✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
امروز نشستم دو سه خط نامه نوشتم


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 



 

از بین بردن گمراه کننده

مردی برای امام حسن -ع-هدیه ای آورده بود، امام به او فرمودند: در مقابل هدیه ات کدامیک از این دو را می خواهی، بیست برابر هدیه ات -بیست هزار درهم- بدهم یا بابی از علم را برایت بگشایم، که بوسیله آن بر فلان مرد که ناصبی و دشمن خاندان ما است غلبه پیدا کنی و شیعیان ضعیف الاعتقاد آبادی خود را از گفتار او نجات دهی، اگر آنچه بهتر است انتخاب کنی من هم بین دو جایزه جمع می کنم -یعنی بیست هزار درهم و باب علم-.در صورتیکه در انتخاب اشتباه کنی به تو اجازه می دهم که یکی را برای خود بگیری!

عرض کرد: ثواب من در اینکه ناصبی را مغلوب کنم و شیعیان ضعیف را هدایت و از حرفهای او نجات بدهم آیا مساوی است با همان بیست هزار درهم؟ فرمود: آن ثواب بیست هزار برابر بهتر از تمام دنیاست. عرض کرد: در این صورت چرا انتخاب کنم آن قسمتی را که ارزشش کمتر است، همان باب علم را اختیار می نمایم.

امام فرمود: نیکو انتخاب کردی؛ باب علمی که وعده داه بود تعلیمش نمود و بیست هزار درهم را نیز اضافه بعه او پرداخت، و او از خدمت امام مرخص شد.

در آبادی با آن مرد ناصبی بحث کرد و او را مجاب و مغلوب نمود. این خبر به امام رسید، و روزی اتفاقا شرفیاب خدمت امام شد، امام به او فرمود: هیچکس مانند تو سود نبرد، هیچکس از دوستان سرمایه ای مثل تو بدست نیاورد، زیرا در درجه اول دوستی خدا، دوّم دوستی پیامبر و علی -ع- سوم دوستی عترت و ائمه، چهارم دوستی ملائکه، پنجم دوستی برادران مؤمنت را بدست آوردی، و به عدد هر مؤمن و کافر پاداشی هزار برابر بهتر از دنیا نصیبت شد، بر تو گوارا باشد.)۱)

۱. داستانها و پندها ۴/۹۱- احتجاج طبرسی ص ۶

منبع : یکصد موضوع ۵۰۰ داستان ، ج۱ ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت




 

چون بپا شد مجلسی از عالمان

عالمان کیش های آن زمان


هم مسیحی هم نصارا هم یهود

عده ای زرتشت و بودا نیز بود


هرکسی گوید سخن چندین و چند

جمله در اثبات آئین خودند


هرکه دور خود به پا کرده بساط

گوید از پیغمبرش از معجزات


هرکه گوید دین من افضل تر است

رهبرم از میرتان قدری سر است


ناگهان مردی بپا شد از میان

گفت از دین کلیمم مردمان


او عصا را اژدها بنموده است

نیل را با آن عصا بگشوده است


صاحب نور و ید بیضاست او

با خدا در وادی سیناست او


کرده صحبت با خداوند کریم

نام او از این سبب گشته کلیم


زد یکی در آن میان بر او نهیب

بود بر دستان او نقش صلیب


اخم را درهم نمود از جای خواست

گفت موسی گرچه دینش از خداست


لیک عیسی مرده را جان می دهد

بر تن بیمار درمان می دهد


کور را با دست خود بینا کند

روح را در سینه گل جا کند


تک به تک هرکس کلامی ساز کرد

حرفی از آئین خود ابراز کرد


ناگهان روشن دلی فریاد کرد

جذبه ای در آن میان ایجاد کرد


گفت ای مردم ندارم ادعا

لیک دارم صحبتی من با شما


می کنم وصف یکی مرد عرب

تا دهانها وا بماند از عجب


مردی از جنس نبی از جنس نور

شد خدا با چهره او در ظهور


او دریده اژدها در کودکی

در دلش ترسی نباشد اندکی


با همه پیغمبران او بوده یار

لیک با احمد شده او آشکار


قدرت دادار و شمشیر خداست

الغرض گویم که او شیر خداست


او برای دین هزاران زخم خورد

او در قلعه به روی دست برد


دست او بر حلقه ی در تا فتاد

لرزه ای بر قلعه ی خیبر نهاد


درب سنگی را ز جایش کند او

دور تر از جای خود افکند او


او پسر عم رسول کبریاست

به به او داماد ختم الانبیاست


فاطمه دخت پیمبر را نگر

گشته بهر نام آقایم سپر


در شب هجرت که سیل مشرکین

از برای قتل ختم المرسلین


بود دور خانه با شمشیرها

اوست که خفته بجای مصطفی


دست او را خاتم پیغمبران

به همه یاران خود داده نشان


احمد آنجا گفته با لحنی مبین

اوست بعد من امیرالمومنین


گرچه غصب حق او کرده عدو

آسمان در ابر کی گردد فرو


دشمن او حاصل کار خطاست

انعقاد نطفه ی او از زناست


ای که دم از حضرت عیسی زدی

گو که آیا گرد کعبه آمدی


روی آن خورده شکافی رو ببین

پرس از من از چه گشته اینچین


مادر آقای ما با حمل خود

در طواف خانه ی دلدار شد


چونکه وقت وعده اش آغاز شد

در نه آن دیوار از هم باز شد


مادر عیسی نگر چون زد قدم

بهر وضع حمل رفت سوی حرم


ناگهان پیک آمد از سوی خدا

گفت مریم مادر عیسای ما


گرچه طفلت مرد بالا منصبی ست

رو برون این خانه زایشگاه نیست


کعبه زایشگاه شاهنشاه ماست

فرق آقای من و تو تا کجاست


نعره ای زد بر یهودی همچو شیر

آن یل روشن دل و والا ضمیر


گفت گر موسی یدش بیضا بود

گر عصایش رخنه در دریا بود


خالق موسی تو ارباب ماست

ذکر او سر منشأ اعجازهاست


شاه من در جنگ ها کرار بود

تیغ او بران و آتشبار بود


ضربه هایش کوه از جا می کند

چون چمن از دشمنان سر می زند


سیل دشمن را کند دود و سراب

وای خشم او عذاب اندر عذاب


لافتی گفته به او رب کبار

تیغ او لا سیف الا ذوالفقار


آب می شد زهره دشمن اگر

دستمال زرد می بست او به سر


ذوالفقار او همیشه خون چکان

کس نبود از ضربه هایش در امان


با همین خشم با همین جنگ آوری

با همین نیروی دست صفدری


می برد بهر یتیمان عرب

روی دوشش هر شبی نان و رطب


با همین جاه و مقام و اقتدار

طفل را می کرد بر پشتش سوار


لیک موسی تا که با یک ضربه مشت

از میان قبتیان یک مرد کشت


در خطر گشت و برای جان خود

در فرار از مرمان شهر خود


گر که موسی بحر را بگشوده است

شاه من شق القمر بنموده است


شاه من خالق بر این ارض و سماست

بهر موسای تو مانند خداست


اینکه من گفتم نمی از بحر بود

قطره ای از بیکران دهر بود


گر کسی گوید که حرفم نا رواست

این همه مدح و ثنا بی محتواست


گر رود بیند به انجیل و زبور

یا کند تورات موسی را مرور


تا ببیند حرفهایم بوده راست

نام مولای من آنجا ایلیاست


شد چو کشتی در دل دریا اسیر

نوح را دست علی شد دستگیر


در دل ماهی چو یونس جا گرفت

دست سوی همسر زهرا"س” گرفت


چونکه در دل داشت مهر بوالحسن

بهر ابراهیم آتش شد چمن


باب زینب باب کلثوم و حسین

باب محسن فاتح بدر و حنین


بر هزاران موسی و عیسی سر است

پای او بر شانه ی پیغمبر است


در ظهور مهدی آل عبا

می کند عیسی به ایشان اقتدا


هیچ کس با مرتضی هم سنگ نیست

چون خدا در عالم هستی یکی ست

موضوعات: حضرت فاطمه زهرا(س) و امام علی(ع)  لینک ثابت




بگذر ز علم رسمی، که تمام قیل و قال است

من و درس عشق ای دل! که تمام وجد و حال است


ز مراحم الهی، نتوان برید امید

مشنو حدیث زاهد، که شنیدنش وبال است


طمع وصال گفتی که به کیش ما حرام است

تو بگو که خون عاشق، به کدام دین حلال است؟


به جواب دردمندان، بگشا لب ای شکرخا!

به کرشمه کن حواله، که جواب صد سوال است


غم هجر را بهائی، به تو ای بت ستمگر

به زبان حال گوید که زبان قال لال است



اشعار شیخ بهائی

موضوعات: فرهنگی-اجتماعی- مذهبی  لینک ثابت




بر همه عالم ، تهنیت بادا ، جشن پیوند ِ، حیدر و زهرا

جشن پیوند دو نور داور است ، جشن وصل دو گل پیغمبر است

جشن رحمت ، جشن نور است ، غم امشب از ، هر دل دور است

این عروسی به همه مبارک باد ، جان فدای این عروس و این داماد

تهنیت بگو به شخص پیغمبر ، با گل خنده و با یک قلب شاد

تهنیت یا سیدی یا مصطفی


گل بریزد از ، جنت الاعلا ، بر سر حیدر ، بر سر زهرا

هر مَلَک محو ِ تجلای حیدر ، حوریان به دور زهرای اطهر

دل ِ عالم ، شده شیدا ، بَه بَه ، به این ، جشن زیبا

ای خوشا کسی که هر دم میکند ، روی دل سوی علی و فاطمه

باشد از عنایت خاص ایزد ، سائل کوی علی و فاطمه

تهنیت یا سیدی یا مصطفی


شکر للّه ما ، غرق آواییم ، عبد مولاییم ، عبد زهراییم

فقر ما و فضل و جود و احسان ها ، هر چه داریم بُوَد از لطف آن ها

ای بر روی ، لب ذکرتان ، جان ها فدای راهتان

ای بُوَد سعادت ما پیروان ، که شویم یاور عترت و قرآن

میرسد روز ظهور انشاءالله ، از عنایت خداوند منّان

العجل یا حجت بن العسگری

موضوعات: خانواده آسمانی  لینک ثابت




 

قدّ و بالاي علي از چشم زهرا ديدني‌ست

واي‌! وقتي مي‌رسد دريا به دريا ديدني‌ست

 

ماه در امواج دریا ديدني تر مي‌شود

قدر زهرا با علي فهميدني تر مي‌شود

 

 

موضوعات: خانواده آسمانی  لینک ثابت




ستاره ها همه بیتاب دیدن داماد

گرفته‌اند حسودان کوردل، غمباد

 

وضو گرفته و با احترام باید گفت

جناب حضرت داماد، شاخه ی شمشاد

 

تمام آ ینه های مدینه غش کردند

نگاه فاطمه تا در نگاهشان افتاد

 

کلیدباغ جنان را خدا ،مراسم عقد

به این عروس سرسفره زیر لفظی داد

 

ترانه ی لب داود خوش صدا این است

علی و فاطمه ، پیوندتان مبارکباد.

 

 

سالروز پیوند عروس آسمانی خدا با امیرالمومنین بر شما مبارک.

موضوعات: خانواده آسمانی  لینک ثابت




آسمان میخواند امشب قدسیان دف میزنند

حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند

 

شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟

تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟

 

آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی

آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی

 

امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا!

شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا!

موضوعات: خانواده آسمانی  لینک ثابت




کاروانِ ستاره ها، امشب در زيباترين جشنِ عشق و سرور حاضرند،

لحظه ها، بي صبرانه در گذرگاهِ وصالِ دو شاخه ي مهرباني، پايکوبي مي کنند.

صداي افلاکيان، سکوت را پس مي زند و خورشيد، شعاعِ عشق مي گسترد.

قصرِ شادماني، از استواري ايمان، برخود مي لرزد.

دست هاي تقدير، در پيِ شکوفه هاي اخلاصند و نسترن ها مي آيند تا حضور زهرا و علي را جشن بگيرند.

غبار قدم هايشان، طراوت گل هايِ زندگي را بي قرار مي سازد.

عروسي خورشيد، با ترنّم لب هاي پدر و هديه ي صحيفه ي نوراني، از کوه هاي بلندِ تفاهم طلوع مي کند،

حصارِ دلتنگي را درهم مي شکند و شکوهِ بي مانند لحظه هايِ عاشقانه را به تماشا مي نشيند.

اول ذيحجه، روزي مبارک براي همه ما شعيان است. اين روز سالروز پيوندي آسماني است که ديگر هيچ گاه مانند آن در تاريخ تکرار نشد. علي عليه السلام، با فاطمه سلام الله عليها، برترين بانوي جهان پيمان عشق بست و خدا، آخرين فرستاده خويش را بر اين پيمان گواه گرفت.

زندگي مشترک حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) در خانه اي ساده اما پر از نور و مهر آغاز شد. ياد خدا چلچراغ خانه آنها بود و غير از رضايت حضرت حق خواسته ديگري آنها را به خود مشغول نکرد. زهرا عليهاالسلام رازدار علي عليه السلام بود و علي عليه السلام پناهگاه فاطمه عليهاالسلام و سراسر زندگي مشترک امام علي عليه السلام و حضرت زهرا عليهاالسلام ، سرشار از مشق هاي نيکوست.

ازدواج حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) در قرآن :

در قرآن آيه‌اي وجود ندارد که به صورت مستقيم به ازدواج امام علي(ع) و حضرت فاطمه(س) اشاره کرده باشد. ولي آياتي وجود دارد که به گونه‌اي مرتبط و مناسب با اين رويداد است.

آيه انتهايي سوره کوثر :

اين سوره، دشمن پيامبر(ص) را مقطوع النسل مي‌داند و عنوان مي‌کند که خدا به پيامبر اکرم(ص) خير کثير عطا کرده است و مي دانيم که با ازدواج امام علي(ع) و حضرت زهرا(س) بود که نسل حضرت پيامبر(ص) ادامه پيدا کرده و گسترش مي‌يابد.

آيه‌اي از سوره رحمن:

در اين سوره چنين آمده:

دو دريا را روان کرد تا با يکديگر تماس پيدا کردند… از آن دو مرواريد و مرجان بيرون مي‌آيد.

در تفسير اين دو آيه، در روايات آمده که منظور از دو دريا حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) و منظور از مرواريد، امام حسن(ع) و مرجان، امام حسين(ع) است

آري. پيوند علي(ع) و فاطمه(س) ، زيباترين لبخندي مي شوند که براي هميشه در ذهن آينه ها باقي خواهند ماند.

موضوعات: خانواده آسمانی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم