✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
میلاد نور


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



ﺧﯿﺎﻃﯽ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ :ﺍﮔﺮ ﺷﺒﻬﺎ ﺟﯿﺒﻬﺎﯼ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﻟﺒﺎﺱ
ﻫﺎ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﻨﺪ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ . ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ
ﻣﻦ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺷﯿﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺟﯿﺒﻢ ﺩﺭﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺮﺗﺐ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻭ
ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺯﺍﺋﺪﯼ ﻣﺜﻞ ﺧﺮﺩﻩ ﮐﺎﻏﺬ ﻭ ……ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺳﻄﻞ ﺯﺑﺎﻟﻪ
ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ .ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺳﯿﺪ
ﮐﻪ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺫﻫﻦ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺟﯿﺐ
ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﻤﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻃﯽ ﺭﻭﺯ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﺯﺭﺩﮔﯽ؛ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ؛ ﻧﻔﺮﺕ
ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ .ﺍﮔﺮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻫﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﮑﺎﺭ
ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺫﻫﻦ ﺭﺍ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﺨﺘﻞ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺩﺭ
ﺁﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺫﻫﻦ ؛
ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻟﻪ ﺩﺍﻧﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ . ﺑﺎ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺍﺭ
ﺍﺯ ﺫﻫﻦ؛ ﺑﺎﻋﺚ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺭﻫﺎﺷﺪﻥ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ
ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻧﺘﺮ ﮐﻨﯿﻢ .
ﺑﺎ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺫﻫﻨﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




مردی به نام رمیله تب دار بود؛ هنگام نماز رسید و به سختی غسل نمود و برای نماز جماعت به مسجد رفت، بعد از نماز جماعت تا از درب مسجد بیرون آمد، امیرالمومنین علی علیه السلام را دید که دست مبارک بر روی شانه های رمیله گذاشت و فرمودند:
"رمیله! دچار تب شدیدی بودی ولی باز هم برای نماز جماعت به مسجد آمدی!"

رمیله متحیر و متعجب شد و عرض کرد: بله سرورم ، اما شما چطور متوجه شدید!؟
امیرالمومنین علی علیه السلام لبخندی زد و فرمودند:

"ای رمیله، هیچ زن و مرد مؤمنی نیست که مریض شود ،مگر اینکه

ما بخاطر مریضی او مریض میشویم و

هرگاه محزون میشود ما بخاطر او محزون میشویم و

هر زمان دعا کند ما به او آمین میگوییم و

وقتی ساکت باشد مابرای او دعا میکنیم و در هرکجا در مشرق و مغرب ، مرد و زن مومنی باشد ما با او هستیم"

بصائر الدرجات ج‏1، ص 260

موضوعات: اهل بیت (ع)  لینک ثابت




آیا دیوث فحشه؟
در کتاب معراج السعاده
روایتی از معصوم نقل شده که:
اگر مردی ناموس خود را بدون پوشش مناسب در منظر دید نامحرمان بیاورد خداوند ملکی را مامور میکند که بالای سر او دایما بگوید : دیوث دیوث دیوث

رسول خدا فرمود:
سه گروه داخل آتش هستتد و ملعون. گروه اول دیوث است
پرسیدند دیوث کیست؟
فرمود : مردی که نسبت به عفت و پوشش ناموس خود بی تفاوت است و مردی که اجازه دهد ناموس خود در لباس و حرکات و دیگر امور شبیه مردان شود.

میزان الحکمه جلد 2 ص 102

امام صادق فرمود: بهشت بر دیوث حرام است
دیوث کسی است که نسبت به زن و دختر و خواهرش بی تفاوت است.

رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود: هر مردی که زنش خود را آرایش کند و با آن حالت از منزل خارج شود دیوث است و اگر کسی او را دیوث خطاب کند گناهی نکرده است .

بحار الانوار جلد 3 صفحه 249

پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: … و المَرْاةُ اذا خَرَجَتْ من بابِ دارِها مُتَزَيِّنَةً مُتَعَطِّرَةً و الزّوجُ بذلِكَ راضٍ يُبني لِزَوجِها بكُلّ قَدَمٍ بيتٌ في النّار.

زن اگر از خانة خودش با آرايش و زينت و معطر خارج شود و شوهرش به اين كار او راضي باشد، به هر قدمي كه آن زن بر مي دارد براي شوهرش خانه اي در جهنم بنا مي گردد.

بحارالانوار، ج 100، ص 249

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




: یک هفته قبل از وفات آقای بهجت رضوان الله تعالي عليه دور آقا نشسته بودند ؛
آقای بهجت فرمودند :
امسال برای من ، مشهد خانه اجاره نکنید من امسال حرم امام رضا نمیروم .
علی آقا ( پسر آقای بهجت ) گفت :
حاج آقا ما فرستادیم همان ساختمان سابق در کوچه باقری را اجاره کنند .
آقا فرمودند :
زنگ بزنید و بگویید برگرده ، من امسال مشهد نمی روم .
علی آقا از جا بلند شد و موضوع را به مادرش گفت ؛ مادرش گفت :
آشیخ محمد تقی چی گفتید ؟
آقای بهجت فرمود :
سر و صدا نکنید ، من این هفته یکشنبه ساعت پنج بعدازظهر می میرم ؛ عمرم دیگه تمام شده .
یک ربع مانده به ساعت پنج بیهوش شدند ؛ علی آقا ایشان را گذاشت داخل ماشین تا به دکتر ببرند ، یک لحظه آقا چشمانشان را باز کردند و آرام گفتند :
نبرید ! نبرید !
سر چهارراه بعدی که رسید
آقا بلند شدند و دستشان را روی سینه گذاشتند و گفتند :
" السلام علیک یا صاحب الزمان "
و دقیقاً راس ساعت پنج از دنیا رفتند .
آقا این یک هفته آخر عمرشان را شبها تا صبح بیدار بود ، یک لحظه نخوابید ؛ روزها که برایشان غذا می آوردند یک لقمه می خورد و می گفت :
" بسم الله و بالله و الیک اعود " خدایا به سوی تو میام .
خانم شان میگفت : آقا یک حال دیگری داشتند ، قرآن می خواند و گریه می کرد و می گفت :
خدایا خیلی قرآن را دوست دارم ، روز قیامت هم برام قرآن میاری ؟ بعد فرمود برام گریه نکنید .
آقا صبح دوشنبه می آمدند حرم . علی آقا میگوید :
صبح دوشنبه بعد از زیارت قبر آیات عظام ،
آقا دست من را گرفتند و گفتند : پسرم من را اینجا دفن می کنند .
من این مطلب را جایی نقل نکردم .
صبح روز دفن ، هنگامی که جنازه را آوردیم برای دفن ، دیدم همان جایی است که پدرم آدرس داد ، به آقای مسعودی (تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها) گفتم :
چه شد اینجا دفن کردید ؟
آقای مسعودی گفت :
هر کجا داخل حرم دنبال قبر رفتیم پیدا نشد ، فقط همین جا را پیدا کردیم .
هديه به روح پاك آیت الله العظمی بهجت "قدّس سرّه" اللّهــم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهــم

ایت الله بهجت (ره):
استادم سید علی قاضی(اسوه العارفین) را در خواب دیدم به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام نداده اید
ایشان فرمودند:حسرت میخورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را میخواندم….

اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم

موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت




خدايا كودكان گل فروش را مي بيني؟! مردان خانه به دوش*زبانهاي عشق فروش* انسانهاي آدم فروش* همه را مي بيني؟ ميخواهم يك تكه آسمان كلنگي بخرم، ديگر زمينت بوي زندگي نميدهد.

—2—

دهانتان را به اندازه اي باز كنيد كه حرف در دهانتان نگذارند…

—3—

از تقدير سرنوشت غمگين مباش
چه بسا سگ هايي بر روي اجساد شيرها رقصيدند
شادي كردند و خود را بزرگ پنداشتند
ولي نمي دانستند شير، شير مي ماند و سگ، سگ…

—4—

زمانيكه خاطره هايت از اميدهايت قوي تر شدند
بدان كه دوران پيريت اغاز شده است…

—5—

كارگر خسته اي سكه اي از جيب كت كهنه اش درآورد تا صدقه دهد، ناگهان جمله اي روي صندوق ديد و منصرف شد، "صدقه عمر را زياد مي كند".

