگو کند،
حواستان جمع باشد ،
اسرار هم
را محکم نگاه دارید تا زندگی ان شا لله شیرین و مستحکم شود.

امام خامنه اى ( مدظله العالى

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 چرا امام صادق(علیه السلام) را صادق می گویند و حال آن كه همه امامان شیعه صادق و راستگو هستند؟!

▪️ابن بابويه و قطب راوندى روايت كرده‏اند كه از حضرت امام زين العابدين (عليه السّلام) پرسيدند كه: امام بعد از تو كيست؟ گفت: محمّد باقر كه علم را مى‏شكافد شكافتنى، پرسيدند كه: بعد از او امام كه خواهد بود؟ گفت: جعفر كه نام او نزد اهل آسمانها صادق است.

▪️گفتند: چرا بخصوص او را صادق مى‏ نامند و حال آن كه همه شما صادق و راست گوئيد؟ فرمود كه: خبر داد مرا پدرم از پدرش از رسول خدا (صلّى اللّه عليه وآله وسلّم) كه آن حضرت فرمود كه: چون متولّد شود فرزند من جعفر بن محمّد بن على بن الحسين (عليهما السّلام) او را صادق ناميد، زيرا كه پنجم از فرزندان او جعفر نام خواهد داشت و دعوى امامت خواهد كرد به دروغ از روى افترا بر خدا، و نزد خدا جعفر كذّاب افتراكننده بر خداست.

▪️پس حضرت امام زين العابدين عليه السّلام گريست و فرمود كه: گويا مى‏بينم جعفر كذّاب را كه بر انگيخته است خليفه جور زمان خود را بر تفتيش و تفحّص امام پنهان، يعنى: حضرت صاحب الزّمان عليه صلوات اللَّه الرحمن‏. (1)
________________________

1- جلاء العيون، المجلسي: ص 868؛
خرايج 1/ 268.

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ.
ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﺪ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ.
ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺭﯾﺶ ﺍﺕ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯽ، ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻤﯿﺰﺕ ﺭﺍ ﻧﭙﻮﺷﯽ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﻧﮑﻨﯽ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺁﻥ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯽ، ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭَﺩَﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ.

ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﯽ، ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩِ ﺧﻮﺩﺕ. ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺑﻪ ﻗﺒﻞ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ. ﻭ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﻓﮑﺮ ﻫﻢ ﻧﮑﻨﯽ . ﻓﻘﻂ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ. ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ… ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ…

ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ ﻭ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﯾﺎ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ :
ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻢ، ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . ﻭﻟﯽ ﻟﻄﻔﺎ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﻦ ﻧﺸﻮﯾﺪ.

ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ. ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﺁﻣﺪﻡ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ…

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 شهادت مظلومانه امام جعفرصادق,رییس مذهب شیعه اثنی عشری,برامام عصروالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف,وتمامی شیعیان آن امام همام,تسلیت وتعزیت باد.

 

❇️جوانی که خداوند به او افتخار می کند

قَالَ (ع) إِنَّ أَحَبَّ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى شَابٌّ حَدَثُ السِّنِّ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ جَعَلَ شَبَابَهُ وَ جَمَالَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى ذَاكَ الَّذِي يُبَاهِي اللَّهُ تَعَالَى بِهِ مَلَائِكَتَهُ فَيَقُولُ هَذَا عَبْدِي حَقّا.

امام صادق عليه السلام فرمود: به راستى دوست داشتنى ترينِ آفريدگان نزد خداوند، جوانِ كم سال و خوش سيمايى است كه جوانى و زيبايى اش را در راه فرمانبرى خداوند بزرگ قرار داده است و خداوند متعال نزد فرشتگان به وی افتخار مى كند و مى فرمايد: «اين، بنده حقيقى من است».

  أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص: 120.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




١- پيامبر اكرم (ص) فرمودند: هركه مسلمان فقيرى را براى بى چيزى كوچك شمرده و سبك گرداند حق خدا را سبك گردانيده، پس در خشم خداى عزّ وجل است تا او را راضى نمايد.

٢- امام جعفر صادق (ع) فرمودند: هركس كه مؤمنى را بخاطر ندارى فقرش پست و كوچك شمارد، خداوند روز قيامت او را در برابر خلايق رسوا كند و به زشتى شهره سازد.
” اصول كافى، جلد٤، صفحه ٥٦ “

٣- امام جعفر صادق (ع) فرمودند: مَنْ حَقَّرَ مُؤْمِناً مِسْكِیناً أَوْ غَیْرَ مِسْكِینٍ لَمْ یَزَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَاقِراً لَهُ مَاقِتاً حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ مَحْقَرَتِهِ إِیَّاهُ
هركه مؤمن مستمند يا غير مستمندى را خوار شمارد، پيوسته خداى عزّ وجل او را خوار و دارد تا از خوار شمردن آن مؤمن برگردد.
” اصول كافى، جلد٥، صفحه ٣١٩ “

٤- معمّر بن خلاّد گويد: امام رضا عليه السلام به هنگام خوردن غذا، سينى بزرگى برايش آورده مى شد، و در كنار سفره اش قرار مى گرفت و آن حضرت از بهترين غذاهايى كه برايش آورده مى شد مقدارى را برمى گزيد و در آن مى نهاد، سپس آنرا براى فقرا مى فرستاد.
” بحارالانوار٤٩ ٩٧، ح١١ “

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





ششمين اختر تابناک آسمان ولايت، امام صادق عليه السلام در 17 ربيع الاول سال 83 چشم به جهان گشود. اين مهتاب عالم تاب مدت 34 سال عهد سنگين امامت را به دوش کشيد که مصادف با دوره اموي و عباسي بود. در اين کشمکشِ قدرت و حکومت بين امويان و عباسيان، امام صادق عليه السلام نهايت استفاده براي تبليغ دين و تشيع را نمود و در دوران اوج بحث هاي کلامي، عقيدتي و علمي، شيعه را از سايرين متمايز و ممتاز کرد و به همين جهت به رئيس مذهب ملقب گشت. از اين قمر نوراني هفت پسر و سه دختر به جاي ماند.

شهادتش، يتيمي عالمان و عابدان بود که در 25 شوال سال 148 هجري با انگور زهر آلود منصور دوانيقي واقع شد.

شب هاي تيره عراق آرام بگيرد که ديگر مأمورين سياه دلِ عباسي، از ديوارهاي خانه ولايت بالا نمي روند وجانشين خدا را از سجاده نماز، با سر و پاي برهنه به دربارِ جور نمي برند. بار ديگر لحظه هاي تلخ وداع دو امام، بر شانه هاي تاريخ هجوم مي آورد. ثانيه هاي واپسين است.

لقبش صادق بود و تمام گفتار و احاديثش صادقانه؛ کوچه هاي مدينه داغدارند و بقيع، چشم انتظار آخرين مسافر غريب خويش است.

اينک …

چگونه شيعه به رئيس مذهب خود مباهات نکند، حال آن که وسعت اين مکتب الهي، شرق و غرب عالم را در زير پرچم حقانيت خود گرد آورده است.

مي گوئيم : اي راستگوترين روي زمين، شيخ الائمه، نسخه اي شفا بخش براي ما عنايت کن!

فرمودند : خانه اي که در آن قرآن خوانده شود و ذکر خداي عزوجل در آن بشود برکتش بسيار گردد و فرشتگان در آن حضور يابند و شياطين از آن دور شوند و به مانند ستاره اي که براي اهل زمين مي درخشد براي آسماني ها درخشان مي گردد و ….
(اصول كافى جلد4 ص413)

قرآن در کلام صادق ترين فرد، صادق پسر صادق، منبع فيوضات و برکات الهي و مايه جلب ملائک و دفع شياطين است. و نيز فرمودند : قرآن عهد خداوند و فرمان اوست بر خلقش، پس براي شخص مسلمان شايسته است که در اين عهد الهي نظر کند و روزي 50 آيه از آن قرائت نمايد.
(اصول كافى جلد4 ص412)

ا

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




در كتاب «محاسن برقي» از رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - چنين نقل شده:سه نفر عابد از خانه خود بيرون آمدند تا به غاري كه در بالاي كوه بود رفته و در آن جا به عبادت مشغول شدند،ناگاه سنگ بسيار بزرگي از بالاي آن غار، از كوه جدا شد غلتيد و به درگاه غار افتاد به طوري كه درِ غار را به طور كامل پوشانيد، آن سه نفر در درون غار تاریک ماندند.

 آنها وقتي كه خود را در چنان بن بست هولناكي ديدند براي نجات خود به گفتگو پرداختند، سرانجام يكي از آنها گفت:
  «هيچ راه نجاتي نيست جز اين كه اگرعمل خالصي داريم آن را در پيشگاه خداوند شَفيع قرار دهيم، ما بر اثر گناه در اين جا محبوس شده‌ايم، بايد با عمل خالص خود را نجات دهيم».

♦️اولي گفت: «خدايا! مي‌داني كه من روزي فريفته زن زيبايي شدم، او را دنبال كردم ولی به ياد آتش دوزخ افتادم و از مقام تو ترسيدم و از آن كار دست برداشتم، خدايا به خاطر اين عمل سنگ را از اين جا بردار.»
وقتي كه دعاي او تمام شد ناگاه آن سنگ تكاني خورد، و اندكي عقب رفت به طوري كه روزنه‌اي به داخل غار پيدا شد.

 دومي گفت: «خدايا! تو مي‌داني كه گروهي كارگر را براي امور كشاورزي اجير كردم، تا هر روز نيم درهم به هر كدام از آنها بدهم، پس از پايان كار، مزد آنها را دادم، يكي از آنها گفت: من به اندازه دو نفر كار كرده‌ام، سوگند به خدا كمتر از يك درهم نمي‌گيرم، نيم درهم را قبول نكرد و رفت. من با نيم درهم او كشاورزي نمودم، سود فراواني نصيبم شد، تا روزي آن كارگر آمد و مطالبه نيم درهم خود را نمود، حساب كردم ديدم نيم درهم او براي من ده هزار درهم سود داشته، همه را به او دادم، و او را راضي كردم اين كار را از ترس مقام تو انجام دادم، اگر اين كار را از من مي‌داني به خاطر آن، اين سنگ را از اين جا بردار.» در اين هنگام ناگاه آن سنگ تكان شديدي خورد به قدري عقب رفت كه درون غار روشن شد، به طوري كه آنها همديگر را مي‌ديدند ولي نمي‌توانستند از غار خارج شوند.

 سومي گفت: «خدايا! تو مي‌داني كه روزي پدر و مادرم در خواب بودند، ظرفي پر از شير براي آنها بردم، ترسيدم اگر آن ظرف را در آن جا بگذارم و بروم، حشره‌اي داخل آن بيفتد، از طرفي دوست نداشتم آنها را از خواب شيرين بيدار كنم و موجب ناراحتي آنها شوم، از اين رو همان جا صبر كردم تا آنها بيدار شدند و از آن شير نوشيدند، خدايا اگر مي‌داني كه اين كار من براي جلب خشنودي تو بوده است، اين سنگ را از اين جا بردار.»

✳️وقتي كه دعاي او به اين جا رسيد، آن سنگ تكان شديدي خورد و به قدري عقب رفت كه آنها به راحتي از ميان غار بيرون آمدند و نجات يافتند.

سپس پيامبر - صلّي الله عليه و آله - فرمود: «مَنْ صَدَقَ اللهَ نَجا؛ كسي كه به راستي و از روي خلوص با خدا رابطه برقرار كند و بر همين اساس، رفتار نمايد، رهايي و نجات می یابد…

1- مجمع البيان، ج 6، ص 452.
2- تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 249 و 250.

 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




سبز آمدی، سرخ رفتی، حال آنکه سپید سپید زیستی و صداقت، تنها واژه ای است که برازنده نام توست. تو از زلالی آینه، هر آینه فراتری. در تو کرامت باران موج می زند. با تلاوت قرآن هم آغوشی و دست هایت، مونس آسمان مدینه اند.

65 سال، عاشقانه زیستی و 34 سال را صادقانه امامت کردی تا پر پر دانه های نجابتت به انگور زهر آلود منصور آغشته شد.

ای سعادت سپید! در سالروز شهادتت اشک می ریزیم و ستایش می کنیم غربت ستودنی ات را.

از کدام برکه نوشیده ای که دست در دست ملائکه، بال و پرت رهسپار بهشت جاودان شد؟

ای انیس مدام سجاده و هم نشین شبانه قرآن! آفتاب عظمتت همیشه بر فراز آسمان مسلمانان، روشنایی بخش است. تمام سپیده هامان را به صداقت نامت استواریم.

روز شهادتت غمنامه ای می نویسیم به مظلومیت باران، آن زمان که آسمان غربتت را گریست.

ای ششمین ستاره تابناک امامت و ولایت، صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)! نامت را با افتخار به دل های غریبمان می سپاریم تا یادت آرام بخش سینه های بی تابمان باشد.

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت





سوال

با توجه به ایام شهادت امام صادق سوالاتی در مورد ایشان مطرح است .

1- نخست اینکه چرا به ایشان صادق می گویند مگر بقیه ائمه راستگو نبودند

2- دیگر انکه چرا ایشان را رییس مذهب تشیع می نامند

3- دیگر انکه راست است که ابوحنیفه و دیگران از علمای اهل سنت شاگرد امام صادق بوده و به علم و دانش ایشان تصریح کرده اند

پاسخ:

پاسخ سوال اول:

در روایتی امده است که ابی خالد به امام سجاد عرضه داشت:

امام بعد از شما چه کسی است؟

امام فرمود: فرزندم محمد همان که دانش را می شکافد.

گفت بعد محمد چه کسی امام است؟

فرمود: جعفر که نامش نزد آسمانیان صادق است

راوی گفت چگونه تنها ایشان متصف به صادق شده اند در حالی که همه شما صادق هستید؟

امام پاسخ داد: پدرم از پدرش و ایشان از پیامبر برایم حدیث نقل کرده اند که فرمود:

وقتی فرزندم جعفر متولد شود او را صادق بنامید چون پنجمین فرزندش به نام جعفر به دروغ ادعای امامت می کند او در نزد خدا جعفر کذاب است که بر خداوند دروغ می بندد .

در این موقع اشکهای امام جاری شد فرمود گویا می بینم که جعفر کذاب خلیفه ستمگر زمان را وادار می کند که به جستجوی ولی خدا و امام غائب که خدا حافظ او است بر آیند»

بحار الانوار ج47 ص9

شیخ صدوق در معانی الاخبار چنین می اورد:

« او به صادق نامیده شد تا از جعفر کذاب که به دروغ ادعای امامت می کند متمیز شود»

معانی الاخبار،ص65

 

پاسخ سوال دوم:

این که امام صادق را رییس مذهب می گویند و مذهب ما را شیعه جعفری می گویند از آن رو است که تا زمان امام صادق به علت تسلط سیاستمداران وزمامداران ستمگر فرصت نشر علوم ومعارف اسلامی وتربیت شاگردان آن طور که برای ایشان فراهم شد برای سایر امامان فراهم نگردید وایشان از این موقعیت وفرصت حد اکثر استفاده را نمود، علوم ومعارف اسلامی را تعلیم وتدریس فرمودند وشاگردان بزرگی تربیت کردند که هریک از علمای بزرگ اسلام به شمار میروند.

آن موقع شیعه وپیروان آن حضرت را جعفری گفتند وبعد هم این لقب بر شیعه باقی ماند

معارف دین،ایت الله صافی گلپایگانی

 

پاسخ سوال سوم:

ذهبی از بزرگان اهل سنت در دو کتاب خود از امام صادق روایت میکند که می فرمود:

“از من سوال کنید قبل از آنکه مرا از دست بدهید واین را بدانید که پس از من کسی مانند حدیث مرا به شما نخواهد گفت”

تاریخ الاسلام،ج6 ص45

تذکره الحفاظ،ج1 ص157

مالک بن انس امام مالکی ها درمورد امام صادق علیه السلام می گوید:

«برتر وبالاتر از جعفر بن محمد را در علم وعبادت وپرهیزگاری، نه چشمی دیده ونه گوشی شنیده ونه به ذهن بشری خطور کرده است»

تهذیب التهذیب،ج2 ص104

ابن حبان در مورد امام می گوید:

“او از نظر دانش، فقاهت وفضیلت از بزرگان اهل بیت به شمار می آید”

الامام الصادق والمذاهب الاربعه،ج1 ص58


خوارزمی در مناقب از ابوحنیفه امام حنفی ها نقل می کند که درمورد امام صادق میگفت:

“من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیده ام. وگفت :اگر آن دوسال ( شاگردی) نبود نعمان ( ابوحنیفه) هلاک می شد


مناقب ابوحنیفه،ج1 ص172

تحفه اثنی عشریه،ص8

محمد بن طلحه شافعی درمورد امام می گوید:

“او دارای دانشی سرشار، عبادتی بسیار، پارسایی آشکار وهمیشه درحال ذکر بود… گروه بسیاری از بزرگان دین از او نقل روایت کرده واز دانش او بهره برده اند وبر شاگردی او افتخار کرده اند…مناقب او چنان زیاد است که کسی را یارای شمارش آن نبوده… “

مطالب السوول،ج2 ص56

حافظ ابو نعیم از بزرگان اهل سنت می اورد:

« گروهی از تابعین و بزرگان و امامان اهل سنت از امام صادق کسب علم و نقل حدیث می کردند که از جمله انان ،مالک بن انس ،شعبه بن حجاج،سفیان ثوری،ابن جریح و…می باشند»

حلیه الاولیائ،ج3 ص198

مولف کتاب ائمه الهدی چنین می اورد:

« امام صادق دریایی از علم بود تا جایی که چهار هزار نفر از او کسب علم و نقل حدیث می کردند که برخی از انان از بزرگان دین بودند مانند امام ابو حنیفه،امام مالک بن انس،امام سفیان ثوری،و دیگران از بزرگان علما»

ائمه الهدی ص117

علامه شبراوی شافعی چنین می نویسد:

« برای امام صادق مناقب فراوانی بود و فضائلش مشهور بود .امامان زیادی از او کسب علم و نقل حدیث کردند مانند مالک بن انس،ابو حنیفه،یحیی بن سعید،ابن جریح،ثوری،ابن عیینه،شعبه و دیگران»

الاتحاف بحب الاشراف،ص54

ابن حجر نیز در صواعق می اورد:

« از امام صادق مردم بسیاری کسب علم کردند تا جایی که علومش در تمام شهر ها منتشر شد و بزرگان علما شاگرد او بودند مانند یحیی بن سعید،ابن جریح،مالک،سفیانین،ابو حنیفه،شعبه،و …»

الصواعق ص120

 

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت


...



در زمان عمر بن الخطاب پس از فتح ایران، وقتی شهربانو به عنوان اسیر جنگی به همراه دیگر زنان ایرانی به مدینه آورده شد، همه ی زنان مدینه برای دیدن دختر زیبا روی ایرانی جمع شدند، اسرا به مسجد آورده شدند.
عمر نیز برای دیدن شهربانو کنجکاو شد، که با عتاب او روبرو شد.
شهربانو به او گفت: “سیاه باد روزگار هرمز، که تو بر دخترش دست دراز کنی.”
عمر بر آشفته شد و خواست با تازیانه او را بزند که امیرالمومنین علی علیه السلام مانع شد و به عمر گفت: چکارش داری؟!!
عمر گفت : ندیدی به من دشنام داد؟!!
علی علیه السلام فرمود: تو که زبان او را نمیدانی، چگونه دانستی که به تو دشنام داده است؟
سپس فرمود: مگر نمیدانی که دختران و زنان پادشاهان را به کنیزی و اسارت نمیگیرند؟!
او را آزاد کن و به او بگو تا خود همسری بگزیند و مهریه ی او را نیز از بیت المال بده.
عمر نیز چنین کرد .
شهربانو پس از آزادی، نگاهی به افراد حاضر در مسجد کرد و با دست، حسین بن علی علیه السلام را نشان داد.
هلهله ی زنان بالا رفت و گفتند که زیباترین دختر ایران، جوانمردترین و افضل جوانان عرب را انتخاب کرد.
سپس علی علیه السلام به نزد حسین علیه السلام رفت و فرمود: این زن با سعادت و با اصالت را بزرگ دار و به او احترام و نیکی کن که او مادر ذریه ی من است.
تاریخ یعقوبی . ص 303
جلاءالعیون . ج 2 . ص 831
ارشاد مفید . ج2 . ص 137

بله….. امام حسین علیه السلام، داماد ایران است . داماد یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی و امام سجاد علیه السلام فرزند شهربانو و نوه ی یزدگرد است و ادامه ی ذریه ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از دامان این زن ایرانی بوجود آمدند.

البته معنای این نیست که ارادت ما ایرانیها به امام حسین و اهل بیت علیهم السلام بدین سبب است، بلکه جوابی کوتاه است به کسانی است که ادعای ایرانی بودن و آریایی اندیشیدن دارند.
دختر فرزانه ی پادشاه قدرتمند ایران، حسین علیه السلام را برای خود برگزید.
گویند “حر بن يزيد رياحي” اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.

“عمر سعد” هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!

کي مي‌داند آخر کارش به کجا مي‌رسد؟

دنيا دار ابتلاست.

با هر امتحاني چهره‌اي از ما آشکار مي‌شود، چهره‌اي که گاهي خودمان را شگفت‌زده مي‌کند.
چطور مي‌شود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟

مي‌گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نمي‌شود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.

خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است.

شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و مي‌خواهي دعا کني، يادت نرود “عافيت” و “عاقبت به خيري‌ات” را بطلبي.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




ﺑﺮﮔﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :

‏ﻣﻦ 20هزار تومن ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﯾﺮﺍ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﮐﺴﻰ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﺩﺭﺱ ﻓﻼﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ.‏

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﺒﻠﻎ 20هزار تومن ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺳﺎﻛﻦ ﻣﻨﺰﻝ ﻫﺴﺖ

ﺷﺨﺺ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ، ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﻧﻔﺮ 12 ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ.

ﺟﻮﺍﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﻯ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ خروجی  ﺣﺮﮐﺖ ﻛﺮﺩ، ﭘﻴﺮﺯﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮﻡ، ﻭﺭﻗﻪ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﻦ، ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻫﻤﺪﺭﺩﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻟﮕﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺧﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

**

هرکجا انسانی هست فرصتی برای محبت کردن هست

 

ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺭﺣﻢ ﻛﻨﻴﺪ،

ﺗﺎ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺣﻢ ﻛﻨﺪ

آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد؟

عشق است و همین لذت اظهار و دگرهیچ!

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




یا امام رضا!

 

دانه پاشیدم و دیدم که مَحَلم نگذاشت

کفتر صحن تو حق دارد، اگر مغرور است

اصلا آقا چه کسی گفته که اسم تو رضاست

تو علی هستی و مشهد، نجف اشرف ماست…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

فراموش نکنیم که ملاک عزیز بودن انسان در نزد خدا در این نکته است که چقدر خداوند، او را به عشق خودش مشغول کرده است. اگر قلب انسان به عشق الله، زنده بوده و حیات انسانی داشته باشد، تمام شئونات دیگر زندگی‌اش نیز رنگ الهی گرفته ودر استخدام عشق بازی او با الله قرار می‌گیرند.

 

استادمحمد شجاعی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

 

هفته ها تلخ شدن یار کجاست؟

طعم شیرین عسل وار کجاست؟

 

هفته ای منتظر جمعه شدیم

جمعه آمد ولی دلدار کجاست؟

 

هفته ها روز و شبش تاریک است!

ماه زیبای شب تار کجاست؟

 

آتشی در دل ما شعله ور است

ای خدا!عشق شرر بار کجاست؟

 

واسه مون آه جگر سوز بس است

حس آرام دل زار کجاست؟

 

سینه از درد فراق تنگ شده

پس طبیب دل بیمار کجاست؟

 

پشت در فاطمه گفت یا مهدی…!

مرهم زخمی مسمار کجاست؟

 

سرخوش از غیرت عباس شدیم

مردی از جنس علمدار کجاست؟

 

ثمری نیست در این خلق جهان

میوه ی نسل گهر بار کجاست؟

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




از نوشته های زیبای شهید آوینی,,,

 

 

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران بود.

اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم

اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!

اما خبری از پول نبود…

به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

 

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت

و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

 

 

خدای من!

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم

اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …

فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

 

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

 

الهی و ربی  من لی غیرک …

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت


...


 

گفته می‌شود که بیشتر اوقات سقراط جلوی دروازه شهر آتن می‌نشست و به غریبه‌ها خوشامد می‌گفت.

روزی غریبه‌ای نزد او رفت و گفت:

“من می‌خوام در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟”

سقراط پرسید:

 

“در زادگاهت چه جور آدم‌هایی زندگی می‌کنند.”

مرد غریبه گفت:

 

“مردم چندان خوبی نیستند. دروغ می‌گویند، حقه می‌زنند و دزدی می‌کنند. به همین خاطر است که آنجا را ترک کرده‌ام.”

 

سقراط خردمند می‌گوید:

 

“مردم اینجا هم همانگونه‌اند. اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه می‌دادم.”

 

چندی بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط می‌آید و درباره مردم آن سوال می‌کند.

سقراط دوباره پرسید:

 

“آدم‌های شهر خودت چه جور آدم‌هایی هستند؟”

 

غریبه پاسخ داد:

 

“فوق‌العاده‌اند، به هم کمک می‌کنند و راستگو و پرکارند. چون می‌خواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم.”

 

سقراط اندیشمند پاسخ داد:

 

“اینجا هم همینطور است. چرا وارد شهر نمی‌شوی؟ مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را می‌کنی؟!”

 

نکته:

ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم ودر دیگران چیزهایی را میبینیم که در درون ما وجود دارد.

 

انسانی که مثبت ومهربان  باشد،هرکجا برود در اطرافش ودر آدم هایی که با آنها در ارتباط است جز نیکویی چیزی نخواهد دید

 

وانسان کج اندیش ومنفی باف نیز به هرکجا برود جز زشتی ونقصان در محیط پیرامونش چیزی را تجربه نخواهد کرد

 

وقتی تغییر نکنیم هرکجا برویم آسمان همین رنگ است

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وجود هیچکس غمها را از بین نمی برد

اما کمک میکند با وجود غمها محکم بایستیم

درست مثل چتر که باران را متوقف نمی کند، اما کمک می کند آسوده زیر باران بایستیم …

 

ابرها به آسمان تکیه می کنند ؛

درختان به زمین ؛

و انسانها به مهربانی یکدیگر …

گاهی دلگرمی یک نفر چنان معجزه می کند که انگار خدا در زمین کنار توست !

 

جاودان باد سایه کسانی که شادی را علتند نه شریک،

و غم را شریکند نه علت …

 

✔️زندگیتان پر از آدم های خوب✔️

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




۵ روش مؤثر برای بی خیال شدن نسبت به حرف مردم:

 

.۱- یادتان باشد که خیلی از افراد اصلاً حواسشان به شما نیست

 

.“خیلی از ما آنقدر نگران نوع نگاه دیگران هستیم که یادمان رفته آن‌ها اصلاً وقت این کار را ندارند!”

 

.این شما هستید که خودتان را قضاوت می‌کنید. مشکل اینجاست.!

 

.۲- تأیید دیگران فقط یک اتفاق است.

 

.هیچ‌وقت اجازه ندهید نظر دیگران در مورد شما به واقعیتتان تبدیل شود. خودتان را به خاطر خوش‌آیند دیگران تغییر ندهید. با تمام وجود آنچه که هستید را دوست بدارید و بدانید که هیچ‌کس نمی‌تواند شمارا خرد کند مگر خودتان اجازه بدهید.

 

.۳- دنبال این نباشید بدانید فلانی چه نظری راجع به شما دارد.

 

. روزی چند بار باید با خودتان تکرار کنید این است: “این زندگی، انتخاب، اشتباه و درس من است و تا زمانی که به کسی آسیب نرساندم لازم نیست نگران قضاوت آن‌ها باشم”

 

.۴- روی چیزهای مهم تمرکز کنید.

از قدیم گفته‌اند در دروازه رو میشه بست ولی دهان مردم را نه.

 

.تنها چیزی که مهم است نگاه شما به خودتان است. به عقاید و ارزش‌هایتان وفادار بمانید و از انجام آنچه که فکر می‌کنید درست است خجالت نکشید.

 

.ليست زير چند مورد از مسائلی مهمی است که در رشد و تشکیل شخصیت و زندگی‌تان مهم است

 

 .صداقت

.قابل‌اعتماد بودن

.احترام به خویشتن

.تأدیب نفس

.دلسوزی و مهربانی

.پیشرفت

.مثبت بودن

.و…

 

.۵- نگران ترس‌هایتان نباشید

 

.احساسات ما را متقاعد می‌کنند که هر نتیجه ناخواسته‌ای مساوی با نابودی است.

.اگر از من خوشش نیاید چه؟

 

.اگر من را نپذیرند چه؟

 

.اگر در مهمانی تنها بمانم چه؟

 

.با هیچ‌کدام از اتفاقات بالا دنیا به آخر نمی‌رسد. اما اگر به این احساسات تن دهیم در حقیقت به ترس‌هایمان اجازه دادیم که بر ما غالب شوند. واقعیت این است که ما انسان‌ها در پیش‌بینی اینکه اتفاقات بد چه تأثیری بر احساسات ما می‌گذارند آن‌قدرها موفق نیستیم. .

 

.سعی کنید برخورد دیگران را پیش‌بینی کنید به این فکر کنید که عواقب طرد شدن از طرف آن‌ها چیست و به این فکر کنید که بعد از طرد شدن برای ادامه زندگی چه خواهید کرد؟ با انجام همین تمرین ساده، کم‌کم متوجه ميشوید که واقعاً مهم نیست دیگران چی فکر می‌کنند.

 

راه‌حل:

 

.همینی که هستید کافی است. لازم نیست دسته‌های اسکناس از جیبتان آویزان باشد و دیگران به افتخارتان کف بزنند تا پذیرفته شويد.امیدوارم حکایت سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد نشود

 

.آیا شما هم با شرایط مشابه روبه‌رو شده‌اید؟

چطور از پس شرایط برآمدید؟ نظر دیگران چه تأثیر در زندگی شما داشته است.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




حكمت صلوات :

 

صلوات: تنها دعايي هست كه حتما مستجاب مي شود.

صلوات : بهترين هديه از طرف خداوند براي انسان است.

صلوات : تحفه‌اي از بهشت است.

صلوات : روح را جلا مي‌دهد.

صلوات : عطري است كه دهان انسان را خوشبو مي‌كند.

صلوات : نوري در بهشت است.

صلوات : نور پل صراط است.

صلوات : شفيع انسان است.

صلوات : ذكر الهي است.

صلوات : موجب كمال نماز مي‌شود.

صلوات : موجب كمال دعا و استجابت آن مي‌شود.

صلوات : موجب تقرب انسان است.

صلوات : رمز ديدن پيامبر در خواب است.

صلوات : سپري در مقابل آتش جهنم است.

صلوات : انيس انسان در عالم برزخ و قيامت است.

صلوات : جواز عبور انسان به بهشت است.

صلوات : انسان را در سه عالم بيمه مي‌كند.

صلوات : از جانب خداوند رحمت است و از سو فرشتگان پاك كردن گناهان و از طرف مردم دعا است.

صلوات : برترين عمل در روز قيامت است.

صلوات : سنگين‌ترين چيزي است كه در قيامت بر ميزان عرضه مي‌شود.

صلوات : محبوب‌ترين عمل است.

صلوات : آتش جهنم را خاموش مي‌كند.

صلوات : فقر و نفاق را از بين مي‌برد.

صلوات : زينت نماز است.

صلوات : بهترين داروي معنوي است.

صلوات : گناهان را از بين مي‌برد.

 

 

  اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




توصیه های اخلاقی آیت الله بهجت:▶️

 

 تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان،

 

 می نشینی بگو یا صاحب الزمان،

 

 برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان،

 

 صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست

 

 صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن

 

 بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،

 

 شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو

\"السلام علیک یا صاحب الزمان\”

بعد بخواب.

 

 شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد,

 

شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،

دیگر نمیتوانی گناه کنی،

دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی 

و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است:

که

  در حیرت دوران غیبت

فقط کسانی

بر دین خود

ثابت قدم می مانند

که با

روح یقین مباشر

و با مولا

 و صاحب خود

مأنوس باشند\”

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




برای دلهـایی کـه بغض هایشـان سنگین است،

میخواهم برای دلت بگویم"الله اکبر”

خدا بزرگ تر است …

 

بگذار بزرگترت تصمیم بگیرد

بگذار خدا برایت خدایی کند

گوش بسپار به حرف بزرگترت …

از تهِ تهِ دلت …

 

برای تمام اتفاقات زندگی صبر کن

بگذار خدا بشود قرار روزهای بی قراریت …

بیا این بـار خلاف بارهای قبل که “تا تقی به توقی میخورد” زانوی غم بغل میگرفتیم؛

این بار از تهِ تهِ دل، خودمان را دو دستی بسپاریم به جان جانان

 

مگـر میشود مایی را کـه اینجور دل به کرمش بسته ایم دست خالی رد کند؟!!

مگر نه اینکه هنر کنیم در سختی ها هم بگوییم:

 معبود جان … شکرت خدا

 

بگذار خدا برایت خدایی کنـد و بس… 

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




وظیفه ما نیست که خطاهای دیگران را جست و جو کنیم……

 

و به قضاوت درباره دیگران بیندیشیم …

 

 ما باید تمام نیروی خویش را ؛

 برای قضاوت در کار خودمان صرف کنیم

 و تا وقتی که حتی یک خطا در خود میبینیم ،

 حق نداریم که در کار مردم دیگر دخالت کنیم …

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
1 3 5