✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
داستان چشمه


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




علامه امینی تعریف کرده است که:
مدتها فکر می کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا (ع) را چگونه به او می دهد؟
تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین (ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار با صفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست.
کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین (ع) باز گردم.
ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می شد، دیدم از دور کسی به طرف من می آید و هرچه او به من نزدیکتر می شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا (ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه ها را از دست من می گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است.
او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور امیرالمؤمنین (ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
منابع:
1) البدایه النهایه، ج 8، ص 297.
2) یادنامه علامه امینی ص 13 و 14.

موضوعات: دینی و مذهبی  لینک ثابت




 

حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند: هرکس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود، ایمان و دینش ناقص بوده و اگر داخل بهشت شود در مقامی پائین تر از مؤمنین باشد.

همچنین حضرت می فرمودند: کسی که می خواهد بداند آیا اهل بهشت هست یا نه، پس حب و دوستی ما را بر دلش عرصه کند؛ اگر دلش آنرا پذیرفت پس او مؤمن است و کسی که دوستدار و محب ماست باید در زیارت امام حسین علیه السلام راغب باشد، بنابراین شخصی که زائر امام حسین علیه السلام باشد ما او را محب خود میدانیم و از اهل بهشت خواهد بود و کسی که از زوار حضرت اباعبدالله نباشد ناقص الایمان است.

کامل الزیارات، باب ۷۸ ، صفحه ۲۱۶

موضوعات: روایات  لینک ثابت




چرا انبیا همه در منطقه‌ی خاورمیانه بود‌ه‌اند و مثلاً چین یا ژاپن پیامبری نداشته است؟
پاسخ:الف – قبل از هر بحثی باید دقت شود که مقوله‌ی «امامت» پس از نبوت و مقوله‌ی «نبوت» پس از توحید مطرح است. یعنی ترتیب اعتقاد معقول از توحید به نبوت و از نبوت به امامت است. پس اگر کسی در مورد خدا و دین خدا انکار یا حتی شک داشته باشد، اصلاً نباید در مورد پیامبر خدا بپرسد و هیچ پاسخی نیز نمی‌تواند برای او قانع کننده باشد، چرا که او اساساً ارسال کننده را قبول ندارد که مرسل را قبول داشته باشد. فاعل را قبول ندارد که از چگونگی فعلش بپرسد.
ب – اما کسی که خداوند متعال و حکیم را شناخت و ایمان آورد، خود به خود به این نتیجه می‌رسد که او بندگانش را هدایت می‌کند و برای هدایت بندگان نبی و کتاب و امام می‌فرستد، پس او می‌داند که چه کسانی را برگزیند و در کجا مبعوث یا مأمور گرداند. قطعاً چنین نیست که ما نگران هدایت مردمان قدیم در چین و ژاپن بوده باشیم، اما خالق آنها فقط مردمان خاورمیانه را دیده و هدایت نماید. لذا فرمود: خداوند داناتر است که رسالتش را در کجا قرار دهد « اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏ - الأنعام، 124».
ج – برای هدایت مردمان، الزامی نیست که حتماً یک نبی ارسال شود. چه بسا امام یا نماینده‌ی نبی یا پیامبر اولی‌العزم زمان [علما و فقهای هر دین] نیز کفایت داشته باشد و ما اطلاع درستی از این که انبیای گذشته فرستادگانی به نقاط مختلف فرستاده‌اند یا خیر نداریم. اما یقین داریم که حق تعالی بندگان خود را بدون راهنما و حجت رها ننموده و نمی‌نماید.
د – ما از اسامی همه‌ی انبیای الهی و محل و زمان نبوت و رسالتشان نیز خبر نداریم. از مجموع 124 هزار پیامبر، فقط نام 25 نفر در قرآن کریم تصریح شده است و شاید با اسامی دیگری که در احادیث و روایات آمده [مثل حضرات ارمیا، دانیال، خضر نبی – ع] کمتر از 40 نام باشند. لذا نمی‌دانیم که ما بقی چه کسانی و در کجاها و در چه زمانی بوده‌اند. و نمی‌دانیم که انبیایی چون حضرت خضر (ع) که طبق روایات هنوز هم زنده هستند، در کدام سرزمین‌ها رسالت داشته‌اند. همان‌گونه که قبر 5 نبی (ع) در قبرستان تخت فولاد اصفهان است و به رغم آن که مزارشان مشخص است، اکثر مردم نمی‌دانند، چه بسا انبیای بسیاری در میان اقوام دور و نزدیک بوده‌اند که یا تاریخ‌شان از بین رفته و یا از آنان به عنوان دانشمند، نابغه، منجی، شخصیت ملی و اسطوره‌ای (و البته با تحریفات) یاد می‌شود.
حضرت آیت الله جوادی آملی در این زمینه می‌فرمایند: «گروهی از عارفان و حکیمان به استناد برخی از تواریخ، حضرت ادریس را همان هرمس پنداشتند، هم چنان که حضرت شیث را همان آغاثا ذیمون دانستند و عده‎ای شاید بر اثر همین هرمس و آغاثاذیمون و فیثاغورس، مانند آن‎ها مثل ارسطو… را از انبیا دانستند». (سیره پیامبران در قرآن، ص 236، جوادی آملی، چ دوّم، نشر اسراء).
ذکری از این انبیای الهی در قرآن کریم و یا احادیث نیامده است و لابد لزومی نداشته که بیان شود. پس نمی‌توان مدعی شد که اکثر قریب به اتفاق انبیا در خاورمیانه بوده‌اند، بلکه می‌توان مدعی شد که انبیای اولی العزمی که نامشان و تاریخ‌شان و کتابشان در قرآن یا احادیث تصریح شده، همه از سلاله‌ی حضرت ابراهیم (ع) بوده و در مراکز تجمع و قدرت مبعوث شدند تا امکان گسترش دعوت باشد

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




 پرسید رفیقی که مرا لیک سوال است
از بعد حسین انکه شهنشاه جهان است،


مبهوت وقارش شرف و دشت و جبال است،
این گریه و شیون که به هر ماه و به سال است،


سیر حکمیست،یا که فقط خواب و خیال است،
پیر برفت و نظری کرد به لبخند،


فرمود که ای عاقل روشن دل و دلبند،
مجنون نشدی،تا که بدانی که در این بند،


بالله که در این عرصه بسی جای ملال است،
دیوانگی عشق حسین عین کمال است

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت




 

از امام باقر (ع) سؤال نمودند از علت غسل میت، فرمود: برای اینکه میت جنب می شود، و ملائکه می خواهند با او ملاقات کنند.

و این حالت جنب شدن در حیوانات، موقع ذبح مشاهده گردیده، و امام هشتم (ع) درباره ی علت غسل میت ، فرمود: برای این غسل داده می شود که پاک و پاکیزه شود از چرک های مریضیش، و برای اینکه می خواهد با ملائکه و اهل آخرت ملاقات کند، و علت دیگر اینکه آن نطفه ای که از آن خلق شده آن نطفه از او خارج می شود، پس به این خاطر او را غسل می دهند،

و علت اینکه هر کسی که او را لمس کرد، باید غسل میت کند، این است که از ترشحات میت به او رسیده، و چون روح از میت خارج می شود، هنوز بیشترین آفات در او باقی است، پس به همین جهت باید هم غسلش بدهند و هم کسی که لمس کرده غسل کند، و در حقیقت میت، مردار نجس است.

واز موسی بن جعفر(ع) سؤال کردند که چرا میت را غسل می دهند؟

فرمود: برای اینکه همان نطفه ای که از آن خلق شده از او خارج می شود.

و اما فلسفه ی پوشانیدن کفن که مقدار واجب آن سه قطعه است، ( لنگ و پیراهن و سرتاسری) برای این است که حامل آن و دفن کننده ی آن متنفر نشوند، و کریه المنظر نباشد.

و امام صادق (ع) فرمود:

کفن خوبی برای مردگانتان قرار دهید، زیرا این کفن باعث زینت آنان است، و فرمود پدرم وصیت نمود به من و فرمود: ای جعفر بُردی برای من خریداری کن، و بهترین آن را تهیه کن، زیرا اموات مباهات می کنند به کفنهایشان.

و حنوط ( یعنی کافور) هم سنتی است که جبرئیل برای پیغمبر (ص) آورد و وزن آن 40 درهم بود و پیغمبر سه قسمت نمود ، ثلثی برای خودش ، و ثلثی برای فاطمه(س) و ثلثی برای امیرالمؤمنین(ع).

پس مقدار لازم حنوط (یعنی کافور) سیزده درهم می باشد، که هر درهم دوازده نخود است.

و پیغمبر(ص) فرمود: سخت ترین حالات میت موقعی است که غسّال وارد خانه اش می شود، (و یا او را به مغتسل(یعنی جایی که او را غسل میکنند) می برند).

آن موقعی که انگشتر از دست میت بیرون می آورند، و آن موقعی که لباس از بدنش بیرون می آورند، و آن موقعی که عمامه از سر پیرمردان بر می دارند، در آن هنگام سخنی می گوید که همه ی خلایق غیر از جن و انس می شنوند، و می گوید:

ای غسال تو را به خدا این لباسها را با مدارا از بدنم بیرون بیاور، زیرا همین الآن از پنجه های ملک الموت راحت شدم، و هنگامی که آب بر بدنش می ریزد، همین جور فریاد می زند، و چون می خواهند کفن را ببندند ، می گوید: تو را به خدا سر کفنم را نبند ، می خواهم اهل و عیال و بستگانم را ببینم، زیرا این آخرین دیدار من است ،

و چون او را می خواهند از خانه بیرون بیاورند، می گوید شما را به خدا عجله نکنید و بگذارید با در و دیوار خانه ام وداع کنم، این رفتنی است که دیگر تا قیامت برگشتی ندارد
چون جنازه را بلند نمودند، صدا می زند ای حاملان جنازه ، شما را به خدا عجله نکنید تا صدای فریاد و ناله ی بچه هایم را بشنوم، و چون بر او نماز می گذارند ، و بعضی خداحافظی می کنند و می روند ، می گوید: می دانم که زنده ها مردگان را فراموش می کنند ، اما نه به این زودی که هنوز جنازه ام روی زمین است، و چون او را در لحد قرار دادند و خاک روی او ریختند، ورثه اش را صدا می زند و می گوید(واوَرَثناه) ای ورثه من،

من مال زیادی برای شما گذاشتم، مرا فراموش نکنید، و صدقه از جانب من بدهید، ولو به تکه نان سوخته ای، و من قرآن و آداب به شما یاد دادم، مرا از دعای خیر فراموش نکنید، که من محتاج شما هستم، مانند گدایانی که در خانه تان می آیند.

منبع: کتاب سرگذشت روح از ابتدای خلقت تا قیامت

 

موضوعات: آخرت و مرگ  لینک ثابت




ﺧﻄﯿﺐ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﺑﺎﻗﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﯿﻼﻧﯽ(ﺭﻩ) ﺑﻮﺩﻧﺪ می گفتند:
 ﯾﮑﺒﺎﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﺳﺘﺎﺩﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻓﻼﻧﯽ! ﻣﻨﺒﺮ ﮐﻪ می رﻭﯼ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ!
ﻣﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺍﻣﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ۴۰ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ.
 ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﺍﺗﺎﻕ؛
ﻣﺎ ﺍﺻﻼ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻓﻘﻂ ﻫﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﺍﺭﺩ می شد ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺻﻼ ﺣﺮﻑ نمی زد؛
ﺣﺪﻭﺩﺍ ۲۰ ﻧﻔﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺑﯿﺘﺎﺑﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟!
ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺷﺪﻡ آقا ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺧﻞ می شد ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﻮﺍﻝ می کرد ﮐﻪ:
ﺗﻮﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿـــﻦ(ع) ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ؟!
ﺁﻧﻬﺎ ﺟﻮﺍﺏ می دادند: ﺑﻠﻪ
آقا می فرمود: ﺧﯿﻠﯽ؟
ﺟﻮﺍﺏ می دادند: ﺍﻥ ﺷﺎﺀﺍﻟﻠﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻃﻮﺭ ﺍﺳﺖ،
به ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻩ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﺎﺭﯼ می شد، آقای ﻣﯿﻼﻧﯽ ﺳﺮﯾﻊ ﮐﻔﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﮏ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﻣﺎﻟﯿﺪ.
ﺑﺎ دﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻨﻘﻠﺐ می شدند ﻭ ﮔﺮﯾﻪ می کردند ﻭ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻧﺪ.
ﺑﻌﺪﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩﻡ:
ﺁﻗﺎ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻣﺮﺟﻊ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺭﺍ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯾﺪ، ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ.
ﺁﻗﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺩﺭﺩﻡ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ!
ﺣﻼﻝ ﺟﻤﯿﻊ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ
ﺷﻮﯾﻨﺪﻩ ﻟﻮﺡ ﺳﯿﺌﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ
ﺍﯼ ﺷﯿﻌﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻏﻢ ﺯ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺑﻼ
ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﻔﯿﻨﺔ ﺍﻟﻨﺠﺎﺓ ﺍﺳﺖ ﺣﺴﯿﻦ
 منبع: ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﻣﻌﻨﻮﯼ،ﺹ۴۷ ﻭ ۴۸.

موضوعات: داستان های علما  لینک ثابت





1- فاتحه/گشاينده
2- بقره/گاو ماده
3- آل عمران/خانواده حضرت عمران علیه السلام
4- نساء/زنان
5- مائده/سفره و خوان غذا
6- انعام/احشام و چهار پايان
7- اعراف/جائى است ميان بهشت و جهنم
8- انفال/غنائم ؛غنیمت
9- توبه/بازگشت
10- يونس/نام يكى از پيامبران
11- هود/نام يكى از پيامبران
12- يوسف/نام يكى از پيامبران
13- رعد/غرش آسمان و ابر
14- ابراهيم/نام يكى از انبياء
15- حجر/نام سرزمين قوم ثمود
16- نحل/زنبور عسل
17- اسراء/حركت شبانه
18- كهف/غار
19- مريم/مادر حضرت عيسى
20- طه/رمزى است خطاب به پيامبر اسلام صلی الله علیه وسلم
21- انبياء/پيامبران
22- حجّ/قصد و آهنگ و نام يكى از عبادات اسلامى كه از فروع دين است
23- مؤمنون/ايمان آوردگان
24- نور/روشنایی و روشنی
25- فرقان/جدا كننده
26- شعراء/شاعران
27- نمل/مورچه
28- قصص/قصّه
29- عنكبوت/نوعی حشره
30- روم/نام كشورى است
31- لقمان/نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است
32- سجده/سجده كردن
33- احزاب/حزب ها و گروه ها
34- سبا/نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان علیه السلام در آمد
35- فاطر/شكافنده، پديد آورنده
36- يس/از حروف رمز قرآن و خطاب به پيامبر
37- صافّات/به صفّ كشيده ها
38- ص/از حروف مقطع رمز
39- زمر/جمع زمره: گروه ها و دسته ها
40- مؤمن/ايمان آورنده
41- فصّلت/بخش بخش و فصل فصل شده
42- شورى/مشورت و هم فكرى و نظر خواهى
43- زخرف/زينت و زيور
44- دُخان/دود
45- جاثيه/به زانو افتاده
46- احقاف/نام سرزمين قوم عاد در نزديكى يمن
47- محمّد/صلی الله عیله وسلم[نام پيامبر بزرگ اسلام
48- فتح/پيروزى
49- حجرات/حجره ها و اطاق ها
50- ق/از حروف رمز اوائل سوره ها
51- ذاريات/پراكنده كنندگان
52- طور/نام کوهی که حضرت موسی برای مناجات با خدا به آنجا رفت
53- نجم/ستاره
54- قمر/ماه
55- رحمن/بخشنده
56- واقعه/پيش آمد، حادثه
57- حديد/آهن
58- مجادله/گفت و گو و جَدَل
59- حشر/بيرون آمدن، بر انگيخته شدن
60- ممتحنه/زن امتحان شده
61- صفّ/رديف و صفّ
62- جمعه/یکی ازایام هفته
63- منافقون/دو چهره ها
64- تغابن/گول خوردگى و حسرت و خسران
65- طلاق/رها ساختن و طلاق دادن زن
66- تحريم/حرام و ممنوع ساختن
67- ملك/فرمانروائى
68- قلم/وسیله نوشتن
69- حاقّه/آن چه سزاوار و مسلم و حقّ است
70- معارج /نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده
71- نوح/از پيامبران بزرگ
72- جن/موجودى نامرئى با ويژگيهائى عجيب
73- مزمّل/گليم به خود پيچيده
74- مدثّر/جامه به خود پيچيده
75- قيامت/برخاستن
76- دهر/روزگار، دوران
77- مرسلات/فرستاده شده ها
78- نبا/خبر
79- نازعات/آنها كه از روى قوت مى كشند
80- عبس/چهره در هم كشيد
81- تكوير/ هم پيچيده شدن
82- انفطار/شكافته شدن
83- مطففين/كم فروشان
84- انشقاق/دو شقه شدن و شكاف برداشتن
85- بروج/برج ها
86- طارق/ستاره ظاهر شونده
87- اعلى/برتر
88- غاشيه/فرا گيرنده
89- فجر/سپيده دم
90- بلد/شهر
91- شمس/خورشيد
92- ليل/شب
93- ضحى/نور و روشنائى
94- انشراح/گشاده شدن، وسيع شدن
95- تين/انجير
96- علق/خون بسته، زالو، كرم
97- قدر/اندازه، سنجش، ارزش
98- بيّنه/دليل روشن و حجت آشكار
99- زلزال/لرزش و زلزله
100- العاديات /دوندگان
101- قارعه/كوبنده
102- تكاثر/افتخار به زيادى ثروت و عزّت
103- عصر/زمان، بعد از ظهر، فشار و …
104- همزه/عيب جو و طعنه زن
105- فيل/نوعی حیوان
106- ايلاف/الفت دادن
107- ماعون/ظرف غذا
108- كوثر/خير فراوان
109- كافرون/كافرها
110- نصر/يارى
111- تبّت/شكسته باد
112- اخلاص /خالص كردن
113- فلق /صبح
114- ناس/مردم

 

موضوعات: قرآن کریم  لینک ثابت




ای شاه کم سپاه که عالم سپاه توست

ارکان کائنات، همه در پناه توست

 

شب های جمعه کوه گناهان شود چو کاه

معنای مغفرت اثری از نگاه توست

 

ما زیر سایه ات قد و قامت کشیده ایم

در چشم ما تمام جهان بارگاه توست

 

حق می دهم به چشم که جز تو ندیده است

وقتی تمام خلقت او جلوه گاه توست

 

قلبم ز داغ روز دهم تیر می کشد

در گوش ما همیشه دم آه آه توست

 

خیره شده به چشم شما چشم خواهرت

عمق نگاه حسرت او قتلگاه توست

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم