پرسید رفیقی که مرا لیک سوال است
از بعد حسین انکه شهنشاه جهان است،


مبهوت وقارش شرف و دشت و جبال است،
این گریه و شیون که به هر ماه و به سال است،


سیر حکمیست،یا که فقط خواب و خیال است،
پیر برفت و نظری کرد به لبخند،


فرمود که ای عاقل روشن دل و دلبند،
مجنون نشدی،تا که بدانی که در این بند،


بالله که در این عرصه بسی جای ملال است،
دیوانگی عشق حسین عین کمال است

موضوعات: ادبیات حسینی و عاشورایی  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...