✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
به یاد 175شهید غولص دست بسته


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




اعوذ بالله من نفسی

حق پیمانه را ادا کنید(و کم فروشی نکنید)، و به دیگران زیان نرسانید(181)و با ترازوی صحیح وزن کنید،(182) و از اموال مردم چیزی کم نگذارید، و در زمین به فساد نکوشید(183)

سوره شعرا
کلام حق…کمی تفکر کنیم

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت





#داستانک
تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن.
همسرم آمد . بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد.
وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم
یک و نیم کیلو نبود. از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد.
حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره.
سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد.
بعله.
تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود.
در بهت و عصبانیت ماندم.
از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است.
به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد ، از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود!!
یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟!
ویک دعوای بزرگ راه بیاندازم..
بعد بی خیال شدم.
توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ، فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست وحسابی میدهم.
بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت کن.
رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده.
ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم.
ارزش ندارد غرغر کنم.
ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟!
یک خرید اشتباهی. همین
دم غروب ، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟
آرام گفتم : راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود.
یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه . تمام.
همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری و خسته میشی ، دیگه نخواد سبزی هم پاک کنی.
آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد. مکث را تمرین کردم….
و ﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه میکردم.
و فهمیدم اگر او نموقع زنگ میزدم امکان داشت روز قشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر
ربطی نداره متاهلی یا مجرد مکث را تمرین کن. گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . .
گاهی آرامش داریم ، خودمون خرابش میکنیم . . .
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم . . .
گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .
گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم . . .
گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم . . .
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم . . .
و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . .
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم…بدونیم. . . .
کاش بیشتر مراقب خودمون ، تصمیماتمون و گاهی . . .
گاهی های زندگیمون باشیم . .

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 

روزي پيامبر اسلام از محلی می گذشت، مشاهده كرد گروهی از جوانان سرگرم مسابقه وزنه برداري هستند. آنجا سنگ بزرگی بود كه هر كدام آن را به قدری توانايی خود بلند می كردند. رسول خدا صلی الله عليه و آله پرسيدند:

چه می كنيد؟ گفتند:

- زورآزمايی می كنيم تا بدانيم كدام يک از ما نيرومندتر است؟

فرمود: مايليد من بگويم كدامتان از همه قويتر و زورمندتر است؟

عرض كردند:

بلی! يا رسول الله صلي الله عليه و آله. چه بهتر كه پيامبر سلام بگويد چه كسی از همه قويتر است؟

پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله فرمود:

از همه نيرومندتر كسی است كه هرگاه از چيزی خوشش آمد علاقه به آن چيز او را به گناه و خلاف حق وادار نكند و هرگاه عصباني شد طوفان خشم او را از مدار حق خارج نكند. كلمه اي دروغ يا دشنام بر زبان نياورد و هرگاه قدرتمند گشت به زياده از اندازه حق خود دست درازی نكند.

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




قناعت مور و حرص زنبور
زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار می دید و حرصی تمام میزد. او را گفت:
ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم.
این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست. قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد. مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید.
زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟
مور گفت: هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد، به جاییش کشند که نخواهد.
و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند، از موعظه واعظان بی نیاز گردد…

جوامع الحکایات سدید الدین محمد عوفی

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




#چند_ثانیه_تفکر

#پیشنهاد میکنم بخونید

دعا لاستيک يدک نيست که هرگاه مشکل داشتي از ان استفاده کني بلکه فرمان است که تو را به راه درست هدايت مي کند.

مي دوني چرا شيشيه جلوي ماشين اونقدر بزرگه ولي آينه عقب اونقدر کوچيکه؟! چون گذشته به اندازه آينده اهميت نداره. بنابراين هميشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.

دوستي مثل يک کتابه, چند ثانيه طول مي کشه که آتيش بگيره ولي سالها طول مي کشه تا نوشته بشه.

تمام چيزها در زندگي موقتي هستند. اگر خوب پيش مي ره ازش لذت ببر، براي هميشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پيش مي ره نگران نباش، براي هميشه دوام نخواهند داشت.

دوستهاي قديمي طلا هستند! دوستان جديد الماس. اگر يک الماس به دست آوردي طلا را فراموش نکن چون براي نگه داشتن الماس هميشه به پايه طلا نياز داري.

اغلب وقتي اميدت رو از دست مي دي و فکر مي کني که اين اخر خطه، خدا از بالا بهت لبخند مي زنه و ميگه: آرام باش عزيزم، اين فقط يک پيچه نه پايان.

وقتي خدا مشکلات تو رو حل مي کنه تو به توانايي هاي او ايمان داري. وقتي خدا مشکلاتت رو حل نمي کنه او به توانايي هاي تو ايمان داره.

شخص نابينايي از سنت آنتوني پرسيد: ممکنه چيزي بدتر از از دست دادن بينايي باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصيرت.

وقتي شما براي ديگران دعا مي کنيد، خدا مي شنود و انها را اجابت مي کند و بعضي و قتها که شما شاد و خوشحال هستيد يادتان باشد که کسي براي شما دعا کرده است.

نگراني مشکلات فردا را دور نمي کند بلکه تنها آرامش امروز را دور مي کند.

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




 #گلستان_سعدی

یکی از پسران هارون‌الرشید پیش پدر آمد خشم‌آلود که فلان سرهنگ‌زاده، مرا دشنام مادر داد. هارون ارکان دولت را گفت جزای چنین کس چه باشد؟ یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی!
هارون گفت ای پسر، کَرَم آنست که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنام مادر ده! نه چندانکه انتقام از حد درگذرد، آنگاه ظلم از طرف ما باشد و دعوی از قِبَل خصم:

نه مردست آن به نزدیک خردمند
که با پیلِ دمان پیکار جوید

بلی مرد آنکس است از روی تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید

 *دمان : خروشان و خشمگین

#گلستان
#سعدی
#باب_اول در سیرت پادشاهان

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا ،
به خدایی که خودم میدانم ،
نه خدایی که برایم از خشم ،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .
به خدایی که خودم میدانم ،
به خدایی که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد ،

به خدایی که خودم میدانم …

#سهراب_سپهری

 

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




هر"پرهیزکاری"گذشته ای دارد!!!!!…..
وهر"گناه کاری"آینده ای!!!!!…..
پس قضاوت نکن………!!!
میدانم اگر…
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم…
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد… تا به من ثابت کند…
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگر یم…
“پناه “؛
میبرم به “خدا “،
از عیبی که؛
“امروز “درخود میبینم
و؛
“دیروز “
“دیگران را “به خاطر…
“همان عیب"ملامت کرده ام…
محتاط باشیم، در “سرزنش “
و"قضاوت کردن “دیگران
وقتی…
نه از” دیروزاو"خبر داریم،
نه از"فردای خودمان"…

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم