✿نـــگـــــــین عــــــــــرش✿
 
 




نگین عرش
وبلاگ به نام فاطمه زهرا(س)(نگین عرش) ساخته شده✿ هستيِ هستي به بود فاطمه ست✿ مهر محراب سجود فاطمه ست✿ قصـه راكوته كنم كاندر ازل✿ عـلت خلقت وجود فاطمه ست✿


Random photo
داستان مرا بغل کن


آخرین مطالب


موضوعات


پربازدیدترین مطالب
پربازدیدترین مطالب


تدبر در قرآن
آیه قرآن





ذکر ایام هفته

مهدویت امام زمان (عج)


سخن بزرگان


کرامات معصومین(ع)
آیه قرآن


جستجو


تعبیر خواب رویا



قال انبیاء

وضعیت یاهو مذهبی



آخرین نظرات





 




فندق درختچه اي است به ارتفاع تقرباً 2 متر كه برگ هاي آن پهن و نوك تيز است. فندق داراي پوششي سبز رنگ بوده كه پس از خشك شدن تدريجاً از آن جدا مي گردد.
مغز فندق در حدود 60 درصد روغن دارد كه به رنگ رزد روشن بوده و داراي طعم ملايم و بوي مطبوعي مي باشد.
از روغن فندق در تغذيه، عطر سازي و نقاشي استفاده مي شود. مغز فندق مقدار زيادي فسفر دارد.
فندق داراي خواص زيادي است و داراي پروتئين، مواد چرب، كلسيم، فسفر و پتاسيم مي باشد. فندق گرم و خشك است و براي بيماري قند مفيد است.
اين دانه روغني براي تقويت بدن، روده و معده، سرفه، درد سينه و كبد مفيد است. سموم را از بدن خارج كرده و براي ريزش مو و سوزش مجاري ادرار مفيد مي باشد ولي فشار خون را بالا مي برد.
اگر شما فعاليت فكري زيادي داريد بهتر است فندق بخوريد چون به دليل فسفر زياد مغز شما را تقويت مي كند. ولي به خاطر داشته باشيد افراط در خوردن اين دانه روغني باعث نفخ و گاز شكم و استفراغ مي شود. اگر سرد مزاج هستيد بهتر است فندق را با آب و عسل بخوريد و اگر گرم مزاجيد با سكنجبين ميل كنيد.

موضوعات: خواص میوه ها و اسرار خوراکی ها  لینک ثابت





 پرسش

در روایات چه وظایفی بر عهده شخص عاقل و خردمند گذاشته شده است؟ (روایاتی که با لفظ عاقل یا عقلاء آمده است)

پاسخ

در روایات، اهمیت بسیاری برای عقل به عنوان برترین مزیت بیان شده است. نیز برتری عاقل بر جاهل و نشانه‌های زیادی برای عاقل آمده است.[1] اینک به طور اختصار به برخی از مزایا و آثار عقل و نشانه‌های عاقل و وظایف او با استناد به کتاب غرر الحکم - که سخنان امام علی(ع) را گردآورده است - اشاره خواهیم کرد.

اهمیت عقل
1. ارزش آدمى به عقل و زیرکى او است؛[2] یعنى در نظر حقیقت‌‌بین آدمیّت به عقل و زیرکى است، نه به صورت و جثّه خاصّ، پس هر کس عقل او بیشتر باشد آدمیّت او بیشتر، و هر کس عقل او کمتر باشد آدمیّت او کمتر است.[3]
2. عقل رسولى است از جانب حق تعالى،[4] چنان‌که پیغمبران و رسولان در ظاهر فرستاده شده‌‏اند از براى تبلیغ شرایع و احکام و تعلیم به بندگان، عقل نیز در باطن فرستاده شده و داده شده از براى آن مطلب‏.[5]
3. عقل و خرد دوستى بریده شده است؛[6] یعنى دوستى است که اکثر مردم خود را از او ببرند و دورى کنند و تابع او نشوند.[7]
4. عقل و خرد محکم‌ترین اساسى براى بناى کارها است.[8]
5. خرد شمشیری است برّنده، که به آن در هر باب قطع و فصل حقّ از باطل می‌توان کرد.[9]
6. عقل و خرد جامه نوی است که کهنه نمی‌شود؛[10] یعنى به منزله جامه نو که باعث زینت فرد است، یا این‌که کهنه نمی‌شود، بلکه روز بروز تازه‌‏تر و زیباتر می‌شود.[11]
7. عقل و خرد بالا رونده به سوى علّیّین موضعی در آسمان هفتم است.[12]
8. عقل سردار لشکر پروردگار است، و هوا و خواهش کشنده لشکر شیطان، و نفس کشیده شونده میانه ایشان، پس هر یک از ایشان غالب شوند نفس خواهد بود در جایگاه آن.[13]

آثار و نشانه‌های عقل
1. عقل فکر را نیکو می‌کند، پس هر کس عاقل‌‏تر باشد اعتماد بر رأى و فکر او بیشتر است.[14]
2. اصل عقل فکر کردن است و میوه آن سلامتى از آفات دنیا و آخرت است.[15]
3. صاحب عقل برای رسیدن به حاجات و خواسته‌‌های خود با مردم با نرمی و مهربانی برخورد می‌کند.[16]
4. هرگاه عقل به کمال رسد سخن گفتن کم می‌شود.[17]
5. با عقل، می‌توان به عمق حکمت دست یافت.[18]
6. عقل زیاد سبب زیادی حلم می‌شود.[19]
7. میوه عقل و خرد، ثابت ماندن بر حق در هر باب، و روی نتافتن از آن است‏.[20]
8. میوه عقل و خرد همنشینی با خوبان و نیکان است.[21]
9. میوه عقل و خرد، مدارا کردن با مردم است.[22]
10. میوه عقل و خرد، راست‌گویی است.[23]
11. ادب و اخلاق حسنه بدون همراهی عقل چندان سودی ندارد.[24]

صفات و نشانه‌های عاقل
1. عاقل کسى است که هوا و هوس و دنیایش را با آخرت معامله نماید.[25]
2. عاقل کسى است که از گناهان بپرهیزد و از عیب‌‏ها، خوی‌‌ها و خصلت‌‌هاى بد پاک باشد.[26]
3. عاقل کسى است که در طاعت پروردگار، خواهش‌های خود را نافرمانى کند؛[27] یعنى هرگاه خواهش او در خلاف طاعت پروردگار باشد از آن پیروی نکند و مشغول طاعت شود.[28]
4. سخن گفتن عاقل با جاهل مانند سخن گفتن طبیب با فرد بیمار است؛[29] یعنى در درمان جهالتش می‌کوشد و او را به حال خود رها نمی‌کند و وفق جهل او سخن نمی‌گوید.[30]
5. خردمند کسى است که زبان خود را از فحش و هرزه‌‌گویی، بلکه از هر سخن مباحی که ضرورت به بیانش نباشد بسته دارد.[31]
6. عاقل کسی است که هنگام خاموشی فکر کند، و هر گاه گویا شود ذکر خدا کند، و هرگاه نگاه کند عبرت و پند گیرد.[32]
8. عاقل کسى است که هر چیزی را در جای و جایگاه خودش قرار می‌دهد و از عدالت تجاوز نمی‌کند و نادان بر خلاف این است‏.[33]
9. عاقل کسی است که هر گاه علم و آگاهی به چیزی پیدا کند به آن عمل می‌کند و هرگاه عمل کند آن عمل را از اغراض صرف دنیوی خالص می‌گرداند و هر گاه عملش را خالص گرداند، از اختلاط زیاد با مردم، بویژه با مردمان نااهل و بد پرهیز می‌کند‏.[34]
10. عاقل در کارهای عبادی خود تلاش و کوشش می‌کند و از امید و آرزوهای دور و درازش می‌کاهد.[35]
11. عاقل کسى است که هنگام غضب و هنگام خواهش‌‌های نفسانی و هنگام ترس از چیزی مالک بر نفس خویش باشد و کنترل خود را از دست ندهد.[36]
12. عاقل کسى است که تسلیم قضا و تقدیر حق تعالى باشد، ولی کارهایش را از روی تدبیر و دور اندیشی انجام دهد.[37]
13. عاقل و خردمند کسی است که به مجرد ادب و فهمیدن خوب و بد، پند می‌گیرد و به خوبی‌ها عمل کرده و از بدی‌ها دوری می‌گزیند، و مانند چارپایان برای پند گرفتن او نیاز به کتک نیست.[38]

وظایف عاقل
1. کار کردن از براى معاد و طلب کردن توشه بسیار براى آن.[39]
2. ضمیمه کردن رأی و اندیشه عقلا به اندیشه و رأی خود و ضمیمه‌‌کردن علم علما به عمل خود؛[40] یعنی در اندیشه و تصمیم‌‌گیری‌ها خودرأیی نکند و برای آگاه شدن از درستی یا نادرستی عملش، از علم علما کمک گیرد.
3. مقدم داشتن دفع هوا و هوس خود بر دفع هر دشمنى از دشمنان غیرنفسانی و غلبه بر آن پیش از این که بر دشمنان غیرنفسانی غلبه نماید.[41]

 

پی نوشت:

[1] . تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح: رجائی، سید مهدی،‏ ص 54، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 49، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
[3]. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین، شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم،‏ محقق، مصحح، حسینى ارموى محدث، جلال الدین‏، ج 1، ص 61، تهران، دانشگاه تهران‏، چاپ چهارم، 1366ش.
[4]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50.
[5]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 70.
[6]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50.
[7]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 85.
[8]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 323.
[12]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 50.
[13]. همان.
[14]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏1، ص 133.
[15]. همان، ج 2، ص 417.
[16]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 52.
[17]. همان.
[18]. همان.
[19]. همان، ص 53.
[20]. همان.
[21]. همان.
[22]. همان.
[23]. همان.
[24]. همان.
[25]. همان.
[26]. همان، ص 54.
[27]. همان.
[28]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 38.
[29]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 55.
[30]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 6، ص 444.
[31]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 54.
[32]. همان.
[33]. همان.
[34]. همان.
[35]. همان.
[36]. همان.
[37]. همان.
[38]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، ص 552.
[39]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 351.
[40]. همان.
[41]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏3، ص 415.

 

موضوعات: سوال و جواب های دینی  لینک ثابت




️زماني كه سيدالشهداء(ع) به شهادت رسيدند ، جسد شريف به روي خاك و ريگ هاي گرم كربلا بود و خون از اطراف بدن نازنينش جاري . ناگهان كبوتري سفيد از آنجا عبور كرد،چون آن حالت را ديد از شدت غم به آن خون ها غلطيد و شروع به پرواز كرد و از بال هايش خون ميچكيد تا به مرغزاري رسيد كه پرندگان مشغول خوردن و آشاميدن و نغمه سرائي بودند ، تا آن كبوتر ناله اي كرد و گفت :

” يا ويلكم أتشتغلون بالملاهي و ذكر الدنيا و الملاهي و الحسين في أرض كربلا في هذا الحرّ ملقي علي الرمضاء ظام مذبوح و دمه مسفوح “

واي بر شما مرغان كه مشغول لهو و بازي هستيد !

آيا خبر نداريد كه حسين عليه السلام در زمين كربلا بروي ريگ هاي گرم افتاده و او را بالب تشنه و عطش زياد كشته و خونش را جاري كرده اند؟

پس كبوتران خود را به آن دشت رساندند و به خون حضرت غلطيدند و هر كدام به سويي رفتند تا همگان را با خبر كنند .

 

عوالم العلوم ( الامام حسين ) عليه السلام باب ما وقع علي الطيور لقتله صفحه ٤٩٣ مدينة المعاجز جلد ٤ صفحه ٧٢ بحارالانوار جلد ٤٥ صفحه ١٩١

موضوعات: امام حسن و امام حسین (ع)  لینک ثابت




 از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سئوال شد:

یارسول الله،ما وقتی صحبتمون، حرفمون با یکی تموم میشه، پایان کلاممون، او را به خدا می سپاریم، به بیان پارسی می گوییم:

خداحافظ و به زبان عربی می گوییم فی امان الله.

اگر بدون خداحافظی کردن، در وسط سخن گفتن از او جدا بشیم، نوعی بی ادبی می پنداریم.

شما وقتی در معراج با خدا هم صحبت شدید ، پایان جمله که نمی توانستید به ذات خدا عرضه بدارید:تو را به خدا می سپارم!

آخرین جمله ی رد و بدل شده بین شما و خدا چه بود؟ حضرت فرمودند:

پایان صحبت، خداوند سبحان به من گفت:

“یاعلی” من نیز به خدای خود ” یا علی” گفتم.

این آخرین جمله بین من و ذات مقدس خدا بود.

یاعلی خدمت شیعیان مرتضی علی (ع )

 

منبع:کتاب سخن خدا ص٧١ - زندگانی چهارده معصوم ص ۴٩ - معراج ص١٣

موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




امام سجاد علیه السلام :

المؤمنُ مِن دُعائهِ ‏على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ؛

دعاى مؤمن از سه حال خارج نيست: يا برايش ذخيره مى‏ گردد، يا در دنيا برآورده مى‏ شود، يا بلايى را كه مى‏ خواهد به او برسد، دفع مى ‏شود.

 

تحف العقول، ص 280

موضوعات: روایات  لینک ثابت




موضوعات: امام رضا(ع)  لینک ثابت




توبه می کنم و می دانم خدا می بخشد ولی دوباره گناه می کنم . دنبال راه نجات هستم .

حافظ می گوید :

به هوش باش که هنگام باد استغنا ،

هزار خرمن طاعت به نیم جو ننهند .

می گوید : مواظب باش غرور پیدا نکنی ، یک وقت بادی می آید و باد استغنا است .

گندم کاران و برنج کاران وقتی میخواهند برنج را از سبوسش جدا کنند ، به باد می دهند . حالا یک بادی می آید و همه چیزت را می برد .

گریه های شب قدرت را از بین می برد . زیارت عاشورا و نماز شبهایت را از بین می برد . همه ی عبادات را به خودتان بر می گردانند . چون در آن کمی غرور بوده است .

پس ما باید حالت خوف و رجاء را همیشه داشته باشیم . ما باید این را حفظ بکنیم . اینکه حالت ماه رمضان را بتوانیم نگه داریم ، کار سختی است .

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت




در قدیم یک فردی بود در همدان به نام ” اصغر آواره “
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند ….
و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش میگفتند اصغر آواره !
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید .
تا اینجا داستان رو داشته باشید !
در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام ایت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت …..
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا علی همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم ….
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند !
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت …..
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید ؟
یکی ازکارگران گفت این اصغر آواره است !
تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست …..
مردم تا این صحنه را دیدیند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطورناله کردید ؟!
حاجی گفت :مردم این فرد را میشناسید ؟ همه گفتند نه ! مگه کیه این ؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است ….
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش ؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی…..
گفت : سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت
سوار اتوبوس که شدم دیدم ….وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد….
ترسیدم و گفتم یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود , اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیزارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم
نخواهم رسید ….چه کنم !
خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم …..
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد …..زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری ؟ چرا نمیزنی ؟
گفت : من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (س) مطربى نكردم …..
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت ….
اون روز تو دلم گفتم اربابم حسین (ع) برات جبران کنه ؛ حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشیيع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر
خلاصه ، با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انحام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند
از این حکایت معلوم است اگر برای نوکر امام حسین (ع) کاری انجام بدهیم خدا یک شهر را برایمان می اورد کارمان را سامان دهد ان شاالله
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدرمی شکنیم باز نمك مى ريزد

موضوعات: حکایات مذهبی  لینک ثابت
 
   
 
مداحی های محرم