—6—

دهان مردم دروازه ايست كه بستن آن دشوار است
ولي مي تواني با ادامه ي كاري كه موجب گشودن دهانشان شده آنها را بسوزاني

—7—

حلقه ازدواج بايد در فكر انسان باشد نه در انگشت دست چپش…

—8—

تمام تاريخ عبارت است جنگ سربازاني كه همديگر را نميشناسند
و با هم ميجنگند براي دو نفر كه همديگر را ميشناسند و نميجنگند…

—9—

بدترين خطايي كه مرتكب مي شويم، تــوجه به خطاي ديگران است…

—10—

جاده هاي زندگي را خدا هموار مي كند
كار ما فقط برداشتن سنگ ريزه هاست…

—11—

مردي و نامردي، جنسيت سرش نمي شود
معرفت كه نداشته باشي، نامردي…

—12—

تونل ها ثابت كردند كه حتي در دل سنگ هم، راهي براي عبور هست ‌
ما كه كمتر از آنها نيستيم، پس نا اميدي چرا…؟

—13—

گاهي اوقات
آدم از آن دسته چيزهاي بد ديگران ابراز انزجار مي كند كه در خودش وجود دارد…

موضوعات: سبک زندگی اسلامی  لینک ثابت




ﺍﺯﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود
ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ
ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ .
ﺍﻣﺎﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭﺷﺮﺍﺭﺕ.
ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﺭﺍﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎﺑﯿﺎ.
ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭﺭﺍﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮ.
ﺍﻣﺎﭘﺴﺮﭼﻬﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ
ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ
ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﮐﺎﺭﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﺩﺭﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮﺁﻣﺪ
ﭘﺪﺭﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ .
ﺁﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




مواظب باشیم دلمان جایی نرود که اگر رفت بازگرداندنش کار سختی است و گاهی محال است. اگر برگردد معمولاً مجروح و معلول باز می‌گردد. باید مراقب باشیم، دل آدم، سر به هوا و خیلی عاشق پیشه است و خیلی سریع انس می‌گیرد. اگر غفلت کنیم، می‌رود و خودش را به چیزهای بی‌ارزش وابسته می‌کند.
(علیرضا پناهیان)

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




دلم از همه که میگیرد! "مُجیر" را باز می کنم "سُبحانَکَ یا اللهُ،تَعالَیتَ یا رَحمنُ، اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر"

کم کم، معصیت هایم از ذهنم عبور می کند
اشک،اشک
دانه های مروارید اشک هایم را به نخ می کشم، وقتی به صد رسید نخ را گره میزنم، شروع می کنم:استغفرالله ربی و اتوب علیه

اما مگر معصیت های من با یک دور تسبیح پاک می شود؟

تو نگاهم کردی، گناه کردم!
گفتی توبه کن، نکردم!
گفته بودی"شما را نیافریدم مگر برای عبادت"
اما من تمام برنامه ریزی هایت را بهم زدم!
اما تو باز هم روزی ام را نبریدی!
خندیدم و شکر نگفتم!
سالم بودم و سجده نکردم!
اما بعد از هر قطره اشک شکایت کردم!
باز نگاهم کردی و خندیدی!
ناشکرتر از من نیافریدی، نه؟

"سُبحانَکَ یا سَیِّدی، تَعالَیتَ یا مَولی،اَجِرنامِنَ النارِیا مُجیر"
ای مولای من!

رقم معصیت هایم بیشتر از نعمت هایت نباشد کمتر نیس
اما تو آن بخشنده ی مهربانی
یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ! یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ
جز خودت چه کسی رفیقم خواهد شد؟ من که جز تو کسی را ندارم!
اگر تو هم نبخشی به چه کسی پناه ببرم؟
اَللّهُمَّ اغفر�

موضوعات: مناجات  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم