✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
من دل شکسته ام تو چرا گریه می کنی؟


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



من بال و پر شهید را می بوسم

پا تا به سر شهید را می بوسم

دستم نرسد اگر به دامان شهید

دست پدر شهید را می بوسم

……

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

بر قامت بی سر شهیدان صلوات

از دامن زن مرد به معراج رود

بر دامن مادر شهیدان صلوات

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت




بی شک گدای خانه ات آقا شود، حسین

هر قطره زود پیش تو دریا شود، حسین!

فیض گدایی تو به هر کس نمیرسد
باید که زیر نامه اش امضا شود: “حسین
هر کس شنید کار گنهکار با شماست
خواهد که رو سیاه دو دنیا شود، حسین

وقتی که درب خانه ی لطف تو در دل است
ما سینه میزنیم که در وا شود، حسین!

در روضه ها به قرب خداوند میرسیم
شبهای هیئتت شب احیا شود، حسین

آقا جوان سینه زنت حاجتش شده:
در کاروان کرب و بلا جا شود، حسین

از کودکیم تا دم مرگم به روی لب
تنها حسین بوده و تنها شود : حسین

ای کاش وقت مردن من! وقت احتضار
ذکر مدام بر لبم آنجا شود: “حسین…”

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




در پیش علی حقیر بودن عشق است
آهو به پناه شیر بودن عشق است


در محضر سلطان ولایت حیدر
افتاده و سر به زیر بودن عشق است


گر حیدر امیر کل عالم باشد
زیر نظر امیر بودن عشق است


بر تخت سلیمان نبی حک کردند
در ملک علی فقیر بودن عشق است


از سوی کمان ابروانش به خدا
مجروح یکی دو تیر بودن عشق است


در آتش چشمان سیاهش ولله
گرم دم یا مجیر بودن عشق است


در طی طریق عاشقی سوی نجف
آوارهء این مسیر بودن عشق است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

فضل بن زبیر می‏گوید:
نزد «سدی» نشسته بودم که مردی وارد شد و کنار ما نشست، یک لحظه متوجه شدیم که بدنش بوی «صمغ» میدهد.
(  صمغ، شیره ‏ای است که از بعضی درختان مانند صنوبر گرفته می‏شود)
«سدی» به او گفت «صمغ» می‏فروشی؟ او گفت:
خیر! «سدی» گفت: این بو برای چیست؟
آن مرد گفت:
من در لشکر  عمر_بن_سعد بودم و فقط در لشکر  میخ_چادر می‏فروختم.
بعد از  روز_عاشورا،  رسول_خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را در خواب دیدم و در کنار آن حضرت، حضرت  امیرالمؤمنین  امام_علی_علیه_السلام و  امام حسین_علیه_‏السلام نیز حضور داشتند و دیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به اصحاب امام حسین علیه السلام آب می دهد.
من هم در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله تقاضای  آب کردم؛ ولی آن حضرت از آب دادن به من خودداری کردند و فرمودند:
آیا تو نبودی که به دشمنان ما کمک کردی؟ گفتم  یا_رسول_الله! من فقط میخ می‏فروختم، در همین حال رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه ‏السلام رو کردند و فرمودند: به او صمغ بخوران. حضرت امیرالمرمنین امام علی علیه ‏السلام هم جامی به من دادند و من از آن خوردم، وقتی که بیدار شدم، تا سه روز از مخرج بول من، صمغ بیرون می‏ آمد،
سپس آن حالت بر طرف شد؛ ولی بوی آن باقی ماند. «سدی» به او گفت:
نان گندم بخور و هر چه از نباتات هست بخور و از آب فرات نیز بنوش؛
یعنی هر چه دوست داری بخور، برای این که هرگز فکر نمی‏کنم بهشت را مشاهده کنی
اگر عذاب یک میخ فروش سپاه دشمن  سیدالشهدا علیه السلام در دنیا چنین بوده وای برقاتلین ومتابعین قاتلین مولایمان حسین علیه السلام

منبع:مدینه المعاجز، ج ۴، ص ۸۷٫ کرامات حسینیه و عباسیه

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




برای کشتن زائر بسی درایت شد

عجب که ظلم عظیمی بر این جماعت شد

 

خدا کند که بپاشد اساس آل سعود

از این فجایع خونین که در عبادت شد

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




کیست حیدر؟،شورش این سینه هاست
کیست حیدر؟،عشق ازدیرینه هاست
کیست حیدر؟،پاکی آئینه هاست
کیست حیدر؟،گردش آدینه هاست
کیست حیدر؟،قلب عالم راشعف
کیست حیدر؟،پادشاه لوکشف
کیست حیدر؟،دست حق دردست او
کیست حیدر؟،راه حق بنبست او
کیست حیدر؟،هست من ازهست او
کیست حیدر؟،می فروشان مست او
کیست حیدر؟،هستی جان من است
کیست حیدر؟،کُل ایمان من است
کیست حیدر؟،شیرشیران عرب
کیست حیدر؟،سروری عالی نسب
کیست حیدر؟،آدمی راتاب وتب
کیست حیدر؟،نور ِتاریکی ِشب
کیست حیدر؟،غم گسارروح وجان
کیست حیدر؟، مقتدای شیعیان
کیست حیدر؟،اوکه دارد ذوالفقار
کیست حیدر؟،لشکری رابیقرار
کیست حیدر؟،راد مرد تکسوار
کیست حیدر؟،درره حق جان نثار
کیست حیدر؟،اوکه غوغامی کند
کیست حیدر؟،کفر رسوا می کند
کیست حیدر؟،دررکابش بوذراست
کیست حیدر؟،درکنارش قنبراست
کیست حیدر؟،دشمن اواَبتراست
کیست حیدر؟،جایگاه اش منبراست
کیست حیدر؟،یک شَه والامقام
کیست حیدر؟،ازخدا براو سلام
کیست حیدر؟،فاتح خیبر بُود
کیست حیدر؟،اوکه یک صفدربُود
کیست حیدر؟،یار ِپیغمبر بُود
کیست حیدر؟،حجت داوربُود
کیست حیدر؟،افتخارخالق است
کیست حیدر؟،سربدار خالق است

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




 

مرحوم شیخ عبدالله بختیاری (مشهور به پیاده) ميفرمودند شخصی در نجف در مجالس امام حسین علیه السلام شرکت می نمود اما اصلاً گریه نمی کرد چون برای چای و سیگاری که در این مجالس به شرکت کنندگان می دادند حاضر می شد، نه برای مصیبت شنیدن و گریستن! من هم او را می دیدم خیلی ناراحت می شدم.

هنگامی که به ایران بازگشتم دیدم او هم به ایران آمده و همان برنامه ی نجف خود را در ایران هم انجام می دهد! (یعنی تنها برای چای خوردن به روضه می آمد) پس از مدتی از دنیا رفت و من در خواب دیدم او در باغی سرسبز و خرم و بسیار خوشحال بود ! گفتم: « تو این جا چه کار می کنی ؟! » گفت: « این باغ را امام حسین علیه السلام به من داده است ؛ پس از مرگم سیدالشهداء علیه السلام آمد و دستم را گرفت و فرمود: ” فعلاً برو در این باغ تا فردای قیامت هم جائی که در بهشت برایت معین کرده ام ، به تو بدهم ” »!

من (=شیخ عبدالله پیاده) گفتم : « آخر تو که گریه نمی کردی ! » او پاسخ داد : « بله ؛ اما آیا تو دیدی من چای جای دیگری را بخورم ؟! من تنها چای امام حسین علیه السلام را می خوردم »
 


( رمز و راز کربلا ، ص 155 )

 

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




فرمانده داشت با شور و حرارت صحبت مي‌كرد. وظايف را تقسيم مي‌كرد و گروه‌ها يكي يكي توجيه مي‌شدند.

يك دفعه يادش آمد بايد خبري را به قرارگاه برساند. سرش را چرخاند؛ پسر بچه‌اي بسيجي را توي جمع ديد.

گفت: «تو پاشو با اون موتور سريع برو عقب اين پيغام رو بده.»
پسر بچه بلند شد. خواست بگويد موتورسواري بلد نيستم، ولي فرمانده آنقدر با ابهت گفته بود كه نتوانست.

دويد سمت موتور، موتور را توي دست گرفت و شروع كرد به دويدن. صداي خنده‏ي همه‏ي رزمنده‌ها بلند شد.

موضوعات: جبهه و شهدا و جانبازان  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم